۲۱٬۳۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''مسلم ملکوتی''' [[روحانی]] مبارز، [[شاگردان امام خمینی|شاگرد]] و نماینده [[امامخمینی]] در [[آذربایجان]]، | '''مسلم ملکوتی''' [[روحانی]] مبارز، [[شاگردان امام خمینی|شاگرد]] و نماینده [[امامخمینی]] در [[آذربایجان]]، امام جمعه تبریز و عضو [[مجلس خبرگان رهبری]]. | ||
==زندگینامه و تحصیلات== | ==زندگینامه و تحصیلات== | ||
مسلم ملکوتی سرابی در سال ۱۳۰۳ش/ ۱۳۴۴ق در یکی از روستاهای «بلاسجین» شهر سراب زاده شد. پدر وی مشهدی یوسف، مردی دیندار و با [[قرآن]] و [[دعا]] مأنوس بود و با بعضی از علمای منطقه، ارتباط داشت. شغلش [[کشاورزی]] بود و به سبب داشتن [[زمین]] وسیع، شماری از روستاییان رعیت او بودند. وی به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقهمند بود و همزمان با کشاورزی، در مکتبخانه کنار فرزندش مسلم، روخوانی قرآن و خواندن و نوشتن میآموخت. مادر ملکوتی فاطمه، زنی متدین، پاکدامن، مدیر، مدبر و پرکار بود و امور زندگی را که از سوی شوهر به وی واگذار شده بود، به گونه شایسته مدیریت میکرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۵.</ref> | مسلم ملکوتی سرابی در سال ۱۳۰۳ش/ ۱۳۴۴ق در یکی از روستاهای «بلاسجین» شهر سراب زاده شد. پدر وی مشهدی یوسف، مردی دیندار و با [[قرآن]] و [[دعا]] مأنوس بود و با بعضی از علمای منطقه، ارتباط داشت. شغلش [[کشاورزی]] بود و به سبب داشتن [[زمین]] وسیع، شماری از روستاییان رعیت او بودند. وی به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقهمند بود و همزمان با کشاورزی، در مکتبخانه کنار فرزندش مسلم، روخوانی قرآن و خواندن و نوشتن میآموخت. مادر ملکوتی فاطمه، زنی متدین، پاکدامن، مدیر، مدبر و پرکار بود و امور زندگی را که از سوی شوهر به وی واگذار شده بود، به گونه شایسته مدیریت میکرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۵.</ref> | ||
ملکوتی در ششسالگی مقداری از سورههای قرآن را در زادگاهش حفظ کرد و پس از آن، مقدمات علوم اسلامی را نزد روحانیان محلی آغاز کرد. وی سپس به شهر سراب رفت و بقیه مقدّمات و سیوطی، مغنی، شرح جامی و مطوّل را نزد استادان آن دیار، میرزارضاقلی، میرزایعقوب، میرزاغلامعلی اصغری و میرزاحسین محدثی فرا گرفت و در سال ۱۳۲۰ وارد [[حوزه علمیه]] تبریز شد و در مدرسه «طالبیه» به تحصیل پرداخت. وی در تبریز، کتاب | ملکوتی در ششسالگی مقداری از سورههای قرآن را در زادگاهش حفظ کرد و پس از آن، مقدمات علوم اسلامی را نزد روحانیان محلی آغاز کرد. وی سپس به شهر سراب رفت و بقیه مقدّمات و سیوطی، مغنی، شرح جامی و مطوّل را نزد استادان آن دیار، میرزارضاقلی، میرزایعقوب، میرزاغلامعلی اصغری و میرزاحسین محدثی فرا گرفت و در سال ۱۳۲۰ وارد [[حوزه علمیه]] تبریز شد و در مدرسه «طالبیه» به تحصیل پرداخت. وی در تبریز، کتاب معالم الاصول را نزد میرزاخلیل نطنزی، شرح لمعه را نزد سیدکاظم نوبری، سیدمهدی انگجی، سیدعلی مولانا، بخشی از مکاسب و رسائل را نزد [[سیدکاظم شریعتمداری]] و بخش دیگر را نزد میرزاکاظم شبستری و [[میرزامحمود دوزدوزانی]] فرا گرفت و بخشهایی از [[علم کلام]] و [[فلسفه]] را نزد [[سیدمحمد بادکوبهای]] خواند.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۱؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۱۰ و ۱۱.</ref> | ||
ملکوتی در اواخر ۱۳۲۳ به [[حوزه علمیه قم]] هجرت کرد و در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد. | ملکوتی در اواخر ۱۳۲۳ به [[حوزه علمیه قم]] هجرت کرد و در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد. درسهای خارج فقه و اصول را از استادانی چون [[سیدمحمدتقی خوانساری]]، [[سیدصدرالدین صدر]]، [[سیدمحمد حجت کوهکمرهای]]، [[سیدحسین بروجردی]]، [[امامخمینی]] و [[میرزاعباسعلی شاهرودی]] فرا گرفت و بیشتر مباحث درس حجت کوهکمرهای را نوشت.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۸ ـ ۳۰.</ref> وی در فلسفه از استادانی چون سیدحسین قاضی، عبدالنبی عراقی، میرزامهدی مازندرانی، ابوالقاسم اصفهانی، [[میرزامهدی آشتیانی]]، [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] و امامخمینی بهره برد.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۲.</ref> وی در ضمن اقامت و تحصیل در قم، مدتی نیز همراه دوستانش، [[علی احمدی میانجی]]، [[سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی]] و محمدعلی حقی سرابی به [[مشهد]] عزیمت کرد و در مدرسه خیراتخان سکونت گزید<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> و در این حوزه نیز فقه و معارف دینی را از استادانی چون سیدیونس اردبیلی و میرزامهدی غروی اصفهانی فرا گرفت و [[ریاضیات]] و هیئت را نزد [[محمدرضا کرباسی]] آموخت. بخشی از [[شرح اشارات]] را نیز نزد سیفالله ایسی میانجی فرا گرفت و آنگاه به قم بازگشت.<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی؛ ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۲ ـ ۴۵۳.</ref> | ||
ملکوتی در سال ۱۳۳۴ به [[نجف اشرف]] رفت و دوازده سال در درسهای خارج فقه و اصول [[سیدمحسن حکیم]]، [[سیدعبدالهادی شیرازی]]، [[سیدمحمود شاهرودی]]، [[سیدابوالقاسم خویی]] و [[حسین حلی]] حاضر شد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول خویی را نوشت و از شاگردان بارز ایشان بود. او با بیش از سه دهه تلاش علمی به درجه [[اجتهاد]] رسید و از بعضی استادان خود [[اجازه اجتهاد]] گرفت؛ چنانکه با شخصیتهای بزرگ علمی چون [[آقابزرگ تهرانی]] و [[عبدالحسین امینی]] ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از آنان اجازه روایت گرفت. وی به سبب جایگاه علمیاش در [[حوزه علمیه نجف]] به «میرزامسلم سرابی» شهرت یافت<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۳.</ref> او همچنین در تمام دوره تحصیل در سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف به تدریس اهتمام داشت و [[طلاب]] و [[روحانیان]] بسیاری را تعلیم داد و تربیت کرد؛ بهگونهای که بسیاری از شخصیتهای برجسته نظام [[جمهوری اسلامی ایران]] از شاگردان وی هستند. او در حوزه نجف، در مقبره [[میرزای شیرازی]] به تدریس رسائل، مکاسب، [[کفایة الاصول]]، شرح اشارات، [[شرح منظومه]]، | ملکوتی در سال ۱۳۳۴ به [[نجف اشرف]] رفت و دوازده سال در درسهای خارج فقه و اصول [[سیدمحسن حکیم]]، [[سیدعبدالهادی شیرازی]]، [[سیدمحمود شاهرودی]]، [[سیدابوالقاسم خویی]] و [[حسین حلی]] حاضر شد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول خویی را نوشت و از شاگردان بارز ایشان بود. او با بیش از سه دهه تلاش علمی به درجه [[اجتهاد]] رسید و از بعضی استادان خود [[اجازه اجتهاد]] گرفت؛ چنانکه با شخصیتهای بزرگ علمی چون [[آقابزرگ تهرانی]] و [[عبدالحسین امینی]] ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از آنان اجازه روایت گرفت. وی به سبب جایگاه علمیاش در [[حوزه علمیه نجف]] به «میرزامسلم سرابی» شهرت یافت<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۳.</ref> او همچنین در تمام دوره تحصیل در سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف به تدریس اهتمام داشت و [[طلاب]] و [[روحانیان]] بسیاری را تعلیم داد و تربیت کرد؛ بهگونهای که بسیاری از شخصیتهای برجسته نظام [[جمهوری اسلامی ایران]] از شاگردان وی هستند. او در حوزه نجف، در مقبره [[میرزای شیرازی]] به تدریس رسائل، مکاسب، [[کفایة الاصول]]، شرح اشارات، [[شرح منظومه]]، اسفار، ریاضیات و هیئت میپرداخت.<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۶.</ref> ملکوتی در سال ۱۳۴۷ برای [[صله ارحام]] و با هدف بازگشت به نجف، به ایران آمد؛ اما به سبب تیرهشدن روابط ایران و عراق و بیرون راندن ایرانیان از آن کشور، ناگزیر به اقامت در قم شد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۴۲ ـ ۴۳.</ref> | ||
ملکوتی از زمان اقامت در تبریز، با شنیدن آوازه علمی امامخمینی به ایشان علاقهمند شد و با هجرت به قم، نخست در | ملکوتی از زمان اقامت در تبریز، با شنیدن آوازه علمی امامخمینی به ایشان علاقهمند شد و با هجرت به قم، نخست در درس اخلاق روزهای جمعه ایشان حاضر شد و سپس به درس خارج اصول و فقه ایشان راه یافت؛<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۴.</ref> چنانکه در فضای ضد فلسفی قم، در درس خصوصی فلسفه ایشان شرکت کرد و پس از موفقیت در آزمون گزینشی ایشان، به صورت مداوم با آن همراه شد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۳۲.</ref> در سالهای آغازین نهضت اسلامی با اینکه ملکوتی در حوزه علمیه قم حضور نداشت، به دلیل اینکه از شاگردان خاص و از علاقهمندان امامخمینی بود، مسائل نهضت را در نجف دنبال میکرد و در ماجرای حمله به مدرسه فیضیه با گروهی از فضلا و استادان نجف، اعلامیه حمایت از حوزه قم و خواستههای مراجع تقلید را امضا کرد <ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۸۰؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۵۱.</ref>{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | ||
{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | |||
هنگامی که امامخمینی در سال ۱۳۴۴ از [[ترکیه]] به نجف تبعید شد، وی در شمار نخستین کسانی بود که در میانه راه [[کربلا]] و نجف (خان النص)، به همراه دیگر شاگردان، به استقبال ایشان رفت. امامخمینی نیز در میان شاگردان و علمای نجف، محبت و توجه ویژهای به وی کرد و پس از اقامت در نجف، برای بازدید به خانه وی رفت <ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۵۱.</ref> از آن پس، ارتباط استادی و شاگردی در نجف تا بازگشت ملکوتی در سال ۱۳۴۷ به ایران ادامه یافت. پس از اقامت در ایران نیز ارتباط معنوی و انقلابی شاگرد و استاد، همچنان ادامه پیدا کرد،<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> بهگونهای که وی در فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی خود، از مبانی فکری و انقلابی امامخمینی الهامگرفته، در [[تبلیغ]] دینی خود بهویژه در شهرستان سراب، مسائل انقلاب و ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی را با ظرافت با مردم در میان میگذاشت. در مواردی نیز مأموران حکومتی ایشان را تهدید کرده، از وی میخواستند برای سلامتی [[محمدرضا پهلوی]] در پایان سخنرانی [[دعا]] کند؛ اما او بسیار قاطع در میان مردم، به آنان پاسخ رد میداد و از دعاکردن خودداری میکرد تا اینکه مورد تعقیب و اذیت و آزار [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) قرار گرفت و ناگزیر شد منطقه را ترک کند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۰۰.</ref> | هنگامی که امامخمینی در سال ۱۳۴۴ از [[ترکیه]] به نجف تبعید شد، وی در شمار نخستین کسانی بود که در میانه راه [[کربلا]] و نجف (خان النص)، به همراه دیگر شاگردان، به استقبال ایشان رفت. امامخمینی نیز در میان شاگردان و علمای نجف، محبت و توجه ویژهای به وی کرد و پس از اقامت در نجف، برای بازدید به خانه وی رفت <ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۵۱.</ref> از آن پس، ارتباط استادی و شاگردی در نجف تا بازگشت ملکوتی در سال ۱۳۴۷ به ایران ادامه یافت. پس از اقامت در ایران نیز ارتباط معنوی و انقلابی شاگرد و استاد، همچنان ادامه پیدا کرد،<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> بهگونهای که وی در فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی خود، از مبانی فکری و انقلابی امامخمینی الهامگرفته، در [[تبلیغ]] دینی خود بهویژه در شهرستان سراب، مسائل انقلاب و ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی را با ظرافت با مردم در میان میگذاشت. در مواردی نیز مأموران حکومتی ایشان را تهدید کرده، از وی میخواستند برای سلامتی [[محمدرضا پهلوی]] در پایان سخنرانی [[دعا]] کند؛ اما او بسیار قاطع در میان مردم، به آنان پاسخ رد میداد و از دعاکردن خودداری میکرد تا اینکه مورد تعقیب و اذیت و آزار [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) قرار گرفت و ناگزیر شد منطقه را ترک کند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۰۰.</ref> | ||
==فعالیتهای سیاسی== | ==فعالیتهای سیاسی== | ||
در آبان ۱۳۵۶ که حرکت نهضت اسلامی با درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]]، روند تکاملی خود را پی گرفت، ملکوتی به عنوان عضو برجسته «فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم»، در عرصههای مختلف و سرنوشتساز انقلاب حضوری فعال داشت و در بیشتر اعلامیههای مدرسین که در آن شرایط بسیار دشوار و خطرناک دوران ستمشاهی صادر میشد، در شمار امضاکنندگان بود؛ چنانکه در بیانیه معروف به «خلع شاه از سلطنت»، امضای ملکوتی نخستین امضای آن بود.<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> امضای ملکوتی در دیگر بیانیههای سرنوشتساز این دوره درباره قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، فجایع شهر [[یزد]]، اوضاع سیاسی ایران، اعتراض به حمله مأموران رژیم به خانهها و بیوت | در آبان ۱۳۵۶ که حرکت نهضت اسلامی با درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]]، روند تکاملی خود را پی گرفت، ملکوتی به عنوان عضو برجسته «فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم»، در عرصههای مختلف و سرنوشتساز انقلاب حضوری فعال داشت و در بیشتر اعلامیههای مدرسین که در آن شرایط بسیار دشوار و خطرناک دوران ستمشاهی صادر میشد، در شمار امضاکنندگان بود؛ چنانکه در بیانیه معروف به «خلع شاه از سلطنت»، امضای ملکوتی نخستین امضای آن بود.<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> امضای ملکوتی در دیگر بیانیههای سرنوشتساز این دوره درباره قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، فجایع شهر [[یزد]]، اوضاع سیاسی ایران، اعتراض به حمله مأموران رژیم به خانهها و بیوت مراجع، حادثه ۱۹ اردیبهشت قم، تحریم جشن نیمه شعبان، محکومیت جنایت میدان ژاله (هفده شهریور) تهران، اعتراض به تشکیل دولت نظامی [[غلامرضا ازهاری]]، پیام به کارکنان شرکت نفت، پشتیبانی از اعتصاب کارکنان شرکت نفت، [[تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ش|راهپیمایی تاسوعا و عاشورا]]، سالگرد قیام خونین قم، حمایت از استادان دانشگاهها، تلگرام به رئیسجمهور [[فرانسه]] برای ورود امامخمینی به پاریس، اعتراض به جنایات عوامل محمدرضا پهلوی و اعتراض به روی کارآمدن دولت [[شاپور بختیار]] نیز به چشم میخورد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۵۱، ۲۶۸، ۲۷۲، ۲۹۲، ۲۹۹، ۳۲۲، ۴۰۵، ۴۲۷، ۴۳۴، ۴۴۹، ۴۷۳، ۴۹۱، ۵۰۷، ۵۲۰، ۵۲۲، ۵۲۵، ۵۲۹ و ۵۳۴.</ref> | ||
==فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب== | ==فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب== | ||
ملکوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با مردم انقلابی و امامخمینی همراه بود. وی در اوایل پیروزی، با حکم امامخمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس عالمان و برخی گروههای دیگر آن سامان را به گونه شایسته حل و فصل کرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۱۸ ـ ۲۱۹.</ref> وی بار دیگر به همین منظور در سال ۱۳۵۸ به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد و این مأموریت خطیر را نیز با موفقیت به انجام رساند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۲۲.</ref> | ملکوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با مردم انقلابی و امامخمینی همراه بود. وی در اوایل پیروزی، با حکم امامخمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس عالمان و برخی گروههای دیگر آن سامان را به گونه شایسته حل و فصل کرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۱۸ ـ ۲۱۹.</ref> وی بار دیگر به همین منظور در سال ۱۳۵۸ به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد و این مأموریت خطیر را نیز با موفقیت به انجام رساند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۲۲.</ref> |