پرش به محتوا

مالکیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
مالکیت از ریشه «ملک» به معنای دارابودن، در اختیارداشتن، در سیطره‌داشتن و توانایی تصرف در چیزی است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹۲؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۷۹؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۳/۶۴۶–۶۴۷؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۲/۱۷۶۴۹.</ref> در [[فقه]] با نگاهی تحلیلی به حقیقت مالکیت، برخی آن را از انواع سلطنت دانسته‌اند.<ref>یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، ۱/۵۴؛ خویی، موسوعة الإمام‌الخوئی، البیع، ۳۶/۲۷–۲۸.</ref> برخی دیگر نیز با تکیه بر فهم عرفی، مالکیت را رابطه‌ای قراردادی میان مالک و یک شیء و اختصاص آن شیء به او دانسته‌اند.<ref>آخوند خراسانی، حاشیه کتاب المکاسب، ۴؛ اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱/۳۱–۳۲ و ۵۷؛ نایینی، المکاسب و البیع، ۱/۸۵–۸۹.</ref> [[امام‌خمینی]] بر همین تعریف تأکید کرده است؛ از این‌روی سلطنت، ملکیت نیست، بلکه از احکام و آثار عقلایی و لازمه آن است.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۲۱.</ref> در [[قانون مدنی]] به سبب اختلاف برداشت‌ها، تعریفی از مالکیت ارایه نشده است؛ اگرچه رکن اساسی آن را «اختصاص» دانسته‌اند.<ref>کاتوزیان، قانون مدنی در نظم کنونی آن، ۴۴.</ref>
مالکیت از ریشه «ملک» به معنای دارابودن، در اختیارداشتن، در سیطره‌داشتن و توانایی تصرف در چیزی است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹۲؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۷۹؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۳/۶۴۶–۶۴۷؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۲/۱۷۶۴۹.</ref> در [[فقه]] با نگاهی تحلیلی به حقیقت مالکیت، برخی آن را از انواع سلطنت دانسته‌اند.<ref>یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، ۱/۵۴؛ خویی، موسوعة الإمام‌الخوئی، البیع، ۳۶/۲۷–۲۸.</ref> برخی دیگر نیز با تکیه بر فهم [[عرف|عرفی]]، مالکیت را رابطه‌ای قراردادی میان مالک و یک شیء و اختصاص آن شیء به او دانسته‌اند.<ref>آخوند خراسانی، حاشیه کتاب المکاسب، ۴؛ اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱/۳۱–۳۲ و ۵۷؛ نایینی، المکاسب و البیع، ۱/۸۵–۸۹.</ref> [[امام‌خمینی]] بر همین تعریف تأکید کرده است؛ از این‌روی سلطنت، ملکیت نیست، بلکه از احکام و آثار عقلایی و لازمه آن است.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۲۱.</ref> در قانون مدنی به سبب اختلاف برداشت‌ها، تعریفی از مالکیت ارایه نشده است؛ اگرچه رکن اساسی آن را «اختصاص» دانسته‌اند.<ref>کاتوزیان، قانون مدنی در نظم کنونی آن، ۴۴.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
مالکیت را می‌توان امری فطری دانست؛ از این‌روی انسان‌ها همواره خود را مالک چیزهایی می‌دانند که به دست می‌آورند. هرچند در جوامع ابتدایی، مالکیت چندان جایگاهی نداشت و منحصر به وسایل شخصی و عادی بود و زمین و مواد اولیه تقریباً به صورت اشتراکی، ملک همگان بود، با ظهور [[کشاورزی]] و تقسیم کار که سبب پیدایش مالکیت خانوادگی و خصوصی شد،<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرق‌زمین گاهواره تمدن ج۱، ۱/۲۲ و ۲۵.</ref> تساوی نسبی جوامع اولیه برهم خورد و جنگ و درگیری و در نتیجه بردگی افراد را به همراه داشت.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرق‌زمین گاهواره تمدن ج۱، ۱/۲۵–۲۶.</ref> در یونان و روم باستان نزدیک به هشتاد درصد مردم برده بودند. بردگان نه مالک زمین بودند و نه ابزار کار داشتند.<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۸.</ref> [[حکما|افلاطون]] در مدینه فاضله‌ای که ترسیم کرده بود، برای بردگان و طبقه حاکم و نظامیان حق مالکیت خصوصی قائل نبود<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۲۰، ۲۲ و ۲۴.</ref> و [[حکما|ارسطو]] ضمن انتقاد از مالکیت اشتراکی، مالکیت خصوصی را مشروط بر آنکه بهره‌برداری از آن عمومی باشد، بهترین گزینه می‌دانست.<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۲۸.</ref> در ادیان توحیدی پیش از [[اسلام]]، به مالکیت فردی و حرمت غصب اموال دیگران توجه ویژه‌ای شده است. نمونه‌هایی از آن در [[کتاب مقدس]] یافت می‌شود.<ref>کتاب مقدس، خروج، ۲۰/۱۵–۱۷؛ کتاب مقدس، تثنیه، ۵/۱۹–۲۱؛ کتاب مقدس، لاویان، ۱۹/۱۱–۱۳، ۳۵–۳۶.</ref>
مالکیت را می‌توان امری فطری دانست؛ از این‌روی انسان‌ها همواره خود را مالک چیزهایی می‌دانند که به دست می‌آورند. هرچند در جوامع ابتدایی، مالکیت چندان جایگاهی نداشت و منحصر به وسایل شخصی و عادی بود و زمین و مواد اولیه تقریباً به صورت اشتراکی، ملک همگان بود، با ظهور [[کشاورزی]] و تقسیم کار که سبب پیدایش مالکیت خانوادگی و خصوصی شد،<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرق‌زمین گاهواره تمدن ج۱، ۱/۲۲ و ۲۵.</ref> تساوی نسبی جوامع اولیه برهم خورد و جنگ و درگیری و در نتیجه بردگی افراد را به همراه داشت.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرق‌زمین گاهواره تمدن ج۱، ۱/۲۵–۲۶.</ref> در یونان و روم باستان نزدیک به هشتاد درصد مردم برده بودند. بردگان نه مالک زمین بودند و نه ابزار کار داشتند.<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۸.</ref> [[افلاطون]] در مدینه فاضله‌ای که ترسیم کرده بود، برای بردگان و طبقه حاکم و نظامیان حق مالکیت خصوصی قائل نبود<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۲۰، ۲۲ و ۲۴.</ref> و [[ارسطو]] ضمن انتقاد از مالکیت اشتراکی، مالکیت خصوصی را مشروط بر آنکه بهره‌برداری از آن عمومی باشد، بهترین گزینه می‌دانست.<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۲۸.</ref> در ادیان توحیدی پیش از [[اسلام]]، به مالکیت فردی و حرمت غصب اموال دیگران توجه ویژه‌ای شده است. نمونه‌هایی از آن در [[کتاب مقدس]] یافت می‌شود.<ref>کتاب مقدس، خروج، ۲۰/۱۵–۱۷؛ کتاب مقدس، تثنیه، ۵/۱۹–۲۱؛ کتاب مقدس، لاویان، ۱۹/۱۱–۱۳، ۳۵–۳۶.</ref>
 
مالکیت از نظر [[قرآن]] نوعی وکالت و جانشینی از طرف [[خداوند]] است<ref>حدید، ۷؛ انعام، ۱۶۵؛ فاطر، ۳۹.</ref> تا انسان بتواند اموالی را که در اختیار دارد، بر اساس مقررات ویژه‌ای در راه [[سعادت]] خویش و دیگر افراد جامعه به‌کار گیرد.<ref>صدر، اقتصادنا، ۵۳۶–۵۳۹.</ref> قرآن کریم برخی از اقسام مالکیت را نامشروع دانسته است.<ref>بقره، ۱۸۸ و ۲۷۵؛ مائده، ۹۰–۹۱؛ مطففین، ۱.</ref> همچنین اختیار بخش وسیعی از منابع طبیعی تحت عنوان [[انفال]]، به [[رسول خدا(ص)]] سپرده شده است<ref>انفال، ۱؛ حشر، ۷.</ref> و به این نکته نیز تصریح شده است که فقرا و محرومان جامعه، در بخشی از اموال دیگران حقی دارند.<ref>انفال، ۴۱؛ معارج، ۲۴–۲۵؛ ذاریات، ۱۹.</ref> در روایات علاوه بر توجه دادن به جنبه اخلاقی مالکیت و اینکه اموال، وسیله‌ای برای رشد و تعالی انسان و جامعه است نه هدف،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۸–۱۹.</ref> محدوده و احکام انواع مختلف مالکیت به‌تفصیل مطرح شده است. در بسیاری از [[روایات]]، به حقوق مترتب بر مالکیت نیز توجه شده و حرمت مال، در کنار حرمت آبرو و جان قرار گرفته است.<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۹۳؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۱۷/۸۷.</ref>{{ببینید|انفال}}


مالکیت از نظر [[قرآن]] نوعی وکالت و جانشینی از طرف [[خداوند]] است<ref>حدید، ۷؛ انعام، ۱۶۵؛ فاطر، ۳۹.</ref> تا انسان بتواند اموالی را که در اختیار دارد، بر اساس مقررات ویژه‌ای در راه [[سعادت]] خویش و دیگر افراد جامعه به‌کار گیرد.<ref>صدر، اقتصادنا، ۵۳۶–۵۳۹.</ref> قرآن کریم برخی از اقسام مالکیت را نامشروع دانسته است.<ref>بقره، ۱۸۸ و ۲۷۵؛ مائده، ۹۰–۹۱؛ مطففین، ۱.</ref> همچنین اختیار بخش وسیعی از منابع طبیعی تحت عنوان [[انفال]]، به [[رسول خدا(ص)]] سپرده شده است<ref>انفال، ۱؛ حشر، ۷.</ref> و به این نکته نیز تصریح شده است که فقرا و محرومان جامعه، در بخشی از اموال دیگران حقی دارند.<ref>انفال، ۴۱؛ معارج، ۲۴–۲۵؛ ذاریات، ۱۹.</ref> در روایات علاوه بر توجه دادن به جنبه اخلاقی مالکیت و اینکه اموال، وسیله‌ای برای رشد و تعالی انسان و جامعه است نه هدف،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۸–۱۹.</ref> محدوده و احکام انواع مختلف مالکیت به‌تفصیل مطرح شده است. در بسیاری از [[روایات]]، به حقوق مترتب بر مالکیت نیز توجه شده و حرمت مال، در کنار حرمت آبرو و جان قرار گرفته است.<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۹۳؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۱۷/۸۷.</ref>
:{{ببینید|انفال}}
فقها با توجه به [[آیات]] و روایات، به مالکیت به‌طور گسترده توجه کرده‌اند؛ در نتیجه غالب ابواب فقهی به گونه‌ای تنظیم شده است که مستقیم یا غیر مستقیم با مالکیت ارتباط پیدا می‌کند.<ref>احمدی، مالکیت خصوصی در اسلام، ۲۶.</ref> عمده‌ترین مباحث در این زمینه مربوط به انواع مالکیت و محدودیت‌های آن از جهت کمی، کیفی و حقوق مالکیت است، مانند حرمت [[ربا]]،<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۳/۳۳۲–۳۳۵.</ref> [[کم‌فروشی]]، [[قمار]]، [[احتکار]]،<ref>انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۱۹۹–۲۰۰، ۳۷۱–۳۸۴ و ۴/۳۶۷–۳۷۴.</ref> و هزینه در راه‌های حرام.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۱–۴۷۵.</ref> در [[فقه|فقه اسلامی]] سه گونه مالکیت خصوصی، دولتی و عمومی وجود دارد. چنین نظامی بر پایه چندبُعدی بودن انسان و بینش کلی و هماهنگ از انسان و جامعه تنظیم شده است.<ref>دفتر همکاری، مبانی اقتصاد اسلامی، ۲۲۸؛ صدر، اقتصادنا، ۲۸۱–۲۸۳.</ref>
فقها با توجه به [[آیات]] و روایات، به مالکیت به‌طور گسترده توجه کرده‌اند؛ در نتیجه غالب ابواب فقهی به گونه‌ای تنظیم شده است که مستقیم یا غیر مستقیم با مالکیت ارتباط پیدا می‌کند.<ref>احمدی، مالکیت خصوصی در اسلام، ۲۶.</ref> عمده‌ترین مباحث در این زمینه مربوط به انواع مالکیت و محدودیت‌های آن از جهت کمی، کیفی و حقوق مالکیت است، مانند حرمت [[ربا]]،<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۳/۳۳۲–۳۳۵.</ref> [[کم‌فروشی]]، [[قمار]]، [[احتکار]]،<ref>انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۱۹۹–۲۰۰، ۳۷۱–۳۸۴ و ۴/۳۶۷–۳۷۴.</ref> و هزینه در راه‌های حرام.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۱–۴۷۵.</ref> در [[فقه|فقه اسلامی]] سه گونه مالکیت خصوصی، دولتی و عمومی وجود دارد. چنین نظامی بر پایه چندبُعدی بودن انسان و بینش کلی و هماهنگ از انسان و جامعه تنظیم شده است.<ref>دفتر همکاری، مبانی اقتصاد اسلامی، ۲۲۸؛ صدر، اقتصادنا، ۲۸۱–۲۸۳.</ref>


امام‌خمینی احکام مالکیت را نخست به صورت فتوایی در [[تحریر الوسیله|کتاب تحریر الوسیله]] مطرح کرده و سپس از آن به صورت استدلالی در [[کتاب البیع]] بحث کرده است. ایشان در دیگر آثار خود نیز به تناسب، به پاره‌ای از مباحث مرتبط با مالکیت اشاره کرده است. امام‌خمینی بر تعادل میان بخش خصوصی و سایر بخش‌ها و نظارت بر آن در راستای تحقق [[عدالت اجتماعی]] تأکید می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۳.</ref> ایشان در [[وصیت‌نامه امام‌خمینی|وصیت‌نامه]] خود در خصوص مالکیت از مسئولان کشور می‌خواهد در برابر احکام خداوند متعال خاضع باشند و تحت تأثیر [[تبلیغات]] بی‌محتوای قطب ظالم و چپاولگر سرمایه‌داری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوند و به مالکیت و سرمایه‌های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارند و از این طریق به ملت اطمینان دهند تا سرمایه‌ها و فعالیت‌های سازنده به کار افتد و کشور به خودکفایی برسد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۵.</ref>
امام‌خمینی احکام مالکیت را نخست به صورت فتوایی در [[تحریر الوسیله|کتاب تحریر الوسیله]] مطرح کرده و سپس از آن به صورت استدلالی در [[کتاب البیع]] بحث کرده است. ایشان در دیگر آثار خود نیز به تناسب، به پاره‌ای از مباحث مرتبط با مالکیت اشاره کرده است. امام‌خمینی بر تعادل میان بخش خصوصی و سایر بخش‌ها و نظارت بر آن در راستای تحقق [[عدالت اجتماعی]] تأکید می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۳.</ref> ایشان در [[وصیت‌نامه امام‌خمینی|وصیت‌نامه]] خود در خصوص مالکیت از مسئولان کشور می‌خواهد در برابر احکام خداوند متعال خاضع باشند و تحت تأثیر [[تبلیغات]] بی‌محتوای قطب ظالم و چپاولگر سرمایه‌داری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوند و به مالکیت و سرمایه‌های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارند و از این طریق به ملت اطمینان دهند تا سرمایه‌ها و فعالیت‌های سازنده به کار افتد و کشور به [[خودکفایی]] برسد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۵.</ref>


== حقیقت مالکیت ==
== حقیقت مالکیت ==
مالکیت در یک تقسیم‌بندی، به مالکیت حقیقی و مالکیت اعتباری تقسیم شده است. مالکیت حقیقی مالکیت [[خداوند]] بر جهان و ثروت‌های آن و مالکیت اعتباری، مالکیت انسان بر اشیای خارجی و مانند آن است. امام‌خمینی همانند فقهای دیگر<ref>خوانساری، حاشیة المکاسب، ۲۸۱؛ نایینی، منیة الطالب، ۱/۱۵–۱۶.</ref> مالکیت انسان بر اموال را امری اعتباری از جانب عقلا می‌داند.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۴، ۲۰ و ۲/۱۹۳.</ref> مراد از حقیقت مالکیت در این بحث، همین امر اعتباری است. برخی از فقها مالکیت را از واضح‌ترین مصادیق امور اعتباری دانسته‌اند که گاهی با [[ارث]] و گاهی با [[عقد بیع]] و سایر معاملات ایجاد می‌شود و انسان مالک عین یا منفعت می‌گردد.<ref>نایینی، منیة الطالب، ۱/۱۶.</ref>
مالکیت در یک تقسیم‌بندی، به مالکیت حقیقی و مالکیت اعتباری تقسیم شده است. مالکیت حقیقی مالکیت [[خداوند]] بر جهان و ثروت‌های آن و مالکیت اعتباری، مالکیت انسان بر اشیای خارجی و مانند آن است. امام‌خمینی همانند فقهای دیگر<ref>خوانساری، حاشیة المکاسب، ۲۸۱؛ نایینی، منیة الطالب، ۱/۱۵–۱۶.</ref> مالکیت انسان بر اموال را امری اعتباری از جانب عقلا می‌داند.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۴، ۲۰ و ۲/۱۹۳.</ref> مراد از حقیقت مالکیت در این بحث، همین امر اعتباری است. برخی از فقها مالکیت را از واضح‌ترین مصادیق امور اعتباری دانسته‌اند که گاهی با [[ارث]] و گاهی با [[تجارت|عقد بیع]] و سایر معاملات ایجاد می‌شود و انسان مالک عین یا منفعت می‌گردد.<ref>نایینی، منیة الطالب، ۱/۱۶.</ref>


امام‌خمینی صیغه عقد (ایجاب و قبول) و مانند آن را سبب ایجاد مالکیت نمی‌داند؛ زیرا از نظر ایشان، مالکیت که امری اعتباری است، در حقیقت، ناشی از اعتبار عقلاست نه الفاظ عقود معاملات، البته عقلا نیز پس از انشای معاملات، مالکیت را اعتبار می‌کنند. همان‌گونه که وقتی انسان شیئی را حیازت می‌کند، این عمل موضوع برای اعتبار مالکیت توسط عقلا می‌شود، نه آنکه خود عمل، موجدِ مالکیت باشد.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۴–۱۵.</ref>
امام‌خمینی صیغه عقد (ایجاب و قبول) و مانند آن را سبب ایجاد مالکیت نمی‌داند؛ زیرا از نظر ایشان، مالکیت که امری اعتباری است، در حقیقت، ناشی از اعتبار عقلاست نه الفاظ عقود معاملات، البته عقلا نیز پس از انشای معاملات، مالکیت را اعتبار می‌کنند. همان‌گونه که وقتی انسان شیئی را حیازت می‌کند، این عمل موضوع برای اعتبار مالکیت توسط عقلا می‌شود، نه آنکه خود عمل، موجدِ مالکیت باشد.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۴–۱۵.</ref>
خط ۲۱: خط ۲۱:
در طول تاریخ بر اساس جهان‌بینی‌های مختلف، نظریات و مکاتب گوناگونی دربارهٔ مالکیت پیدا شده است. تفاوت اصلی این نظریات و مکاتب در شکل فردی یا جمعی مالکیت و محدوده آن و کیفیت توزیع آن میان افراد و طبقات جامعه است. سرمایه‌داری آزاد، با تکیه بر فلسفه مادی‌گرایانه و اعتقاد به اینکه قوانین طبیعی بهترین قوانین و تضمین‌کننده [[سعادت]] و منافع همه افراد است، به آزادیِ همه‌جانبه انسان در همه فعالیت‌های اقتصادی روی آورد و اساس مالکیت را بر مالکیت خصوصی قرار داد و مالکیت اشتراکی و دخالت دولت را تنها در حد ضرورت پذیرفت؛<ref>ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱/۷۰، ۱۶۷، ۲۶۹ و ۵۶۰–۵۷۴؛ تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۵۶؛ صدر، اقتصادنا، ۲۸۱–۲۸۲.</ref> ولی با ظهور انقلاب صنعتی و بهره‌کشی از کارگران، روشن شد که شعار تأمین منافع همگانی از طریق رقابت آزاد بنگاه‌های خصوصی، کارایی نداشته است؛ از این‌رو بسیاری از اندیشمندان، اقتصاد مبتنی بر فلسفه اصالت فرد را طرد کردند و به جای آن، اقتصاد مبتنی بر فلسفه سوسیالیستی و مالکیت همگانی را پیشنهاد کردند.<ref>ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱/۲۶۷–۲۷۴، ۲۹۲، ۳۱۴–۳۱۷ و ۲/۱۳۱–۱۶۶؛ تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۵۶–۱۶۱.</ref> پس از گذشت هفتاد سال از حاکمیت مالکیت اشتراکی، ناکارآمدی این دیدگاه نیز بر طرفداران آن نظریه روشن شد.<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۸۹–۱۹۰.</ref> مالکیت در مکاتب اقتصادی غربی محدودیتی ندارد، مگر در جایی که به تنش‌های اجتماعی منجر شود که در این صورت کم و بیش قوانین و محدودیت‌هایی وضع کرده‌اند. برعکس آن در نظام‌های کمونیستی، این آزادی عمل به دولت‌ها داده شده است.<ref>ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، ۲/۱۳۱–۱۳۲.</ref>
در طول تاریخ بر اساس جهان‌بینی‌های مختلف، نظریات و مکاتب گوناگونی دربارهٔ مالکیت پیدا شده است. تفاوت اصلی این نظریات و مکاتب در شکل فردی یا جمعی مالکیت و محدوده آن و کیفیت توزیع آن میان افراد و طبقات جامعه است. سرمایه‌داری آزاد، با تکیه بر فلسفه مادی‌گرایانه و اعتقاد به اینکه قوانین طبیعی بهترین قوانین و تضمین‌کننده [[سعادت]] و منافع همه افراد است، به آزادیِ همه‌جانبه انسان در همه فعالیت‌های اقتصادی روی آورد و اساس مالکیت را بر مالکیت خصوصی قرار داد و مالکیت اشتراکی و دخالت دولت را تنها در حد ضرورت پذیرفت؛<ref>ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱/۷۰، ۱۶۷، ۲۶۹ و ۵۶۰–۵۷۴؛ تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۵۶؛ صدر، اقتصادنا، ۲۸۱–۲۸۲.</ref> ولی با ظهور انقلاب صنعتی و بهره‌کشی از کارگران، روشن شد که شعار تأمین منافع همگانی از طریق رقابت آزاد بنگاه‌های خصوصی، کارایی نداشته است؛ از این‌رو بسیاری از اندیشمندان، اقتصاد مبتنی بر فلسفه اصالت فرد را طرد کردند و به جای آن، اقتصاد مبتنی بر فلسفه سوسیالیستی و مالکیت همگانی را پیشنهاد کردند.<ref>ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱/۲۶۷–۲۷۴، ۲۹۲، ۳۱۴–۳۱۷ و ۲/۱۳۱–۱۶۶؛ تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۵۶–۱۶۱.</ref> پس از گذشت هفتاد سال از حاکمیت مالکیت اشتراکی، ناکارآمدی این دیدگاه نیز بر طرفداران آن نظریه روشن شد.<ref>تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۸۹–۱۹۰.</ref> مالکیت در مکاتب اقتصادی غربی محدودیتی ندارد، مگر در جایی که به تنش‌های اجتماعی منجر شود که در این صورت کم و بیش قوانین و محدودیت‌هایی وضع کرده‌اند. برعکس آن در نظام‌های کمونیستی، این آزادی عمل به دولت‌ها داده شده است.<ref>ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، ۲/۱۳۱–۱۳۲.</ref>


[[اسلام]] که به نوعی مالکیت مختلط شخصی و غیر شخصی را به نحو متوازن پذیرفته، طبعاً شرایط و احکام ویژه‌ای را برای مالکیت در نظر گرفته است که با نظام‌های دیگر متفاوت است. پیش از [[انقلاب اسلامی ایران]]، امام‌خمینی بارها از مکتب اقتصادی اسلام دفاع کرد و بر این باور بود که اسلام ضمن پذیرش مالکیت، تفسیر ویژه‌ای از آن ارائه کرده و حدود و شرایط خاصی برای آن تعیین کرده است که آن را از مالکیت در نظام‌های اقتصادی دیگر متمایز می‌سازد. اگر به این [[حدود]] و شرایط عمل شود، جامعه مشکلات و نابرابری‌های دنیای سرمایه‌داری امروز را نخواهد داشت و دولت نیز به بهانه‌های مختلف همانند نظام کمونیستی، هر گونه [[آزادی]] را از انسان‌ها سلب نمی‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱ و ۴۳۷.</ref>
[[اسلام]] که به نوعی مالکیت مختلط شخصی و غیر شخصی را به نحو متوازن پذیرفته، طبعاً شرایط و احکام ویژه‌ای را برای مالکیت در نظر گرفته است که با نظام‌های دیگر متفاوت است. پیش از [[انقلاب اسلامی ایران]]، امام‌خمینی بارها از مکتب اقتصادی اسلام دفاع کرد و بر این باور بود که اسلام ضمن پذیرش مالکیت، تفسیر ویژه‌ای از آن ارائه کرده و حدود و شرایط خاصی برای آن تعیین کرده است که آن را از مالکیت در نظام‌های اقتصادی دیگر متمایز می‌سازد. اگر به این [[حدود]] و شرایط عمل شود، جامعه مشکلات و نابرابری‌های دنیای [[سرمایه‌داری]] امروز را نخواهد داشت و دولت نیز به بهانه‌های مختلف همانند نظام کمونیستی، هر گونه [[آزادی]] را از انسان‌ها سلب نمی‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱ و ۴۳۷.</ref>


اسلام برخلاف لیبرالیسم، اعتقادی به تعادل اقتصادی به صورت خودکار از طریق طبیعت و عامل غریزه ندارد، بلکه معتقد است عواملی باید نهاد مالکیت را همچون دیگر نهادها کنترل کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۱–۴۳۲؛ نمازی، مقایسه تأثیر آموزه خداشناسی در شکل‌گیری اصول نظام اقتصادی اسلام و سرمایه‌داری، ۲۱–۲۲.</ref> عوامل محدودکننده مالکیت در اسلام از مفهوم اخلاقی و دینیِ مالکیت خصوصی ریشه می‌گیرد. بر این اساس انسان فردی از جامعه است و بخشی از ثروت‌هایی که برای همه بشر آفریده شده است، در اختیارش گذاشته شده تا در چارچوب مقررات الهی و برای تأمین سعادت خود و دیگر افراد جامعه هزینه کند؛ بنابراین حق تضییع منابع مالی یا به‌خطرانداختن سعادت خود و دیگران و تخطی از دستورهای الهی در تنظیم روابط مالکانه را ندارد.<ref>صدر، اقتصادنا، ۵۳۶–۵۴۱ و ۶۰۷–۶۱۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۲–۴۳۴.</ref>
اسلام برخلاف لیبرالیسم، اعتقادی به تعادل اقتصادی به صورت خودکار از طریق طبیعت و عامل غریزه ندارد، بلکه معتقد است عواملی باید نهاد مالکیت را همچون دیگر نهادها کنترل کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۱–۴۳۲؛ نمازی، مقایسه تأثیر آموزه خداشناسی در شکل‌گیری اصول نظام اقتصادی اسلام و سرمایه‌داری، ۲۱–۲۲.</ref> عوامل محدودکننده مالکیت در اسلام از مفهوم اخلاقی و دینیِ مالکیت خصوصی ریشه می‌گیرد. بر این اساس انسان فردی از جامعه است و بخشی از ثروت‌هایی که برای همه بشر آفریده شده است، در اختیارش گذاشته شده تا در چارچوب مقررات الهی و برای تأمین سعادت خود و دیگر افراد [[جامعه]] هزینه کند؛ بنابراین حق تضییع منابع مالی یا به‌خطرانداختن سعادت خود و دیگران و تخطی از دستورهای الهی در تنظیم روابط مالکانه را ندارد.<ref>صدر، اقتصادنا، ۵۳۶–۵۴۱ و ۶۰۷–۶۱۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۲–۴۳۴.</ref>


[[امام‌خمینی]] در دی ۱۳۵۷ در مصاحبه‌ای در [[اقامتگاه‌های امام‌خمینی|پاریس]]، مالکیت اسلامی را غیر از مالکیت مطرح در [[آمریکا]] معرفی کرد. به گفته ایشان هرچند اسلام مالکیت را قبول دارد، قوانینی در اسلام وجود دارد که مالکیت را تعدیل می‌کند و اگر به آنها عمل شود، تقریباً همه مردم در یک سطح قرار می‌گیرند و در این صورت می‌توان زمین‌ها و صنایع را به دست مردم سپرد و نیاز چندانی نیست دولت متصدی اقتصاد باشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱–۲۹۲.</ref>
[[امام‌خمینی]] در دی ۱۳۵۷ در مصاحبه‌ای در [[اقامتگاه‌های امام‌خمینی|پاریس]]، مالکیت اسلامی را غیر از مالکیت مطرح در [[آمریکا]] معرفی کرد. به گفته ایشان هرچند [[اسلام]] مالکیت را قبول دارد، قوانینی در اسلام وجود دارد که مالکیت را تعدیل می‌کند و اگر به آنها عمل شود، تقریباً همه مردم در یک سطح قرار می‌گیرند و در این صورت می‌توان [[زمین|زمین‌ها]] و صنایع را به دست مردم سپرد و نیاز چندانی نیست دولت متصدی اقتصاد باشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱–۲۹۲.</ref>


== اقسام مالکیت ==
== اقسام مالکیت ==
[[اندیشمندان اسلامی]] معمولاً مالکیت را از جهت نوع مالک به سه دسته تقسیم کرده‌اند: مالکیت خصوصی، مالکیت عمومی و مالکیت دولتی.
اندیشمندان اسلامی معمولاً مالکیت را از جهت نوع مالک به سه دسته تقسیم کرده‌اند: مالکیت خصوصی، مالکیت عمومی و مالکیت دولتی.
# مالکیت خصوصی، یعنی مالکیتی که به یک شخص یا گروهی معین اختصاص داشته باشد. از نظر اسلام مالکیت خصوصی ریشه در [[فطرت|فطرت انسان]] دارد.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۷۰–۷۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۰–۴۳۱.</ref> تأیید این نوع از مالکیت، از سوی [[ادیان الهی]] به‌ویژه اسلام، سبب تلاش هرچه بیشتر انسان در راه تأمین نیازهای خود و جامعه می‌شود.<ref>احمدی، مالکیت خصوصی در اسلام، ۲۳.</ref> این نوع مالکیت به انواعی مانند مالکیت اشخاص حقیقی و مالکیت عناوین که امروزه از آن به مالکیت اشخاص حقوقی تعبیر می‌شود، قابل تقسیم است<ref>امام‌خمینی، البیع، ۳/۱۶۲ و ۲۲۰–۲۲۲.</ref>
# مالکیت خصوصی، یعنی مالکیتی که به یک شخص یا گروهی معین اختصاص داشته باشد. از نظر اسلام مالکیت خصوصی ریشه در [[فطرت|فطرت انسان]] دارد.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۷۰–۷۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۰–۴۳۱.</ref> تأیید این نوع از مالکیت، از سوی [[ادیان الهی]] به‌ویژه اسلام، سبب تلاش هرچه بیشتر انسان در راه تأمین نیازهای خود و جامعه می‌شود.<ref>احمدی، مالکیت خصوصی در اسلام، ۲۳.</ref> این نوع مالکیت به انواعی مانند مالکیت اشخاص حقیقی و مالکیت عناوین که امروزه از آن به مالکیت اشخاص حقوقی تعبیر می‌شود، قابل تقسیم است<ref>امام‌خمینی، البیع، ۳/۱۶۲ و ۲۲۰–۲۲۲.</ref>
# مالکیت عمومی، یعنی مالکیت همه مردم. در اسلام مالکیت عمومی شامل آن بخش از زمین‌هایی است که از راه جنگ یا پیمان صلح به [[اسلام|مسلمانان]] انتقال یابد؛ البته از راه‌هایی مانند [[نذر]] و [[وصیت]] و [[وقف]] برای عموم مردم نیز می‌توان مالکیت عمومی را ایجاد کرد. ویژگی مالکیت عمومی این است که اموال مزبور به شخص یا گروه خاصی تعلق ندارد؛ به گونه‌ای که هر کس بتواند سهم خویش را جدا کند. همچنین این اموال قابل خرید و فروش و بخشش و ارث و [[رهن]] نیستند، بلکه عین آنها باقی می‌ماند و منافع آن در راه [[مصالح عمومی]] هزینه می‌شود.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ۷/۱۳۶.</ref> دربارهٔ مالکیت عمومی برداشت‌هایی وجود دارد، ازجمله آنکه مالک آن، مجموعه افراد جامعه اسلامی ـ اعم از افراد موجود و آنها که بعداً به دنیا می‌آیند ـ یا عنوان جامعه مسلمانان است؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۵ و ۵۱۰.</ref> ولی امام‌خمینی تفسیرهای مزبور در مورد مالکیت عمومی بر اراضی فتح‌شده را نمی‌پذیرد، بلکه به نظر ایشان اموال مزبور ملک کسی نیست و تنها در اختیار حاکم اسلامی است و حاکم در واقع مالک تصرف است تا منافعش صرف مصالح جامعه اسلامی ـ نه لزوماً تک‌تک افراد ـ شود.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۳/۶۱–۶۸.</ref>{{ببینید|زمین}}
# مالکیت عمومی، یعنی مالکیت همه مردم. در اسلام مالکیت عمومی شامل آن بخش از زمین‌هایی است که از راه جنگ یا پیمان صلح به [[اسلام|مسلمانان]] انتقال یابد؛ البته از راه‌هایی مانند [[نذر]] و [[وصیت]] و [[وقف]] برای عموم مردم نیز می‌توان مالکیت عمومی را ایجاد کرد. ویژگی مالکیت عمومی این است که اموال مزبور به شخص یا گروه خاصی تعلق ندارد؛ به گونه‌ای که هر کس بتواند سهم خویش را جدا کند. همچنین این اموال قابل خرید و فروش و بخشش و ارث و [[رهن]] نیستند، بلکه عین آنها باقی می‌ماند و منافع آن در راه [[مصالح عمومی]] هزینه می‌شود.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ۷/۱۳۶.</ref> دربارهٔ مالکیت عمومی برداشت‌هایی وجود دارد، ازجمله آنکه مالک آن، مجموعه افراد جامعه اسلامی ـ اعم از افراد موجود و آنها که بعداً به دنیا می‌آیند ـ یا عنوان جامعه مسلمانان است؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۴۳۵ و ۵۱۰.</ref> ولی امام‌خمینی تفسیرهای مزبور در مورد مالکیت عمومی بر اراضی فتح‌شده را نمی‌پذیرد، بلکه به نظر ایشان اموال مزبور ملک کسی نیست و تنها در اختیار حاکم اسلامی است و حاکم در واقع مالک تصرف است تا منافعش صرف مصالح جامعه اسلامی ـ نه لزوماً تک‌تک افراد ـ شود.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۳/۶۱–۶۸.</ref>{{ببینید|زمین}}
خط ۳۴: خط ۳۴:


== اسباب مالکیت ==
== اسباب مالکیت ==
منشأ پیدایش مالکیت افراد، [[کار]] است. امام‌خمینی [[احیای موات]] و [[حیازت]] را از اسباب اولیه حصول ملکیت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۳/۳۸–۳۹ و ۴۵–۴۶.</ref> ملکیت به‌وجودآمده از دو صورت فوق، از راه اسباب اختیاری مانند معاملات و غیر اختیاری مانند ارث به دیگران منتقل می‌شود؛<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۴۹.</ref> البته حق خصوصی به‌وجودآمده در مورد انواع مختلف منابع طبیعی، هم از جهت نوع کار و هم از جهت نوع حقوقی که ناشی از کار می‌شود و نیز چگونگی زوال حقوق، متفاوت است.<ref>صدر، اقتصادنا، ۵۰۵–۵۱۳.</ref>
منشأ پیدایش مالکیت افراد، [[کار]] است. امام‌خمینی [[احیای موات]] و [[حیازت]] را از اسباب اولیه حصول ملکیت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۳/۳۸–۳۹ و ۴۵–۴۶.</ref> ملکیت به‌وجودآمده از دو صورت فوق، از راه اسباب اختیاری مانند معاملات و غیر اختیاری مانند ارث به دیگران منتقل می‌شود؛<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۴۹.</ref> البته حق خصوصی به‌وجودآمده در مورد انواع مختلف منابع طبیعی، هم از جهت نوع کار و هم از جهت نوع حقوقی که ناشی از کار می‌شود و نیز چگونگی زوال حقوق، متفاوت است.<ref>صدر، اقتصادنا، ۵۰۵–۵۱۳.</ref>{{ببینید|انفال|زمین}}
:{{ببینید|انفال|زمین}}
 
== قلمرو مالکیت ==
== قلمرو مالکیت ==
امام‌خمینی همچون دیگر فقها بر این باور است آنچه مورد تملک قرار می‌گیرد، باید منافع عقلایی و حلال داشته باشد<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۰؛ انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۸۱–۸۲.</ref> و متعلق حق دیگران اعم از خصوصی یا عمومی نباشد<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۹۰–۴۹۳ و ۲/۱۸۶–۱۹۰؛ حلی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، ۲/۲۸۰.</ref> و در به دست آوردن آن باید از راه‌های مشروع ابتدایی مانند حیازت و احیا یا انتقالی مانند معاملات بهره برد؛ بنابراین از راه‌های نامشروعی مانند [[غصب]]، [[ربا]]، [[سرقت]]، [[قمار]] و [[رشوه]] که در [[فقه اسلامی]] با عنوان [[مکاسب محرمه]] از آنها یاد شده است، مالکیتی پدید نمی‌آید.<ref>امام‌خمینی، مکاسب، ۱ و ۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۷۶–۴۷۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۲۵ و ۲۳/۳۳۲–۳۳۳.</ref> همچنین پس از پیدایش مالکیت خصوصی و حصول اموال مشروع، تعدیل‌هایی در سلطه و مصرف اموال انجام می‌گیرد که بیشتر به صورت پرداخت‌های مالی واجب یا مستحب است؛ علاوه بر اینکه افراد، حق مصرف اموال در راه‌های نامشروع را ندارند.<ref>انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۱۲۲–۱۴۵؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۱–۴۷۴.</ref> از نظر امام‌خمینی مالک حق ندارد به گونه‌ای در اموالش تصرف کند که باعث ضرر و فساد در اموال دیگران شود.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۹۳–۱۹۴؛ امام‌خمینی، وسیلة النجاة، ۶۶۳.</ref> از نظر زمانی نیز تصرفات انسان محدود به زمان حیات اوست؛ البته حق دارد تا یک‌سوم اموالش، برای پس از مرگ جهت مصرف مورد نظرش وصیت کند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۹۲–۹۳؛ صدر، اقتصادنا، ۵۴۴–۵۴۵؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۵۲۰–۵۲۵.</ref>
امام‌خمینی همچون دیگر فقها بر این باور است آنچه مورد تملک قرار می‌گیرد، باید منافع عقلایی و حلال داشته باشد<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۰؛ انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۸۱–۸۲.</ref> و متعلق حق دیگران اعم از خصوصی یا عمومی نباشد<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۹۰–۴۹۳ و ۲/۱۸۶–۱۹۰؛ حلی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، ۲/۲۸۰.</ref> و در به دست آوردن آن باید از راه‌های مشروع ابتدایی مانند حیازت و احیا یا انتقالی مانند معاملات بهره برد؛ بنابراین از راه‌های نامشروعی مانند [[غصب]]، [[ربا]]، [[سرقت]]، [[قمار]] و [[رشوه]] که در [[فقه|فقه اسلامی]] با عنوان مکاسب محرمه از آنها یاد شده است، مالکیتی پدید نمی‌آید.<ref>امام‌خمینی، مکاسب، ۱ و ۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۷۶–۴۷۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۲۵ و ۲۳/۳۳۲–۳۳۳.</ref> همچنین پس از پیدایش مالکیت خصوصی و حصول اموال مشروع، تعدیل‌هایی در سلطه و مصرف اموال انجام می‌گیرد که بیشتر به صورت پرداخت‌های مالی واجب یا مستحب است؛ علاوه بر اینکه افراد، حق مصرف اموال در راه‌های نامشروع را ندارند.<ref>انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۱۲۲–۱۴۵؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۱–۴۷۴.</ref> از نظر امام‌خمینی مالک حق ندارد به گونه‌ای در اموالش تصرف کند که باعث ضرر و فساد در اموال دیگران شود.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۹۳–۱۹۴؛ امام‌خمینی، وسیلة النجاة، ۶۶۳.</ref> از نظر زمانی نیز تصرفات انسان محدود به زمان حیات اوست؛ البته حق دارد تا یک‌سوم اموالش، برای پس از مرگ جهت مصرف مورد نظرش وصیت کند.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۹۲–۹۳؛ صدر، اقتصادنا، ۵۴۴–۵۴۵؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۵۲۰–۵۲۵.</ref>


امام‌خمینی پیش از [[انقلاب اسلامی ایران]] در [[تحریر الوسیله|کتاب تحریر الوسیله]] بر اختیارات ولیّ امر مسلمین دربارهٔ قلمرو مالکیت ازجمله مانند تثبیت قیمت، محدودکردن صنعت، تجارت و مانند آن از اموری که به مصلحت جامعه و نظام اجتماعی است، تصریح کرده است؛<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۶.</ref> در حالی‌که دیگر فقها کمتر به این مسئله توجه می‌کردند. از سوی دیگر، ایشان در همان ماه‌های نخست پس از انقلاب در سخنی در تیر ۱۳۵۸ تأکید می‌کند مالکیت اسلامی مالکیتی متعادل در چارچوب شرع است که منجر به اختلاف طبقاتی و چپاول ثروت‌های ملی نمی‌شود<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۷۰–۴۷۳.</ref> و در ۱۳ آبان همان سال با تکیه بر اختیارات [[ولی فقیه|ولیّ فقیه]] تصریح می‌کند مالکیت خصوصی در اسلام علاوه بر محدودبودن به امور شرعی، از نظر کمّی نیز مشروط و محدود است؛ برهمین اساس در فرضی که فردی اموال مشروعی دارد، ولی به گونه‌ای است که حاکم شرعی تشخیص می‌دهد آن اموال بر خلاف مصالح [[اسلام]] و [[مسلمانان]] است، می‌تواند مالکیت او را بر اموال محدود کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۱.</ref>
امام‌خمینی پیش از [[انقلاب اسلامی ایران]] در [[تحریر الوسیله|کتاب تحریر الوسیله]] بر اختیارات ولیّ امر مسلمین دربارهٔ قلمرو مالکیت ازجمله مانند تثبیت قیمت، محدودکردن صنعت، تجارت و مانند آن از اموری که به مصلحت جامعه و نظام اجتماعی است، تصریح کرده است؛<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۶.</ref> در حالی‌که دیگر فقها کمتر به این مسئله توجه می‌کردند. از سوی دیگر، ایشان در همان ماه‌های نخست پس از انقلاب در سخنی در تیر ۱۳۵۸ تأکید می‌کند مالکیت اسلامی مالکیتی متعادل در چارچوب شرع است که منجر به اختلاف طبقاتی و چپاول ثروت‌های ملی نمی‌شود<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۷۰–۴۷۳.</ref> و در ۱۳ آبان همان سال با تکیه بر اختیارات [[ولی فقیه|ولیّ فقیه]] تصریح می‌کند مالکیت خصوصی در اسلام علاوه بر محدودبودن به امور شرعی، از نظر کمّی نیز مشروط و محدود است؛ برهمین اساس در فرضی که فردی اموال مشروعی دارد، ولی به گونه‌ای است که حاکم شرعی تشخیص می‌دهد آن اموال بر خلاف مصالح [[اسلام]] و [[مسلمانان]] است، می‌تواند مالکیت او را بر اموال محدود کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۱.</ref>


امام‌خمینی همچنین در سال ۱۳۶۲ در پاسخ به استفتای رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، حکم ذکرشده در تحریر الوسیله مبنی بر مجازبودن حاکم اسلامی بر تثبیت قیمت و محصورکردن تجارت را،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۶.</ref> حکم ثانوی دانست و به نمایندگان مجلس اجازه داد تا در صورت احراز مصلحت، به دولت چنین اختیاری بدهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۳.</ref> ایشان در پاسخ به استفتای دیگری [[نفت]] را جزو [[انفال]] می‌داند و به دولت اجازه می‌دهد از تصرف بیش از حد عرفی افراد، در فضا یا اعماق املاکِ شخصی جلوگیری کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۲.</ref> و در دی ۱۳۶۶ در نامه‌ای به رئیس‌جمهور وقت تصریح می‌کند انواع قوانین و مقررات دولتی که به نوعی برای ملکیت افراد ایجاد محدودیت می‌کند، از اختیارات حاکمیت و ولایت مطلقه فقیه است که بسیار فراتر از چارچوب احکام فرعیه الهی و مقدم بر آن است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۱–۴۵۲.</ref>
امام‌خمینی همچنین در سال ۱۳۶۲ در پاسخ به استفتای رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، حکم ذکرشده در تحریر الوسیله مبنی بر مجازبودن حاکم اسلامی بر تثبیت قیمت و محصورکردن تجارت را،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۶.</ref> حکم ثانوی دانست و به نمایندگان مجلس اجازه داد تا در صورت احراز [[مصلحت]]، به دولت چنین اختیاری بدهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۳.</ref> ایشان در پاسخ به استفتای دیگری [[نفت]] را جزو [[انفال]] می‌داند و به دولت اجازه می‌دهد از تصرف بیش از حد عرفی افراد، در فضا یا اعماق املاکِ شخصی جلوگیری کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۲.</ref> و در دی ۱۳۶۶ در نامه‌ای به رئیس‌جمهور وقت تصریح می‌کند انواع قوانین و مقررات دولتی که به نوعی برای ملکیت افراد ایجاد محدودیت می‌کند، از اختیارات حاکمیت و ولایت مطلقه فقیه است که بسیار فراتر از چارچوب احکام فرعیه الهی و مقدم بر آن است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۱–۴۵۲.</ref>{{ببینید|حکم ثانوی}}
:{{ببینید|حکم ثانوی}}
امام‌خمینی در مهر ۱۳۶۷ در پاسخ به انتقاد یکی از شاگردان خود، [[محمدحسن قدیری]] دربارهٔ حکم [[شطرنج]] و خرید و فروش آلات مشترکه، با تبیین نقش زمان و مکان، به ضرورت‌های امروزی در محدودیت‌های مالکیت اشاره می‌کند و می‌گوید نادیده‌گرفتن آنها باعث می‌شود به بهانه حلال‌بودن انفال برای [[شیعیان]]، به برخی اجازه داده شود با ماشین‌آلات پیشرفته امروزی، بخش‌های وسیعی از منابع طبیعی را به تملک خویش درآورند و با نابودکردن جنگل‌ها، [[محیط زیست]] را به خطر اندازند یا دولت حق نداشته باشد برای حفظ حل معضل ترافیک و حفظ جان انسان‌ها، خانه‌های شخصی و [[مساجد]] را تخریب کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۰–۱۵۱.</ref> در همه این موارد همان‌گونه که امام‌خمینی بعدها در [[وصیت‌نامه امام‌خمینی|وصیت‌نامه]] خود بیان کرده است، [[عدالت اجتماعی]] و حفظ حقوق دیگران در نظر گرفته شده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۷ و ۴۴۴.</ref>
:{{ببینید|محمدحسن قدیری}}


امام‌خمینی در مهر ۱۳۶۷ در پاسخ به [[انتقاد]] یکی از شاگردان خود، [[محمدحسن قدیری]] دربارهٔ حکم [[شطرنج]] و خرید و فروش آلات مشترکه، با تبیین نقش زمان و مکان، به ضرورت‌های امروزی در محدودیت‌های مالکیت اشاره می‌کند و می‌گوید نادیده‌گرفتن آنها باعث می‌شود به بهانه حلال‌بودن انفال برای [[شیعیان]]، به برخی اجازه داده شود با ماشین‌آلات پیشرفته امروزی، بخش‌های وسیعی از منابع طبیعی را به تملک خویش درآورند و با نابودکردن جنگل‌ها، [[محیط زیست]] را به خطر اندازند یا دولت حق نداشته باشد برای حفظ حل معضل ترافیک و حفظ جان انسان‌ها، خانه‌های شخصی و [[مساجد]] را تخریب کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۰–۱۵۱.</ref> در همه این موارد همان‌گونه که امام‌خمینی بعدها در [[وصیت‌نامه امام‌خمینی|وصیت‌نامه]] خود بیان کرده است، [[عدالت اجتماعی]] و حفظ حقوق دیگران در نظر گرفته شده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۷ و ۴۴۴.</ref>{{ببینید|محمدحسن قدیری}}
== تعدیل مالکیت دولتی ==
== تعدیل مالکیت دولتی ==
پس از [[انقلاب اسلامی ایران]] نیز همواره به مباحث اقتصادی ازجمله مالکیت و چگونگی آن توجه شده است؛ چنان‌که در جریان تهیه پیش‌نویس [[قانون اساسی]] یکی از بیشترین مباحث و اختلافات، مربوط به اصول اقتصادی، به‌ویژه اصل ۴۴ بوده است. با نگاه به جریان مذاکرات، به‌راحتی می‌توان دریافت که نگرانی عمده اعضای [[خبرگان قانون اساسی]]، انحراف اقتصاد [[جمهوری اسلامی ایران]] به سوی [[اقتصاد|اقتصاد سرمایه‌داری]] یا [[اقتصاد|سوسیالیستی]] بوده است؛<ref>اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳/۱۵۵۶–۱۵۶۸.</ref> به همین هدف در قانون اساسی بسیار تلاش شد نظامی اقتصادی بر پایه تعالیم اسلامی ارائه شود. در اصل‌های ۴۴، ۴۶ و ۴۷ قانون اساسی، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی بر سه بخش دولتی و تعاونی و خصوصی استوار شد و مالکیت در بخش خصوصی با رعایت چهار شرط، مورد حمایت [[قانون]] قرار گرفت: ۱. مطابقت با دیگر اصول اقتصادی قانون اساسی؛ ۲. خارج‌نشدن از محدوده اسلام؛ ۳. زیان‌نرساندن به جامعه؛ ۴. فراهم‌آوردن رشد و توسعه اقتصادی کشور.
پس از [[انقلاب اسلامی ایران]] نیز همواره به مباحث اقتصادی ازجمله مالکیت و چگونگی آن توجه شده است؛ چنان‌که در جریان تهیه پیش‌نویس [[قانون اساسی]] یکی از بیشترین مباحث و اختلافات، مربوط به اصول اقتصادی، به‌ویژه اصل ۴۴ بوده است. با نگاه به جریان مذاکرات، به‌راحتی می‌توان دریافت که نگرانی عمده اعضای [[خبرگان قانون اساسی]]، انحراف اقتصاد [[جمهوری اسلامی ایران]] به سوی [[اقتصاد|اقتصاد سرمایه‌داری]] یا [[اقتصاد|سوسیالیستی]] بوده است؛<ref>اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳/۱۵۵۶–۱۵۶۸.</ref> به همین هدف در قانون اساسی بسیار تلاش شد نظامی اقتصادی بر پایه تعالیم اسلامی ارائه شود. در اصل‌های ۴۴، ۴۶ و ۴۷ قانون اساسی، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی بر سه بخش دولتی و تعاونی و خصوصی استوار شد و مالکیت در بخش خصوصی با رعایت چهار شرط، مورد حمایت [[قانون]] قرار گرفت: ۱. مطابقت با دیگر اصول اقتصادی قانون اساسی؛ ۲. خارج‌نشدن از محدوده اسلام؛ ۳. زیان‌نرساندن به جامعه؛ ۴. فراهم‌آوردن رشد و توسعه اقتصادی کشور.{{ببینید|اقتصاد}}
:{{ببینید|اقتصاد}}
با وجود تصریح اصول مختلف قانون اساسی بر احترام به بخش خصوصی، در عمل چندان میدانی به بخش خصوصی داده نمی‌شد و با ملاحظه شرایط سال‌های [[جنگ عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی]]، بیشتر کارها را [[حکومت اسلامی|دولت]] انجام می‌داد که امام‌خمینی از آن انتقاد می‌کرد. ایشان کشاندن کارها به سوی مالکیت دولتی و کنارگذاشتن ملت را بیماری مهلکی برای کشور می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۸.</ref> آشکارشدن ناکارآمدی اقتصاد دولتی، اندیشمندان و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران را در سال‌های بعد واداشت تا با بررسی دقیق و تفسیر قانون اساسی ازجمله اصل ۴۴، راه را برای واگذاری فعالیت‌ها به بخش خصوصی و شکوفایی [[اقتصاد]] کشور هموارتر سازند.
:{{ببینید|اقتصاد}}


با وجود تصریح اصول مختلف قانون اساسی بر احترام به بخش خصوصی، در عمل چندان میدانی به بخش خصوصی داده نمی‌شد و با ملاحظه شرایط سال‌های [[جنگ عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی]]، بیشتر کارها را [[حکومت اسلامی|دولت]] انجام می‌داد که امام‌خمینی از آن انتقاد می‌کرد. ایشان کشاندن کارها به سوی مالکیت دولتی و کنارگذاشتن ملت را بیماری مهلکی برای کشور می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۸.</ref> آشکارشدن ناکارآمدی اقتصاد دولتی، اندیشمندان و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران را در سال‌های بعد واداشت تا با بررسی دقیق و تفسیر قانون اساسی ازجمله اصل ۴۴، راه را برای واگذاری فعالیت‌ها به بخش خصوصی و شکوفایی [[اقتصاد]] کشور هموارتر سازند.{{ببینید|اقتصاد}}
== قاعده سلطنت ==
== قاعده سلطنت ==
قاعده سلطنت (تسلیط) از اموری است که فرع بر ملکیت است و مراد از آن تسلط کامل بر اموال خود است.<ref>کوهکمری، کتاب البیع، ۹۲.</ref> [[امام‌خمینی]] برخلاف برخی از فقها که سلطنت را صفتی نفسانی دانسته‌اند،<ref>اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱/۱۱۱.</ref> آن را امری اعتباری می‌داند که قابل جعل و قرارداد است.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۲۸.</ref> این قاعده مستند به حدیثی نبوی (ص) است که مردم را مسلط بر اموال خود می‌داند: «اَلنّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلی اَموالِهِم».<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲/۲۷۲.</ref> امام‌خمینی به سبب مرسله‌بودن سند این [[روایت]]، بر بنای عقلا به‌عنوان دلیل اصلی این قاعده تأکید کرده است.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۲۷.</ref> از نظر ایشان تصرفاتی که موجب زوال مالکیت باشد نیز مانند دیگر تصرفات مالکانه، از مصادیق سلطنت بر اموال است؛ زیرا حفظ ملک تنها در حال اعمال سلطنت لازم است و پس از آن ضرورتی ندارد؛ از این‌روی اعمال سلطنت در اخراج مال از مالکیت، با سلطنت منافاتی ندارد.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۲۹.</ref> از نظر ایشان مفاد این قاعده، علاوه بر آنکه بیانگر سلطنت مالک بر هر گونه تصرفی در اموال خودش است، بر منع از مزاحمت غیر نیز دلالت دارد و هر گونه تعرضی به تصرف مالکانه مالک را منع می‌کند.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۶۶۳.</ref>
قاعده سلطنت (تسلیط) از اموری است که فرع بر ملکیت است و مراد از آن تسلط کامل بر اموال خود است.<ref>کوهکمری، کتاب البیع، ۹۲.</ref> [[امام‌خمینی]] برخلاف برخی از فقها که سلطنت را صفتی نفسانی دانسته‌اند،<ref>اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱/۱۱۱.</ref> آن را امری اعتباری می‌داند که قابل جعل و قرارداد است.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۲۸.</ref> این قاعده مستند به حدیثی نبوی (ص) است که مردم را مسلط بر اموال خود می‌داند: «اَلنّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلی اَموالِهِم».<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲/۲۷۲.</ref> امام‌خمینی به سبب مرسله‌بودن سند این [[روایت]]، بر بنای عقلا به‌عنوان دلیل اصلی این قاعده تأکید کرده است.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۲۷.</ref> از نظر ایشان تصرفاتی که موجب زوال مالکیت باشد نیز مانند دیگر تصرفات مالکانه، از مصادیق سلطنت بر اموال است؛ زیرا حفظ ملک تنها در حال اعمال سلطنت لازم است و پس از آن ضرورتی ندارد؛ از این‌روی اعمال سلطنت در اخراج مال از مالکیت، با سلطنت منافاتی ندارد.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۱۲۹.</ref> از نظر ایشان مفاد این قاعده، علاوه بر آنکه بیانگر سلطنت مالک بر هر گونه تصرفی در اموال خودش است، بر منع از مزاحمت غیر نیز دلالت دارد و هر گونه تعرضی به تصرف مالکانه مالک را منع می‌کند.<ref>امام‌خمینی، البیع، ۱/۶۶۳.</ref>


== قاعده ید ==
== قاعده ید ==
یکی از راه‌های اثبات مالکیت، [[قواعد فقهی|قاعده ید]] است که به معنای سلطه و استیلای بر مال است. این قاعده پیشینه‌ای طولانی دارد و در تمام عصرها مورد قبول همه عقلای عالم بوده است.<ref>بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۳–۱۴۰؛ بجنوردی، سیدمحمد، قواعد فقهیه، ۱/۳۷۹.</ref> امام‌خمینی نیز مانند برخی دیگر از فقها<ref>بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۳.</ref> ماهیت ید را استیلا و سلطنت عرفی بر اشیا می‌داند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۴.</ref> ایشان مهم‌ترین دلیل [[حجیت]] این قاعده را بنای عقلا در همه زمان‌ها و مکان‌ها می‌داند و آن را از ضروریات تردیدناپذیر قلمداد می‌کند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۵.</ref> ایشان همسو با فقهای دیگر<ref>آل‌بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۳/۳۰۴–۳۰۸؛ بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۵–۱۳۹؛ تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۵/۶۰۰–۶۰۳.</ref> در اثبات حجیت این قاعده، علاوه بر بنای عقلا، به [[احادیث]] نیز استناد می‌کند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۵–۲۷۹.</ref> برخی از فقها این [[روایات]] را [[متواتر]] دانسته‌اند.<ref>تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۵/۶۰۰–۶۰۱.</ref> امام‌خمینی ضمن تقسیم این روایات به سه دسته مختلف، میزان و چگونگی دلالت آنها را بررسی کرده است.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۵.</ref>
یکی از راه‌های اثبات مالکیت، [[قواعد فقهی|قاعده ید]] است که به معنای سلطه و استیلای بر مال است. این قاعده پیشینه‌ای طولانی دارد و در تمام عصرها مورد قبول همه عقلای عالم بوده است.<ref>بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۳–۱۴۰؛ بجنوردی، سیدمحمد، قواعد فقهیه، ۱/۳۷۹.</ref> امام‌خمینی نیز مانند برخی دیگر از فقها<ref>بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۳.</ref> ماهیت ید را استیلا و سلطنت عرفی بر اشیا می‌داند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۴.</ref> ایشان مهم‌ترین دلیل حجیت این قاعده را [[بنای عقلا]] در همه زمان‌ها و مکان‌ها می‌داند و آن را از ضروریات تردیدناپذیر قلمداد می‌کند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۵.</ref> ایشان همسو با فقهای دیگر<ref>آل‌بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۳/۳۰۴–۳۰۸؛ بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۵–۱۳۹؛ تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۵/۶۰۰–۶۰۳.</ref> در اثبات حجیت این قاعده، علاوه بر بنای عقلا، به [[احادیث]] نیز استناد می‌کند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۵–۲۷۹.</ref> برخی از فقها این [[روایات]] را [[متواتر]] دانسته‌اند.<ref>تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۵/۶۰۰–۶۰۱.</ref> امام‌خمینی ضمن تقسیم این روایات به سه دسته مختلف، میزان و چگونگی دلالت آنها را بررسی کرده است.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۶۵.</ref>


ازجمله مباحث اختلافی میان فقها، [[اماره]] یا اصل‌بودن قاعده ید است.<ref>نراقی، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ۷۴۱–۷۴۲؛ نایینی، اجود التقریرات، ۲/۴۵۵؛ بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۲.</ref> امام‌خمینی ضمن بررسی دقیق روایات قاعده ید، نتیجه می‌گیرد مأخذ این قاعده چه بنای عقلا باشد و چه اخبار و احادیث، اماره مالکیت خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۷۹.</ref>
ازجمله مباحث اختلافی میان فقها، [[اماره]] یا اصل‌بودن قاعده ید است.<ref>نراقی، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ۷۴۱–۷۴۲؛ نایینی، اجود التقریرات، ۲/۴۵۵؛ بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، ۱/۱۳۲.</ref> امام‌خمینی ضمن بررسی دقیق روایات قاعده ید، نتیجه می‌گیرد مأخذ این قاعده چه بنای عقلا باشد و چه اخبار و احادیث، اماره مالکیت خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۷۹.</ref>
۲۱٬۳۲۴

ویرایش