۲۱٬۱۷۳
ویرایش
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسههای عربی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اخلاق'''، دانش ملکات انسانی و چگونگی تهذیب صفات. | '''اخلاق'''، دانش ملکات انسانی و چگونگی تهذیب صفات. | ||
علم اخلاق از خُلق و | علم اخلاق از خُلق و ملکات نفسانی بحث و صفات و ملکات پسندیده و ناپسند انسان را توضیح و راه درمان آنها را بیان میکند. | ||
امامخمینی علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل | [[امامخمینی]] علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت [[قلب]] و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنها میداند. و درباره اهمیت و ضرورت اخلاق بر این باور است که تمام مقاصد [[پیامبران(ع)|انبیا(ص)]] آن بوده که انسان را از زشتیها و رذیلتهای اخلاقی دور و با آداب نیکو آشنا سازند. | ||
ایشان هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلتهای اخلاقی، تصفیه صفات، اصلاح قلب و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات اسما و صفات میداند که مقدمه برای [[تهذیب نفس|تهذیب نفوس]] است و در نهایت برای حاصلشدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند. | ایشان هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلتهای اخلاقی، تصفیه صفات، اصلاح قلب و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات [[اسما و صفات]] میداند که مقدمه برای [[تهذیب نفس|تهذیب نفوس]] است و در نهایت برای حاصلشدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند. | ||
رویکرد اخلاقی امامخمینی ائتلافی است و به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و شهود) توجه دارد و رویکرد تلفیقی را کاملتر و نتایج علمی حاصل از بهکارگیری آن را قابل اعتمادتر میداند. | رویکرد اخلاقی امامخمینی ائتلافی است و به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و [[کشف و شهود|شهود]]) توجه دارد و رویکرد تلفیقی را کاملتر و نتایج علمی حاصل از بهکارگیری آن را قابل اعتمادتر میداند. | ||
امامخمینی علم اخلاق را در دو حوزه فردی و اجتماعی گسترده میداند و در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس توجه و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفهگرایانه دارد. | امامخمینی علم اخلاق را در دو حوزه فردی و اجتماعی گسترده میداند و در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات [[نفس]] توجه و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفهگرایانه دارد. | ||
اصول ملکات اخلاقی نزد امامخمینی عبارتاند از: | اصول ملکات اخلاقی نزد امامخمینی عبارتاند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. | ||
ایشان برای درمان رذایل روشهایی علمی چون؛ | ایشان برای درمان رذایل روشهایی علمی چون؛ [[ریاضت]]، درمان با ضد، ایمان به [[توحید]] و کسب محبت خداوند و عملی مانند [[تفکر]] ارائه کرده است. | ||
==معنای لغوی و اصطلاحی== | ==معنای لغوی و اصطلاحی== | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
بحث از اخلاق و اصول اخلاقی از دیرباز مد نظر بشر بوده است. در یونان باستان سوفسطائیان بر اساس مبنای شک و تردید، در ارزش هنجارهای اخلاقی تردید و ضرورت و کلیبودن قضایای اخلاقی را نفی میکردند و آنها را نسبی میدانستند.<ref>← کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۹۹-۱۰۴.</ref> فیلسوفان یونان با این تفکر بهشدت مخالفت کردند و مکتب اخلاقی خویش را بر بنیان حکمت و تعقل نهادند و بر ارزش معرفت و امکان شناخت و ثبات ارزشهای اخلاقی تاکید کردند و دانایی را اصل و اساس فضیلت و ارزش و جهل و نادانی را سرمنشا ناهنجاری اخلاقی معرفی کردند<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۴۹.</ref>؛ چنانکه [[ارسطو]] بر اساس تعقل، اخلاق سعادت را بنیان نهاد و شرط اصلی دستیابی به فضیلت را در گرو حاکمیت عقل بر قوای نفس دانست و سرچشمه رذیلتها را محکومیت و مغلوبیت عقل و اسارت آن در دست [[غضب]] و [[شهوت]] معرفی کرد<ref>بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۹۶.</ref>؛ البته در کتابهای فلسفی، علوم به دو قسم حکمت نظری و عملی تقسیم شدهاند و علم اخلاق یکی از شاخههای حکمت عملی معرفی و بررسی شده است.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۴۷۶-۴۷۷.</ref> از کتابهای ارزشمندی که در آن زمان در زمینه اخلاق نوشته شد، اخلاق نیکوماخوس و اخلاق ادموس بود.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۳۱۱-۳۱۶.</ref> این کتابها بعدها مورد توجه نویسندگان و شارحان واقع شدند.<ref>ابنندیم، کتاب الفهرست، ۳۱۲؛ قاضیصاعد، ۲۶۹.</ref> | بحث از اخلاق و اصول اخلاقی از دیرباز مد نظر بشر بوده است. در یونان باستان سوفسطائیان بر اساس مبنای شک و تردید، در ارزش هنجارهای اخلاقی تردید و ضرورت و کلیبودن قضایای اخلاقی را نفی میکردند و آنها را نسبی میدانستند.<ref>← کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۹۹-۱۰۴.</ref> فیلسوفان یونان با این تفکر بهشدت مخالفت کردند و مکتب اخلاقی خویش را بر بنیان حکمت و تعقل نهادند و بر ارزش معرفت و امکان شناخت و ثبات ارزشهای اخلاقی تاکید کردند و دانایی را اصل و اساس فضیلت و ارزش و جهل و نادانی را سرمنشا ناهنجاری اخلاقی معرفی کردند<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۴۹.</ref>؛ چنانکه [[ارسطو]] بر اساس تعقل، اخلاق سعادت را بنیان نهاد و شرط اصلی دستیابی به فضیلت را در گرو حاکمیت عقل بر قوای نفس دانست و سرچشمه رذیلتها را محکومیت و مغلوبیت عقل و اسارت آن در دست [[غضب]] و [[شهوت]] معرفی کرد<ref>بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۹۶.</ref>؛ البته در کتابهای فلسفی، علوم به دو قسم حکمت نظری و عملی تقسیم شدهاند و علم اخلاق یکی از شاخههای حکمت عملی معرفی و بررسی شده است.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۴۷۶-۴۷۷.</ref> از کتابهای ارزشمندی که در آن زمان در زمینه اخلاق نوشته شد، اخلاق نیکوماخوس و اخلاق ادموس بود.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۳۱۱-۳۱۶.</ref> این کتابها بعدها مورد توجه نویسندگان و شارحان واقع شدند.<ref>ابنندیم، کتاب الفهرست، ۳۱۲؛ قاضیصاعد، ۲۶۹.</ref> | ||
هویت اخلاق در | هویت اخلاق در تمدن اسلامی ریشه در [[قرآن]] و [[سنت]] دارد و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد. قرآن کریم در معرفی آسیبهای اخلاقی، به پیروینکردن از عالمانی که در پیروی از هوای نفسانی، [[کلام الهی]] را تحریف میکنند، توصیه کرده است.<ref>بقره، ۷۵؛ ← ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۲-۱۶۳.</ref> توجه به مباحث اخلاقی [[اسلام]] و بحث از مفاد و مبانی آن در میان [[مسلمانان]]، به سده اول هجری به دورانی بر میگردد که مسائلی مانند «[[عدل الهی]] و معیار عدالت»، «معنا و ملاک [[حسن و قبح]]»، «رابطه اعتقاد و عمل» و «[[جبر و تفویض]] و نظریه [[امر بین الامرین]]»، ذهن مسلمانان را مشغول کرده بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۶/۶۳۹.</ref> بعدها دانشمندان مسلمانان در نگارش اخلاق روایی کوششهای فراوانی کردند؛ ازجمله آنها تدوین کتاب شریف [[اصول کافی]] است که بابهایی از آن در مباحث اخلاق و مبانی آن بر محور روایت [[پیامبر اکرم(ص)]] و احادیث [[اهل بیت(ع)]] است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۳۵-۶۷۴.</ref> از سوی دیگر، برخی از [[صوفیه]] رویکردی اخلاقی که هویتی زهدگرایی داشت، مطرح کردند. بعدها میراث فرهنگی ارسطو بر باورهای عقلانی مسلمانان تاثیر گذاشت و مؤلفان اسلامی هر یک در حد توان خود از آثار ارسطو در تحریر اخلاق فلسفی استفاده کردند. از نخستین فیلسوفانی که از اخلاق ارسطویی نام برده، [[فارابی]] است<ref>فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۹۵.</ref>؛ همچنین [[ابنمسکویه]] در آثار خود از آن نقل کرده است و اساس کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق او متاثر از اخلاق ارسطویی است.<ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۸.</ref> از دیگر دانشمندانی که اخلاق ارسطویی را دنبال کردند، [[خواجهنصیرالدین طوسی]] است. وی کتاب طهارة الاعراق ابنمسکویه را ترجمه و آن را با اضافاتی تالیف کرد.<ref>خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۵-۶.</ref> اگرچه بعدها [[ملامهدی نراقی]] نیز تلاش کرد روش تلفیقی از استدلال و اخبار را در اخلاق در پیش بگیرد، اما شاکله اصلی کتاب وی اخلاق استدلالی است که مبتنی بر حکمت عملی فیلسوفان پیشین است. وی با اقتباس از تهذیب الاخلاق ابنمسکویه، مباحث [[تجرد نفس]] و دلایل آن را بیان میکند و سپس بر اساس قوای سهگانه نفس، فضیلتها و رذیلتهای هر یک از آنها را به صورت مفصل توضیح میدهد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷.</ref> | ||
آثار اخلاقی به چند دسته تقسیم میشوند: | آثار اخلاقی به چند دسته تقسیم میشوند: |