confirmed، templateeditor
۳۰۶
ویرایش
Hasaninasab (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hasaninasab (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
|کشور درگذشت = | |کشور درگذشت = | ||
|آرامگاه = | |آرامگاه = | ||
|نام همسر = | |نام همسر = [[صبیه دستغیب]] | ||
|فرزندان = | |فرزندان = | ||
|خویشاوند سرشناس= | |خویشاوند سرشناس= | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
سیدعبدالله زبرجد به سبب این فعالیتها چندین بار توسط شهربانی و [[ساواک]] احضار شد و مورد اعتراض و تذکر قرار گرفت <ref>آیتالله حاج شیخ...، ج ۲، ۹۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۳۸۲.</ref>. | سیدعبدالله زبرجد به سبب این فعالیتها چندین بار توسط شهربانی و [[ساواک]] احضار شد و مورد اعتراض و تذکر قرار گرفت <ref>آیتالله حاج شیخ...، ج ۲، ۹۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۳۸۲.</ref>. | ||
==تدریس در مدرسه آقا بابا خان شیراز== | ===تدریس در مدرسه آقا بابا خان شیراز=== | ||
او در ۱۳۴۵ ش به تدریس در مدرسه آقا بابا خان شیراز پرداخت. زبرجد که در همان سال با صبیه دستغیب ازدواج کرده بود، همراه با ایشان مدرسه مزبور را توسعه داد و آنجا را به پایگاهی برای فعالیتهای سیاسی تبدیل کرد | او در ۱۳۴۵ ش به تدریس در مدرسه آقا بابا خان شیراز پرداخت. زبرجد که در همان سال با صبیه دستغیب ازدواج کرده بود، همراه با ایشان مدرسه مزبور را توسعه داد و آنجا را به پایگاهی برای فعالیتهای سیاسی تبدیل کرد <ref>«شهید دستغیب از...»، ۳۰-۳۱.</ref>. او در ۲۹ فروردین ۱۳۴۶ از امامخمینی اجازهای درباره دریافت وجوهات شرعیه دریافت کرد <ref>صحیفه امام، ج ۱، ۴۶۳.</ref> و مسئولیت توزیع شهریه در مدرسه آقا بابا خان شیراز را بر عهده گرفت <ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۴۵۱.</ref>. وی در سال ۱۳۵۰ ش همراه با برخی دیگر از روحانیان شیراز، با انتصاب برخی از روحانیان توسط [[اوقاف]] به مدیریت مدارس دینی شیراز مخالف بود و بهخصوص با انتصاب مدیر مدرسه علمیه آقا بابا خان شیراز مخالفت میکرد و طلاب را به مخالفت با نماینده انتصابی سازمان اوقاف تشویق میکرد <ref>همان.</ref>. ساواک در گزارشی دراینباره اعلام کرد: «سیدعبدالله زبرجد و چند نفر طلبه دیگر بهطور غیرمحسوس مزاحمتهایی برای روحانیان وابسته اوقاف که اصطلاحاً «مروجین مذهبی» نامیده میشدند و سایر روحانیون طرفدار دولت ایجاد مینموده است» <ref>همان، ۹۲.</ref> و در گزارشی دیگر از او بهعنوان یکی از روحانیان «ناراحتتر و مؤثرتر» <ref>همان، ۱۰۷.</ref> و از افراد «مخالف و افراطی» <ref>همان، ۱۷۴.</ref> در مدرسه آقا بابا خان نام برد و خواستار احضار او به ساواک <ref>همان، ۱۷۵-۱۷۶.</ref> و تذکر به او شد <ref>همان، ۱۰۸.</ref>. | ||
زبرجد همچنین در دعوت برخی از روحانیان مبارز به آن مدرسه نقش داشت که از آن جمله میتوان به دعوت از آیتالله بهاءالدین محلاتی در جشنهای مذهبی اشاره کرد (همان، ۱۳۱). پس از دستگیری و تبعید مجدالدین محلاتی ـ فرزند آیتالله بهاءالدین محلاتی ـ که با هدف فشار بر آیتالله محلاتی صورت گرفته بود، همراه با روحانیان شیراز در خانه او حضور یافت و پشتیبانی خود را از ایشان اعلام کرد (همان، ۱۶۴). بر اساس اسناد ساواک، او همراه با تنی چند از روحانیان شیراز پس از دستگیری دستغیب، با آیتالله محلاتی دیدار کردند. آیتالله محلاتی در آن دیدار صدور حکم جهاد را عملی ندانست (همان،۳۷۷) و همین گزارش نشان میدهد که آنان چنان خواستهای را از آیتالله محلاتی داشتند. او در مرداد آن سال و در آستانه برگزاری جشن هنر شیراز، در نامهای به جمشید آموزگار نخستوزیر وقت و نصر اصفهانی، وزیر کشور وقت، با عنوان «تذکر علمای فارس به دولت وقت»، با اشاره به «افتضاح» پیشآمده در جشن هنر سال ۱۳۵۶ ش و انعکاس آن در نشریات و محافل عمومی، خواستار عدم برپایی آن جشن شدند (همان، ۳۸۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۵۵۵-۵۵۶) | زبرجد همچنین در دعوت برخی از روحانیان مبارز به آن مدرسه نقش داشت که از آن جمله میتوان به دعوت از آیتالله بهاءالدین محلاتی در جشنهای مذهبی اشاره کرد (همان، ۱۳۱). پس از دستگیری و تبعید مجدالدین محلاتی ـ فرزند آیتالله بهاءالدین محلاتی ـ که با هدف فشار بر آیتالله محلاتی صورت گرفته بود، همراه با روحانیان شیراز در خانه او حضور یافت و پشتیبانی خود را از ایشان اعلام کرد (همان، ۱۶۴). بر اساس اسناد ساواک، او همراه با تنی چند از روحانیان شیراز پس از دستگیری دستغیب، با آیتالله محلاتی دیدار کردند. آیتالله محلاتی در آن دیدار صدور حکم جهاد را عملی ندانست (همان،۳۷۷) و همین گزارش نشان میدهد که آنان چنان خواستهای را از آیتالله محلاتی داشتند. او در مرداد آن سال و در آستانه برگزاری جشن هنر شیراز، در نامهای به جمشید آموزگار نخستوزیر وقت و نصر اصفهانی، وزیر کشور وقت، با عنوان «تذکر علمای فارس به دولت وقت»، با اشاره به «افتضاح» پیشآمده در جشن هنر سال ۱۳۵۶ ش و انعکاس آن در نشریات و محافل عمومی، خواستار عدم برپایی آن جشن شدند (همان، ۳۸۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۵۵۵-۵۵۶) | ||
وی در ۱۳۵۷ ش همراه با روحانیت مبارز شیراز با صدور اعلامیهای در قالب جامعه روحانیت شیراز، ادامه تبعید آیات عبدالرحیم ربانی، سید محمدرضا اصفهانی جهرمی، سید محمدعلی و سید علیاصغر دستغیب و سایر زندانیان را محکوم کردند و خواستار آزادی آنان از تبعید و زندان شدند (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۳۱۸). او در پی حمله مأموران رژیم به تظاهرات مردم در ۱۹ مرداد ۱۳۵۷ ش در شیراز ـ برابر با ۵ رمضان ـ و در اعتراض به آن اقدام رژیم، همراه با جمعی از علمای شیراز، ضمن محکومیت آن اقدام رژیم، ۲۱ مرداد ۱۳۵۷ را در آن شهر عزای عمومی اعلام کردند (همان، ۳۵۸). آنگاه همراه با روحانیت مبارز شیراز با صدور اعلامیهای خطاب به مردم و با عنوان «استیضاح از رژیم غیرقانونی ایران»، حمله مأموران رژیم به مسجد نو شیراز و سرکوب تظاهرات مردم را محکوم و دولت وقت را استیضاح کردند (همان، ۳۵۹؛ آیتالله حاج شیخ...، ج ۲، ۳۹۱). ساواک در گزارشی، سیدعبدالله زبرجد را یکی از محرکان علمای شیراز ازجمله آیتالله محلاتی برای صدور اعلامیه علیه حکومت پهلوی نام برد (همان، ۴۲۷). به همین سبب خواستار دستگیری ۲۹ نفر از روحانیان ازجمله زبرجد شد، ولی ساواک شیراز در نامهای به اداره کل سوم ساواک، خواستار خودداری از دستگیری آیتالله دستغیب و او شد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۵۶۵). او در آن روزها در جلسات روحانیان مبارز شیراز برای اتخاذ تصمیمی مشترک شرکت میکرد (همان، ۵۸۸) و در اغلب راهپیماییها و تظاهرات مردم شیراز، شرکت داشت («شهید دستغیب از...»، ۳۰-۳۱؛ سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۱۱، ۹۶). | وی در ۱۳۵۷ ش همراه با روحانیت مبارز شیراز با صدور اعلامیهای در قالب جامعه روحانیت شیراز، ادامه تبعید آیات عبدالرحیم ربانی، سید محمدرضا اصفهانی جهرمی، سید محمدعلی و سید علیاصغر دستغیب و سایر زندانیان را محکوم کردند و خواستار آزادی آنان از تبعید و زندان شدند (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۳۱۸). او در پی حمله مأموران رژیم به تظاهرات مردم در ۱۹ مرداد ۱۳۵۷ ش در شیراز ـ برابر با ۵ رمضان ـ و در اعتراض به آن اقدام رژیم، همراه با جمعی از علمای شیراز، ضمن محکومیت آن اقدام رژیم، ۲۱ مرداد ۱۳۵۷ را در آن شهر عزای عمومی اعلام کردند (همان، ۳۵۸). آنگاه همراه با روحانیت مبارز شیراز با صدور اعلامیهای خطاب به مردم و با عنوان «استیضاح از رژیم غیرقانونی ایران»، حمله مأموران رژیم به مسجد نو شیراز و سرکوب تظاهرات مردم را محکوم و دولت وقت را استیضاح کردند (همان، ۳۵۹؛ آیتالله حاج شیخ...، ج ۲، ۳۹۱). ساواک در گزارشی، سیدعبدالله زبرجد را یکی از محرکان علمای شیراز ازجمله آیتالله محلاتی برای صدور اعلامیه علیه حکومت پهلوی نام برد (همان، ۴۲۷). به همین سبب خواستار دستگیری ۲۹ نفر از روحانیان ازجمله زبرجد شد، ولی ساواک شیراز در نامهای به اداره کل سوم ساواک، خواستار خودداری از دستگیری آیتالله دستغیب و او شد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۰، ۵۶۵). او در آن روزها در جلسات روحانیان مبارز شیراز برای اتخاذ تصمیمی مشترک شرکت میکرد (همان، ۵۸۸) و در اغلب راهپیماییها و تظاهرات مردم شیراز، شرکت داشت («شهید دستغیب از...»، ۳۰-۳۱؛ سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۱۱، ۹۶). |