۲۷٬۳۷۹
ویرایش
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسههای عربی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==اهمیت و جایگاه ذات الهی== | ==اهمیت و جایگاه ذات الهی== | ||
ذات الهی در اصطلاح فلسفی و عرفانی وجود خاص و حقیقت واجب تعالی است که یکتا بوده که هیچ گونه ترکیب و مثل و نظیر ندارد و دارای بساطت محض است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص۳۲۷؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۶۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ص۳۵-۳۶.</ref> | ذات الهی در اصطلاح [[فلسفه|فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] وجود خاص و حقیقت واجب تعالی است که یکتا بوده که هیچ گونه ترکیب و مثل و نظیر ندارد و دارای بساطت محض است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص۳۲۷؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۶۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ص۳۵-۳۶.</ref> در [[قرآن|آیات الهی]] و [[حدیث|روایات]] به بحث ذات و اینکه ذات الهی قابل توصیف و به چشم حتی دیده نمیشود، پرداخته شده است.<ref>انعام: ۱۰۳؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۲۹۳.</ref> در مباحث [[کلام|کلامی]]، فلسفی و عرفانی درباره شناخت ذات، حقیقت و احکام آن مطالب فراوانی آمده است، و ذات الهی را مطلق وجودی دانستهاند که هیچ [[تجلی]] و ظهوری ندارد.<ref>طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۸؛ ملاصدرا، المظاهر الالهیة، ص۱۵؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۶۷؛ ج۳، ص۳۶۴، متقی، کنز العمّال، ص۱۰۶؛ صدوق، التوحید، ص۷۱.</ref> | ||
در آیات الهی و روایات به بحث ذات و اینکه ذات الهی قابل توصیف و به چشم حتی دیده نمیشود، پرداخته شده است.<ref>انعام: ۱۰۳؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۲۹۳.</ref> در مباحث | |||
امامخمینی نیز ذات الهی را از حیث کلامی، فلسفی و عرفانی مورد توجه قرار داده و مقام ذات را مقامی دست نایافتنی معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ص۱۳-۱۵؛ شرح دعای سحر، ص۱۱۶.</ref> | [[امامخمینی]] نیز ذات الهی را از حیث کلامی، فلسفی و عرفانی مورد توجه قرار داده و مقام ذات را مقامی دست نایافتنی معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ص۱۳-۱۵؛ شرح دعای سحر، ص۱۱۶.</ref> | ||
==چیستی ذات الهی== | ==چیستی ذات الهی== | ||
در مباحث فلسفی وقتی که از خدا سخن به میان میآید، مقصود از آن موجودی است که واجب بالذات یا | در مباحث فلسفی وقتی که از خدا سخن به میان میآید، مقصود از آن موجودی است که واجب بالذات یا واجبالوجود است. واژه «واجبالوجود» در واقع اصطلاح فلسفی خداوند است. در [[قرآن]] برای آن، کلمه الله به کار رفته و در [[مکتب اشراق|حکمت اشراقیون]] از عبارت «نور الانوار» استفاده کردهاند که مأخوذ از قرآن است و فیثاغورثیان کلمه نقطه را درباره او به کار میبرند. بنابراین میتوان گفت وصف فلسفی «واجبالذات» از نگاه دینی همان موجودی است که واژه «الله»، بر آن دلالت دارد؛ البته مقصود از ذات، وجود است؛ یعنی وجود خداوند. پس مراد از ذات، وجود خداست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۱-۱۲ و ۱۰۰؛ عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ج۲، ص۱۵۱؛ مراتب توحید الهی، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref> | ||
بنابراین میتوان گفت وصف فلسفی | |||
امامخمینی نیز در برخی موارد طبق مسلک حکمت مشاء و متعالیه لفظ | امامخمینی نیز در برخی موارد طبق [[مکتب مشاء|مسلک حکمت مشاء]] و متعالیه لفظ «واجبالوجود» را همان ذات الهی میداند.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۷۳، ۵۸۷ و ۶۱۱) و در مواردی از لفظ «نور الانوار» استفاده کرده است (امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۲۵.</ref> امامخمینی ذات الهی را عبارت از موجودی کامل و فوق تمام و صرفالوجودی که وجودش عین ذاتش میباشد میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۴ و ۲۱۵؛ ج۳، ص۲۵۳ و ۴۵۳؛ مصباح الهدایه، ۳۵-۳۶.</ref> به اعتقاد امامخمینی ذات الهی در موجود بودن به طور مطلق مشروط به شرطی نیست و مفهوم موجود بودن بدون حیثیت تقییدی و تعلیلی از واقعیت او انتزاع و بر آن حمل میشود، این چنین موجودی مصداق بالذات وجود میباشد؛ زیرا اگر از جهتی نوعی وابستگی به چیز دیگری داشته باشد، با فرض فقدان آن چیز نه تنها مصداق بالذات وجود نیست، بلکه ممتنعالوجود خواهد بود، از دیدگاه فلسفی امامخمینی معنای این سخن این است که چنین واقعیتی خود به خود و با صرف نظر از هر امری مغایر آن، منشأ انتزاع مفهوم موجود و مصداق حمل آن است.<ref>امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۱۱۶؛ تقریرات فلسفه، ج۲، ص۲۱۵؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۳۷۵-۳۷۷.</ref> | ||
امامخمینی ذات الهی را عبارت از موجودی کامل و فوق تمام و | |||
==نامعلوم بودن ذات الهی== | ==نامعلوم بودن ذات الهی== | ||
متکلمان امامیه و حکمای الهی معتقدند، دست یافتن و شناخت ذات الهی بر کسی امکانپذیر نیست. منبع این نظریه آیات نورانی قرآن کریم نظیر آیه «و لا یحیطون به علماً» | متکلمان امامیه و حکمای الهی معتقدند، دست یافتن و شناخت ذات الهی بر کسی امکانپذیر نیست. منبع این نظریه آیات نورانی [[قرآن|قرآن کریم]] نظیر آیه «و لا یحیطون به علماً»<ref>طه: ۱۱۰)</ref> و روایات معصومین علیهمالسّلام است که در این باره فرموداند «ممتنع عن الأوهام ان تکتنهه»،<ref>صدوق، التوحید، ص۷۱.</ref> به باور برخی حکمای الهی، شناخت واجب تعالی آن گونه که هست مخصوص خود ذات الهی است و هیچ عقلی او را نمیشناسد. حکما علت عدم اکتناه ذات الهی را به این میدانند که حقیقت ذات الهی، هویتی بسیط و نامتناهی در شدت نورانیت و وجود است، و آن حقیقت عین [[تشخص]] و تعین بوده که نه مفهوم میپذیرد، نه مثل و نه مانند دارد، نه حدّی بر او متصور است و نه برهانی بر او لازم است بلکه او خود همه چیز برهان است و هیچ شاهدی بر او موجود نیست بلکه او خود بر همه چیز شاهد است.<ref>ابنسینا، التعلیقات، ص۱۶ و ۲۲۴؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ص۲۱۰؛ المظاهر الالهیة، ص۱۵.</ref> | ||
امامخمینی نیز مقام ذات را مقامی | امامخمینی نیز مقام ذات را مقامی دستنایافتنی میداند و تأکید میکند که آن، مقام، معلوم و معروف احدی نشده و نخواهد شد و [[پیامبران(ع)|انبیاء]] و رسولان و حتی [[پیامبر اکرم(ص)|خاتم انبیاء]] و اوصیای ایشان، راهی بدان مقام ندارند، عدم امکان دستیابی به مقام ذات به سبب عدم مناسبت بین حقتعالی با خلق است، ذات بینهایت، هرگز تحت ادراکهای محدود و متعین قرار نمیگیرد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایة، ص۱۴-۱۵؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۸۲؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۳۷۹.</ref> | ||
امامخمینی با استناد به | امامخمینی با استناد به روایتی،<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۵)</ref> [[تفکر]] در ذات الهی را بالاترین [[عبادت]] میداند و با اشاره به کلام برخی از جاهلان که تفکر در ذات الهی را حرام میشمارند، معتقد است که این عده از دو جهت به خطا رفتهاند، یکی اینکه گمان کردهاند حکما تفکر در ذات الهی میکنند در حالی که آنان تفکر در ذات را ممتنع میدانند و دیگر اینکه کمان کردهاند که مطلقاً نباید از ذات مقدس اسمی برده شود.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۲-۱۹۵.</ref> | ||
==براهین اثبات ذات الهی== | ==براهین اثبات ذات الهی== |