۲۰٬۲۹۱
ویرایش
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قواعد فلسفی'''، مجموعهای از مبادی و اصول در بررسی مسائل فلسفی. | '''قواعد فلسفی'''، مجموعهای از مبادی و اصول در بررسی مسائل [[فلسفه|فلسفی]]. | ||
یکی از مهمترین و کلیترین مباحثی که در فهم مسائل فلسفی نقش کلیدی دارند، قواعد فلسفی است. برخی مطالب و حقایق فلسفی که [[حکما|فلاسفه]] ثابت کردهاند مبتنی بر قواعد فلسفی است. | |||
تأثیرات قواعد فلسفی بر مسائل فلسفی فراوان است. از جمله میتوان در حوزه معرفتشناسی، تبیین دیدگاهها، تحلیل دقیق مفاهیم انتزاعی و مبادی تصوری و ارتباط آن با مسائل فلسفی اشاره کرد. این قواعد در [[عرفان]] نظری نیز مورد توجه بوده است. | |||
البته قواعد فلسفیای که در عرفان مطرح میشود، صبغه خاص عرفانی خود را داراست که دقیقتر از سبک فلسفی است. قواعد فلسفی در [[اصول فقه]] نیز مورد توجه بوده است و نفوذ آنها و تأثیرپذیری علم اصول از آنها، به حدی است که به بخشی از ادبیات علم اصول تبدیل شده است. | |||
[[امامخمینی]] در آثار خود به قواعد فلسفی توجه داشته و در بسیاری از مباحث فلسفی از آنها استفاده کرده است. همچنین ایشان پارهای تحلیلهای برخی اصولین را نقد کرده و مسئله خلط حقایق و اعتبارات در [[فقه]] و اصول را مورد توجه قرار داده است. ازجمله قواعدی که ایشان در آثار خود به کار بردهاند، عبارتند از: [[قاعده الواحد|قاعده الواحد]]، [[قاعده بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیء منها|قاعده بسیط الحقیقة]]، [[امکان اشرف|قاعده امکان اشرف]] و... | |||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
خط ۱۴: | خط ۲۲: | ||
امامخمینی در برخی آثار خود به این قواعد فلسفی پرداختهاست و در بسیاری از مباحث فلسفی از آنها استفاده کردهاست و در اینجا برخی از مهمترین آنها با توجه به اهمیت، جایگاه و کاربرد آنها، بررسی میشود. | امامخمینی در برخی آثار خود به این قواعد فلسفی پرداختهاست و در بسیاری از مباحث فلسفی از آنها استفاده کردهاست و در اینجا برخی از مهمترین آنها با توجه به اهمیت، جایگاه و کاربرد آنها، بررسی میشود. | ||
=== قاعده الواحد === | |||
یکی از مهمترین قواعد فلسفی، [[قاعده الواحد]] است که در تبیین بسیاری از اصول و مسائل فلسفی نقش مهمی دارد؛ به گونهای که بیشتر مسائل فلسفی بهطور مستقیم و غیر مستقیم بر آن مترتب است.<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۴۵۱.</ref> این قاعده در امور عامه در مباحث [[علیت|علت و معلول]] مطرح میشود و به لحاظ ثمره علمی در [[الهیات]]، به معنای اخص در بحث [[فیض اقدس و مقدس|فیض واجبتعالی]] نیز مطرح میگردد.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۲۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۶۴؛ لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، ۲/۲۹۵.</ref> ازجمله کاربردهای این قاعده، تبیین مسائلی نظیر فاعلیت خداوند به عالم، [[علم الهی|علم واجبتعالی]] به غیر خود و ابطال [[تفویض]] است. امامخمینی نیز از این قاعده در تبیین چگونگی کثرت عالم استفاده کرده، بر اساس آن اثبات میکند [[جسم]]، [[نفس]]، صورت و هیولی و عرض نمیتواند صادر نخستین باشند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۶۷–۳۶۸؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۴–۶۵.</ref> ایشان با صراحت مجرای قاعده را واحد حقیقی به معنای اخص آن میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۴؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۲۴۹.</ref> | یکی از مهمترین قواعد فلسفی، [[قاعده الواحد]] است که در تبیین بسیاری از اصول و مسائل فلسفی نقش مهمی دارد؛ به گونهای که بیشتر مسائل فلسفی بهطور مستقیم و غیر مستقیم بر آن مترتب است.<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۴۵۱.</ref> این قاعده در امور عامه در مباحث [[علیت|علت و معلول]] مطرح میشود و به لحاظ ثمره علمی در [[الهیات]]، به معنای اخص در بحث [[فیض اقدس و مقدس|فیض واجبتعالی]] نیز مطرح میگردد.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۲۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۶۴؛ لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، ۲/۲۹۵.</ref> ازجمله کاربردهای این قاعده، تبیین مسائلی نظیر فاعلیت خداوند به عالم، [[علم الهی|علم واجبتعالی]] به غیر خود و ابطال [[تفویض]] است. امامخمینی نیز از این قاعده در تبیین چگونگی کثرت عالم استفاده کرده، بر اساس آن اثبات میکند [[جسم]]، [[نفس]]، صورت و هیولی و عرض نمیتواند صادر نخستین باشند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۶۷–۳۶۸؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۴–۶۵.</ref> ایشان با صراحت مجرای قاعده را واحد حقیقی به معنای اخص آن میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۴؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۲۴۹.</ref> | ||
خط ۴۱: | خط ۴۹: | ||
=== معطی الشی === | === معطی الشی === | ||
این قاعده در کلمات اندیشمندان به گونههای مختلفی آمدهاست؛ ازجمله «معطی الکمال لایقصر عنه بل یزید علیه»،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۰۷.</ref> «مبدأ کل فضیلة أولی بتلک الفضیلة من ذیالمبدأ»،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶.</ref> «معطی الکمال لیس فاقدا له و لایشذّ عن حیطة وجوده و سعة نوره».<ref>سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ۲/۴۸۸؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۹–۴۰.</ref> مصداق این قاعده در علت فاعلی است؛ زیرا اعطا و ایجاد پیوسته در مورد وجود اشیا صادق است؛<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸.</ref> بنابراین کسانی که وجود علت فاعلی را در قانون علیت میپذیرند، مفاد این قاعده را پذیرفتهاند.<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸.</ref> برخی فلاسفه اسلامی در بیان کیفیت حصول معرفت اولیای الهی به این قاعده اشاره کردهاند.<ref>اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۳۴۲؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۹.</ref> در [[مکتب اشراق]] نیز [[شهابالدین سهروردی]] با نظر به مبنای اضافه اشراقیه، معتقد است مبدأ عالم نور الانوار است؛ زیرا او معطی هر نور و حیاتی در عالم است.<ref>شیخ اشراق، سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴/۹۰؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۹.</ref> ملاصدرا از این قاعده در حل بسیاری از مسائل فلسفی بهره بردهاست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶.</ref> این قاعده برگرفته از سریان وجودی [[خداوند]] در هستی تلقی شده<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶–۱۱۷.</ref> که مستلزم واجدیت علت فاعلی به کمالات معلول است و این نشان از اهمیت کارکرد قاعده در شناخت خداوند دارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۸۹؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸–۳۶۹؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۸.</ref> این قاعده از اصول قطعی تلقی شده که گاهی از آن به فطرت عقل<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۶.</ref> و گاه به فطرت سالم<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸.</ref> یا بدیهی<ref>سبزواری، ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، ۳/۲۳۶؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۸.</ref> وصف شدهاست. ملاصدرا دربارهٔ [[قاعده بسیط الحقیقه]] و اثبات اینکه حقتعالی همه اشیاست، مطابق اصطلاح [[عرفا]] به [[اطلاق و تقیید]]، تمسک کرده، مطلق را فاعل وجود مقید دانستهاست؛ سپس نتیجه گرفتهاست چون مطلق، مبدأ هر گونه فضیلت و کمالی است که در موجودات مقیده وجود دارد، خود مطلق به داشتن جمیع فضایل و کمالات سزاوارتر است. ایشان برای اثبات مقصود خویش از قاعده «معطی الشیء لایکون فاقداً له» استفاده کردهاست؛<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۴۱.</ref> همچنین وی دربارهٔ صفات واجب الوجود و اثبات علم حقتعالی به ذات خویش از این قاعده بهره بردهاست.<ref>← دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۷۰–۳۷۱.</ref> | این قاعده در کلمات اندیشمندان به گونههای مختلفی آمدهاست؛ ازجمله «معطی الکمال لایقصر عنه بل یزید علیه»،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۰۷.</ref> «مبدأ کل فضیلة أولی بتلک الفضیلة من ذیالمبدأ»،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶.</ref> «معطی الکمال لیس فاقدا له و لایشذّ عن حیطة وجوده و سعة نوره».<ref>سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ۲/۴۸۸؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۹–۴۰.</ref> مصداق این قاعده در علت فاعلی است؛ زیرا اعطا و ایجاد پیوسته در مورد وجود اشیا صادق است؛<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸.</ref> بنابراین کسانی که وجود علت فاعلی را در قانون علیت میپذیرند، مفاد این قاعده را پذیرفتهاند.<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸.</ref> برخی فلاسفه اسلامی در بیان کیفیت حصول معرفت اولیای الهی به این قاعده اشاره کردهاند.<ref>اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۳۴۲؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۹.</ref> | ||
در [[مکتب اشراق]] نیز [[شهابالدین سهروردی]] با نظر به مبنای اضافه اشراقیه، معتقد است مبدأ عالم نور الانوار است؛ زیرا او معطی هر نور و حیاتی در عالم است.<ref>شیخ اشراق، سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴/۹۰؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۹.</ref> ملاصدرا از این قاعده در حل بسیاری از مسائل فلسفی بهره بردهاست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶.</ref> این قاعده برگرفته از سریان وجودی [[خداوند]] در هستی تلقی شده<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶–۱۱۷.</ref> که مستلزم واجدیت علت فاعلی به کمالات معلول است و این نشان از اهمیت کارکرد قاعده در شناخت خداوند دارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۸۹؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸–۳۶۹؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۸.</ref> این قاعده از اصول قطعی تلقی شده که گاهی از آن به فطرت عقل<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۶.</ref> و گاه به فطرت سالم<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۶۸.</ref> یا بدیهی<ref>سبزواری، ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، ۳/۲۳۶؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۳۸.</ref> وصف شدهاست. ملاصدرا دربارهٔ [[قاعده بسیط الحقیقه]] و اثبات اینکه حقتعالی همه اشیاست، مطابق اصطلاح [[عرفا]] به [[اطلاق و تقیید]]، تمسک کرده، مطلق را فاعل وجود مقید دانستهاست؛ سپس نتیجه گرفتهاست چون مطلق، مبدأ هر گونه فضیلت و کمالی است که در موجودات مقیده وجود دارد، خود مطلق به داشتن جمیع فضایل و کمالات سزاوارتر است. ایشان برای اثبات مقصود خویش از قاعده «معطی الشیء لایکون فاقداً له» استفاده کردهاست؛<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۶؛ سبزواری، سیدعلیرضا، بررسی قاعده «معطی الشیء…» و کارکرد آن در خداشناسی، ۴۱.</ref> همچنین وی دربارهٔ صفات واجب الوجود و اثبات علم حقتعالی به ذات خویش از این قاعده بهره بردهاست.<ref>← دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۳۷۰–۳۷۱.</ref> | |||
'''مفاد و کارکرد قاعده''' | '''مفاد و کارکرد قاعده''' | ||
خط ۱۹۵: | خط ۲۰۵: | ||
* یزدی، مولی عبدالله، الحاشیه علی تهذیب المنطق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۲ق. | * یزدی، مولی عبدالله، الحاشیه علی تهذیب المنطق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۲ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
[[رده:مقالههای | ==پیوند به بیرون== | ||
[[رده:مقالههای جلد هشتم دانشنامه]] | *باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10008/266/ قواعد فلسفی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۸، ص۲۶۶-۲۸۱. | ||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | |||
[[رده:مقالههای جلد هشتم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:قواعد فلسفی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |