Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==ویژگیهای روز قیامت== | ==ویژگیهای روز قیامت== | ||
قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت | قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند،<ref>(حج، ۵۶)</ref> وحشت و هول عظیم در آن<ref>(فرقان، ۲۷)</ref> و بازگشت به رحمت رحمانیه حقتعالی برای متقین<ref>(مریم، ۸۵)</ref> شمرده است. | ||
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹) درباره برخی از ویژگیهای روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله: | امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>(فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹)</ref> درباره برخی از ویژگیهای روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله: | ||
الف) ظهور مالکیت حقتعالی: از دیدگاه امامخمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیتهای اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچیک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شدهاند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچوجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنانکه بعضی آیات به آن اشاره کردهاند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (ق، | الف) ظهور مالکیت حقتعالی: از دیدگاه امامخمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیتهای اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچیک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شدهاند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچوجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنانکه بعضی آیات به آن اشاره کردهاند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیکتریم».<ref>(ق، ۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۰)</ref> طبق این دیدگاه، حقتعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمیگذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقتاند، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایینتر، مالکیت حقیقی نیست.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۰ ـ ۲۷۱)</ref> | ||
امامخمینی برای اختصاص مالکیت حقتعالی به یومالدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حقتعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یومالدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرقاند، در عالم ملکوت جمعاند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یومالدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حقتعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه میگردد ( | امامخمینی برای اختصاص مالکیت حقتعالی به یومالدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حقتعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یومالدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرقاند، در عالم ملکوت جمعاند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یومالدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حقتعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه میگردد.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> از اینرو انسان مجموع تعینات و حجابهاست که او را از منبع نور محجوب میکنند تا به عالم طبیعت که اسفل السافلین است، میرسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجابها و تقیدات باز میگردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر میشود و در اینجاست که حقتعالی به صفت مالکیت جلوه میکند؛ بنابراین یومالدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر میشود. از اینرو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یومالقیامه احمدی(ص) است.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حقتعالی میشود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور میکند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه میشود و انسانهای مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسانهای شقی با اسمای قهر و جلال همراه میگردند.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۲)</ref> | ||
:{{ببینید|لیلةالقدر}} | |||
ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر میکند (مزمل، ۱۷) و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش میکند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده میشوند (حج، ۲؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲) | ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر میکند<ref>(مزمل، ۱۷)</ref> و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش میکند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده میشوند.<ref>(حج، ۲؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲)</ref> طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر میکنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله میافتند و نجات خود را طلب میکنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب میکند.<ref>(کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲)</ref> | ||
امامخمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری میداند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر میشمارد؛ همچنانکه عذابهای آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست (چهل حدیث، ۲۲) | امامخمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری میداند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر میشمارد؛ همچنانکه عذابهای آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست.<ref>(امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲)</ref> به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل میکند، دل افراد بیدار را میشکافد و قلب آنان را ذوب میکند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمیتواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعلهور است.<ref>(معارج، ۱۵ ـ ۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۵)</ref> | ||
ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی: اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات (حجر، ۴۹) رحمت حقتعالی را در قیامت وسیعتر و بزرگتر از رحمت حقتعالی در دنیا میدانند (فخر رازی، ۱/۲۴۱؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۳۲) | ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی: اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات<ref>(حجر، ۴۹)</ref> رحمت حقتعالی را در قیامت وسیعتر و بزرگتر از رحمت حقتعالی در دنیا میدانند.<ref>(فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۴۱؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۳۲)</ref> طبق بعضی روایات برای خداوند صد رحمت است که یک جزء آن را در دنیا قرار داده است و اهل دنیا با آن به همدیگر رحم و مهربانی میکنند و ۹۹ جزء آن را برای اهل آخرت نگه داشته است.<ref>(استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، ۲۶)</ref> اهل معرفت رحمت مطلق حقتعالی را رحمتی عام میدانند که شامل همه موجودات میشود که رحمت رحمانیه است و سبب ظهور و ایجاد عالم است؛ اما رحمتی که سبب شفقت بر بندگانش است، رحمت رحیمیه است که یک تجلی آن در روز قیامت رخ میدهد تا میان مردم به عدل حکم کند.<ref>(کاشانی، شرح فصوص، ۱۷۵)</ref> | ||
امامخمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده میشود که طبق بعضی | امامخمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده میشود که طبق بعضی روایات،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷)</ref> شیطان امید به مغفرت حقتعالی پیدا میکند<ref>(امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ ـ ۲۲۷)</ref> و عذابهای گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند؛<ref>(امامخمینی، الطلب و الاراده، ۸۸ ـ ۸۹؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۱)</ref> مانند سختیهایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبهرو میشود و همچنین فشارها و عذابهای گوناگون که در عالم قبر مشاهده میکند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمتها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاهگانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختیهایی میشود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمتها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت،<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)</ref> به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غشها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنانکه بعضی از آیات دوزخ،<ref>(حجر، ۴۷)</ref> به این مطلب اشاره دارند. | ||
البته در قرآن کریم و روایات ویژگیها و نشانههای دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانیبودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال | البته در قرآن کریم و روایات ویژگیها و نشانههای دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانیبودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است؛<ref>(معارج، ۴)</ref> ۲. ناگهانیبودن روز قیامت؛<ref>(انعام، ۳۱؛ یوسف، ۱۰۷؛ حج، ۵۵)</ref> ۳. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است؛<ref>(حج، ۱)</ref> ۴. جمعشدن خورشید و ماه؛<ref>(قیامت، ۹)</ref> ۵. شکافتهشدن آسمان.<ref>(مرسلات، ۹؛ انشقاق، ۱)</ref> در روایات نیز به ویژگیها و علامتهای روز قیامت اشاره شده است.<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ کلینی، الکافی، ۸/۱۰۴)</ref> | ||
==مراحل روز قیامت== | ==مراحل روز قیامت== | ||
در قرآن کریم به مراحل و مواقف روز قیامت اشاره شده است؛ مانند نفخ | در قرآن کریم به مراحل و مواقف روز قیامت اشاره شده است؛ مانند نفخ صور،<ref>(مومنون، ۱۰۱)</ref> حَشر،<ref>(ق، ۴۴)</ref> سؤال،<ref>(صافات، ۲۴)</ref> حساب،<ref>(ص، ۲۶)</ref> صراط<ref>(شوری، ۵۳)</ref> و نامه عمل.<ref>(حاقه، ۱۹)</ref> در روایات نیز برای قیامت مراحل و مواقف بسیاری ذکر شده است.<ref>(کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۲۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۷/۲۵۹)</ref> برخی از این مراحل، مانند علامتها و نشانههای روز قیامت، پیش از وقوع قیامت است و برخی مانند نفخ صور از مقدمات روز قیامت است. در روایات مواقف روز قیامت پنجاه موقف بیان شده که هر موقف آن هزار سال است و نخستین موقف آن خروج از قبر است که افراد پیاده، برهنه و گرسنه و تشنه محشور میشوند.<ref>(شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۶)</ref> برخی مواقف پنجاهگانه را چنین شمردهاند: خروج از قبر، محشر، موقف نور، موقف ظلمت، سرادقات حساب (شامل ده موقف)، گرفتن نامه عمل (شامل پانزده موقف)، قرائت کتابهای اعمال، میزان، وقوف در محضر خداوند (شامل دوازده موقف)، عبور از صراط (شامل هفت موقف).<ref>(قاضیسعید، شرح توحید، ۱/۵۶۰ ـ ۵۶۱)</ref> | ||
==نفخ صور== | ==نفخ صور== | ||
نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است (جوهری، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶) و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشتهای به نام اسرافیل آن را انجام میدهد (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵) | نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است<ref>(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶)</ref> و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشتهای به نام اسرافیل آن را انجام میدهد.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵)</ref> قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمانها و زمین است، بیهوش میشود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا میخیزند و مینگرند.<ref>(زمر، ۶۸)</ref> در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح میشوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح میشود و در نفخه دوم که خداوند انجام میدهد، همه زنده میگردند.<ref>(بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۹)</ref> | ||
صور را به جهت اینکه محل جمع صورتهای برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل میشوند، «صور» مینامند (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶) | صور را به جهت اینکه محل جمع صورتهای برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل میشوند، «صور» مینامند.<ref>(ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶)</ref> اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان میگردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروختهشدن تشبیه کردهاند که گاهی سبب خاموششدن آتش و گاهی سبب برافروختهشدن آن میشود و این نفخ در صورتهای برزخی (به سبب صورتهای نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروختهشدن دارند)، سبب زندهشدن آن صورتها میشوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورتهای طبیعی از میان میروند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروختهشدن و نورانیشدن دارند، برافروخته و زنده میشوند.<ref>(ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶ ـ ۱۹۷)</ref> | ||
امامخمینی حقیقت نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود میداند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به حق رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور میکند و با توابع آن اسم همراه میشود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل میگردد) (آداب الصلاة، ۲۷۲) | امامخمینی حقیقت نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود میداند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به حق رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور میکند و با توابع آن اسم همراه میشود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل میگردد).<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)</ref> ایشان اسرافیل را مَلَک موکل بر حیات میداند<ref>(امامخمینی، دعاء السحر، ۸۰)</ref> که با نفخ صور وظیفه زندهکردن موجودات را بر عهده دارد و استثنای برخی افراد در آیه نفخ صور که از بیهوشی روز قیامت استثنا شدهاند، اشاره به افرادی است که از حجابهای عالم طبیعت خارج شده و حجابهای ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشتهاند و حضور مطلق در برابر حقتعالی برای آنها حاصل شده و این حضور مطلق همان محو و صعق و قیامت کبرای آنان است که در همین عالم برای آنها محقق شده است و ممکن است مراد رسول خدا(ص) که با جمعکردن میان دو انگشت سبابه خود خاطرنشان کرد ایشان و قیامت به مانند دو انگشت سبابه هستند،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۲/۳۹)</ref> اشاره به رسیدن آن حضرت به محو و فنا و حصول قیامت کبری برای ایشان باشد.<ref>(امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵)</ref> | ||
==بعث== | ==بعث== | ||
قرآن کریم بعث و برانگیختهشدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) میداند (یس، ۵۲) که شکی در آن نیست (حج، ۵) | قرآن کریم بعث و برانگیختهشدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) میداند<ref>(یس، ۵۲)</ref> که شکی در آن نیست.<ref>(حج، ۵)</ref> در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است.<ref>(کلینی، الکافی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۵)</ref> برخی از حکما حقیقت بعث را زندهکردن مردگان و جداشدن صورت از ماده (بدن) و خارجکردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر میدانند که نشئهای برتر و نورانیتر است.<ref>(ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶)</ref> | ||
امامخمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت میداند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع میشود و بعث آغاز میگردد (تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱) | امامخمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت میداند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع میشود و بعث آغاز میگردد.<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱)</ref> به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود.<ref>(امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰)</ref> | ||
:{{ببینید|معاد}} | |||
==حشر== | ==حشر== | ||
خط ۷۸: | خط ۸۰: | ||
==نشر صحیفه اعمال== | ==نشر صحیفه اعمال== | ||
نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده میشود (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳). در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفهای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او میدهند، تأکید شده است (اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)؛ کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد (کهف، ۴۹) و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاباند (انفطار، ۱۰ ـ ۱۱). در روایات نیز به ثبت نیکیها و بدیها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است (مفید، ۲؛ حر عاملی، ۶/۴۲۲). در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه میشود، با دیدن گناهان رنگش تغییر میکند و اعضایش به لرزه میافتد و با دیدن نیکیهای خود شادمان میشود (بحرانی، ۴/۱۵۲). برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را مینویسند (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳). | نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده میشود (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳). در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفهای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او میدهند، تأکید شده است (اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)؛ کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد (کهف، ۴۹) و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاباند (انفطار، ۱۰ ـ ۱۱). در روایات نیز به ثبت نیکیها و بدیها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است (مفید، ۲؛ حر عاملی، ۶/۴۲۲). در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه میشود، با دیدن گناهان رنگش تغییر میکند و اعضایش به لرزه میافتد و با دیدن نیکیهای خود شادمان میشود (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۵۲). برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را مینویسند (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳). | ||
امامخمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورتهای اعمال انسان را به او میدهند و میگویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است (آداب الصلاة، ۳۴)؛ صحیفهای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشههای نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است (جهاد اکبر، ۵۰؛ صحیفه، ۱۵/۷۵). ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه میشود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده میکند (صفار، ۱/۴۳۰؛ ابنطاووس، ۱۹؛ حر عاملی، ۱۶/۱۰۸)؛ بیان میدارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت میشود و سبب نارضایتی آنان نباشد (صحیفه، ۸/۲۷). ایشان مانند برخی حکما (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷) بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است (کهف، ۴۹)، همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش میبندد و صورت نامه عمل است (صحیفه، ۹/۴۴۱)؛ زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس میگذارد که همچون نقشهای کتاب در صفحه جان انسان نقش میبندد و از لوازم وجودی او میشود و نگارنده این نقشها، فرشتگان الهیاند که مربی نفوساند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت میکنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را مییابد که در لوح نفسش نوشته شده است (تقریرات، ۳/۴۴۳). به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشههای نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت میشوند و همه این امور در محضر خداوندند (صحیفه، ۱۲/۳۵۸). | امامخمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورتهای اعمال انسان را به او میدهند و میگویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است (آداب الصلاة، ۳۴)؛ صحیفهای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشههای نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است (جهاد اکبر، ۵۰؛ صحیفه، ۱۵/۷۵). ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه میشود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده میکند (صفار، ۱/۴۳۰؛ ابنطاووس، ۱۹؛ حر عاملی، ۱۶/۱۰۸)؛ بیان میدارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت میشود و سبب نارضایتی آنان نباشد (صحیفه، ۸/۲۷). ایشان مانند برخی حکما (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷) بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است (کهف، ۴۹)، همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش میبندد و صورت نامه عمل است (صحیفه، ۹/۴۴۱)؛ زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس میگذارد که همچون نقشهای کتاب در صفحه جان انسان نقش میبندد و از لوازم وجودی او میشود و نگارنده این نقشها، فرشتگان الهیاند که مربی نفوساند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت میکنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را مییابد که در لوح نفسش نوشته شده است (تقریرات، ۳/۴۴۳). به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشههای نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت میشوند و همه این امور در محضر خداوندند (صحیفه، ۱۲/۳۵۸). | ||
خط ۹۵: | خط ۹۷: | ||
==صراط== | ==صراط== | ||
صراط به معنای راه است (جوهری، ۳/۱۱۳۹). قرآن کریم انسانها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است (حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱) و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط میداند (مؤمنون، ۷۴). حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر میشود که بر متن جهنم کشیده شده است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)؛ از اینرو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت میرساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط میکنند (صدوق، معانی الاخبار، ۳۲). صراط در روایات، پلی از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونهای از آن عبور میکند (همو، الامالی، ۱۷۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸). در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است (کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶). اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کردهاند؛ ازجمله: ۱. دین الهی (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹)؛ ۲. طریق به معرفت الهی (ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)؛ ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع) (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱)؛ ۴. طریق توحید (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶) و شهود حقتعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد (قشیری، ۲/۵۸۲) که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست. | صراط به معنای راه است (جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۳/۱۱۳۹). قرآن کریم انسانها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است (حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱) و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط میداند (مؤمنون، ۷۴). حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر میشود که بر متن جهنم کشیده شده است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)؛ از اینرو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت میرساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط میکنند (صدوق، معانی الاخبار، ۳۲). صراط در روایات، پلی از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونهای از آن عبور میکند (همو، الامالی، ۱۷۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸). در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است (کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶). اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کردهاند؛ ازجمله: ۱. دین الهی (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹)؛ ۲. طریق به معرفت الهی (ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)؛ ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع) (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱)؛ ۴. طریق توحید (ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶) و شهود حقتعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد (قشیری، ۲/۵۸۲) که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست. | ||
امامخمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، ۱/۳۲ ـ ۳۳)، معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور مییابد و این صراط از عالم دنیا آغاز میشود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است (صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹) و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی میشود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنانکه انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور میکنند، در حالیکه جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد (همان، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲) و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت میخواهد (همان، ۱۸/۴۴۹) (← مقاله هدایت و ضلالت). زاد و توشه انسان در این راه خصلتهای خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلتهای نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمیتواند عبور کند و به رو در آتش میافتد (چهل حدیث، ۹۸). | امامخمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، ۱/۳۲ ـ ۳۳)، معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور مییابد و این صراط از عالم دنیا آغاز میشود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است (صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹) و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی میشود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنانکه انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور میکنند، در حالیکه جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد (همان، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲) و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت میخواهد (همان، ۱۸/۴۴۹) (← مقاله هدایت و ضلالت). زاد و توشه انسان در این راه خصلتهای خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلتهای نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمیتواند عبور کند و به رو در آتش میافتد (چهل حدیث، ۹۸). |