۲۱٬۲۸۸
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''ابنسینا، حسینبنعبدالله'''، بزرگترین حکیم مشائی مسلمان. | '''ابنسینا، حسینبنعبدالله'''، بزرگترین حکیم [[فلسفه مشاء|مشائی]] مسلمان. | ||
== معرفی اجمالی == | == معرفی اجمالی == | ||
ابوعلی حسینبنعبداللهبنسینا، معروف به ابنسینا و شیخالرئیس، در سال ۳۷۰ق در روستای خَرمَیثن از توابع [[بخارا]] که جزو سرزمین پهناور [[ایران]] بود، به دنیا آمد. او فیلسوف، پزشک، ریاضیدان و منجم ایرانی است<ref>خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۷.</ref> که زندگی ناآرام و پرفراز و نشیبی داشت.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۴۶–۱۴۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۴۸۰.</ref> پدرش اهل بلخ بود و در روزگار فرمانروایی نوحبنمنصور سامانی به بخارا رفت. مادرش ستاره نام داشت و اهل افشنه بخارا بود.<ref>قفطی، اخبار العلماء، ۲۶۸–۲۷۸، یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱/۴۵۸؛ مهدوی، اعلام اصفهان، ۱۷۳.</ref> آموزش ابنسینا با [[قرآن]] و | ابوعلی حسینبنعبداللهبنسینا، معروف به ابنسینا و شیخالرئیس، در سال ۳۷۰ق در روستای خَرمَیثن از توابع [[بخارا]] که جزو سرزمین پهناور [[ایران]] بود، به دنیا آمد. او فیلسوف، پزشک، ریاضیدان و منجم ایرانی است<ref>خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۷.</ref> که زندگی ناآرام و پرفراز و نشیبی داشت.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۴۶–۱۴۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۴۸۰.</ref> پدرش اهل بلخ بود و در روزگار فرمانروایی نوحبنمنصور سامانی به بخارا رفت. مادرش ستاره نام داشت و اهل افشنه بخارا بود.<ref>قفطی، اخبار العلماء، ۲۶۸–۲۷۸، یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱/۴۵۸؛ مهدوی، اعلام اصفهان، ۱۷۳.</ref> آموزش ابنسینا با [[قرآن]] و ادبیات آغاز شد و دهساله بود که قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فرا گرفت.<ref>گویاموی، تذکرة نتائج الافکار، ۴۸؛ خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۷؛ بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۵.</ref> | ||
[[امامخمینی]] زندگی ابنسینا را پر از شگفتیهایی شمردهاست که عقل را حیران میکند. بنابر نظر ایشان وی به تمام علوم دست پیدا کرده بود و مقام علمی او را تالیفاتش ثابت میکند؛ ابنسینا | [[امامخمینی]] زندگی ابنسینا را پر از شگفتیهایی شمردهاست که [[عقل]] را حیران میکند. بنابر نظر ایشان وی به تمام [[علوم]] دست پیدا کرده بود و مقام علمی او را تالیفاتش ثابت میکند؛ ابنسینا الهیات و طبیعیات شفا را بدون مراجعه به هیچ کتاب و منبعی روزی پنجاه ورق مینگاشت<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۵.</ref>؛ از اینرو ایشان از ابنسینا به اعجوبه دهر یاد کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳.</ref> | ||
پدر ابنسینا اسماعیلیمسلک بود و [[رسائل اخوان الصفاء]] را مطالعه میکرد؛ اما ابنسینا پیرو [[اسماعیلیان]] نبود. وی فن حساب، هندسه، جبر و مقابله را نزد محمود مسّاح سبزیفروش<ref>برقعی، راهنمای دانشوران، ۱/۴۲۸؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۰.</ref> و [[فقه]] را نزد فقیهی به نام اسماعیل زاهد آموخت<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۰.</ref> و نزد ابوعبدالله ناتلی، [[منطق]] و دیگر علوم را فراگرفت<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱.</ref> و چنان هوش و فراستی از خود نشان داد که موجب شگفتی وی شد. وی آموزش منطق را نزد ناتلی آغاز کرد؛ اما برای تکمیل آن ناچار شد خود کتابهای | پدر ابنسینا اسماعیلیمسلک بود و [[رسائل اخوان الصفاء]] را مطالعه میکرد؛ اما ابنسینا پیرو [[اسماعیلیان]] نبود. وی فن حساب، هندسه، جبر و مقابله را نزد محمود مسّاح سبزیفروش<ref>برقعی، راهنمای دانشوران، ۱/۴۲۸؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۰.</ref> و [[فقه]] را نزد فقیهی به نام اسماعیل زاهد آموخت<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۰.</ref> و نزد ابوعبدالله ناتلی، [[منطق]] و دیگر علوم را فراگرفت<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱.</ref> و چنان هوش و فراستی از خود نشان داد که موجب شگفتی وی شد. وی آموزش منطق را نزد ناتلی آغاز کرد؛ اما برای تکمیل آن ناچار شد خود کتابهای منطق ارسطو و شرحهای دیگران را مطالعه کند. وی همچنین آموختن کتابهای اصول هندسه اقلیدس و مجسطی بطلمیوس را نزد ناتلی شروع کرد،<ref>برقعی، راهنمای دانشوران، ۱/۴۲۸.</ref> اما بهتنهایی و بدون کمک استاد آنها را به پایان برد و در این کتابها با مسائلی روبهرو شد که ناتلی از حل آنها ناتوان بود و او خود آنها را حل کرد.<ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱/۴۵۹.</ref> | ||
ابنسینا با مداوای فرزند نوحبنمنصور سامانی، فرمانروای آن روزگار بخارا، وارد حلقه نزدیکان وی شد و با اجازه او به کتابخانه بزرگ و مشهور او راه یافت.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.</ref> وی در سن جوانی پدرش را از دست داد. در این هنگام برخی کارهای دولتی را بر عهده گرفت<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.</ref>؛ اما دیری نپایید که حکومت سامانیان متزلزل شد و وی ناچار از بخارا خارج و به گرگانج شهری در [[ازبکستان]] امروزی رفت. [[سلطان محمود غزنوی]] او را فرا خواند؛ اما به سبب شیعهستیزی و فلسفهستیزیِ وی، ابنسینا از گرگانج پنهانی خارج شد و از شهرهای ابیورد، طوس، سمنقان (سمنگان) و جاجرم به [[گرگان]] رفت<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.</ref> و پس از مدتی اوضاع آنجا را نیز مساعد نیافت و آن را ترک کرد و به [[ری]]، [[قزوین]] و سپس به [[همدان]] رفت و در آنجا مقیم شد. در همدان پس از درمان بیماری شمسالدوله، مورد تکریم وی قرار گرفت و از نزدیکان او شد.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶؛ بدوی، مقدمه التعلیقات، ۶.</ref> وی پس از مدتی همراه تنی چند از شاگردان به [[اصفهان]] رفت و با استقبال علاءالدوله روبهرو شد. وی در اصفهان به تکمیل کتاب شفا همت کرد و بخش منطق و ریاضیات کتاب [[دانشنامه علایی]] و [[الانصاف]] را نوشت. وی سرانجام در ۵۸سالگی بر اثر بیماری در همدان در رمضان ۴۲۸ق درگذشت.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۷؛ خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۸.</ref> | ابنسینا با مداوای فرزند نوحبنمنصور سامانی، فرمانروای آن روزگار بخارا، وارد حلقه نزدیکان وی شد و با اجازه او به کتابخانه بزرگ و مشهور او راه یافت.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.</ref> وی در سن جوانی پدرش را از دست داد. در این هنگام برخی کارهای دولتی را بر عهده گرفت<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.</ref>؛ اما دیری نپایید که حکومت سامانیان متزلزل شد و وی ناچار از بخارا خارج و به گرگانج شهری در [[ازبکستان]] امروزی رفت. [[سلطان محمود غزنوی]] او را فرا خواند؛ اما به سبب شیعهستیزی و فلسفهستیزیِ وی، ابنسینا از گرگانج پنهانی خارج شد و از شهرهای ابیورد، طوس، سمنقان (سمنگان) و جاجرم به [[گرگان]] رفت<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶.</ref> و پس از مدتی اوضاع آنجا را نیز مساعد نیافت و آن را ترک کرد و به [[ری]]، [[قزوین]] و سپس به [[همدان]] رفت و در آنجا مقیم شد. در همدان پس از درمان بیماری شمسالدوله، مورد تکریم وی قرار گرفت و از نزدیکان او شد.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۶؛ بدوی، مقدمه التعلیقات، ۶.</ref> وی پس از مدتی همراه تنی چند از شاگردان به [[اصفهان]] رفت و با استقبال علاءالدوله روبهرو شد. وی در اصفهان به تکمیل کتاب شفا همت کرد و بخش منطق و ریاضیات کتاب [[دانشنامه علایی]] و [[الانصاف]] را نوشت. وی سرانجام در ۵۸سالگی بر اثر بیماری در همدان در رمضان ۴۲۸ق درگذشت.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۷؛ خوارزمی، بدائع الملح، ۱۴۸.</ref> | ||
امامخمینی از ابنسینا با عناوینی چون شیخالرئیس، اعظم حکما، اعجوبه دهر و نادره زمان و نیز کسی که در تیزهوشی و خوشفهمی همتایی نداشت، یاد کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۹.</ref> ایشان در نامه خود به [[میخائیل گورباچف]]، رهبر [[شوروی]]، در باب بحث قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، وی را به مطالعه آثار ابنسینا دعوت کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۳–۲۲۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نامه به میخائیل گورباچف}} ایشان همچنین ضمن انتقاد از وضعیت | امامخمینی از ابنسینا با عناوینی چون شیخالرئیس، اعظم حکما، اعجوبه دهر و نادره زمان و نیز کسی که در تیزهوشی و خوشفهمی همتایی نداشت، یاد کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۹.</ref> ایشان در نامه خود به [[میخائیل گورباچف]]، رهبر [[شوروی]]، در باب بحث قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، وی را به مطالعه آثار ابنسینا دعوت کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۳–۲۲۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نامه به میخائیل گورباچف}} ایشان همچنین ضمن [[انتقاد]] از وضعیت طب در [[دوره پهلوی]] به نیازمندی فلاسفه غرب به فلسفه شرق اشاره کرده و از کتاب قانون ابنسینا یاد کردهاست که تاکنون پزشکان غرب از آن استفاده کردهاند و رسماً در غرب برای تدریس بهکار میرفتهاست. ایشان از اینکه ابنسینا در شرق و زادگاهش بهطور شایسته شناختهشده نیست، ابراز تاسف کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹۲.</ref> | ||
== مذهب == | == مذهب == | ||
گرایش مذهبی ابنسینا در میان | گرایش مذهبی ابنسینا در میان مذاهب اسلامی آشکار و صریح نیست؛ اما با ملاحظه برخی دیدگاههای اعتقادی و زندگی سیاسی شیخالرئیس، گرایش شیعی او را نمیتوان انکار کرد؛ چنانکه محمودبنسبکتکین که [[سنی|سنیمذهب]] بود و بر [[شیعه|شیعیان]] تعصب شدیدی داشت، ابنسینا را به حضور فراخوانده بود، اما ابنسینا گریخت و به برخی نواحی [[خراسان]] که حکمرانی شیعهمذهب داشت، پناه برد<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۲.</ref>؛ از سوی دیگر، حاکمیت سیاسی بیش از یک قرن [[آلبویه]] در ایران و [[عراق]] و ازجمله در اصفهان باعث رشد عقلگرایی شد و به لحاظ مذهبی، مذهب شیعه امامیه بهشدت تقویت شد؛ چنانکه [[شیخ صدوق]] که تحت حمایت آلبویه بود و با رکنالدوله ارتباط داشت، فعالیت زیادی در گسترش [[تشیع]] داشت. [[شیخ مفید]] نیز مورد احترام عضدالدوله بود و در راستای کوششهای آلبویه به تقویت شیعه در بغداد پرداخت<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱/۳۶۶–۳۶۷.</ref>؛ اما در اصفهان تقویت شیعه و تشیع رنگ دیگری به خود گرفته بود و آن چیزی جز نظاممندکردن عقلانیت شیعی نبود و این رسالتی بود که ابنسینا بر عهده گرفته بود.<ref>امامیجمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان، ۴۶.</ref> | ||
برخی با استناد به عباراتی از کتابهای ابنسینا و جوابیه او به | برخی با استناد به عباراتی از کتابهای ابنسینا و جوابیه او به ابوالحسن عامری، ده دلیل و شاهد برای شیعهبودن وی آوردهاند<ref>امامیجمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان، ۴۷–۴۸.</ref>؛ چنانکه دقت در کتاب معراجنامه وی و مطالبی که بیان کرده، نشان میدهد وی چگونه [[فلسفه اسلامی]] را در اصفهان، از یک طرف با تشیع و بهخصوص [[امام علی(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] به عنوان خزانه علم و [[عقل]] و مرکز دایره حقیقت و حکمت و از طرف دیگر با تاویل دینی به روح الهیات شیعی، پیوند دادهاست.<ref>← ابنسینا، معراجنامه، ۹۴–۹۵؛ امامیجمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان، ۴۷–۴۸.</ref> | ||
== شاگردان == | == شاگردان == | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
# ابوالحسن [[بهمنیاربنمرزبان]]: او که برجستهترین شاگرد ابنسینا است، از اهل آذربایجان و سی سال پس از درگذشت ابنسینا در سال ۴۵۸ق درگذشته است.<ref>بیهقی، تاریخ حکما، ۹۷–۹۸؛ بیهقی، تتمة صوان الحکمه، ۹۱–۹۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|حکما}} | # ابوالحسن [[بهمنیاربنمرزبان]]: او که برجستهترین شاگرد ابنسینا است، از اهل آذربایجان و سی سال پس از درگذشت ابنسینا در سال ۴۵۸ق درگذشته است.<ref>بیهقی، تاریخ حکما، ۹۷–۹۸؛ بیهقی، تتمة صوان الحکمه، ۹۱–۹۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|حکما}} | ||
# ابوعبدالله [[عبدالواحدبنمحمد جوزجانی]] که در سال ۴۳۸ق در همدان درگذشت. وی سیره و شرح حال استاد خود، ابنسینا را یادداشت کردهاست.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱.</ref> | # ابوعبدالله [[عبدالواحدبنمحمد جوزجانی]] که در سال ۴۳۸ق در همدان درگذشت. وی سیره و شرح حال استاد خود، ابنسینا را یادداشت کردهاست.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱.</ref> | ||
# [[ابوعبدالله معصومی]] که ابنسینا در حق او گفتهاست مقام ابوعبدالله نسبت به خودش، مانند نسبت [[ارسطو]] به [[افلاطون]] است. ابنسینا | # [[ابوعبدالله معصومی]] که ابنسینا در حق او گفتهاست مقام ابوعبدالله نسبت به خودش، مانند نسبت [[ارسطو]] به [[افلاطون]] است. ابنسینا رسالة العشق خود را به نام او نوشتهاست.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۵۱؛ دانشپژوه، مقدمه کتاب النجاة، ۸۹.</ref> | ||
== تالیفات و آثار == | == تالیفات و آثار == | ||
کتابها و رسالههای فراوانی از ابنسینا به جای ماندهاست<ref>دانشپژوه، مقدمه کتاب النجاة، ۱۶۴.</ref> که مهمترین آنها عبارتاند از: | کتابها و رسالههای فراوانی از ابنسینا به جای ماندهاست<ref>دانشپژوه، مقدمه کتاب النجاة، ۱۶۴.</ref> که مهمترین آنها عبارتاند از: | ||
# [[الشفاء]]: این کتاب مفصلترین اثر فلسفی ابنسیناست و در واقع نخستین دایرةالمعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام بهشمار میآید و در چهار قسم، منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات تدوین شدهاست. ابنسینا معتقد است در این کتاب از هیچ بحث و مطالبی در فلسفه و علوم فروگذاری نکرده و آن را به گونهای تدوین کرده که خوانندگانِ آن از کتابهای دیگر بینیاز باشند.<ref>← محقق، پیشگفتار کتاب دانشنامه علائی، ۲–۳.</ref> اهمیت کتاب شفا بهویژه الهیات آن باعث شده دانشمندان شروح و حواشی و تعلیقاتی بر آن بنویسند؛ ازجمله شرح [[علامه حلی]] به نام | # [[الشفاء]]: این کتاب مفصلترین اثر فلسفی ابنسیناست و در واقع نخستین دایرةالمعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام بهشمار میآید و در چهار قسم، منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات تدوین شدهاست. ابنسینا معتقد است در این کتاب از هیچ بحث و مطالبی در [[فلسفه]] و علوم فروگذاری نکرده و آن را به گونهای تدوین کرده که خوانندگانِ آن از کتابهای دیگر بینیاز باشند.<ref>← محقق، پیشگفتار کتاب دانشنامه علائی، ۲–۳.</ref> اهمیت کتاب شفا بهویژه الهیات آن باعث شده دانشمندان شروح و حواشی و تعلیقاتی بر آن بنویسند؛ ازجمله شرح [[علامه حلی]] به نام کشف الخفاء فی شرح الشفاء، شرح غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی به نام مغلقات الهیات الشفاء و حواشی [[ملاصدرا]] بر الهیات شفا.<ref>معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۱۳–۱۴.</ref> | ||
# | # النجاة: این کتاب تلخیصی است از کتاب شفا، که بنابر سنت متداول تلخیصنویسی در آن دوران نوشته شدهاست و شامل چهار قسم منطق، ریاضیات، طبیعیات و الهیات است.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۶۵.</ref> | ||
# | # الاشارات و التنبیهات: این کتاب که ابنسینا آن را در پایان حیات خود نگاشته، پختهترین و پربارترین کتاب او در زمینه فلسفه است و آخرین دیدگاههای وی را دربر میگیرد.<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۶۵–۱۶۶.</ref> بر این کتاب شروحی نوشته شدهاست: ازجمله شرح فخر رازی و شرح [[خواجهنصیرالدین طوسی]].<ref>نعمه، فلاسفه شیعه، ۱۶۶.</ref> | ||
# | # المبدا و المعاد: ابنسینا در این کتاب در سه مقاله دربارهٔ [[واجبالوجود]]، صفات واجبالوجود، [[خلود نفس]] و [[سعادت و شقاوت]] اخروی سخن گفتهاست. | ||
# | # التعلیقات: این کتاب مشتمل بر تعلیقههای ابنسینا بر آثار فلسفی گذشتگان یا آثار خود اوست و گاه پاسخ به پرسشهایی است که از او پرسیدهاند.<ref>بدوی، مقدمه التعلیقات، ۵.</ref> | ||
# | # المباحثات: این کتاب نیز حاصل گفتگوهایی میان ابنسینا و برخی شاگردان وی بهویژه بهمنیار است.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۸ و ۱۰.</ref> | ||
# | # عیون الحکمه: این کتاب بهطور مختصر مباحث اصلی منطق، طبیعیات و الهیات را بیان کردهاست.<ref>بدوی، مقدمه عیون الحکمه، ۱–۲.</ref> | ||
# | # دانشنامه علائی: ابنسینا این کتاب را که نخستین کتاب فلسفی به زبان فارسی است، برای علاءالدوله کاکویه نوشتهاست.<ref>معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۱.</ref> | ||
# | # الانصاف: کتابی است که ابنسینا در اصفهان نگاشته و به گفته او نزدیک به ۱۲۸ هزار مسئله را دربر گرفته و در آن، ضمن شرح کتابهای ارسطو به بررسی تطبیقی میان بنیادهای فلسفی یونان و مبانی حِکمی اسلام پرداختهاست<ref>ابنسینا، المباحثات، ۸۰–۸۱؛ معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۹.</ref> و در حمله لشکریان سلطانمسعود به اصفهان به تاراج رفتهاست.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب المباحثات، ۷.</ref> | ||
# | # منطق المشرقین: این کتاب بخش منطق از کتابی است که ابنسینا در مقدمه آن آورده آرزو داشته امهات علم راستین را که تنها برخی کسان میتوانند آن را دریابند، در آن بگنجاند. وی در این کتاب میخواسته مسلک و مکتب ویژهای را غیر از آنچه در شفا آورده، عرضه کند؛ اما جز بخش منطق چیزی از آن باقی نماندهاست.<ref>معین، مقدمه کتاب دانشنامه علائی، ۸.</ref> | ||
# | # القانون فی الطب: ابنسینا این کتاب را در زمینه طبّ تألیف کرده و از معروفترین آثار وی است. از ابنسینا رسالههای دیگری نیز بر جا مانده؛ مانند رساله حیبنیقظان، العرشیه، تفسیر سوره التوحید، الموسیقی، الاجوبة عن مسائل ابیریحان البیرونی که همه در مجموعه رسائل ابنسینا گرد آمدهاند. | ||
== روش و مبانی نظام فلسفی == | == روش و مبانی نظام فلسفی == | ||
نظام فکری فلسفی ابنسینا بهویژه از لحاظ برخی اصول آن، ژرفترین تأثیر را بر تفکر فلسفی داشتهاست. این نظام فلسفی، آمیزهای از مهمترین عناصر بنیادین فلسفه مشایی ارسطویی و برخی عناصر مشخص جهانبینی نوافلاطونی، در پیوند با جهانبینی دینی اسلامی است.<ref>معلمی، تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۳۴.</ref> [[حکمت مشاء]] دارای گرایش ویژهای است که از آن به «حکمت بحثی» یاد میشود که در امتداد | نظام فکری فلسفی ابنسینا بهویژه از لحاظ برخی اصول آن، ژرفترین تأثیر را بر تفکر فلسفی داشتهاست. این نظام فلسفی، آمیزهای از مهمترین عناصر بنیادین فلسفه مشایی ارسطویی و برخی عناصر مشخص جهانبینی نوافلاطونی، در پیوند با جهانبینی دینی اسلامی است.<ref>معلمی، تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۳۴.</ref> [[حکمت مشاء]] دارای گرایش ویژهای است که از آن به «حکمت بحثی» یاد میشود که در امتداد فلسفه یونانی قرار دارد و در طرح و اثبات مدعیات فلسفی بر روش انتزاعیِ مفهومیِ عقلی تکیه داشته و همه مباحث بر مدار محور عقل است.<ref>کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۹۲.</ref> ابنسینا در روش فلسفی خویش افقهای جدیدی را برای تحول در حوزه مباحث فلسفی گشود؛ ازجمله آنها تحلیلهای عمیق مفهومی است که به وی در فهم و نقد اندیشههای دیگران کمک میکند. او در این تحلیلها میکوشد با گذر از لایههای ظاهری و لفظی به عمق معنای یک موضوع پی ببرد و سپس به نقد اصولی آن بپردازد.<ref>زمانیها، روش فلسفی ابنسینا، ۸۷–۸۸.</ref> همچنین توجه وی به وجوه و جنبههای متفاوت موضوع در بسیاری از موارد سبب شده به دیدگاههای جدیدی دست یابد و به نقد اندیشههای دیگران بپردازد. ابنسینا با فهم کامل نظریه افلاطونی و ارسطویی و با توجه به دو جنبه ذات و فعل نفس، نظریه بدیعی در باب چیستی [[نفس]] ارائه کردهاست که بسیاری از فیلسوفان در این زمینه از او پیروی کردهاند<ref>زمانیها، روش فلسفی ابنسینا، ۸۸.</ref>؛ از اینرو مهمترین عناصر و اصول بنیادین تشکیلدهنده حکمت ابنسینا عبارتاند از: | ||
=== وجودشناسی === | === وجودشناسی === | ||
ابنسینا مفهوم وجود را امری بدیهی میداند و سرآغاز بحثهای فلسفی خویش آوردهاست. این نقطه سرآغاز، خود را در همه بحثها نشان دادهاست.<ref>ابنسینا، المباحثات، ۲۷۹؛ ابنسینا، دانشنامه علائی، ۸–۹؛ ابنسینا، النجاة، ۴۹۶.</ref> این بحث بر پایه دو تمایز تکیه دارد که مشخصه تمام تحقیقات وی در وجود است: یکی تمایز میان ماهیت هر چیز و وجود آن است و دیگری تمایز میان وجوب، امکان و امتناع است. وی تمام فلسفه خود را بر پایه این تقسیمبندی سهگانه و روابطی که ماهیت و وجود در هر یک از حالات سهگانه نسبت به یکدیگر دارند، بنا نهادهاست.<ref>نصر، سه حکیم مسلمان، ۲۶–۲۷.</ref> | ابنسینا مفهوم وجود را امری بدیهی میداند و سرآغاز بحثهای فلسفی خویش آوردهاست. این نقطه سرآغاز، خود را در همه بحثها نشان دادهاست.<ref>ابنسینا، المباحثات، ۲۷۹؛ ابنسینا، دانشنامه علائی، ۸–۹؛ ابنسینا، النجاة، ۴۹۶.</ref> این بحث بر پایه دو تمایز تکیه دارد که مشخصه تمام تحقیقات وی در وجود است: یکی تمایز میان [[ماهیت]] هر چیز و [[وجود]] آن است و دیگری تمایز میان وجوب، امکان و امتناع است. وی تمام [[فلسفه]] خود را بر پایه این تقسیمبندی سهگانه و روابطی که ماهیت و وجود در هر یک از حالات سهگانه نسبت به یکدیگر دارند، بنا نهادهاست.<ref>نصر، سه حکیم مسلمان، ۲۶–۲۷.</ref> | ||
=== جهانشناسی === | === جهانشناسی === | ||
ابنسینا با در نظر گرفتن اختلاف اساسی وجودی میان جهان و [[خدا]]، به بحث در مسائل مربوط به | ابنسینا با در نظر گرفتن اختلاف اساسی وجودی میان جهان و [[خدا]]، به بحث در مسائل مربوط به جهانشناسی و آفرینش جهان پرداخته و در صدد برآمده نشان دهد چگونه کثرت از [[وحدت و کثرت|وحدت]] بیرون آمدهاست. وی در جهانشناسی میخواهد پیوستگی را که میان مبدأ و [[تجلی|تجلیات]] وجود دارد بیان کند.<ref>نصر، سه حکیم مسلمان، ۲۹.</ref> | ||
=== مراتب هستی === | === مراتب هستی === | ||
نظام فلسفی ابنسینا، نظامی است که دارای هستیشناختی کامل است، و او با تکیه بر مبانی خویش [[مراتب هستی]] را سامان دادهاست. مراتب هستی در نظام او هرمی دارد که در راس آن | نظام فلسفی ابنسینا، نظامی است که دارای هستیشناختی کامل است، و او با تکیه بر مبانی خویش [[مراتب هستی]] را سامان دادهاست. مراتب هستی در نظام او هرمی دارد که در راس آن واجبالوجود بالذات قرار دارد و همه موجودات امکانی از او ناشی شدهاند؛ بنابراین سرسلسله هستی، صرفالوجودی است که دارای همه صفات کمالی و منزه از همه نقائص است. در مرتبه بعد موجودات امکانی قرار دارند که همگی زوج مرکب از [[وجود]] و [[ماهیت]] و در نتیجه معلولاند.<ref>یزدانپناه، شاخصههای کلان مکتب فلسفی، ۱۸.</ref> [[ممکنات]] خود به دو قسم [[جوهر]] و [[عرض]] تقسیم میشوند و جوهر خود به جواهری چون [[عقل]]، [[نفس]]، [[جسم]]، [[ماده و صورت]] تقسیم میشود<ref>یزدانپناه، شاخصههای کلان مکتب فلسفی، ۱۸.</ref> که به ترتیب شرافت، عالم عقول طولیه، عالم نفوس، عالم اجرام فلکی و ارضی را تشکیل میدهد.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۶۳.</ref> ابنسینا نظریه عقول طولیه را با نظریه افلاک پیوند میزند و دَه عقل را معرفی میکند؛ به این بیان که سلسله عقول باید تا آخرین افلاک ادامه داشته باشد<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۶۵–۱۶۶.</ref> و از آنجاکه [[فلک|افلاک]] بنابر هیئت بطلمیوسی نُه عددند، باید نُه عقل وجود داشته باشد. عقل اول تا نهم به ترتیب فاعل و مدبر فلک اقصی تا فلک نهماند و یک عقل هم که فاعل و مدبر موجودات عالم کون و فساد است<ref>بهمنیار، التحصیل، ۶۴۸.</ref>؛ در نتیجه در نگاه ابنسینا عقول طولیه دَه عدد خواهد بود.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۰۱؛ ابنسینا، المبدا و المعاد، ۶۷–۶۸؛ ابنسینا، النجاة، ۶۴۸.</ref> | ||
=== علم النفس === | === علم النفس === | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
# [[قرآن]] و [[سنت]]: مهمترین منبع اندیشههای ابنسینا که سبب شده او فیلسوفی اسلامی شناخته شود، قرآن و روایات است: مسائلی چون تمییز وجود از ماهیت، تقسیم موجودات به ممکن و واجب، [[معاد]]، [[ثواب و عقاب]]، اثبات واجبالوجود و صفات او (بهویژه [[برهان صدیقین]]) شاهد استفاده از آیات و روایات است<ref>ابنسینا، التعلیقات، ۷۰؛ ابنسینا، عیون الحکمه، ۵۸؛ ابنسینا، رسائل، ۲۳۸–۲۴۳، ۳۱۱، ۳۱۷ و ۳۳۱؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۳۵۶–۳۵۷.</ref>؛ | # [[قرآن]] و [[سنت]]: مهمترین منبع اندیشههای ابنسینا که سبب شده او فیلسوفی اسلامی شناخته شود، قرآن و روایات است: مسائلی چون تمییز وجود از ماهیت، تقسیم موجودات به ممکن و واجب، [[معاد]]، [[ثواب و عقاب]]، اثبات واجبالوجود و صفات او (بهویژه [[برهان صدیقین]]) شاهد استفاده از آیات و روایات است<ref>ابنسینا، التعلیقات، ۷۰؛ ابنسینا، عیون الحکمه، ۵۸؛ ابنسینا، رسائل، ۲۳۸–۲۴۳، ۳۱۱، ۳۱۷ و ۳۳۱؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۳۵۶–۳۵۷.</ref>؛ | ||
# آثار یونانی و اسکندری، بهویژه آثار ارسطو و شارحان او؛ | # آثار یونانی و اسکندری، بهویژه آثار ارسطو و شارحان او؛ | ||
# فیلسوفان مسلمان متقدم بهویژه [[فارابی]] و [[اخوانالصفاء]]: ابنسینا با دستاوردهای جدید فیلسوفان مسلمان که کوشیدند فلسفه یونانی را در پرتو معارف اسلامی بازسازی کنند نیز آشنایی داشت. اعتراف ابنسینا به تأثیر فارابی بر او در فهم | # فیلسوفان مسلمان متقدم بهویژه [[فارابی]] و [[اخوانالصفاء]]: ابنسینا با دستاوردهای جدید فیلسوفان مسلمان که کوشیدند فلسفه یونانی را در پرتو معارف اسلامی بازسازی کنند نیز آشنایی داشت. اعتراف ابنسینا به تأثیر فارابی بر او در فهم ما بعد الطبیعه ارسطو، شاهد بر این مدعاست<ref>کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۱.</ref>؛ | ||
# متکلمان مسلمان: توجه چشمگیر ابنسینا به الهیات بالمعنی الاخص بهویژه اثبات ذات و صفات باریتعالی و نقد آرای متکلمان در موضوعاتی مانند [[اعاده معدوم]]، ملاک نیازمندی موجودات به [[علت]] و مسئله معاد از توجه ابنسینا به آرای کلامی حکایت میکند<ref>کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۱.</ref>؛ | # متکلمان مسلمان: توجه چشمگیر ابنسینا به الهیات بالمعنی الاخص بهویژه اثبات ذات و صفات باریتعالی و نقد آرای متکلمان در موضوعاتی مانند [[اعاده معدوم]]، ملاک نیازمندی موجودات به [[علت]] و مسئله معاد از توجه ابنسینا به آرای کلامی حکایت میکند<ref>کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۱.</ref>؛ | ||
# عرفا و [[متصوفه]]: در آثار ابنسینا رسالههایی یافت میشود که از توجه او به [[عرفان]] حکایت دارد. رسالههایی مانند حیبنیقظان، رسالة الطیر، معراجنامه و نیز نمط نهم و دهم کتاب الاشارات و التنبیهات از این دستهاند.<ref>کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۲.</ref> ابنسینا در این دسته از آثارش از تعبیرها و تمثیلهای عرفانی بهره برده و گاه سخن از [[کشف و شهود]] به میان آوردهاست.<ref>فنایی اشکوری، درآمد بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۱/۳۷۴–۳۷۵.</ref> بیتردید رسالههای عرفانی دیگر او بهویژه سه نمط پایانی الاشارات و التنبیهات رهیافتی کاملاً عرفانی دارد؛ اما فرق آنها با آثار عرفانی محض آن است که آثار عرفانی ابنسینا در مجموع به قلمرو | # عرفا و [[متصوفه]]: در آثار ابنسینا رسالههایی یافت میشود که از توجه او به [[عرفان]] حکایت دارد. رسالههایی مانند حیبنیقظان، رسالة الطیر، معراجنامه و نیز نمط نهم و دهم کتاب الاشارات و التنبیهات از این دستهاند.<ref>کرد فیروزجایی، نوآوریهای فلسفه اسلامی، ۱۰۲.</ref> ابنسینا در این دسته از آثارش از تعبیرها و تمثیلهای عرفانی بهره برده و گاه سخن از [[کشف و شهود]] به میان آوردهاست.<ref>فنایی اشکوری، درآمد بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۱/۳۷۴–۳۷۵.</ref> بیتردید رسالههای عرفانی دیگر او بهویژه سه نمط پایانی الاشارات و التنبیهات رهیافتی کاملاً عرفانی دارد؛ اما فرق آنها با آثار عرفانی محض آن است که آثار عرفانی ابنسینا در مجموع به قلمرو عرفان عملی تعلق دارند نه عرفان نظری؛ ولی با این همه نمیتوان از سهمی که وی در طرح حکمت مشرقیه و زندهکردن عرفان دارد، چشمپوشی کرد.<ref>فنایی اشکوری، درآمد بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۱/۳۷۶.</ref> | ||
== دیدگاهها == | == دیدگاهها == | ||
روش ابنسینا در مسائل فلسفی، استدلالی و عقلی است و در فلسفه اسلامی آن را به عنوان تفکر برهانی و حکمت بحثی میشناسند. ابنسینا با نبوغ خود دستگاه نظاممند منطقی، جامع و استواری از حکمت | روش ابنسینا در مسائل فلسفی، استدلالی و عقلی است و در فلسفه اسلامی آن را به عنوان تفکر برهانی و حکمت بحثی میشناسند. ابنسینا با نبوغ خود دستگاه نظاممند منطقی، جامع و استواری از [[حکمت مشاء]]، همراه با باریکبینیهای فلسفی بسیار به دست داد تا جایی که همه حکیمان پیش از خود را تحتالشعاع قرار داد و کتابهای او در [[فلسفه]] و طب، محور بحث و تدریس قرار گرفت. از آن پس بود که محوریت فلسفه اسلامی از بغداد به ایران منتقل شد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۴۸۰.</ref> به باور [[امامخمینی]]، ابنسینا به روش حکمت یونانی مشی کرده و حکمت وی نزد اهل معرفت مورد توجه نبودهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴.</ref> | ||
ازجمله مبانی و دیدگاههای ابنسینا عبارتاند از: | ازجمله مبانی و دیدگاههای ابنسینا عبارتاند از: | ||
# علم الهی: ابنسینا | # [[علم الهی]]: ابنسینا علم حقتعالی را به اشیا پیش از ایجاد، از طریق علم به ذات و علم پس از ایجاد را از طریق صور ارتسامی میداند که این صور زاید بر ذات و در عین حال متصل به ذات است.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۳۶۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۹–۳۱۱.</ref> تلاش وی در علم الهی درخور توجه است؛ هرچند وی در حل علم باریتعالی به ماسوا، چندان توفیقی به دست نمیآورد<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۶/۱۹۸–۱۹۹.</ref>؛ اما در مسئله علم حضوری به ذات و علم حضوری به صور مرتسمه، مسیر دشوار علم الهی را برای پس از خود بسیار هموار میسازد.<ref>← ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۳۶۶؛ ابنسینا، التعلیقات، ۱۵۶.</ref> [[امامخمینی]] قول به صور مرتسمه را نمیپذیرد و علم تفصیلی حقتعالی را در مرتبه ذات همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۸۳ و ۳۹۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۵.</ref> همچنین در باب چگونگی تعلق علم الهی به جزئیات میان اندیشمندان اسلامی اختلاف است. ابنسینا تعلق علم الهی به جزئیات را به نحو کلی میداند.<ref>الشفاء، الالهیات، ۳۵۹؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۰۷–۳۱۰.</ref> متکلمان این کلام ابنسینا را به معنای نفی علم حق به جزئیات تفسیر کردهاند<ref>غزالی، تهافت الفلاسفه، ۱۹۲–۱۹۷؛ فخر رازی، المباحث المشرقیة، ۲/۴۷۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱.</ref>؛ اما امامخمینی این تفسیر را صحیح نمیداند و علم به نحو کلی را به معنای علم احاطی تفسیر میکند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۷۱–۲۷۲.</ref> و معتقد است حقتعالی با علم بسیط ذاتی به تمام موجودات علم دارد و ذرهای از حیطه علم او خارج نیست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۳۴ و ۲۵۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۵؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|علم الهی}} | ||
# نقد حرکت در ذات شیء: به باور ابنسینا [[حرکت]] تنها در اعراضی نظیر [[کم]]، [[کیف]]، [[این]] و [[وضع]] رخ میدهد<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۹۸–۱۰۳.</ref> و حرکت در [[جوهر|جواهر]] راه ندارد. دلیل وی در انکار [[حرکت جوهری]] این است که حرکت به موضوع ثابتی نیاز دارد که حرکت کند و اگر خود جوهر شیء دگرگون شود، حرکت، موضوعی نخواهد داشت.<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۹۸–۹۹ و ۱۰۱؛ ابنسینا، النجاة، ۲۰۵؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۳/۸۹–۹۴ و ۱۰۵–۱۰۶.</ref> امامخمینی همسو با [[حکمت متعالیه]] سخن ابنسینا را نقد میکند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۰–۱۲۱؛ ۲/۴۹۳ و ۳/۳۸۰.</ref> و بر این باور است که وی نتوانسته تحلیل کند که حرکت در ماهیت شیء نیست و اینگونه نیست که ماهیتی به ماهیت دیگر تبدیل شود، بلکه حرکت در وجود است؛ در حقیقت اشتباه او در عدم تشخیص موضوع حرکت است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۶–۴۲۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} | # نقد حرکت در ذات شیء: به باور ابنسینا [[حرکت]] تنها در اعراضی نظیر [[کم]]، [[کیف]]، [[این]] و [[وضع]] رخ میدهد<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۹۸–۱۰۳.</ref> و حرکت در [[جوهر|جواهر]] راه ندارد. دلیل وی در انکار [[حرکت جوهری]] این است که حرکت به موضوع ثابتی نیاز دارد که حرکت کند و اگر خود جوهر شیء دگرگون شود، حرکت، موضوعی نخواهد داشت.<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۹۸–۹۹ و ۱۰۱؛ ابنسینا، النجاة، ۲۰۵؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۳/۸۹–۹۴ و ۱۰۵–۱۰۶.</ref> امامخمینی همسو با [[حکمت متعالیه]] سخن ابنسینا را [[نقد]] میکند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۰–۱۲۱؛ ۲/۴۹۳ و ۳/۳۸۰.</ref> و بر این باور است که وی نتوانسته تحلیل کند که حرکت در ماهیت شیء نیست و اینگونه نیست که ماهیتی به [[ماهیت]] دیگر تبدیل شود، بلکه حرکت در وجود است؛ در حقیقت اشتباه او در عدم تشخیص موضوع حرکت است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۶–۴۲۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} | ||
# اتحاد عاقل و معقول: ابنسینا در برخی آثار خود بهطور صریح نظریه اتحاد عاقل و معقول را رد کرده و آن را قولی سخیف و بیپایه شمردهاست.<ref>← ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲۱۲–۲۱۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۳–۲۹۴.</ref> امامخمینی نیز معتقد است ابنسینا منکر اتحاد عاقل و معقول است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷.</ref>؛ اما خود ایشان همسو با حکمت متعالیه این نظریه را میپذیرد.{{ببینید|متن=ببینید|اتحاد عاقل و معقول}} | # [[اتحاد عاقل و معقول]]: ابنسینا در برخی آثار خود بهطور صریح نظریه اتحاد عاقل و معقول را رد کرده و آن را قولی سخیف و بیپایه شمردهاست.<ref>← ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲۱۲–۲۱۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۳–۲۹۴.</ref> امامخمینی نیز معتقد است ابنسینا منکر اتحاد عاقل و معقول است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷.</ref>؛ اما خود ایشان همسو با حکمت متعالیه این نظریه را میپذیرد.{{ببینید|متن=ببینید|اتحاد عاقل و معقول}} | ||
# ماهیت انسان: ابنسینا بر این باور است که | # ماهیت انسان: ابنسینا بر این باور است که ماهیت انسان، وجود عقلی، خیالی و لمسی است و از مجموع این وجودات جدا که در کنار هم جمع شدهاند، ماهیت انسان تشکیل میشود. امامخمینی این سخن وی را رد میکند و معتقد است برای ماهیت انسان، تشخصات و امارات علی حده نیست که هر وجودی از این وجودات جدا از هم باشند و مجتمع در یک محل باشند، بلکه یک وجود بسیط است که همه وجودات و قوا در آن جمع است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۷۶–۳۷۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|انسانشناسی}} | ||
# نظریه افلاک: ابنسینا برای تبیین برخی مسائل فلسفی خود ازجمله تبیین عقلانی [[عقول عشره]]، به نظریه افلاک بطلمیوسی توجه کردهاست.<ref>ابنسینا، النجاة، ۲۶۱–۲۶۵؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۶۵–۱۶۷.</ref> امامخمینی نظریه مشاء مبنی بر انحصار عقول در عقول دهگانه را مردود و آن را متأثر از رصد منجمان میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.</ref> ایشان فلاسفه پیشین بهویژه فلاسفه مشاء را در پیروی بدون دلیل و برهان از هیئت و افلاک بطلمیوسی نکوهش کرده و آن را باطل دانستهاست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فلک}} | # نظریه افلاک: ابنسینا برای تبیین برخی مسائل فلسفی خود ازجمله تبیین عقلانی [[عقول عشره]]، به نظریه افلاک بطلمیوسی توجه کردهاست.<ref>ابنسینا، النجاة، ۲۶۱–۲۶۵؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۶۵–۱۶۷.</ref> امامخمینی نظریه مشاء مبنی بر انحصار عقول در عقول دهگانه را مردود و آن را متأثر از رصد منجمان میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.</ref> ایشان فلاسفه پیشین بهویژه [[فلاسفه مشاء]] را در پیروی بدون دلیل و برهان از هیئت و افلاک بطلمیوسی نکوهش کرده و آن را باطل دانستهاست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فلک}} | ||
# ربط حادث به قدیم: ابنسینا در حل این مسئله که | # [[ربط حادث به قدیم]]: ابنسینا در حل این مسئله که ربط حادث به قدیم چیست، نظریه حرکت و تأثیر افلاک در حوادث طبیعی را به میان میکشاند.<ref>الشفاء، الالهیات، ۳۷۳–۳۸۱ و ۳۸۶–۳۹۳.</ref> امامخمینی نیز در تقریر راه حل مشائیان بیان میکند که افلاک دارای یک حرکت دوری وضعیاند که همیشگی و ثابت است و از ازل تا ابد این حرکت ثابت بوده و واحد است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۵.</ref> این حرکت دارای دو وجهه است: یکی وجه «یلی الربی» که به این وجهه ثابت و غیر متغیر است و یک وجه «یلی الطبیعه» است که به این وجه حادث و متغیر است. پس حرکت وضعی فلک برزخ و رابط بین حادث و قدیم و ثابت به متغیر است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۵–۳۸۶.</ref>؛ البته امامخمینی در نظر نهایی و همسو با حکمت متعالیه ربط حادث به قدیم را [[حرکت جوهری]] میداند.{{ببینید|متن=ببینید|ربط حادث به قدیم}} | ||
# تناسخ: ابنسینا معتقد است برای نفوس بُلْه و متوسطان که در عالم طبیعت نتوانستند تکامل پیدا کنند و عقل مجرد شوند، پس از خروج از این بدنها در جرمی از اجرام فلکیه داخل میشوند.<ref>← خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۵۵–۳۶۰.</ref> امامخمینی این سخن ابنسینا را باطل میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰.</ref> و آن را ناشی از آگاهی نداشتن از تجرد خیالی میشمارد.{{ببینید|متن=ببینید|تناسخ}} | # تناسخ: ابنسینا معتقد است برای نفوس بُلْه و متوسطان که در عالم طبیعت نتوانستند تکامل پیدا کنند و عقل مجرد شوند، پس از خروج از این بدنها در جرمی از اجرام فلکیه داخل میشوند.<ref>← خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۵۵–۳۶۰.</ref> امامخمینی این سخن ابنسینا را باطل میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰.</ref> و آن را ناشی از آگاهی نداشتن از تجرد خیالی میشمارد.{{ببینید|متن=ببینید|تناسخ}} | ||
# تجرد برزخی: ابنسینا منکر [[تجرد برزخی]] است<ref>← میرداماد، ۶۲–۶۸؛ لاهیجی، ۶۰۱–۶۰۴.</ref>؛ اما به اعتقاد امامخمینی ابنسینا بنابر عقیده و مبنایی که داشتهاست، نتوانسته تجرد برزخی را اثبات کند؛ در حالی که اثبات مرتبه برزخیت برای نفس در اثبات معاد جسمانی نقش مهمی دارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نفس|برزخ}} | # تجرد برزخی: ابنسینا منکر [[تجرد برزخی]] است<ref>← میرداماد، ۶۲–۶۸؛ لاهیجی، ۶۰۱–۶۰۴.</ref>؛ اما به اعتقاد امامخمینی ابنسینا بنابر عقیده و مبنایی که داشتهاست، نتوانسته تجرد برزخی را اثبات کند؛ در حالی که اثبات مرتبه برزخیت برای [[نفس]] در اثبات [[معاد جسمانی]] نقش مهمی دارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نفس|برزخ}} | ||
# معاد: ابنسینا معتقد است بر اساس برهان عقلی، | # [[معاد]]: ابنسینا معتقد است بر اساس برهان عقلی، معاد تنها روحانی است؛ از اینرو وی همه لذتها و عذابهای بهظاهر جسمانی آخرت را که در [[قرآن]] و [[حدیث|روایات]] مطرح است، از باب [[تمثیل]] و [[مجاز]] و متناسب با فهم عموم میداند.<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۵۰–۵۸.</ref> با این حال، وی در برخی آثار خود از باب [[تعبد]] معتقد است اگرچه عقل راهی برای اثبات [[معاد جسمانی]] ندارد اما به دلیل اخبار نبیّ صادق یعنی [[پیامبر اسلام(ص]]) پذیرفته میشود.<ref>ابنسینا، النجاة، ۶۸۲؛ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.</ref> به اعتقاد امامخمینی ابنسینا چون برخی مبانی مانند حرکت جوهری، الصحاح، [[تجرد مثالی]]، [[اتحاد عاقل و معقول]] را نتوانسته حل کند، در اثبات معاد جسمانی ناکام ماندهاست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۸–۴۳۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|معاد}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
باقر صاحبی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/489/ ابنسینا، حسینبنعبدالله]»، دانشنامه امامخمینی | <nowiki>*</nowiki>باقر صاحبی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/489/ ابنسینا، حسینبنعبدالله]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ص۴۱۲_۴۱۹. | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] |