پرش به محتوا

انتقاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
انتقاد واژه‌ای عربی از ریشه «نقد» به معنای جداسازی درهم‌های مرغوب از نامرغوب است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۴۲۵.</ref> واژه نقد تفاوت مفهومی چندانی با انتقاد ندارد و چه بسا با هم یا به جای هم به کار می‌روند. انتقاد در فارسی نیز به معنای جداکردن خوب از بد،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۹۶۵.</ref> خرده‌گرفتن، به‌گزینی و برشمردن درستی و نادرستی‌های یک اثر ادبی یا هنری<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۱/۳۶۵.</ref> یا رفتار، گفتار یا ظاهر کسی<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۵۹۱.</ref> یا داوری و ارزیابی است. داوری گاه مثبت و گاه منفی است؛ اما بار منفیِ خرده‌گیری و عیب‌جویی از واژه انتقاد، جداناشدنی به نظر می‌رسد.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۱۲.</ref>
انتقاد واژه‌ای عربی از ریشه «نقد» به معنای جداسازی درهم‌های مرغوب از نامرغوب است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۴۲۵.</ref> واژه نقد تفاوت مفهومی چندانی با انتقاد ندارد و چه بسا با هم یا به جای هم به کار می‌روند. انتقاد در فارسی نیز به معنای جداکردن خوب از بد،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۹۶۵.</ref> خرده‌گرفتن، به‌گزینی و برشمردن درستی و نادرستی‌های یک اثر ادبی یا هنری<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۱/۳۶۵.</ref> یا رفتار، گفتار یا ظاهر کسی<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۵۹۱.</ref> یا داوری و ارزیابی است. داوری گاه مثبت و گاه منفی است؛ اما بار منفیِ خرده‌گیری و عیب‌جویی از واژه انتقاد، جداناشدنی به نظر می‌رسد.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۱۲.</ref>


در آموزه‌های دینی، واژه‌های [[نصیحت]]، [[تذکر]]، [[موعظه]]، [[استماع قول]]، [[اتّباع احسن]]، [[تواصی به حق]]، دعوت به خیر و [[امر به معروف و نهی از منکر]] هر یک به گونه‌ای اهمیت و جایگاه انتقاد و انتقادپذیری را بیان می‌کنند.<ref>اسلام‌پور، انتقاد و انتقادپذیری از نگاه اسلام، ۹۰.</ref> در این میان امر به معروف و نهی از منکر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
در آموزه‌های دینی، واژه‌های [[نصیحت]]، [[تذکر]]، [[موعظه]]، استماع قول، اتّباع احسن، [[تواصی به حق]]، دعوت به خیر و [[امر به معروف و نهی از منکر]] هر یک به گونه‌ای اهمیت و جایگاه انتقاد و انتقادپذیری را بیان می‌کنند.<ref>اسلام‌پور، انتقاد و انتقادپذیری از نگاه اسلام، ۹۰.</ref> در این میان امر به معروف و نهی از منکر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.


== انتقاد در اندیشه اسلامی ==
== انتقاد در اندیشه اسلامی ==
انتقاد در [[قرآن کریم]] با تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و این کتاب آسمانی [[مؤمنان]] را کسانی معرفی کرده که برهم ولایت دارند و یکدیگر را به خوبی امر و از بدی نهی می‌کنند<ref>توبه، ۷۱.</ref> و در مقابل، [[منافقان]] را کسانی برشمرده که یکدیگر را به کارهای زشت فرمان می‌دهند و از کارهای نیک، بازمی‌دارند.<ref>توبه، ۶۷.</ref> قرآن کریم تأکید می‌کند در میان [[مسلمانان]] باید همواره گروهی برای امر به معروف و نهی از منکر حضور داشته باشند.<ref>آل عمران، ۱۰۴.</ref>
انتقاد در [[قرآن کریم]] با تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و این کتاب آسمانی [[مؤمنان]] را کسانی معرفی کرده که برهم ولایت دارند و یکدیگر را به خوبی امر و از بدی نهی می‌کنند<ref>توبه، ۷۱.</ref> و در مقابل، [[منافقان]] را کسانی برشمرده که یکدیگر را به کارهای زشت فرمان می‌دهند و از کارهای نیک، بازمی‌دارند.<ref>توبه، ۶۷.</ref> قرآن کریم تأکید می‌کند در میان [[مسلمانان]] باید همواره گروهی برای امر به معروف و نهی از منکر حضور داشته باشند.<ref>آل عمران، ۱۰۴.</ref>


[[اهل بیت(ع)]]، نیز از ابعاد مختلف علمی، اخلاقی و سیاسی-اجتماعی به موضوع انتقاد پرداخته‌اند و در بخش اول از مردم خواسته‌اند اهل تجزیه و تحلیل و نقد کلام باشند و هر سخنی را نپذیرند،<ref>حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ۱/۹۵.</ref> حتی روایات آنان را با سنجه قرآن، ارزیابی کنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۱۹۰.</ref> آنان حتی منتقد خود را محبوب‌ترین برادر خود و انتقاد را [[هدیه]] معرفی کرده‌اند،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۳۹؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۸/۳۲۹.</ref> همچنان که مؤمن را آینه مؤمن و نمایانگر زیبایی و زشتی<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۱/۲۳۳.</ref> و دوست واقعی را کسی دانسته‌اند که در بیان عیب‌های [[انسان]]، [[صداقت]] داشته باشد و در برابر، پوشاننده عیب را [[دشمن]] معرفی کرده‌اند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۱۸.</ref>
[[اهل بیت(ع)]]، نیز از ابعاد مختلف علمی، اخلاقی و سیاسی-اجتماعی به موضوع انتقاد پرداخته‌اند و در بخش اول از [[مردم]] خواسته‌اند اهل تجزیه و تحلیل و نقد کلام باشند و هر سخنی را نپذیرند،<ref>حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ۱/۹۵.</ref> حتی [[حدیث|روایات]] آنان را با سنجه قرآن، ارزیابی کنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۱۹۰.</ref> آنان حتی منتقد خود را محبوب‌ترین برادر خود و انتقاد را هدیه معرفی کرده‌اند،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۳۹؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۸/۳۲۹.</ref> همچنان که مؤمن را آینه مؤمن و نمایانگر زیبایی و زشتی<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۱/۲۳۳.</ref> و دوست واقعی را کسی دانسته‌اند که در بیان عیب‌های انسان، [[صداقت]] داشته باشد و در برابر، پوشاننده عیب را [[دشمن]] معرفی کرده‌اند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۱۸.</ref>


در حوزه اجتماع و سیاست، [[پیامبر اکرم(ص)]]، خاطرنشان کرده‌است که قلب هیچ مسلمانی نباید در نصیحت زمامداران [[جامعه اسلامی]] تردید به خود راه دهد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۰۳.</ref> [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]، جامعه مطلوب را جامعه‌ای معرفی کرده‌است که ناتوان‌ترین فرد آن نیز توان انتقاد از صاحبان قدرت را بدون لکنت زبان داشته باشد.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۶۸.</ref> ایشان یکی از ویژگی‌های خود را انتقادپذیری و پذیرش سخن حق برمی‌شمرد و از مردم می‌خواست آزادانه، سخن حق را به او بگویند.<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۱۱.</ref> آن حضرت از [[مالک اشتر]] نیز خواست نزدیک‌ترین وزیر و همکار خود را از میان کسانی برگزیند که سخن حق را اگرچه تلخ، بدون ملاحظه بیان می‌کنند.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۷.</ref>
در حوزه [[جامعه|اجتماع]] و [[سیاست]]، [[پیامبر اکرم(ص)]]، خاطرنشان کرده‌است که قلب هیچ مسلمانی نباید در نصیحت زمامداران [[جامعه اسلامی]] تردید به خود راه دهد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۰۳.</ref> [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]، جامعه مطلوب را جامعه‌ای معرفی کرده‌است که ناتوان‌ترین فرد آن نیز توان انتقاد از صاحبان قدرت را بدون لکنت زبان داشته باشد.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۶۸.</ref> ایشان یکی از ویژگی‌های خود را انتقادپذیری و پذیرش سخن حق برمی‌شمرد و از مردم می‌خواست آزادانه، سخن حق را به او بگویند.<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۱۱.</ref> آن حضرت از [[مالک اشتر]] نیز خواست نزدیک‌ترین وزیر و همکار خود را از میان کسانی برگزیند که سخن حق را اگرچه تلخ، بدون ملاحظه بیان می‌کنند.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۷.</ref>


حق انتقاد که یکی از جلوه‌های آزادی بیان است، از حقوق مسلم و پذیرفته‌شده در جهان معاصر است، به گونه‌ای که در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]] نیز به آن اشاره شده‌است.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۷.</ref> انتقاد به انواع انتقاد سازنده و ویرانگر، انتقاد منصفانه و غیر منصفانه و انتقاد خیرخواهانه و مغرضانه تقسیم‌بندی می‌شود.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۱۷.</ref>
حق انتقاد که یکی از جلوه‌های آزادی بیان است، از حقوق مسلم و پذیرفته‌شده در جهان معاصر است، به گونه‌ای که در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]] نیز به آن اشاره شده‌است.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۷.</ref> انتقاد به انواع انتقاد سازنده و ویرانگر، انتقاد منصفانه و غیر منصفانه و انتقاد خیرخواهانه و مغرضانه تقسیم‌بندی می‌شود.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۱۷.</ref>


این مفهوم حتی در ادبیات شاعران مسلمان نیز مطرح شده‌است. از دیدگاه [[سعدی]]، انتقاد مصلح امور است<ref>سعدی، کلیات سعدی، ۱۶۱.</ref> و از نگاه [[مولانا]]، همانند بادی است که با وزش بر خرمن، کاه را از گندم جدا می‌کند.<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۵۵۱.</ref> دانشمندان مسلمان، از دیرباز به مسئله نقد و ارزیابی زمامداران اسلامی توجه کرده‌اند و کتاب‌هایی را در قالب نصیحت ائمه مسلمانان، برای پند و اندرزدادن به حاکمان زمان خویش نگاشته‌اند که [[التاج]] و [[المحاسن]] و [[الاضداد]] [[جاحظ]]، [[نصیحة الملوک]] [[غزالی]] و سیاستنامه [[خواجه‌نظام‌الملک]] از آن جمله است.<ref>ملک‌زاده، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت، ۱۱۷.</ref> [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] یکی از [[آداب معاشرت]] با ملوک را نصیحت و نیکوخواهی برای ایشان از دل و زبان برشمرده است.<ref>خواجه‌نصیر طوسی، اخلاق ناصری، ۲۷۱.</ref> اندیشمندان معاصر نیز کم و بیش به مقوله انتقاد پرداخته‌اند؛ چنان‌که [[میرزامحمدحسین نایینی]] یکی از راه‌های جلوگیری از استبداد حاکمان را [[مراقبت]]، [[محاسبه]] و نظارت هیئتی دانسته‌است که خود تحت نظارت تک‌تک مردم باشند.<ref>نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۴۵–۴۸.</ref>
این مفهوم حتی در ادبیات شاعران مسلمان نیز مطرح شده‌است. از دیدگاه [[سعدی]]، انتقاد مصلح امور است<ref>سعدی، کلیات سعدی، ۱۶۱.</ref> و از نگاه [[مولانا]]، همانند بادی است که با وزش بر خرمن، کاه را از گندم جدا می‌کند.<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۵۵۱.</ref> دانشمندان مسلمان، از دیرباز به مسئله نقد و ارزیابی زمامداران اسلامی توجه کرده‌اند و کتاب‌هایی را در قالب نصیحت ائمه مسلمانان، برای پند و اندرزدادن به حاکمان زمان خویش نگاشته‌اند که التاج و المحاسن و الاضداد [[جاحظ]]، [[نصیحة الملوک]] غزالی و سیاستنامه خواجه‌نظام‌الملک از آن جمله است.<ref>ملک‌زاده، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت، ۱۱۷.</ref> [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] یکی از [[آداب معاشرت]] با ملوک را نصیحت و نیکوخواهی برای ایشان از دل و زبان برشمرده است.<ref>خواجه‌نصیر طوسی، اخلاق ناصری، ۲۷۱.</ref> اندیشمندان معاصر نیز کم و بیش به مقوله انتقاد پرداخته‌اند؛ چنان‌که [[میرزامحمدحسین نایینی]] یکی از راه‌های جلوگیری از [[استبداد]] حاکمان را [[مراقبت]]، [[محاسبه]] و نظارت هیئتی دانسته‌است که خود تحت نظارت تک‌تک مردم باشند.<ref>نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۴۵–۴۸.</ref>


از دیدگاه [[سیدمحمدحسین طباطبایی]]، [[اسلام]] برای حاکمیت و حاکمان، امتیاز خاصی قائل نیست و هر فرد جامعه اسلامی وظیفه دارد دیگری را به خیر و خوبی دعوت و امر به معروف و نهی از منکر کند.<ref>طباطبایی، روابط اجتماعی در اسلام، ۱۲۱.</ref> [[مرتضی مطهری]] ضمن واجب شرعی شمردن انتقاد به کجروی‌های حاکمان<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۷۵۷.</ref> و ضامن بقای اسلام دانستن امر به معروف و نهی از منکر،<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۷/۲۳۵.</ref> انتقاد را موجب اصلاح و رفع عیب‌ها معرفی کرده، بر این باور است که اگر از دستگاهی انتقاد نشود، امید اصلاح در آن نیست.<ref>مطهری، یادداشت‌ها، ۱/۲۷۳–۲۷۴.</ref> وی انتقاد مبتنی بر تحلیل، منطق و به دور از احساسات را ارزشمند، آموزنده و نشان‌دهنده واقع‌بینی منتقد برشمرده است.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۷۰.</ref> به گفته وی، هر انسانی درحوزه تعلیم و آموزش نیز باید از تفکر انتقادی و قدرت تجزیه و تحلیل برخوردار باشد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۱۹۱.</ref> و اساساً حیات و رشد [[علم]]، در گروی نقد و انتقاد است.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۲۹۵.</ref> [[سیدمحمود طالقانی]] با بیان اینکه [[ترس]] و جلوگیری از انتقاد، نشان نارسایی یک مکتب است، اسلام را مخالف محدودکردن آزادی بیان و انتقاد می‌شمرد.<ref>← اسفندیاری، پیک آفتاب، پژوهشی در کارنامه زندگی و فکری آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، ۴۰۰.</ref> در نگاه [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] انتقاد، سازنده و امیدآفرین است<ref>←حسینی بهشتی، شناخت اندیشه‌های اجتماعی، ۲۳۶.</ref> و [[جامعه]] در سایه حاکمیت منطق گفتگو، انتقاد و تحمل مخالف سامان می‌یابد.<ref>حسینی بهشتی، شناخت اندیشه‌های اجتماعی، ۲۴۰.</ref> به باور او در چنین جامعه‌ای «خودانتقادی»، مقدم بر انتقاد از دیگران است.<ref>حسینی بهشتی، شناخت اندیشه‌های اجتماعی، ۲۵۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز انتقاد را لازمه پیشرفت جامعه می‌دانست و با تشریح انواع انتقاد، بر انتقاد سازنده تأکید می‌کرد.
از دیدگاه [[سیدمحمدحسین طباطبایی]]، [[اسلام]] برای حاکمیت و حاکمان، امتیاز خاصی قائل نیست و هر فرد جامعه اسلامی وظیفه دارد دیگری را به خیر و خوبی دعوت و امر به معروف و نهی از منکر کند.<ref>طباطبایی، روابط اجتماعی در اسلام، ۱۲۱.</ref> [[مرتضی مطهری]] ضمن واجب شرعی شمردن انتقاد به کجروی‌های حاکمان<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۷۵۷.</ref> و ضامن بقای اسلام دانستن امر به معروف و نهی از منکر،<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۷/۲۳۵.</ref> انتقاد را موجب اصلاح و رفع عیب‌ها معرفی کرده، بر این باور است که اگر از دستگاهی انتقاد نشود، امید اصلاح در آن نیست.<ref>مطهری، یادداشت‌ها، ۱/۲۷۳–۲۷۴.</ref> وی انتقاد مبتنی بر تحلیل، منطق و به دور از احساسات را ارزشمند، آموزنده و نشان‌دهنده واقع‌بینی منتقد برشمرده است.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۷۰.</ref> به گفته وی، هر انسانی در حوزه تعلیم و آموزش نیز باید از تفکر انتقادی و قدرت تجزیه و تحلیل برخوردار باشد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۱۹۱.</ref> و اساساً حیات و رشد [[علم]]، در گروی نقد و انتقاد است.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۲۹۵.</ref> [[سیدمحمود طالقانی]] با بیان اینکه [[ترس]] و جلوگیری از انتقاد، نشان نارسایی یک مکتب است، [[اسلام]] را مخالف محدودکردن آزادی بیان و انتقاد می‌شمرد.<ref>← اسفندیاری، پیک آفتاب، پژوهشی در کارنامه زندگی و فکری آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، ۴۰۰.</ref> در نگاه [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] انتقاد، سازنده و امیدآفرین است<ref>←حسینی بهشتی، شناخت اندیشه‌های اجتماعی، ۲۳۶.</ref> و [[جامعه]] در سایه حاکمیت منطق گفتگو، انتقاد و تحمل مخالف سامان می‌یابد.<ref>حسینی بهشتی، شناخت اندیشه‌های اجتماعی، ۲۴۰.</ref> به باور او در چنین جامعه‌ای «خودانتقادی»، مقدم بر انتقاد از دیگران است.<ref>حسینی بهشتی، شناخت اندیشه‌های اجتماعی، ۲۵۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز انتقاد را لازمه پیشرفت جامعه می‌دانست و با تشریح انواع انتقاد، بر انتقاد سازنده تأکید می‌کرد.


== اهمیت و جایگاه ==
== اهمیت و جایگاه ==
امام‌خمینی انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر را لازمه اصلاح امور جامعه می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۲ و ۱۴/۳۶۶.</ref> از این‌رو امر به معروف و نهی از منکر را که نزدیکی زیادی با انتقاد دارد، یکی از والاترین و شریف‌ترین فرایض اسلام، موجب اقامه واجبات دیگر و از [[ضروریات دین]] شمرده‌است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۳۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|امر به معروف و نهی از منکر}} ایشان انتقاد را برای جامعه ضروری می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱ و ۱۴/۴۰۱.</ref> و باور داشت تا انتقاد نشود و عیب‌ها گوشزد نگردد، جامعه اصلاح نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۱.</ref> ایشان اشکال و حتی تخطئه را هدیه‌ای الهی و مایه رشد انسان شمرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۱.</ref>
امام‌خمینی انتقاد و [[امر به معروف و نهی از منکر]] را لازمه اصلاح امور جامعه می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۲ و ۱۴/۳۶۶.</ref> از این‌رو امر به معروف و نهی از منکر را که نزدیکی زیادی با انتقاد دارد، یکی از والاترین و شریف‌ترین فرایض اسلام، موجب اقامه واجبات دیگر و از [[ضروریات دین]] شمرده‌است.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۳۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|امر به معروف و نهی از منکر}} ایشان انتقاد را برای [[جامعه]] ضروری می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱ و ۱۴/۴۰۱.</ref> و باور داشت تا انتقاد نشود و عیب‌ها گوشزد نگردد، جامعه اصلاح نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۱.</ref> ایشان اشکال و حتی تخطئه را هدیه‌ای الهی و مایه رشد انسان شمرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۱.</ref>


از نگاه تاریخی، منشأ آغاز نهضت اسلامی ایران، [[قیام پانزده خرداد]] و در پی آن زندانی و تبعیدشدن امام‌خمینی و در نهایت سرنگونی رژیم پهلوی{{ببینید|متن=ببینید|پانزده خرداد}} را می‌توان از پیامدهای آشکار مواجهه رژیم پهلوی با انتقاد، انتقادکنندگان و انتقادناپذیربودن این رژیم به‌شمار آورد. یکی از کاستی‌های آن رژیم، نبود [[آزادی بیان]] و تقابل حکومت با هر گونه انتقاد بود؛ به گونه‌ای که یکی از عوامل فروپاشی رژیم را رویارویی با انتقاد و سرکوب انتقادکنندگان و بازداشتن مردم از مشارکت سیاسی برشمرده‌اند.<ref>آوری، تاریخ ایران دوره پهلوی از رضاشاه تا انقلاب اسلامی، ۲/۱۰۶–۱۰۹.</ref> اوریانا فالاچی خبرنگار معروف ایتالیایی در مصاحبه با محمدرضا پهلوی، او را به دلیل مقابله با انتقاد و انتقادکنندگان، نکوهش کرده و نبود آزادی بیان را یکی از نقاط ضعف حکومت وی دانسته‌است.<ref>فالاچی، گفتگوهای اوریانا فالاچی با محمدرضا پهلوی، ۲۰۰–۲۰۱.</ref> امام‌خمینی دوران پیش از انقلاب را دورانی معرفی می‌کرد که کسی را یارای حرف‌زدن و انتقاد نبود و یک کلمه یا نیم سطر انتقاد می‌توانست به قیمت نابودی شخص تمام شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۹.</ref> ایشان ریشه جرئت و شجاعت‌نداشتن مردم در نقد و انتقاد به آن رژیم را سرنیزه‌هایی می‌دانست که به سوی مردم نشانه رفته بودند.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۳.</ref>
از نگاه تاریخی، منشأ آغاز نهضت اسلامی ایران، [[قیام پانزده خرداد]] و در پی آن زندانی و [[تبعید امام‌خمینی|تبعیدشدن امام‌خمینی]] و در نهایت سرنگونی [[رژیم پهلوی]]{{ببینید|متن=ببینید|پانزده خرداد}} را می‌توان از پیامدهای آشکار مواجهه رژیم پهلوی با انتقاد، انتقادکنندگان و انتقادناپذیربودن این رژیم به‌شمار آورد. یکی از کاستی‌های آن رژیم، نبود [[آزادی بیان]] و تقابل حکومت با هر گونه انتقاد بود؛ به گونه‌ای که یکی از عوامل فروپاشی رژیم را رویارویی با انتقاد و سرکوب انتقادکنندگان و بازداشتن مردم از مشارکت سیاسی برشمرده‌اند.<ref>آوری، تاریخ ایران دوره پهلوی از رضاشاه تا انقلاب اسلامی، ۲/۱۰۶–۱۰۹.</ref> اوریانا فالاچی خبرنگار معروف ایتالیایی در مصاحبه با [[محمدرضا پهلوی]]، او را به دلیل مقابله با انتقاد و انتقادکنندگان، نکوهش کرده و نبود آزادی بیان را یکی از نقاط ضعف حکومت وی دانسته‌است.<ref>فالاچی، گفتگوهای اوریانا فالاچی با محمدرضا پهلوی، ۲۰۰–۲۰۱.</ref> [[امام‌خمینی]] دوران پیش از [[انقلاب اسلامی|انقلاب]] را دورانی معرفی می‌کرد که کسی را یارای حرف‌زدن و انتقاد نبود و یک کلمه یا نیم سطر انتقاد می‌توانست به قیمت نابودی شخص تمام شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۹.</ref> ایشان ریشه جرئت و شجاعت‌نداشتن مردم در نقد و انتقاد به آن رژیم را سرنیزه‌هایی می‌دانست که به سوی [[مردم]] نشانه رفته بودند.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۳.</ref>


از نگاه امام‌خمینی حکومت اسلامی علاوه بر تکیه بر آرای مردم، باید تحت نظارت، ارزیابی و انتقاد عمومی باشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰.</ref> در چنین حکومتی، همه حق انتقاد دارند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۳–۱۵۴.</ref> و حتی کوچک‌ترین فرد جامعه نیز باید بتواند آزادانه و بدون احساس کمترین خطر، به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و دربارهٔ عملکرد او توضیح بخواهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حکومت اسلامی}} ایشان انتقاد را از نگاه مسئولیت دینی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۲.</ref> وظیفه‌ای شرعی<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۳۹–۴۴۰.</ref> و حق همگانی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۳–۱۵۴.</ref> می‌دید. اصل ۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه‌ای همگانی برشمرده، آن را وظیفه متقابل دولت و ملت می‌داند. همچنین در اصول ۱۷۳ و ۱۷۴ برای بررسی قانونی انتقادها، کاستی‌ها و اجرای صحیح قوانین، ایجاد نهادهایی نظیر [[دیوان عدالت اداری]] و سازمان بازرسی، پیش‌بینی شده‌است.
از نگاه امام‌خمینی حکومت اسلامی علاوه بر تکیه بر آرای مردم، باید تحت [[نظارت]]، ارزیابی و انتقاد عمومی باشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰.</ref> در چنین حکومتی، همه حق انتقاد دارند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۳–۱۵۴.</ref> و حتی کوچک‌ترین فرد [[جامعه]] نیز باید بتواند آزادانه و بدون احساس کمترین خطر، به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و دربارهٔ عملکرد او توضیح بخواهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حکومت اسلامی}} ایشان انتقاد را از نگاه مسئولیت دینی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۲.</ref> وظیفه‌ای شرعی<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۳۹–۴۴۰.</ref> و حق همگانی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۳–۱۵۴.</ref> می‌دید. اصل ۸ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه‌ای همگانی برشمرده، آن را وظیفه متقابل دولت و ملت می‌داند. همچنین در اصول ۱۷۳ و ۱۷۴ برای بررسی قانونی انتقادها، کاستی‌ها و اجرای صحیح قوانین، ایجاد نهادهایی نظیر [[دیوان عدالت اداری]] و سازمان بازرسی، پیش‌بینی شده‌است.


در دیدگاه امام‌خمینی، نقد و انتقاد در رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران با رعایت ضوابط و مقررات، آزاد است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> ایشان آزادی روزنامه‌ها و رسانه‌ها را در نقد و انتقاد به دلیل تأثیرگذاری و نقشی که در اصلاح جامعه دارند، لازم می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۰–۴۰۱.</ref> و معتقد بود اصحاب رسانه باید مستقل و آزادانه بنویسند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> و انتقاداتشان با زبان و قلم نصیحت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۷.</ref> دلسوزانه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱.</ref> برای [[ارشاد]] و به دور از مخاصمه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۱.</ref> توطئه‌چینی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> و لجن‌مال‌کردن و ضایع‌کردن افراد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۷.</ref> و بدون غرض‌ورزی و ضربه‌زدن به نظام<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱.</ref> باشد{{ببینید|متن=ببینید|مطبوعات| رادیو| تلویزیون}} چنان‌که ایشان، هدف و انگیزه مخالفان نظام اسلامی از انتقاد را مأیوس و دلسردکردن مردم، ایجاد اختلاف و دشمنی در میان مردم و مسئولان<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۹–۱۲۰.</ref> شکست نظام<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۷۵–۷۶.</ref> و به دنبال آن، سپردن کشور به بیگانگان<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۹۲.</ref> می‌دانست.
در دیدگاه امام‌خمینی، نقد و انتقاد در رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران با رعایت ضوابط و مقررات، آزاد است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> ایشان آزادی روزنامه‌ها و رسانه‌ها را در نقد و انتقاد به دلیل تأثیرگذاری و نقشی که در اصلاح جامعه دارند، لازم می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۰–۴۰۱.</ref> و معتقد بود اصحاب رسانه باید مستقل و آزادانه بنویسند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> و انتقاداتشان با زبان و قلم نصیحت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۷.</ref> دلسوزانه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱.</ref> برای ارشاد و به دور از مخاصمه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۱.</ref> توطئه‌چینی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> و لجن‌مال‌کردن و ضایع‌کردن افراد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۷.</ref> و بدون غرض‌ورزی و ضربه‌زدن به نظام<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱.</ref> باشد{{ببینید|متن=ببینید|مطبوعات| رادیو| تلویزیون}} چنان‌که ایشان، هدف و انگیزه مخالفان نظام اسلامی از انتقاد را مأیوس و دلسردکردن مردم، ایجاد اختلاف و دشمنی در میان مردم و [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۹–۱۲۰.</ref> شکست نظام<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۷۵–۷۶.</ref> و به دنبال آن، سپردن کشور به [[اجانب|بیگانگان]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۹۲.</ref> می‌دانست.


== گستره انتقاد ==
== گستره انتقاد ==
امام‌خمینی اعتقاد داشت غیر از رسول اکرم (ص)، و [[امامان معصوم(ع)]]، همه در معرض اشتباه‌اند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۶۰.</ref> بنابراین هیچ‌کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۹.</ref> و از مسئولان می‌خواست از انتقاد نرنجند و حتی انتقاد ناحق را نیز تحمل کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.</ref> در نگاه ایشان انتقادپذیری از کمالاتی است که انسان را از سطح موجودی غریزی و خودخواه، به موجودی متعالی و خداخواه می‌رساند و همه ضعف‌های او را برطرف می‌سازد.<ref>اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۹.</ref> چنین انسانی در رویارویی با انتقاد، به جای پرسیدن از منبع انتقاد، به خود انتقاد توجه می‌کند و از منتقدانش سپاسگزاری نیز می‌کند.<ref>اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۹.</ref> ایشان [[خودسازی]] را عامل اصلی پذیرش انتقاد می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۸.</ref> ایشان در عمل نیز خود را نیازمند نصیحت، حتی از جانب کودکان می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۸.</ref> انتقاد دیگران را می‌پذیرفت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۲–۲۰۳.</ref> و خودانتقادی نیز می‌کرد و از بیان اشتباهات خود، ابایی نداشت،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.</ref> همچنین ایشان با توجه به آموزه‌های دینی همه مردم را در برابر خطاهایی که در جامعه و حاکمیت صورت می‌گیرد، مسئول می‌شمرد و احساس مسئولیت و انتقاد همگانی را موجب دست‌کشیدن افراد خطاکار از خطا و تخلف خود و جلوگیری از دیکتاتوری می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اخلاق و سیره امام‌خمینی}}
امام‌خمینی اعتقاد داشت غیر از رسول اکرم (ص)، و [[امامان معصوم(ع)]]، همه در معرض اشتباه‌اند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۶۰.</ref> بنابراین هیچ‌کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۹.</ref> و از مسئولان می‌خواست از انتقاد نرنجند و حتی انتقاد ناحق را نیز تحمل کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.</ref> در نگاه ایشان انتقادپذیری از کمالاتی است که انسان را از سطح موجودی غریزی و خودخواه، به موجودی متعالی و خداخواه می‌رساند و همه ضعف‌های او را برطرف می‌سازد.<ref>اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۹.</ref> چنین انسانی در رویارویی با انتقاد، به جای پرسیدن از منبع انتقاد، به خود انتقاد توجه می‌کند و از منتقدانش سپاسگزاری نیز می‌کند.<ref>اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۹.</ref> ایشان [[خودسازی]] را عامل اصلی پذیرش انتقاد می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۸.</ref> ایشان در عمل نیز خود را نیازمند نصیحت، حتی از جانب کودکان می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۸.</ref> انتقاد دیگران را می‌پذیرفت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۲–۲۰۳.</ref> و خودانتقادی نیز می‌کرد و از بیان اشتباهات خود، ابایی نداشت،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.</ref> همچنین ایشان با توجه به آموزه‌های دینی همه مردم را در برابر خطاهایی که در جامعه و حاکمیت صورت می‌گیرد، مسئول می‌شمرد و احساس مسئولیت و انتقاد همگانی را موجب دست‌کشیدن افراد خطاکار از خطا و تخلف خود و جلوگیری از [[دیکتاتوری]] می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اخلاق و سیره امام‌خمینی}}


== خودانتقادی ==
== خودانتقادی ==
یکی از راه‌های رسیدن به رشد و کمال انسانی، ارزیابی منتقدانه انسان از خویشتن است.<ref>اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۰.</ref> امیرالمؤمنین علی (ع)، خودانتقادی و بررسی اعمال و رفتار خویش را مایه بی‌نیازی از انتقاد دیگران برشمرده است،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۹.</ref> همان گونه که [[امام‌حسین(ع)]]، یکی از نشانه‌های عالِم را انتقاد از خویش دانسته‌است.<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول (ص)، ۲۴۸.</ref>
یکی از راه‌های رسیدن به رشد و کمال انسانی، ارزیابی منتقدانه انسان از خویشتن است.<ref>اسلامی، امام، اخلاق و سیاست، ۲۵۰.</ref> [[امیرالمؤمنین علی (ع)]]، خودانتقادی و بررسی اعمال و رفتار خویش را مایه بی‌نیازی از انتقاد دیگران برشمرده است،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۹.</ref> همان گونه که [[امام‌حسین(ع)]]، یکی از نشانه‌های عالِم را انتقاد از خویش دانسته‌است.<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول (ص)، ۲۴۸.</ref>


امام‌خمینی بارها با اشاره به موضوع خودانتقادی، یادآور شده‌است انسان اگر بخواهد برای [[خدا]] کار کند و به مقام انسانیت برسد، باید عیب خود را شناخته، آن را برطرف سازد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۴۶.</ref> به باور ایشان از آنجاکه اجرای موازین اسلامی و شرعی در رتبه اول اهمیت است، اگر یکی از کارگزاران حکومتی مرتکب اشتباهی شود، باید به‌صراحت به اشتباه خود اعتراف کند، همان‌طور که فقها اشتباهات علمی خود را با تغییر [[فتوا]] و رفتن به سوی فتوایی دیگر بیان می‌کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۱.</ref> ایشان اعتراف به خطا و اشتباه را سبب بزرگ‌شدن افراد نزد ملت‌ها می‌دانست؛ چنان‌که اصرار بر خطا، موجب انحطاط انسان و بروز دیکتاتوری بسیار فاسد خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۹۳.</ref>
امام‌خمینی بارها با اشاره به موضوع خودانتقادی، یادآور شده‌است انسان اگر بخواهد برای [[خدا]] کار کند و به مقام انسانیت برسد، باید عیب خود را شناخته، آن را برطرف سازد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۴۶.</ref> به باور ایشان از آنجاکه اجرای موازین اسلامی و شرعی در رتبه اول اهمیت است، اگر یکی از کارگزاران حکومتی مرتکب اشتباهی شود، باید به‌صراحت به اشتباه خود اعتراف کند، همان‌طور که فقها اشتباهات علمی خود را با تغییر [[فتوا]] و رفتن به سوی فتوایی دیگر بیان می‌کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۱.</ref> ایشان اعتراف به خطا و اشتباه را سبب بزرگ‌شدن افراد نزد ملت‌ها می‌دانست؛ چنان‌که اصرار بر خطا، موجب انحطاط انسان و بروز دیکتاتوری بسیار فاسد خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۹۳.</ref>


== انواع و آثار انتقاد ==
== انواع و آثار انتقاد ==
به‌طور کلی انتقاد به دو نوع تقسیم می‌شود. گاه راهگشا و مفید است که به آن انتقاد سازنده گویند و گاه ویرانگر و مخرب است که به آن انتقاد غیر سازنده می‌گویند.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۱۸.</ref> امام‌خمینی نیز انتقاد را به سالم و ناسالم تقسیم می‌کرد و معتقد بود انتقاد سالم و سازنده، موجب هدایت و رشد جامعه است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۹.</ref> ایشان ضمن اینکه معتقد بود خودِ انسان غالباً به صحیح و سازنده یا زیانبار و انتقام‌جویانه‌بودنِ انتقادهایش از دیگران آگاه است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۵.</ref> یکی از شاخص‌های انتقاد سالم را انگیزه نصیحت و خیرخواهی می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۹ و ۲۰/۱۲۷.</ref> ایشان شاخص دیگر انتقاد صحیح را بی‌طرفی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> و نداشتن حب و بغض<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۶.</ref> معرفی می‌کرد و ضمن اذعان به اینکه انسان هیچ‌گاه نمی‌تواند کاملاً بی‌طرف باشد، از منتقدان می‌خواست که در اظهارنظرها، میل درونی خود را زیر پا بگذارند و تنها حق را ملاک قرار دهند و از آمیختن نظرها و انتقادهای خود با حب و بغض<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۷.</ref> و غرض‌های شخصی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.</ref> بپرهیزند.
به‌طور کلی انتقاد به دو نوع تقسیم می‌شود. گاه راهگشا و مفید است که به آن انتقاد سازنده گویند و گاه ویرانگر و مخرب است که به آن انتقاد غیر سازنده می‌گویند.<ref>اسلامی، حکومت دینی، ۱۸.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز انتقاد را به سالم و ناسالم تقسیم می‌کرد و معتقد بود انتقاد سالم و سازنده، موجب هدایت و رشد جامعه است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۹.</ref> ایشان ضمن اینکه معتقد بود خودِ انسان غالباً به صحیح و سازنده یا زیانبار و انتقام‌جویانه‌بودنِ انتقادهایش از دیگران آگاه است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۵.</ref> یکی از شاخص‌های انتقاد سالم را انگیزه نصیحت و خیرخواهی می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۹ و ۲۰/۱۲۷.</ref> ایشان شاخص دیگر انتقاد صحیح را بی‌طرفی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.</ref> و نداشتن حب و بغض<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۶.</ref> معرفی می‌کرد و ضمن اذعان به اینکه انسان هیچ‌گاه نمی‌تواند کاملاً بی‌طرف باشد، از منتقدان می‌خواست که در اظهارنظرها، میل درونی خود را زیر پا بگذارند و تنها حق را ملاک قرار دهند و از آمیختن نظرها و انتقادهای خود با حب و بغض<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۷.</ref> و غرض‌های شخصی<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.</ref> بپرهیزند.


امام‌خمینی انتقاد ناسالم را انتقادی می‌دانست که از روی [[هوای نفس]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۳–۳۸۴.</ref> و همراه با غرض‌ورزی و بزرگ‌نمایی مشکلات کوچک<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱ و ۱۷/۴۶۲.</ref> باشد و هدف‌هایی همچون توطئه‌چینی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۶۱.</ref> انتقام‌جویی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۳.</ref> پرده‌دری،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۲.</ref> تحقیر،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۶.</ref> و اختلاف‌انگیزی و هتک حرمت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۲.</ref> را دنبال کند.
امام‌خمینی انتقاد ناسالم را انتقادی می‌دانست که از روی [[هوای نفس]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۳–۳۸۴.</ref> و همراه با غرض‌ورزی و بزرگ‌نمایی مشکلات کوچک<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۱ و ۱۷/۴۶۲.</ref> باشد و هدف‌هایی همچون توطئه‌چینی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۶۱.</ref> انتقام‌جویی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۳.</ref> پرده‌دری،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۲.</ref> تحقیر،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۶.</ref> و اختلاف‌انگیزی و هتک حرمت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۲.</ref> را دنبال کند.


از سوی دیگر، آثار و فواید نقد و انتقاد از نگاه امام‌خمینی را می‌توان به دو دسته عمومی و شخصی تقسیم کرد. ایشان در مقام برشماری آثار عمومی انتقاد، از اصلاح<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۶ و ۴۰۱.</ref> رشد، تعالی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳ و ۲۱/۱۷۹.</ref> سعادتمندی جامعه<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۹.</ref> و سامان‌یافتن امور سیاسی کشور<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۶۱.</ref> یاد کرده و در مقام توجه به آثار و فواید شخصی انتقاد، از برطرف‌شدن عیب‌های شخصِ نقدشده یاد کرده و حتی عیب‌جویی و شایعه‌پراکنی‌ها را مانند عمل جراحیِ دردناکی معرفی می‌کرد که سبب سلامت بیمار می‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۶–۵۱۷.</ref> به باور ایشان انتقاد از فردی، به منزله ابراز دوستی در حق وی و مایه رشد و اصلاح اوست؛ با این وجود حتی دشمنانی که با عیب‌جویی در صدد دشمنی هستند، ناخواسته به اصلاح انسان کمک کرده و در حق انسان دوستی می‌کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۷؛ ۱۹/۱۵۳ و ۲۰/۴۵۱.</ref> ایشان حتی بر آن بود که برای یافتن عیب‌های خود باید به سراغ دشمن رفت که اشکال‌ها را بهتر می‌بیند و بی‌ملاحظه بازگو می‌کند، نه دوستی که به جای انتقاد به‌حق، زبان به تملق و ستایش نابه‌جا می‌گشاید که از نگاه ایشان زبان شیطانی است و چنین دوستانی، دشمنان واقعی انسان‌اند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۴۵–۱۴۶.</ref>
از سوی دیگر، آثار و فواید نقد و انتقاد از نگاه امام‌خمینی را می‌توان به دو دسته عمومی و شخصی تقسیم کرد. ایشان در مقام برشماری آثار عمومی انتقاد، از اصلاح<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۶ و ۴۰۱.</ref> رشد، تعالی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳ و ۲۱/۱۷۹.</ref> سعادتمندی جامعه<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۹.</ref> و سامان‌یافتن امور سیاسی کشور<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۶۱.</ref> یاد کرده و در مقام توجه به آثار و فواید شخصی انتقاد، از برطرف‌شدن عیب‌های شخصِ نقدشده یاد کرده و حتی [[عیب‌جویی]] و [[شایعه|شایعه‌پراکنی‌ها]] را مانند عمل جراحیِ دردناکی معرفی می‌کرد که سبب سلامت بیمار می‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۶–۵۱۷.</ref> به باور ایشان انتقاد از فردی، به منزله ابراز دوستی در حق وی و مایه رشد و اصلاح اوست؛ با این وجود حتی دشمنانی که با عیب‌جویی در صدد دشمنی هستند، ناخواسته به اصلاح انسان کمک کرده و در حق انسان دوستی می‌کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۷؛ ۱۹/۱۵۳ و ۲۰/۴۵۱.</ref> ایشان حتی بر آن بود که برای یافتن عیب‌های خود باید به سراغ [[دشمن]] رفت که اشکال‌ها را بهتر می‌بیند و بی‌ملاحظه بازگو می‌کند، نه دوستی که به جای انتقاد به‌حق، زبان به تملق و ستایش نابه‌جا می‌گشاید که از نگاه ایشان زبان شیطانی است و چنین دوستانی، دشمنان واقعی انسان‌اند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۴۵–۱۴۶.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۱۶۰

ویرایش