۲۰٬۲۹۱
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''احیاگری و اصلاح'''، بازشناسی و بازسازی | '''احیاگری و اصلاح'''، بازشناسی و بازسازی تفکر دینی در [[جامعه]] با هدف بازگشت به ارزشهای نخستین [[اسلام]] و [[مسلمانان]]. | ||
== معنای لغوی و اصطلاحی == | == معنای لغوی و اصطلاحی == | ||
اِحیا (احیاء) از ریشه «حیی»، به معنای جانبخشی، تجدید حیات، زندگی دوباره، رونق تازه، زندهشدن و زندهکردن و رهایی از رنج و سختی آمدهاست.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.</ref> [[دین]] نیز که خود مایه حیات [[انسان]] و [[جامعه]] است،<ref>انفال، ۲۴؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۷/۱۶۳.</ref> ممکن است بر اثر [[تحریف]] و برداشت نادرست دینداران، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشتهای نادرست از آن و فعالکردن آن در قلمرو حیات انسانی، اعم از فرد و اجتماع، ممکن میشود. کار احیاگر دینی در واقع زندهکردن جنبههای فراموششده دین در جامعه است.<ref>رشاد، دینپژوهی معاصر، ۱۶۸–۱۶۹.</ref> «اصلاح» واژهای عربی از ریشه «صلح» است که به معنای بهسازی، بازسازی، مرمت، تجدید بنا، برطرفکردن عیب و نقص و ویرایش و درستکردن آمدهاست. اصلاح که واژهگانی چون اصلاحطلب، اصلاحپذیر، اصلاحطلبانه، اصلاحطلبی، اصلاحی و اصلاحیه از آن گرفته شدهاند،<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۳.</ref> در امور مختلفی ازجمله اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کاربرد دارد و به معنای بهسامانآوردن و ایجاد تغییرات مطلوب است.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۳۷۰؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۲–۴۴۳.</ref> واژه اصلاح و | اِحیا (احیاء) از ریشه «حیی»، به معنای جانبخشی، تجدید حیات، زندگی دوباره، رونق تازه، زندهشدن و زندهکردن و رهایی از رنج و سختی آمدهاست.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۱۵۰–۱۵۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۷۷.</ref> [[دین]] نیز که خود مایه حیات [[انسان]] و [[جامعه]] است،<ref>انفال، ۲۴؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۷/۱۶۳.</ref> ممکن است بر اثر [[تحریف]] و برداشت نادرست دینداران، از محتوا و مفهوم اصیل خود خارج شود که احیای دوباره آن با تصحیح برداشتهای نادرست از آن و فعالکردن آن در قلمرو حیات انسانی، اعم از فرد و اجتماع، ممکن میشود. کار احیاگر دینی در واقع زندهکردن جنبههای فراموششده دین در جامعه است.<ref>رشاد، دینپژوهی معاصر، ۱۶۸–۱۶۹.</ref> «اصلاح» واژهای عربی از ریشه «صلح» است که به معنای بهسازی، بازسازی، مرمت، تجدید بنا، برطرفکردن عیب و نقص و ویرایش و درستکردن آمدهاست. اصلاح که واژهگانی چون اصلاحطلب، اصلاحپذیر، اصلاحطلبانه، اصلاحطلبی، اصلاحی و اصلاحیه از آن گرفته شدهاند،<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۳.</ref> در امور مختلفی ازجمله اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کاربرد دارد و به معنای بهسامانآوردن و ایجاد تغییرات مطلوب است.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ۳۷۰؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۴۴۲–۴۴۳.</ref> واژه اصلاح و رفرمیسم (reformism) که در متون اسلامی نیز با بار ارزشی بالا بهکار رفتهاست،<ref>ذوعلم، نظریه تحول در اسلام، ۶۴.</ref> در عرف متداول سیاسی و اجتماعی، به معنای بهبودخواهی در اوضاع اجتماعی اقتصادی و سیاسی و ساماندادنهای آرام و تدریجی آمدهاست.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۷۲.</ref> بهطور کلی «اصلاح» در [[فرهنگ اسلامی]]، سالمسازی جامعه از هر بدی و ناهنجاری است و شاخهای از «[[امر به معروف و نهی از منکر]]» است که در [[اسلام]] دایره بسیار گستردهای دارد.<ref>مزینانی، اصلاح و احیا در فرهنگ اسلامی، ۳۱۱.</ref> | ||
دو واژه احیا و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت یاریرساندن به بازسازی | دو واژه احیا و اصلاح، هرچند در معنای لغوی و اصطلاحی از جهاتی کاملاً متمایزند، اما در جهت یاریرساندن به بازسازی تفکر دینی در جامعه، بار معنایی مشترک دارند و همراه یکدیگرند.<ref>رضاییمهر، امامخمینی و احیای تفکر دینی، ۱۰۶.</ref> رابطه این دو واژه اینگونه است که ممکن است پارهای برداشتها و نوآوریها در فهم دین، به اصلاحات و تغییرات اجتماعی نیز منجر شود یا در همان محدوده مباحث معارف دینی باقی بماند. از سوی دیگر، برخی تغییرات اجتماعی ناشی از تحول در فکر و استنباط دینیاند و در مورد برخی دیگر، لزوماً احیای تفکر دینی مطرح نیست.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۶.</ref> تحول در [[تفکر]] نیز از تغییرات اجتماعی تأثیر میپذیرد؛ چنانکه اندیشه احیاگرانه [[امامخمینی]] تا حد زیادی مدیون تغییرات اجتماعی پس از [[نهضت مشروطه|مشروطیت]]، در حوزه دین و [[سیاست]] بود.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۹۰.</ref> | ||
امامخمینی با هدف بازگرداندن سربلندی و بزرگی گذشته اسلام و مسلمانان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۶۴، ۱۷۷، ۳۴۷؛ ۳/۱ و۱۰/۳۳۹.</ref> و با اعتقاد به برتری و زندهبودن دین اسلام و توانایی آن در هدایت و حل مشکلات دنیای امروز،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۰۵؛ ۱۰/۵۱ و ۱۴/۶۵.</ref> از یک سو، به احیای اصولی پرداخت که در حوزههای مختلف سیاست و اجتماع از آنها غفلت شده بود و از سوی دیگر، به اصلاح [[جامعه اسلامی]] بر اساس همان اصول و تلاش برای بهسامانآوردن [[امت اسلامی]] توجه کرد | [[امامخمینی]] با هدف بازگرداندن سربلندی و بزرگی گذشته اسلام و مسلمانان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۶۴، ۱۷۷، ۳۴۷؛ ۳/۱ و۱۰/۳۳۹.</ref> و با اعتقاد به برتری و زندهبودن دین اسلام و توانایی آن در هدایت و حل مشکلات دنیای امروز،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۰۵؛ ۱۰/۵۱ و ۱۴/۶۵.</ref> از یک سو، به احیای اصولی پرداخت که در حوزههای مختلف سیاست و اجتماع از آنها [[غفلت]] شده بود و از سوی دیگر، به اصلاح [[جامعه اسلامی]] بر اساس همان اصول و تلاش برای بهسامانآوردن [[امت اسلامی]] توجه کرد | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
[[قرآن کریم]]، [[رسول خدا(ص)]] را احیاگر دین و اجرای دستورهای ایشان را مایه حیات مسلمانان معرفی کردهاست<ref>انفال، ۲۴.</ref>؛ چنانکه [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] احیاگری را منصب [[پیامبران الهی(ع)]] دانسته و با اشاره به همین فلسفه [[بعثت]]، آنان را مأمور یادآوری | [[قرآن کریم]]، [[رسول خدا(ص)]] را احیاگر دین و اجرای دستورهای ایشان را مایه حیات مسلمانان معرفی کردهاست<ref>انفال، ۲۴.</ref>؛ چنانکه [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] احیاگری را منصب [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] دانسته و با اشاره به همین فلسفه [[بعثت]]، آنان را مأمور یادآوری پیمان فطری انسان و استخراج گنجینههای خرد در وجود آدمی بیان کردهاست.<ref>نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.</ref> | ||
واژه | واژه اصلاح در قرآن، در مقابل افساد<ref>اعراف، ۵۶؛ یونس، ۸۱.</ref> و اضلال<ref>محمد (ص)، ۱–۲.</ref> بهکار رفته و گاه به خدا<ref>محمد (ص)، ۲؛ یونس (ع)، ۸۱.</ref> و گاهی به بندگان<ref>بقره، ۱۶۰؛ آل عمران، ۸۹.</ref> نسبت داده شدهاست. هدف همه پیامبران الهی (ع)، اصلاح عقیده، [[اخلاق]]، عمل و روابط اجتماعی انسان بوده<ref>هود (ع)، ۸۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۹/۲۵۲.</ref> و اصولاً یکی از علتهای تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیلهایی است که در آموزهها و کتابهای مقدس پیامبران (ع) رخ میدادهاست. بیشتر پیامبران الهی (ع) احیاکننده سنتهای فراموششده و اصلاحکننده آموزههای تحریفیافته پیشینیان خود بودهاند و نه آوردنده شرع جدید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶.</ref> به تصریح [[حضرت فاطمه(س)]] در [[خطبه فدک]]، خداوند در زمانی که هر گروهی آیینی را پذیرا شده و بر گرد بتی به [[طواف]] و [[نماز]] ایستاده بودند، رسول خدا (ص) را برای هدایت و اصلاح مردم برانگیخت تا با دلیل و برهان، مردم را به راه خداوند رهنمون شود و از ذلت و خواری رهایی بخشد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۹/۲۲۱–۲۲۴.</ref> امیرالمؤمنین علی (ع) نیز نقش خود را مصلح اجتماعی و در تلاش برای احیای نشانههای دین خدا و اصلاح شهرها شمرده، تا بندگان ستمدیده در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموششده و معطلمانده دوباره اجرا شوند.<ref>نهج البلاغه، خ۱۳۱، ۱۸۴.</ref> | ||
گذشته از سیره و روش [[امامان معصوم(ع)]]، در تاریخ اسلام حرکتها و نهضتهای اصلاحی فراوانی میتوان یافت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref> از سده نخست هجری قمری، [[شیعیان]] همواره با موضعگیری در برابر بدعتها و تحریفها، خواهان بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل اسلام بودند. در میان [[اهل سنت]] نیز نخستین تجلیات اصلاحطلبانه در دفاع از سنت علیه بدعت بروز کرد که مدافعان سختگیر آن، مدعی دفاع از قرآن و [[سنت]] شدند و علیه گرایشهای عقیدتی آزاداندیش، عقلگرا و حتی شیعی و نیز علیه عبادتها و آیینهای فرقهای، موضع گرفتند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref> در سدههای بعد، کسانی احیاگر دین و سنت شناخته شدند که فراتر از قالبهای فرقهای و با نفی عقاید و سنتهای جاری [[مسلمانان]]، خواهان احیای اسلام و سنت و بازگشت به اصول نخستین بودند.<ref>الگار، نهضت بیدارگری، ۳۶–۳۷.</ref> این جنبشها همواره پیشرو نبودهاند، بلکه در میان آنها نهضتهای | گذشته از سیره و روش [[امامان معصوم(ع)]]، در تاریخ اسلام حرکتها و نهضتهای اصلاحی فراوانی میتوان یافت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref> از سده نخست هجری قمری، [[شیعیان]] همواره با موضعگیری در برابر بدعتها و تحریفها، خواهان بازگشت به اصول و ارزشهای اصیل اسلام بودند. در میان [[اهل سنت]] نیز نخستین تجلیات اصلاحطلبانه در دفاع از [[سنت]] علیه [[بدعت]] بروز کرد که مدافعان سختگیر آن، مدعی دفاع از قرآن و [[سنت]] شدند و علیه گرایشهای عقیدتی آزاداندیش، عقلگرا و حتی شیعی و نیز علیه عبادتها و آیینهای فرقهای، موضع گرفتند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷.</ref> در سدههای بعد، کسانی احیاگر دین و سنت شناخته شدند که فراتر از قالبهای فرقهای و با نفی عقاید و سنتهای جاری [[مسلمانان]]، خواهان احیای اسلام و سنت و بازگشت به اصول نخستین بودند.<ref>الگار، نهضت بیدارگری، ۳۶–۳۷.</ref> این جنبشها همواره پیشرو نبودهاند، بلکه در میان آنها نهضتهای [[ارتجاع|ارتجاعی]] همچون نهضت اشعری (قرن چهارم)، [[اخباریگری]] (قرن دهم) و [[وهابیت]] (قرن دوازدهم) نیز وجود داشت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۹.</ref> | ||
بازسازی | بازسازی اندیشه دینی در ایران که از زمان [[نهضت مشروطه]] آغاز شده بود، بعدها دو شاخه شد: یکی شاخه [[روشنفکری]] ([[علی شریعتی]]) و دیگری علمای دین ([[مرتضی مطهری]]).<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۹۳.</ref> برجستهترین متفکران مذهبی ایران که عبارتاند از: امامخمینی، [[سیدمحمدحسین طباطبایی]]، [[سیدمحمود طالقانی]]، مرتضی مطهری، [[مهدی بازرگان]]، علی شریعتی، متعلق به هر دو جریان بودند و با وجود تفاوت بسیار در اندیشه و نظر، در دو چیز اشتراک داشتند: اول اینکه [[اسلام]] را یک نظام جامع دربرگیرنده تمام راهحلها برای مشکلات انسان و جامعه میدانستند و دوم معتقد بودند اسلام با تمام زوایای زندگی بشر عجین است.<ref>جهانبخش، از بازرگان تا سروش، ۷۹ و ۱۵۸–۱۵۹.</ref> گفتمان غالب اندیشمندان دهه ۴۰ و ۵۰ در [[ایران]]، تفسیری از اسلام بود که آن را به مثابه برنامه و مجموعه سرمایههای معنوی و مادی ارائه میکرد و رمز رهایی جوامع اسلامی را به بازیافت ماهوی آن میدانست. در این مقطع متفکران دینی تلاش میکردند نشان دهند دین بهترین برنامه را برای اداره جامعه دارد.<ref>دهقانی، روشنفکران دینی و دینداران روشنفکر، ۱۸۹–۱۹۰.</ref> | ||
[[نهضت امامخمینی]] به عنوان حرکتی احیاگرانه، سهم شایستهای در احیای فکر دینی و نیز اصلاح جامعه دینی داشت. امامخمینی در احیای فکر دینی، به تحریفزدایی از دین و بازفهمی [[اسلام ناب محمدی|اسلام ناب]] از اسلام خرافی و ارتجاعی پرداخت و در بُعد اصلاح جامعه دینی، با برقراری [[جمهوری اسلامی]] و اقدامات اساسی در سالمسازی نهادهای دینی و اجرا و گسترش آموزههای دین که سبب شادابی، پویایی و رونق جامعه اسلامی است، به تقویت حیات دینی همت گماشت.<ref>محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ۲۸۳؛ گودرزی، مبانی قرآنی اندیشههای، ۴۸.</ref> این انقلاب در تولد یا تحرک بسیاری از جنبشهای اسلامی در دهههای اخیر تأثیر روشنی داشته و ارزشهای اصیلی مانند [[جهاد]]، [[شهادت]] و [[ایثار]] و مردمیبودن را مطرح کردهاست.<ref>شیرودی، جنبشها و نهضتهای، ۱۸۴–۱۸۶.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نهضتهای اسلامی}} | |||
== ابعاد احیاگری == | == ابعاد احیاگری == | ||
احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه معارف یا حوزهای از حوزههای معارف دینی و منشأ تحول در درون اجتماع و بافت جامعه است. امامخمینی که رهبر یکی از بزرگترین تحولات تاریخ ایران بود، به عنوان احیاگری بزرگ، با افکار و آرای جدید بهخصوص نظریهاش در باب [[حکومت اسلامی]] و [[ولایت فقیه]]، هم در بینش و هم در جامعه، منشأ تحول گردید.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۷–۱۸۹.</ref> ایشان که در احیای اندیشه دینی، خود را پیرو [[پیامبران الهی(ع)]] میدید،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۵۰.</ref> اصلاح بشر و جامعه بشری را بدون اتکا به مبدأ معنوی امکانپذیر نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۰۳.</ref> از نظر ایشان [[اصلاح نفس]] بر دیگر اصلاحات مقدم است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۹.</ref> و اصلاح افراد جامعه نیز تنها بهدنبال اصلاح حاکمان آن جامعه میسر خواهد بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵.</ref>؛ بر این اساس ایشان از سویی با طرح و تبیین نظریه «ولایت فقیه و مدیریت اسلامی»<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۳۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|ولایت فقیه | احیاگری و اصلاح، منشأ دگرگونی اساسی در همه معارف یا حوزهای از حوزههای معارف دینی و منشأ تحول در درون اجتماع و بافت جامعه است. امامخمینی که رهبر یکی از بزرگترین تحولات تاریخ ایران بود، به عنوان احیاگری بزرگ، با افکار و آرای جدید بهخصوص نظریهاش در باب [[حکومت اسلامی]] و [[ولایت فقیه]]، هم در بینش و هم در جامعه، منشأ تحول گردید.<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۸۷–۱۸۹.</ref> ایشان که در احیای اندیشه دینی، خود را پیرو [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] میدید،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۵۰.</ref> اصلاح بشر و جامعه بشری را بدون اتکا به مبدأ معنوی امکانپذیر نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۰۳.</ref> از نظر ایشان [[اصلاح نفس]] بر دیگر اصلاحات مقدم است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۹.</ref> و اصلاح افراد جامعه نیز تنها بهدنبال اصلاح حاکمان آن جامعه میسر خواهد بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵.</ref>؛ بر این اساس ایشان از سویی با طرح و تبیین نظریه «ولایت فقیه و مدیریت اسلامی»<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۳۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|ولایت فقیه}} و از سوی دیگر، با تبیین فقه پویا و اهمیت [[نقش زمان و مکان در اجتهاد]]،<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۴۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد}} تفسیر خاصی از نظام ولایی، فلسفه اجتماعی، مفهوم [[جامعه]] و نوع تعامل آن با [[دین]] ارائه کرد.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۴۱.</ref> | ||
از مهمترین ابعاد احیاگری در اسلام، زدودن | از مهمترین ابعاد احیاگری در اسلام، زدودن خرافات و [[بدعت]] از اندیشه مسلمانان، بازگشت به اصول نخستین اسلام اصیل، [[وحدت مسلمانان|وحدت و همبستگی مسلمانان]] در برابر خطر سلطه فرهنگی و سیاسی غرب و هماهنگکردن تعالیم و رهنمودهای دینی با [[عقل]] و مقتضیات زمان است.<ref>موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، ۱۱۴، ۱۱۷ و ۱۲۰.</ref> امامخمینی با توجه به سخن [[پیامبر اکرم(ص)]] که جلوگیری از بدعت را وظیفه عالمان شمردهاست،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۵۴.</ref> معتقد بود هنگام ظهور بدعت در دین، عالمان دینی باید دانش خود را برای جلوگیری از فریب مردم و [[انحراف]] در دین آشکار کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹–۳۹۰.</ref> ایشان برای احیای دین در دو محور داخلی و خارجی تلاش کرد. در محور خارجی با توجه به سیر تحول غرب پس از رنسانس که به انسانگرایی صرف و نفی خدا انجامید، با طرح اصالت [[توحید]] و انسانگرایی به معنای اصلی آن، نقشی برجسته در تحولات معرفتی، اجتماعی و تاریخی غرب و احیای معنویت در ساحت روابط انسانی و اجتماعی ایفا کرد.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۱۹–۲۱.</ref> در بعد داخلی نیز ضمن توجه به ابعاد سیاسی اندیشه ایشان در زمینه حکومت اسلامی، نباید از مبانی هستیشناختی، فلسفی و عرفانی ایشان در پیدایش [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] غفلت کرد.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۱–۲۲.</ref> | ||
امامخمینی نه تنها یک چهره سیاسی و مبارز و [[مرجع تقلید]]، بلکه فیلسوف و عارف نیز بود<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۳.</ref> و در آثار و نوشتههای خود به عارفانی چون [[محیالدینابنعربی]]، [[صدرالدین قونوی]]، [[جلالالدین مولوی]] و [[حافظ]] توجه ویژه داشت، اما از لحاظ دیدگاه اجتماعی-سیاسی با عارفان همسو نبود، زیرا اغلب عارفان از حرکتهای اجتماعی دوری میجستند، اما ایشان عارف بودن را مساوی عزلتنشینی نمیدانست و معتقد بود با حفظ ارزشهای عرفانی باید در کالبد روشها، روح تازه دمید و عارف عصر بود.<ref>سروش، قصه ارباب معرفت، ۳۴۵–۳۵۰.</ref> به همین دلیل ایشان باور داشت که اسلام غریب است و حتی اسلامشناسی عارفان تنها به جهات عرفانی و غیبی میپردازد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۵.</ref> | امامخمینی نه تنها یک چهره سیاسی و مبارز و [[مرجعیت|مرجع تقلید]]، بلکه فیلسوف و عارف نیز بود<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۳.</ref> و در آثار و نوشتههای خود به عارفانی چون [[ابنعربی|محیالدینابنعربی]]، [[صدرالدین قونوی]]، [[جلالالدین مولوی]] و [[حافظ]] توجه ویژه داشت، اما از لحاظ دیدگاه اجتماعی-سیاسی با [[عارفان]] همسو نبود، زیرا اغلب عارفان از حرکتهای اجتماعی دوری میجستند، اما ایشان عارف بودن را مساوی عزلتنشینی نمیدانست و معتقد بود با حفظ ارزشهای عرفانی باید در کالبد روشها، روح تازه دمید و عارف عصر بود.<ref>سروش، قصه ارباب معرفت، ۳۴۵–۳۵۰.</ref> به همین دلیل ایشان باور داشت که اسلام غریب است و حتی اسلامشناسی عارفان تنها به جهات عرفانی و غیبی میپردازد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۵.</ref> | ||
[[امامخمینی]] جایگاه ویژهای برای انسان قائل بود و از انسان با تعابیری مانند عصاره | [[امامخمینی]] جایگاه ویژهای برای انسان قائل بود و از انسان با تعابیری مانند عصاره هستی و هدف نهایی همه مخلوقات عالم یاد میکرد که با قدم اختیار میتواند به منزل [[سعادت]] یا [[شقاوت]] برسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۲ و ۲۶۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|انسانشناسی|سعادت و شقاوت}} این جایگاه که با تکریم انسان و پرهیز از نگاههای ارباب-رعیتی همراه است، {{ببینید|متن=ببینید|کرامت انسان}} جلوههایی از احیاگری در اندیشه ایشان را که هدایت انسان را از بزرگترین مظاهر احیا میدانست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۵۸.</ref> روشن میکند.<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۵–۲۶.</ref> ایشان همچنین [[فرهنگ]] را منشأ و شالوده هر گونه تحولی در جامعه میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref> و با تأکید بر اهمیت و قدرت فرهنگ در اصلاح امور،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰.</ref> اصلاح فرهنگ عمومی را با نفی ضد ارزشها آغاز کرد و در این مسیر از ترویج «فرهنگ توسعه» و «مبارزه با [[استبداد]] و مظاهر آن» و «تفسیر عقلانی از سنت و دین» کمک گرفت<ref>عابدی اردکانی، امامخمینی و اصلاح فرهنگ عمومی، ۴۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فرهنگ}} و در عین حال، شرط موفقیت را [[خودسازی]] و شروع از خود میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۳.</ref> | ||
در مجموع احیاگری دینی امامخمینی در قلمرو و ابعاد مختلف آن و اصلاح جامعه از نظر ایشان را باید در احیای معنویت، بازگشت روح حقیقی اسلام، احیای همراه با نوآوری وجوه سیاسی-دینی در قالب تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی]] و مفاهیم مرتبط با فلسفه سیاسی جدید، امامخمینی، ولایت | در مجموع احیاگری دینی امامخمینی در قلمرو و ابعاد مختلف آن و اصلاح جامعه از نظر ایشان را باید در احیای معنویت، بازگشت روح حقیقی اسلام، احیای همراه با نوآوری وجوه سیاسی-دینی در قالب تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی]] و مفاهیم مرتبط با فلسفه سیاسی جدید، امامخمینی، [[ولایت فقیه]]، توجه به زمان و مکان و تأثیر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جستجو کرد<ref>افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۴۸.</ref>؛ چنانکه بیتوجهی به ابعاد سیاسی اسلام (شعار [[جدایی دین از سیاست]])، خودباختگی ملتها در برابر [[اجانب|بیگانگان]]، اختلاف در میان مسلمانان، [[تحجر]]، [[اخباریگری]] و تفکرات اشعریمسلکی و ضد [[فلسفه]] و [[عرفان]] در بیان برخی از [[روحانیت|روحانیان]]، از آسیبهای موجود در راه احیای دین است که امامخمینی به بخش عمدهای از آنها و مقابله با آنها پرداختهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳؛ افروغ، احیاگری و مردمسالاری دینی، ۲۶.</ref> | ||
== احیاگران == | == احیاگران == | ||
امامخمینی در معرفی احیاگران بزرگ تاریخ نیز در وهله نخست بر مبنای سخن [[امامحسین(ع)]] که قیام و نهضت خود را اصلاحگری در | امامخمینی در معرفی احیاگران بزرگ تاریخ نیز در وهله نخست بر مبنای سخن [[امامحسین(ع)]] که قیام و نهضت خود را اصلاحگری در امت پیامبر(ص) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] معرفی کرده،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۳۲۹.</ref> آن حضرت را احیاگر [[دین اسلام]] تا [[آخرالزمان]] و [[امام زمان(ع)]] را احیاگر دین برای همیشه دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|سیدالشهدا (ع) |عاشورا}} از نظر ایشان (در مرتبه بعد)، علما و روحانیان که ضامن بقای اسلاماند، احیاگران اسلام بهشمار میروند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.</ref> علما به هنگام احساس خطر برای اسلام، نخست به گفتگو و نصیحت میپردازند و در صورت اثرنکردن، به [[قیام]] بر اساس وظیفه اقدام میکنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴–۱۱۵.</ref>؛ چنانکه در صد سال گذشته بهخصوص حکم [[میرزامحمدحسن شیرازی]] در قضیه [[تحریم تنباکو]] و تلاشهای [[شیخفضلالله نوری]] و دیگر عالمان ایران و [[نجف]] در [[جنبش مشروطیت]]، روحانیت در راس مبارزه با [[استبداد]] قرار داشتهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۷۲ و ۱۳/۳۵۸.</ref> از نگاه ایشان در [[دوره پهلوی]] که ترویج بیدینی در برنامههای حکومت قرار گرفت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۳۲ و ۶/۵۰۹.</ref> علمای اسلام در مناطق مختلف کشور علیه رژیم پهلوی قیام و اظهار مخالفت کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰–۱۰۱.</ref> [[سیدحسن مدرس]] از علمای پیشتاز در مقابله با [[استکبار]] بود که به اعتقاد ایشان اگر حمایتهای جناحهای دیگر را داشت، میتوانست [[رژیم پهلوی]] را از میان بردارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|سیدحسن مدرس}} | ||
== نگاه و بازگشت به گذشته == | == نگاه و بازگشت به گذشته == | ||
یکی از اصول مهم احیاگری که در حرکت و اندیشه امامخمینی نیز به صورت ممتاز وجود داشت، اصل بازگشت به خویشتن است. این بازگشت به معنای فرار از امروز و حسرتخوردن بر گذشته نیست، بلکه مقصود یافتن ریشه هویت امروز در گذشته و بازتعریف این هویت برای روبهروشدن با واقعیتهای امروزی و حرکتکردن از امروز به فردای بهتر است:<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۵۱–۱۵۲.</ref> | یکی از اصول مهم احیاگری که در حرکت و اندیشه امامخمینی نیز به صورت ممتاز وجود داشت، اصل بازگشت به خویشتن است. این بازگشت به معنای فرار از امروز و حسرتخوردن بر گذشته نیست، بلکه مقصود یافتن ریشه هویت امروز در گذشته و بازتعریف این هویت برای روبهروشدن با واقعیتهای امروزی و حرکتکردن از امروز به فردای بهتر است:<ref>خاتمی، احیاگر حقیقت دین، ۱۵۱–۱۵۲.</ref> | ||
امامخمینی با توجه به تاریخ اسلام، سربلندی و بزرگی نخستین مسلمانان را در ایمان و اعتقاد به اسلام، [[شهادتطلبی]]، تنندادن به زندگی ذلتآمیز، دلبستهنبودن به زندگی مادی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.</ref> و [[وحدت کلمه]] مسلمانان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.</ref> میدانست. عوامل افول [[تمدن اسلامی]] از نگاه ایشان، در دو دسته فرهنگی و سیاسی اجتماعی قابل پیگیری است.<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> در بعد فرهنگی، بیشتر مشکلات مسلمانان به دلیل فاصلهگرفتن آنان از قرآن ایجاد شدهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸ و ۹/۱۲۹.</ref> که نتیجه آن از یک سو، ازدستدادن روح سختکوشی، [[ایمان]]، برادری و علمدوستی و سیطره سستی و تنپروری و | امامخمینی با توجه به تاریخ اسلام، سربلندی و بزرگی نخستین مسلمانان را در ایمان و اعتقاد به اسلام، [[شهادتطلبی]]، تنندادن به زندگی ذلتآمیز، دلبستهنبودن به زندگی مادی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.</ref> و [[وحدت کلمه]] مسلمانان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.</ref> میدانست. عوامل افول [[تمدن اسلامی]] از نگاه ایشان، در دو دسته فرهنگی و سیاسی اجتماعی قابل پیگیری است.<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> در بعد فرهنگی، بیشتر مشکلات مسلمانان به دلیل فاصلهگرفتن آنان از قرآن ایجاد شدهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸ و ۹/۱۲۹.</ref> که نتیجه آن از یک سو، ازدستدادن روح سختکوشی، [[ایمان]]، برادری و علمدوستی و سیطره سستی و تنپروری و رفاهزدگی است<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> و از سوی دیگر، رسوخ اعتقادات خرافی و ظهور فرقههای گوناگون و توجه به بعدی از ابعاد اسلام، ازدستدادن جامعیت اسلام و گرایش به [[رهبانیت]] و [[ریاضت]] و عرفان فاقد سیاست و اجتماع و اقتصاد است.<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> امامخمینی در معرفی عوامل سیاسی نیز به انحراف خلفا از [[ارزشها]] و معیارهای اسلام و [[سنت پیامبر(ص)]]، بهویژه از دوران حاکمیت [[بنیامیه]] به بعد اشاره کرده و بزرگترین بدبختی مسلمانان از تاریخ گذشته تا عصر حاضر را حاکمان فاسد و ستمگر دانستهاست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۵؛ رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.</ref> | ||
== عوامل نابسامانی مسلمانان == | == عوامل نابسامانی مسلمانان == | ||
[[امامخمینی]] با آگاهی از اوضاع مسلمانان در عصر حاضر، به تبیین اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان پرداخته و در دو بخش عوامل داخلی و خارجی به بازگویی آنها و راه رهایی از آنها پرداختهاست:<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲–۲۴۳.</ref> | [[امامخمینی]] با آگاهی از اوضاع مسلمانان در عصر حاضر، به تبیین اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان پرداخته و در دو بخش عوامل داخلی و خارجی به بازگویی آنها و راه رهایی از آنها پرداختهاست:<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲–۲۴۳.</ref> | ||
* عوامل داخلی: امامخمینی تنها راه زندهکردن بزرگی و سربلندی مسلمانان را که با ایجاد اختلاف دشمنان از میان رفتهاست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴–۳۷۵.</ref> زدودن غبار خرافات از چهره اسلام حقیقی و معرفی [[اسلام ناب محمدی]] میدانست.<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۳.</ref> ایشان تأکید میکرد که اسلام، دینی کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد زندگی بشر است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و تدبیر جامعه توجه دارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> بر همین اساس چنانکه در صدر اسلام، تمدنی مافوق همه تمدنها به دست مسلمانان شکل گرفت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴.</ref> خودباوری و بازگشت به اسلام و مبارزه با غرب و [[غربزدگی]] در میان مسلمانان این زمان نیز میتواند به زندهکردن آن تمدن بزرگ کمک کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱.</ref> ایشان با یادآوری این نکته که گمکردن مفاخر و آثار نیک فرهنگی، از علتهای توجه مسلمانان به غرب است،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۰.</ref> از دانشمندان و نویسندگان و گویندگان خواست که مسلمانان را به داراییهای فرهنگی خویش که آثار آن، دستمایه بیگانگان برای تمدنسازی گردید، هوشیار کنند تا با آگاهی و گرایش به اسلام و وحدت کلمه، به اهداف خود دست یابند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰–۳۲۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خودباوری|هویت}} | * عوامل داخلی: امامخمینی تنها راه زندهکردن بزرگی و سربلندی مسلمانان را که با ایجاد اختلاف دشمنان از میان رفتهاست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴–۳۷۵.</ref> زدودن غبار خرافات از چهره اسلام حقیقی و معرفی [[اسلام ناب محمدی]] میدانست.<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۳.</ref> ایشان تأکید میکرد که اسلام، دینی کامل و دارای برنامه برای همه ابعاد زندگی بشر است و به مسائل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و تدبیر جامعه توجه دارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> بر همین اساس چنانکه در صدر اسلام، تمدنی مافوق همه تمدنها به دست مسلمانان شکل گرفت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴.</ref> [[خودباوری]] و بازگشت به اسلام و مبارزه با غرب و [[غربزدگی]] در میان مسلمانان این زمان نیز میتواند به زندهکردن آن تمدن بزرگ کمک کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱.</ref> ایشان با یادآوری این نکته که گمکردن مفاخر و آثار نیک فرهنگی، از علتهای توجه مسلمانان به غرب است،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۰.</ref> از دانشمندان و نویسندگان و گویندگان خواست که مسلمانان را به داراییهای فرهنگی خویش که آثار آن، دستمایه [[اجانب|بیگانگان]] برای تمدنسازی گردید، هوشیار کنند تا با آگاهی و گرایش به اسلام و وحدت کلمه، به اهداف خود دست یابند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰–۳۲۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خودباوری|هویت}} | ||
علت مهم دیگر ضعف مسلمانان از نظر امامخمینی، فساد در حکومتها و وابستگی آنها به بیگانگان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۵.</ref> و جدایی | علت مهم دیگر ضعف مسلمانان از نظر امامخمینی، فساد در حکومتها و وابستگی آنها به بیگانگان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۵.</ref> و جدایی دولتهای اسلامی از یکدیگر بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۷.</ref> و ایشان تنها راه رسیدن به مجد و شکوه صدر اسلام را برادری و وحدت و تجهیز به ایمان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۷.</ref> و اصلاح دولتمردان و حاکمان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۴ و ۱۴/۳۹۳.</ref> میدید و در این راه ضمن تأکید بر لزوم همراهی و همگامی مردم با دولت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۳۳–۲۳۴.</ref> به نقش تعیینکننده اصلاح رسانهها در اصلاح جامعه توجه داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۵؛ ۱۲/۴۴۰ و ۱۶/۱۱۸.</ref> ایشان همچنین معتقد بود برپایی اسلام واقعی، چنانکه از آغاز ظهور اسلام نیز چنین بودهاست، بدون فداشدن و قربانیدادن امکانپذیر نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۹۳.</ref> | ||
* عوامل خارجی: امامخمینی مهمترین علت خارجی انحطاط مسلمانان را ورود استعمارگران به سرزمینهای اسلامی، بر اثر غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹.</ref> و در نتیجه سلطه بیگانگان شرقی و غربی بر آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.</ref> میدانست و معتقد بود استعمارگران با مطرحکردن مسئله جدایی دین از سیاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.</ref> و [[ملیگرایی]]، مانع وحدت مسلمانان شدند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|دین و سیاست|ملیگرایی}} و با منزویکردن اسلام و خارجکردن جوانان از صحنههای سیاسی-اجتماعی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹.</ref> بستر تجزیه سرزمینهای اسلامی، تفرقه میان مسلمانان و تاراج ذخیرههای سرزمینهای اسلامی را فراهم کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲–۳۹۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جهان اسلام}} تنها راه مقابله با این گرفتاری از نگاه ایشان نیز بهرهگیری از فرهنگ غنی اسلام است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۹–۳۲۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت}} | * عوامل خارجی: امامخمینی مهمترین علت خارجی انحطاط مسلمانان را ورود استعمارگران به سرزمینهای اسلامی، بر اثر غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹.</ref> و در نتیجه سلطه بیگانگان شرقی و غربی بر آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.</ref> میدانست و معتقد بود استعمارگران با مطرحکردن مسئله [[جدایی دین از سیاست]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.</ref> و [[ملیگرایی]]، مانع وحدت مسلمانان شدند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|دین و سیاست|ملیگرایی}} و با منزویکردن اسلام و خارجکردن [[جوانان]] از صحنههای سیاسی-اجتماعی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹.</ref> بستر تجزیه سرزمینهای اسلامی، تفرقه میان مسلمانان و تاراج ذخیرههای سرزمینهای اسلامی را فراهم کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۹۲–۳۹۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جهان اسلام}} تنها راه مقابله با این گرفتاری از نگاه ایشان نیز بهرهگیری از فرهنگ غنی اسلام است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۹–۳۲۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت}} | ||
== آینده مسلمانان == | == آینده مسلمانان == | ||
امامخمینی انسان امروز را تشنه [[ایمان]] و [[معنویت]] میدید و بر آن بود که تنها اسلام میتواند این عطش را فرونشاند و اگر علما و روشنفکران جهان اسلام، احساس مسئولیت کنند، میتوانند با [[وحدت]] و انسجام، قرآن را در جهان حاکم سازند و به همه فسادها، استثمارها و حقارت مسلمانان پایان دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۶–۳۳۸.</ref> ایشان [[بیداری مسلمانان]] را وابسته به شناخت اسلام واقعی میدانست و مسلمانان را به دوری از اسلامهای ساختگی اموی و عباسی دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶–۴۸۷.</ref> و ضمن آگاهیبخشی به مردم دربارهٔ قدرت اسلام، آن را تنها عامل برکناری [[طاغوت]] معرفی میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۵.</ref> ایشان حاکمیت جهانی اسلام را از اهداف بزرگ انقلاب اسلامی میدانست که تنها از طریق مبارزه با نظام سلطه ممکن و شدنی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۷–۳۲۸.</ref> و بر اساس حتمیبودن وعده الهی که پیروزی مستضعفان بر مستکبران است، مسلمانان و مستضعفان جهان را به برپاخاستن و بیداری دعوت میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲، ۱۷۱ و ۱۷/۴۸۱.</ref> | امامخمینی انسان امروز را تشنه [[ایمان]] و [[معنویت]] میدید و بر آن بود که تنها اسلام میتواند این عطش را فرونشاند و اگر علما و روشنفکران جهان اسلام، احساس مسئولیت کنند، میتوانند با [[وحدت]] و انسجام، قرآن را در جهان حاکم سازند و به همه فسادها، [[استثمار|استثمارها]] و حقارت مسلمانان پایان دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۶–۳۳۸.</ref> ایشان [[بیداری مسلمانان]] را وابسته به شناخت اسلام واقعی میدانست و مسلمانان را به دوری از اسلامهای ساختگی اموی و عباسی دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶–۴۸۷.</ref> و ضمن آگاهیبخشی به مردم دربارهٔ قدرت اسلام، آن را تنها عامل برکناری [[طاغوت]] معرفی میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۵.</ref> ایشان حاکمیت جهانی اسلام را از اهداف بزرگ انقلاب اسلامی میدانست که تنها از طریق مبارزه با نظام سلطه ممکن و شدنی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۷–۳۲۸.</ref> و بر اساس حتمیبودن وعده الهی که پیروزی مستضعفان بر مستکبران است، مسلمانان و مستضعفان جهان را به برپاخاستن و بیداری دعوت میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲، ۱۷۱ و ۱۷/۴۸۱.</ref> | ||
[[امامخمینی]] همچنین با سفارش به ایجاد «حزب جهانی مستضعفین»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰–۲۸۱، ۳۳۱ و ۳۳۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مستضعفان}} و «تشکیلات بزرگ اسلامی»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.</ref> تلاش کرد زمینه سیاسی برای رسیدن به این جهان مطلوب را فراهم کند<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۵.</ref> و برای اثبات بیرونآمدن اسلام از سیطره | [[امامخمینی]] همچنین با سفارش به ایجاد «حزب جهانی مستضعفین»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰–۲۸۱، ۳۳۱ و ۳۳۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|مستضعفان}} و «تشکیلات بزرگ اسلامی»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.</ref> تلاش کرد زمینه سیاسی برای رسیدن به این جهان مطلوب را فراهم کند<ref>رشیدی، امامخمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۵.</ref> و برای اثبات بیرونآمدن اسلام از سیطره [[ابرقدرتها]]، «روز جهانی قدس» را روز احیای اسلام و اجرای قوانین اسلام در [[کشورهای اسلامی]] معرفی کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|روز جهانی قدس}} ایشان عامل مهم موفقیت مسلمانان را تحول در [[امت اسلامی]]، روحیه [[شهادتطلبی]] و اهل عمل بودن میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.</ref> و معتقد بود سکوت و [[تقیه]] در زمان به خطرافتادن دین خدا، [[حرام]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|تقیه}} | ||
== پانویس == | == پانویس == |