کاربر:Salar/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دستگیری امامخمینی'''، بازداشت و حبس و حصر امامخمینی، خرداد ۱۳۴۲. | '''دستگیری امامخمینی'''، بازداشت و حبس و حصر امامخمینی، خرداد ۱۳۴۲. | ||
امامخمینی به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی دو بار دستگیر شد؛ پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ که در اینجا گزارش میشود و سیزدهم آبان ۱۳۴۳ که به تبعید ایشان انجامید (← مقاله تبعید امامخمینی). امامخمینی از سال ۱۳۴۱ مبارزه علنی با رژیم پهلوی را آغاز کرد و در ۲۲/۱۲/۱۳۴۱ در اعلامیهای خطاب به علما و روحانیان، به علت تلاش رژیم پهلوی برای نابودی احکام ضروری اسلام، عید نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای ملی اعلام کرد و از آنان خواست عید را عزا بگیرند تا مردم از مصائب گریبانگیر اسلام و مسلمانان آگاه شوند (صحیفه، ۱/۱۵۶؛ روحانی، ۱/۳۴۴ ـ ۳۴۶). برخی از علمای دیگر نیز عید را عزا اعلام کردند (روحانی، ۱/۳۵۶ ـ ۳۵۷؛ مرکز اسناد، ۱/۷۲، ۲/۵۶ و ۵/۳۶ ـ ۳۷) (← مقاله انقلاب سفید). | |||
رژیم پهلوی در واکنش به موضعگیری روشن امامخمینی و برخی دیگر علما و مراجع در برابر کارهای ضد اسلامی رژیم، در واپسین روزهای سال ۱۳۴۱، برای تهدید و ارعاب مردم، نظامیان بسیاری را به قم اعزام کرد. امامخمینی در آخرین جلسه درس سال ۱۳۴۱ در مسجد اعظم قم، فضای ترس و خفقان حاکم بر کشور را در هم شکست و آمادگی خود را برای فداکاری در راه اسلام اعلام کرد (امامخمینی، کوثر، ۱/۵۲). رژیم در عصر روز ۲۵ شوال ۱۳۸۲ق/ ۲/۱/۱۳۴۲ش هنگام برگزاری مراسم سوگواری امامصادق(ع) در مدرسه فیضیه، به مدرسه حمله کرد و به ضرب و جرح طلاب پرداخت (← روحانی، ۱/۳۶۷). این کار با واکنش منفی مراجع تقلید، روحانیان و عموم طبقات مردم روبهرو شد (مرکز اسناد، ۳/۵۹ ـ ۸۲؛ روحانی، ۱/۳۹۲ ـ ۴۰۹؛ ← امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۸ ـ ۱۷۳). امامخمینی تصمیم گرفت با بهرهگیری از فضای محرم و مجالس عزاداری امامحسین(ع) در سراسر کشور، کارهای ضد دینی رژیم پهلوی را افشا و مردم را از نفوذ اسرائیل در ایران آگاه کند (← صحیفه، ۱/۱۹۱ و ۱۹۴). ایشان افزون بر این تصمیم، در چهلمِ رخداد حمله رژیم به مدرسه فیضیه، با انتشار پیامی، شخص محمدرضا پهلوی را در این حادثه مقصر دانست (همان، ۱/۱۹۶) (← مقاله حمله به مدرسه فیضیه). | |||
رژیم پهلوی برای مهار بحران و بیاثرساختن اقدامات روحانیان در ماه محرم، ضمن تهدید و ارعاب وعاظ و هیئتهای مذهبی، از آنان تعهد گرفت در این ماه از سخنان تحریکآمیز پرهیز کنند و بر ضد پهلوی و اسرائیل و در مورد درخطربودن اسلام سخنی نگویند (روحانی، ۱/۴۶۵؛ جلالی خمینی، ۸/۱۸ ـ ۱۹). | |||
امامخمینی در واکنش به این اقدام رژیم، در اطلاعیهای، چنین تعهداتی را بیارزش خواند و با آن مخالفت کرد و التزامگیرندگان را مجرم و قابل تعقیب معرفی کرد (صحیفه، ۱/۲۲۹). ایشان همچنین به مبلغان و هیئتهای مذهبی، یادآور شد بر آنان لازم است در ماه محرم فریضه دینی خود را در اجتماعات ادا کنند و از امامحسین(ع) فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گرفته، از زندان و شکنجه نترسند. ایشان خاطرنشان کرد که خطر رژیم پهلوی برای اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست؛ زیرا این رژیم با اسرائیل و عمال آنان همراهی کرده و دستگاه تبلیغات کشور و تمام شغلهای حساس در ارتش و فرهنگ و دیگر وزارتخانهها را به آنان سپردهاست (همان، ۱/۲۲۹ ـ ۲۳۰). | |||
==علت دستگیری== | |||
با آغاز ماه محرم سال ۱۳۸۳ق/ ۱۳۴۲ش و شروع مراسم عزاداری امامحسین(ع) اعتراضهای مردم به رژیم پهلوی شدت گرفت. اوج آن، سخنرانی از پیش اعلامشده امامخمینی در عصر عاشورای این سال برابر با ۱۳/۳/۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه بود. شب پیش از آن برخی افراد مرتبط با رژیم به سیداحمد زنجانی خبر دادند که رژیم قصد جدی برای دستگیری امامخمینی دارد و همین خبر را صبح عاشورا نیز سیدمحمدرضا گلپایگانی به زنجانی رساند و با توجه به دوستی وی با امامخمینی از او خواست مانع سخنرانی ایشان شود و زنجانی خبر را به واسطه فرزند خود سیدموسی زنجانی از طریق شهابالدین اشراقی به ایشان رساند، اما امامخمینی آن را تهدید شمرد (شبیری زنجانی، ۵). امامخمینی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه با خودرویی روباز در حالتی که یک سر عمامه را رها کرده بود، با حالت عزا و گِل به پیشانی، با وجود تراکم جمعیت در مسیر و میدان آستانه، از خانه به سوی فیضیه حرکت کرد (روحانی، ۱/۴۹۳ ـ ۴۹۵؛ مؤمن، ۳/۱۱۹). ایشان در سخنان خود، به شخص محمدرضا پهلوی حمله کرد و حکومت پهلوی را به دستگاه یزید و بنیامیه تشبیه کرد و درباره همسویی شاه با اسرائیل هشدار داد و بار دیگر موضوع تهدید وعاظ و تعهد نامشروع از آنان را مطرح کرد (صحیفه، ۱/۲۲۹ و ۲۴۳). | |||
پس از این سخنرانی، موج جدیدی از اعتراض و انتقاد بر ضد رژیم پهلوی آغاز شد و رژیم در برابر گسترش آن در روز چهاردهم خرداد در تهران و قم، واکنش شدیدی نشان داد و بر اساس گزارش شهربانی تهران، در همان روز در حدود ۱۲۴ نفر از اقشار مختلف مردم در میدان توپخانه دستگیر و عدهای نیز شهید شدند (زهیری، ۲۲۹). دو روز پس از این سخنرانی در ساعت سه بامداد پانزدهم خرداد برابر با دوازدهم محرم ۱۳۸۳ق، نیروهای امنیتی امامخمینی را به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور و تماس با عوامل خارجی با هدف ایجاد اغتشاش در کشور دستگیر کردند (روحانی، ۱/۵۰۷ ـ ۵۱۰؛ زهیری، ۲۲۹ و ۲۳۲؛ مدنی، ۲/۵۹). اسدالله عَلَم در جلسه هیئت دولت، عصر ۱۵/۳/۱۳۴۲ اشاره کرد که تصمیم بر این بودهاست دستگیری روز شنبه باشد؛ ولی به دلیل اتفاقی که رخ داد، زودتر صورت گرفت (هیأت دولت، ۲۲؛ ذاکری، ۲۳۳). | |||
==چگونگی دستگیری== | |||
در شب پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ش/ دوازدهم محرم ۱۳۸۳ق پس از نیمهشب تعداد زیادی کماندو و سرباز گارد، مسلح به سلاحهای گرم و سرد به قم آمدند و خانه امامخمینی را در محلّه یخچالقاضی محاصره کردند (روحانی، ۱/۵۰۷ ـ ۵۱۰). مأموران از بام و دیوار وارد خانه شدند؛ ولی ایشان را پیدا نکردند. آنان خادم خانه و چند نفر از کارکنانی را که روزها از میهمانان پذیرایی میکردند و شبها آنجا میخوابیدند، برای یافتن امامخمینی بیدار کردند و کتک زدند. امامخمینی به جهت برگزاری مراسم سوگواری امامحسین(ع) در دهه محرم در منزل، شبها در خانه فرزند خود سیدمصطفی ـ که در مقابل خانه ایشان بود ـ استراحت میکرد. ایشان که هنگام بیداری برای نماز شب، متوجه هیاهو شده بود، فرزندش را بیدار کرد و به او اطلاع داد که برای دستگیری ایشان آمدهاند؛ سپس با پوشیدن لباس و خروج از خانه و معرفی خود و گفتن این جمله که «روحالله خمینی منم، به کسی کاری نداشته باشید» به مأموران اعتراض کرد و کار آنان را وحشیانه و غیر انسانی خواند (همان، ۱/۵۰۹ ـ ۵۱۰؛ مقدم، ۱۰۰) و با آگاهی از خواست آنان و برداشتن لباس و قرآن همراه آنان حرکت کرد (جعفری، ۲/۱۲۲). | |||
مأموران امامخمینی را در فولکس واگن سیاهرنگی نشاندند و ماشین را به صورت خاموش تا روبهروی بیمارستان فاطمی حرکت دادند و از آنجا ایشان را با خودروی سواری دیگری به تهران بردند (روحانی، ۱/۵۱۰ ـ ۵۱۱؛ ذاکری، ۲۳۲) و سیدمصطفی خمینی که نتوانسته بود از دستگیری پدر جلوگیری کند با فریاد رسا دستگیری ایشان را به گوش همسایهها و مردم رساند (روحانی، ۱/۵۱۱؛ حسینیان، ۴۰). در گزارشی از ساواک آمدهاست که این خودرو از آن یکی از کارمندان ساواک قم و به رانندگی خود وی بودهاست و چون از در خانه تا خیابان هشت نفر از افراد گارد و در مجموع ده نفر را حمل کرده حدود سه هزار ریال خسارت دیدهاست و برای وی تقاضای پنج هزار ریال به عنوان پاداش و هزینه تعمیر درخواست شدهاست (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۲۱۳). | |||
امامخمینی در مسیر حرکت به تهران، ضمن دلداری به مأموران وحشتزده و مضطرب، از آنان خواست برای انجام نماز صبح توقف کنند؛ ولی آنان نپذیرفتند و تنها اجازه دادند از داخل ماشین روی خاک کنار جاده تیمم کرده، نماز صبح را در حال حرکت و پشت به قبله بخواند (روحانی، ۱/۵۱۱). همان روز، اداره دادرسی ارتش قرار بازداشت موقت امامخمینی را به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور صادر کرد و ایشان به آن اعتراض کرد (صحیفه، ۲۱/۵۰۴؛ زهیری، ۲۳۲). همزمان با دستگیری امامخمینی، گروه زیادی از علما و روحانیان مبارز ازجمله سیدحسن قمی، بهاءالدین محلاتی، مرتضی مطهری، ناصر مکارم شیرازی، محمدتقی فلسفی و سیدابراهیم ابطحینژاد نیز در سراسر کشور دستگیر شدند (روحانی، ۱/۵۰۷ ـ ۵۰۸ و ۵۱۵؛ زهیری، ۲۳۵؛ فلسفی، ۲۸۰ ـ ۲۸۱). از این افراد، محلاتی از شیراز و قمی از مشهد، در زندان و حصر همراه امامخمینی بودند (مرکز بررسی اسناد، ۳/۱۷ و ۱۶۵؛ عاقلی، ۲/۱۵۹). | |||
==واکنش علما و مردم== | |||
خبر دستگیری امامخمینی و تشکیل پرونده جهت محاکمه ایشان ساعت دو بعد از ظهر روز پانزدهم خرداد از طرف رژیم پهلوی اعلام شد (منصوری، سیر تکوینی، ۱۸۴)؛ در حالیکه پیش از آن، این خبر در اکثر شهرهای ایران انتشار یافته بود. مردم قم در واکنش به دستگیری امامخمینی، اول صبح پانزدهم خرداد در خانه ایشان جمع شدند و همراه سیدمصطفی خمینی، به رغم ممانعت مأموران پلیس، در صحن حرم فاطمه معصومه(س) اجتماع کردند. علما و روحانیانِ حوزه علمیه قم نیز در صحن به مردم ملحق شدند. این اجتماع به راهپیمایی و درگیری با نیروهای انتظامی و کشته و زخمیشدن عدهای منجر شد (روحانی، ۱/۵۱۵ ـ ۵۲۲؛ مدنی، ۲/۵۵ ـ ۵۶). افزون بر قم، مردم تهران و برخی شهرهای دیگر نیز قیام کردند. وزارت جنگ رژیم مأمور شد با اعلام حکومتنظامی، قیام مردم تهران را سرکوب کند (زهیری، ۲۳۲ ـ ۲۳۴؛ منصوری، سیر تکوینی، ۱۸۲) (← مقالههای پانزده خرداد؛ حکومتنظامی). | |||
از سوی دیگر، پس از دستگیری امامخمینی، مراجع تقلید وقت، مانند سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدکاظم شریعتمداری برای چارهجویی در خانه سیداحمد زنجانی گردهم آمدند (شبیری زنجانی، ۵)؛ چنانکه علما و مراجعِ قم و دیگر شهرها ازجمله سیداحمد خوانساری از مراجع تهران، سیدمحمدهادی حسینی میلانی از مراجع مشهد و سیدشهابالدین مرعشی نجفی از مراجع قم با اعلامیهها و تلگرامها به دستگیری امامخمینی واکنش نشان دادند (مرکز بررسی اسناد، ۳/۱۷ و ۱۶۵ ـ ۱۶۶). علما و مراجع به اعلامیه و تلگرام بسنده نکردند و برای اعتراض به رژیم پهلوی و در فشارگذاشتن دولت برای آزادی امامخمینی و دیگر علما و روحانیان دستگیرشده و تضمین امکان فعالیتهای سیاسی برای همگان در حد قانونی، در یک حرکت دستهجمعی و پس از هماهنگیهای لازم، در هفدهم خرداد ۱۳۴۲ به تهران مهاجرت کردند (دوانی، ۳ و ۴/۴۲۲ ـ ۴۲۴؛ روحانی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۷۱؛ مرعشی، ۵/۲۳۶ ـ ۲۳۷). | |||
اسامی ۶۵ نفر از علمای مهاجر از ۲۶ شهرستان در منابع ثبت شدهاست. ازجمله سیدشهابالدین نجفی مرعشی، مرتضی حائری، سیدمحمدحسین طباطبائی و سیدکاظم شریعتمداری از قم؛ سیدمحمدهادی میلانی، مجتبی قزوینی از مشهد، سیدحسین خادمی، سیدمحمد موسوی شمسآبادی از اصفهان، حسینعلی منتظری از نجف آباد، ملاعلی همدانی از همدان، سیداحمد خسروشاهی و عبدالله مجتهدی از تبریز، سیدمحمود ضیاءبری و سیدحسین بحرالعلوم از رشت، سیدعزالدین حسینی از زنجان، روحالله کمالوند از خرمآباد، سیدمهدی یثربی از کاشان، محمد صدوقی و سیدروحالله خاتمی از یزد (روحانی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۷۱). خواستههای علمای مهاجر آزادی بدون قید و شرط امامخمینی، مصونیت ایشان به عنوان عالم تراز اول بنابر اصل دوم متمم قانون اساسی، آزادی دیگر زندانیان و دستگیرشدگان و دادن آزادی بیان به آنان و تغییر دولت به دولتی بود که با روحانیت مذاکره کند (ملایی، ۳۷۴؛ سلیمانی، ۲۰۱ ـ ۲۰۲). | |||
در برابر تهدید رژیم پهلوی به اعدام امامخمینی (مرکز بررسی اسناد، ۳/۱۵)، با پیگیری حسینعلی منتظری (منتظری، ۱/۲۳۱ ـ ۲۳۲) و فعالیت ابراهیم امینی (امینی، ۱۹۲)، سیدمحمدهادی حسینی میلانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، محمدتقی آملی و سیدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید به صورت کتبی به اجتهاد و مرجعیت امامخمینی شهادت دادند (مرکز اسناد، ۵/۷۳؛ محلاتی، ۵۴؛ ملایی، ۳۷۵). روحانیان، استادان و فضلای حوزههای علمیه قم و شهرستانها با صدور اعلامیه و تلگرامها به دستگیری امامخمینی اعتراض کردند (مرکز اسناد، ۳/۸۲ ـ ۹۵). جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم در نامهای به هیئت دولت به بازداشت غیر قانونی امامخمینی و جمعی از علما اعتراض کردند (همان، ۳/۱۰۴). | |||
حوزههای علمیه نجف، کربلا و کاظمین نیز با دریافت خبر بازداشت امامخمینی و کشتار پانزده خرداد با تشکیل اجتماعات و طی تلگرامهایی به سلاطین و رؤسای جمهوری کشورهای اسلامی و سازمانهای بینالمللی، حمایت خود را از امامخمینی و تنفر خویش را از اعمال وحشیانه رژیم پهلوی اعلام کردند و خواستار آزادی فوری امامخمینی شدند (عمید زنجانی، ۴۶۱؛ دفتر عقیدتی، ۱/۴۴۹). محمود شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الازهر مصر، شش روز پس از دستگیری امامخمینی در هجدهم محرم ۱۳۸۳ق، اهانت به ساحت مقدس ایشان را داغ ننگی بر پیشانی بشریت معرفی کرد و طی تلگرامی از محمدرضا پهلوی خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام که پاسداران قوانین الهیاند خودداری کند و علمای بازداشتشده را هرچه زودتر آزاد سازد (روحانی، ۱/۶۳۱ ـ ۶۳۲؛ عمید زنجانی، ۴۶۱). | |||
دستگیری امامخمینی، چنانکه خود به نقل از حسن پاکروان، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، بازگو کرده، هیچ سودی برای رژیم پهلوی نداشت (صحیفه، ۱/۳۴۷)، اما برای رژیم پیامدهای متعددی داشت، ازجمله قیام پانزده خرداد، تثبیت مرجعیت و رهبری امامخمینی و تأیید آن از سوی علما، توجه بیشتر مردم به روحانیت، افشای هرچه بیشتر ماهیت رژیم پهلوی برای مردم ایران و مسلمانان دیگر کشورها (منصوری، سیر تکوینی، ۱۸۷ ـ ۱۸۸؛ عمید زنجانی، ۴۶۲ ـ ۴۶۳)؛ نیز برکناری اسدالله علم در ۱۷/۱۲/۱۳۴۲ و جایگزینی حسنعلی منصور به نخستوزیری (دفتر عقیدتی، ۱/۱۱۹). | |||
==مکانهای بازداشت== | |||
امامخمینی را پس از دستگیری، ساعت پنج صبح پانزده خرداد ۱۳۴۲ یکسره به باشگاه افسران در تهران بردند و در غروب روز پانزده خرداد ایشان را از باشگاه افسران به پادگان قصر (بیسیم) در سه راه زندان منتقل کردند که تا ۴/۴/۱۳۴۲ در این زندان به سر برد. ایشان را پس از آن، به زندان پادگان عشرتآباد (پادگان ولیعصر) منتقل کردند (روحانی، ۱/۵۱۳ ـ ۵۱۵ و ۶۸۰؛ پسندیده، ۱/۳۲). | |||
براساس اسناد موجود، در مرداد ۱۳۴۲، ساواک تصمیم گرفت امامخمینی را به سنندج تبعید کند (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۲۵۸). طبق نامهنگاریهایی که از تاریخ ۳/۵/۱۳۴۲ تا ۱۵/۵/۱۳۴۲ میان مراکز ساواک در تهران، قم و سنندج رد و بدل شدهاست، بحث درباره این تصمیم و چگونگی اجرای آن حتی تا پس از اعلام آزادی ایشان در ۱۱/۵/۱۳۴۲ نیز ادامه داشتهاست. موضوع این نامهها، اعلام و تأیید خبر تبعید به سنندج، اجاره خانه در سنندج با رعایت تمام جهات حفاظتی و امنیتی، پیشبینی گنجایش آن برای همه افراد همراه ایشان، تصمیمگیری درباره پرداخت اجارهبها و آمادهسازی امنیت خارجی خانه موردنظر، اقدامات و اطلاعات لازم درباره تاریخ حرکت امامخمینی و تعداد همراهان، گزارش ساواک سنندج درباره ضرورت تسریع در تصمیمگیری برای اجاره و تعداد افراد مورد نیاز برای امنیت داخلی است (همان، ۲/ ۲۵۷ ـ ۲۷۱). در حالیکه جلسات کمیسیون امنیت اجتماعی قم با موضوع تصمیمگیری درباره انطباق جرم اقدامات امامخمینی با قوانین جزایی یا مواد مربوط به کمیسیون امنیت اجتماعی در حال برگزاری بود و تردیدها یا مخالفتهایی درباره آن وجود داشت (همان، ۲/۲۶۷ و ۲۷۰ ـ ۲۷۱)، دستور متوقفشدن تمام اقدامات و آزادی امامخمینی صادر شد (همان، ۲/۲۷۰ ـ ۲۷۱). بنابر گزارش کمیسیون امنیت اجتماعی قم در جلسه ۱۵/۵/۱۳۴۲، مقامات امنیتی قم، همچنان اصرار داشتند از بازگشت امامخمینی به قم جلوگیری شود؛ زیرا معتقد بودند منشأ ناآرامیهای چند ماه گذشته، بهویژه از بهمن ۱۳۴۱ و حوادثی چون فاجعه فیضیه و پانزده خرداد، اعلامیهها و تحریکات ایشان است و با بازگشت ایشان وقایع گذشته تکرار خواهد شد (همان، ۲/۲۶۸ ـ ۲۷۰). | |||
از سوی دیگر، جمعه دوازدهم ربیعالاول ۱۳۸۳ق/ ۱۱/۵/۱۳۴۲ حسن پاکروان رئیس ساواک، در پادگان عشرتآباد با امامخمینی دیدار و آزادی ایشان را اعلام کرد. پس از این دیدار روزنامهها در ۱۳/۵/۱۳۴۲ نوشتند روحانیت دیگر در سیاست دخالت نخواهد کرد (زهیری، ۲۴۲؛ عاقلی، ۲/۱۶۰). امامخمینی واقعیت مطلب را اینگونه بیان کرد که پاکروان در دیدار با ایشان در حبس، برای بازداشتن ایشان از دخالت در سیاست، سیاست را عبارت از دروغگویی، خدعه، فریب و «پدرسوختگی» معرفی کرد و ایشان در پاسخ گفتهاست که سیاست به این معنا متعلق به «آنان» است (صحیفه، ۱/۲۶۹؛ ۸/۱۸۵ و ۹/۱۷۷). از نظر امامخمینی سیاست خدعه و فریب نیست، بلکه سیاست حقیقتی برای اداره کشور است (همان، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵). | |||
امامخمینی پس از آزادی از زندان در ۱۱/۵/۱۳۴۲ به خانه سیدعباس نجاتی واعظ در داوودیه ـ ۱۲ کیلومتری تهرانِ آن زمان ـ منتقل شد (روحانی، ۱/۶۹۸ ـ ۶۹۹؛ عاقلی، ۲/۱۶۰). پس از سه روز به تقاضای غلامحسین روغنی و موافقت ساواک و امامخمینی، ایشان به خانه وی در قیطریه منتقل شد (روحانی، ۱/۷۱۸ ـ ۷۲۰؛ جعفری، ۲/۱۲۳) (← مقاله بازداشتگاههای امامخمینی). آزادی محدود امامخمینی و سکونت ایشان در قیطریه موجی از شادی را در مردم پدیدآورد. اسناد ساواک حاکی از برگزاری مجالس جشن در مساجد و حسینیهها میباشد. این روزها همچنین همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) بود که شاعران و سخنرانان در این مجالس درباره امامخمینی نیز شعر میخواندند و سخنرانی میکردند (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳). این اقامت، بهرغم قولی که از محمدرضا پهلوی نقل شد و در آن اقامت در قیطریه را حداکثر تا دو ماه وعده داده بود (همو، سیر مبارزات، ۲/۳۵۵ ـ ۳۵۷)، تا فروردین ۱۳۴۳ به درازا انجامید (همان، ۲/۴۳۵). ساواک در این مدت تلاش میکرد امامخمینی را از زندگی در قم منصرف کند و از ایشان میخواست تا محل دیگری را برای اقامت انتخاب کند (همان، ۲/۳۵۱). | |||
==رخدادهای دوره بازداشت== | |||
امامخمینی بدون ابراز کمترین ناراحتی از زندان، در مدت چهل روزی که در زندان پادگان عشرتآباد بود، افزون بر عبادات روزانه، قرائت قرآن و دعا، به مطالعه کتابهایی درباره انقلاب مشروطیت، استقلال هند و استقلال اندونزی پرداخت. در این مدت تنی چند از علما و روحانیان، ازجمله برادر بزرگشان، سیدمرتضی پسندیده با ایشان دیدار کردند (رجائینژاد و حاضری، ۱۷۱؛ رجبی، ۲۹۳). ایشان در بازداشتگاه هیچیک از پرسشهای بازجویان ساواک را قابل پاسخگویی ندانست و در جواب بازجویی سکوت کرد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۱۸۲ ـ ۱۸۳، ۱۸۵، ۲۱۲ و ۲۱۶) و با شجاعت، رژیم پهلوی را به دلیل انحراف از قانون اساسی مشروطه، انقیاد در برابر امریکا و اسرائیل و بیاعتنایی به موازین اسلامی محکوم کرد و در مدت بازداشت، رؤسای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشور چه ساواک و چه اداره دوم را به نصیحتکردن به محمدرضا پهلوی و بازداشتن او از اطاعتِ بردهوار از امریکا دعوت میکرد (معتضد، ۴۹۹ ـ ۵۰۰). هدف امامخمینی مقابله با پهلوی و سقوط رژیم شاهنشاهی بود؛ ولی علمای تراز اول این هدف را بهخوبی دنبال نکردند و علمای مهاجر به تهران ضمن مذاکره با عوامل دولتی، صلاح را در دخالت در انتخابات مجلس و به دستگرفتن مجلس دیدند و برای این کار اعلامیه دادند؛ ولی ایشان پس از انتقال به داوودیه، از آنجا که پهلوی را همهکاره کشور میدانست، فعالیت پارلمانی را کافی ندانست (محلاتی، ۵۳ ـ ۵۴). | |||
==دوره بازداشت و حصر== | |||
ارتباط با امامخمینی در دوره بازداشت دشوار بود و با اصرار و فشار علما دیدارهای محدودی صورت گرفت. این ملاقاتها که منحصر به بستگان و نزدیگان بود، تنها با نظر فرمانداری نظامی صورت میگرفت. سیداحمد خوانساری در ۳۰/۳/۱۳۴۲ با ایشان دیدار کرد (کرباسچی، ۱/۱۵۹). این دیدار که در حضور چندین مقام نظامی و امنیتی بود، از محدوده احوالپرسی فراتر نرفت. هنگامی که مردم تهران از این دیدار مطلع شدند، به خانه خوانساری هجوم بردند تا خبر سلامتی امامخمینی را از زبان ایشان دریافت کنند (روحانی، ۱/۶۷۴ ـ ۶۷۵). در عشرتآباد سیدمرتضی پسندیده، به دیدار ایشان رفت و با سؤالها و جوابهایی که مطرح کرد، اوضاع سیاسی کشور و واکنشهای مراجع، علما، حوزه علمیه، بازاریان و مردم را به اطلاع ایشان رساند. با اسمبردن از علمایی که از شهرستانها به تهران آمده و قصد دیدار با امامخمینی را دارند، ایشان را از حضور علما در تهران مطلع کرد و با طرح درخواست شیخمحمدتقی آملی جهت بازگشایی بازار، تعطیلشدن بازار را به اطلاع ایشان رساند و با درخواست شروع درسهای حوزههای علمیه، ایشان را از تعطیلشدن حوزههای علمیه آگاه کرد (پسندیده، ۱/۳۳ ـ ۳۵). | |||
دیدار با امامخمینی در این زمان تنها منحصر به نزدیکان و افراد خانواده و با اجازه فرمانداری نظامی و گرفتن برگه ملاقات ممکن بود (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۱۵). با این حال، ایشان در روزهای نخست بازداشت از دوست خود سیدمحمدصادق لواسانی دو کتاب مستدرک الوسائل (ج۳) و تاریخ مشروطیت سیداحمد کسروی را درخواست کرد (صحیفه، ۲۱/۵۰۵) و در اول مرداد مجموعهای از کتابهای فقهی و اصولی خود را دریافت کرد (همان، ۲۱/۵۰۷). | |||
پس از آزادی امامخمینی از زندان و انتقال به داوودیه، خبر انتقال ایشان در همان روز در تهران و شهرستانها منتشر شد. در روز اول بسیاری از مردم و روحانیان به دیدار ایشان رفتند (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۲۷۶ و ۲۹۳ ـ ۲۹۴؛ عاقلی، ۲/۱۶۰). سیدمصطفی خمینی، در مدت حصر امامخمینی، به طور مستمر میان قم و تهران دررفت و آمد بود تا ایشان را در جریان امور قرار دهد (حسینیان، ۴۹). | |||
پسندیده طی نامهای به امامخمینی، خبر آزادی ایشان از حبس، آمدن پاکروان نزد ایشان جهت اعلام خبر آزادی و انتقال به خانه نجاتی ـ که شخص خوشنامی نبود ـ را به ایشان داد و امامخمینی در پاسخ نوشت از رفتن به خانه نجاتی چارهای نیست؛ ولی یک شب بیشتر آنجا نخواهد بود (پسندیده، ۱/۳۶). | |||
به گزارش ساواک، امامخمینی در این مدت و در یک مذاکره خصوصی، تأکید کرد که هیچگاه برای حفظ مقام خود اقدامی نکرده و آنچه گفته یا میگوید تنها برای سعادت و آسایش مردم است. ایشان تصریح کرد عمل حکومت نباید به گونهای باشد که مردم آن را تجاوز به حقوق خود تلقی کنند. دولت باید به احساسات مردم توجه بیشتری نشان داده و برای رفع ناراحتی مردم اقدام کند (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۱۵ ـ ۳۱۶)؛ همچنین در دیدار یکی از مسئولان ساواک به نمایندگی از حسن پاکروان رئیس ساواک با ایشان در مهر ۱۳۴۲ که درباره درخواست یا تقاضای ایشان سوال شد، تأکید کرد هیچ خواستهای برای خودش ندارد و تنها مطالبی درباره مردم وجود دارد که مایل است به نظر محمدرضا پهلوی برسد. ایشان در بیان این مطالب، با شاهدآوردن نامهای از ناپلئون سوم به فتحعلیشاه که از روی کتاب تاریخ روابط سیاسی خواند، تأکید کرد روحانیت نیز جز این نمیخواهد که سلطنت بر پایه عقاید ملت و مبانی دین و مذهب استوار شود تا تزلزلی در شئون مملکت پدید نیاید و کشور شیعه ایران، در آرامش، استقلال سیاسی و دینی خود را حفظ کند و در ردیف دولتهای بزرگ دنیا درآید؛ حرف اصلی ایشان همین است و اگر جز این منتقل میشود، سوء تفاهم است (همان، ۲/۳۵۹ ـ ۳۶۰). ایشان در دیدار یکی از مقامات در ده مهرماه نیز با تأکید بر علاقهمندی خود به کشور و انجام وظیفه دینی خود، هر جا که باشد، شرحی از اعتراض خود به قرار بازداشت داد و رفتار با خود را خلاف آن قرار و قوانین شمرد و خاطرنشان کرد اگر این وضع برای ایشان ده سال نیز طول بکشد شکایتی نخواهد کرد؛ ولی این نتیجه را میگیرد که در کشوری که با ایشان اینگونه رفتار میشود، با مردم عادی آن چگونه رفتار میگردد (صحیفه، ۲۱/۵۰۹). به گزارش ساواک، سیدکاظم شریعتمداری در پاییز ۱۳۴۲، پس از نماز جماعت، اعلام کرد که اگر تا ده روز دیگر «آقای (امام)خمینی» آزاد نشود، شخصاً وارد اقدام خواهد شد و از هیچ کاری دریغ نخواهد کرد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۵۵). | |||
امامخمینی در مدت زندان، از فکر مردم محروم نیز غافل نبود و در زمستان سخت سال ۱۳۴۲ ضمن اجازه مصرف نصف سهم امام برای خرید زغال برای فقرا، فرزندشان، سیدمصطفی را به نمایندگی از خود، مأمور کمک به مستمندان کرد و اجازه داد مبلغ شصت هزار تومان از سهم امام را صرف کمک به افراد بیبضاعت شهرستان قم و دیگر شهرها کند و از عموم مردم نیز خواست که در این امر خداپسندانه شرکت کنند (صحیفه، ۱/۲۶۰؛ رجبی، ۳۰۳ ـ ۳۰۴). | |||
دیماه ۱۳۴۲، حسن پاکروان، رئیس ساواک، در دیدار با امامخمینی، نظر مساعد محمدرضا پهلوی به روحانیت و درخواست شاه از ایشان برای فراموشکردن اتفاقات گذشته و ادامهدادن به درس و بحث ساده در قم را به امامخمینی رساند. ایشان در پاسخ تأکید کرد او یک روحانی است و به سیاست کاری ندارد؛ اما اگر از حکومت اقدامی برضد مذهب سربزند طبق وظیفه دینی واکنش نشان خواهد داد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۷۹). در اسفند ۱۳۴۲ نیز محمدصالح حائری از علمای بزرگ مازندران، با کسب اجازه و رضایت امامخمینی، برای آزادی ایشان از حصر، اقدام کرد. | |||
امامخمینی در دیدار با حسین لنکرانی، نماینده حائری، شرط قبول این وساطت را آزادی آبرومندانه و بدون تبلیغات دانست. ساواک در گزارش خود تأکید کردهاست درخواست حائری، تا پیش از پایان سال به نظر پهلوی برسد (همان، ۲/۴۰۷ ـ ۴۰۹). امامخمینی در خرداد ۱۳۴۳، از این دیدارها به عنوان پیشنهاد سازش پیش از آزادی، یاد کرد و پاسخ خود به ساواک را برای تحقق سازش، تغییر خط مشی سیاست دولت، لغو قوانین ضد اسلامی، طرد اسرائیل و قطع رابطه با این دولت و صرفنکردن مالیات مردم برای خرید سلاح عنوان کرد. ایشان همچنین با تأکید بر راسخبودن بر عقیده گذشته خود، در شرایط روز جامعه، اولویت را در حفظ وحدت عقیده در میان روحانیت و پیشبرد درست مبارزه برای برخورداری از آزادی بیان بیشتر در منابر دانست (همان، ۳/۲۱۹). | |||
==آزادی امامخمینی== | |||
دولت حسنعلی منصور که پس از برکناری علم در ۱۷/۱۲/۱۳۴۲ از نخستوزیری، روی کار آمده بود (روحانی، ۱/۸۲۱)، با توجه به جایگاه مذهبی و اجتماعی امامخمینی سعی کرد رضایت ایشان را به دست آورد؛ بنابراین سیداحمد صدر، فرزند صدر الاشراف، وزیر کشور خود را ـ که امامخمینی با پدر او آشنا بود ـ به همراه سرهنگ علیاکبر مولوی در قیطریه به ملاقات امامخمینی فرستاد و اعلام کرد ایشان بدون قید و شرط آزاد است (همان، ۱/۸۳۰؛ مدنی، ۲/۸۷). آزادی امامخمینی به شکلی کاملاً غیر معمول و بدون اطلاع قبلی حتی به خانواده ایشان انجام شد. بنابر مشهور، آزادی ایشان در شب سهشنبه ۱۸/۱/۱۳۴۳ صورت گرفت (عاقلی، ۲/۱۷۴؛ منصوری، قیام، ۲۷۵)؛ ولی بنابر اسناد ساواک تاریخ آزادی ایشان ۱۵/۱/۱۳۴۳ است (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۴۱۵ و ۴۳۵ ـ ۴۳۶)؛ به این شرح که در ساعت ده شب، دو خودرو ساواک از تهران وارد قم شد و علیاکبر مولوی، امامخمینی را تا نزدیک خانه ایشان همراهی کرد. با انتشار خبر آزادی ایشان، در همان شب جمعیت زیادی اطراف خانه ایشان جمع شدند و به شادمانی پرداختند (روحانی، ۱/۸۳۰ ـ ۸۳۳؛ منصوری، قیام، ۲۷۵ ـ ۲۷۶). | |||
اسناد موجود در پرونده امامخمینی در شهربانی پس از آزادی و بازگشت ایشان به قم گزارشهای بسیاری را دربردارد و بخش زیادی از آن مربوط به برگزاری جشنها به مناسبت آزادی ایشان میباشد (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/یازده ـ چهارده و ۱۲۷ به بعد). علیاکبر مولوی معاون ساواک که همراه ایشان در اعزام به قم بود، درباره اتفاقات احتمالی مسئولیت کامل داشت و از نظر مسائل امنیتی تمهیداتی در محدوده شهر قم نیز در نظر گرفته شده بود (همان، ۱/یازده ـ دوازده و ۱۲۶ ـ ۲۰۳). در ۱۵/۱/۴۳ شهربانی گزارش دادهاست که به محض انتشار خبر ورود امامخمینی به قم طلاب و مردم دستهدسته به دیدار ایشان شتافتند و تا نیمهشب این دیدارها ادامه داشت. روز بعد نیز این دیدارها از ساعت چهار و نیم صبح آغاز شد و تا ساعت ۸ صبح در حدود پنج هزار نفر به دیدار ایشان آمدند (همان، ۱/۱۲۷ ـ ۱۲۸). | |||
با حضور امامخمینی در قم، در ۱۹/۱/۱۳۴۳ شهر چراغانی شد و جشن و سرور همه قم را فرا گرفت. مدرسه فیضیه مرکز جنبوجوش شد و مردم از نقاط مختلف کشور ازجمله شهرهای کاشان، خمین، تهران، اصفهان، محلات، زنجان، گرمسار، قزوین، کرمان، جهرم، کرمانشاه، رفسنجان، ساوه، همدان، مشهد، نائین، نجف آباد، دلیجان، خرم آباد و شیراز و تعدادی از علمای شهرستانها برای دیدار با ایشان و اعلام وفاداری و شرکت در شادمانی عمومی وارد قم شدند و مقالات، اشعار و اعلامیههای بسیاری در حمایت از ایشان و اعلام آمادگی برای تداوم مبارزه منتشر شد (همان، ۱/دوازده ـ چهارده و ۱۲۷ ـ ۲۴۷؛ مدنی، ۲/۸۸؛ منصوری، قیام، ۲۷۵ ـ ۲۷۶؛ عاقلی، ۲/۱۷۴). علما و روحانیان و دیگر اقشار مردم در شهرستانها از آزادی امامخمینی اظهار خوشحالی میکردند و در مواردی از برگزاری مراسم از سوی ساواک جلوگیری میشد (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/سیزده و ۱۶۷). تعداد و حجم مراسم استقبال و برپایی جشن در قم و شهرهای دیگر و جنبه مردمی این موضوع چنان فراگیر بود که حسن پاکروان رئیس ساواک طی بخشنامهای در ۲۰/۱/۴۳ به همه ساواکهای مراکز استان دستور داد برای اینکه تصور نشود که برگزاری جشن زیاد اهمیت دارد، مصلحت در این است که دخالت نشود (همان، ۱/۲۰۷). | |||
همزمان با آزادی امامخمینی روزنامه اطلاعات در ۱۸/۱/۱۳۴۳ در مقالهای ضمن تکرار صحبتهای نخستوزیر منصور در چند روز گذشته و انتظار همکاری و مشارکت مردم در اجرای برنامههای دولت، از همگامی جامعه روحانیت با مردم در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم اظهار خوشبختی کرد (روحانی، ۱/۸۶۸ ـ ۸۶۹؛ منصوری، قیام، ۲۷۷). این مقاله به گونهای تنظیم شده بود که گویا امامخمینی از راه خود بازگشته، سوء تفاهماتی بوده که برطرف شده و اکنون همه روحانیت پشتیبان کامل حکومتاند. رژیم پهلوی با این کار در صدد بود امامخمینی را در عمل انجامشده قرار دهد (مدنی، ۲/۸۸ ـ ۸۹)؛ ولی ایشان پس از اطلاع، در واکنش به آن، از سخنرانان در ۲۱/۱/ ۱۳۴۳ در جشن مدرسه فیضیه خواست که این خبر دروغ را تکذیب کنند (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/سیزده). افزون بر این، ایشان در نطق عمومی ۲۱/۱/۱۳۴۳ در حضور گروهی از دانشجویان دانشگاه که برای دیدار ایشان به قم رفته بودند، مطالب سرمقاله روزنامه اطلاعات را تکذیب و از مسئول این روزنامه خواست که به صراحت دلیل انتشار آن مقاله و منبع آن را بنویسد و چون مشخص شد که ساواک مقاله یادشده را تنظیم کرده، ایشان بیشتر در برابر آن ایستاد، تا اینکه دولت نمایندهای به قم فرستاد و تعهد کرد دیگر چنین اتهاماتی را متوجه روحانیت نکند (امامخمینی، کوثر، ۱/۱۰۳؛ همو، صحیفه، ۱/۲۶۸). | |||
امامخمینی همچنین در تلگرامهایی که به علمای شهرستانها فرستاد، مطالب سرمقاله روزنامه اطلاعات را تکذیب کرد (صحیفه، ۱/۲۷۷، ۲۸۰، ۲۸۱ و ۲۸۲). ایشان افزون بر این در ۲۶/۱/۱۳۴۳ در حضور هزاران تن از علما، روحانیان، کسبه، دانشجویان و گروههای مختلف مردم، در مسجد اعظم قم، در نطقی حماسی به تجزیه و تحلیل مستدل خواستهای مردم و رفتار رژیم پهلوی پرداخت و بدینگونه از تبلیغات دروغین سازمانهای تبلیغاتی رژیم پرده برداشت و همگان را به ادامه راه شهدای پانزده خرداد فراخواند (امامخمینی، کوثر، ۱/۱۰۹ و ۱۱۷ ـ ۱۱۹؛ صحیفه، ۱/۲۸۸) (← مقاله پانزده خرداد). این سخنرانی که نخستین سخنرانی عمومی پس از آزادی ایشان است توسط شهربانی قم به مرکز گزارش شدهاست (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/۲۷۹ ـ ۲۸۴). | |||
==دستگیری دوم== | |||
امامخمینی پس از آزادی از زندان و حصر به مبارزه ادامه داد و در خرداد سال ۱۳۴۳ بهمناسبت سالگرد پانزده خرداد ۱۳۴۲ اعلامیهای را که به امضای دیگر مراجع (سیدشهابالدین مرعشی نجفی، سیدمحمدهادی میلانی و سیدحسن قمی) هم رسیده بود، صادر کرد (ذاکری، ۲۶۵ ـ ۲۶۶). ایشان با تأکید بر اینکه ریشه اقدامات و مخالفتهایش مذهبی است و نه سیاسیِ صرف (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۳/۲۹۲ ـ ۲۹۳)، در ادامه مبارزه با رژیم پهلوی، در آغاز درس در ۱۸/۶/۱۳۴۳ به تشریح اوضاع کشور پرداخت و هدف رژیم از تصمیم سوگند نیروهای ارتش را به «کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» به جای سوگند به قرآن، افشا کرد و آن را برنامهای برای ورود بهاییان به ارتش دانست (همان، ۲۷۱ ـ ۲۷۲). هنگامی که امامخمینی به متن لایحه مصونیت مستشاران و دیگر تبعه امریکا موسوم به لایحه کاپیتولاسیون دست یافت، در ۴/۸/۱۳۴۳ زادروز حضرت زهرا(س) ـ که مصادف با تاریخ تولّد محمدرضا پهلوی شده بود ـ در یک سخنرانی عمومی در خانه درباره تصویب این قانون دست به افشاگری زد (صحیفه، ۱/۴۰۹؛ روحانی، ۱/۱۰۲۹ ـ ۱۰۳۴)؛ افزون بر آن، اعلامیهای نیز بر ضد آن صادر کرد (روحانی، ۱/۱۰۴۱ ـ ۱۰۴۶) (← مقاله کاپیتولاسیون). | |||
رژیم پهلوی که نمیتوانست افشاگریهای امامخمینی و مقابله ایشان را با سلطه امریکا بپذیرد، با دستور امریکا با برنامهای از پیش طراحیشده، نیمهشب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ مأموران زیادی را بار دیگر به قم اعزام کرد و امامخمینی را دستگیر و با سرعت به فرودگاه تهران منتقل و همراه دو مأمور امنیتی ایشان را به ترکیه تبعید کرد (همان، ۱/۱۰۵۳ ـ ۱۰۵۵) (← مقالههای تبعید امامخمینی؛ بورسا). | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۲۲
دستگیری امامخمینی، بازداشت و حبس و حصر امامخمینی، خرداد ۱۳۴۲. امامخمینی به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی دو بار دستگیر شد؛ پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ که در اینجا گزارش میشود و سیزدهم آبان ۱۳۴۳ که به تبعید ایشان انجامید (← مقاله تبعید امامخمینی). امامخمینی از سال ۱۳۴۱ مبارزه علنی با رژیم پهلوی را آغاز کرد و در ۲۲/۱۲/۱۳۴۱ در اعلامیهای خطاب به علما و روحانیان، به علت تلاش رژیم پهلوی برای نابودی احکام ضروری اسلام، عید نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای ملی اعلام کرد و از آنان خواست عید را عزا بگیرند تا مردم از مصائب گریبانگیر اسلام و مسلمانان آگاه شوند (صحیفه، ۱/۱۵۶؛ روحانی، ۱/۳۴۴ ـ ۳۴۶). برخی از علمای دیگر نیز عید را عزا اعلام کردند (روحانی، ۱/۳۵۶ ـ ۳۵۷؛ مرکز اسناد، ۱/۷۲، ۲/۵۶ و ۵/۳۶ ـ ۳۷) (← مقاله انقلاب سفید).
رژیم پهلوی در واکنش به موضعگیری روشن امامخمینی و برخی دیگر علما و مراجع در برابر کارهای ضد اسلامی رژیم، در واپسین روزهای سال ۱۳۴۱، برای تهدید و ارعاب مردم، نظامیان بسیاری را به قم اعزام کرد. امامخمینی در آخرین جلسه درس سال ۱۳۴۱ در مسجد اعظم قم، فضای ترس و خفقان حاکم بر کشور را در هم شکست و آمادگی خود را برای فداکاری در راه اسلام اعلام کرد (امامخمینی، کوثر، ۱/۵۲). رژیم در عصر روز ۲۵ شوال ۱۳۸۲ق/ ۲/۱/۱۳۴۲ش هنگام برگزاری مراسم سوگواری امامصادق(ع) در مدرسه فیضیه، به مدرسه حمله کرد و به ضرب و جرح طلاب پرداخت (← روحانی، ۱/۳۶۷). این کار با واکنش منفی مراجع تقلید، روحانیان و عموم طبقات مردم روبهرو شد (مرکز اسناد، ۳/۵۹ ـ ۸۲؛ روحانی، ۱/۳۹۲ ـ ۴۰۹؛ ← امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۸ ـ ۱۷۳). امامخمینی تصمیم گرفت با بهرهگیری از فضای محرم و مجالس عزاداری امامحسین(ع) در سراسر کشور، کارهای ضد دینی رژیم پهلوی را افشا و مردم را از نفوذ اسرائیل در ایران آگاه کند (← صحیفه، ۱/۱۹۱ و ۱۹۴). ایشان افزون بر این تصمیم، در چهلمِ رخداد حمله رژیم به مدرسه فیضیه، با انتشار پیامی، شخص محمدرضا پهلوی را در این حادثه مقصر دانست (همان، ۱/۱۹۶) (← مقاله حمله به مدرسه فیضیه).
رژیم پهلوی برای مهار بحران و بیاثرساختن اقدامات روحانیان در ماه محرم، ضمن تهدید و ارعاب وعاظ و هیئتهای مذهبی، از آنان تعهد گرفت در این ماه از سخنان تحریکآمیز پرهیز کنند و بر ضد پهلوی و اسرائیل و در مورد درخطربودن اسلام سخنی نگویند (روحانی، ۱/۴۶۵؛ جلالی خمینی، ۸/۱۸ ـ ۱۹).
امامخمینی در واکنش به این اقدام رژیم، در اطلاعیهای، چنین تعهداتی را بیارزش خواند و با آن مخالفت کرد و التزامگیرندگان را مجرم و قابل تعقیب معرفی کرد (صحیفه، ۱/۲۲۹). ایشان همچنین به مبلغان و هیئتهای مذهبی، یادآور شد بر آنان لازم است در ماه محرم فریضه دینی خود را در اجتماعات ادا کنند و از امامحسین(ع) فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گرفته، از زندان و شکنجه نترسند. ایشان خاطرنشان کرد که خطر رژیم پهلوی برای اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست؛ زیرا این رژیم با اسرائیل و عمال آنان همراهی کرده و دستگاه تبلیغات کشور و تمام شغلهای حساس در ارتش و فرهنگ و دیگر وزارتخانهها را به آنان سپردهاست (همان، ۱/۲۲۹ ـ ۲۳۰).
علت دستگیری
با آغاز ماه محرم سال ۱۳۸۳ق/ ۱۳۴۲ش و شروع مراسم عزاداری امامحسین(ع) اعتراضهای مردم به رژیم پهلوی شدت گرفت. اوج آن، سخنرانی از پیش اعلامشده امامخمینی در عصر عاشورای این سال برابر با ۱۳/۳/۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه بود. شب پیش از آن برخی افراد مرتبط با رژیم به سیداحمد زنجانی خبر دادند که رژیم قصد جدی برای دستگیری امامخمینی دارد و همین خبر را صبح عاشورا نیز سیدمحمدرضا گلپایگانی به زنجانی رساند و با توجه به دوستی وی با امامخمینی از او خواست مانع سخنرانی ایشان شود و زنجانی خبر را به واسطه فرزند خود سیدموسی زنجانی از طریق شهابالدین اشراقی به ایشان رساند، اما امامخمینی آن را تهدید شمرد (شبیری زنجانی، ۵). امامخمینی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه با خودرویی روباز در حالتی که یک سر عمامه را رها کرده بود، با حالت عزا و گِل به پیشانی، با وجود تراکم جمعیت در مسیر و میدان آستانه، از خانه به سوی فیضیه حرکت کرد (روحانی، ۱/۴۹۳ ـ ۴۹۵؛ مؤمن، ۳/۱۱۹). ایشان در سخنان خود، به شخص محمدرضا پهلوی حمله کرد و حکومت پهلوی را به دستگاه یزید و بنیامیه تشبیه کرد و درباره همسویی شاه با اسرائیل هشدار داد و بار دیگر موضوع تهدید وعاظ و تعهد نامشروع از آنان را مطرح کرد (صحیفه، ۱/۲۲۹ و ۲۴۳).
پس از این سخنرانی، موج جدیدی از اعتراض و انتقاد بر ضد رژیم پهلوی آغاز شد و رژیم در برابر گسترش آن در روز چهاردهم خرداد در تهران و قم، واکنش شدیدی نشان داد و بر اساس گزارش شهربانی تهران، در همان روز در حدود ۱۲۴ نفر از اقشار مختلف مردم در میدان توپخانه دستگیر و عدهای نیز شهید شدند (زهیری، ۲۲۹). دو روز پس از این سخنرانی در ساعت سه بامداد پانزدهم خرداد برابر با دوازدهم محرم ۱۳۸۳ق، نیروهای امنیتی امامخمینی را به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور و تماس با عوامل خارجی با هدف ایجاد اغتشاش در کشور دستگیر کردند (روحانی، ۱/۵۰۷ ـ ۵۱۰؛ زهیری، ۲۲۹ و ۲۳۲؛ مدنی، ۲/۵۹). اسدالله عَلَم در جلسه هیئت دولت، عصر ۱۵/۳/۱۳۴۲ اشاره کرد که تصمیم بر این بودهاست دستگیری روز شنبه باشد؛ ولی به دلیل اتفاقی که رخ داد، زودتر صورت گرفت (هیأت دولت، ۲۲؛ ذاکری، ۲۳۳).
چگونگی دستگیری
در شب پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ش/ دوازدهم محرم ۱۳۸۳ق پس از نیمهشب تعداد زیادی کماندو و سرباز گارد، مسلح به سلاحهای گرم و سرد به قم آمدند و خانه امامخمینی را در محلّه یخچالقاضی محاصره کردند (روحانی، ۱/۵۰۷ ـ ۵۱۰). مأموران از بام و دیوار وارد خانه شدند؛ ولی ایشان را پیدا نکردند. آنان خادم خانه و چند نفر از کارکنانی را که روزها از میهمانان پذیرایی میکردند و شبها آنجا میخوابیدند، برای یافتن امامخمینی بیدار کردند و کتک زدند. امامخمینی به جهت برگزاری مراسم سوگواری امامحسین(ع) در دهه محرم در منزل، شبها در خانه فرزند خود سیدمصطفی ـ که در مقابل خانه ایشان بود ـ استراحت میکرد. ایشان که هنگام بیداری برای نماز شب، متوجه هیاهو شده بود، فرزندش را بیدار کرد و به او اطلاع داد که برای دستگیری ایشان آمدهاند؛ سپس با پوشیدن لباس و خروج از خانه و معرفی خود و گفتن این جمله که «روحالله خمینی منم، به کسی کاری نداشته باشید» به مأموران اعتراض کرد و کار آنان را وحشیانه و غیر انسانی خواند (همان، ۱/۵۰۹ ـ ۵۱۰؛ مقدم، ۱۰۰) و با آگاهی از خواست آنان و برداشتن لباس و قرآن همراه آنان حرکت کرد (جعفری، ۲/۱۲۲).
مأموران امامخمینی را در فولکس واگن سیاهرنگی نشاندند و ماشین را به صورت خاموش تا روبهروی بیمارستان فاطمی حرکت دادند و از آنجا ایشان را با خودروی سواری دیگری به تهران بردند (روحانی، ۱/۵۱۰ ـ ۵۱۱؛ ذاکری، ۲۳۲) و سیدمصطفی خمینی که نتوانسته بود از دستگیری پدر جلوگیری کند با فریاد رسا دستگیری ایشان را به گوش همسایهها و مردم رساند (روحانی، ۱/۵۱۱؛ حسینیان، ۴۰). در گزارشی از ساواک آمدهاست که این خودرو از آن یکی از کارمندان ساواک قم و به رانندگی خود وی بودهاست و چون از در خانه تا خیابان هشت نفر از افراد گارد و در مجموع ده نفر را حمل کرده حدود سه هزار ریال خسارت دیدهاست و برای وی تقاضای پنج هزار ریال به عنوان پاداش و هزینه تعمیر درخواست شدهاست (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۲۱۳).
امامخمینی در مسیر حرکت به تهران، ضمن دلداری به مأموران وحشتزده و مضطرب، از آنان خواست برای انجام نماز صبح توقف کنند؛ ولی آنان نپذیرفتند و تنها اجازه دادند از داخل ماشین روی خاک کنار جاده تیمم کرده، نماز صبح را در حال حرکت و پشت به قبله بخواند (روحانی، ۱/۵۱۱). همان روز، اداره دادرسی ارتش قرار بازداشت موقت امامخمینی را به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور صادر کرد و ایشان به آن اعتراض کرد (صحیفه، ۲۱/۵۰۴؛ زهیری، ۲۳۲). همزمان با دستگیری امامخمینی، گروه زیادی از علما و روحانیان مبارز ازجمله سیدحسن قمی، بهاءالدین محلاتی، مرتضی مطهری، ناصر مکارم شیرازی، محمدتقی فلسفی و سیدابراهیم ابطحینژاد نیز در سراسر کشور دستگیر شدند (روحانی، ۱/۵۰۷ ـ ۵۰۸ و ۵۱۵؛ زهیری، ۲۳۵؛ فلسفی، ۲۸۰ ـ ۲۸۱). از این افراد، محلاتی از شیراز و قمی از مشهد، در زندان و حصر همراه امامخمینی بودند (مرکز بررسی اسناد، ۳/۱۷ و ۱۶۵؛ عاقلی، ۲/۱۵۹).
واکنش علما و مردم
خبر دستگیری امامخمینی و تشکیل پرونده جهت محاکمه ایشان ساعت دو بعد از ظهر روز پانزدهم خرداد از طرف رژیم پهلوی اعلام شد (منصوری، سیر تکوینی، ۱۸۴)؛ در حالیکه پیش از آن، این خبر در اکثر شهرهای ایران انتشار یافته بود. مردم قم در واکنش به دستگیری امامخمینی، اول صبح پانزدهم خرداد در خانه ایشان جمع شدند و همراه سیدمصطفی خمینی، به رغم ممانعت مأموران پلیس، در صحن حرم فاطمه معصومه(س) اجتماع کردند. علما و روحانیانِ حوزه علمیه قم نیز در صحن به مردم ملحق شدند. این اجتماع به راهپیمایی و درگیری با نیروهای انتظامی و کشته و زخمیشدن عدهای منجر شد (روحانی، ۱/۵۱۵ ـ ۵۲۲؛ مدنی، ۲/۵۵ ـ ۵۶). افزون بر قم، مردم تهران و برخی شهرهای دیگر نیز قیام کردند. وزارت جنگ رژیم مأمور شد با اعلام حکومتنظامی، قیام مردم تهران را سرکوب کند (زهیری، ۲۳۲ ـ ۲۳۴؛ منصوری، سیر تکوینی، ۱۸۲) (← مقالههای پانزده خرداد؛ حکومتنظامی).
از سوی دیگر، پس از دستگیری امامخمینی، مراجع تقلید وقت، مانند سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدکاظم شریعتمداری برای چارهجویی در خانه سیداحمد زنجانی گردهم آمدند (شبیری زنجانی، ۵)؛ چنانکه علما و مراجعِ قم و دیگر شهرها ازجمله سیداحمد خوانساری از مراجع تهران، سیدمحمدهادی حسینی میلانی از مراجع مشهد و سیدشهابالدین مرعشی نجفی از مراجع قم با اعلامیهها و تلگرامها به دستگیری امامخمینی واکنش نشان دادند (مرکز بررسی اسناد، ۳/۱۷ و ۱۶۵ ـ ۱۶۶). علما و مراجع به اعلامیه و تلگرام بسنده نکردند و برای اعتراض به رژیم پهلوی و در فشارگذاشتن دولت برای آزادی امامخمینی و دیگر علما و روحانیان دستگیرشده و تضمین امکان فعالیتهای سیاسی برای همگان در حد قانونی، در یک حرکت دستهجمعی و پس از هماهنگیهای لازم، در هفدهم خرداد ۱۳۴۲ به تهران مهاجرت کردند (دوانی، ۳ و ۴/۴۲۲ ـ ۴۲۴؛ روحانی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۷۱؛ مرعشی، ۵/۲۳۶ ـ ۲۳۷).
اسامی ۶۵ نفر از علمای مهاجر از ۲۶ شهرستان در منابع ثبت شدهاست. ازجمله سیدشهابالدین نجفی مرعشی، مرتضی حائری، سیدمحمدحسین طباطبائی و سیدکاظم شریعتمداری از قم؛ سیدمحمدهادی میلانی، مجتبی قزوینی از مشهد، سیدحسین خادمی، سیدمحمد موسوی شمسآبادی از اصفهان، حسینعلی منتظری از نجف آباد، ملاعلی همدانی از همدان، سیداحمد خسروشاهی و عبدالله مجتهدی از تبریز، سیدمحمود ضیاءبری و سیدحسین بحرالعلوم از رشت، سیدعزالدین حسینی از زنجان، روحالله کمالوند از خرمآباد، سیدمهدی یثربی از کاشان، محمد صدوقی و سیدروحالله خاتمی از یزد (روحانی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۷۱). خواستههای علمای مهاجر آزادی بدون قید و شرط امامخمینی، مصونیت ایشان به عنوان عالم تراز اول بنابر اصل دوم متمم قانون اساسی، آزادی دیگر زندانیان و دستگیرشدگان و دادن آزادی بیان به آنان و تغییر دولت به دولتی بود که با روحانیت مذاکره کند (ملایی، ۳۷۴؛ سلیمانی، ۲۰۱ ـ ۲۰۲).
در برابر تهدید رژیم پهلوی به اعدام امامخمینی (مرکز بررسی اسناد، ۳/۱۵)، با پیگیری حسینعلی منتظری (منتظری، ۱/۲۳۱ ـ ۲۳۲) و فعالیت ابراهیم امینی (امینی، ۱۹۲)، سیدمحمدهادی حسینی میلانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، محمدتقی آملی و سیدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید به صورت کتبی به اجتهاد و مرجعیت امامخمینی شهادت دادند (مرکز اسناد، ۵/۷۳؛ محلاتی، ۵۴؛ ملایی، ۳۷۵). روحانیان، استادان و فضلای حوزههای علمیه قم و شهرستانها با صدور اعلامیه و تلگرامها به دستگیری امامخمینی اعتراض کردند (مرکز اسناد، ۳/۸۲ ـ ۹۵). جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم در نامهای به هیئت دولت به بازداشت غیر قانونی امامخمینی و جمعی از علما اعتراض کردند (همان، ۳/۱۰۴).
حوزههای علمیه نجف، کربلا و کاظمین نیز با دریافت خبر بازداشت امامخمینی و کشتار پانزده خرداد با تشکیل اجتماعات و طی تلگرامهایی به سلاطین و رؤسای جمهوری کشورهای اسلامی و سازمانهای بینالمللی، حمایت خود را از امامخمینی و تنفر خویش را از اعمال وحشیانه رژیم پهلوی اعلام کردند و خواستار آزادی فوری امامخمینی شدند (عمید زنجانی، ۴۶۱؛ دفتر عقیدتی، ۱/۴۴۹). محمود شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الازهر مصر، شش روز پس از دستگیری امامخمینی در هجدهم محرم ۱۳۸۳ق، اهانت به ساحت مقدس ایشان را داغ ننگی بر پیشانی بشریت معرفی کرد و طی تلگرامی از محمدرضا پهلوی خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام که پاسداران قوانین الهیاند خودداری کند و علمای بازداشتشده را هرچه زودتر آزاد سازد (روحانی، ۱/۶۳۱ ـ ۶۳۲؛ عمید زنجانی، ۴۶۱).
دستگیری امامخمینی، چنانکه خود به نقل از حسن پاکروان، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، بازگو کرده، هیچ سودی برای رژیم پهلوی نداشت (صحیفه، ۱/۳۴۷)، اما برای رژیم پیامدهای متعددی داشت، ازجمله قیام پانزده خرداد، تثبیت مرجعیت و رهبری امامخمینی و تأیید آن از سوی علما، توجه بیشتر مردم به روحانیت، افشای هرچه بیشتر ماهیت رژیم پهلوی برای مردم ایران و مسلمانان دیگر کشورها (منصوری، سیر تکوینی، ۱۸۷ ـ ۱۸۸؛ عمید زنجانی، ۴۶۲ ـ ۴۶۳)؛ نیز برکناری اسدالله علم در ۱۷/۱۲/۱۳۴۲ و جایگزینی حسنعلی منصور به نخستوزیری (دفتر عقیدتی، ۱/۱۱۹).
مکانهای بازداشت
امامخمینی را پس از دستگیری، ساعت پنج صبح پانزده خرداد ۱۳۴۲ یکسره به باشگاه افسران در تهران بردند و در غروب روز پانزده خرداد ایشان را از باشگاه افسران به پادگان قصر (بیسیم) در سه راه زندان منتقل کردند که تا ۴/۴/۱۳۴۲ در این زندان به سر برد. ایشان را پس از آن، به زندان پادگان عشرتآباد (پادگان ولیعصر) منتقل کردند (روحانی، ۱/۵۱۳ ـ ۵۱۵ و ۶۸۰؛ پسندیده، ۱/۳۲).
براساس اسناد موجود، در مرداد ۱۳۴۲، ساواک تصمیم گرفت امامخمینی را به سنندج تبعید کند (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۲۵۸). طبق نامهنگاریهایی که از تاریخ ۳/۵/۱۳۴۲ تا ۱۵/۵/۱۳۴۲ میان مراکز ساواک در تهران، قم و سنندج رد و بدل شدهاست، بحث درباره این تصمیم و چگونگی اجرای آن حتی تا پس از اعلام آزادی ایشان در ۱۱/۵/۱۳۴۲ نیز ادامه داشتهاست. موضوع این نامهها، اعلام و تأیید خبر تبعید به سنندج، اجاره خانه در سنندج با رعایت تمام جهات حفاظتی و امنیتی، پیشبینی گنجایش آن برای همه افراد همراه ایشان، تصمیمگیری درباره پرداخت اجارهبها و آمادهسازی امنیت خارجی خانه موردنظر، اقدامات و اطلاعات لازم درباره تاریخ حرکت امامخمینی و تعداد همراهان، گزارش ساواک سنندج درباره ضرورت تسریع در تصمیمگیری برای اجاره و تعداد افراد مورد نیاز برای امنیت داخلی است (همان، ۲/ ۲۵۷ ـ ۲۷۱). در حالیکه جلسات کمیسیون امنیت اجتماعی قم با موضوع تصمیمگیری درباره انطباق جرم اقدامات امامخمینی با قوانین جزایی یا مواد مربوط به کمیسیون امنیت اجتماعی در حال برگزاری بود و تردیدها یا مخالفتهایی درباره آن وجود داشت (همان، ۲/۲۶۷ و ۲۷۰ ـ ۲۷۱)، دستور متوقفشدن تمام اقدامات و آزادی امامخمینی صادر شد (همان، ۲/۲۷۰ ـ ۲۷۱). بنابر گزارش کمیسیون امنیت اجتماعی قم در جلسه ۱۵/۵/۱۳۴۲، مقامات امنیتی قم، همچنان اصرار داشتند از بازگشت امامخمینی به قم جلوگیری شود؛ زیرا معتقد بودند منشأ ناآرامیهای چند ماه گذشته، بهویژه از بهمن ۱۳۴۱ و حوادثی چون فاجعه فیضیه و پانزده خرداد، اعلامیهها و تحریکات ایشان است و با بازگشت ایشان وقایع گذشته تکرار خواهد شد (همان، ۲/۲۶۸ ـ ۲۷۰).
از سوی دیگر، جمعه دوازدهم ربیعالاول ۱۳۸۳ق/ ۱۱/۵/۱۳۴۲ حسن پاکروان رئیس ساواک، در پادگان عشرتآباد با امامخمینی دیدار و آزادی ایشان را اعلام کرد. پس از این دیدار روزنامهها در ۱۳/۵/۱۳۴۲ نوشتند روحانیت دیگر در سیاست دخالت نخواهد کرد (زهیری، ۲۴۲؛ عاقلی، ۲/۱۶۰). امامخمینی واقعیت مطلب را اینگونه بیان کرد که پاکروان در دیدار با ایشان در حبس، برای بازداشتن ایشان از دخالت در سیاست، سیاست را عبارت از دروغگویی، خدعه، فریب و «پدرسوختگی» معرفی کرد و ایشان در پاسخ گفتهاست که سیاست به این معنا متعلق به «آنان» است (صحیفه، ۱/۲۶۹؛ ۸/۱۸۵ و ۹/۱۷۷). از نظر امامخمینی سیاست خدعه و فریب نیست، بلکه سیاست حقیقتی برای اداره کشور است (همان، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵).
امامخمینی پس از آزادی از زندان در ۱۱/۵/۱۳۴۲ به خانه سیدعباس نجاتی واعظ در داوودیه ـ ۱۲ کیلومتری تهرانِ آن زمان ـ منتقل شد (روحانی، ۱/۶۹۸ ـ ۶۹۹؛ عاقلی، ۲/۱۶۰). پس از سه روز به تقاضای غلامحسین روغنی و موافقت ساواک و امامخمینی، ایشان به خانه وی در قیطریه منتقل شد (روحانی، ۱/۷۱۸ ـ ۷۲۰؛ جعفری، ۲/۱۲۳) (← مقاله بازداشتگاههای امامخمینی). آزادی محدود امامخمینی و سکونت ایشان در قیطریه موجی از شادی را در مردم پدیدآورد. اسناد ساواک حاکی از برگزاری مجالس جشن در مساجد و حسینیهها میباشد. این روزها همچنین همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) بود که شاعران و سخنرانان در این مجالس درباره امامخمینی نیز شعر میخواندند و سخنرانی میکردند (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳). این اقامت، بهرغم قولی که از محمدرضا پهلوی نقل شد و در آن اقامت در قیطریه را حداکثر تا دو ماه وعده داده بود (همو، سیر مبارزات، ۲/۳۵۵ ـ ۳۵۷)، تا فروردین ۱۳۴۳ به درازا انجامید (همان، ۲/۴۳۵). ساواک در این مدت تلاش میکرد امامخمینی را از زندگی در قم منصرف کند و از ایشان میخواست تا محل دیگری را برای اقامت انتخاب کند (همان، ۲/۳۵۱).
رخدادهای دوره بازداشت
امامخمینی بدون ابراز کمترین ناراحتی از زندان، در مدت چهل روزی که در زندان پادگان عشرتآباد بود، افزون بر عبادات روزانه، قرائت قرآن و دعا، به مطالعه کتابهایی درباره انقلاب مشروطیت، استقلال هند و استقلال اندونزی پرداخت. در این مدت تنی چند از علما و روحانیان، ازجمله برادر بزرگشان، سیدمرتضی پسندیده با ایشان دیدار کردند (رجائینژاد و حاضری، ۱۷۱؛ رجبی، ۲۹۳). ایشان در بازداشتگاه هیچیک از پرسشهای بازجویان ساواک را قابل پاسخگویی ندانست و در جواب بازجویی سکوت کرد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۱۸۲ ـ ۱۸۳، ۱۸۵، ۲۱۲ و ۲۱۶) و با شجاعت، رژیم پهلوی را به دلیل انحراف از قانون اساسی مشروطه، انقیاد در برابر امریکا و اسرائیل و بیاعتنایی به موازین اسلامی محکوم کرد و در مدت بازداشت، رؤسای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشور چه ساواک و چه اداره دوم را به نصیحتکردن به محمدرضا پهلوی و بازداشتن او از اطاعتِ بردهوار از امریکا دعوت میکرد (معتضد، ۴۹۹ ـ ۵۰۰). هدف امامخمینی مقابله با پهلوی و سقوط رژیم شاهنشاهی بود؛ ولی علمای تراز اول این هدف را بهخوبی دنبال نکردند و علمای مهاجر به تهران ضمن مذاکره با عوامل دولتی، صلاح را در دخالت در انتخابات مجلس و به دستگرفتن مجلس دیدند و برای این کار اعلامیه دادند؛ ولی ایشان پس از انتقال به داوودیه، از آنجا که پهلوی را همهکاره کشور میدانست، فعالیت پارلمانی را کافی ندانست (محلاتی، ۵۳ ـ ۵۴).
دوره بازداشت و حصر
ارتباط با امامخمینی در دوره بازداشت دشوار بود و با اصرار و فشار علما دیدارهای محدودی صورت گرفت. این ملاقاتها که منحصر به بستگان و نزدیگان بود، تنها با نظر فرمانداری نظامی صورت میگرفت. سیداحمد خوانساری در ۳۰/۳/۱۳۴۲ با ایشان دیدار کرد (کرباسچی، ۱/۱۵۹). این دیدار که در حضور چندین مقام نظامی و امنیتی بود، از محدوده احوالپرسی فراتر نرفت. هنگامی که مردم تهران از این دیدار مطلع شدند، به خانه خوانساری هجوم بردند تا خبر سلامتی امامخمینی را از زبان ایشان دریافت کنند (روحانی، ۱/۶۷۴ ـ ۶۷۵). در عشرتآباد سیدمرتضی پسندیده، به دیدار ایشان رفت و با سؤالها و جوابهایی که مطرح کرد، اوضاع سیاسی کشور و واکنشهای مراجع، علما، حوزه علمیه، بازاریان و مردم را به اطلاع ایشان رساند. با اسمبردن از علمایی که از شهرستانها به تهران آمده و قصد دیدار با امامخمینی را دارند، ایشان را از حضور علما در تهران مطلع کرد و با طرح درخواست شیخمحمدتقی آملی جهت بازگشایی بازار، تعطیلشدن بازار را به اطلاع ایشان رساند و با درخواست شروع درسهای حوزههای علمیه، ایشان را از تعطیلشدن حوزههای علمیه آگاه کرد (پسندیده، ۱/۳۳ ـ ۳۵).
دیدار با امامخمینی در این زمان تنها منحصر به نزدیکان و افراد خانواده و با اجازه فرمانداری نظامی و گرفتن برگه ملاقات ممکن بود (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۱۵). با این حال، ایشان در روزهای نخست بازداشت از دوست خود سیدمحمدصادق لواسانی دو کتاب مستدرک الوسائل (ج۳) و تاریخ مشروطیت سیداحمد کسروی را درخواست کرد (صحیفه، ۲۱/۵۰۵) و در اول مرداد مجموعهای از کتابهای فقهی و اصولی خود را دریافت کرد (همان، ۲۱/۵۰۷).
پس از آزادی امامخمینی از زندان و انتقال به داوودیه، خبر انتقال ایشان در همان روز در تهران و شهرستانها منتشر شد. در روز اول بسیاری از مردم و روحانیان به دیدار ایشان رفتند (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۲۷۶ و ۲۹۳ ـ ۲۹۴؛ عاقلی، ۲/۱۶۰). سیدمصطفی خمینی، در مدت حصر امامخمینی، به طور مستمر میان قم و تهران دررفت و آمد بود تا ایشان را در جریان امور قرار دهد (حسینیان، ۴۹). پسندیده طی نامهای به امامخمینی، خبر آزادی ایشان از حبس، آمدن پاکروان نزد ایشان جهت اعلام خبر آزادی و انتقال به خانه نجاتی ـ که شخص خوشنامی نبود ـ را به ایشان داد و امامخمینی در پاسخ نوشت از رفتن به خانه نجاتی چارهای نیست؛ ولی یک شب بیشتر آنجا نخواهد بود (پسندیده، ۱/۳۶).
به گزارش ساواک، امامخمینی در این مدت و در یک مذاکره خصوصی، تأکید کرد که هیچگاه برای حفظ مقام خود اقدامی نکرده و آنچه گفته یا میگوید تنها برای سعادت و آسایش مردم است. ایشان تصریح کرد عمل حکومت نباید به گونهای باشد که مردم آن را تجاوز به حقوق خود تلقی کنند. دولت باید به احساسات مردم توجه بیشتری نشان داده و برای رفع ناراحتی مردم اقدام کند (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۱۵ ـ ۳۱۶)؛ همچنین در دیدار یکی از مسئولان ساواک به نمایندگی از حسن پاکروان رئیس ساواک با ایشان در مهر ۱۳۴۲ که درباره درخواست یا تقاضای ایشان سوال شد، تأکید کرد هیچ خواستهای برای خودش ندارد و تنها مطالبی درباره مردم وجود دارد که مایل است به نظر محمدرضا پهلوی برسد. ایشان در بیان این مطالب، با شاهدآوردن نامهای از ناپلئون سوم به فتحعلیشاه که از روی کتاب تاریخ روابط سیاسی خواند، تأکید کرد روحانیت نیز جز این نمیخواهد که سلطنت بر پایه عقاید ملت و مبانی دین و مذهب استوار شود تا تزلزلی در شئون مملکت پدید نیاید و کشور شیعه ایران، در آرامش، استقلال سیاسی و دینی خود را حفظ کند و در ردیف دولتهای بزرگ دنیا درآید؛ حرف اصلی ایشان همین است و اگر جز این منتقل میشود، سوء تفاهم است (همان، ۲/۳۵۹ ـ ۳۶۰). ایشان در دیدار یکی از مقامات در ده مهرماه نیز با تأکید بر علاقهمندی خود به کشور و انجام وظیفه دینی خود، هر جا که باشد، شرحی از اعتراض خود به قرار بازداشت داد و رفتار با خود را خلاف آن قرار و قوانین شمرد و خاطرنشان کرد اگر این وضع برای ایشان ده سال نیز طول بکشد شکایتی نخواهد کرد؛ ولی این نتیجه را میگیرد که در کشوری که با ایشان اینگونه رفتار میشود، با مردم عادی آن چگونه رفتار میگردد (صحیفه، ۲۱/۵۰۹). به گزارش ساواک، سیدکاظم شریعتمداری در پاییز ۱۳۴۲، پس از نماز جماعت، اعلام کرد که اگر تا ده روز دیگر «آقای (امام)خمینی» آزاد نشود، شخصاً وارد اقدام خواهد شد و از هیچ کاری دریغ نخواهد کرد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۵۵).
امامخمینی در مدت زندان، از فکر مردم محروم نیز غافل نبود و در زمستان سخت سال ۱۳۴۲ ضمن اجازه مصرف نصف سهم امام برای خرید زغال برای فقرا، فرزندشان، سیدمصطفی را به نمایندگی از خود، مأمور کمک به مستمندان کرد و اجازه داد مبلغ شصت هزار تومان از سهم امام را صرف کمک به افراد بیبضاعت شهرستان قم و دیگر شهرها کند و از عموم مردم نیز خواست که در این امر خداپسندانه شرکت کنند (صحیفه، ۱/۲۶۰؛ رجبی، ۳۰۳ ـ ۳۰۴).
دیماه ۱۳۴۲، حسن پاکروان، رئیس ساواک، در دیدار با امامخمینی، نظر مساعد محمدرضا پهلوی به روحانیت و درخواست شاه از ایشان برای فراموشکردن اتفاقات گذشته و ادامهدادن به درس و بحث ساده در قم را به امامخمینی رساند. ایشان در پاسخ تأکید کرد او یک روحانی است و به سیاست کاری ندارد؛ اما اگر از حکومت اقدامی برضد مذهب سربزند طبق وظیفه دینی واکنش نشان خواهد داد (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۳۷۹). در اسفند ۱۳۴۲ نیز محمدصالح حائری از علمای بزرگ مازندران، با کسب اجازه و رضایت امامخمینی، برای آزادی ایشان از حصر، اقدام کرد. امامخمینی در دیدار با حسین لنکرانی، نماینده حائری، شرط قبول این وساطت را آزادی آبرومندانه و بدون تبلیغات دانست. ساواک در گزارش خود تأکید کردهاست درخواست حائری، تا پیش از پایان سال به نظر پهلوی برسد (همان، ۲/۴۰۷ ـ ۴۰۹). امامخمینی در خرداد ۱۳۴۳، از این دیدارها به عنوان پیشنهاد سازش پیش از آزادی، یاد کرد و پاسخ خود به ساواک را برای تحقق سازش، تغییر خط مشی سیاست دولت، لغو قوانین ضد اسلامی، طرد اسرائیل و قطع رابطه با این دولت و صرفنکردن مالیات مردم برای خرید سلاح عنوان کرد. ایشان همچنین با تأکید بر راسخبودن بر عقیده گذشته خود، در شرایط روز جامعه، اولویت را در حفظ وحدت عقیده در میان روحانیت و پیشبرد درست مبارزه برای برخورداری از آزادی بیان بیشتر در منابر دانست (همان، ۳/۲۱۹).
آزادی امامخمینی
دولت حسنعلی منصور که پس از برکناری علم در ۱۷/۱۲/۱۳۴۲ از نخستوزیری، روی کار آمده بود (روحانی، ۱/۸۲۱)، با توجه به جایگاه مذهبی و اجتماعی امامخمینی سعی کرد رضایت ایشان را به دست آورد؛ بنابراین سیداحمد صدر، فرزند صدر الاشراف، وزیر کشور خود را ـ که امامخمینی با پدر او آشنا بود ـ به همراه سرهنگ علیاکبر مولوی در قیطریه به ملاقات امامخمینی فرستاد و اعلام کرد ایشان بدون قید و شرط آزاد است (همان، ۱/۸۳۰؛ مدنی، ۲/۸۷). آزادی امامخمینی به شکلی کاملاً غیر معمول و بدون اطلاع قبلی حتی به خانواده ایشان انجام شد. بنابر مشهور، آزادی ایشان در شب سهشنبه ۱۸/۱/۱۳۴۳ صورت گرفت (عاقلی، ۲/۱۷۴؛ منصوری، قیام، ۲۷۵)؛ ولی بنابر اسناد ساواک تاریخ آزادی ایشان ۱۵/۱/۱۳۴۳ است (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۲/۴۱۵ و ۴۳۵ ـ ۴۳۶)؛ به این شرح که در ساعت ده شب، دو خودرو ساواک از تهران وارد قم شد و علیاکبر مولوی، امامخمینی را تا نزدیک خانه ایشان همراهی کرد. با انتشار خبر آزادی ایشان، در همان شب جمعیت زیادی اطراف خانه ایشان جمع شدند و به شادمانی پرداختند (روحانی، ۱/۸۳۰ ـ ۸۳۳؛ منصوری، قیام، ۲۷۵ ـ ۲۷۶).
اسناد موجود در پرونده امامخمینی در شهربانی پس از آزادی و بازگشت ایشان به قم گزارشهای بسیاری را دربردارد و بخش زیادی از آن مربوط به برگزاری جشنها به مناسبت آزادی ایشان میباشد (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/یازده ـ چهارده و ۱۲۷ به بعد). علیاکبر مولوی معاون ساواک که همراه ایشان در اعزام به قم بود، درباره اتفاقات احتمالی مسئولیت کامل داشت و از نظر مسائل امنیتی تمهیداتی در محدوده شهر قم نیز در نظر گرفته شده بود (همان، ۱/یازده ـ دوازده و ۱۲۶ ـ ۲۰۳). در ۱۵/۱/۴۳ شهربانی گزارش دادهاست که به محض انتشار خبر ورود امامخمینی به قم طلاب و مردم دستهدسته به دیدار ایشان شتافتند و تا نیمهشب این دیدارها ادامه داشت. روز بعد نیز این دیدارها از ساعت چهار و نیم صبح آغاز شد و تا ساعت ۸ صبح در حدود پنج هزار نفر به دیدار ایشان آمدند (همان، ۱/۱۲۷ ـ ۱۲۸).
با حضور امامخمینی در قم، در ۱۹/۱/۱۳۴۳ شهر چراغانی شد و جشن و سرور همه قم را فرا گرفت. مدرسه فیضیه مرکز جنبوجوش شد و مردم از نقاط مختلف کشور ازجمله شهرهای کاشان، خمین، تهران، اصفهان، محلات، زنجان، گرمسار، قزوین، کرمان، جهرم، کرمانشاه، رفسنجان، ساوه، همدان، مشهد، نائین، نجف آباد، دلیجان، خرم آباد و شیراز و تعدادی از علمای شهرستانها برای دیدار با ایشان و اعلام وفاداری و شرکت در شادمانی عمومی وارد قم شدند و مقالات، اشعار و اعلامیههای بسیاری در حمایت از ایشان و اعلام آمادگی برای تداوم مبارزه منتشر شد (همان، ۱/دوازده ـ چهارده و ۱۲۷ ـ ۲۴۷؛ مدنی، ۲/۸۸؛ منصوری، قیام، ۲۷۵ ـ ۲۷۶؛ عاقلی، ۲/۱۷۴). علما و روحانیان و دیگر اقشار مردم در شهرستانها از آزادی امامخمینی اظهار خوشحالی میکردند و در مواردی از برگزاری مراسم از سوی ساواک جلوگیری میشد (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/سیزده و ۱۶۷). تعداد و حجم مراسم استقبال و برپایی جشن در قم و شهرهای دیگر و جنبه مردمی این موضوع چنان فراگیر بود که حسن پاکروان رئیس ساواک طی بخشنامهای در ۲۰/۱/۴۳ به همه ساواکهای مراکز استان دستور داد برای اینکه تصور نشود که برگزاری جشن زیاد اهمیت دارد، مصلحت در این است که دخالت نشود (همان، ۱/۲۰۷).
همزمان با آزادی امامخمینی روزنامه اطلاعات در ۱۸/۱/۱۳۴۳ در مقالهای ضمن تکرار صحبتهای نخستوزیر منصور در چند روز گذشته و انتظار همکاری و مشارکت مردم در اجرای برنامههای دولت، از همگامی جامعه روحانیت با مردم در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم اظهار خوشبختی کرد (روحانی، ۱/۸۶۸ ـ ۸۶۹؛ منصوری، قیام، ۲۷۷). این مقاله به گونهای تنظیم شده بود که گویا امامخمینی از راه خود بازگشته، سوء تفاهماتی بوده که برطرف شده و اکنون همه روحانیت پشتیبان کامل حکومتاند. رژیم پهلوی با این کار در صدد بود امامخمینی را در عمل انجامشده قرار دهد (مدنی، ۲/۸۸ ـ ۸۹)؛ ولی ایشان پس از اطلاع، در واکنش به آن، از سخنرانان در ۲۱/۱/ ۱۳۴۳ در جشن مدرسه فیضیه خواست که این خبر دروغ را تکذیب کنند (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/سیزده). افزون بر این، ایشان در نطق عمومی ۲۱/۱/۱۳۴۳ در حضور گروهی از دانشجویان دانشگاه که برای دیدار ایشان به قم رفته بودند، مطالب سرمقاله روزنامه اطلاعات را تکذیب و از مسئول این روزنامه خواست که به صراحت دلیل انتشار آن مقاله و منبع آن را بنویسد و چون مشخص شد که ساواک مقاله یادشده را تنظیم کرده، ایشان بیشتر در برابر آن ایستاد، تا اینکه دولت نمایندهای به قم فرستاد و تعهد کرد دیگر چنین اتهاماتی را متوجه روحانیت نکند (امامخمینی، کوثر، ۱/۱۰۳؛ همو، صحیفه، ۱/۲۶۸).
امامخمینی همچنین در تلگرامهایی که به علمای شهرستانها فرستاد، مطالب سرمقاله روزنامه اطلاعات را تکذیب کرد (صحیفه، ۱/۲۷۷، ۲۸۰، ۲۸۱ و ۲۸۲). ایشان افزون بر این در ۲۶/۱/۱۳۴۳ در حضور هزاران تن از علما، روحانیان، کسبه، دانشجویان و گروههای مختلف مردم، در مسجد اعظم قم، در نطقی حماسی به تجزیه و تحلیل مستدل خواستهای مردم و رفتار رژیم پهلوی پرداخت و بدینگونه از تبلیغات دروغین سازمانهای تبلیغاتی رژیم پرده برداشت و همگان را به ادامه راه شهدای پانزده خرداد فراخواند (امامخمینی، کوثر، ۱/۱۰۹ و ۱۱۷ ـ ۱۱۹؛ صحیفه، ۱/۲۸۸) (← مقاله پانزده خرداد). این سخنرانی که نخستین سخنرانی عمومی پس از آزادی ایشان است توسط شهربانی قم به مرکز گزارش شدهاست (مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۱/۲۷۹ ـ ۲۸۴).
دستگیری دوم
امامخمینی پس از آزادی از زندان و حصر به مبارزه ادامه داد و در خرداد سال ۱۳۴۳ بهمناسبت سالگرد پانزده خرداد ۱۳۴۲ اعلامیهای را که به امضای دیگر مراجع (سیدشهابالدین مرعشی نجفی، سیدمحمدهادی میلانی و سیدحسن قمی) هم رسیده بود، صادر کرد (ذاکری، ۲۶۵ ـ ۲۶۶). ایشان با تأکید بر اینکه ریشه اقدامات و مخالفتهایش مذهبی است و نه سیاسیِ صرف (مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۳/۲۹۲ ـ ۲۹۳)، در ادامه مبارزه با رژیم پهلوی، در آغاز درس در ۱۸/۶/۱۳۴۳ به تشریح اوضاع کشور پرداخت و هدف رژیم از تصمیم سوگند نیروهای ارتش را به «کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» به جای سوگند به قرآن، افشا کرد و آن را برنامهای برای ورود بهاییان به ارتش دانست (همان، ۲۷۱ ـ ۲۷۲). هنگامی که امامخمینی به متن لایحه مصونیت مستشاران و دیگر تبعه امریکا موسوم به لایحه کاپیتولاسیون دست یافت، در ۴/۸/۱۳۴۳ زادروز حضرت زهرا(س) ـ که مصادف با تاریخ تولّد محمدرضا پهلوی شده بود ـ در یک سخنرانی عمومی در خانه درباره تصویب این قانون دست به افشاگری زد (صحیفه، ۱/۴۰۹؛ روحانی، ۱/۱۰۲۹ ـ ۱۰۳۴)؛ افزون بر آن، اعلامیهای نیز بر ضد آن صادر کرد (روحانی، ۱/۱۰۴۱ ـ ۱۰۴۶) (← مقاله کاپیتولاسیون).
رژیم پهلوی که نمیتوانست افشاگریهای امامخمینی و مقابله ایشان را با سلطه امریکا بپذیرد، با دستور امریکا با برنامهای از پیش طراحیشده، نیمهشب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ مأموران زیادی را بار دیگر به قم اعزام کرد و امامخمینی را دستگیر و با سرعت به فرودگاه تهران منتقل و همراه دو مأمور امنیتی ایشان را به ترکیه تبعید کرد (همان، ۱/۱۰۵۳ ـ ۱۰۵۵) (← مقالههای تبعید امامخمینی؛ بورسا).
پانویس
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کوثر، مجموعه سخنرانیهای امامخمینی، مؤسسه تنظیم ...، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- امینی، ابراهیم، خاطرات آیتالله ابراهیم حاجامینی نجفآبادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- پسندیده، مرتضی، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، نشر پنجره، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- جعفری، رضا، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، نشر پنجره، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- جلالی خمینی، حیدرعلی، مصاحبه، چاپشده در خاطرات ۱۵ خرداد، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حسینیان، روحالله، ستاره صبح انقلاب آیتالله سیدمصطفی خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا، روزها و رویدادها، تهران، رامین، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- ذاکری، علیاکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- رجائینژاد، محمد و مهدی حاضری، هفت اقلیم گذری بر اماکن منتسب به امامخمینی از ولادت تا رحلت، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، دفتر نشر و پخش معارف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- سلیمانی، غلامرضا، مهاجرت سال ۱۳۴۲ علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امامخمینی، مجله ۱۵ خرداد، شماره ۲۶ و۲۷، ۱۳۷۶ش.
- شبیری زنجانی، سیدموسی، مصاحبه، مجله حریم امام، شماره ۳۴۱، ۱۳۹۷ش.
- عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، گفتار، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
- عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، کتاب سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
- کرباسچی، غلامرضا، هفتهزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- محلاتی، فضلالله، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مرعشی نجفی، سیدمحمود، مصاحبه، چاپشده در خاطرات ۱۵ خرداد، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد سوم ـ زندان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- معتضد، خسرو، هویدا سیاستمدار پیپ، عصا، گل ارکیده، تهران، زرین، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- مقدم، کاظم، خشونت قانونی، تاریخ معاصر ایران همراه با شرح حال شهید حاجصادق امانی، قم، محدث و دفتر نشر برگزیده، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- ملایی توانی، علیرضا، نهضت امامخمینی از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تا تبعید به ترکیه، چاپشده در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران (۵۷ ـ ۱۳۲۰)، به کوشش مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- منتظری، حسینعلی، خاطرات آیتالله منتظری، قم، بینا، ۱۳۷۹ش.
- منصوری، جواد، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- منصوری، جواد، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، امام در آینه اسناد، سیر مبارزات امامخمینی به روایت اسناد شهربانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مؤمن، محمد، مصاحبه، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امامخمینی، تدوین مصطفی وجدانی، تهران، پیام آزادی، اول، ۱۳۶۷ش.
- هیأت دولت و روابط عمومی نخستوزیری، متن کامل مذاکرات هیأت دولت طاغوت در پانزده خرداد ۱۳۴۲، تهران، بیتا.
پیوند به بیرون
سیدعلی هاشمی نشلجی، دانشجویان، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۳۷۹–۳۹۱.