فلسفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ آذر ۱۴۰۱
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''فلسفه'''، دانشی برهانی دربردارنده بحث از حقایق و احوال وجود اشیا. == مفهوم‌شناسی == فلسفه به معنای دانش و حکمت است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۹/۲۷۳.</ref> و فیلسوف واژه‌ای یونانی است که از دو کلمه «فیلو» به معنای دوست‌دار و «سوفیا» به معنای دانای...» ایجاد کرد)
 
خط ۴۵: خط ۴۵:


امام‌خمینی در برخی آثار خود، موضوع فلسفه را مطلق وجود می‌داند<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۹؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۱؛ امام‌خمینی، الرسائل العشره، ۱۹۴.</ref> که برخلاف موضوع دیگر دانش‌ها، عام و فراگیر است؛ به‌ گونه‌ای که از وجود حق‌تعالی تا آخرین مرحله وجود را شامل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۱۴ ـ ۴۱۶؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۱.</ref> ایشان معتقد است محمول و اوصافی که در فلسفه بررسی می‌شوند، همگی اولاً و بالذات عارض بر موجود می‌گردند، بدون آنکه در عروض آنها نیاز به تخصیص باشد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۱۳ و ۴۱۷.</ref> به اعتقاد ایشان لازم نیست هر علمی موضوعی داشته باشد که از عوارض ذاتی آن بحث شود؛ زیرا در بسیاری از علوم نمی‌توان عوارض ذاتی را به‌درستی معین کرد؛<ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۵ ـ ۴۵.</ref> چنان‌که ایشان در جای دیگر، موضوع قراردادن وجود برای علم فلسفه را نقد کرده، بر این باور است که لازم نیست موضوع آن منطبق با موضوعات مسائل آن باشد؛ زیرا چه‌بسا لازم می‌آید بسیاری از مسائل مهم، مانند مباحث [[ماهیت]]، معاد، احوال [[بهشت]] و [[جهنم]]، خارج از موضوع علم باشد.<ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۴۱ ـ ۴۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۳.</ref>
امام‌خمینی در برخی آثار خود، موضوع فلسفه را مطلق وجود می‌داند<ref>امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۹؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۱؛ امام‌خمینی، الرسائل العشره، ۱۹۴.</ref> که برخلاف موضوع دیگر دانش‌ها، عام و فراگیر است؛ به‌ گونه‌ای که از وجود حق‌تعالی تا آخرین مرحله وجود را شامل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۱۴ ـ ۴۱۶؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۱.</ref> ایشان معتقد است محمول و اوصافی که در فلسفه بررسی می‌شوند، همگی اولاً و بالذات عارض بر موجود می‌گردند، بدون آنکه در عروض آنها نیاز به تخصیص باشد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۱۳ و ۴۱۷.</ref> به اعتقاد ایشان لازم نیست هر علمی موضوعی داشته باشد که از عوارض ذاتی آن بحث شود؛ زیرا در بسیاری از علوم نمی‌توان عوارض ذاتی را به‌درستی معین کرد؛<ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۵ ـ ۴۵.</ref> چنان‌که ایشان در جای دیگر، موضوع قراردادن وجود برای علم فلسفه را نقد کرده، بر این باور است که لازم نیست موضوع آن منطبق با موضوعات مسائل آن باشد؛ زیرا چه‌بسا لازم می‌آید بسیاری از مسائل مهم، مانند مباحث [[ماهیت]]، معاد، احوال [[بهشت]] و [[جهنم]]، خارج از موضوع علم باشد.<ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۱/۴۱ ـ ۴۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۳.</ref>
{{ببینید|مقاله علوم}}
{{ببینید|علوم}}
در مکتب مشاء، غایت و هدف فلسفه، علم به موجودات حقیقی و ترتیب نظام هستی شمرده شده است؛<ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۱۳ ـ ۱۴؛ بهمنیار، التحصیل، ۳.</ref> ولی در حکمت متعالیه هدف فلسفه تنها دانستن و فهمیدن مجموعه‌ای از قواعد و مسائل فلسفی نیست، بلکه هدف آن استکمال نفس انسانی و معرفت حقایق موجودات است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/ ۲۰ ـ ۲۲؛ ملاصدرا، المشاعر، ۴ ـ ۵.</ref> امام‌خمینی فلسفه را برای شناخت ماورای طبیعت، ضروری می‌داند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۸.</ref> و بر آن است «برهان» هویت و ساختار اصلی فلسفه را تشکیل می‌دهد و می‌تواند انسان را به مقصد اصلی راهنمایی کند؛ یعنی فلسفه، مسائل و معارف را با برهان تبیین می‌کند و به عقل انسان می‌رساند، هنر فلسفه همین قدر است؛ از این‌رو فلسفه وسیله است و خودش مطلوب نیست<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۹ ـ ۲۲۰.</ref> ایشان علم به فلسفه را اقل مراتب سعادت انسان می‌داند؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۲.</ref> زیرا برای دست‌یابی به سعادت، به عقل نظری نیاز است تا با صفای ذاتی بتوان حقیقت اشیا را درک کرد؛ چنان‌که در تعدیل بر میزان شرع، نیازمند عقل نظری است و با جهل نمی‌توان آن را تعدیل کرد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸؛ لک‌زایی، روش‌شناسی شارحان حکمت متعالیه با تاکید بر روش‌شناسی فلسفی امام‌خمینی و علامه طباطبایی، ۶۱.</ref> ایشان همواره فلسفه را ابزار و راهی برای رسیدن به عرفان می‌دانست؛ به ‌گونه‌ای که گنجاندن تحلیل‌های فراوان عرفانی در درس‌های فلسفه و نتیجه‌گیری عرفانی ایشان در بسیاری از مباحث فلسفی، نشان‌دهنده چنین نگاهی است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۵۹ ـ ۱۶۰، ۳۸۱ ـ ۳۸۲ و ۲/۱۰؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۷ ـ ۴۸ و ۶۵ ـ ۶۶.</ref>
در مکتب مشاء، غایت و هدف فلسفه، علم به موجودات حقیقی و ترتیب نظام هستی شمرده شده است؛<ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۱۳ ـ ۱۴؛ بهمنیار، التحصیل، ۳.</ref> ولی در حکمت متعالیه هدف فلسفه تنها دانستن و فهمیدن مجموعه‌ای از قواعد و مسائل فلسفی نیست، بلکه هدف آن استکمال نفس انسانی و معرفت حقایق موجودات است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/ ۲۰ ـ ۲۲؛ ملاصدرا، المشاعر، ۴ ـ ۵.</ref> امام‌خمینی فلسفه را برای شناخت ماورای طبیعت، ضروری می‌داند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۸.</ref> و بر آن است «برهان» هویت و ساختار اصلی فلسفه را تشکیل می‌دهد و می‌تواند انسان را به مقصد اصلی راهنمایی کند؛ یعنی فلسفه، مسائل و معارف را با برهان تبیین می‌کند و به عقل انسان می‌رساند، هنر فلسفه همین قدر است؛ از این‌رو فلسفه وسیله است و خودش مطلوب نیست<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۹ ـ ۲۲۰.</ref> ایشان علم به فلسفه را اقل مراتب سعادت انسان می‌داند؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۲.</ref> زیرا برای دست‌یابی به سعادت، به عقل نظری نیاز است تا با صفای ذاتی بتوان حقیقت اشیا را درک کرد؛ چنان‌که در تعدیل بر میزان شرع، نیازمند عقل نظری است و با جهل نمی‌توان آن را تعدیل کرد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸؛ لک‌زایی، روش‌شناسی شارحان حکمت متعالیه با تاکید بر روش‌شناسی فلسفی امام‌خمینی و علامه طباطبایی، ۶۱.</ref> ایشان همواره فلسفه را ابزار و راهی برای رسیدن به عرفان می‌دانست؛ به ‌گونه‌ای که گنجاندن تحلیل‌های فراوان عرفانی در درس‌های فلسفه و نتیجه‌گیری عرفانی ایشان در بسیاری از مباحث فلسفی، نشان‌دهنده چنین نگاهی است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۵۹ ـ ۱۶۰، ۳۸۱ ـ ۳۸۲ و ۲/۱۰؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۷ ـ ۴۸ و ۶۵ ـ ۶۶.</ref>


Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش