۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معنی == | == معنی == | ||
عوالم جمع عالَم به معنای جهان و به معنای علامت است<ref>راغب، مفردات، ۵۸۱–۵۸۲؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۳۴–۳۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۷.</ref> و نیز به معنای «ما یُعلم به شیء» است؛ یعنی آن چیزی که به وسیله آن، علم حاصل میشود<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۲۱؛ گرجیان و موسوی، مبانی تطابق عوالم از دیدگاه صدرالمتألهین، ۱۶۳.</ref> و در اصطلاح فلسفی عالَم به موجود یا موجوداتی گفته میشود که از نظر مراتب کلی وجود، درجه خاصی دارند، به گونهای که بر پایینتر از خود محیط و نسبت به مافوق خود محاط هستند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۶/۱۰۵۷.</ref> در اصطلاح [[عرفا]] عالم، ماسویالله،<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۹–۹۱.</ref> اعیان علمیه و خارجیه است.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز عالم را در اصطلاح عرفانی ماسویالله میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۱.</ref> که همان | عوالم جمع عالَم به معنای جهان و به معنای علامت است<ref>راغب، مفردات، ۵۸۱–۵۸۲؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۳۴–۳۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۷.</ref> و نیز به معنای «ما یُعلم به شیء» است؛ یعنی آن چیزی که به وسیله آن، علم حاصل میشود<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۲۱؛ گرجیان و موسوی، مبانی تطابق عوالم از دیدگاه صدرالمتألهین، ۱۶۳.</ref> و در اصطلاح فلسفی عالَم به موجود یا موجوداتی گفته میشود که از نظر مراتب کلی وجود، درجه خاصی دارند، به گونهای که بر پایینتر از خود محیط و نسبت به مافوق خود محاط هستند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۶/۱۰۵۷.</ref> در اصطلاح [[عرفا]] عالم، ماسویالله،<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۹–۹۱.</ref> اعیان علمیه و خارجیه است.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز عالم را در اصطلاح عرفانی ماسویالله میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۱.</ref> که همان ظهور حق است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۱.</ref> | ||
از واژگان مرتبط با عالم، «حضرت» است. حضرت به معنای | از واژگان مرتبط با عالم، «حضرت» است. حضرت به معنای قرب، حضور و نزدیکی است<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۶۳۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۰.</ref> و در اصطلاح عرفانی محل و مجلای تعینات الهی است.<ref>فناری، مصباح الانس، ۳۵۰–۳۵۱.</ref> عرفا عوالم را از جهت اینکه نزد حقتعالی حاضرند، حضرت میدانند؛ بنابراین به ذات غیب الغیوب از آن جهت که ظهور و حضور در مظهری ندارد، «حضرت» گفته نمیشود؛ از اینرو مراد از «حضرت»، حضور آن در مظاهر یا حضور مظاهر نزد آن است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱.</ref> {{ببینید|حضرات خمس}}. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
مسئله تفسیر عوالم هستی و تحلیل مراتب آن یکی از دغدغههای اساسی فیلسوفان در طول | مسئله تفسیر عوالم هستی و تحلیل مراتب آن یکی از دغدغههای اساسی فیلسوفان در طول تاریخ بوده است.<ref>افلوطین، تاسوعات، ۳۱۹؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۱۰۷؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۸؛ ایمانپور، عالم مثال منفصل در فلسفه ما، ۳۴.</ref> در متون دینی بهویژه [[قرآن کریم]] تعبیرهای فراوانی در باب عوالم هستی و معرفی آنها وجود دارد و جامعترین مطالب هستیشناسی و نشئات مختلف را بهطور بسیار عمیق و حکیمانه ضمن آیات شریفه به دست میدهد.<ref>اعراف، ۵۴؛ یس، ۸۳؛ انعام، ۷۳؛ حجر، ۱۶؛ توبه، ۱۰۵؛ طبری، جامع البیان، ۷/۱۶۰.</ref> | ||
فیلسوفان اسلامی با تحلیل عوالم هستی با مبانی مختلف، اثبات کردهاند که ماورای عالم محسوسات، عوالم دیگری نیز وجود دارد که قویتر و وسیعتر از عالم ماده است، بلکه عالم ماده را مرتبه پایین و ناچیز هستی برشمردهاند.<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۰۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۱ و ۸۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۴۲؛ رضوانی، سیری در عوالم هستی، ۲۲.</ref> برخی فیلسوفان اسلامی با التزام به نظام فلسفی خود و لوازم برخاسته از آن، به نفی برخی عوالم ازجمله عالم مثال منفصل در قوس نزول پرداختهاند.<ref>میرداماد، جذوات و مواقیت، ۶۲–۶۷؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۶۰۱–۶۰۴؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۳۸۲–۳۸۵.</ref> دستهای دیگر از فیلسوفان اسلامی با توجه به اصول حکمت خود بهویژه مسئله [[تشکیک]]، به تحلیل عوالم هستی پرداختهاند و با استناد به پارهای از شواهد و قرائن شهودی و ادله عقلی به توجیه و اثبات [[عالم مثال]] همت کردهاند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۳۲ و ۲۷۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۴؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۷۳ و ۳۲۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۲۸۲.</ref> از نظر [[حکمای اشراق]]، غیر از عالم عقول مجرده، عالمی دیگر میان عالم عقول و عالم طبیعت، وجود دارد که عالم مجردِ مقداری یا عالم ملکوت نامیده میشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۶/۱۰۶۰–۱۰۶۱.</ref> عرفا نیز از آنجاکه همه اشیا را در کل نظام هستی، محضر خداوند میدانند و حقتعالی در آنها حضور دارد، به بحث حضرات خمس پرداختهاند.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۸۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۹–۹۱؛ جامی، نقد النصوص، ۳۰.</ref> | |||
[[ملاصدرا]] بر مبنای اصول و قواعدی به بررسی و تحلیل عوالم هستی میپردازد و نسبت عوالم را با یکدیگر از نوع قشر و لبّ، محیط و محاط و حقیقت و رقیقت میداند و با اصول و مبانی چون صرافت، بساطت، تشکیک در وجود و ارجاع علیت به تشأن به اصل تطابق عوالم هستی میپردازد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۱۵۷؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۲۸۲ و ۳۰۰.</ref> تلاش ملاصدرا در موضوع تطابق عوالم، برهانیکردن آن است. از آنجاکه نظر نهایی وی وحدت شخصی وجود است، نتیجه این امر جانشینی [[تجلی]] و | [[ملاصدرا]] بر مبنای اصول و قواعدی به بررسی و تحلیل عوالم هستی میپردازد و نسبت عوالم را با یکدیگر از نوع قشر و لبّ، محیط و محاط و حقیقت و رقیقت میداند و با اصول و مبانی چون صرافت، بساطت، [[تشکیک در وجود]] و ارجاع [[علیت]] به تشأن به اصل تطابق عوالم هستی میپردازد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۱۵۷؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۲۸۲ و ۳۰۰.</ref> تلاش ملاصدرا در موضوع تطابق عوالم، برهانیکردن آن است. از آنجاکه نظر نهایی وی وحدت شخصی وجود است، نتیجه این امر جانشینی [[تجلی]] و ظهور به جای معلول و جانشینی تطابق عوالم ظهور به جای تطابق عوالم وجود است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز در آثار خود عوالم هستی را بررسی کرده و با استناد به برخی شواهد و ادله عقلی به اثبات برخی عوالم هستی پرداخته و بر مبنای [[حکمت متعالیه]] به تطابق عوالم، تعداد عوالم، مراتب و رابطه آنها پرداخته است. | ||
== حقیقت عوالم == | == حقیقت عوالم == | ||
بنابر نظر برخی [[عرفا]] آنچه به عنوان غیر حق و ماسوی نامیده میشود، ظلّ است و عالم، وجودی تبعی و ظلّی دارد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۹۱–۶۹۲.</ref> امامخمینی با استناد به کلام برخی عرفا<ref>کاشانی، تأویلات، ۲/۸۶.</ref> عالم را با تمام حقایقش ظلّی میداند، این ظلّ، وجود انتسابی دارد که شخص متوهم خیال میکند مربوط به عالم است؛ در حالیکه عارف آن را ظلّی هستینما میداند؛ مانند سایه که هیچ است و گمان میشود که چیزی است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۸–۱۴۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۰.</ref> به باور امامخمینی عالم یک وجود مستقل ندارد و استناد وجود به آن اعتباری است؛ از اینرو برای مجموع عالم یک گونه وجود اعتباری لحاظ میشود که در خیال، وحدتی برای آن به نام عالم متصور میشود؛ در حالیکه عالم خیال در خیال است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۱.</ref> | بنابر نظر برخی [[عرفا]] آنچه به عنوان غیر حق و ماسوی نامیده میشود، ظلّ است و عالم، وجودی تبعی و ظلّی دارد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۹۱–۶۹۲.</ref> امامخمینی با استناد به کلام برخی عرفا<ref>کاشانی، تأویلات، ۲/۸۶.</ref> عالم را با تمام حقایقش ظلّی میداند، این ظلّ، وجود انتسابی دارد که شخص متوهم خیال میکند مربوط به عالم است؛ در حالیکه عارف آن را ظلّی هستینما میداند؛ مانند سایه که هیچ است و گمان میشود که چیزی است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۸–۱۴۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۰.</ref> به باور امامخمینی عالم یک وجود مستقل ندارد و استناد وجود به آن اعتباری است؛ از اینرو برای مجموع عالم یک گونه وجود اعتباری لحاظ میشود که در خیال، وحدتی برای آن به نام عالم متصور میشود؛ در حالیکه عالم خیال در خیال است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۱.</ref> | ||
بنابر نظر امامخمینی میتوان به عالم به سه نظر توجه کرد؛ اول نظر به [[وحدت و کثرت|کثرت]] که در آن [[ماهیت|ماهیات]] (مضافالیه) وجود منبسط (اضافه) و ذات حقتعالی (مضاف) لحاظ میشود. در این نظر سه چیز وجود دارد: «متجلی»، «جلوه» و «متجلیبه». در نظر دوم تنها جلوه و متجلی هست و ماهیات هیچاند. نظر سوم، نظر | بنابر نظر امامخمینی میتوان به عالم به سه نظر توجه کرد؛ اول نظر به [[وحدت و کثرت|کثرت]] که در آن [[ماهیت|ماهیات]] (مضافالیه) وجود منبسط (اضافه) و ذات حقتعالی (مضاف) لحاظ میشود. در این نظر سه چیز وجود دارد: «متجلی»، «جلوه» و «متجلیبه». در نظر دوم تنها جلوه و متجلی هست و ماهیات هیچاند. نظر سوم، نظر وحدت است که جلوه در متجلی فانی است. در این نظر تنها حقتعالی است که وجود مطلق است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۲–۲۴۳.</ref> | ||
== اقسام عوالم هستی == | == اقسام عوالم هستی == | ||
دربارهٔ تعداد عوالم در آثار [[حکما]] آرای مختلفی وجود دارد. در یک نگاه عوالم با وجود کثرتشان، منحصر در دو قسم عالماند: خلق ([[دنیا]]) و امر ([[آخرت]]).<ref>←ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۰۴؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۹.</ref> در نگاه دیگر عالم را به عالم کبیر و صغیر<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۹.</ref> و در تقسیمی دیگر، عوالم به | دربارهٔ تعداد عوالم در آثار [[حکما]] آرای مختلفی وجود دارد. در یک نگاه عوالم با وجود کثرتشان، منحصر در دو قسم عالماند: خلق ([[دنیا]]) و امر ([[آخرت]]).<ref>←ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۰۴؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۹.</ref> در نگاه دیگر عالم را به عالم کبیر و صغیر<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۹.</ref> و در تقسیمی دیگر، عوالم به ملک، ملکوت و جبروت تقسیم شدهاند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۱؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۹.</ref> | ||
نظام هستی از دیدگاه فیلسوفان [[مشاء]]، نظامی طولی است که به ترتیب واجبتعالی، عقول طولیه، نفوس، افلاک و عناصر را شامل میشود.<ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۷۹–۸۲؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۳–۲۴۹.</ref> [[شیخ اشراق]] نیز با توجه به مبانی فلسفی خود به تفسیر نظام هستی و عوالم | نظام هستی از دیدگاه فیلسوفان [[مشاء]]، نظامی طولی است که به ترتیب واجبتعالی، عقول طولیه، نفوس، [[افلاک]] و عناصر را شامل میشود.<ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۷۹–۸۲؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۳–۲۴۹.</ref> [[شیخ اشراق]] نیز با توجه به مبانی فلسفی خود به تفسیر نظام هستی و عوالم وجود پرداخت و بر این باور بود که همه آفرینش هستی، صدور، اشراق و پرتوی از نورالانوار است که به [[نفس]] توجه و اضافه اشراقی حضرت حق تحقق مییابند و به ترتیب، انوار طولی، انوار عرضی یا [[مثل افلاطونی|مُثل افلاطونی]]، عالم مثال منفصل و عالم غواسق و اجسام ایجاد میشوند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۳۵–۱۴۰؛ یزدانپناه، عالم عقول، ۱۹–۲۱.</ref> به اعتقاد شیخ اشراق از نورالانوار طبق [[قاعده الواحد]]، نور اقرب و از نور اقرب نور دوم و همینطور، از این انوار قاهره طولیه به لحاظ استغنا، مثل افلاطونی و انوار عرضی و به لحاظ [[فقر]] آنها برزخ ثوابت به وجود میآید و از انوار قاهره عرضیه، افلاک سبعه مادون فلک ثوابت و عالم عناصر و مرکبات به وجود میآیند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۴۰–۱۴۶؛ ← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۵۷.</ref> | ||
در نگاه عرفا و [[حکمت متعالیه]]، فیض الهی بر دو گونه است: | در نگاه عرفا و [[حکمت متعالیه]]، فیض الهی بر دو گونه است: | ||
# [[فیض اقدس]] که به ظهور [[اسمای الهی]] و اعیان ثابته میانجامد که بر اساس آن ساحت تعینات حقی مطرح است؛ | # [[فیض اقدس]] که به ظهور [[اسمای الهی]] و [[اعیان ثابته]] میانجامد که بر اساس آن ساحت تعینات حقی مطرح است؛ | ||
# فیض مقدس که به وسیله آن تعینات خلقی ظاهر میشود.<ref>یزدانپناه، مبانی و اصول، ۵۱۹–۵۲۴.</ref> تجلیات صقع ربوبی (تعینات حقی) همان عالم [[اسما و صفات]] است که گاهی از آن به عالم | # فیض مقدس که به وسیله آن تعینات خلقی ظاهر میشود.<ref>یزدانپناه، مبانی و اصول، ۵۱۹–۵۲۴.</ref> تجلیات صقع ربوبی (تعینات حقی) همان عالم [[اسما و صفات]] است که گاهی از آن به عالم لاهوت، عالم سرمدیت و صقع ربوبی یاد میشود.<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۲/۱۲۳۰.</ref> امامخمینی، عالم لاهوت را مبدأ سلسله نزولی میداند که از وجود ذات باریتعالی آغاز میشود و جامع جمیع اسمای حسنای خداوند و منبع فیض مقدس و گستره نور و وجود است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۲.</ref> نامهای دیگر این عالم عبارتاند از: عالم ربوبی<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۰.</ref> عالم سرمد و عالم اسما.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۷.</ref> امامخمینی این عالم را عالمی محیط بر عالم دهر و آنچه پایینتر آن است میداند، به گونهای که تمام عوالم مبدعات، مخترعات و کائنات و بر تمام کره وجودی محیط است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۶–۷۷.</ref> | ||
اما تجلیات خارج از صقع ربوبی (تعینات خلقی) همه در سه تعین کلی و در سه عالم تنظیم و سازمان یافتهاند این عوالم خلقی عبارتاند از: | اما تجلیات خارج از صقع ربوبی (تعینات خلقی) همه در سه تعین کلی و در سه عالم تنظیم و سازمان یافتهاند این عوالم خلقی عبارتاند از: | ||
=== عالم عقل === | === عالم عقل === | ||
عالم عقل با نظر به موجوداتی که در آناند، به دو مرتبه تقسیم میشود. مرتبه جبروت که مرتبه فوقانی عالم عقل است، جایگاه «کروبیان» است<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۷۷؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۵۴۹.</ref> و مرتبه دیگر که مرتبه نازله عالم عقل است، جایگاه «روحانیان» و «نفوس ناطقه» است. عالم جبروت را عالم ارواح، عالم مفارقات تامه یا عالم امر و عالم عقول نامیدهاند. عالم جبروت صریحاً عالم عقول مجرد نامیده میشود؛ با این مبنا که عقول کلیه در مرتبه کمال، از عالم اجسام نقائص را جبران میکنند.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۴۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۴۲؛ سبزواری، التعلیقات علی الشواهد الربوبیه، ۵۲۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۵۴۹–۵۵۰.</ref> در عالم جبروت، صورتهای اشیا و حقایق آنها شکل میگیرد<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۹۴.</ref> و هرچه از آغاز عالم تا انتهای آن خلق شده، از عالم جبروت نشئت میگیرد؛ از اینرو جبروت صورت قضای الهی است که «امالکتاب» خوانده میشود.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۴۷.</ref> | |||
بنابر نظر [[امامخمینی]] عالم جبروت، عالم عقول و مفارقات است که از ماده و زمان و تعلقات مادی منزه و مبرّاست<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۱–۷۲؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۰.</ref> و حالت انتظار و قوه ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۲.</ref> | بنابر نظر [[امامخمینی]] عالم جبروت، عالم عقول و مفارقات است که از ماده و زمان و تعلقات مادی منزه و مبرّاست<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۱–۷۲؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۰.</ref> و حالت انتظار و قوه ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۲.</ref> | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
ویژگیهای این عالم از نظر امامخمینی عبارتاند از: | ویژگیهای این عالم از نظر امامخمینی عبارتاند از: | ||
# برتری، حسن و جمال عالم جبروت نسبت به | # برتری، حسن و جمال عالم جبروت نسبت به عالم ماده و [[عالم مثال]]<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۰.</ref>؛ | ||
# جامعیت عالم جبروت به این معنا که تمام فعلیات در این عالم به صورت بساطت و اجمال موجود است و با خلق عالم | # جامعیت عالم جبروت به این معنا که تمام فعلیات در این عالم به صورت بساطت و اجمال موجود است و با خلق عالم عقل، تمام عالم مادون خلق شده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۴۰.</ref> ایشان در بیان رابطه عالم جبروت با عالم طبیعت معتقد است عالم طبیعت ظهور و [[تجلی]] عالم جبروت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۲.</ref>؛ | ||
# تحقق جهات در عالم جبروت به معنای جهاتی که در عالم مادهاند نیست، بلکه جهاتیاند که هیچ جدایی و تمایز وجودی و هویتی ندارند و همه چیز در همه چیز است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۷۹.</ref>؛ | # تحقق جهات در عالم جبروت به معنای جهاتی که در عالم مادهاند نیست، بلکه جهاتیاند که هیچ جدایی و تمایز وجودی و هویتی ندارند و همه چیز در همه چیز است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۷۹.</ref>؛ | ||
# ثبوت حدوث زمانی برای عالم جبروت به معنای روح زمان. امامخمینی برخلاف [[حکما]] که عوالم مجرده را از تدریج زمانی منزه میدانند، قائل است روح تدریج در عالم دهر متحقق است و به همین جهت حدوث زمانی به معنای روح زمان برای عوالم مجرده ثابت است، همانگونه که بنابر مسلک عرفانی نیز حدوث زمانی برای تمام عوالم ثابت است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱.</ref> {{ببینید|حدوث و قدم}}؛ | # ثبوت حدوث زمانی برای عالم جبروت به معنای روح زمان. امامخمینی برخلاف [[حکما]] که عوالم مجرده را از تدریج زمانی منزه میدانند، قائل است روح تدریج در عالم دهر متحقق است و به همین جهت حدوث زمانی به معنای روح زمان برای عوالم مجرده ثابت است، همانگونه که بنابر مسلک عرفانی نیز حدوث زمانی برای تمام عوالم ثابت است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱.</ref> {{ببینید|حدوث و قدم}}؛ | ||
# ماهیتنداشتن عالم عقول. امامخمینی در بیان ماهیت عقول طبق دو مبنا بحث کرده است: | # ماهیتنداشتن عالم عقول. امامخمینی در بیان ماهیت عقول طبق دو مبنا بحث کرده است: | ||
# بنابر نظر فیلسوفان مشاء، عقول [[ماهیت]] دارند، یعنی عقول و مجردات به صورت اطلاق و عدم تحدید صادر نشده و به صرافت و بساطت حقتعالی نیستند، بلکه مقید به ماهیت و حد هستند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۴–۱۸۵.</ref>؛ | # بنابر نظر فیلسوفان مشاء، عقول [[ماهیت]] دارند، یعنی عقول و مجردات به صورت اطلاق و عدم تحدید صادر نشده و به صرافت و بساطت حقتعالی نیستند، بلکه مقید به ماهیت و حد هستند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۴–۱۸۵.</ref>؛ | ||
# بنابر مشرب [[حکمت متعالیه]] عقول، بسائط و مجردات دارای جنس و فصل حقیقی نیستند، بلکه دارای جنس و فصل اعتباریاند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹.</ref>؛ زیرا حد و تعین در نظام وجود غیرقابل تصدیق است و ماهیات و حدود از اوهام و خیالاتاند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۶.</ref> در مفارقات و مجردات صرف، امکان ذاتی برای ایجادشان کافی است، بدون اینکه نیازمند به امکان استعدادی باشند؛ زیرا امکان ذاتی همان مقام ذات شیء است که در تمام موجودات ممکن، هست و آنچه از مجردات نفی میشود، امکان استعدادی است که حیثیت بالقوه و حیثیت بالفعل است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۸۱.</ref> {{ببینید|عقل( | # بنابر مشرب [[حکمت متعالیه]] عقول، بسائط و مجردات دارای جنس و فصل حقیقی نیستند، بلکه دارای جنس و فصل اعتباریاند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹.</ref>؛ زیرا حد و تعین در نظام وجود غیرقابل تصدیق است و ماهیات و حدود از اوهام و خیالاتاند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۶.</ref> در مفارقات و مجردات صرف، امکان ذاتی برای ایجادشان کافی است، بدون اینکه نیازمند به امکان استعدادی باشند؛ زیرا امکان ذاتی همان مقام ذات شیء است که در تمام موجودات ممکن، هست و آنچه از مجردات نفی میشود، امکان استعدادی است که حیثیت بالقوه و حیثیت بالفعل است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۸۱.</ref> {{ببینید|عقل (موجود مجرد)}}. | ||
[[امامخمینی]] همسو با برخی [[حکما]]<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۴۴–۱۴۵ و ۱۵۵.</ref> از | [[امامخمینی]] همسو با برخی [[حکما]]<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۴۴–۱۴۵ و ۱۵۵.</ref> از عقول به اسامی و اوصاف دیگری چون عقول کلیه،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۶.</ref> انوار قاهره،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۶ و ۳/۱۱۱.</ref> عقول مفارقه،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹.</ref> قلم،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰.</ref> عقول مقدسه<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۲.</ref> و سرادقات جمال<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۲.</ref> و از عالم آنها به عالم امر<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۲.</ref> و عالم دهر<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۱.</ref> تعبیر میکند. عقول به اعتقاد ایشان کلمات تامات الهیاند که هر یک مراتبی دارند که از نقص تعین و [[وحدت و کثرت|کثرت]] منزهاند و ظلمت و ماهیات در آنها راه ندارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۴.</ref> ایشان عقول را موجوداتی مجرد از مواد و صور میداند که باقی به بقای الهیاند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۰–۸۲.</ref> | ||
=== عالم مثال === | === عالم مثال === | ||
[[عالم مثال]] که مرتبه و نشئهای برتر از عالم طبیعت است، دارای صور و ابعاد است؛ اما فاقد | [[عالم مثال]] که مرتبه و نشئهای برتر از عالم طبیعت است، دارای صور و ابعاد است؛ اما فاقد [[حرکت]]، [[زمان]] و تغییر است.<ref>غفاری، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ۴۴.</ref> این عالم به مرتبهای از وجود گفته میشود که واسطه میان عالم عقلی و عالم جسمانی است؛ در واقع موجودات این عالم اگرچه مادی نیستند، اما برخی از آثار ماده مانند کم و کیف را دارند. نامهای دیگر این عالم، عالم اشباح مجرده<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۳۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۵۰۲.</ref> عالم صور معلقه،<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۳۰–۲۳۱.</ref> عالم مُثُل معلقه،<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۳۲؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۵۴۹.</ref> عالم خیال منفصل<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۳۰؛ دشتکی، اشراق هیاکل النور، ۲۵۹.</ref> و اقلیم ثامن<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۲۵۴.</ref> است. | ||
یکی از مسائل مهم [[فلسفه]] و [[عرفان]] مسئله عالم مثال (منفصل) و برزخ نزولی است. در میان | یکی از مسائل مهم [[فلسفه]] و [[عرفان]] مسئله عالم مثال (منفصل) و برزخ نزولی است. در میان حکمای اسلامی برخی وجود این عالم را منکر شدهاند.<ref>میرداماد، جذوات و مواقیت، ۶۲–۶۷؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۶۰۱–۶۰۵.</ref> [[شیخ اشراق]] ضمن اذعان به وجود عالم مثال، با مطرحکردن دلیلهایی کوشیده است وجود آن را با [[امکان اشرف|قاعده امکان اشرف]] به اثبات برساند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۳۴ و ۲/۱۴۵؛ ← قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۳۷.</ref> | ||
بحث از عالم مثال از جهات متعددی دارای اهمیت است؛ از جهت | بحث از عالم مثال از جهات متعددی دارای اهمیت است؛ از جهت هستیشناسی، بیانگر حلقه اتصال میان عالم مجردات تام و عالم طبیعت است و از جهت معرفتشناسی بیانگر منبع الهام حقایق و افاضه معارف به قوه خیال انسانی است. همچنین راه را برای مباحثی همچون رؤیا، اطلاع بر غیب و تمثل [[فرشتگان]] هموار میکند.<ref>کربن، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، ۸۵–۹۳؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۳۸۴.</ref> حکمای [[اشراق]] و اهل [[تصوف]] بر وجود این عالم دلیل اقامه کردهاند؛ اما به صورت کامل از عهده آن بر نیامدهاند. در این میان [[ملاصدرا]] براهین بسیاری در این زمینه اقامه کرده است<ref>آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۴۸۳–۴۸۴.</ref> {{ببینید|برزخ}}. | ||
[[امامخمینی]] به | [[امامخمینی]] به تبع عرفا و [[حکما]]<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۲/۱۱۹؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۳۹–۳۴۰؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۰۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۰۵.</ref> عالم ملکوت را به دو قسم اعلی و اسفل تقسیم کرده و قائل شده است ملکوت اعلی عالم نفوس کلیه<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۶.</ref> و عالم بهشت است که نفوس سعیده در آنجا هستند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۳.</ref> هر [[نفس]] در ارتباطی که با عالم ملکوت اعلی و [[فرشتگان مقرب]] پیدا میکند، علوم حقیقی به آنها القا و افاضه میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷۲.</ref> این عالم، مظهر تفصیلی عالم ارواح (عقول) و محل اخذ عهد و میثاق ربوبیت است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۵۶.</ref> عالم ملکوت اسفل همان مُثل معلقه و عالم [[قبر]]، عالم [[جن]]، [[شیطان]] و [[جهنم]] است که نفوس شقیه به سوی آن مسافرت میکنند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۳ و ۴۰۰.</ref> و هر یک از نفوس که ارتباط با این عالم (اسفل) و عالم جن و شیطان و نفوس خبیثه پیدا میکند، القائات آن شیطانی است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷۲.</ref> | ||
امامخمینی در اثبات [[عالم مثال]] با استناد به قاعده امکان اشرف قائل است چون میان عالم نور و عقل و عالم طبیعت ظلمانی هیچ تناسب و ارتباطی نیست، از اینرو عالم متوسطی باید میان آنها باشد که عالم مثال و برزخ است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۷.</ref> و از یک طرف به عالم طبیعت متصل است که با آخرین مرتبه از عالم طبیعت همافق است و از طرف دیگر آخرین مرتبهاش با نازلترین مرتبه عقل همافق است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۱۷.</ref> | امامخمینی در اثبات [[عالم مثال]] با استناد به [[قاعده امکان اشرف]] قائل است چون میان عالم نور و عقل و عالم طبیعت ظلمانی هیچ تناسب و ارتباطی نیست، از اینرو عالم متوسطی باید میان آنها باشد که عالم مثال و برزخ است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۷.</ref> و از یک طرف به عالم طبیعت متصل است که با آخرین مرتبه از عالم طبیعت همافق است و از طرف دیگر آخرین مرتبهاش با نازلترین مرتبه عقل همافق است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۱۷.</ref> | ||
=== عالم ماده === | === عالم ماده === | ||
حکما در اصطلاحات خود آنگاه که این عالم را در مقابل دیگر عوالم هستی نام میبرند، کلمه | [[حکما]] در اصطلاحات خود آنگاه که این عالم را در مقابل دیگر عوالم هستی نام میبرند، کلمه ناسوت بر آن میگذارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۶/۱۰۵۷.</ref> عالم ناسوت یا طبیعت را میتوان عالم شهادت، عالم ماده، عالم [[جسم|اجسام]]، عالم ملک،<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۹.</ref> عالم عناصر و عالم کون و فساد نامید.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۵۸.</ref> پایینتر از عالم طبیعت عالم دیگری نیست؛ زیرا وجود عالمی پایینتر از عالم طبیعت مستلزم این است که ماده طبیعی قادر بر ایجاد یک شیء از [[عدم]] باشد؛ افزون بر اینکه عالم طبیعت، عالم قوه و فعل، [[حرکت]]، [[زمان]] و مکان است و موجودی ضعیفتر از قوه، هیولی و زمان قابل تصور نیست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۶/۱۰۵۸.</ref> عالم طبیعت عالم حس و حضور است که [[فلکالافلاک]] محیط آن است. این عالم آخرین مرتبه عوالم در قوس نزول و ظلّالاظلال و حاشیه عدم و آخرین مرتبه نور وجود است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۶.</ref> و آخرین درجه آن، هیولی است که صرفالقوه و وجود ضعیف است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۲.</ref>؛ از اینرو عالم ناسوت محاط با عوالم بالاتر است و قوس نزول عوالم هستی به عالم ناسوت ختم میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۷.</ref> عالم طبیعت عالم فرق بلکه فرقالفرق و [[وحدت و کثرت|کثرت]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۳.</ref> از ویژگیهای این عالم بنابر نظر [[امامخمینی]] آن است که این عالم برخلاف دیگر عوالم هستی، در حال حرکت، تغییر و تبدیل است و به حرکت جوهری، وجودی بعد از عدم دارد و بلکه عین حرکت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۱۰.</ref>؛ همچنین مجموع عالم طبیعت دارای مکان نیست؛ زیرا تمام عالم طبیعت در خارج از خود، یک شیء همعرض ندارد و دارای جهت و مشرق و مغرب نیست تا قابل اشاره حسی باشد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۹۶.</ref> {{ببینید|دنیا و آخرت|جسم}}. | ||
== رابطه حضرات خمس و عوالم == | == رابطه حضرات خمس و عوالم == | ||
یکی از اصطلاحات مهم در [[ | یکی از اصطلاحات مهم در عرفان اسلامی [[حضرات خمس]] است. از نگاه عرفانی هر موجودی به قدر سعه و ضیق هویت خویش، مظهر حقتعالی است و خداوند در او ظهور کرده است و صفات و کمالات حق و به تبع آنها ذات مقدسش در آن حضور خواهد داشت؛ بنابراین همه اشیا در کل نظام هستی، محضر خداوندند و حقتعالی در آنها حضور دارد. تعینات کلی الهی به دو قسم تقسیم میشوند: تعین حقی و خلقی. تعینهای حقی یعنی تعین اول و تعین ثانی که دو مرحله از ظهور در صقع ربوبیاند، درمجموع یک حضرت بهشمار میآیند و در پی آن هر یک از عوالم سهگانه که تعینهای خلقی را تشکیل میدهند، حضرتهای دوم (عالم عقول)، سوم ([[عالم مثال]]) و چهارم (عالم طبیعت) را سامان میدهند. حضرت پنجم نیز که جامع همه حضرات پیشین است و از جهتی تمام قوس صعود در آن معنا مییابد، کون جامع یا [[انسان کامل]] نام دارد.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۸۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۹–۹۱؛ جامی، نقد النصوص، ۳۰.</ref> | ||
امامخمینی رابطه عوالم را با حضرات خمس رابطه ظل و ذیالظل و عوالم کلیه را ظل حضرات خمس میداند و بر این باور است که انسان کامل، ظل حضرت جامع الهی است و عالم اعیان، ظل حضرت غیب مطلق و عالم عقول و نفوس، ظل حضرت غیب مضاف و عالم خیال و مثال مطلق، ظل حضرت شهادت مضاف و عالم ملک، ظل حضرت شهادت مطلق است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> ایشان در تقریری دیگر با استناد به آیه «أَلَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ»<ref>فرقان، ۴۵.</ref> دو حضرت اسمائی و اعیانی را ظل [[فیض اقدس]] و دو حضرت ملکوت و شهادت را ظل فیض مقدس میشمارد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۱.</ref> {{ببینید|حضرات خمس}} | امامخمینی رابطه عوالم را با حضرات خمس رابطه ظل و ذیالظل و عوالم کلیه را ظل حضرات خمس میداند و بر این باور است که انسان کامل، ظل حضرت جامع الهی است و عالم اعیان، ظل حضرت غیب مطلق و عالم عقول و نفوس، ظل حضرت غیب مضاف و عالم خیال و مثال مطلق، ظل حضرت شهادت مضاف و عالم ملک، ظل حضرت شهادت مطلق است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> ایشان در تقریری دیگر با استناد به آیه «أَلَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ»<ref>فرقان، ۴۵.</ref> دو حضرت اسمائی و اعیانی را ظل [[فیض اقدس]] و دو حضرت ملکوت و شهادت را ظل فیض مقدس میشمارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۱.</ref> {{ببینید|حضرات خمس}} | ||
== تطابق عوالم == | == تطابق عوالم == | ||
از دیدگاه [[حکمت متعالیه]] عوالم هستی از هم متباین و بیارتباط با هم نیستند، بلکه نوعی ارتباط و پیوستگی میان عوالم برقرار است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸.</ref> تطابق عوالم به این معناست که هرچه در عوالم پایینتر است، در عوالم بالاتر به صورت کاملتر وجود دارد و موجودات عوالم پایین، تنزل و مظهر موجودات عالم بالایند<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۴۲ و ۴۹۵.</ref>؛ بنابراین تطابق عوالم به این معناست که حقیقت واحد [[وجود]]، دارای مراتب و نشئات بسیاری است که مراتب و نشئات پایینتر رقیقه و تضعیفشده و صورت ناقص مراتب بالایند و مراتب بالا، صورت شدید و کمال و حقیقت صورت مادوناند؛ در نتیجه عوالم وجود اگرچه بهشدت و ضعف و کمال و نقصان متغایرند، اما همگی عین یک حقیقتاند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۱۵۷؛ گرجیان و موسوی، مبانی تطابق عوالم از دیدگاه صدرالمتألهین، ۱۶۶–۱۶۷؛ عبودیت، تطابق عوالم، ۷۸–۸۲؛ مظفری، مراتب وجودی عالم کبیر، ۸–۹.</ref> | از دیدگاه [[حکمت متعالیه]] عوالم هستی از هم متباین و بیارتباط با هم نیستند، بلکه نوعی ارتباط و پیوستگی میان عوالم برقرار است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸.</ref> تطابق عوالم به این معناست که هرچه در عوالم پایینتر است، در عوالم بالاتر به صورت کاملتر وجود دارد و موجودات عوالم پایین، تنزل و مظهر موجودات عالم بالایند<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۴۲ و ۴۹۵.</ref>؛ بنابراین تطابق عوالم به این معناست که حقیقت واحد [[وجود]]، دارای مراتب و نشئات بسیاری است که مراتب و نشئات پایینتر رقیقه و تضعیفشده و صورت ناقص مراتب بالایند و مراتب بالا، صورت شدید و کمال و حقیقت صورت مادوناند؛ در نتیجه عوالم وجود اگرچه بهشدت و ضعف و کمال و نقصان متغایرند، اما همگی عین یک حقیقتاند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۱۵۷؛ گرجیان و موسوی، مبانی تطابق عوالم از دیدگاه صدرالمتألهین، ۱۶۶–۱۶۷؛ عبودیت، تطابق عوالم، ۷۸–۸۲؛ مظفری، مراتب وجودی عالم کبیر، ۸–۹.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز با اصول و مبانی چون بساطت وجود، تشکیک در وجود و اصل [[علیت]] به تبیین تطابق عوالم پرداخته است و از آنجاکه با توجه به مبانی عرفانی، علیت به تشأّن و | [[امامخمینی]] نیز با اصول و مبانی چون بساطت وجود، [[تشکیک در وجود]] و اصل [[علیت]] به تبیین تطابق عوالم پرداخته است و از آنجاکه با توجه به مبانی عرفانی، علیت به تشأّن و تشکیک در مراتب وجود، جای خود را به تشکیک در مراتب ظهور میدهد، عوالم ظهور به جای عوالم وجود مینشیند؛ یعنی [[تجلی]] و ظهور حقتعالی دارای مراتبی است که اختلاف و اشتراکشان در شدت و ضعف ظهور است. عالم پایینتر تنزلیافته و رقیقه عالم بالاتر است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۸.</ref> و در ظرف تجلی، عالم بالا به صورت اعلا و اشرف موجود است و همه فعلیتهای عالم پایین در عالم بالا به صورت بساطت و اجمال موجود است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۴۰–۳۴۱.</ref>؛ از اینرو هر مرتبه بالاتر، دارای کمالات مرتبه پایینتر به صورت اعلی و اشدّ است و هر مرتبه پایینتر هم دارای کمالات مرتبه بالاتر به صورت ضعیفتر و ناقصتر است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۱۳.</ref> و هر آنچه در معلول از حیث کمال هست، به صورت کاملتر در مبدأ آن (علت) نیز هست؛ پس تمام کمالات و حیثیات وجودی عالم شهادت در عالم غیب هست و هیچ کمالی در عالم پایینتر نیست که از حیطه وجود عالم بالا خارج باشد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۱۹–۳۲۰.</ref> و از آنجاکه خداوند قیوم بالذات و صرفالوجود است و مرتبه صرف، تمام علت مراتب نازله و دارای کمالات آنهاست<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۱۴–۲۱۵.</ref>؛ از اینرو از جهت فلسفی پس از ذات باریتعالی، عوالم هستی از حیث وجودی از سلسلهای طولی برخوردارند که در آنها یک عالم، علت عالم پس از خود است و رابطهای علّی و معلولی بر عوالم هستی حاکم است؛ به این صورت که در عالم جبروت، عقل اول ـ که معلول حقیقی مبدأ اعلی است ـ علت عقل ثانی است تا آخر عالم عقل و پس از آن نوبت به عالم ملکوت میرسد که معلول وجودی عالم جبروت است و عالم طبیعت نیز معلول عالم ملکوت بهشمار میآید، تا نوبت به آخرین مرتبه وجود، یعنی هیولای اولی برسد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۹۹.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/471/ عوالم هستی]، دانشنامه | * باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/471/ عوالم هستی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۴۷۱–۴۷۸. | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] |