مارکسیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''مارکسیسم'''، مکتبی فلسفی ـ سیاسی، اقتصادی، بر اساس نظریه کارل مارکس و با هدف برقراری جامعه بی‌طبقه. == معرفی == مارکسیسم نظریه‌ای است که «کارل مارکس» (م۱۸۸۳م/ ۱۲۶۱ش) و «فریدریش انگلس» (م۱۸۹۵م/ ۱۲۷۴ش)، در باب چگونگی تحول زندگی اجتماعی ـ تاریخ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
در شرح و نقد جزء نخست قابل توجه است که این مکتب قائل به حقیقت ثابت نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۵۰۷.</ref> و حقیقت را برایند مکان، زمان و ماده می‌داند و بر آن است که روح نیز مادی است<ref>ارانی، آثار و مقالات دکتر تقی ارانی، ۱۶۴.</ref> و دنیای غیر مادی وجود ندارد؛<ref>ارانی، آثار و مقالات دکتر تقی ارانی، ۳.</ref> بنابراین همه صورت‌های هستی، منشأ مادی دارند و ناشی از دگرگونی‌های ماده، بنابر قوانین دیالکتیک<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۸۹.</ref> یعنی تغییر (نهاد)، تأثیر متقابل (برابرنهاد) و تضاد (هم‌نهاد)‌اند.<ref>مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ۲۹۱.</ref> مکتب مارکسیسم، [[خدا]]، [[روح]]، [[بهشت]] و [[جهنم]] را اموری اسطوره‌ای و زاییده فکر انسان برای رویارویی با دنیای حقیقی یعنی ماده می‌داند.<ref>میلز، مارکس و مارکسیسم، ۷۴.</ref> این مکتب، قائل به نیکی ذاتی نیست، [[اخلاق]] و [[دین]] را زاییده وضع اقتصادی<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۳۵۷.</ref> و از امور نسبی و بدون معیار مشخص،<ref>هاشمی رفسجانی، ارزش‌ها و مکتب‌ها، ۳۳.</ref> می‌شمرد؛ همان‌گونه که [[مذهب]] و دین را ساخته انسان و خوشبختی موهوم، افیون مردم و دستاویزی برای سرپوش‌گذاشتن بر ستم‌های اجتماعی به ‌شمار می‌آورد و بر آن است که خوشبختی واقعی او با محو دین، تحقق می‌یابد.<ref>مارکس، نقد فلسفه حق هگل، ۳ ـ ۴؛ میلز، مارکس و مارکسیسم، ۲۴۵ ـ ۲۴۶.</ref>
در شرح و نقد جزء نخست قابل توجه است که این مکتب قائل به حقیقت ثابت نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۵۰۷.</ref> و حقیقت را برایند مکان، زمان و ماده می‌داند و بر آن است که روح نیز مادی است<ref>ارانی، آثار و مقالات دکتر تقی ارانی، ۱۶۴.</ref> و دنیای غیر مادی وجود ندارد؛<ref>ارانی، آثار و مقالات دکتر تقی ارانی، ۳.</ref> بنابراین همه صورت‌های هستی، منشأ مادی دارند و ناشی از دگرگونی‌های ماده، بنابر قوانین دیالکتیک<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۸۹.</ref> یعنی تغییر (نهاد)، تأثیر متقابل (برابرنهاد) و تضاد (هم‌نهاد)‌اند.<ref>مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ۲۹۱.</ref> مکتب مارکسیسم، [[خدا]]، [[روح]]، [[بهشت]] و [[جهنم]] را اموری اسطوره‌ای و زاییده فکر انسان برای رویارویی با دنیای حقیقی یعنی ماده می‌داند.<ref>میلز، مارکس و مارکسیسم، ۷۴.</ref> این مکتب، قائل به نیکی ذاتی نیست، [[اخلاق]] و [[دین]] را زاییده وضع اقتصادی<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۳۵۷.</ref> و از امور نسبی و بدون معیار مشخص،<ref>هاشمی رفسجانی، ارزش‌ها و مکتب‌ها، ۳۳.</ref> می‌شمرد؛ همان‌گونه که [[مذهب]] و دین را ساخته انسان و خوشبختی موهوم، افیون مردم و دستاویزی برای سرپوش‌گذاشتن بر ستم‌های اجتماعی به ‌شمار می‌آورد و بر آن است که خوشبختی واقعی او با محو دین، تحقق می‌یابد.<ref>مارکس، نقد فلسفه حق هگل، ۳ ـ ۴؛ میلز، مارکس و مارکسیسم، ۲۴۵ ـ ۲۴۶.</ref>


از سوی دیگر، مارکسیسم تاریخ را صحنه مبارزه طبقاتی و در مجموع پیکار پنهان و پیدای ستمگر و ستمکش می‌داند که در نهایت به نوسازی انقلابی و کامل جامعه یا نابودی هر دو طرف پیکار منتهی می‌شود.<ref>مارکس و انگلس، مانیفست حزب کمونیست، ۲۶.</ref> بر اساس این مکتب، شیوه تولید و خواص مادی هر دوره، منشأ افکار و عقاید افراد آن جامعه است<ref>ارانی، آثار و مقالات دکتر تقی ارانی، ۱۵.</ref> و بر اثر تضاد، کشاکش و جنگ طبقاتی که در همه دوره‌ها غیر از کمونیسم اولیه وجود داشته، صورت‌های اجتماعی زندگی تغییر می‌کند.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۹۰ ـ ۲۹۱.</ref> مارکسیسم دوره‌های زندگی اجتماعی بشر را بر محور اقتصاد و [[مالکیت]]، به اشتراک اولیه، برده‌داری، فئودالیسم (ارباب ـ رعیتی) [[سرمایه‌داری]]، [[سوسیالیسم]] و [[کمونیسم]] تقسیم کرده است. دوره اشتراک اولیه، از دیدگاه این مکتب، دوره مطلوب به ‌شمار می‌آید؛ زیرا به جهت ناآشنایی انسان با اصول [[کشاورزی]]، دامپروری و [[صنعت]]، هر فرد به اندازه نیاز خود تولید می‌کرد و چون عوامل جنگ و درگیری مانند مال و ثروت در بین نبود، برادری و [[مساوات]] و [[عدالت]] وجود داشت.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۴۱۸ ـ ۴۱۹.</ref>
از سوی دیگر، مارکسیسم تاریخ را صحنه مبارزه طبقاتی و در مجموع پیکار پنهان و پیدای ستمگر و ستمکش می‌داند که در نهایت به نوسازی انقلابی و کامل جامعه یا نابودی هر دو طرف پیکار منتهی می‌شود.<ref>مارکس و انگلس، مانیفست حزب کمونیست، ۲۶.</ref> بر اساس این مکتب، شیوه تولید و خواص مادی هر دوره، منشأ افکار و عقاید افراد آن جامعه است<ref>ارانی، آثار و مقالات دکتر تقی ارانی، ۱۵.</ref> و بر اثر تضاد، کشاکش و جنگ طبقاتی که در همه دوره‌ها غیر از کمونیسم اولیه وجود داشته، صورت‌های اجتماعی زندگی تغییر می‌کند.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۹۰ ـ ۲۹۱.</ref> مارکسیسم دوره‌های زندگی اجتماعی بشر را بر محور اقتصاد و [[مالکیت]]، به اشتراک اولیه، برده‌داری، فئودالیسم (ارباب ـ رعیتی) [[سرمایه‌داری]]، سوسیالیسم و کمونیسم تقسیم کرده است. دوره اشتراک اولیه، از دیدگاه این مکتب، دوره مطلوب به ‌شمار می‌آید؛ زیرا به جهت ناآشنایی انسان با اصول [[کشاورزی]]، دامپروری و [[صنعت]]، هر فرد به اندازه نیاز خود تولید می‌کرد و چون عوامل جنگ و درگیری مانند مال و ثروت در بین نبود، برادری و [[مساوات]] و [[عدالت]] وجود داشت.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۴۱۸ ـ ۴۱۹.</ref>


مهم‌ترین بخش مکتب مارکس، جزء سوم یا همان انقلاب مارکس است. پیروان وی معتقدند می‌توان از این [[فلسفه]]، به صورت دانشی انقلابی استفاده کرد؛ یعنی به صورت ابزاری که به وسیله آن بتوان وضع موجود را توجیه و سپس آینده را بر اساس آن پیش‌بینی کرد و با تکیه بر آن، راهی به سوی آینده گشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۵۰۱.</ref> مارکسیسم هدف خود را رسیدن به جامعه کمونیستی معرفی کرده، معتقد است که پس از نابودی سرمایه‌داری، سوسیالیسم که یک دوره گذار و موقتی به ‌شمار می‌آید، شکل می‌گیرد و در آن، دولت، نماینده طبقه کارگر است و مالکیت خصوصی از میان می‌رود. سرانجام، جامعه از سوسیالیسم نیز عبور می‌کند و به نظام کمونیستی پای می‌نهد که کاملاً بی‌طبقه است.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۳۱ ـ ۳۳.</ref>
مهم‌ترین بخش مکتب مارکس، جزء سوم یا همان انقلاب مارکس است. پیروان وی معتقدند می‌توان از این [[فلسفه]]، به صورت دانشی انقلابی استفاده کرد؛ یعنی به صورت ابزاری که به وسیله آن بتوان وضع موجود را توجیه و سپس آینده را بر اساس آن پیش‌بینی کرد و با تکیه بر آن، راهی به سوی آینده گشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۵۰۱.</ref> مارکسیسم هدف خود را رسیدن به جامعه کمونیستی معرفی کرده، معتقد است که پس از نابودی سرمایه‌داری، سوسیالیسم که یک دوره گذار و موقتی به ‌شمار می‌آید، شکل می‌گیرد و در آن، دولت، نماینده طبقه کارگر است و مالکیت خصوصی از میان می‌رود. سرانجام، جامعه از سوسیالیسم نیز عبور می‌کند و به نظام کمونیستی پای می‌نهد که کاملاً بی‌طبقه است.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۳۱ ـ ۳۳.</ref>
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش