کاربر:Salehi/صفحه تمرین۵: تفاوت میان نسخهها
(اصلاح ارقام) برچسب: برگرداندهشده |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر | واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر مادیت،<ref>(ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵ ـ ۱۴۶؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۳/۴۹۱ ـ ۴۹۲؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۵۲)</ref> فرشته،<ref>(فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۹۱)</ref> مقدس، پاکیزه، پارسایی،<ref>(دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۸۵۰)</ref> صفا و معنویت<ref>(انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۱۷)</ref> و رحمت<ref>(ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۷۲)</ref> است. در اصطلاح اجتماعی، روحانیت عالمان دینیاند که در راه تزکیه و آموزش تعالیم الهی و رساندن آن به مردم میکوشند و مسئولیت نشاندادن راه سعادت و زندگی سالم بر پایه آموزههای خداوند را بر عهده دارند.<ref>(حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷)</ref> واژه روحانی در این معنا تازه و نوظهور است<ref>(معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۶؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷ ـ ۸)</ref> و کاربرد آن بیشتر در دورههای اخیر و پس از نهضت مشروطه و متأثر از ادبیات غرب به کار رفته است.<ref>(دولتآبادی، حیات یحیی، ۱/۱۱؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸ و ۱۰ ـ ۱۱)</ref> | ||
در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و | در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و علما،<ref>(کلینی، الکافی، ۱/۳۵ ـ ۳۶)</ref> ملا،<ref>(دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۱۷۳۱)</ref> طلبه و طلاب<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۷۲؛ کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱/۱۹۲، ۱۹۳ و ۵۷۰)</ref> و آخوند<ref>(صدر، تکملة امل الامل، ۲/۳۲۷)</ref> بهویژه برای عالمان شیعه رایج بوده است. همچنین از عالمان دینی با عناوین و القابی مانند فقیه،<ref>(کلینی، الکافی، ۱/۳۶؛ تنکابنی، زندگی دانشمندان، ۴۳)</ref> شیخ،<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۵/۱۳۴)</ref> مرجع، نایب و عارف،<ref>(یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸)</ref> حجةالاسلام<ref>(کربلایی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ۳۶ ـ ۱۰۹)</ref> و آیتالله<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۷/۱۰۰)</ref> یاد میشده است. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
پیشینه روحانیت به پیدایش دین بر میگردد و همه ادیان دارای متولیانی بودهاند. برهمنان روحانیان دین بودایی به حساب میآمدند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۶۵ ـ ۳۶۶) | پیشینه روحانیت به پیدایش دین بر میگردد و همه ادیان دارای متولیانی بودهاند. برهمنان روحانیان دین بودایی به حساب میآمدند.<ref>(حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۶۵ ـ ۳۶۶)</ref> یهودیان عالمان خود را «احبار»<ref>(مائده، ۴۴)</ref> مینامیدند؛<ref>(مقاتل، تفسیر مقاتلبنسلیمان، ۱/۴۷۹)</ref> ولی اکنون به آنان خاخام میگویند. روحانیت یهود نیز دستگاه بستهاى بود که جز فرزندان لاوى کسى نمیتوانست وارد آن شود.<ref>(حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۶۶)</ref> در قرآن به عالمان دین مسیح، قسیس ـ عربی «کشیش» ـ گفته شده است.<ref>(مائده، ۸۲)</ref> روحانیان مسیحی که در رأس آنان پاپ قرار دارد و در واتیکان مستقر است، دارای تشکیلات مفصل و سلسلهمراتبی مانند کاردینال، اسقف، اسقف اعظم، کشیش و دیکون (شماس)اند.<ref>(نجاتنیا و قنبری، آداب و مراتب روحانیت در کلیسیای کاتولیک و انگلیس، ۷۰)</ref> | ||
پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از مسلمانان برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند (توبه، ۱۲۲) و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد (مکارم شیرازی، ۸/۲۴۱) | پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از مسلمانان برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند<ref>(توبه، ۱۲۲)</ref> و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد.<ref>(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۴۱)</ref> پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) تشویقکننده طلاب علوم دینی بودند.<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۳۸۶؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۹ ـ ۳۰)</ref> پس از پیامبر(ص) مردم برای فراگیری علم به مدینه میآمدند و حلقههای درس و بحث در مسجد پیامبر(ص) تشکیل میشد.<ref>(ابنسعد، طبقات الکبری، ۱/۴۱۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۳۲)</ref> | ||
در دوره ائمه اهل بیت(ع) بهویژه دوران امامباقر(ع) و امامصادق(ع) فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از عصر غیبت کبری فراهم شد (آقابزرگ، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ آل قاسم، ۱/۲۴۰ ـ ۲۵۲) | در دوره ائمه اهل بیت(ع) بهویژه دوران امامباقر(ع) و امامصادق(ع) فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از عصر غیبت کبری فراهم شد.<ref>(آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۴۰ ـ ۲۵۲)</ref> در دوران غیبت، تشکیلات روحانیت گسترش پیدا کرد و در سده چهارم در شهرهای بغداد، نجف، حلب و قم حوزههای علمیه رشد کردند و علمای دین با استفاده از فرصت حکومتهای شیعی توانستند گامهای مؤثری در جهت گسترش اسلام و فرهنگ اهل بیت(ع) بردارند.<ref>(رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۱ ـ ۴۴۳)</ref> همچنین حوزه علمیه حلّه از اواسط قرن ششم تا هشتم از معتبرترین و پرکارترین حوزههای علمیه شیعی بود.<ref>(مزینانی، حوزه علمیه حلّه، ۱۵۰)</ref> در دوره صفویه نیز روحانیان با استفاده از فرصت ایجادشده توانستند مذهب شیعه را نشر و گسترش دهند و مدارس علوم دینی را آکنده از طالبان علم کنند<ref>(رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۴)</ref> و با مهاجرت عبدالکریم حائری یزدی به قم در آغاز سال ۱۳۰۱ حوزه علمیه رونق دوباره گرفت<ref>(ذاکری، طلوع خورشید، ۴۵ ـ ۴۶)</ref> و سازمان روحانیت انسجام بیشتری یافت. | ||
:{{ببینید|حوزههای علمیه|حوزه علمیه نجف|حوزه علمیه قم}} | |||
رضاشاه پهلوی که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان | رضاشاه پهلوی که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان میداد،<ref>(مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۳۸)</ref> پس از رسیدن به سلطنت و استحکام پایههای قدرت خود، در جهت حذف ارزشها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت گام برداشت و از راههای مختلف ازجمله تربیت روحانیِ درباری، تحقیر روحانیت مبارز و متهمکردن آنان به ارتجاع تلاش کرد.(بصیرتمنش، ۱۲۸ ـ ۱۳۱) در این دوره مدارس دینی بسیاری بسته شد (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۶۱) و عدهای از روحانیان تبعید شدند یا به قتل رسیدند و اعتراضهای آنان سرکوب شد (بصیرتمنش، ۱۳۲؛ بشارتی، ۱/۱۶۹ ـ ۱۷۲ و ۲۵۰) و در نتیجه روحانیان و طلابِ مدارس علوم دینی تعدادشان از حدود ۶ هزار به کمتر از ۸۰۰ تن رسید (شیرخانی و زارع، ۳۳). | ||
امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف استعمار بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود اسلام را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد (صحیفه، ۴/۴۷)، خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده بر نهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد (همو، کشف اسرار، ۳۳۲) و اقدامات رژیم پهلوی درباره خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد (بصیرتمنش، ۴۹۱ ـ ۵۰۸). به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت (صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷). ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است (کشف اسرار، ۹) (← مقاله پهلوی، رضا). | امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف استعمار بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود اسلام را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد (صحیفه، ۴/۴۷)، خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده بر نهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد (همو، کشف اسرار، ۳۳۲) و اقدامات رژیم پهلوی درباره خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد (بصیرتمنش، ۴۹۱ ـ ۵۰۸). به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت (صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷). ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است (کشف اسرار، ۹) (← مقاله پهلوی، رضا). | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==اهمیت و جایگاه== | ==اهمیت و جایگاه== | ||
نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است (معصومی، ۳۸ ـ ۳۹). قرآن کریم دعوت به دین را بهترین کار دانسته (فصلت، ۳۳) و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است (توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، ۹/۴۰۴). پیامبر خدا(ص) فقها را به منزله پیامبران دانسته (فقه الرضا(ع)، ۳۳۸) و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است (کلینی، ۱/۳۲). | نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۸ ـ ۳۹). قرآن کریم دعوت به دین را بهترین کار دانسته (فصلت، ۳۳) و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است (توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، ۹/۴۰۴). پیامبر خدا(ص) فقها را به منزله پیامبران دانسته (فقه الرضا(ع)، ۳۳۸) و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است (کلینی، الکافی، ۱/۳۲). | ||
امامخمینی به استناد روایتی (مجلسی، ۱/۱۶۴)، شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که فرشتگان برای آنان استغفار میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند (چهل حدیث، ۴۱۰). ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند (صحیفه ۲۰/۳۴۲) و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را دفاع از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد (همان، ۱/۱۵۸) و عالمان دینی در امتداد خط امامت و رسالت، مرجع امور مردماند (ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴). ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص) (صحیفه، ۵/۲۷۹)، جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع) (تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱ ـ ۶۰۲)، امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران بنیاسرائیل (همان، ۴/۶۰۲)، طبیب روحانی (صحیفه، ۶/۴۲۳)، مدافع و مبلغ دین و مذهب (همان، ۱/۵۹)، ذخیره و پشتوانه ملت (همان، ۶/۴۰) شمرده است. به نظر ایشان مقام (همان، ۱/۱۴۳) و لباس روحانیان (همان، ۱۷/۴۹۲) به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از نبوت و امامت است (همان، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است (همان، ۷/۴۶۱) و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند (همان، ۱/۹۰). ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند (کشف اسرار، ۸ ـ ۹)؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند (صحیفه، ۹/۵۳۴). | امامخمینی به استناد روایتی (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۶۴)، شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که فرشتگان برای آنان استغفار میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند (چهل حدیث، ۴۱۰). ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند (صحیفه ۲۰/۳۴۲) و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را دفاع از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد (همان، ۱/۱۵۸) و عالمان دینی در امتداد خط امامت و رسالت، مرجع امور مردماند (ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴). ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص) (صحیفه، ۵/۲۷۹)، جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع) (تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱ ـ ۶۰۲)، امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران بنیاسرائیل (همان، ۴/۶۰۲)، طبیب روحانی (صحیفه، ۶/۴۲۳)، مدافع و مبلغ دین و مذهب (همان، ۱/۵۹)، ذخیره و پشتوانه ملت (همان، ۶/۴۰) شمرده است. به نظر ایشان مقام (همان، ۱/۱۴۳) و لباس روحانیان (همان، ۱۷/۴۹۲) به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از نبوت و امامت است (همان، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است (همان، ۷/۴۶۱) و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند (همان، ۱/۹۰). ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند (کشف اسرار، ۸ ـ ۹)؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند (صحیفه، ۹/۵۳۴). | ||
امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از روشنفکران که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود (حوزه، ۲۱/۹۹؛ مطهری، ۲۴/۵۰۹)، یک نگاه باطل و برخلاف عقل و سیاست میدانست (صحیفه ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹ ـ ۲۸۰) و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد (همان، ۱۷/۹۲). ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک (همان، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰)، اسلام منهای محتوا (همان، ۸/۱۲) و اسلام منهای اسلام (همان، ۸/۴۴ و ۵۷) میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند (همان، ۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱). | امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از روشنفکران که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود (حوزه، ۲۱/۹۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۵۰۹)، یک نگاه باطل و برخلاف عقل و سیاست میدانست (صحیفه ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹ ـ ۲۸۰) و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد (همان، ۱۷/۹۲). ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک (همان، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰)، اسلام منهای محتوا (همان، ۸/۱۲) و اسلام منهای اسلام (همان، ۸/۴۴ و ۵۷) میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند (همان، ۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱). | ||
امامخمینی همواره بر حفظ حریم روحانیت تأکید میکرد (همان، ۳/۲۰۵ و ۹/۵۱۰؛ کشف اسرار، ۲۱۲) و جایگاه روحانیت را در استقلال و حفظ کشور بیرقیب میدانست و معتقد بود بدون جلوداریِ روحانیت، کشور به سوی وابستگی و نابودی پیش میرود (صحیفه، ۱/۴۱۷). ایشان در دوران مبارزه با رژیم پهلوی نیز همواره از جایگاه روحانیان دفاع میکرد؛ چنانکه در جریان اهانت مأموران رژیم پهلوی به طلاب حوزه و نیز محاصره بیت سیداحمد خوانساری از مراجع تقلید در تهران، از مردم خواست از جایگاه علما دفاع کنند (همان، ۱/۱۴۱). پس از انقلاب اسلامی برخی از گروهها برای کاهش اعتبار روحانیت در میان مردم سعی کردند در مساجد برای پیشنمازی از افراد غیر روحانی و به تعبیر امامخمینی «عدهای از اشرار» و کسانی که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند، استفاده کنند (همان، ۱۳/۳۵۹)؛ اما امامخمینی بر آن بود که مردم افراد روحانیِ ملبس را پیشنماز قرار دهند و با وجود روحانی از اقتداکردن به افراد غیر روحانی خودداری کنند (استفتائات، ۱/۲۹۴). به نظر ایشان روحانیان پرچمدار انحرافستیزی در جامعهاند (صحیفه، ۴/۲۱۷) و مخدوش کردن وجهه روحانیت از مصادیق انحراف است (همان، ۱۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴). | امامخمینی همواره بر حفظ حریم روحانیت تأکید میکرد (همان، ۳/۲۰۵ و ۹/۵۱۰؛ کشف اسرار، ۲۱۲) و جایگاه روحانیت را در استقلال و حفظ کشور بیرقیب میدانست و معتقد بود بدون جلوداریِ روحانیت، کشور به سوی وابستگی و نابودی پیش میرود (صحیفه، ۱/۴۱۷). ایشان در دوران مبارزه با رژیم پهلوی نیز همواره از جایگاه روحانیان دفاع میکرد؛ چنانکه در جریان اهانت مأموران رژیم پهلوی به طلاب حوزه و نیز محاصره بیت سیداحمد خوانساری از مراجع تقلید در تهران، از مردم خواست از جایگاه علما دفاع کنند (همان، ۱/۱۴۱). پس از انقلاب اسلامی برخی از گروهها برای کاهش اعتبار روحانیت در میان مردم سعی کردند در مساجد برای پیشنمازی از افراد غیر روحانی و به تعبیر امامخمینی «عدهای از اشرار» و کسانی که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند، استفاده کنند (همان، ۱۳/۳۵۹)؛ اما امامخمینی بر آن بود که مردم افراد روحانیِ ملبس را پیشنماز قرار دهند و با وجود روحانی از اقتداکردن به افراد غیر روحانی خودداری کنند (استفتائات، ۱/۲۹۴). به نظر ایشان روحانیان پرچمدار انحرافستیزی در جامعهاند (صحیفه، ۴/۲۱۷) و مخدوش کردن وجهه روحانیت از مصادیق انحراف است (همان، ۱۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴). | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
۲. پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، پارسایی و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و امانتداری در حفظ اسلام و وحی الهی را شرط عالم دینی شمرده است (صحیفه، ۲/۴۱۱). به باور ایشان ارزش علم و علماندوزی مقدمه رسیدن به توحید قلبی و عملی است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین حجاب خواهد بود (حدیث جنود، ۸ ـ ۱۰؛ تفسیر حمد، ۱۳۸ ـ ۱۳۹)؛ بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از شعائر اسلام دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست (صحیفه، ۸/۵۲۲ ـ ۵۲۳). ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است (تقریرات، ۳/۴۶۴ ـ ۴۶۵). ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در ماجرای کشف حجاب برخی علمای ضعیفالنفس به دستور رضاشاه پهلوی با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند سیدابوالقاسم کاشانی با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند (صحیفه، ۱۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱). ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در حوزه نجف، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد (همان، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷ ـ ۲۸ و ۳۷) و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت (همان، ۶/۲۷۸) و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و غرور را از لوازم موفقیت روحانیت (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) میخواند. | ۲. پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، پارسایی و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و امانتداری در حفظ اسلام و وحی الهی را شرط عالم دینی شمرده است (صحیفه، ۲/۴۱۱). به باور ایشان ارزش علم و علماندوزی مقدمه رسیدن به توحید قلبی و عملی است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین حجاب خواهد بود (حدیث جنود، ۸ ـ ۱۰؛ تفسیر حمد، ۱۳۸ ـ ۱۳۹)؛ بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از شعائر اسلام دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست (صحیفه، ۸/۵۲۲ ـ ۵۲۳). ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است (تقریرات، ۳/۴۶۴ ـ ۴۶۵). ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در ماجرای کشف حجاب برخی علمای ضعیفالنفس به دستور رضاشاه پهلوی با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند سیدابوالقاسم کاشانی با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند (صحیفه، ۱۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱). ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در حوزه نجف، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد (همان، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷ ـ ۲۸ و ۳۷) و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت (همان، ۶/۲۷۸) و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و غرور را از لوازم موفقیت روحانیت (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) میخواند. | ||
امامخمینی با اشاره به حدیثی از امامعسکری(ع) (طبرسی، ۲/۴۵۸) حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه ولایت و رسالت استوار باشند و با پرهیز از دنیاطلبی خود را به سلاطین و اشراف نزدیک نکنند و با فقرا همنشین باشند، در شمار حجتهای خداوند بر مردماند و در صورتی که به دنیا و اشراف و سلاطین وابسته شوند، در زمره علمای سوء و منافقان و بدتر از دیگراناند (چهل حدیث، ۱۶۱ ـ ۱۶۲)؛ بر همین اساس ایشان روحانی غیر مهذب و در غیر خط اسلام را از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) (که در جامعه بسی منفور بودند) برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر میدانست (صحیفه، ۱۷/۹۳) و به روحانیان نصیحت میکرد در هر قدمی که برای تحصیل دانش بر میدارند، دو قدم نیز برای تهذیب نفس بردارند (همان، ۲/۳۹)؛ زیرا رؤسای فرقهها و مذاهب باطل همه عالمانی بودهاند که مهذب نبودهاند (قدیری، ۵/۱۸۶) (← مقاله تهذیب نفس). | امامخمینی با اشاره به حدیثی از امامعسکری(ع) (طبرسی، ۲/۴۵۸) حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه ولایت و رسالت استوار باشند و با پرهیز از دنیاطلبی خود را به سلاطین و اشراف نزدیک نکنند و با فقرا همنشین باشند، در شمار حجتهای خداوند بر مردماند و در صورتی که به دنیا و اشراف و سلاطین وابسته شوند، در زمره علمای سوء و منافقان و بدتر از دیگراناند (چهل حدیث، ۱۶۱ ـ ۱۶۲)؛ بر همین اساس ایشان روحانی غیر مهذب و در غیر خط اسلام را از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) (که در جامعه بسی منفور بودند) برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر میدانست (صحیفه، ۱۷/۹۳) و به روحانیان نصیحت میکرد در هر قدمی که برای تحصیل دانش بر میدارند، دو قدم نیز برای تهذیب نفس بردارند (همان، ۲/۳۹)؛ زیرا رؤسای فرقهها و مذاهب باطل همه عالمانی بودهاند که مهذب نبودهاند (قدیری، ۵/۱۸۶) (← مقاله تهذیب نفس). | ||
۳. وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است (مطهری، ۲۴/۳۱). بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ مساجد به اوقاف وابسته نشوند (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰). در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به سکولاریسم میانجامد (معصومی، ۴۷). به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و هدایت خود ادغام و هضم شود (همان، ۴۸ ـ ۵۵)؛ از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد (خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸). | ۳. وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۳۱). بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ مساجد به اوقاف وابسته نشوند (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰). در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به سکولاریسم میانجامد (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۷). به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و هدایت خود ادغام و هضم شود (همان، ۴۸ ـ ۵۵)؛ از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد (خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸). | ||
۴. مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است (دری نجفآبادی، ۶) و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند (طبسی، ۳۴/۷۳)؛ چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و مستضعفان بودهاند (ملکم، ۲/۷۳۷ ـ ۷۳۸). | ۴. مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است (دری نجفآبادی، ۶) و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند (طبسی، ۳۴/۷۳)؛ چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و مستضعفان بودهاند (ملکم، ۲/۷۳۷ ـ ۷۳۸). | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
۱. تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و معارف دینی مهمترین رسالت روحانیت است. امامخمینی با استناد به آیه ۱۲۲ سوره توبه، نخستین وظیفه روحانیت برای تحقق وظایف خود را «تفقه» در دین دانسته است (تهذیب الاصول، ۳/۶۳۰؛ حدیث جنود، ۱۰۹ و ۲۸۷). ایشان امر به تفقه در دین را در این آیه دلیل بر وجوب تفقه شمرده است (انوار الهدایه، ۱/۳۰۶ ـ ۳۰۷). ایشان همچنین در موضوع فقه در معنای خاص آن تأکید کرده است آنچه حوزههای علمیه را تا امروز سرپا نگه داشته و باعث شده است مردم همواره آن را پناهگاه خود بدانند و از آن حمایت کنند، فقاهت بوده است (صحیفه، ۱۳/۱۲ ـ ۱۳)؛ از اینرو ایشان به روحانیان توصیه میکرد درس بخوانند و فقیه شوند و برای رسیدن به فقاهت جدیت کنند تا بتوانند در سایه آن به اسلام خدمت کنند (ولایت فقیه، ۱۴۸)؛ زیرا حوزههاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته است و امور سیاسی نباید مانع فقاهت گردد، بلکه حوزههاى فقاهت به همان ترتیب سابق باید ادامه پیدا کند (صحیفه، ۱۳/۱۳). ایشان تأکید داشت که روحانیان در عین استفاده از محاسن روشهای جدید، لازم است در فقه از روش فقه جواهری بهره گیرند (← مقالههای فقه؛ اجتهاد). | ۱. تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و معارف دینی مهمترین رسالت روحانیت است. امامخمینی با استناد به آیه ۱۲۲ سوره توبه، نخستین وظیفه روحانیت برای تحقق وظایف خود را «تفقه» در دین دانسته است (تهذیب الاصول، ۳/۶۳۰؛ حدیث جنود، ۱۰۹ و ۲۸۷). ایشان امر به تفقه در دین را در این آیه دلیل بر وجوب تفقه شمرده است (انوار الهدایه، ۱/۳۰۶ ـ ۳۰۷). ایشان همچنین در موضوع فقه در معنای خاص آن تأکید کرده است آنچه حوزههای علمیه را تا امروز سرپا نگه داشته و باعث شده است مردم همواره آن را پناهگاه خود بدانند و از آن حمایت کنند، فقاهت بوده است (صحیفه، ۱۳/۱۲ ـ ۱۳)؛ از اینرو ایشان به روحانیان توصیه میکرد درس بخوانند و فقیه شوند و برای رسیدن به فقاهت جدیت کنند تا بتوانند در سایه آن به اسلام خدمت کنند (ولایت فقیه، ۱۴۸)؛ زیرا حوزههاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته است و امور سیاسی نباید مانع فقاهت گردد، بلکه حوزههاى فقاهت به همان ترتیب سابق باید ادامه پیدا کند (صحیفه، ۱۳/۱۳). ایشان تأکید داشت که روحانیان در عین استفاده از محاسن روشهای جدید، لازم است در فقه از روش فقه جواهری بهره گیرند (← مقالههای فقه؛ اجتهاد). | ||
۲. تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲). بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است (صحیفه، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۴) و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است (استفتائات، ۳/۶۰۹ ـ ۶۱۰). ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند (ولایت فقیه، ۱۴۸). ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند (صحیفه، ۱۵/۴۱۴) و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند (همان، ۸/۵۲۳). ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند (همان، ۱۵/۴۱۴)؛ چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند (همان، ۱۸/۱۰۴). ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند (همان، ۱۸/۷۳) (← مقالههای تبلیغات؛ سازمان تبلیغات اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی). | ۲. تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲). بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است (صحیفه، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۴) و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است (استفتائات، ۳/۶۰۹ ـ ۶۱۰). ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند (ولایت فقیه، ۱۴۸). ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند (صحیفه، ۱۵/۴۱۴) و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند (همان، ۸/۵۲۳). ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند (همان، ۱۵/۴۱۴)؛ چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند (همان، ۱۸/۱۰۴). ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند (همان، ۱۸/۷۳) (← مقالههای تبلیغات؛ سازمان تبلیغات اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی). | ||
۳. تربیت نفوس: قرآن بارها تهذیب و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است (بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲) و رسول اکرم(ص) هدف بعثت خود را کاملکردن مکارم اخلاق شمرده است (مجلسی، ۶۸/۳۸۲). این است که لازم است روحانیان با سخن و رفتارشان مردم را به اخلاق پاک دعوت کنند، اخلاق جامعه را مهذب کنند و جامعه را از آلودگیها دور کنند و به کمالات اخلاقی بیارایند (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳ ـ ۱۳۴). امامخمینی نیز وظیفه اساسی نهاد روحانیت را آدمسازی و تربیت و هدایت انسانها معرفی کرده است (صحیفه، ۸/۹۳ ـ ۹۴) و با تأکید بر اینکه متکفل این امر پس از انبیا(ع) و اوصیا(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضتها و معرفتاند (چهل حدیث، ۳۸۷)، بر آن است که علمای اخلاق مردم را دعوت به مسائل اخلاقى مىکنند و اهل معنویت و عرفان مردم را به خودسازی فرا میخوانند و در تهذیب نفوس مردم نقش دارند (صحیفه، ۱۳/۱۳). | ۳. تربیت نفوس: قرآن بارها تهذیب و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است (بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲) و رسول اکرم(ص) هدف بعثت خود را کاملکردن مکارم اخلاق شمرده است (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۳۸۲). این است که لازم است روحانیان با سخن و رفتارشان مردم را به اخلاق پاک دعوت کنند، اخلاق جامعه را مهذب کنند و جامعه را از آلودگیها دور کنند و به کمالات اخلاقی بیارایند (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳ ـ ۱۳۴). امامخمینی نیز وظیفه اساسی نهاد روحانیت را آدمسازی و تربیت و هدایت انسانها معرفی کرده است (صحیفه، ۸/۹۳ ـ ۹۴) و با تأکید بر اینکه متکفل این امر پس از انبیا(ع) و اوصیا(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضتها و معرفتاند (چهل حدیث، ۳۸۷)، بر آن است که علمای اخلاق مردم را دعوت به مسائل اخلاقى مىکنند و اهل معنویت و عرفان مردم را به خودسازی فرا میخوانند و در تهذیب نفوس مردم نقش دارند (صحیفه، ۱۳/۱۳). | ||
۴. امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند (ولایت فقیه، ۱۱۶ ـ ۱۱۸). ایشان با استناد به برخی روایات (ابنشعبه، ۲۳۷)، ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است (ولایت فقیه، ۱۰۷ ـ ۱۰۸). | ۴. امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند (ولایت فقیه، ۱۱۶ ـ ۱۱۸). ایشان با استناد به برخی روایات (ابنشعبه، ۲۳۷)، ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است (ولایت فقیه، ۱۰۷ ـ ۱۰۸). | ||
۵. قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است (مطهری، ۲۴/۲۷۵) و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند (کمپفر، ۱۲۴ ـ ۱۲۵). امامخمینی قضاوت را از واضحات دین و از ضروریات فقه (ولایت فقیه، ۶۷ ـ ۶۸) و از شئون روحانیت (صحیفه، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹) به شمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن ابراز نارضایتی از کمبود قاضی (همان، ۱۶/۴۵) و با توجه به نیاز قوه قضاییه به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای قم، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود (همان، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱). | ۵. قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵) و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند (کمپفر، ۱۲۴ ـ ۱۲۵). امامخمینی قضاوت را از واضحات دین و از ضروریات فقه (ولایت فقیه، ۶۷ ـ ۶۸) و از شئون روحانیت (صحیفه، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹) به شمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن ابراز نارضایتی از کمبود قاضی (همان، ۱۶/۴۵) و با توجه به نیاز قوه قضاییه به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای قم، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود (همان، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱). | ||
۶. ظلمستیزی: امیرالمؤمنین علی(ع) مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است (نهج البلاغه، خ۳، ۲۴) و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است (موحد ابطحی، ۱/۱۹ ـ ۲۰)؛ وظیفهای که محدود به دوره رژیم پهلوی نیست (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳)؛ چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و استعمارگران بودهاند و واکنش سیدحسن مدرس، آقانورالله اصفهانی، آقاجمال اصفهانی، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن به شمار میآیند (صافی گلپایگانی، ۹۱ ـ ۹۴). | ۶. ظلمستیزی: امیرالمؤمنین علی(ع) مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است (نهج البلاغه، خ۳، ۲۴) و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است (موحد ابطحی، ۱/۱۹ ـ ۲۰)؛ وظیفهای که محدود به دوره رژیم پهلوی نیست (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳)؛ چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و استعمارگران بودهاند و واکنش سیدحسن مدرس، آقانورالله اصفهانی، آقاجمال اصفهانی، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن به شمار میآیند (صافی گلپایگانی، ۹۱ ـ ۹۴). | ||
امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با انحصارطلبی و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند (ولایت فقیه، ۳۷). از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با ظلم و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است (صحیفه، ۳/۴۵۱). ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند (جهاد اکبر، ۲۸). ایشان وظیفه ظلمستیزی محدود به عالمان مسلمان نمیدانست و تأکید داشت که روحانیت مسیحی بهویژه پاپ نیز باید ظلمستیز باشد (صحیفه، ۱۱/۱۵۲ و ۴۰۹). | امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با انحصارطلبی و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند (ولایت فقیه، ۳۷). از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با ظلم و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است (صحیفه، ۳/۴۵۱). ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند (جهاد اکبر، ۲۸). ایشان وظیفه ظلمستیزی محدود به عالمان مسلمان نمیدانست و تأکید داشت که روحانیت مسیحی بهویژه پاپ نیز باید ظلمستیز باشد (صحیفه، ۱۱/۱۵۲ و ۴۰۹). | ||
۷. دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید (شیرخانی و زارع، ۵۴ ـ ۵۵). امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست (صحیفه، ۱۳/۴۳۱) و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست (همان، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱). ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد (همان، ۱۳/۱۲)؛ از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد (← مقاله انقلاب اسلامی ایران). | ۷. دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید (شیرخانی و زارع، ۵۴ ـ ۵۵). امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست (صحیفه، ۱۳/۴۳۱) و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست (همان، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱). ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد (همان، ۱۳/۱۲)؛ از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد (← مقاله انقلاب اسلامی ایران). | ||
امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر نهضت مشروطه آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد (همان، ۱۵/۳۲۷ ـ ۳۲۸). به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند (همان) (← مقالههای نهضت مشروطه؛ دین و سیاست). | امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر نهضت مشروطه آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد (همان، ۱۵/۳۲۷ ـ ۳۲۸). به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند (همان) (← مقالههای نهضت مشروطه؛ دین و سیاست). | ||
۸. ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت (همان، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲). همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند (مطهری، ۲۴/۲۷۵). | ۸. ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت (همان، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲). همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵). | ||
امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در فرانسه و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد (صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴) و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند (مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴). در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود (هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴)؛ از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست (صالح، ۲/۶۲۵)؛ البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند (هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸)؛ ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند (مرتضوی، ۷ ـ ۸). | امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در فرانسه و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد (صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴) و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند (مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴). در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود (هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴)؛ از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست (صالح، ۲/۶۲۵)؛ البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند (هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸)؛ ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند (مرتضوی، ۷ ـ ۸). | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==آسیبشناسی== | ==آسیبشناسی== | ||
روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. امامخمینی در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: | روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. امامخمینی در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: | ||
۱. دنیاگرایی: امامخمینی دنیاگرایی و دنیادوستی و جاه و مقام را مادر همه بیماریها میدانست (آداب الصلاة، ۴۳) و همگان، بهویژه روحانیت را از افتادن در دام این خصلت شیطانی برحذر میداشت و با هشداردادن به نقشههای اهریمنانه دشمنان برای نابودی اسلام و حوزههای علمیه تأکید میکرد روحانیت تنها در سایه تهذب، آمادگی و نظم میتواند این مشکلات را از سر راه بردارد (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) و از آنجا که ضرر جاهطلبی طلاب و روحانیت به جامعه و دین، تسری پیدا میکند، وجود آن در آنان خطرناکتر از دیگران است (صحیفه، ۲/۲۸) و باید آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند، از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند (ولایت فقیه، ۱۳۷). ایشان با تأکید بر ضرورت و لزوم تهذیب نفس برای طلاب و روحانیت با استناد به حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) (ابنشعبه، ۵۰)، فساد و انحراف یک عالم دینی را موجب انحراف همه عالَم و صدمهخوردن به اسلام و روحانیت میدانست (جهاد اکبر، ۱۳ ـ ۱۶)؛ همچنین با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) (کلینی، ۱/۴۴)، بر آن بود که بوی تعفن عالمِ منحرف، در جهنم موجب آزار اهل جهنم میشود و این امر از باب تجسم اعمال و سرایت انحراف و عفونت عالِمِ منحرف به جامعه است (جهاد اکبر، ۱۴ ـ ۱۶) (← مقاله حب دنیا). امامخمینی که از نگاه تاریخی زندگی و معیشت روحانیت را همواره همراه با سادهزیستی و بودجه این گروه با همه خدمات فراوان را از بودجه دیگر اقشار جامعه بهمراتب کمتر شمرده است (کشف اسرار، ۲۰۳ ـ ۲۰۷)، تشریفات را مخالف اسلام و تحصیل علوم دینی میدانست (صحیفه، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷) و با اشاره به اینکه گسترش تشریفات موجب از میانرفتن محتوا میشود و وقتی ساختمانها و ماشینها و دستگاهها زیاد شود، بنیه فقهی اسلام صدمه میبیند، از مسئله تشریفات در حوزه اظهار نگرانی میکرد و بر آن بود این تشریفات در نهایت شکست روحانیت را در پی خواهد داشت (همان، ۱۹/۴۲). ایشان خروج از منش و رفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم و شکست روحانیت میدانست و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیان برجسته در برابر جریان ترور، به امامان جمعه و محافظان آنان توصیه میکرد مبادا در موقع آمدن امامجمعه به خیابان، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند؛ زیرا اینگونه امور حیثیت و شأن را در جامعه ساقط میکند و اگر مردم ببینند که روحانیان به سوی تشریفات پیش میروند، اعتقاد خود به روحانیت را از دست میدهند (همان، ۱۹/۳۱۸) (← مقاله سادهزیستی). | ۱. دنیاگرایی: امامخمینی دنیاگرایی و دنیادوستی و جاه و مقام را مادر همه بیماریها میدانست (آداب الصلاة، ۴۳) و همگان، بهویژه روحانیت را از افتادن در دام این خصلت شیطانی برحذر میداشت و با هشداردادن به نقشههای اهریمنانه دشمنان برای نابودی اسلام و حوزههای علمیه تأکید میکرد روحانیت تنها در سایه تهذب، آمادگی و نظم میتواند این مشکلات را از سر راه بردارد (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) و از آنجا که ضرر جاهطلبی طلاب و روحانیت به جامعه و دین، تسری پیدا میکند، وجود آن در آنان خطرناکتر از دیگران است (صحیفه، ۲/۲۸) و باید آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند، از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند (ولایت فقیه، ۱۳۷). ایشان با تأکید بر ضرورت و لزوم تهذیب نفس برای طلاب و روحانیت با استناد به حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) (ابنشعبه، ۵۰)، فساد و انحراف یک عالم دینی را موجب انحراف همه عالَم و صدمهخوردن به اسلام و روحانیت میدانست (جهاد اکبر، ۱۳ ـ ۱۶)؛ همچنین با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) (کلینی، الکافی، ۱/۴۴)، بر آن بود که بوی تعفن عالمِ منحرف، در جهنم موجب آزار اهل جهنم میشود و این امر از باب تجسم اعمال و سرایت انحراف و عفونت عالِمِ منحرف به جامعه است (جهاد اکبر، ۱۴ ـ ۱۶) (← مقاله حب دنیا). امامخمینی که از نگاه تاریخی زندگی و معیشت روحانیت را همواره همراه با سادهزیستی و بودجه این گروه با همه خدمات فراوان را از بودجه دیگر اقشار جامعه بهمراتب کمتر شمرده است (کشف اسرار، ۲۰۳ ـ ۲۰۷)، تشریفات را مخالف اسلام و تحصیل علوم دینی میدانست (صحیفه، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷) و با اشاره به اینکه گسترش تشریفات موجب از میانرفتن محتوا میشود و وقتی ساختمانها و ماشینها و دستگاهها زیاد شود، بنیه فقهی اسلام صدمه میبیند، از مسئله تشریفات در حوزه اظهار نگرانی میکرد و بر آن بود این تشریفات در نهایت شکست روحانیت را در پی خواهد داشت (همان، ۱۹/۴۲). ایشان خروج از منش و رفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم و شکست روحانیت میدانست و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیان برجسته در برابر جریان ترور، به امامان جمعه و محافظان آنان توصیه میکرد مبادا در موقع آمدن امامجمعه به خیابان، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند؛ زیرا اینگونه امور حیثیت و شأن را در جامعه ساقط میکند و اگر مردم ببینند که روحانیان به سوی تشریفات پیش میروند، اعتقاد خود به روحانیت را از دست میدهند (همان، ۱۹/۳۱۸) (← مقاله سادهزیستی). | ||
۲. بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است (نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶). امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی (← مقاله حفظ نظام) و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد (جهاد اکبر، ۶۱). ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و عبادت، دعا، مطالعه، تدریس، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد (← رجایی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵) (← مقاله اخلاق و سیره امامخمینی). ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت سیدحسین بروجردی، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر حوزه بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد (← مقالههای بروجردی، سیدحسین؛ حوزه علمیه قم) و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود (صحیفه، ۱۶/۴۶) (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم). | ۲. بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است (نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶). امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی (← مقاله حفظ نظام) و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد (جهاد اکبر، ۶۱). ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و عبادت، دعا، مطالعه، تدریس، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد (← رجایی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵) (← مقاله اخلاق و سیره امامخمینی). ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت سیدحسین بروجردی، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر حوزه بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد (← مقالههای بروجردی، سیدحسین؛ حوزه علمیه قم) و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود (صحیفه، ۱۶/۴۶) (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم). | ||
۳. اختلاف: امامخمینی که وحدت را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد (← مقالههای وحدت؛ وحدت حوزه و دانشگاه) به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست اسلام میشود (جهاد اکبر، ۲۷ ـ ۲۸). ایشان ضمن هشداردادن درباره برخی اختلافها و صفبندیها در حوزههای علمیه، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست (همان، ۲۵ ـ ۲۷) و با اشاره به اینکه در نهضت مشروطه روحانیان بزرگ نجف و نیز علماى خود ایران و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملى شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند (صحیفه، ۱۸/۱۷۱). | ۳. اختلاف: امامخمینی که وحدت را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد (← مقالههای وحدت؛ وحدت حوزه و دانشگاه) به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست اسلام میشود (جهاد اکبر، ۲۷ ـ ۲۸). ایشان ضمن هشداردادن درباره برخی اختلافها و صفبندیها در حوزههای علمیه، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست (همان، ۲۵ ـ ۲۷) و با اشاره به اینکه در نهضت مشروطه روحانیان بزرگ نجف و نیز علماى خود ایران و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملى شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند (صحیفه، ۱۸/۱۷۱). | ||
بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود رژیم پهلوی است، جلوگیری کنند (همان، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷). ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و هوای نفس میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم تهذیب نفس و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت (همان، ۲/۱۴ ـ ۱۶). ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶ (ناطق نوری، ۲/۱۰۴ ـ ۱۰۸)، ضمن باارزششمردن اصل آزادی آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد (صحیفه، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای مجمع روحانیون مبارز تهران؛ جامعه روحانیت مبارز تهران). | بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود رژیم پهلوی است، جلوگیری کنند (همان، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷). ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و هوای نفس میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم تهذیب نفس و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت (همان، ۲/۱۴ ـ ۱۶). ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶ (ناطق نوری، ۲/۱۰۴ ـ ۱۰۸)، ضمن باارزششمردن اصل آزادی آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد (صحیفه، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای مجمع روحانیون مبارز تهران؛ جامعه روحانیت مبارز تهران). | ||
۴. تحجر و سطحینگری: تحجر و سطحینگری و به تعبیر دیگر عوامزدگی (مطهری، ۲۴/۴۹۸)، از دیگر آسیبهای روحانیت است. امامخمینی تحجر و واپسگرایی را آفت روحانیت میدانست (صحیفه، ۲۱/۲۷۷ ـ ۲۸۰) و از عالمان روشنضمیر و مبارز تجلیل میکرد (همان، ۲۱/۱۷۰) و تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانکاه از ناحیه متحجران حوزههای علمی را با هیچ سختیِ دیگر قابل قیاس نمیدانست (همان، ۲۱/۲۷۸ ـ ۲۷۹). ایشان به همان اندازه که از روحانیت اصیل دفاع میکرد با روحانیان وابسته و متحجر مخالف بود و آنان را برای اسلام و اهداف انقلاب خطرناک میدانست (محمدی ریشهری، ۱۰/۳۵۱). به نظر ایشان تحجرگرایی موجب رختبستن عقلانیت از حوزه و فراهمشدن زمینه ترویج اسلام امریکایی و دشمنی با پیامبر اسلام(ص) میشود (صحیفه، ۲۱/۲۷۸) (← مقاله اسلام ناب محمدی). ایشان با اشاره به اینکه متحجران آبروی اسلام و مسلمانان را برده و از عنوان «ولایت» برای کسب مال و مقام بهرهبرداری میکنند، غفلت از این عناصر را برای یک لحظه هم جایز نمیدانست (همان، ۲۱/۲۸۱) و از روحانیان انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری روحانینماها و متحجران بر حوزههای علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند (همان، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای تحجر؛ ارتجاع). | ۴. تحجر و سطحینگری: تحجر و سطحینگری و به تعبیر دیگر عوامزدگی (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۹۸)، از دیگر آسیبهای روحانیت است. امامخمینی تحجر و واپسگرایی را آفت روحانیت میدانست (صحیفه، ۲۱/۲۷۷ ـ ۲۸۰) و از عالمان روشنضمیر و مبارز تجلیل میکرد (همان، ۲۱/۱۷۰) و تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانکاه از ناحیه متحجران حوزههای علمی را با هیچ سختیِ دیگر قابل قیاس نمیدانست (همان، ۲۱/۲۷۸ ـ ۲۷۹). ایشان به همان اندازه که از روحانیت اصیل دفاع میکرد با روحانیان وابسته و متحجر مخالف بود و آنان را برای اسلام و اهداف انقلاب خطرناک میدانست (محمدی ریشهری، ۱۰/۳۵۱). به نظر ایشان تحجرگرایی موجب رختبستن عقلانیت از حوزه و فراهمشدن زمینه ترویج اسلام امریکایی و دشمنی با پیامبر اسلام(ص) میشود (صحیفه، ۲۱/۲۷۸) (← مقاله اسلام ناب محمدی). ایشان با اشاره به اینکه متحجران آبروی اسلام و مسلمانان را برده و از عنوان «ولایت» برای کسب مال و مقام بهرهبرداری میکنند، غفلت از این عناصر را برای یک لحظه هم جایز نمیدانست (همان، ۲۱/۲۸۱) و از روحانیان انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری روحانینماها و متحجران بر حوزههای علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند (همان، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای تحجر؛ ارتجاع). | ||
۵. اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ اندیشه جدایی دین از سیاست در میان آنان است. امامخمینی این مسئله را از خطرهای بزرگ و القائات استعمار برای بیرونکردن دین از صحنه زندگی به دست افرادی خودی میشمرد (همان، ۲۱/۲۷۸). به نظر ایشان جدایی دین از سیاست، خود را در قالب دفاع از مقدسات و مقدسنمایی و مخالفت با انقلاب و اسلام نشان میدهد و در نتیجه اسلام محدود به تعالیم فردی و عبادی میشود و از رسالتهای اصلی و بزرگ خود که مقابله با استعمار باشد، باز میماند (همان). ایشان از شعارِ باطلدانستنِ برپایی حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) از سوی برخی متحجران را مشکلی بزرگ و جانفرسا خواند (همان، ۲۱/۲۷۹) (← مقالههای مهدویت؛ انجمن حجتیه) و حیله مقدسمآبی و زخم زبان متحجران را بسان باروت و سربی میدانست که جگر را میسوزاند (همان، ۲۱/۲۷۹ ـ ۲۸۰). ایشان رواج روحیه انزواطلبی در میان برخی حوزویان و ننگشمردن ورود به مسائل اجتماعی و حتی پرهیز از پوشیدن لباس نظامی را از پیامدهای تحجر میدانست و با ابراز تأسف از رواج این روحیه در حوزههای علمیه، آن را محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا میشمرد (همان، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴) (← مقاله دین و سیاست). | ۵. اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ اندیشه جدایی دین از سیاست در میان آنان است. امامخمینی این مسئله را از خطرهای بزرگ و القائات استعمار برای بیرونکردن دین از صحنه زندگی به دست افرادی خودی میشمرد (همان، ۲۱/۲۷۸). به نظر ایشان جدایی دین از سیاست، خود را در قالب دفاع از مقدسات و مقدسنمایی و مخالفت با انقلاب و اسلام نشان میدهد و در نتیجه اسلام محدود به تعالیم فردی و عبادی میشود و از رسالتهای اصلی و بزرگ خود که مقابله با استعمار باشد، باز میماند (همان). ایشان از شعارِ باطلدانستنِ برپایی حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) از سوی برخی متحجران را مشکلی بزرگ و جانفرسا خواند (همان، ۲۱/۲۷۹) (← مقالههای مهدویت؛ انجمن حجتیه) و حیله مقدسمآبی و زخم زبان متحجران را بسان باروت و سربی میدانست که جگر را میسوزاند (همان، ۲۱/۲۷۹ ـ ۲۸۰). ایشان رواج روحیه انزواطلبی در میان برخی حوزویان و ننگشمردن ورود به مسائل اجتماعی و حتی پرهیز از پوشیدن لباس نظامی را از پیامدهای تحجر میدانست و با ابراز تأسف از رواج این روحیه در حوزههای علمیه، آن را محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا میشمرد (همان، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴) (← مقاله دین و سیاست). | ||
اصلاح و بازسازی: از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند (کشف اسرار، ۲۰۱ ـ ۲۰۲). ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود (ذاکری، ۱۰۲). ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد درس اخلاق را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد (صحیفه، ۱۹/۳۵۶)؛ همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند (همان، ۲۰/۱۹۱). | اصلاح و بازسازی: از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند (کشف اسرار، ۲۰۱ ـ ۲۰۲). ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود (ذاکری، طلوع خورشید، ۱۰۲). ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد درس اخلاق را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد (صحیفه، ۱۹/۳۵۶)؛ همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند (همان، ۲۰/۱۹۱). | ||
برخی اقدامات امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت حوزه علمیه قم، تأسیس حوزه علمیه خواهران و نیز تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا و برای اصلاح و ایجاد نظم در حوزه و ساماندادن به وظیفه تبلیغی روحانیت انجام گرفت. ایشان برای حراست از حریم روحانیت و دخالتنکردنِ افراد ناوارد در امور حقوقی و اخلاقیِ حوزه و روحانیت و نیز برای تشدید در مجازات روحانیان متخلف از منش و رفتار طلبگی و سرپیچی از اصول اخلاق اسلامی، دادگاه ویژه روحانیت را در سال ۱۳۵۸ تأسیس کرد تا به رفتار برخی ناصالحان در لباس روحانیت رسیدگی و در صورت لزوم برخورد شود (← مقاله دادگاه ویژه روحانیت). | برخی اقدامات امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت حوزه علمیه قم، تأسیس حوزه علمیه خواهران و نیز تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا و برای اصلاح و ایجاد نظم در حوزه و ساماندادن به وظیفه تبلیغی روحانیت انجام گرفت. ایشان برای حراست از حریم روحانیت و دخالتنکردنِ افراد ناوارد در امور حقوقی و اخلاقیِ حوزه و روحانیت و نیز برای تشدید در مجازات روحانیان متخلف از منش و رفتار طلبگی و سرپیچی از اصول اخلاق اسلامی، دادگاه ویژه روحانیت را در سال ۱۳۵۸ تأسیس کرد تا به رفتار برخی ناصالحان در لباس روحانیت رسیدگی و در صورت لزوم برخورد شود (← مقاله دادگاه ویژه روحانیت). | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۷
روحانیت، صنفی اجتماعی از عالمان علوم اسلامی در سطوح مختلف برای تبیین و تبلیغ اسلام و شریعت و انجام وظایف مرتبط دینی.
مفهومشناسی
واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر مادیت،[۱] فرشته،[۲] مقدس، پاکیزه، پارسایی،[۳] صفا و معنویت[۴] و رحمت[۵] است. در اصطلاح اجتماعی، روحانیت عالمان دینیاند که در راه تزکیه و آموزش تعالیم الهی و رساندن آن به مردم میکوشند و مسئولیت نشاندادن راه سعادت و زندگی سالم بر پایه آموزههای خداوند را بر عهده دارند.[۶] واژه روحانی در این معنا تازه و نوظهور است[۷] و کاربرد آن بیشتر در دورههای اخیر و پس از نهضت مشروطه و متأثر از ادبیات غرب به کار رفته است.[۸]
در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و علما،[۹] ملا،[۱۰] طلبه و طلاب[۱۱] و آخوند[۱۲] بهویژه برای عالمان شیعه رایج بوده است. همچنین از عالمان دینی با عناوین و القابی مانند فقیه،[۱۳] شیخ،[۱۴] مرجع، نایب و عارف،[۱۵] حجةالاسلام[۱۶] و آیتالله[۱۷] یاد میشده است.
پیشینه
پیشینه روحانیت به پیدایش دین بر میگردد و همه ادیان دارای متولیانی بودهاند. برهمنان روحانیان دین بودایی به حساب میآمدند.[۱۸] یهودیان عالمان خود را «احبار»[۱۹] مینامیدند؛[۲۰] ولی اکنون به آنان خاخام میگویند. روحانیت یهود نیز دستگاه بستهاى بود که جز فرزندان لاوى کسى نمیتوانست وارد آن شود.[۲۱] در قرآن به عالمان دین مسیح، قسیس ـ عربی «کشیش» ـ گفته شده است.[۲۲] روحانیان مسیحی که در رأس آنان پاپ قرار دارد و در واتیکان مستقر است، دارای تشکیلات مفصل و سلسلهمراتبی مانند کاردینال، اسقف، اسقف اعظم، کشیش و دیکون (شماس)اند.[۲۳]
پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از مسلمانان برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند[۲۴] و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد.[۲۵] پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) تشویقکننده طلاب علوم دینی بودند.[۲۶] پس از پیامبر(ص) مردم برای فراگیری علم به مدینه میآمدند و حلقههای درس و بحث در مسجد پیامبر(ص) تشکیل میشد.[۲۷]
در دوره ائمه اهل بیت(ع) بهویژه دوران امامباقر(ع) و امامصادق(ع) فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از عصر غیبت کبری فراهم شد.[۲۸] در دوران غیبت، تشکیلات روحانیت گسترش پیدا کرد و در سده چهارم در شهرهای بغداد، نجف، حلب و قم حوزههای علمیه رشد کردند و علمای دین با استفاده از فرصت حکومتهای شیعی توانستند گامهای مؤثری در جهت گسترش اسلام و فرهنگ اهل بیت(ع) بردارند.[۲۹] همچنین حوزه علمیه حلّه از اواسط قرن ششم تا هشتم از معتبرترین و پرکارترین حوزههای علمیه شیعی بود.[۳۰] در دوره صفویه نیز روحانیان با استفاده از فرصت ایجادشده توانستند مذهب شیعه را نشر و گسترش دهند و مدارس علوم دینی را آکنده از طالبان علم کنند[۳۱] و با مهاجرت عبدالکریم حائری یزدی به قم در آغاز سال ۱۳۰۱ حوزه علمیه رونق دوباره گرفت[۳۲] و سازمان روحانیت انسجام بیشتری یافت.
- (ببینید: حوزههای علمیه، حوزه علمیه نجف، و حوزه علمیه قم)
رضاشاه پهلوی که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان میداد،[۳۳] پس از رسیدن به سلطنت و استحکام پایههای قدرت خود، در جهت حذف ارزشها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت گام برداشت و از راههای مختلف ازجمله تربیت روحانیِ درباری، تحقیر روحانیت مبارز و متهمکردن آنان به ارتجاع تلاش کرد.(بصیرتمنش، ۱۲۸ ـ ۱۳۱) در این دوره مدارس دینی بسیاری بسته شد (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۶۱) و عدهای از روحانیان تبعید شدند یا به قتل رسیدند و اعتراضهای آنان سرکوب شد (بصیرتمنش، ۱۳۲؛ بشارتی، ۱/۱۶۹ ـ ۱۷۲ و ۲۵۰) و در نتیجه روحانیان و طلابِ مدارس علوم دینی تعدادشان از حدود ۶ هزار به کمتر از ۸۰۰ تن رسید (شیرخانی و زارع، ۳۳).
امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف استعمار بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود اسلام را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد (صحیفه، ۴/۴۷)، خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده بر نهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد (همو، کشف اسرار، ۳۳۲) و اقدامات رژیم پهلوی درباره خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد (بصیرتمنش، ۴۹۱ ـ ۵۰۸). به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت (صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷). ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است (کشف اسرار، ۹) (← مقاله پهلوی، رضا).
رژیم بعثی عراق نیز برای زمینگیرکردن مرجعیت شیعه و تضعیف حوزه نجف با اقداماتی مانند ضمیمهکردن عتبات و مکانهای دینی به اوقاف (تبرائیان، ۴۸۷)، ترور و بازداشت روحانیان و بهرهگیری از روحانینمایان و مطرحکردن آنان به عنوان رجال دین و نمایندگان مذهب تشیع (روحانی، ۲/۵۶۳ ـ ۵۶۸) نیز در همین راستا قدم بر میداشت. امامخمینی با ناگوارشمردن اقدامات رژیم بعثی علیه حوزه و مخالفت با آن، حوزهها را به آمادگی و مقاومت فرا خواند (جهاد اکبر، ۶۰ ـ ۶۱؛ روحانی، ۲/۵۷۹) (← مقاله حزب بعث عراق).
اهمیت و جایگاه
نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۸ ـ ۳۹). قرآن کریم دعوت به دین را بهترین کار دانسته (فصلت، ۳۳) و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است (توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، ۹/۴۰۴). پیامبر خدا(ص) فقها را به منزله پیامبران دانسته (فقه الرضا(ع)، ۳۳۸) و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است (کلینی، الکافی، ۱/۳۲).
امامخمینی به استناد روایتی (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۶۴)، شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که فرشتگان برای آنان استغفار میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند (چهل حدیث، ۴۱۰). ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند (صحیفه ۲۰/۳۴۲) و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را دفاع از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد (همان، ۱/۱۵۸) و عالمان دینی در امتداد خط امامت و رسالت، مرجع امور مردماند (ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴). ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص) (صحیفه، ۵/۲۷۹)، جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع) (تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱ ـ ۶۰۲)، امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران بنیاسرائیل (همان، ۴/۶۰۲)، طبیب روحانی (صحیفه، ۶/۴۲۳)، مدافع و مبلغ دین و مذهب (همان، ۱/۵۹)، ذخیره و پشتوانه ملت (همان، ۶/۴۰) شمرده است. به نظر ایشان مقام (همان، ۱/۱۴۳) و لباس روحانیان (همان، ۱۷/۴۹۲) به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از نبوت و امامت است (همان، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳ ـ ۵۳۴). در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است (همان، ۷/۴۶۱) و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند (همان، ۱/۹۰). ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند (کشف اسرار، ۸ ـ ۹)؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند (صحیفه، ۹/۵۳۴).
امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از روشنفکران که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود (حوزه، ۲۱/۹۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۵۰۹)، یک نگاه باطل و برخلاف عقل و سیاست میدانست (صحیفه ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹ ـ ۲۸۰) و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد (همان، ۱۷/۹۲). ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک (همان، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰)، اسلام منهای محتوا (همان، ۸/۱۲) و اسلام منهای اسلام (همان، ۸/۴۴ و ۵۷) میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند (همان، ۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱).
امامخمینی همواره بر حفظ حریم روحانیت تأکید میکرد (همان، ۳/۲۰۵ و ۹/۵۱۰؛ کشف اسرار، ۲۱۲) و جایگاه روحانیت را در استقلال و حفظ کشور بیرقیب میدانست و معتقد بود بدون جلوداریِ روحانیت، کشور به سوی وابستگی و نابودی پیش میرود (صحیفه، ۱/۴۱۷). ایشان در دوران مبارزه با رژیم پهلوی نیز همواره از جایگاه روحانیان دفاع میکرد؛ چنانکه در جریان اهانت مأموران رژیم پهلوی به طلاب حوزه و نیز محاصره بیت سیداحمد خوانساری از مراجع تقلید در تهران، از مردم خواست از جایگاه علما دفاع کنند (همان، ۱/۱۴۱). پس از انقلاب اسلامی برخی از گروهها برای کاهش اعتبار روحانیت در میان مردم سعی کردند در مساجد برای پیشنمازی از افراد غیر روحانی و به تعبیر امامخمینی «عدهای از اشرار» و کسانی که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند، استفاده کنند (همان، ۱۳/۳۵۹)؛ اما امامخمینی بر آن بود که مردم افراد روحانیِ ملبس را پیشنماز قرار دهند و با وجود روحانی از اقتداکردن به افراد غیر روحانی خودداری کنند (استفتائات، ۱/۲۹۴). به نظر ایشان روحانیان پرچمدار انحرافستیزی در جامعهاند (صحیفه، ۴/۲۱۷) و مخدوش کردن وجهه روحانیت از مصادیق انحراف است (همان، ۱۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴).
شاخصها و ویژگیها
روحانیت و عالمان دینی دارای ویژگیها و شاخصهای ارزشی بسیاریاند. به نظر امامخمینی ویژگیهای بزرگی مانند قناعت، شجاعت، صبر، زهد، طلب علم، وابستهنبودن به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئولیت در برابر اقشار مختلف مردم، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است (همان، ۲۱/۲۷۷). مستبدان و استعمارگران مهمترین دشمنان روحانیت بوده و همواره در تضعیف این نهاد دینی کوشیدهاند. به نظر امامخمینی استعمارگرانْ اسلام و روحانیت را که مبلغان اسلاماند، دو مانع بزرگ بر سر راه خود میدیدند و به این نتیجه رسیده بودند که اگر روحانیان باشند به استعمارکنندگان و بیگانگان اجازه و مجال نمیدهند که استفادههایی که میخواهند بکنند؛ از اینرو تلاش میکردند این دو قوه فکور را بشکنند تا بتوانند راحت کارهایشان را انجام دهند (همان، ۴/۴۶ ـ ۴۸). ایشان همچنین برای روحانیت اصیل برجستگیهایی چون جامعیت علمی، تهذیب نفس، سادهزیستی، حضور در صحنه، خدمت به مردم و مبارزه با زالوصفتان قائل بود (محمدی ریشهری، ۱۰/۳۵۳ ـ ۳۵۴) که به برخی از مهمترینِ آنها اشاره میشود: ۱. علم و آگاهی، آگاهی و شناخت درست از دین و معارف دینی از ویژگیهای اصلی و مهم روحانیت است و روحانی بدون علم و ناتوان از الگوشدن برای جامعه دینی، روحانی مطلوب نیست (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۸/۳۳). امامخمینی تحصیل دانش را برای روحانیان بسی لازم میشمرد (صحیفه، ۲/۴۱۱) و علم به دین را از ویژگیهای اصلی عالم دینی و بقای اسلام را در گرو فقیهان میدانست (همان، ۶/۲۸۶). ایشان معتقد بود توجه به فقه و فقاهت، شاخصه اصلی روحانیت و حوزههای علمیه است و همین ویژگی است که اسلام و رابطه میان فقها و مردم را حفظ کرده است (همان، ۱۳/۱۲ ـ ۱۵). در درس امامخمینی نیز عموماً طلاب درسخوان و جدی حاضر میشدند و ایشان همواره تأکید میکرد طلاب عمیقاً درس بخوانند (هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۳۰۲ ـ ۳۰۳). ۲. پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، پارسایی و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و امانتداری در حفظ اسلام و وحی الهی را شرط عالم دینی شمرده است (صحیفه، ۲/۴۱۱). به باور ایشان ارزش علم و علماندوزی مقدمه رسیدن به توحید قلبی و عملی است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین حجاب خواهد بود (حدیث جنود، ۸ ـ ۱۰؛ تفسیر حمد، ۱۳۸ ـ ۱۳۹)؛ بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از شعائر اسلام دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست (صحیفه، ۸/۵۲۲ ـ ۵۲۳). ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است (تقریرات، ۳/۴۶۴ ـ ۴۶۵). ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در ماجرای کشف حجاب برخی علمای ضعیفالنفس به دستور رضاشاه پهلوی با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند سیدابوالقاسم کاشانی با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند (صحیفه، ۱۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱). ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در حوزه نجف، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد (همان، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷ ـ ۲۸ و ۳۷) و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت (همان، ۶/۲۷۸) و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و غرور را از لوازم موفقیت روحانیت (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) میخواند. امامخمینی با اشاره به حدیثی از امامعسکری(ع) (طبرسی، ۲/۴۵۸) حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه ولایت و رسالت استوار باشند و با پرهیز از دنیاطلبی خود را به سلاطین و اشراف نزدیک نکنند و با فقرا همنشین باشند، در شمار حجتهای خداوند بر مردماند و در صورتی که به دنیا و اشراف و سلاطین وابسته شوند، در زمره علمای سوء و منافقان و بدتر از دیگراناند (چهل حدیث، ۱۶۱ ـ ۱۶۲)؛ بر همین اساس ایشان روحانی غیر مهذب و در غیر خط اسلام را از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) (که در جامعه بسی منفور بودند) برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر میدانست (صحیفه، ۱۷/۹۳) و به روحانیان نصیحت میکرد در هر قدمی که برای تحصیل دانش بر میدارند، دو قدم نیز برای تهذیب نفس بردارند (همان، ۲/۳۹)؛ زیرا رؤسای فرقهها و مذاهب باطل همه عالمانی بودهاند که مهذب نبودهاند (قدیری، ۵/۱۸۶) (← مقاله تهذیب نفس). ۳. وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۳۱). بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ مساجد به اوقاف وابسته نشوند (مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰). در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به سکولاریسم میانجامد (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۷). به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و هدایت خود ادغام و هضم شود (همان، ۴۸ ـ ۵۵)؛ از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد (خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸). ۴. مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است (دری نجفآبادی، ۶) و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند (طبسی، ۳۴/۷۳)؛ چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و مستضعفان بودهاند (ملکم، ۲/۷۳۷ ـ ۷۳۸).
امامخمینی با اشاره به اینکه صدها سال است که روحانیت اسلام تکیهگاه محرومان بوده و همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شدهاند (صحیفه، ۲۱/۲۷۵)، بر داشتن احساس مسئولیت روحانیان در برابر مردم و مردمداری آنان تأکید کرده است (همان، ۲۱/۲۷۷). برخی نیز خاطرنشان کردهاند که روحانیت کاملاً مردمی است و در اسلام سمت خاصى به نام روحانیت نظیر آنچه در میان پیروان بسیارى از ادیان هست وجود ندارد و هیچگونه امتیاز طبقاتى ویژهای براى روحانیت مقرر نشده است (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۷۷) و روحانیت باید خادمان و مرجع مردم در مشکلات باشند (همو، او به تنهایی، ۲۹۹ ـ ۳۰۰).
وظایف و مسئولیتها
کار اصلی روحانیت تعلیم و تربیت مردم و نشاندادن راه صحیح زندگی بر پایه تعالیم الهی است (همان، ۳۱۲) و در این راستا وظایف و مسئولیتهای زیادی مانند تحقیق و پژوهش درباره اسلام و معارف اسلامی، تربیت افراد مجتهد و صاحب نظر و افرادی که صلاحیت مرجعیت در زمینه مسائل اسلامی را داشته باشند و نیز تبلیغ و بیانکردن اسلام برای مردم را بر عهده دارند (همو، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳). به نظر امامخمینی انسان بر اثر تربیت در مکتب انبیا(ع) و رسیدن به مقام حصول قلب، ولادت ملکوتی پیدا میکند و بر همین اساس تربیت و تعلیم انسانها، پس از انبیا(ع) و اولیای الهی بر عهده عالمان دینی است (چهل حدیث، ۴۲۰)؛ از اینرو مسئولیت روحانیت بهویژه در جهان امروز از همه زمانها بیشتر و از همه اقشار سنگینتر است (صحیفه، ۸/۲۵۸). ازجمله وظایف مهم روحانیت عبارتاند از: ۱. تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و معارف دینی مهمترین رسالت روحانیت است. امامخمینی با استناد به آیه ۱۲۲ سوره توبه، نخستین وظیفه روحانیت برای تحقق وظایف خود را «تفقه» در دین دانسته است (تهذیب الاصول، ۳/۶۳۰؛ حدیث جنود، ۱۰۹ و ۲۸۷). ایشان امر به تفقه در دین را در این آیه دلیل بر وجوب تفقه شمرده است (انوار الهدایه، ۱/۳۰۶ ـ ۳۰۷). ایشان همچنین در موضوع فقه در معنای خاص آن تأکید کرده است آنچه حوزههای علمیه را تا امروز سرپا نگه داشته و باعث شده است مردم همواره آن را پناهگاه خود بدانند و از آن حمایت کنند، فقاهت بوده است (صحیفه، ۱۳/۱۲ ـ ۱۳)؛ از اینرو ایشان به روحانیان توصیه میکرد درس بخوانند و فقیه شوند و برای رسیدن به فقاهت جدیت کنند تا بتوانند در سایه آن به اسلام خدمت کنند (ولایت فقیه، ۱۴۸)؛ زیرا حوزههاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته است و امور سیاسی نباید مانع فقاهت گردد، بلکه حوزههاى فقاهت به همان ترتیب سابق باید ادامه پیدا کند (صحیفه، ۱۳/۱۳). ایشان تأکید داشت که روحانیان در عین استفاده از محاسن روشهای جدید، لازم است در فقه از روش فقه جواهری بهره گیرند (← مقالههای فقه؛ اجتهاد). ۲. تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲). بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است (صحیفه، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۴) و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است (استفتائات، ۳/۶۰۹ ـ ۶۱۰). ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند (ولایت فقیه، ۱۴۸). ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند (صحیفه، ۱۵/۴۱۴) و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند (همان، ۸/۵۲۳). ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند (همان، ۱۵/۴۱۴)؛ چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند (همان، ۱۸/۱۰۴). ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند (همان، ۱۸/۷۳) (← مقالههای تبلیغات؛ سازمان تبلیغات اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی). ۳. تربیت نفوس: قرآن بارها تهذیب و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است (بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲) و رسول اکرم(ص) هدف بعثت خود را کاملکردن مکارم اخلاق شمرده است (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۳۸۲). این است که لازم است روحانیان با سخن و رفتارشان مردم را به اخلاق پاک دعوت کنند، اخلاق جامعه را مهذب کنند و جامعه را از آلودگیها دور کنند و به کمالات اخلاقی بیارایند (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳ ـ ۱۳۴). امامخمینی نیز وظیفه اساسی نهاد روحانیت را آدمسازی و تربیت و هدایت انسانها معرفی کرده است (صحیفه، ۸/۹۳ ـ ۹۴) و با تأکید بر اینکه متکفل این امر پس از انبیا(ع) و اوصیا(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضتها و معرفتاند (چهل حدیث، ۳۸۷)، بر آن است که علمای اخلاق مردم را دعوت به مسائل اخلاقى مىکنند و اهل معنویت و عرفان مردم را به خودسازی فرا میخوانند و در تهذیب نفوس مردم نقش دارند (صحیفه، ۱۳/۱۳). ۴. امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند (ولایت فقیه، ۱۱۶ ـ ۱۱۸). ایشان با استناد به برخی روایات (ابنشعبه، ۲۳۷)، ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است (ولایت فقیه، ۱۰۷ ـ ۱۰۸). ۵. قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵) و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند (کمپفر، ۱۲۴ ـ ۱۲۵). امامخمینی قضاوت را از واضحات دین و از ضروریات فقه (ولایت فقیه، ۶۷ ـ ۶۸) و از شئون روحانیت (صحیفه، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹) به شمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن ابراز نارضایتی از کمبود قاضی (همان، ۱۶/۴۵) و با توجه به نیاز قوه قضاییه به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای قم، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود (همان، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱). ۶. ظلمستیزی: امیرالمؤمنین علی(ع) مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است (نهج البلاغه، خ۳، ۲۴) و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است (موحد ابطحی، ۱/۱۹ ـ ۲۰)؛ وظیفهای که محدود به دوره رژیم پهلوی نیست (حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳)؛ چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و استعمارگران بودهاند و واکنش سیدحسن مدرس، آقانورالله اصفهانی، آقاجمال اصفهانی، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن به شمار میآیند (صافی گلپایگانی، ۹۱ ـ ۹۴). امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با انحصارطلبی و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند (ولایت فقیه، ۳۷). از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با ظلم و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است (صحیفه، ۳/۴۵۱). ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند (جهاد اکبر، ۲۸). ایشان وظیفه ظلمستیزی محدود به عالمان مسلمان نمیدانست و تأکید داشت که روحانیت مسیحی بهویژه پاپ نیز باید ظلمستیز باشد (صحیفه، ۱۱/۱۵۲ و ۴۰۹). ۷. دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید (شیرخانی و زارع، ۵۴ ـ ۵۵). امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست (صحیفه، ۱۳/۴۳۱) و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست (همان، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱). ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد (همان، ۱۳/۱۲)؛ از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد (← مقاله انقلاب اسلامی ایران). امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر نهضت مشروطه آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد (همان، ۱۵/۳۲۷ ـ ۳۲۸). به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند (همان) (← مقالههای نهضت مشروطه؛ دین و سیاست). ۸. ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت (همان، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲). همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵).
امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در فرانسه و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد (صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴) و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند (مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴). در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود (هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴)؛ از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست (صالح، ۲/۶۲۵)؛ البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند (هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸)؛ ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند (مرتضوی، ۷ ـ ۸).
بر همین اساس امامخمینی بعدها با دیدن انحراف و عدول از مبانی اسلامی که در سالهای آغازین پیروزی انقلاب از سوی برخی انقلابینماها و «به ظاهر عقلای قوم» صورت میگرفت (صحیفه، ۲۱/۲۸۵) و نیز احتمال گرایش انقلاب به سوی سرمایهداری غرب یا مارکسیسم شرق، حضور روحانیت و ورود افرادی مانند سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی در مسئولیتهای اجرایی را لازم شمرد و معتقد بود در صورت رهاکردن مسئولیتها از سوی این افراد، زحمتهای مردم از میان میرود و خونهای شهدا پایمال خواهد شد (همان، ۱۶/۴۶۶). ایشان در چنین شرایطی خالیبودن مناصب اجرایی از وجود روحانیت را به مثابه سقوط کشور در دامن بیگانگان میدانست و تصریح میکرد از نظر گذشته خود مبنی بر واردنشدن روحانیت در مناصب اجرایی و دولتی، هرچند به قیمت متهمشدن نظام به حکومت «آخوندیسم»، عدول کرده است (همان، ۱۱/۴۶۲ ـ ۴۶۴ و ۱۶/۳۴۹ ـ ۳۵۱). ایشان هشدار داد مبادا سخنان بیمورد سادهاندیشان (مبنی بر شایستهنبودنِ درگیرشدنِ علما در امور اجرایی) موجب دستکشیدن روحانیت برجسته از کارهای مهم و بازگشت انقلابینماها به آن شود (همان، ۲۱/۲۸۵).
سیدمحمد حسینی بهشتی نیز خاطرنشان کرده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصدی مسئولیتهای اجرایی به دست روحانیت در جمهوری اسلامی، وظیفهای بود که امامخمینی بر دوش این قشر نهاد (جاودانه تاریخ، ۵/۵۳ ـ ۵۴)؛ حتی خود وی نیز از امامخمینی خواسته بود که اجازه دهد روحانیان مسئولیتها را به دیگران واگذار کنند و سراغ بحث و درس خود بروند؛ ولی امامخمینی با اشاره به اینکه باید هر روحانی مسئولیت و وظیفه خود را انجام دهد، نپذیرفت و تکلیف کرد وی با دوستان خود در صحنه بمانند (همان، ۵/۵۴). امامخمینی همچنین تأکید کرده است باید روحانیان در امور قضایی و دیگر فعالیتها خدمت کنند (صحیفه، ۱۵/۴۱۳).
کارنامه روحانیت
امامخمینی از گذشته باور داشت که روحانیت در طول تاریخ همواره در صف نخست دفاع از اسلام و حقوق ملتها و ضامن و حافظ تاریخ اسلام و تشیع بوده است و این از مشخصههای بارز و هویتساز علمای دین بوده و آنان در این راه، از هیچ فشار و تهدیدی منفعل نگشتهاند (همان، ۱/۱۵۸ ـ ۱۵۹). ایشان همچنین به شبهه برخی از روشنفکران که از روی ناآگاهی، عالمانی باسابقه و تأثیرگذار مانند محمدباقر مجلسی را متهم به درباریبودن میکردند و از روحانیت انتقاد میکردند، پاسخ داد و اعلام کرد روحانیانی چون مجلسی در روزگار صفویه با علم و قطع به اینکه قُرب آنان به سلاطین ستمگر، موجب وَهْن آنان است، به دربار نزدیک شدند تا بتوانند با قدرت و نفوذ معنوی خویش، از سلطه استبداد و استکبار پادشاهان خودمحور بکاهند (همان، ۳/۲۴۰) (← مقاله صفویه). بیشتر روحانیان در عمل به وظیفه خود موفق بودهاند و از آغاز اسلام تاکنون هدایت فکر دینی مردم و تبیین و حراست از اسلام بر عهده روحانیت بوده است (خامنهای، بیانات، ۱۷۸؛ مرتضوی، ۵) و بسیاری از روحانیان با هجرت تبلیغی، مردم جهان را هدایت کردهاند (حکیمی، ۱۷ ـ ۱۹). در نگاه امامخمینی روحانیت در طول تاریخ به وظایف خود عمل کرده است و همه ابعاد اسلام از حفظ و تبلیغ و پاسخ به شبهههای فکری، مدیون روحانیان بوده است (کشف اسرار، ۸ ـ ۹). برخی از خدمات روحانیت عبارت است از:
- تولید علم: به باور امامخمینی حفظ میراث مکتوب اسلام و جمعآوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر اکرم(ص) و سنت و سیره معصومان(ع) و ثبت و باببندی و اصلاح و پیراستهکردن آن در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت، همه امکانات خود را به کار میگرفتند، از کارهای روحانیت است که امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتابهای بابرکتی همچون کتابهای چهارگانه حدیثی (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار) و کتابهای دیگران در فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، نجوم، کلام، حدیث رجال، تفسیر، ادب، عرفان، لغت و تمامی رشتههای متنوّع علوم دیده میشود و همه این زحمات و مرارتها نامی جز «جهاد فی سبیلاللّه» ندارد (صحیفه، ۲۱/۲۷۴ ـ ۲۷۵) و روحانیت حافظ تاریخ اسلام و تشیع و مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده است (همان، ۲۱/۲۷۵). همچنین روحانیان برای عمل به وظایف خود اقدام به تأسیس مدارس و حوزههای علوم در شهرهای مختلف ازجمله در شهرهای نجف و قم و مشهد کردند و به تدریس درسهای مختلف و تعلیم و تربیت طلاب دینی مشغول شدند (همان، ۱/۲۴).
- رشد اخلاقی: امامخمینی با اشاره به نقش علمای اخلاق در تهذیب نفوس مردم یادآور شده است علماى اخلاق مردم و اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقى مىکردند و اهل معنویت و عرفان مردم را به خودسازی فرا میخواندند (همان، ۱۳/۱۳) و نقش روحانیت در تهذیب جامعه و مبارزه با مفاسد و شرارتها و ناامنیها بیشتر از هر سازمان و نهاد دیگر بوده است و همواره علما جوانان را متحول و از سقوط آنان در دامن فحشا جلوگیری کردهاند (همان، ۱۹/۱۳۷؛ کشف اسرار، ۲۷۱). به عنوان نمونه ایشان با اشاره به رواج فضایل انسانی در شهرهایی مانند شهر محلات در استان مرکزی، دلیل آن را وجود علمای عامل و فعالیت آنان در رواج ارزشهای انسانی در آن شهر شمرده است (صحیفه، ۱۱/۳۹۴).
- خدمات اجتماعی: روحانیان شیعه در طول تاریخ در زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی نیز نقش مؤثر داشتهاند و در دفاع از عزت امت اسلامی و تمامیت ارضی کشورهای اسلامی بهویژه ایران در صف مقدم بودهاند و نهضت تنباکو در تاریخ معاصر ایران یکی از شاهکارهای سیاسی روحانیت به حساب میآید (نهاوندیان، ۱۴ ـ ۱۸). امامخمینی روحانیت را پرچمدار خدمترسانی به مردم میداند. روحانیان افزون بر یادآوری تعالیم انسانی اسلام، در عرصه خدمترسانی مانند زکوات و اوقاف و نذورات (کشف اسرار، ۲۷۷) و دیگر دستورها که روح خدمتگذاری را در مردم تزریق میکند، خود در صف نخست خدمتگذاران به مردم بودهاند (همان، ۲۷۶ ـ ۲۷۷). ایشان به عنوان نمونه با اشاره به سیل سال ۱۳۵۲ق در قم یادآور شده است عبدالکریم حائری یزدی، مرجع تقلید و رئیس حوزه در این ماجرا خدمات پرارزشی به مردم کرد (همان، ۲۷۷).
- حضور در جنبشهای اسلامی: چنانکه امامخمینی اشاره کرده است، در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی (همان، ۲۱/۲۷۵) و ضد استعماری (همان، ۱۳/۳۵۸)، روحانیت در صف مقدم قرار داشته و به همین دلیل همیشه آماج تیرهای جهانخواران بوده است (همان، ۲۱/۲۵۷). ایشان بارها از جنبش تنباکو (همان، ۳/۲۴۱؛ ۵/۲۸۶، ۴۰۷ و ۶/۱۶۰) (← مقاله نهضت تحریم تنباکو)، جنبش مشروطه (← مقاله نهضت مشروطه) و مجاهدات سیدعبدالله بهبهانی (همان، ۷/۴۵۹) و شیخفضلالله نوری و تلاش وی در گنجاندن قوانین اسلامی در متمم قانون اساسی روزگار مشروطه (همان، ۱۳/۳۵۸) (← مقاله نوری، شیخفضلالله)، مجاهدتهای میرزامحمدتقی شیرازی در جریان مبارزه برای استقلال عراق از نفوذ انگلیس (همان، ۳/۲۴۳) (← مقاله شیرازی، میرزامحمدتقی) و اسیرشدن سیدمحمدتقی خوانساری در جنگ علیه انگلیس (همان، ۹/۵۳۷) (← مقاله خوانساری، سیدمحمدتقی)، به عنوان عملکرد و نماد قدرت روحانیت و علما در بعد سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر یاد کرده است. ایشان با قدردانی از مبارزات روحانیت در شهرهای مختلف ایران علیه رضاشاه پهلوی (همان، ۸/۲۹۴)، بارها از سیدحسن مدرس و مبارزات سیاسی وی علیه ستم رضاخانی نام برده است (همان، ۱/۴۲۲؛ ۳/۲۴۴ ـ ۲۴۵؛ ۳۸۸؛ ۴/۲۲۲ و ۷/۳۰۵) (← مقاله مدرس، سیدحسن)؛ همچنین از تأکید سیدابوالقاسم کاشانی بر ورود به سیاست ستایش کرده (همان، ۱۳/۴۳۰ ـ ۴۳۱) و به دلیل اینکه وی با وجود تحمل سختیها در مبارزه با استبداد، دست از مبارزه برنداشت او را سند افتخار روحانیت خوانده است (همان، ۱۴/۴۵۶، ۴۶۴ و ۱۸/۲۴۸) (← مقاله کاشانی، سیدابوالقاسم).
منشور روحانیت
امامخمینی در سوم اسفند ۱۳۶۷ خطاب به روحانیان، مراجع، مدرسان، طلاب و ائمه جمعه و جماعات پیام مهمی صادر کرد که به «منشور روحانیت» معروف شده است. ایشان در این پیام مبسوط که بیست صفحه است، به ابعاد مختلف روحانیت، خدمات، وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده آنان است، پرداخته است (همان، ۲۱/۲۷۳ ـ ۲۹۳) و خاطرنشان کرده است که علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خانها نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل و طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایهداران در یک کاسه است. روحانیان متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنهاند و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهند داشت. آنان با زهد و تقوا و ریاضت درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستی و تعلقنداشتن به تجملات دنیا زندگی کردهاند و هرگز زیر بار ذلت و منت نرفتهاند (همان).
امامخمینی در این پیام تأکید کرده است که در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سرنیزه بوده است و نه سرمایه پولپرستان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیدهاند (همان) و خصوصیات بزرگی چون قناعت، شجاعت، صبر، زهد، طلب علم، عدم وابستگی به قدرتها و از همه مهمتر احساس مسئولیت در برابر تودهها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است (همان، ۲۱/۲۷۷). ایشان با اشاره به ویژگیها و خدمات بزرگ روحانیت بر این باور است که سادهاندیشی است اگر کسی فکر کند استعمارْ روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمیکند (همان)، بلکه امروز نیز چون گذشته شکارچیان استعمار در سراسر جهان (برای ترور و دشمنی) به سراغ شیردلان روحانیتِ مخالفِ شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی رفتهاند (همان، ۲۱/۲۷۶). ایشان با اشاره به اینکه مسئله کتاب آیات شیطانی کاری حسابشده و برای زدن ریشه اسلام و روحانی است (← مقاله رشدی، سلمان)، بر آن است که اگر جهانخواران میتوانستند، ریشه و نام روحانیت را میسوزاندند (همان، ۲۱/۲۷۷).
امامخمینی در این پیام تصریح میکند تبیین جایگاه و خدمات روحانیت به این معنا نیست که ایشان از همه روحانیان دفاع میکند، بلکه معتقد است روحانیان وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبوده و نیستند، و در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت میکنند و با قیافه مقدسمآبی تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند (همان، ۲۱/۲۷۷ ـ ۲۷۸). ایشان با اشاره به اینکه خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست یادآور شده است آنان مروج اسلام امریکایی و دشمن رسولاللهاند و طلاب لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند و استکبار وقتی از نابودی مطلق روحانیت مأیوس شد و حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، از راه خدعه و نفوذ وارد شد و حربه و شعار جدایی دین از سیاست را القا کرد و این حربه تا حدودی کارگر هم شد (همان). ایشان تأکید میکند تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها بیگانگان به روحانیت نزدهاند، بلکه ضربات روحانیتِ ناآگاه و آگاهِ وابسته، بهمراتب کاریتر از دیگران بوده است (همان، ۲۱/۲۷۸). ایشان با اشاره به رنجها و خون دلهایی که خود از این دسته متحجر خورده است و هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده، یادآور شده است در آغاز مبارزات اسلامی عدهای مقدسنمای واپسگرا با این توجیه که محمدضا پهلوی شیعه است، با مبارزه با رژیم پهلوی مخالف بودند و همه چیز را حرام میدانستند و به عنوان نمونه یادگرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار میرفت و هیچکس قدرت این را نداشت که در برابر آنان بایستد (همان) و بدون تردید اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها وضع کلیساهای قرون وسطا میشد (همان، ۲۱/۲۷۹).
امامخمینی همچنین یادآور شده است از آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۲ دستهای پیدا و پنهان امریکا و رژیم پهلوی در همراهی با این مقدسنماها چه تهمتها و شایعاتی را درباره روحانیت اصیل پخش کردهاند که همین امر باعث رنجش مبارزین میشده است؛ اما طلاب جوان باید بدانند که این متحجران دیروز سیاستبازان امروز شدهاند و در انقلاب اسلامی رنگ عوض کردهاند و با عدم ورود در سیاست در همراهی با افرادی که قصد کودتا داشتند از هیچ امری فروگذار نکردهاند (همان، ۲۱/۲۷۹ ـ ۲۸۱) (← ادامه مقاله).
نقش روحانیت در انقلاب و جنگ
در نگاه امامخمینی در تمام مراحل نهضت و انقلاب اسلامی روحانیت و مساجد نقش نخست را بر عهده داشتند (همان، ۸/۶۰ و ۱۱/۴۵۹ ـ ۴۶۰) و اگر در انقلاب اسلامی، روحانیت جلودار نبود جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهانخواران و جز گذر از همه معتقدات اسلامی و انقلابی، چیزی نمانده بود (همان، ۲۱/۲۸۸) و بر همین اساس ایشان تضعیف روحانیت را موجب شکست اسلام و شکست جمهوری اسلامی میدانست و اصلاح کشور را بدون روحانیت ممکن نمیشمرد (همان، ۱۵/۳۶۶).
امامخمینی با تأکید بر نقش روحانیت در استقلال (همان، ۷/۴۶۱) و دفاع از میهن ایران (همان، ۲۱/۲۷۵)، از حضور پرشور روحانیان معاصر در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یاد کرده است و در پاسخ مخالفان روحانیت بهویژه سازمانهای سیاسی از آنان پرسیده است با وجود حضور حجم انبوه روحانیان در جبههها، رقبای آنان در کدام جبهه حضور داشته و کدام شهید را تقدیم کردهاند (همان، ۱۴/۱۸۷). ایشان در سخن دیگری با اشاره به تعداد بیش از ۲۵۰۰ تن شهدای روحانیت در جنگ تحمیلی (همان، ۲۱/۲۷۶) یادآور شده است افزون بر این شهدای گمنام حوزههای علمیه که در مسیر نشر معارف و احکام الهی جان خود را فدا کردهاند نیز کم نیستند (همان، ۲۱/۲۷۵) (← مقالههای جنگ تحمیلی؛ طلاب).
آسیبشناسی
روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. امامخمینی در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: ۱. دنیاگرایی: امامخمینی دنیاگرایی و دنیادوستی و جاه و مقام را مادر همه بیماریها میدانست (آداب الصلاة، ۴۳) و همگان، بهویژه روحانیت را از افتادن در دام این خصلت شیطانی برحذر میداشت و با هشداردادن به نقشههای اهریمنانه دشمنان برای نابودی اسلام و حوزههای علمیه تأکید میکرد روحانیت تنها در سایه تهذب، آمادگی و نظم میتواند این مشکلات را از سر راه بردارد (جهاد اکبر، ۶۱ ـ ۶۲) و از آنجا که ضرر جاهطلبی طلاب و روحانیت به جامعه و دین، تسری پیدا میکند، وجود آن در آنان خطرناکتر از دیگران است (صحیفه، ۲/۲۸) و باید آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند، از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند (ولایت فقیه، ۱۳۷). ایشان با تأکید بر ضرورت و لزوم تهذیب نفس برای طلاب و روحانیت با استناد به حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) (ابنشعبه، ۵۰)، فساد و انحراف یک عالم دینی را موجب انحراف همه عالَم و صدمهخوردن به اسلام و روحانیت میدانست (جهاد اکبر، ۱۳ ـ ۱۶)؛ همچنین با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) (کلینی، الکافی، ۱/۴۴)، بر آن بود که بوی تعفن عالمِ منحرف، در جهنم موجب آزار اهل جهنم میشود و این امر از باب تجسم اعمال و سرایت انحراف و عفونت عالِمِ منحرف به جامعه است (جهاد اکبر، ۱۴ ـ ۱۶) (← مقاله حب دنیا). امامخمینی که از نگاه تاریخی زندگی و معیشت روحانیت را همواره همراه با سادهزیستی و بودجه این گروه با همه خدمات فراوان را از بودجه دیگر اقشار جامعه بهمراتب کمتر شمرده است (کشف اسرار، ۲۰۳ ـ ۲۰۷)، تشریفات را مخالف اسلام و تحصیل علوم دینی میدانست (صحیفه، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷) و با اشاره به اینکه گسترش تشریفات موجب از میانرفتن محتوا میشود و وقتی ساختمانها و ماشینها و دستگاهها زیاد شود، بنیه فقهی اسلام صدمه میبیند، از مسئله تشریفات در حوزه اظهار نگرانی میکرد و بر آن بود این تشریفات در نهایت شکست روحانیت را در پی خواهد داشت (همان، ۱۹/۴۲). ایشان خروج از منش و رفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم و شکست روحانیت میدانست و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیان برجسته در برابر جریان ترور، به امامان جمعه و محافظان آنان توصیه میکرد مبادا در موقع آمدن امامجمعه به خیابان، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند؛ زیرا اینگونه امور حیثیت و شأن را در جامعه ساقط میکند و اگر مردم ببینند که روحانیان به سوی تشریفات پیش میروند، اعتقاد خود به روحانیت را از دست میدهند (همان، ۱۹/۳۱۸) (← مقاله سادهزیستی). ۲. بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است (نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶). امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی (← مقاله حفظ نظام) و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد (جهاد اکبر، ۶۱). ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و عبادت، دعا، مطالعه، تدریس، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد (← رجایی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵) (← مقاله اخلاق و سیره امامخمینی). ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت سیدحسین بروجردی، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر حوزه بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد (← مقالههای بروجردی، سیدحسین؛ حوزه علمیه قم) و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود (صحیفه، ۱۶/۴۶) (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم). ۳. اختلاف: امامخمینی که وحدت را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد (← مقالههای وحدت؛ وحدت حوزه و دانشگاه) به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست اسلام میشود (جهاد اکبر، ۲۷ ـ ۲۸). ایشان ضمن هشداردادن درباره برخی اختلافها و صفبندیها در حوزههای علمیه، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست (همان، ۲۵ ـ ۲۷) و با اشاره به اینکه در نهضت مشروطه روحانیان بزرگ نجف و نیز علماى خود ایران و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملى شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند (صحیفه، ۱۸/۱۷۱). بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود رژیم پهلوی است، جلوگیری کنند (همان، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷). ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و هوای نفس میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم تهذیب نفس و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت (همان، ۲/۱۴ ـ ۱۶). ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶ (ناطق نوری، ۲/۱۰۴ ـ ۱۰۸)، ضمن باارزششمردن اصل آزادی آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد (صحیفه، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای مجمع روحانیون مبارز تهران؛ جامعه روحانیت مبارز تهران). ۴. تحجر و سطحینگری: تحجر و سطحینگری و به تعبیر دیگر عوامزدگی (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۹۸)، از دیگر آسیبهای روحانیت است. امامخمینی تحجر و واپسگرایی را آفت روحانیت میدانست (صحیفه، ۲۱/۲۷۷ ـ ۲۸۰) و از عالمان روشنضمیر و مبارز تجلیل میکرد (همان، ۲۱/۱۷۰) و تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانکاه از ناحیه متحجران حوزههای علمی را با هیچ سختیِ دیگر قابل قیاس نمیدانست (همان، ۲۱/۲۷۸ ـ ۲۷۹). ایشان به همان اندازه که از روحانیت اصیل دفاع میکرد با روحانیان وابسته و متحجر مخالف بود و آنان را برای اسلام و اهداف انقلاب خطرناک میدانست (محمدی ریشهری، ۱۰/۳۵۱). به نظر ایشان تحجرگرایی موجب رختبستن عقلانیت از حوزه و فراهمشدن زمینه ترویج اسلام امریکایی و دشمنی با پیامبر اسلام(ص) میشود (صحیفه، ۲۱/۲۷۸) (← مقاله اسلام ناب محمدی). ایشان با اشاره به اینکه متحجران آبروی اسلام و مسلمانان را برده و از عنوان «ولایت» برای کسب مال و مقام بهرهبرداری میکنند، غفلت از این عناصر را برای یک لحظه هم جایز نمیدانست (همان، ۲۱/۲۸۱) و از روحانیان انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری روحانینماها و متحجران بر حوزههای علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند (همان، ۲۱/۲۸۷) (← مقالههای تحجر؛ ارتجاع). ۵. اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ اندیشه جدایی دین از سیاست در میان آنان است. امامخمینی این مسئله را از خطرهای بزرگ و القائات استعمار برای بیرونکردن دین از صحنه زندگی به دست افرادی خودی میشمرد (همان، ۲۱/۲۷۸). به نظر ایشان جدایی دین از سیاست، خود را در قالب دفاع از مقدسات و مقدسنمایی و مخالفت با انقلاب و اسلام نشان میدهد و در نتیجه اسلام محدود به تعالیم فردی و عبادی میشود و از رسالتهای اصلی و بزرگ خود که مقابله با استعمار باشد، باز میماند (همان). ایشان از شعارِ باطلدانستنِ برپایی حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) از سوی برخی متحجران را مشکلی بزرگ و جانفرسا خواند (همان، ۲۱/۲۷۹) (← مقالههای مهدویت؛ انجمن حجتیه) و حیله مقدسمآبی و زخم زبان متحجران را بسان باروت و سربی میدانست که جگر را میسوزاند (همان، ۲۱/۲۷۹ ـ ۲۸۰). ایشان رواج روحیه انزواطلبی در میان برخی حوزویان و ننگشمردن ورود به مسائل اجتماعی و حتی پرهیز از پوشیدن لباس نظامی را از پیامدهای تحجر میدانست و با ابراز تأسف از رواج این روحیه در حوزههای علمیه، آن را محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا میشمرد (همان، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴) (← مقاله دین و سیاست). اصلاح و بازسازی: از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند (کشف اسرار، ۲۰۱ ـ ۲۰۲). ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود (ذاکری، طلوع خورشید، ۱۰۲). ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد درس اخلاق را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد (صحیفه، ۱۹/۳۵۶)؛ همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند (همان، ۲۰/۱۹۱). برخی اقدامات امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت حوزه علمیه قم، تأسیس حوزه علمیه خواهران و نیز تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا و برای اصلاح و ایجاد نظم در حوزه و ساماندادن به وظیفه تبلیغی روحانیت انجام گرفت. ایشان برای حراست از حریم روحانیت و دخالتنکردنِ افراد ناوارد در امور حقوقی و اخلاقیِ حوزه و روحانیت و نیز برای تشدید در مجازات روحانیان متخلف از منش و رفتار طلبگی و سرپیچی از اصول اخلاق اسلامی، دادگاه ویژه روحانیت را در سال ۱۳۵۸ تأسیس کرد تا به رفتار برخی ناصالحان در لباس روحانیت رسیدگی و در صورت لزوم برخورد شود (← مقاله دادگاه ویژه روحانیت).
پانویس
- ↑ (ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵ ـ ۱۴۶؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۳/۴۹۱ ـ ۴۹۲؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۵۲)
- ↑ (فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۹۱)
- ↑ (دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۸۵۰)
- ↑ (انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۱۷)
- ↑ (ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۷۲)
- ↑ (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷)
- ↑ (معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۶؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷ ـ ۸)
- ↑ (دولتآبادی، حیات یحیی، ۱/۱۱؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸ و ۱۰ ـ ۱۱)
- ↑ (کلینی، الکافی، ۱/۳۵ ـ ۳۶)
- ↑ (دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۱۷۳۱)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۷۲؛ کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱/۱۹۲، ۱۹۳ و ۵۷۰)
- ↑ (صدر، تکملة امل الامل، ۲/۳۲۷)
- ↑ (کلینی، الکافی، ۱/۳۶؛ تنکابنی، زندگی دانشمندان، ۴۳)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۵/۱۳۴)
- ↑ (یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸)
- ↑ (کربلایی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ۳۶ ـ ۱۰۹)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۷/۱۰۰)
- ↑ (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۶۵ ـ ۳۶۶)
- ↑ (مائده، ۴۴)
- ↑ (مقاتل، تفسیر مقاتلبنسلیمان، ۱/۴۷۹)
- ↑ (حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۶۶)
- ↑ (مائده، ۸۲)
- ↑ (نجاتنیا و قنبری، آداب و مراتب روحانیت در کلیسیای کاتولیک و انگلیس، ۷۰)
- ↑ (توبه، ۱۲۲)
- ↑ (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۴۱)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۳۸۶؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۹ ـ ۳۰)
- ↑ (ابنسعد، طبقات الکبری، ۱/۴۱۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۳۲)
- ↑ (آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۴۰ ـ ۲۵۲)
- ↑ (رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۱ ـ ۴۴۳)
- ↑ (مزینانی، حوزه علمیه حلّه، ۱۵۰)
- ↑ (رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۴)
- ↑ (ذاکری، طلوع خورشید، ۴۵ ـ ۴۶)
- ↑ (مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۳۸)
منابع
- قرآن کریم.
- آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- آل قاسم، عدنان فرحان، تاریخ الحوزات العلمیه، قم، مرکز المصطفی العالمی للترجمه و النشر، چاپ دوم، ۱۳۹۵ش.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- ابنسعد، محمد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ازهری، محمدبناحمد، تهذیب اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، ج۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، ج۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بشارتی، علیمحمد، ۵۷ سال اسارت، تجزیه و تحلیل دوران پهلوی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- بصیرتمنش، حمید، علما و رژیم رضاشاه.
- نظری بر عملکرد سیاسی ـ فرهنگی روحانیون در سالهای ۱۳۰۵ ـ ۱۳۲۰ش، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- تبرائیان، صفاءالدین، احیاگر حوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی حکیم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- تنکابنی، محمد، زندگی دانشمندان، قصص العلماء، تحقیق محمدرضا حاجشریفی خوانساری، قم، حضور، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، او به تنهایی یک امت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، جاودانه تاریخ، آشنائی با افکار واندیشههای شهید بهشتی، تهران، روزبه ـ جمهوری اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، ولایت، رهبری، روحانیت، تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی، چاپ سوم، ۱۳۸۳ش.
- حسینی دشتی، سیدمصطفی، معارف و معاریف، قم، صدر، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
- حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۶ش.
- حوزه، مجله، حربه تکفیر(۷)، شماره ۲۱، ۱۳۶۶ش.
- خامنهای، سیدعلی، حوزه و روحانیت در آئینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- خامنهای، سیدعلی، نرمافزار حدیث ولایت، بیانات سال ۱۳۷۰ش.
- دری نجفآبادی، قربانعلی، روزنامه ایران، ۲۰/۶/۱۳۹۷ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، عطار، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- ذاکری، علیاکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، تهران، عروج، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
- رجبی، محمد حسین، مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- رضوی، سیدعباس، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، چاپشده در گذشته، حال، آینده حوزه در نگاه رهبری، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- شیرخانی، علی و عباس زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، سیر حوزههای علمیه شیعه، قم، مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- صدر، سیدحسن، تکملة امل الامل، تحقیق حسینعلی محفوظ و عدنان دباغ، بیروت، دارالمورخ العربی، بیتا.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طبسی، محمدرضا، مصاحبه، مجله حوزه، شماره ۳۴، ۱۳۶۸ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فقه الرضا(ع)، المنسوب الی الامامالرضا(ع)، مشهد، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- قدیری، محمدحسن، خاطره چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کربلایی، حسن، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، تحقیق رسول جعفریان، قم، الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- کرمانی، ناظمالاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محمدی ریشهری، محمد، مصاحبه چاپشده در مجموعه آثار گنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مرتضوی، سیدضیاء، روحانیت و حضور در مدیریت سیاسی کشور، مجله حکومت اسلامی، شماره ۲۴، ۱۳۸۱ش.
- مزینانی، محمدصادق، حوزه علمیه حلّه، چاپشده در حوزه علمیه.
- تاریخ، ساختار، کارکرد، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ دوم، ۱۳۹۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- معصومی، علی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، مجله معرفت سیاسی، شماره ۵، ۱۳۹۰ش.
- مقاتلبنسلیمان، ابوالحسن، تفسیر مقاتلبنسلیمان، تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۸، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیام، ۱۳۸۶ش.
- مکی، حسین، تاریخ بیستساله ایران، تهران، علمی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- ملکم، سرجان، تاریخ کامل ایران، ترجمه میرزااسماعیل حیرت، تهران، افسون، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- موحد ابطحی، سیدحجت، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، اصفهان، نشاط، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، چاپشده در گذشته، حال، آینده حوزه در نگاه رهبری، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نجاتنیا، منصور و بخشعلی قنبری، آداب و مراتب روحانیت در کلیسیای کاتولیک و انگلیس، مجله معرفت ادیان، شماره ۱۳، ۱۳۹۱ش.
- نهاوندیان، محمد، پیکار پیروز تنباکو، تهران، فجر، چاپ دوم، ۱۳۵۷ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، امامخمینی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷ ـ ۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، به اهتمام محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- یعقوبی، عبدالرسول، معناشناسی واژه روحانیت، مجله معرفت فرهنگی ـ اجتماعی، شماره ۱۲، ۱۳۹۱ش.
اسماعیل اسماعیلی ـ سیدعباس رضوی