|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''ذِکر''' یاد خداوند تعالی و [[نعمت|نعمتهای]] او. | | '''رَبْط حادِث به قدیم'''، چگونگی ارتباط موجود حادث با علت قدیم. |
| ==مفهومشناسی== | | ==مفهومشناسی== |
| ذکر به کسر و ضم ذال به معنای بهیاد داشتن چیزی و نقیض فراموشی است.<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۵۸؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۳۰۸.</ref> ذکر در [[قرآن]] درباره یاد خداوند،<ref>بقره، ۱۵۲.</ref> قرآن،<ref>حجر، ۹.</ref> [[پیامبران]] گذشته(ع)<ref>انبیاء، ۷.</ref> و بهیاد آوردن<ref>کهف، ۶۳.</ref> به کار رفتهاست.<ref>راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.</ref> در اصطلاح اخلاقی یاد کردن حقتعالی است<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.</ref> و در مواردی متعلق ذکر، یادِ [[قیامت]] و [[مرگ]] است.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ۲/۴۹۵؛ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۵/۳۴۸.</ref> در اصطلاح عرفانی خلاصی از [[غفلت]] و نسیان<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶.</ref> و توجه و یاد [[اسماء الهی|اسما و صفات خداوند]]<ref>تهرانی، رساله لب اللباب در سیر و سلوک، ۱۴۱.</ref> است. [[امامخمینی]] نیز ذکر را یاد حقتعالی و نعمتهایی که خداوند به انسان عطا میکند، میداند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۰.</ref>
| |
|
| |
| وِرد، تذکر و تفکر از واژگان مرتبط با ذکر است. ورد اخص از ذکر است و با اذکار و اوراد کلامی خاصی است که بازکننده ابواب و کمککننده سالک در موانع راه است و اذن استاد از لوازم و شرایط گفتن آن میباشد؛ زیرا ورد حکم دوا را دارد که برای بعضی سودمند و برای دیگری زیانبار میباشد.<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۱.</ref> تذکر در برابر غفلت و فراموشی است،<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۳/۳۱۸.</ref> اما ذکر اعم است و دایماً پس از فراموشی نیست و گاهی برای ادامه حفظ و بهخاطرسپردن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۳۲۸.</ref> فرق تذکر با تفکر آن است که تفکر طلب است و تذکر امر وجودی است؛ زیرا تذکر در امری است که با تفکر حاصل شده، سپس آن را فراموش کردهاست.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷.</ref> برخی [[عارفان]] تذکر را برتر از [[تفکر]] میدانند و بر این باورند که تفکر طلب امری است که متفکر فاقد آن است و ناشی از کدورت نفس از مشاهده مطلوب است؛ حال آنکه تذکر ناشی از رفع حجب و رهایی [[نفس]] از حجابهاست.<ref>(کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref> امامخمینی تذکر را از نتایج تفکر میداند و از همین جهت مقام و منزل تفکر را مقدم بر منزل تذکر میشمارد؛ زیرا تفکر طلبِ محبوب و تذکر حصولِ مطلوب است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰ ـ ۲۹۱.</ref>
| |
|
| |
| {{ببینید|تفکر}}
| |
| ==پیشینه== | | ==پیشینه== |
| ذکر یکی از راههای ارتباط با خالق و از مهمترین عبادتهایی است که در تقرب انسان به خدا و شکوفا شدن استعدادهای نهفته بشری نقش مهمی ایفا میکند و سابقهای دیرینه دارد و از آغاز خلقت مطرح بودهاست، چنانکه [[توبه]] حضرت آدم(ع) با بیان اذکاری مقبول حقتعالی قرار گرفت.<ref>ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱/۲۶۷؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> در کتابهای آسمانی نیز ذکر پروردگار ازجمله عبادتها و آداب شمرده شدهاست؛ برای مثال در [[کتاب مقدس]] از ذکر [[حضرت داوود(ع)]] و مزامیر او سخن به میان آمدهاست.<ref>مزامیر، ب۴ ـ ۱۲.</ref> قرآن کریم به ذکر بسیار سفارش کرده<ref>احزاب، ۴۱.</ref> و آن را آرامبخش دلها دانسته<ref>رعد، ۲۸.</ref> و نماز را ذکر خداوند شمردهاست؛<ref>طه، ۱۴؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۱۵۹.</ref> از آن جهت که [[نماز]] خود نوعی ذکر است یا اینکه نماز برای ذکر و یاد خداوند به پا داشته میشود.<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۳/۱۹.</ref> در بسیاری از [[روایات]] نیز به فواید، فضایل و [[فلسفه]] ذکر و عبادت اشاره شدهاست که نشان اهمیت ذکر در اسلام است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۹۸ ـ ۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۰/۱۴۸؛ قمی، تفسیر قمی، ۳/۲۰۰.</ref>
| |
|
| |
| بعضی از علمای [[اخلاق]]، ذکر و یاد خداوند را هدف همه [[عبادت|عبادتهای اسلامی]] میدانند.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۲۵۲.</ref> این آموزه دینی در عرفان اسلامی، بازتاب وسیعی یافته و یکی از ارکان مهم در [[سیر و سلوک]] به شمار میرود.<ref>قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۸؛ رازی، حدائق الحقائق، ۱۸۳؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> و پایه و اساس سیر تکاملی انسان محسوب میشود؛ زیرا انسان بدون ذکر و یاد پروردگارش قادر نخواهد بود به کمال و درجههای رفیع معنوی برسد.<ref>نسفی، کشف الحقائق، ۱۶۴؛ دستجردی، تأثیر تکاملبخش ذکر در سلوک الی الله، ۳۰.</ref> عارفان و [[صوفیه]] در آثار خود باب مستقلی به این مسئله اختصاص دادهاند.<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷؛ قشیری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۷ ـ ۴۰۳؛ نسفی، کشف الحقائق، ۱۳۵؛ شعرانی، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، ۱/۲۱.</ref>
| |
|
| |
| [[امامخمینی]] در آثار خود با بهرهگیری از [[قرآن|آیات]] و [[روایات]]، رابطه ذکر با تفکر و شکر، فرق تفکر و ذکر، جایگاه و حقیقت ذکر، انواع ذکر و تأثیر آن و همچنین نقش آن در سیر و سلوک را بحث و تحلیل کردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۲۴ و ۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸ ـ ۳۳ و ۳۷۳؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۳۰، ۲۷۱ و ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>
| |
| ==حقیقت ذکر و سرّ تکرار و مداومت در آن== | | ==حقیقت ذکر و سرّ تکرار و مداومت در آن== |
| حقیقت ذکر در نگاه عرفانی عبارت از ملاحظه محبوب و اختصاص توجه به اوست.<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۷۵.</ref> برخی عارفان حقیقت ذکر را فانی شدن ذاکر در ذکر و مذکور<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۶۸۴.</ref> و برخی آن را فراموشکردن غیر حق<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۳۲۷.</ref> میشمارند. علمای اخلاق معتقدند حقیقت ذکر بدون تخلیه قلب از رذیلهها و متصف شدن به فضلیتها در قلب جای نمیگیرد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۰.</ref> امامخمینی ذکر را همان توجه و حضور قلب میداند که بدون این دو، ذکر حقیقی نیست و از اعتبار و اثر ساقط است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸ ـ ۳۱.</ref> ایشان حقیقت ذکر را بازشدن درهای ملکوت به روی قلب انسان میداند که با آن حجابهای میان بنده و حق و موانع حضور مرتفع میگردد و سبب میشود درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۲۴.</ref>
| |
|
| |
| علمای اخلاق دوام ذکر را سبب حصول [[محبت]] و انس به خداوند میدانند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷؛ فیض کاشانی، مجموعه رسائل، ۴/۲۵۵.</ref> و بر این اعتقادند که دوام ذکر جز با دوری از دنیا و شهوات غیر ضروری حاصل نمیشود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۴۷ ـ ۵۴۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۵۹.</ref>
| |
|
| |
| امامخمینی حقیقت و سرّ تکرار ذکر را در این میداند که قلب از آن متأثر میشود و حقیقت ذکر به باطن سالک راه مییابد و قلبش با روح عبادت متحد میگردد؛ زیرا تا زمانی که قلب به مرحله سکون و اطمینان نرسد، اذکار و نسک در آن اثری ندارد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref> تکرار و مداومت در ذکر سبب میشود باطن قلب صورت ذکر پیدا کند و حقیقت ذکر در باطن قلب متمکن گردد و به لباس ذکر متصف شود که در این صورت قلب حقانی میگردد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۳.</ref>
| |
|
| |
| {{ببینید|اسرار عبادت}}
| |
|
| |
| از اسرار تکرار زبانی ذکر این است که کمکم زبان قلب نیز باز میشود و از تذکر قلب، زبان نیز متذکر میگردد.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۲۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> ایشان علامت گشودهشدن زبان قلب را پیروی زبان از قلب میداند و زحمت تکرار مرتفع میشود. در حقیقت در آغاز زبان ذاکر است و به واسطه آن قلب ذاکر میشود، پس از آن زبان از قلب پیروی میکند و به مدد آن یا به مدد غیبی متذکر میشود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> بعضی روایات برترین عمل را عملی میشمارند که مداومت بر آن باشد<ref>کلینی، الکافی، ۲/۸۲.</ref> و دوام ذکر را سبب نورانیشدن قلب و فکر ذکر کردهاند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۱۹.</ref>
| |
| ==اقسام و درجات==
| |
| [[قرآن کریم]] به بعضی از اقسام ذکر اشاره کردهاست: ذکر خفی؛<ref>اعراف، ۲۰۵.</ref> ذکر به معنای اعم که شامل ذکر خفی و جلی میشود؛<ref>احزاب، ۲۱.</ref> گاهی به معنای ذکر حقتعالی<ref>احزاب، ۴۱.</ref> و گاهی ذکر نعمتهای<ref>آل عمران، ۱۰۳.</ref> اوست. علمای اخلاق برای ذکر چهار مرتبه قائلاند:
| |
| #ذکر زبانی که ذکر از مرتبه زبان تجاوز نکند.
| |
| #ذکر زبانی و قلبی با عدم تمکن ذکر در قلب به گونهای که برای حضور قلب به مراقبه احتیاج باشد که اگر قلب به حال خودش واگذاشته شود در وادی خطورات میافتد.
| |
| #ذکر قلبی که ذکر تمکن در قلب داشته باشد، به نحوی که قلب به آسانی از ذکر منحرف نگردد.
| |
| #ذکر قلبی که مذکورٌبه در قلب جا گرفته باشد و قلب هیچ توجهی به خودش و ذکر نداشته باشد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>
| |
|
| |
| [[عرفا]] نیز برای ذکر اقسام و درجاتی بیان کردهاند؛ ازجمله:
| |
| #'''ذکر ظاهری:''' مشتمل بر ثنای حق یا دعا به همراه رعایت حدود [[شرع]] و حقوق خداوند است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۴۶۴ ـ ۴۶۵.</ref>
| |
| #'''ذکر خفی:''' ذاکر با قلبِ خود حق را یاد میکند و ثمره این ذکر رهایی از غفلت است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۸۶؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۵.</ref>
| |
| #'''ذکر حقیقی:''' ذکر صادر از حقتعالی است که در آن حق خود را ثنا میگوید و در چنین ذکری بنده، ذکر خود را ملاحظه نمیکند و غرق شهود [[توحید|توحید افعالی]] است و صدور ذکر را جز از ناحیه حقتعالی مشاهده نمیکند.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۳۰۶.</ref>
| |
|
| |
| امامخمینی نیز برای ذکر اقسام و مراتبی قائل است؛ ازجمله: زبانی و قلبی. البته اصل و حقیقت ذکر از صفات قلب است. به اعتقاد ایشان بهتر است ذکر قلبی به دنبال ذکر زبانی باشد. ایشان با استناد به آیات الهی<ref>هود، ۴۱.</ref> معتقد است اگر حقیقت ذکر صورتِ باطنی قلب شد، حکمش به سایر نشئههای انسان سرایت میکند، به گونهای که حرکات و سکناتِ چشم، زبان، دست، پا و سایر قوا با ذکر حق انجام میگیرد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۲.</ref>
| |
|
| |
| از نگاه امامخمینی وقتی سالک به توحید افعالی برسد، حقتعالی به مقام فاعلیت بر او تجلی میکند و همه موجودات را مستهلک در تجلی فعلی حق مشاهده میکند و ادب سالک در این مقام این است که قیومیت حق نسبت به خلق و تقوّم خلق به حق را به قلب تذکر دهد که اگر این معنا را به قلب برساند و در قلب متمکن شود، ذکر او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکور خود حق میگردد و بعضی از اسرار قدر برای او آشکار میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۷.</ref> در توحید افعالی و تجلیات افعالی بنده گاهی به مقام قرب نوافل میرسد که در آن حقتعالی سمع و بصر و زبان بنده میگردد و سالک در این حال، به زبان حق ثنای او میگوید و در این حال ذاکر و مذکور خود حقتعالی است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۱.</ref> به اعتقاد امامخمینی اگر برای قلب انس و طمأنینه حاصل شد، لذت [[مناجات]] و ذکر را در مییابد و قلب محل سلطان و کبریای حقتعالی میگردد، قوای ظاهر و باطن با هم موافق میگردند، ذکر و تکبیر حق میگویند؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۲۸.</ref> چنانکه از مراتب بالای ذکر، تحقق به مقام ذکر است که باطن سالک متحقق به این مقام میشود؛ چنانکه [[رسول اکرم(ص)]] و [[علیبنابیطالب(ع)]] متحقق به ذکر «الله» و اسم «الله» هستند و ذکر، [[اسمای حسنای الهی]] و آیة الله بر آنها تطبیق شدهاست. وقتی سالک در این مقام همه ذرات کائنات را ظهور حق و اسمای او دید و جهت استقلال را از آنها نفی کرد، مقام تحمید برای او حاصل میشود و همه محامد و خیرات را از حق میبیند؛ از اینرو سوره حمد که ذکر حقتعالی است با تحمید آغاز میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>
| |
| ==آداب و چگونگی==
| |
| علمای اسلامی برای تأثیر ذکر شرایطی بیان کردهاند؛ ازجمله:
| |
| #حضور قلب و توجه تام به حقتعالی؛<ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۲۴۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روحالبیان، ۷/۳۱۸.</ref>
| |
| #توجه به جلال و عظمت حقتعالی؛<ref>(شعرانی، الانوار القدسیة فی معرفة قواعد الصوفیه، ۱/۲۱.</ref>
| |
| #داشتن طهارت، [[روزه]] و دوام ذکر و مکان خلوت.<ref>نجمالدین رازی، منارات السائرین الی حضرة الله و مقامات الطائرین، ۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>
| |
|
| |
| امامخمینی نیز شرایط و آدابی برای ذکر بیان کردهاست؛ ازجمله:
| |
| #'''طمأنینه:''' ذکر باید با طمأنینه و سکون نفس بیان شود و اگر با عجله، اضطراب و اختلال حواس گفته شود، اثری از آن حاصل نمیشود، از حد زبان و گوش فراتر نمیرود، به باطن انسان نمیرسد و اگر ذکر در باطن قلب قرار نگیرد و صورت قلب نشود، در آخرت و در سکرات و شداید [[مرگ]] و جاندادن از صحنه دل پاک میگردد و تلقین نیز به حال او فایده نمیبخشد؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸.</ref>
| |
| #'''حضور قلب:''' لازم است در هنگام اذکار معانی و مفاهیم آن را در قلب حاضر کند و حقایق آن را نیز به قلب برساند که این خود دارای مراتبی است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ ـ ۱۹.</ref> {{ببینید|قلب}}
| |
| #'''طهارت قلب:''' اگر در قلب ناپاکیهای عالم دنیا و طبیعت باشد، مهیای ذکر نمیگردد؛ چنانکه تلاوت قرآن نیز نیاز به طهارت قلبی دارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.</ref> {{ببینید|نماز}}
| |
| #'''همراهبودن ذکر با تعظیم و خوف:''' شخص ذاکر پس از آنکه عظمت و جلال و جمال حق را به برهان یا بیان پیامبران(ع) فهمید، باید قلب را به آن توجه دهد و با مداومت در ذکر عظمت و جلال حقتعالی [[خشوع]] را به قلب وارد کند تا نتیجه مطلوب از آن حاصل شود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶.</ref>
| |
|
| |
| امامخمینی درباره چگونگی ذکرگفتن قائل است که سالک باید همت کند آن حقایقی را که عقل ادراک کرده، به قلب برساند و آن زمانی است که شخص در شبانهروز یک ساعتی را که نفس از همه اشتغالات مفارق شده، برای خود قرار دهد و با حضور قلب و تفکر شروع به ذکرگفتن کند؛<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۰۳.</ref> زیرا در این وقت فراغت قلب حاصل است. همچنین شخص ذاکر باید در ذکر مانند کسی باشد که میخواهد به طفلی سخنگفتن را آموزش دهد؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> به قصد آموزش برای قلب تکرار کند و قلب را با ذکر بیدار نماید تا جایی که قلب حالت تذکر و رقّت پیدا کند که در این صورت قلب با مدد غیبی به ذکر شریف غیبی گویا شود و زبان نیز تابع قلب شود و اگر این عمل شریف با شرایط و آداب ظاهری و باطنی انجام گیرد، قلب متذکر میشود تا آنجایی که نفس با وجود اشتغال به کثرت و طبیعت متذکر توحید است و کمکم قلب محبت الهی را درک میکند و هر چه تذکر شدیدتر شود، محبت افزون شده تا آنجایی که حقتعالی را از هر موجودی به خود رحیمتر میبیند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۰۳ ـ ۲۰۴.</ref>
| |
| ==افضل اذکار==
| |
| مشهورترین ذکرهای لفظی تهلیل «لا اِله اِلا الله»، تسبیح «سبحان الله»، تکبیر«الله اکبر»، تحمید «الحمد لِلّه»، حوقله «لاحول و لاقوة الا بِالله» و استرجاع «إِنّا لِلَّهِ وَ إِنّا إِلیهِ راجِعون» است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۲۰/۳۴۷؛ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۲۹۵.</ref> بعضی افضل اذکار را خصوص تسبیحات [[حضرت زهرا(س)]] دانستهاند.<ref>حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ۵/۲۴۲.</ref> امامخمینی با استناد به احادیث شریف، ذکر «لا اله الا الله» را کاملترین و برترین اذکار معرفی میکند. ایشان برای این ذکر، در زمانهایی که نفس از واردات و پراکندگی قلب فراغت دارد، نتایج نیکویی برشمرده است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۶ و ۲۰۳؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۵.</ref> همچنین برای زندهکردن دل، ذکر خدا بهخصوص ذکر مبارک «یا حَیُّ یا قَیُّوم» مناسب است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۲۵.</ref> بعضی مداومت در ذکر یونسیه «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین» را تأکید کرده و آن را برای حصول ترقیات معنوی مفید دانستهاند.<ref>ملکی تبریزی، رساله لقاءالله، ۲۷۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۵.</ref>
| |
|
| |
| از سوی دیگر، امامخمینی با تأکید بر همراهی هر دو گونه ذکر قلبی و زبانی معتقد است ذکر تام و کامل ذکری است که همه نشئههای وجود انسان را فرا گیرد و تنها منحصر در یک عضو یا یک بُعد از وجود انسان نباشد؛ یعنی به گونهای باشد که قوای ظاهری و باطنی مسخر تذکر جمیل مطلق گردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۲.</ref> از سوی دیگر، به اعتقاد ایشان انسان صاحب ذکر جامع، است و سایر موجودات به تناسب نشئه خود ذکری مخصوص به خود دارند که به مرتبه معرفت آنها مرتبط است و برترین ذکر، ذکر اولیای کامل است که از معرفت کشفی عیانی برخوردارند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵ ـ ۶۵۶.</ref>
| |
|
| |
| {{ببینید|تسبیح و تحمید}}
| |
| ==آثار ذکر==
| |
| قرآن کریم ذکر را سبب طمأنینه قلوب<ref>رعد، ۲۸.</ref> و مورد توجه و یاد خداوند قرار گرفتن<ref>بقره، ۱۵۲.</ref> میشمارد و در مقابل فراموشی خداوند را سبب هلاکت،<ref>سجده، ۱۴؛ جاثیه، ۳۴.</ref> خسران<ref>مجادله، ۱۹.</ref> و بیتوجهی خداوند به آنها<ref>حشر، ۱۹.</ref> میداند. در روایات نیز ثمره ذکر نورانی شدن قلبها<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۲۸.</ref> و بخشش گناهان<ref>صدوق، منلایحضره الفقیه، ۳/۲۰۰.</ref> بیان شدهاست. علمای اخلاق نیز ازجمله آثار ذکر را انس به خدا میدانند که با حصول حالت انقطاع از غیر خدا به وجود میآید و در دل چیزی جز یاد خدا باقی نمیماند؛<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ۸۶۷.</ref> همچنین ذکر سبب صفای نفس و شرح صدر میگردد.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۶۵.</ref> اهل معرفت بر این باورند که سالکان مجذوب بدون مواظبت بر طاعات و عبادات که ازجمله آنها دوام ذکر میباشد، نمیتوانند به مرتبه حبّ الهی برسند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۵۶.</ref>
| |
|
| |
| امامخمینی نیز برای ذکر آثاری ذکر کردهاست؛ ازجمله:
| |
| #تهذیب اخلاق و اعمال: تذکر محبوب برای متوسطان و عامه بهترین اصلاحکننده اخلاق و اعمال و ظاهر و باطن است و باعث صفای دل و تصفیه روح و رهایی از اسارت نفس میگردد و دل تجلّیگاه حق میشود و [[حب دنیا]] را از دل بیرون میراند و همت انسان را واحد میسازد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱ ـ ۲۹۲.</ref> اگر انسان در همه احوال و حوادث به یاد حقتعالی باشد و خود را در محضر او ببیند، از اموری که خلاف رضای اوست، خودداری میکند و نفس را از سرکشی بازمیدارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.</ref> {{ببینید|تهذیب نفس}}
| |
| #رفع حجابها برای اولیای الهی: با ذکر، حجابهای میان بنده و حق برداشته و درهای ملکوت و لطف در جهت حق به روی بنده گشوده میشود<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۲۴؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰.</ref> و به وصال محبوب نایل میگردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.</ref> {{ببینید|حجب}}
| |
| #اطمینان نفس: آنچه انسان را از تزلزل بیرون میآورد و به اطمینان میرساند ذکر خداست. وقتی اطمینان پیدا شد، خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی»<ref>فجر، ۲۹.</ref> شامل او میشود؛ در این صورت بنده اختصاص به حق پیدا میکند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۷ و ۲۱۰.</ref>
| |
| #بصیرت درونی: ذکر و یادآوری سبب قوت بصیرت به واقعیتهایی که در جهان مادی و عالم غیب رخ میدهد، میگردد؛ چنانکه تذکر اسما و صفات و یادآوری حق و جمال و جلال او سبب قوت بصیرت باطنی میگردد تا آنجا که جلوه جمال حق را در آیات او مشاهده و در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود میکند. در مقابل فراموشی و غفلت از حقتعالی سببِ کدورت قلب و [[نفس]] و مسلطشدن [[شیطان]] بر انسان میگردد و گرفتاریها و مصیبتهایی از ناحیه [[نفس اماره]] و شیطان بر انسان وارد میشود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۸۹ ـ ۲۹۱.</ref> غفلت از خداوند سبب میشود که انسان مرتکب گناه شود، اما اگر انسان این نکته را درک کند که در محضر خداوند است این سبب میشود گناهان و خطاها از انسان صادر نشود و مواظب اعمال و حرکات خود باشد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۱۰.</ref> و همین سرّ عصمت [[پیامبران(ع)]] و [[اولیای الهی(ع)]] است.<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref>
| |
| ==موانع ذکر==
| |
| قرآن کریم شیطان،<ref>مائده، ۹۱.</ref> حب دنیا،<ref>ص، ۳۲.</ref> حب اولاد،<ref>منافقون، ۹.</ref> مشغول شدن به تجارت<ref>نور، ۳۷.</ref> و استکبار<ref>سجده، ۱۵.</ref> را از موانع ذکر خداوند میشمارد. در روایات نیز آرزوهای طولانی <ref>نهج البلاغه، خ۸۵، ۱۰۴.</ref> و بلاهایی که شخص تحمل آن را ندارد،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۸۸.</ref> سبب فراموشی ذکر خداوند شمرده شدهاست. اندیشمندان اسلامی حب شهوات،<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۶۸.</ref> حب دنیا <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۳۷۳.</ref> و پرخوری<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۸۶.</ref> را ازجمله موانع ذکر شمردهاند.
| |
|
| |
| امامخمینی براین باور است که اگر حب دنیا سبب شود که قلب تمام همت خود را صرف امور دنیایی کند، مانع از ذکر خداوند میشود و هرچه علاقهمندی به دنیا بیشتر شود حجاب قلب فزونی مییابد تا آنجا که نور [[فطرت]] را به کلی خاموش میکند و درهای سعادت را به سوی انسان میبندد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.</ref> به اعتقاد ایشان [[شیطان]] کاری جز غافل کردن انسان از ذکر خداوند ندارد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.</ref> و به واسطه دامهای گوناگون و وعدههای پوچ، انسان را از ذکر خداوند و رسیدن به مقصد بازمیدارد،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.</ref> بلکه هر امری که انسان را از یاد خداوند غافل کند، حتی یاد [[بهشت]] در حقیقت شیطان است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.</ref>
| |
|
| |
| امامخمینی معتقد است اهل سلوک در همه حالات و [[مقامات]] خود نباید از یاد حق غافل شوند و باید در همه [[مناسک]] و عبادات، معرفت حقتعالی را طلب کنند و خداجو باشند و مقامات و کرامات، او را از ذکر حق و خلوت و مناجات بازندارد و این غایت سلوک است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۴.</ref>
| |
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
| {{پانویس|۲}} | | {{پانویس|۲}} |