۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تشکیک در وجود'''، شدت و ضعف مراتب وجود در [[فلسفه]]. | '''تشکیک در وجود'''، شدت و ضعف مراتب [[وجود]] در [[فلسفه]]. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
تشکیک از ریشه «شکک»، به معنای گمان و تردید میان دو امر است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۵۱؛ فیومی، المصباح المنیر، ۳۲۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۷۶–۲۷۷</ref> و تشکیک به معنای به شک و گمانافکندن کسی را گویند.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۹۱۴</ref> از آن جهت که برخی مفاهیم و تشخیص آن، افراد را به شک میاندازد، به آنها مشکِّک میگویند. | تشکیک از ریشه «شکک»، به معنای گمان و تردید میان دو امر است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۵۱؛ فیومی، المصباح المنیر، ۳۲۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۷۶–۲۷۷</ref> و تشکیک به معنای به شک و گمانافکندن کسی را گویند.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۹۱۴</ref> از آن جهت که برخی مفاهیم و تشخیص آن، افراد را به شک میاندازد، به آنها مشکِّک میگویند. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در اصطلاح | در اصطلاح [[علم منطق|منطق]]، مفهوم کلی اگر بر مفاهیم خود به تقدم و تأخر، اولویت و عدم اولویت صدق کند، کلی مشکِّک گفته میشود.<ref>حلی، الجوهر النضید، ۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات، ۱/۴۴۷–۴۴۸</ref> تشکیک در اصطلاح فلسفه، به معنای اشتراک و امتیاز امور متکثر در یک حقیقت و معنای جامع مشترک که به صورت متفاضل و شدت و ضعف باشد است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰–۱۲۱؛ جوادی آملی، رحیق مختوم، ۵/۴۹۳</ref> [[امامخمینی]] نیز تشکیک را عبارت از آن میداند که مابهالاشتراک، عین مابهالامتیاز<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱</ref> و صدق آن بر افرادش به صورت شدت و ضعف<ref>امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰</ref> است. | ||
=== کیفیت صدق مفاهیم کلی بر مصادیق === | === کیفیت صدق مفاهیم کلی بر مصادیق === | ||
مفاهیم کلی از نظر کیفیت صدق بر مصادیق به دو دسته تقسیم میشوند: | مفاهیم کلی از نظر کیفیت صدق بر مصادیق به دو دسته تقسیم میشوند: متواطی و مشکک: | ||
# متواطی مفهومی است که صدق آن بر همه افراد یکسان است و افراد آن از جهت تقدم و تأخر، شدت و ضعف با یکدیگر اختلافی ندارند. | # متواطی مفهومی است که صدق آن بر همه افراد یکسان است و افراد آن از جهت تقدم و تأخر، شدت و ضعف با یکدیگر اختلافی ندارند. | ||
# مشکّکْ مفهومی است که صدق آن بر افرادش مختلف است.<ref>حلی، الجوهر النضید، ۹</ref> | # مشکّکْ مفهومی است که صدق آن بر افرادش مختلف است.<ref>حلی، الجوهر النضید، ۹</ref> | ||
=== تفاوت اصطلاح منطقی با اصطلاح فلسفی === | === تفاوت اصطلاح منطقی با اصطلاح فلسفی === | ||
میان تشکیک در اصطلاح منطقی با تشکیک در اصطلاح فلسفی تفاوت وجود دارد؛ زیرا | میان تشکیک در اصطلاح منطقی با تشکیک در اصطلاح فلسفی تفاوت وجود دارد؛ زیرا تشکیک در منطق، وصف مفهوم و معنای کلی است؛ در حالیکه تشکیک فلسفی، وصف حقیقت خارجی وجود است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۷/۳۴۴؛ جوادی آملی، فلسفه صدرا، ۱/۴۰۷–۴۰۸؛ جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱/۲۷۳–۲۷۴ و ۲/۱۶۳؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۴۰</ref> و از آنجا که این مفهوم تشکیک دو جهت دارد، یکی جهت اشتراک و دیگری جهت اختلاف، هرگاه به جهت اشتراک آن توجه شود، گمان میشود که این مفهوم از مفاهیم متواطی و متوافق است که همه افراد و مصادیق آن، مندرج در یک معنا هستند و هرگاه به جهت اختلاف آن توجه شود، گمان میشود که این مفهوم از مفاهیم مشترک لفظی است که هر مصداقی معنای خاص دارد؛ در نتیجه نوعی شک و تردید دربارهٔ مفاهیم یادشده پدید میآید؛ به همین جهت به این مفاهیم، مشکّک گویند.<ref>قطبالدین رازی، تحریر القواعد المنطقیه، ۱۱۲–۱۱۳</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
تشکیک در وجود از بحثهای مهم و دشوار فلسفه است و برخی بر این باورند که این مسئله برخلاف بیشتر مسائل فلسفه اسلامی، از | تشکیک در وجود از بحثهای مهم و دشوار [[فلسفه]] است و برخی بر این باورند که این مسئله برخلاف بیشتر مسائل فلسفه اسلامی، از حکیمان ایران باستان گرفته شده است.<ref>حائری یزدی، هرم هستی، ۱</ref> بیشتر حکیمان مسلمان خاستگاه اولیه بحث تشکیک را مباحث منطقی معرفی کردهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، المنطق، ۱/۲۶، ۳۶، ۲۴۴؛ ۲/۱۶۸ و ۳/۱۱۸–۱۱۹؛ ملاصدرا، اللمعات المشرقیه، ۵؛ ← طباطبایی، تعلیقه، ۱/۴۲۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۰/۴۸۵–۴۸۶؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۳</ref> [[حکمای مشاء]] برای تبیین فلسفی امور متفاضل ناقص و کامل که در جهان مشهودند، قائل به تشکیک عَرَضی شدهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۲۷۶؛ بهمنیار، التحصیل، ۲۸۱</ref> [[شیخ اشراق]] با رد ادله مشاء در تشکیک عَرَضی که به تشکیک عامی نیز تعبیر میشود قائل به تشکیک در ماهیت است.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۱۲–۱۳، ۲۱–۲۲، ۲۲۲، ۲۹۳–۳۰۲ و ۲/۷۶–۷۷</ref> او بنابر [[اصالت ماهیت]]، تشکیک در [[ماهیت|ماهیات]] را صریحاً میپذیرد و نوعی تقدم خاص تحت عنوان تقدم و تأخر بالتجوهر و بالذات را در فضای فلسفی خویش پدیدمیآورد.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۲۲–۲۲۳ و ۲۲۶؛ یزدانپناه، سنجش و شرح، ۱/۳۶۰–۳۶۱</ref> وی افزون بر اینکه عالم را در عین داشتن هویت جوهری، دارای هویت نوری و ظلمانی میداند، قائل است که به لحاظ تشکیکیبودن عالم، شدیدترین نور متعلق به وجود حق (نور الانوار) و پایینترین آن متعلق به عالم ماده است که ظلمانی است.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۱۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
تشکیک در فضای اشراقی به صورت خارجی و متن خارج مطرح شده است و پیشرفتی رو به جلو داشت، اما از مجموع سخنان شیخ اشراق، بیش از | تشکیک در فضای اشراقی به صورت خارجی و متن خارج مطرح شده است و پیشرفتی رو به جلو داشت، اما از مجموع سخنان شیخ اشراق، بیش از وحدت سنخی به دست نمیآید.<ref>یزدانپناه، سنجش و شرح، ۱/۳۸۴</ref> بعدها [[ملاصدرا]] نظریه تشکیک در وجود را مطرح کرد و طرح دوباره آن موجب شد مسئله تشکیک که بحثی فرعی در فلسفههای پیشین بود، به یکی از مسئلههای اصلی در [[حکمت متعالیه]] تبدیل شود و تقریباً بر تمام مباحث این مکتب فلسفی سایه افکند.<ref>← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۳۴–۱۳۶؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۷، ۸۲ و ۲۴۲–۲۴۳؛ ملاصدرا، شرح حکمة الاشراق، ۱/۴۱۶، ۴۶۱ و ۴۹۶–۴۹۷</ref> ملاصدرا با پذیرش [[اصالت وجود]]، تشکیک را در وجود مطرح کرد و از وحدت سنخی فراتر رفت و به وحدت سریانی تصریح کرد؛ سپس از آن فراتر رفت و به بحث از وحدت شخصیه رسید، به گونهای که در آن هستی را وجود اطلاقی شمرد. همچنین وی در نظریه وحدت شخصیه وجود، تنوع و تعدد در وجود را به مظاهر در وجود کشانده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۶۶–۷۴؛ ۲/۳۳۹–۳۴۱ و ۶/۲۰–۲۲؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۱۵۶–۱۵۸</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز به بحث از تشکیک و اقسام آن بنابر اصالت وجود پرداخته و با ردّ تشکیک در عرضی و ماهوی، در نهایت با توجه به مشرب عرفان و وحدت شخصیه وجود، قائل به | [[امامخمینی]] نیز به بحث از تشکیک و اقسام آن بنابر اصالت وجود پرداخته و با ردّ تشکیک در عرضی و ماهوی، در نهایت با توجه به مشرب [[عرفان]] و وحدت شخصیه وجود، قائل به تشکیک در مظاهر شده است. ایشان همچنین بحث از تشکیک را در مباحث [[فقه|فقهی]] و [[اصول فقه|اصولی]] مطرح کرده است.<ref>امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰</ref> | ||
== معیار تشکیک == | == معیار تشکیک == | ||
از آنجا که شناخت معیار تشکیک، متوقف بر شناخت نوع کثرت است، در بحث تشکیک، از وجود کثرت بحث میشود و شناخت آن متوقف بر مابهالامتیاز و ناشی از آن است. | از آنجا که شناخت معیار تشکیک، متوقف بر شناخت نوع کثرت است، در بحث تشکیک، از وجود کثرت بحث میشود و شناخت آن متوقف بر مابهالامتیاز و ناشی از آن است. کثرت بر چند نوع است: | ||
# کثرت ناشی از امور عرضی: همانند | # کثرت ناشی از امور عرضی: همانند کیفیات، کمیات و اضافه، که در این صورت مابهالامتیاز آنها اموری عرضی است و مابهالاشتراک آنها همان ذات و ماهیت نوع آنهاست. | ||
# کثرت ناشی از امور ذاتی: مانند کثرت انواع یک | # کثرت ناشی از امور ذاتی: مانند کثرت انواع یک جنس قریب که فرق آنها در فصول است؛ پس مابهالامتیاز این انواع، فصول آنهاست که اموری ذاتیاند و مابهالاشتراک، جنس آنهاست. | ||
# کثرت ناشی از ذات: در این نوع کثرت، هیچ نحو مابهالاشتراک ذاتی یافت نمیشود، نه ذات و ماهیت آنها و نه جزء ذات. چنین اموری را متباین به تمام ذات گویند؛ پس در این نوع کثرت مابهالامتیاز همان ذات و ماهیت اشیای متکثر است و مابهالاشتراک آنها اموری عرضیاند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۲–۳۳۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۰۷؛ عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ۲۰–۳۰؛ ربانی گلپایگانی، ایضاح الحکمه، ۱/۱۱۱</ref> در همه این موارد هیچگاه مابهالاشتراک و مابهالامتیاز یک نحو حقیقت نیستند، بلکه حقایق متفاوت و متعددیاند. | # کثرت ناشی از ذات: در این نوع کثرت، هیچ نحو مابهالاشتراک ذاتی یافت نمیشود، نه ذات و ماهیت آنها و نه جزء ذات. چنین اموری را متباین به تمام ذات گویند؛ پس در این نوع کثرت مابهالامتیاز همان ذات و ماهیت اشیای متکثر است و مابهالاشتراک آنها اموری عرضیاند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۲–۳۳۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۰۷؛ عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ۲۰–۳۰؛ ربانی گلپایگانی، ایضاح الحکمه، ۱/۱۱۱</ref> در همه این موارد هیچگاه مابهالاشتراک و مابهالامتیاز یک نحو حقیقت نیستند، بلکه حقایق متفاوت و متعددیاند.{{سخ}} بعدها شیخ اشراق قسم چهارمی را اضافه کرد که کثرت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز امور متکثر، یک حقیقت باشند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۳–۳۳۴؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۳۵۶–۳۵۷</ref> بر اساس قسم چهارم اگر تنها یک حقیقت نوعی وجود داشته باشد و این حقیقت نوعی، کثرت هم داشته باشد، در این صورت معیار در تشکیک سه قسم است: | ||
{{سخ}} | |||
بعدها شیخ اشراق قسم چهارمی را اضافه کرد که کثرت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز امور متکثر، یک حقیقت باشند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۳–۳۳۴؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۳۵۶–۳۵۷</ref> | |||
بر اساس قسم چهارم اگر تنها یک حقیقت نوعی وجود داشته باشد و این حقیقت نوعی، کثرت هم داشته باشد، در این صورت معیار در تشکیک سه قسم است: | |||
# معیار عام: عامترین روشی که میتوان با آن از حقیقت واحد، کثرتی ساخت، آن است که امور متکثری وجود داشته باشد که مابهالامتیاز آنها عیناً حقیقتی باشد که مابهالاشتراک آنهاست. | # معیار عام: عامترین روشی که میتوان با آن از حقیقت واحد، کثرتی ساخت، آن است که امور متکثری وجود داشته باشد که مابهالامتیاز آنها عیناً حقیقتی باشد که مابهالاشتراک آنهاست. | ||
# معیار خاص: اگر امور متکثر متفاضلی باشند، یعنی اموری که مابهالامتیاز آنها شدت و ضعف و کمال و نقص آنها باشد، در چنین اموری ضرورتاً مابهالاشتراک و مابهالامتیاز یک نحو حقیقتِ دارای مراتب است و در نتیجه کثرت آنها تشکیکی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۳۱</ref> | # معیار خاص: اگر امور متکثر متفاضلی باشند، یعنی اموری که مابهالامتیاز آنها شدت و ضعف و کمال و نقص آنها باشد، در چنین اموری ضرورتاً مابهالاشتراک و مابهالامتیاز یک نحو حقیقتِ دارای مراتب است و در نتیجه کثرت آنها تشکیکی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۳۱</ref> | ||
# معیار اخص: واقعیت هر علتی کاملتر از واقعیت معلولش است و معلول ناقصتر از علتش است؛ به عبارت دیگر واقعیت [[علت]] و | # معیار اخص: واقعیت هر علتی کاملتر از واقعیت معلولش است و معلول ناقصتر از علتش است؛ به عبارت دیگر واقعیت [[علت]] و معلول واقعیات متکثریاند که در حقیقت واحد و یکیاند و تمایز آنها به میزان محدودیت و عدم محدودیت آنهاست؛ یعنی واقعیت معلول محدود به واقعیت علتش است و وجود معلول مرتبه نازل وجود علت است<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۶۰–۶۱</ref>؛ پس کثرت حاصل از رابطه علی و معلولی، کثرتی تشکیکی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۵۳ و ۷/۱۴۹</ref> معیار اول، اعم از دو معیار اخیر است<ref>طباطبایی، تعلیقه، ۱/۴۳۱</ref>؛ زیرا مقصود از تشکیک آن است که با حقیقتی واحد بدون آنکه وحدت و صرافتش از میان برود، کثرتی حاصل شود.{{سخ}} ملاصدرا در مواردی معیار تفاضل (خاص) را به منزله معیار و ضابطه تشکیک معرفی میکند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۳۱</ref>؛ اما معیار اصلی او چیزی جز وحدت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز نیست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰ و ۴۲۷</ref> این معیار در اموری که تشکیک طولی دارند، به صورت کمال و نقص و شدت و ضعف (یعنی تفاضلی) ظاهر میشود، بهویژه در موجودات مجرد که قابل تکثر عرضی نیستند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۷۹؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۲۵؛ ملاصدرا، شرح حکمة الاشراق، ۱/۲۳۶</ref>؛ اما وی رابطه علی و معلولی را معیار اصلی برای تشکیک معرفی نمیکند.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۲۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} [[امامخمینی]] نیز در بیان مناط و معیار تشکیک بر این باور است که برای وجود دو کثرت وجود دارد: | ||
ملاصدرا در مواردی معیار تفاضل (خاص) را به منزله معیار و ضابطه تشکیک معرفی میکند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۳۱</ref>؛ اما معیار اصلی او چیزی جز وحدت مابهالاشتراک و مابهالامتیاز نیست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰ و ۴۲۷</ref> این معیار در اموری که | |||
{{سخ}} | # کثرت به واسطه [[ماهیت|ماهیات]]؛ | ||
[[امامخمینی]] نیز در بیان مناط و معیار تشکیک بر این باور است که برای وجود دو کثرت وجود دارد: | # کثرت در حقیقت [[وجود]] که خود به کثرت عرضیه و مراتب طولیه تقسیم میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۴</ref> | ||
# کثرت به واسطه | |||
# کثرت در حقیقت وجود که خود به کثرت عرضیه و مراتب طولیه تقسیم میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۴</ref> | |||
قسم دوم از کثرت، مضر به وحدت نیست و برای آن چند حالت وجود دارد؛ یعنی مابهالاشتراک اشیا در عالم، یا تمام ذات و مابهالامتیاز خارج از ذات است، یا مابهالامتیاز تمام ذات و مابهالاشتراک خارج از ذات است، یا در بعض از ذات شریک و در بعضی از ذات متمایزند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۴–۵؛ بروجردی، لمحات الاصول، ۴۶ و ۲۰۲</ref> | قسم دوم از کثرت، مضر به وحدت نیست و برای آن چند حالت وجود دارد؛ یعنی مابهالاشتراک اشیا در عالم، یا تمام ذات و مابهالامتیاز خارج از ذات است، یا مابهالامتیاز تمام ذات و مابهالاشتراک خارج از ذات است، یا در بعض از ذات شریک و در بعضی از ذات متمایزند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۴–۵؛ بروجردی، لمحات الاصول، ۴۶ و ۲۰۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
خط ۴۲: | خط ۳۸: | ||
== اقسام تشکیک == | == اقسام تشکیک == | ||
حکما و فلاسفه الهی در آثار خود برای تشکیک، اقسامی قائل شدهاند،<ref>← آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه، ۲۶۱؛ آشتیانی، اساس التوحید، ۳۵۳–۳۵۴؛ ← دینانی، قواعد کلی فلسفی، ۲/۵۵۹–۵۶۰</ref> ازجمله: | [[حکما]] و فلاسفه الهی در آثار خود برای تشکیک، اقسامی قائل شدهاند،<ref>← آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه، ۲۶۱؛ آشتیانی، اساس التوحید، ۳۵۳–۳۵۴؛ ← دینانی، قواعد کلی فلسفی، ۲/۵۵۹–۵۶۰</ref> ازجمله: | ||
=== تشکیک عرضی (تشکیک عامی) === | === تشکیک عرضی (تشکیک عامی) === | ||
خط ۴۹: | خط ۴۵: | ||
# تمایز به فصول، | # تمایز به فصول، | ||
# تمایز به عوارض فردی. | # تمایز به عوارض فردی. | ||
در دو قسم اول، تشکیک محال است و تنها در قسم سوم راه دارد؛ بر این اساس تشکیک تنها در امور عَرَضی و عرض عام وجود مطرح است.<ref>بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۸–۴۳۰؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۳</ref> بنابراین این | در دو قسم اول، تشکیک محال است و تنها در قسم سوم راه دارد؛ بر این اساس تشکیک تنها در امور عَرَضی و عرض عام وجود مطرح است.<ref>بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۸–۴۳۰؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۳</ref> بنابراین این مفهوم وجود عام که بر حقایق متباین وجودی حمل میشود، مفهومی عرضی است (نه ذاتی) و خارج از حقایق وجودی؛ البته نه عرضی مفارق بلکه عرضی لازم برای حقایق وجودی است.<ref>طباطبایی، بدایة الحکمه، ۱۵–۱۶؛ ربانی گلپایگانی، ایضاح الحکمه، ۱/۱۰۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
بنابر نظر مشاء امور ماهوی بر افراد خود به نحو تواطی (یکسان) حمل میشوند<ref>بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲</ref> و وجود عام مفهومی که به نحو تشکیکی است، نباید جزو ذاتیات و مقوم ذات باشد، بلکه لازم خارج شیء است<ref>بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲</ref>؛ از اینرو آغاز بحث در حوزه مباحث ماهیت و عدم امکان شدت و ضعف در زمینه مفاهیم ماهوی، موجب شد که حکمای مشاء آشکارا به نفی تشکیک در ماهیت بپردازند.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱–۲؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۳۲–۴۳۳؛ میرداماد، مصنفات، ۱/۱۴۲؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۴–۲۶</ref> علت نامگذاری به تشکیک عام آن است که در جایی که مابهالاختلاف، دو امر مغایر باشند، حمل مفهوم واحد بر مصادیق و افرادش تنها به لحاظ مابهالاتحاد و از قبیل حمل به تواطؤ است نه به صورت تشکیک؛ اما چون عامه افراد اینگونه مورد را تشکیک میپندارند، به آن تشکیک عامی گویند.<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱/۲۵۸</ref> | بنابر نظر مشاء امور ماهوی بر افراد خود به نحو تواطی (یکسان) حمل میشوند<ref>بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲</ref> و وجود عام مفهومی که به نحو تشکیکی است، نباید جزو ذاتیات و مقوم ذات باشد، بلکه لازم خارج شیء است<ref>بهمنیار، التحصیل، ۲۸۲</ref>؛ از اینرو آغاز بحث در حوزه مباحث [[ماهیت]] و عدم امکان شدت و ضعف در زمینه مفاهیم ماهوی، موجب شد که حکمای مشاء آشکارا به نفی تشکیک در ماهیت بپردازند.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱–۲؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۳۲–۴۳۳؛ میرداماد، مصنفات، ۱/۱۴۲؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۴–۲۶</ref> علت نامگذاری به تشکیک عام آن است که در جایی که مابهالاختلاف، دو امر مغایر باشند، حمل مفهوم واحد بر مصادیق و افرادش تنها به لحاظ مابهالاتحاد و از قبیل حمل به تواطؤ است نه به صورت تشکیک؛ اما چون عامه افراد اینگونه مورد را تشکیک میپندارند، به آن تشکیک عامی گویند.<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱/۲۵۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز در بحث تشکیک، تشکیک عامی را باطل میداند و بر این باور است که تشکیک در مفهوم راه ندارد و اگر برای مفهومی، تشکیک بهکار گرفته میشود، بالعرض و بالمجاز است؛ زیرا در هنگام | [[امامخمینی]] نیز در بحث تشکیک، تشکیک عامی را باطل میداند و بر این باور است که تشکیک در مفهوم راه ندارد و اگر برای مفهومی، تشکیک بهکار گرفته میشود، بالعرض و بالمجاز است؛ زیرا در هنگام انتزاع مفهوم از وجود خارجی، حدود افراد به اینکه فردی ضعیف و دیگر قوی باشد، ملاحظه نمیشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶</ref> ایشان همسو با [[حکمای اشراق]]<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۹۲–۳۰۳؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۲۲۸–۲۳۳</ref> با بیان اقسام تمایز، قائل است که تشکیک در مفهوم عرضی باطل است و بر این باور است که تمایز یا به تمام ذات است یا بعض ذات، یا امور خارج از ذات، یا تمایز به مابهالاشتراک و مابهالامتیاز است که همان تمایز تشکیکی است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۴–۵؛ بروجردی، لمحات الاصول، ۱/۴۶–۴۷</ref> | ||
=== تشکیک در ماهیت === | === تشکیک در ماهیت === | ||
مراد از | مراد از تشکیک در ماهیت آن است که [[ماهیت]] دارای افراد متفاضل کامل و ناقصی است؛ به گونهای که هم کامل از آن جهت که کامل است، فرد ماهیت است و هم ناقص از آن جهت که ناقص است، فرد آن است<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۹۹–۳۰۰؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۴۵–۴۴۶</ref>؛ البته مقصود از تشکیک در ماهیت، تشکیک در فرد ماهیت است نه در خود ماهیت بما هیهی.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۲؛ میرداماد، مصنفات، ۱/۱۴۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در برابر دیدگاه مشاء، [[شیخ اشراق]] صریحاً قائل به تشکیک در ماهیت شده است. بنابر نظر وی پذیرش تشکیک در عرضی مستلزم مشکلاتی است؛ مهمترین اشکال تفاوت میان [[عرض]] و | در برابر دیدگاه مشاء، [[شیخ اشراق]] صریحاً قائل به تشکیک در ماهیت شده است. بنابر نظر وی پذیرش تشکیک در عرضی مستلزم مشکلاتی است؛ مهمترین اشکال تفاوت میان [[عرض]] و عرضی است؛ چون هر دو مفهوماند و مفهوم از آن جهت که مفهوم است، شدت و ضعف نمیپذیرد.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۲۱–۲۲ و ۲۹۹</ref> وی برای بطلان تشکیک در عرضی نشان داد که تمایز منحصر به اقسام سهگانه مذکور نیست و قسم جدیدی را بیان کرد که همان تمایز تشکیکی است و آن عبارت است از تفاوت کامل و ناقص که در متن حقیقت شیء است.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۳۳۳–۳۳۴؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۲۶۵–۲۶۷</ref> وی در برخی آثار خود به تشکیک در نور نیز قائل شده است؛ به این معنا که اختلاف انوار مجرده به کمال و نقص و شدت و ضعف است، نه اختلاف نوعی و نه هیچیک از تمایزات سهگانه مشاء.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۱۹–۱۲۱ و ۱۲۶–۱۲۸؛ دینانی، شعاع اندیشه، ۱۱۹–۱۲۱ و ۱۶۱–۱۷۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] | [[امامخمینی]] تشکیک در ماهیت و ذاتیات را باطل میداند و بر این اعتقاد است که اگر تشکیک در ماهیت باشد، در این صورت مراتب کامل داخل در مقومات و ذاتیات است و در این صورت مرتبه ضعیف، نباید داخل آن ماهیت باشد و این محال است؛ افزون بر آن شدت و ضعف همیشه در [[وجود]] است نه در [[ماهیت]].<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴–۳۰۵ و ۴/۱۹۳</ref> ایشان با وحدت سنخی دانستن تشکیک در ماهیت، این نوع تشکیک را نپذیرفته است.<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴</ref> | ||
=== تشکیک در وجود (تشکیک خاصی) === | === تشکیک در وجود (تشکیک خاصی) === | ||
خط ۶۸: | خط ۶۴: | ||
# وحدت حقیقی، محیط بر کثرت و ساری در آن؛ | # وحدت حقیقی، محیط بر کثرت و ساری در آن؛ | ||
# کثرت حقیقی به نحو حقیقی داخل در آن واحد حقیقی باشد.<ref>جوادی آملی، فلسفه صدرا، ۱/۴۰۹</ref> | # کثرت حقیقی به نحو حقیقی داخل در آن واحد حقیقی باشد.<ref>جوادی آملی، فلسفه صدرا، ۱/۴۰۹</ref> | ||
ملاصدرا بر پایه اصالت | [[ملاصدرا]] بر پایه [[اصالت وجود]]، تشکیک را در بستر وجود و حقایق وجودی تفسیر و تبیین میکند. تشکیک در وجود آن است که حقیقت واحده وجود، در عین وحدت، مشتمل بر همه کثرات وجودی است؛ به این معنا که وجود در عین وحدت، کثرت را نیز داراست و این وجود واحد مابهالاشتراک همه کثرات خارجی است و در عین حال تمایز کثرات از یکدیگر نیز به چیزی جز همین حقیقت واحد نیست. از این جهت مابهالاشتراک حقایق وجودی عین مابهالامتیاز آنهاست؛ پس کثرات وجودی نه تنها مباین یکدیگر نیستند، بلکه همگی مراتبِ یک حقیقت واحد وجودند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰–۱۲۱، ۳۷۹؛ ۷/۱۴۹ و ۹/۲۵۷؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۴۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تأکید میکند مراد از تشکیک، حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است، نه | [[امامخمینی]] نیز وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تأکید میکند مراد از تشکیک، حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است، نه مفهوم وجود<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۵</ref>؛ به این معنا که هر مرتبهای از مراتب وجود به مرتبه قبلش ذاتاً مرتبط است و فاصلهای میان آن مرتبه و مرتبه بالاتر تصور نمیشود؛ زیرا در غیر این صورت مستلزم انقلاب در ذات میشود.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۳</ref> ایشان بر پایه اصالت وجود، تشکیک را در بستر وجود و حقایق وجودی تبیین میکند و وحدت در تشکیک را وحدتی سریانی میداند<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹</ref> و بر این اساس در باب تشکیک مراتب وجود، به همان تشکیک خاصی قائل است و مابهالاشتراک را عین مابهالامتیاز میداند که اقتضای زیادی ندارد؛ پس برای وجود مراتب کامل و ناقص است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱</ref>؛ بنابراین وجود، حقیقت واحدی است که تمام هویت و متن کثرات خارجی را تشکیل میدهد و به همین جهت مابهالاشتراک همه آنهاست؛ با این حال، تمایز کثرات از یکدیگر نیز چیزی جز همین حقیقت واحد نیست و جهت اشتراک حقایق وجودی عین جهت امتیاز آنهاست؛ بنابراین کثرات وجودی نه تنها متباین نیستند، بلکه همگی مراتب حقیقت واحد وجودند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۰–۲۲؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۲۴۸ و ۲/۸۰</ref>؛ از اینرو در وجود متفاضل خارجی و مشکک چنان نیست که این واقعیت ذاتاً عاری از کمال باشد و وصف کمال در مرتبه بعد بر آن عارض شده باشد، بلکه شدت و کمال عین حقیقت بسیط آن است و مرتبه قوی چون اکمل و اتم از مرتبه ضعیف است، به صورت بساطت و جمع، کمالات مراتب نازل را داراست؛ البته نه همراه با زیادت، بلکه عین کمال او را داراست. در حقیقت مرتبه اعلی افزون بر تمام کمالات خود، کمال مختص به مرتبه نازل را نیز داراست؛ چنانکه در حقیقتِ مرتبه ضعیف نقصان است؛ البته نقص مرتبه ضعیف، امری وجودی نیست، بلکه امری عدمی است که نبود کمال مرتبه اعلی است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴</ref>؛ نیز اینکه امر بسیطی مانند وجود دارای مراتب است، به این معنا نیست که همه مراتب آن اینگونه باشد. اگرچه ذات وجود مشکک است، ولی لازمه آن این نیست که وجود واجبی نیز دارای مراتب باشد، بلکه مراد این است که همان گونه که نفس حقیقت وجود، بر واجب که مرتبه کامل است صادق است، بر مرتبه دیگر نیز به صورت مشکک صادق است، نه اینکه همه هویت ذات مراتب باشند.<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در این زمینه کلام [[ابنرشد]]<ref>ابنرشد، فصل المقال، ۴۰–۴۱</ref> را که عالم وجود را به صورت مخروطی تصور کرده که نقطه رأس آن وجود حقتعالی است و اجزای پایین از آن منفصل است، نقد کرده و آن را بیاطلاعی از حقیقت وجود دانسته است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۲</ref> ایشان همچنین گفته کسانی را که ارتباط میان حق و خلق یا [[واجب]] و | امامخمینی در این زمینه کلام [[ابنرشد]]<ref>ابنرشد، فصل المقال، ۴۰–۴۱</ref> را که عالم وجود را به صورت مخروطی تصور کرده که نقطه رأس آن وجود حقتعالی است و اجزای پایین از آن منفصل است، نقد کرده و آن را بیاطلاعی از حقیقت وجود دانسته است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۲</ref> ایشان همچنین گفته کسانی را که ارتباط میان حق و خلق یا [[واجب]] و ممکن را نفی کردهاند و به اختلاف تباینی بین حقایق وجودی قائل شدهاند، نقد کرده و معتقد است پذیرفتنِ حقایق متباین موجب میشود که سنخیت میان علت و معلول خدشهدار شود و ارتباط میان واجب و ممکن نیز با مشکل مواجه شود؛ افزون بر اینکه این کلام چیزی غیر از تعطیل و بستهبودن دست خدای متعال نیست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۵</ref> | ||
=== تشکیک در مظاهر === | === تشکیک در مظاهر === | ||
عارفان با توجه به وحدت | [[عارفان]] با توجه به [[وحدت وجود]]، کثرات را ظهورات و شئون وجود واحد حق میدانند و بر این باورند که ظهورات و شئونات به حسب ظهور حق در موطن آنها، شدت و ضعف دارند؛ از این جهت اصل وجود تعدد و کثرتی ندارد و تشکیکی در اصل وجود مطرح نیست، بلکه تشکیک در مظاهر و مراتب ظهور حقتعالی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۵ و ۲۱؛ فناری، مصباح الانس، ۱۶۷</ref> بنابر دیدگاه نهایی [[ملاصدرا]] نیز که بر اساس وحدت شخصی وجود است، برخلاف تشکیک خاص وجود، مخلوقات مصداق بالذات وجود نیستند و تنها حقتعالی مصداق حقیقی وجود است و هیچچیز دیگری در عرض یا در طول حقتعالی دارای وجود حقیقی نیست، بلکه کثرات امکانی، ظهورات و مجالی حقتعالی بهشمار میآیند که میان آنها رابطه تشکیکی برقرار است.<ref>← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۲–۲۹۴، ۳۰۰–۳۰۱، ۳۰۵ و ۳۴۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] بر اساس | [[امامخمینی]] بر اساس وحدت شخصی وجود، قائل به تشکیک در مظاهر و مراتب ظهور است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶</ref> ایشان در ضمن پذیرفتن تشکیک خاصی، به وحدت وجود و موجود در عین کثرت قائل است و آن را موافق قول عرفانی میداند<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود}}. | ||
== نسبت تشکیک خاصی با وحدت وجود == | == نسبت تشکیک خاصی با وحدت وجود == | ||
در اینکه چه نسبتی میان نظریه | در اینکه چه نسبتی میان نظریه «تشکیک خاصی» و نظریه «[[وحدت وجود]]» برقرار است، گفتههای چندی وجود دارد. برخی با فرقگذاشتن میان این دو نظریه، نظریه تشکیک خاصی را واسطه عبور از نظریه تباین وجودی به نظریه وحدت شخصی میدانند<ref>← حسنزاده آملی، ممدّ الهمم، ۱۵۶–۱۵۷؛ رضایی، ۵۴–۵۷</ref> و برخی وحدت شخصی را تعمقیافته نظریه تشکیک خاصی میدانند.<ref>← حسینی تهرانی، مهر تابان، ۲۸؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۵۴–۵۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
با توجه به اینکه امامخمینی نیز در نهایت تشکیک در وجود را نمیپذیرد و بنابر وحدت شخصی وجود، تشکیک را در مظاهر و مجالی میداند،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۷ و ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹</ref> به نظر میرسد که وحدت شخصی وجود از نگاه ایشان همان تکامل، تعمیق و تدقیقیافته نظریه تشکیک خاصی وجود باشد؛ بر این اساس تفاوت تشکیک خاصیِ وجود با وحدت شخصی وجود در آثار امامخمینی عبارت است از: | با توجه به اینکه امامخمینی نیز در نهایت تشکیک در وجود را نمیپذیرد و بنابر وحدت شخصی وجود، تشکیک را در مظاهر و مجالی میداند،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۷ و ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹</ref> به نظر میرسد که وحدت شخصی وجود از نگاه ایشان همان تکامل، تعمیق و تدقیقیافته نظریه تشکیک خاصی وجود باشد؛ بر این اساس تفاوت تشکیک خاصیِ وجود با وحدت شخصی وجود در آثار امامخمینی عبارت است از: | ||
# در تشکیک خاصی، حقتعالی به منزله بالاترین مرتبه حقیقت واحده وجود و آغازگر سلسله تشکیکی وجود است و دیگر مراتب وجود با اختلافی که دارند، در طول و عین ربط به او هستند<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۰</ref>؛ ولی در وحدت شخصی وجود که حقتعالی وجودی صرف است، در طول یا عرض او وجود مستقل یا رابطی تصور نمیشود.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷–۲۸۸</ref> | # در تشکیک خاصی، حقتعالی به منزله بالاترین مرتبه حقیقت واحده وجود و آغازگر سلسله تشکیکی وجود است و دیگر مراتب وجود با اختلافی که دارند، در طول و عین ربط به او هستند<ref>امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۰</ref>؛ ولی در وحدت شخصی وجود که حقتعالی وجودی صرف است، در طول یا عرض او وجود مستقل یا رابطی تصور نمیشود.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷–۲۸۸</ref> | ||
# در تشکیک خاصی، خود [[حقیقت وجود]]، حقیقتی مشکک و دارای مراتب شدید و ضعیف است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱</ref>؛ در حالیکه در وحدت شخصی وجود، حقیقت مطلقه وجود، اساساً مبرای از تشکیک و واحد محض است که صرفاً مظاهر و شئون آن دارای اختلاف تشکیکیاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۵۵</ref> | # در تشکیک خاصی، خود [[وجود|حقیقت وجود]]، حقیقتی مشکک و دارای مراتب شدید و ضعیف است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۲/۸۰؛ امامخمینی، البیع، ۱/۱۵۱</ref>؛ در حالیکه در وحدت شخصی وجود، حقیقت مطلقه وجود، اساساً مبرای از تشکیک و واحد محض است که صرفاً مظاهر و شئون آن دارای اختلاف تشکیکیاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ رضایی، تشکیک وجود صدرایی، ۵۵</ref> | ||
# در نظریه تشکیک خاصی، [[علیت]] پذیرفته شده است و معلول هرچند وجودی رابط است، غیر از علت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۷۸، ۲۱۴ و ۲۹۷؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۲</ref>؛ ولی در نظریه وحدت شخصی، بساطِ علیت جمع شده و تجلی و تشأن جای آن را میگیرد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۹۶ و ۲/۱۸۷</ref> | # در نظریه تشکیک خاصی، [[علیت]] پذیرفته شده است و معلول هرچند وجودی رابط است، غیر از علت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۷۸، ۲۱۴ و ۲۹۷؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۲</ref>؛ ولی در نظریه وحدت شخصی، بساطِ علیت جمع شده و تجلی و تشأن جای آن را میگیرد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۹۶ و ۲/۱۸۷</ref> | ||
# در تشکیک خاصی، حقیقت واحده وجود، هویتی سریانی دارد که از اعلی مراتب تا پایینترین مرتبه آن کشیده شده است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۲ و ۱۸۷؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹</ref> و وحدت آن، | # در تشکیک خاصی، حقیقت واحده وجود، هویتی سریانی دارد که از اعلی مراتب تا پایینترین مرتبه آن کشیده شده است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۲ و ۱۸۷؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹</ref> و وحدت آن، وحدت حقه ظلیه است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸</ref>؛ ولی وحدت شخصی، حقیقت واحدهای است که مطلق از قید سریان است و وحدت آن وحدت حقه حقیقیه است، بلکه تشکیک در مظاهر و شئون آن حقیقت واحد است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|وحدت و کثرت}}. | ||
== آثار و کاربرد تشکیک در وجود == | == آثار و کاربرد تشکیک در وجود == | ||
[[ملاصدرا]] با استفاده از مبنای تشکیک و قراردادن آن کنار اصالت وجود، به اثبات قواعد و مسائل مهمی در فلسفه همت گماشت؛ ازجمله: | [[ملاصدرا]] با استفاده از مبنای تشکیک و قراردادن آن کنار اصالت وجود، به اثبات [[قواعد فلسفی|قواعد]] و مسائل مهمی در [[فلسفه]] همت گماشت؛ ازجمله: | ||
=== حرکت جوهری === | === حرکت جوهری === | ||
تبیین | تبیین حرکت جوهری اشتدادی متفرع بر تشکیک خاصی است و تا تشکیک ثابت نشود، حرکت جوهری ثابت نمیشود؛ زیرا هر مرتبهای از مراتب اشتدادی جوهر، دارای ماهیت مخصوص به خود خواهد بود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۱–۱۲ و ۹/۸۵</ref> حرکت اشتدادی آن واقعیتی است که ماهیتی جوهری دارد و از هنگام تکون تا تبدیلشدن به یک شیء کامل ادامه دارد.<ref>ملاصدرا، العرشیه، ۲۲۸</ref> در حرکت اشتدادی آنچه حادث میشود، از نظر مرتبه وجودی کاملتر از چیزی است که زایل شده است و در نتیجه واقعیتی که در حرکت اشتدادی رخ میدهد، در هر لحظه و آنی ماهیت نوعیهای دارد که غیر از ماهیت نوعیهای است که پیش یا پس از آن لحظه داشته است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۸۳–۳۸۴؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۱۲۵ و ۱۳۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۸۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز بر مبنای تشکیک در وجود در تبیین حرکت اشتدادی بر این باور است که نفس حقیقت واحدهای است که از نقص رو به کمال میرود و تا وقتی که در حرکت است، در سیر استکمالی خود، رو به [[تجرد]] و پیوسته در حال بالفعلشدن است و به این معنا نیست که حقیقتی معدوم شود و حقیقتی دیگر از نو موجود گردد، بلکه یک هویت است که اشتداد در وجود، در آن حاصل میشود<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۵۳–۱۵۴</ref>؛ پس [[نفس]]، موجودی است که از اول طفولیت حالت تدریجی دارد و از نقص به سوی کمال به نحو تشکیکی در حرکت اشتدادی است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۰؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۷۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}}. | [[امامخمینی]] نیز بر مبنای تشکیک در وجود در تبیین حرکت اشتدادی بر این باور است که [[نفس]] حقیقت واحدهای است که از نقص رو به کمال میرود و تا وقتی که در حرکت است، در سیر استکمالی خود، رو به [[تجرد]] و پیوسته در حال بالفعلشدن است و به این معنا نیست که حقیقتی معدوم شود و حقیقتی دیگر از نو موجود گردد، بلکه یک هویت است که اشتداد در وجود، در آن حاصل میشود<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۵۳–۱۵۴</ref>؛ پس [[نفس]]، موجودی است که از اول طفولیت حالت تدریجی دارد و از نقص به سوی کمال به نحو تشکیکی در حرکت اشتدادی است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۰؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۷۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}}. | ||
=== اتحاد عاقل و معقول === | === اتحاد عاقل و معقول === | ||
یکی از ابتکارات ملاصدرا در حوزه | یکی از ابتکارات ملاصدرا در حوزه معرفتشناسی که تشکیک در آن نقش ایفا میکند، مسئله [[اتحاد عاقل و معقول]] است. در [[حکمت متعالیه]] ملاک معلومیت و علم تنها بر اساس نظام تشکیکی توجیهپذیر است. ملاصدرا با پذیرفتن وجود جمعی در نظام تشکیک در وجود<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۰۶</ref> قائل به انحای وجود در طول یکدیگر برای [[ماهیت]] است و با ردّ نظریه [[تجرید و تقشیر]]، تفاوت ادراکات را ناشی از تفاوت انحای وجود مجرد و [[علم]] میداند که همان وجود برتر ماهیت معلوم است<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۶۴ و ۳/۵۰۶</ref> {{ببینید|متن=ببینید|علم}}. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی نیز بر اساس تشکیک در وجود بر این باور است که [[ذهن]] و [[عقل]]، ماهیت معلوم را با توجه به یک وجود برتر و اعلی و اشرف با تمام عوارض و صفات تصور میکند؛ به این معنا که در همان عالم و ماهیت برتر، عوارض و نعوت را بهطور تجردی دارد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴–۲۵</ref>؛ پس درک ماهیت جزئی و صورت معقول، مبتنی بر | امامخمینی نیز بر اساس تشکیک در وجود بر این باور است که [[ذهن]] و [[عقل]]، ماهیت معلوم را با توجه به یک وجود برتر و اعلی و اشرف با تمام عوارض و صفات تصور میکند؛ به این معنا که در همان عالم و ماهیت برتر، عوارض و نعوت را بهطور تجردی دارد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴–۲۵</ref>؛ پس درک ماهیت جزئی و صورت معقول، مبتنی بر علم حضوری به وجود مثالی خیالی برتر آن است؛ به این معنا که ارتقای یک ماهیت از حسّی به خیالی و از خیالی به عقلی، تابع ارتقای چگونگی وجود برتر آن، از حسی به مثالی و عقلی است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|علم}}. | ||
=== تطابق مراتب نفس با مراتب عالم عینی === | === تطابق مراتب نفس با مراتب عالم عینی === | ||
بنابر نظر [[ملاصدرا]] | بنابر نظر [[ملاصدرا]] نفس دارای مراتبی است و هر یک از این مراتب، به ازای مرتبهای از مراتب عالم هستی است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۶۵–۳۶۶</ref> [[نفس]] در مرحله وجود طبیعی، استعداد و قوه صرف است؛ اما با عبور از نشئه وجود نفسانی این زمینه را فراهم میکند که قوه استعداد ادراکی نفس، به فعلیت تبدیل شود و به ازای هر عالمی از عوالم وجود، صورتی مخصوص به آن را دارا باشد. ادراک این صورتها تنها زمانی ممکن است که مدرک از لحاظ وجودی، همسنخ با آن مرتبه باشد و این امر مستلزم حضور نفس در آن مرتبه و اتحاد با حقایق در آن مرتبه است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۵۱؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۲۴۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز بر مبنای تشکیک در وجود و اینکه علم مقول به تشکیک و دارای مراتب است،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۶۰</ref> به بحث از تطابق مراتب نفس با مراتب عالم هستی پرداخته و مدرَکات نفس را با توجه به | [[امامخمینی]] نیز بر مبنای تشکیک در وجود و اینکه علم مقول به تشکیک و دارای مراتب است،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۶۰</ref> به بحث از تطابق مراتب نفس با مراتب عالم هستی پرداخته و مدرَکات نفس را با توجه به عوالم سهگانه (طبیعت، مثال، عقل) تطبیق داده و بر این باور است که مدرِک و مدرَک باید همسنخ باشند؛ به این معنا که مدرَک طبیعی باید همسنخ عالم طبیعت و مدرکات خیالی و عقلی همسنخ [[عالم برزخ]] و [[عالم عقل]] باشند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۷۰–۲۷۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید|علم|عوالم هستی}}. | ||
=== معاد جسمانی === | === معاد جسمانی === | ||
تشکیک در وجود به عنوان یک مبنا در همه ارکان [[معاد جسمانی]]، ازجمله نفس،<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۰</ref> | تشکیک در وجود به عنوان یک مبنا در همه ارکان [[معاد جسمانی]]، ازجمله نفس،<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۰</ref> بدن مثالی،<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۵–۲۶۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۵۳۷–۵۳۸</ref> قوه خیال<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۳</ref> و امور لذتبخش و دردآور،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۹۵</ref> جایگاه مهمی دارد. امامخمینی نیز بحث از تشکیک در وجود را یک اصل و از مقدمات اصول معاد جسمانی میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۵۸</ref> و بر این باور است که ارتباط این اصل در معاد جسمانی آن است که چگونگی وجود انسان در دنیا با حفظ وحدت شخصی، با چگونگی وجود او در آخرت متفاوت است و بر اساس [[حرکت جوهری]] و تشکیک، بدن اخروی انسان مرتبهای بالاتر از بدن و جسم دنیوی است؛ ولی در امتداد آن است؛ به این معنا که نظام وجود یک رشته متصل است؛ اما این موجود طبیعی از کدورت، ظلمت، ضعف و نقص رو به کمال وجودی و از مرتبه پایینتر آن به مرتبه بالاتر میرود؛ به این معنا که بدن و [[جسم]] در [[حشر]] و [[قیامت]]، در نهایت و غایتِ لطافت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید|معاد}}. | ||
== پانویس == | == پانویس == |