confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==پیوند دین و سیاست== | ==پیوند دین و سیاست== | ||
در برابر نظریه جدایی دین و سیاست، بسیاری از اندیشمندان اسلامی مانند فارابی، ابنسینا، غزالی، خواجهنصیرالدین طوسی و صدرالدین شیرازی، قائل به نظریه آمیختگی دین و سیاستاند. از نگاه فارابی شریعت و سیاست دو روی یک حقیقتاند و ابنسینا و غزالی دین و سیاست را تفکیکناپذیر میدانستند. از نگاه خواجهنصیر نیز میان تئوری سیاسی و قانون مذهبی دوگانگی وجود ندارد و صدرالمتألهین شریعت را روح سیاست شمردهاست (← سروش محلاتی، ۴۹ ـ ۵۵) | در برابر نظریه جدایی دین و سیاست، بسیاری از اندیشمندان اسلامی مانند فارابی، ابنسینا، غزالی، خواجهنصیرالدین طوسی و صدرالدین شیرازی، قائل به نظریه آمیختگی دین و سیاستاند. از نگاه فارابی شریعت و سیاست دو روی یک حقیقتاند و ابنسینا و غزالی دین و سیاست را تفکیکناپذیر میدانستند. از نگاه خواجهنصیر نیز میان تئوری سیاسی و قانون مذهبی دوگانگی وجود ندارد و صدرالمتألهین شریعت را روح سیاست شمردهاست.<ref> (← سروش محلاتی، ۴۹ ـ ۵۵)</ref> | ||
طرفداران نظریه آمیختگی دین و سیاست بر آناند که مقررات و شرایع اسلام بر مبنای وجود دولت و حکومت حق استوار شده و اسلام همه نیازهای انسان را از لحظه انعقاد نطفه تا زمان مرگ و هر آنچه که در سعادت او دخیل است، بیان کردهاست (منتظری، ۱/۹۱) | طرفداران نظریه آمیختگی دین و سیاست بر آناند که مقررات و شرایع اسلام بر مبنای وجود دولت و حکومت حق استوار شده و اسلام همه نیازهای انسان را از لحظه انعقاد نطفه تا زمان مرگ و هر آنچه که در سعادت او دخیل است، بیان کردهاست.<ref> (منتظری، ۱/۹۱)</ref> این دیدگاه سیاست را یکی از ارزشمندترین اجزای دین اسلام<ref> (مطهری، ۲۴/۱۰۹)</ref> و حق رهبری سیاسی و اجتماعی پیامبر(ص) را نیز شأنی از شئون الهی او<ref> (مطهری، ۳/۲۸۰ ـ ۲۸۲)</ref> ارزیابی کردهاست. بر اساس این دیدگاه، همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی دین به سیاست و نیز قداستبخشیدن به استبداد سیاسی نیست، بلکه به معنای وابستگی سیاست به دین و این مطلب است که مشارکت در تعیین سرنوشت سیاسی، یک وظیفه دینی است.<ref> (مطهری، ۲۴/۳۹)</ref> | ||
امامخمینی اسلام را دینِ سیاست (صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۸۴ و ۹/۳۳۳ ـ ۳۳۴) و همانند سیدحسن مدرس سیاست را عین دیانت (← طاهری، ۴۷) معرفی میکند و بر این باور است که منطق اسلام، جدایی دین از سیاست را نمیپذیرد (صحیفه، ۵/۴۴۰) و همه پیامبران برای دخالت در امور سیاسی ( | امامخمینی اسلام را دینِ سیاست<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۸۴ و ۹/۳۳۳ ـ ۳۳۴)</ref> و همانند سیدحسن مدرس سیاست را عین دیانت<ref> (← طاهری، ۴۷)</ref> معرفی میکند و بر این باور است که منطق اسلام، جدایی دین از سیاست را نمیپذیرد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۰)</ref> و همه پیامبران برای دخالت در امور سیاسی<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> و تحقق حکومت عدل در جهان و اصلاح جامعه<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲)</ref> برانگیخته شدهاند. پیامبر اکرم(ص) نیز پایه سیاست را در دیانت گذاشته بود؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰۴)</ref> زیرا اجرای دستور «قیام به قسط»<ref> (اعراف، ۲۹)</ref> و واداشتن مردم به عدالتورزی، بدون دخالت در سیاست و تشکیل حکومت اسلامی امکان ندارد.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> ایشان با توجه به ابعاد مادی و الهی انسان،<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۱)</ref> دین و سیاست را به هم پیوسته میدید و اعتقاد داشت تنها دین و تعالیم پیامبران الهی(ع) میتواند همه ابعاد وجودی انسان و نیازهای متنوع او را به گونه مطلوب پاسخ دهد؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸)</ref> زیرا اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی، سیاسی و غیره دخالت و نظارت دارد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲ ـ ۴۰۳)</ref> و توجه به همه مصالح جامعه و ابعاد انسان و هدایت آن، تنها در توان پیامبران، اولیای الهی و علمای بیدار اسلام است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱ ـ ۴۳۲)</ref> ایشان بر این باور است که همه احکام اسلام با سیاست آمیختهاست و سیاست مدن، از اسلام سرچشمه گرفته<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰)</ref> و آمیختگی دین و سیاست در اسلام، به اندازهای است که هر کس قائل به جدایی میان آنها باشد، معلوم میشود، هیچکدام را نشناختهاست.<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> | ||
امامخمینی در بیشتر آثار خود، بر پیوند اسلام و سیاست، تأکید کردهاست. ایشان در کتاب کشف اسرار که در سال ۱۳۲۳ نگاشته بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت امام زمان(ع) بر مبنای دین و قانون الهی تصریح کرده (۲۲۲) و در کتاب الاجتهاد و التقلید که در سال ۱۳۳۰ نگاشته، منصب حکومت و ولایت را برای فقیه ثابت دانستهاست (۳۸) | امامخمینی در بیشتر آثار خود، بر پیوند اسلام و سیاست، تأکید کردهاست. ایشان در کتاب کشف اسرار که در سال ۱۳۲۳ نگاشته بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت امام زمان(ع) بر مبنای دین و قانون الهی تصریح کرده<ref> (۲۲۲)</ref> و در کتاب الاجتهاد و التقلید که در سال ۱۳۳۰ نگاشته، منصب حکومت و ولایت را برای فقیه ثابت دانستهاست.<ref> (۳۸)</ref> ایشان در کتاب البیع که آن را در دوره تبعید در نجف اشرف و همزمان با تدریس، تألیف کرده، احکام اسلام را جاودانه شمرده و اجرای آن را منوط به تشکیل حکومت دانسته و تشکیل حکومت را بر فقیهان عادل و عارف به همه احکام اسلام و صالح برای حکمرانی، واجب شمردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۱۹)</ref> از نگاه ایشان، فقیه عادل از تمام اختیارات پیامبر(ص) و امام(ع) در امور حکومتی و سیاسی برخوردار است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۶۴؛ تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹)</ref> در کتاب ولایت فقیه که بر اساس همین مباحث نگاشته شد، ولایت فقیه را در شمار موضوعاتی که نیازی به استدلال ندارند، قرار داده و معتقد است تصور آن، خود مستلزم تصدیق میشود.<ref> (۹)</ref> ایشان با تکیه بر جامعیت اسلام و تعطیلنشدن احکام الهی در هیچ زمانی، تأکید میکند همان دلایلی که در زمان حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع) حاکمیت و رهبری سیاسی آنان را ایجاب میکرد، در زمان غیبت نیز وجود دارد.<ref> (همان، ۱۴ ـ ۱۵)</ref> | ||
از نظر امامخمینی، بسیاری از عبادات و مناسک اسلامی مانند مراسم حج، نماز عید فطر و قربان و نمازهای جمعه و جماعت بر پیوند دین و سیاست دلالت دارد؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷)</ref> زیرا در خلال خطبههای نماز جمعه، مصالح دینی و دنیوی مسلمانان یادآوری و به دخالت دولتهای استعماری در امور داخلی مسلمانان هشدار داده میشود<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> {{ببینید|نماز جمعه}} و در حج نیز این پیوستگی، با مراسم اعلام برائت از مشرکین و کفار که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج به شمار میآید، نمودار است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۴)</ref> {{ببینید|حج ابراهیمی}} امامخمینی اعلام میکند اسلام برای زندگی و حکومت برنامه دارد و با دلایل عقلی و نقلی، ضرورت تشکیل حکومت بر مبنای دین و شریعت الهی را اثبات میکند.<ref> (ولایت فقیه، ۲۷، ۳۸ و ۵۰؛ البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹)</ref> ایشان تأکید میکند فقیهان جامع شرایط باید در عصر غیبت به سیاست و مسائل حکومتی و تمام آنچه مربوط به امام عصر(ع) است، بپردازند.<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹)</ref> ایشان خود در جایگاه یک فقیه و عالم دینی، وارد مبارزه شد،<ref> (← امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۲)</ref> مبانی فکری و نظری حکومت اسلامی را استوار کرد و پس از پیروزی در صحنه مبارزه، حکومت اسلامی تشکیل داد و رهبری جامعه را به خواست مردم به دست گرفت.<ref> (مؤسسه تنظیم، پنج ـ شش)</ref> | |||
==ادله پیوند دین و سیاست== | ==ادله پیوند دین و سیاست== | ||
اگر پذیرفته شود دین برای نجات بشر و با هدف تکامل او آمدهاست و میخواهد انسان را از جهل، جور، انواع بتهای ذهنی و عینی و نیروهای آشکار و پنهانِ طبیعی و انسانی که مانع رشد و تعالی او هستند، آزاد سازد، پس باید پذیرفت سعادت، رهایی و تکامل انسان نمیتواند فارغ از ابعاد، راه حلها، بسترها و ساختارهای اجتماعی، دنیوی و سیاسی باشد (موثقی، ۱۵۹ ـ ۱۶۰). از اینرو دین با این عنوان که روشی برای زندگی است، پاسخگوی همه نیازهای قدیم و جدید انسان به شمار میآید (سروش محلاتی، ۴۶). امامخمینی برای پیوند دین و سیاست دلایلی ذکر کردهاست: | اگر پذیرفته شود دین برای نجات بشر و با هدف تکامل او آمدهاست و میخواهد انسان را از جهل، جور، انواع بتهای ذهنی و عینی و نیروهای آشکار و پنهانِ طبیعی و انسانی که مانع رشد و تعالی او هستند، آزاد سازد، پس باید پذیرفت سعادت، رهایی و تکامل انسان نمیتواند فارغ از ابعاد، راه حلها، بسترها و ساختارهای اجتماعی، دنیوی و سیاسی باشد (موثقی، ۱۵۹ ـ ۱۶۰). از اینرو دین با این عنوان که روشی برای زندگی است، پاسخگوی همه نیازهای قدیم و جدید انسان به شمار میآید (سروش محلاتی، ۴۶). امامخمینی برای پیوند دین و سیاست دلایلی ذکر کردهاست: |