۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
تقوا از ریشه «وقی» به معنای دفع چیزی از چیزی به غیر آن است<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۱</ref> که در مواردی مانند نگهداری،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۳۸؛ جوهری، ۶/۲۵۲۷؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱</ref> منع<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۵۲</ref> و مراقبت از شیء در برابر امور مضر،<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۱</ref> بهکار میرود. در اصطلاح | تقوا از ریشه «وقی» به معنای دفع چیزی از چیزی به غیر آن است<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۱</ref> که در مواردی مانند نگهداری،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۳۸؛ جوهری، ۶/۲۵۲۷؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱</ref> منع<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۵۲</ref> و مراقبت از شیء در برابر امور مضر،<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۱</ref> بهکار میرود. در اصطلاح [[اخلاق|اخلاقی]]، به معنای اطاعت اوامر و پرهیز از نواهی الهی و حفظ نفس از بیم خشم خدای تعالی است.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در اصطلاح عرفانی، به معنای حفظ حدود الهی و وفا بر عهدهای آن است.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۷</ref> همچنین تقوا به معنای حق را در فضایل سپر و مانع خود قراردادن و نسبت دادن همه کمالات به حق و خود را در نقایص سپر حق قراردادن و نسبت دادن همه نقائص به خود است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۶</ref> [[امامخمینی]] نیز تقوا را حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق، همراه با ترک امور مشتبه میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> | در اصطلاح عرفانی، به معنای حفظ حدود الهی و وفا بر عهدهای آن است.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۷</ref> همچنین تقوا به معنای حق را در فضایل سپر و مانع خود قراردادن و نسبت دادن همه کمالات به حق و خود را در نقایص سپر حق قراردادن و نسبت دادن همه نقائص به خود است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۶</ref> [[امامخمینی]] نیز تقوا را حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق، همراه با ترک امور مشتبه میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
تقوا با واژه [[ورع]] مرتبط است. اگرچه ورع غیر از تقواست، اما در بسیاری از موارد به همان معنای تقوا بهکار میرود. ورع به معنای شدت خودنگهداری و سختگیری بر نفس<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۲/۲۴۲</ref> و در اصطلاح، به معنای خودنگهداری و حفظ خویش از معاصی و مشتهیات<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۵–۱۸۰</ref> و پرهیز از [[حرام]] و شبهه<ref>کاشانی، شرح منازل، ۲۶۴</ref> است؛ در واقع ورع اخص از تقواست. امامخمینی معنای لغوی ورع را از «رعة» به معنای تقوا یا شدت تقوا و کمال پرهیزکاری یا «ورّع» به معنای نگهداری نفس از تجاوز از حدود [[شرع]] و [[عقل]] یا رد نفس از مشتهیات و ارتکاب آنها، دانسته است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۸</ref> ایشان معنای اصطلاحی آن را نیز مانند بعضی عارفان<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۴</ref> نگهداری کامل نفس از محذورات و محرمات و در عین حال ترسداشتن از لغزش یا سختگیری نفس برای تعظیم حق معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | تقوا با واژه [[ورع]] مرتبط است. اگرچه ورع غیر از تقواست، اما در بسیاری از موارد به همان معنای تقوا بهکار میرود. ورع به معنای شدت خودنگهداری و سختگیری بر نفس<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۲/۲۴۲</ref> و در اصطلاح، به معنای خودنگهداری و حفظ خویش از معاصی و مشتهیات<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۵–۱۸۰</ref> و پرهیز از [[حرام]] و شبهه<ref>کاشانی، شرح منازل، ۲۶۴</ref> است؛ در واقع ورع اخص از تقواست. امامخمینی معنای لغوی ورع را از «رعة» به معنای تقوا یا شدت تقوا و کمال پرهیزکاری یا «ورّع» به معنای نگهداری نفس از تجاوز از حدود [[شرع]] و [[عقل]] یا رد نفس از مشتهیات و ارتکاب آنها، دانسته است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۸</ref> ایشان معنای اصطلاحی آن را نیز مانند بعضی [[عارفان]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۴</ref> نگهداری کامل نفس از محذورات و محرمات و در عین حال ترسداشتن از لغزش یا سختگیری نفس برای تعظیم حق معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
در ادیان الهی به تقوا توجه شده است؛ چنانکه در [[کتاب مقدس]] به تقوا و دوری از افعال زشت امر شده است و بر تقوا با عنوان حقیقتی که نه تنها در [[دنیا]]، بلکه در [[آخرت]] نیز سودمند است، تأکید شده است.<ref>کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتائوس، ب۴، ۸</ref> تقوا در [[فرهنگ]] و معارف الهی، ارج و اهمیت ویژهای دارد. در [[قرآن کریم]] از آن با عنوان بهترین لباس<ref>اعراف، ۲۶</ref> و بهترین توشه<ref>بقره، ۱۹۷</ref> یادشده، [[خداوند]] مؤمنان را به تقوا فراخوانده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲؛ تغابن، ۱۶</ref> در منابع روایی نیز باب ویژهای به آن اختصاص داده شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵۷</ref> بعضی روایات، آن را کلید درهای بسته، ذخیره رستاخیز، ابزار [[آزادی]] انسان از بردگی [[شیطان]] و وسیله نجات از هر امر مهلک معرفی کردهاند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۲۱، ۳۲۹</ref> در [[عرفان | در ادیان الهی به تقوا توجه شده است؛ چنانکه در [[کتاب مقدس]] به تقوا و دوری از افعال زشت امر شده است و بر تقوا با عنوان حقیقتی که نه تنها در [[دنیا]]، بلکه در [[آخرت]] نیز سودمند است، تأکید شده است.<ref>کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتائوس، ب۴، ۸</ref> تقوا در [[فرهنگ]] و معارف الهی، ارج و اهمیت ویژهای دارد. در [[قرآن کریم]] از آن با عنوان بهترین لباس<ref>اعراف، ۲۶</ref> و بهترین توشه<ref>بقره، ۱۹۷</ref> یادشده، [[خداوند]] مؤمنان را به تقوا فراخوانده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲؛ تغابن، ۱۶</ref> در منابع روایی نیز باب ویژهای به آن اختصاص داده شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵۷</ref> بعضی روایات، آن را کلید درهای بسته، ذخیره رستاخیز، ابزار [[آزادی]] انسان از بردگی [[شیطان]] و وسیله نجات از هر امر مهلک معرفی کردهاند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۲۱، ۳۲۹</ref> در عرفان عملی، تقوا از [[مقامات (عرفان)|مقامات]] نیست، بلکه یکی از مراحل و مراتب ورع ذکر شده است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۴</ref> در اغلب منابع عرفانی نیز تقوا در کنار ورع آمده است.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۲۱۹–۲۳۱</ref> علمای اخلاق در آثار خود به بحث از تقوا و ورع پرداخته،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۹۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۸۰</ref> این دو را از بزرگترین نجاتدهندهها و راه کسب [[سعادت]] و درجات عالی شمردهاند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۸۰؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۴۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] تقوا را مقدمه [[سلوک | [[امامخمینی]] تقوا را مقدمه [[سیر و سلوک|سلوک و سیر الی الله]] میداند و معتقد است تا انسان به مرحله تقوا و [[ایمان]] نرسد، [[نماز]] او سبب قرب نیست و معراج مؤمن شمرده نمیشود.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۰</ref> ایشان در آثار خود با دو رویکرد عرفانی و اخلاقی به بحث از حقیقت تقوا،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰</ref> اقسام، آثار و درجات آن<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸–۳۶۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰</ref> پرداخته است و بر این موضوع تأکید دارد که باید دعوت به تقوا پیوسته تکرار شود تا بر دلها بنشیند و این مطابق روش انسانسازی قرآن است؛ زیرا بدون این دعوت، به فراموشی سپرده میشود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۸۱–۳۸۲</ref> | ||
== حقیقت تقوا == | == حقیقت تقوا == | ||
قرآن | [[قرآن کریم]]، تقوا را امری قلبی و باطنی میداند<ref>حج، ۳۲؛ ← طبرسی، مجمع البیان، ۷/۱۳۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳/۵۶</ref> که مانند لباسی انسان را در برابر ناملایمات حفظ میکند.<ref>اعراف، ۲۶</ref> [[امامصادق(ع)]] نیز تقوا را امری قلبی شمرده است<ref>صدوق، صفات الشیعه، ۲۷</ref> و آن را به حضور در مواضع امر الهی و غیبت در مواضع نهی الهی تفسیر کرده است.<ref>ابنفهد، عدة الداعی، ۳۰۳</ref> علمای اخلاق و [[عرفان]] تقوا را پرهیز از معاصی دانسته،<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۹–۱۸۰؛ قشیری، رساله قشیریه، ۱۶۱</ref> آن را حقیقتی مرکب از سه امر شمردهاند: | ||
# ترس از خداوند؛ | # ترس از خداوند؛ | ||
# دوری از | # دوری از [[گناهان]]؛ | ||
# طلب نزدیکی به خدا.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰</ref> | # طلب نزدیکی به خدا.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰</ref> | ||
عارفان در بیان حقیقت تقوا، تفسیرهای مختلفی کردهاند؛ ازجمله: | عارفان در بیان حقیقت تقوا، تفسیرهای مختلفی کردهاند؛ ازجمله: | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
# پرهیز از غیر حق<ref>سبزواری، شرح دعاء الصباح، ۲۲۰</ref> | # پرهیز از غیر حق<ref>سبزواری، شرح دعاء الصباح، ۲۲۰</ref> | ||
# اجتناب از آنچه مخالف با محبت حقتعالی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷</ref> | # اجتناب از آنچه مخالف با محبت حقتعالی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷</ref> | ||
[[امامخمینی]] حقیقت و باطن تقوا را ترک [[خودبینی]] و [[خودخواهی]] میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰</ref> و تقوا را از مراتب کمال و مقامات سالکان نمیداند؛ بلکه آن را مقدمه وصول به مقامات میشمارد و معتقد است بدون آن، رسیدن به هیچ مقامی امکان ندارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> از اینرو تقوا برتر از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸</ref> ایشان با استناد به آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»<ref>حجرات، ۱۳</ref> ملاک امتیاز انسانها بر یکدیگر را تقوا و پاکی از انحراف میداند؛ از اینرو ارزش و کرامت والای [[رسول خدا(ص)]] به سبب درجه اعلای تقوای ایشان بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸؛ ۶/۳۱۴، ۴۶۴ و ۱۴/۲۲۴</ref> ایشان تقوا را وسیله پوشش زشتیهای باطن و حضور در محضر ربوبیت میداند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴۹</ref> و معتقد است ورع به این معنا نیست که شخص پیشانی اهل عبادت داشته باشد و از مردم اعراض کند، بلکه طبق روایتی از رسول خدا(ص)<ref>طوسی، الامالی، ۵۳۶</ref> حقیقت تقوا در [[قلب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵</ref> | [[امامخمینی]] حقیقت و باطن تقوا را ترک [[خودبینی]] و [[خودخواهی]] میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰</ref> و تقوا را از مراتب کمال و مقامات سالکان نمیداند؛ بلکه آن را مقدمه وصول به [[مقامات (عرفان)|مقامات]] میشمارد و معتقد است بدون آن، رسیدن به هیچ مقامی امکان ندارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> از اینرو تقوا برتر از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸</ref> ایشان با استناد به آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»<ref>حجرات، ۱۳</ref> ملاک امتیاز انسانها بر یکدیگر را تقوا و پاکی از [[انحراف]] میداند؛ از اینرو ارزش و کرامت والای [[رسول خدا(ص)]] به سبب درجه اعلای تقوای ایشان بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸؛ ۶/۳۱۴، ۴۶۴ و ۱۴/۲۲۴</ref> ایشان تقوا را وسیله پوشش زشتیهای باطن و حضور در محضر ربوبیت میداند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴۹</ref> و معتقد است ورع به این معنا نیست که شخص پیشانی اهل [[عبادت]] داشته باشد و از مردم اعراض کند، بلکه طبق روایتی از [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا(ص)]]<ref>طوسی، الامالی، ۵۳۶</ref> حقیقت تقوا در [[قلب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵</ref> | ||
== مراتب و اقسام تقوا == | == مراتب و اقسام تقوا == | ||
[[قرآن کریم]] به رعایت تقوا در حد استطاعت و توان امرکرده است.<ref>تغابن، ۱۶</ref> در بعضی از آیات نیز به رعایت حقِّ تقوا توصیه شده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲</ref> بعضی از مفسران جمع میان این دو آیه را اینگونه تفسیر کردهاند که رعایت حقِّ تقوا از طرفی بسته به عبودیتی است که هیچگونه خودخواهی و غفلتی در آن نباشد و از طرف دیگر رعایتش برای بیشتر مردم امکانپذیر نیست؛ لذا جمع میان آیات به این است که هر کسی به قدر توان، باید در مسیر حقِّ تقوا قدم بردارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۳۶۷</ref> | [[قرآن کریم]] به رعایت تقوا در حد استطاعت و توان امرکرده است.<ref>تغابن، ۱۶</ref> در بعضی از آیات نیز به رعایت حقِّ تقوا توصیه شده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲</ref> بعضی از مفسران جمع میان این دو آیه را اینگونه تفسیر کردهاند که رعایت حقِّ تقوا از طرفی بسته به عبودیتی است که هیچگونه خودخواهی و غفلتی در آن نباشد و از طرف دیگر رعایتش برای بیشتر [[مردم]] امکانپذیر نیست؛ لذا جمع میان آیات به این است که هر کسی به قدر توان، باید در مسیر حقِّ تقوا قدم بردارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۳۶۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق، تقوا را دارای مراتبی میدانند و معتقدند هر کس بالاترین مرتبه [[ایمان]] را داشته باشد و جوهر روح و روانش از همه صافتر باشد، مراتب بالاتری از تقوا خواهد داشت؛ در نتیجه عبادت او خالصتر و به خدا نزدیکتر خواهد بود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۲۱۸</ref> در مقابل، معاصی و ترک تقوا سبب ضعف | علمای اخلاق، تقوا را دارای مراتبی میدانند و معتقدند هر کس بالاترین مرتبه [[ایمان]] را داشته باشد و جوهر روح و روانش از همه صافتر باشد، مراتب بالاتری از تقوا خواهد داشت؛ در نتیجه عبادت او خالصتر و به خدا نزدیکتر خواهد بود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۲۱۸</ref> در مقابل، معاصی و ترک تقوا سبب ضعف [[ایمان]]، [[قساوت قلب]] و وقوع [[شرک]] میگردد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۶</ref> بعضی از اهل معرفت، برای تقوا سه مرتبه ذکر کردهاند: | ||
# تقوای عوام که پرهیز از [[محرمات]] است. | # تقوای عوام که پرهیز از [[محرمات]] است. | ||
# تقوای خواص که پرهیز از اسناد کمالات افعال و صفات به خود است. | # تقوای خواص که پرهیز از اسناد کمالات افعال و صفات به خود است. | ||
# تقوای خواص از کاملان که پرهیز از اسناد وجود به غیر حقتعالی در فعل، صفت و ذات است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳۶</ref> | # تقوای خواص از کاملان که پرهیز از اسناد وجود به غیر حقتعالی در فعل، صفت و ذات است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳۶</ref> | ||
امامخمینی نیز مراتب متعددی برای تقوا برشمرده است و هر مرتبه از تقوا را مقدمهای برای مرتبه بعد از آن و تمام مراتب آن را مقدمه [[توحید]] و ترک غیر حق دانسته است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰</ref> ایشان تقوای عامه را پرهیز از محرمات که به منزله پرهیز از امور مضرّ است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۷</ref> تقوای خاصه را پرهیز از خواستههای نفسانی، تقوای زاهدان را پرهیز از علاقه به دنیا و تقوای مخلصان را اجتناب از حب نفس میشمارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> به اعتقاد ایشان، تقوای اهل معرفت برتر از این موارد است. در عین حال، تقوای مجذوبان، اجتناب از ظهور کثرتهای افعالی؛ تقوای فانیان، پرهیز از کثرتهای اسمایی؛ تقوای واصلان، اجتناب از توجه به فنا و تقوای متمکنان (حالتی که در آن سالکان در حالات معنوی به ثبات و استقرار در تجلیات رسیدهاند) اجتناب از تلوین (مرحلهای که شخص در تجلیات به ثبات نرسیده) است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> ایشان در بیانی کلی، مرتبه برتر تقوا را اجتناب از توجه به غیر حق و استمداد و [[عبودیت]] در برابر حقتعالی و پرهیز از راهدادن غیر حق به قلب و تکیه و اعتماد به آن میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۵</ref> | امامخمینی نیز مراتب متعددی برای تقوا برشمرده است و هر مرتبه از تقوا را مقدمهای برای مرتبه بعد از آن و تمام مراتب آن را مقدمه [[توحید (عرفان)|توحید]] و ترک غیر حق دانسته است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰</ref> ایشان تقوای عامه را پرهیز از محرمات که به منزله پرهیز از امور مضرّ است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۷</ref> تقوای خاصه را پرهیز از خواستههای نفسانی، تقوای زاهدان را پرهیز از علاقه به دنیا و تقوای مخلصان را اجتناب از حب نفس میشمارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> به اعتقاد ایشان، تقوای اهل معرفت برتر از این موارد است. در عین حال، تقوای مجذوبان، اجتناب از ظهور کثرتهای افعالی؛ تقوای فانیان، پرهیز از کثرتهای اسمایی؛ تقوای واصلان، اجتناب از توجه به فنا و تقوای متمکنان (حالتی که در آن سالکان در حالات معنوی به ثبات و استقرار در تجلیات رسیدهاند) اجتناب از تلوین (مرحلهای که شخص در تجلیات به ثبات نرسیده) است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> ایشان در بیانی کلی، مرتبه برتر تقوا را اجتناب از توجه به غیر حق و استمداد و [[عبودیت]] در برابر حقتعالی و پرهیز از راهدادن غیر حق به [[قلب]] و تکیه و اعتماد به آن میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] در تقسیمی دیگر، به اعتبار مراتب بطونی انسان، چهار مرتبه برای تقوا برمیشمارد: | [[امامخمینی]] در تقسیمی دیگر، به اعتبار مراتب بطونی انسان، چهار مرتبه برای تقوا برمیشمارد: | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
# تقوای عقل (تقوای اخص خواص) که نگهداری عقل از دخول آن در علوم غیر الهی است. | # تقوای عقل (تقوای اخص خواص) که نگهداری عقل از دخول آن در علوم غیر الهی است. | ||
# تقوای قلب (تقوای اولیا) که نگهداری آن از مشاهده و مذاکره غیر حق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹</ref> | # تقوای قلب (تقوای اولیا) که نگهداری آن از مشاهده و مذاکره غیر حق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹</ref> | ||
ایشان در جایی دیگر، مرتبهای به چهار مرتبه بالا افزوده است و آن تقوای اولیای خالص است که از مرحله مشاهده | ایشان در جایی دیگر، مرتبهای به چهار مرتبه بالا افزوده است و آن تقوای اولیای خالص است که از مرحله مشاهده کثرت فعلی-که مشاهده حقتعالی در خلق است-گذشتهاند و به مرحله پرهیز از مشاهده کثرت اَسمایی و جلوههای رحمانی، رسیدهاند که در این مرحله، شاهد و مشهود و مشاهدهای در کار نیست و از ازل تا ابد یک جلوه بیش نیست و این همان فنای در ذات است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۳–۵۱۹</ref> | ||
تقوا به اعتبار متعلق نیز اقسامی دارد؛ چنانکه برخی اندیشمندان اسلامی به تقوا هم در امور فردی و هم در [[جامعه]] و | تقوا به اعتبار متعلق نیز اقسامی دارد؛ چنانکه برخی اندیشمندان اسلامی به تقوا هم در امور فردی و هم در [[جامعه]] و سیاست توجه کرده، معتقدند باید در جامعه و میان مردم قوه و نیرویی باشد که آنها را به حفظ حدود و رعایت مرزها ملزم کند، و آن تقواست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۷۰۲</ref> امامخمینی تقوا را در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی جاری دانسته،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۲–۱۲۳</ref> آن را به اعتبار متعلق، به تقوای سیاسی، مادی و معنوی تقسیم میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸؛ ۷/۱۴۰ و ۸/۳۷۳</ref> به باور ایشان، هرچند تقوا برای همه لازم است، اما دربارهٔ مسئولان و متصدیان کشور ضرورت بیشتری دارد؛ زیرا اگر هر کس در حیطه کار خویش بر اساس تقوا عمل کند، اختلافی رخ نمیدهد؛ اما بیتقوایی این افراد، به تمام کشور سرایت میکند و سبب تباهی و بربادرفتن آن میگردد. ایشان اختلافاتی را که در دولتها پیش میآید، نتیجه نداشتن تقوای سیاسی افراد دانسته،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۲–۱۲۳</ref> کرامت مسئولان را در پرتوی تقوای سیاسی آنان و برومندی ملت را در سایه این صفت اخلاقی میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق برای ورع نیز مراتب و درجاتی برشمردهاند. بعضی ورع را دارای چهار مرتبه دانستهاند: | علمای اخلاق برای ورع نیز مراتب و درجاتی برشمردهاند. بعضی ورع را دارای چهار مرتبه دانستهاند: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
# انجام [[مستحبات]] و ترک [[مکروهات]]، که ورع صالحان است. | # انجام [[مستحبات]] و ترک [[مکروهات]]، که ورع صالحان است. | ||
# دوریکردن از موارد شبههناک، که ورع متقین است. | # دوریکردن از موارد شبههناک، که ورع متقین است. | ||
# پرهیز از هر چیزی که برای خدا نباشد، که تقوای | # پرهیز از هر چیزی که برای خدا نباشد، که تقوای صدیقین است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۵۷–۵۸</ref> | ||
امامخمینی نیز مراتب متعددی برای ورع ذکر کرده است؛ ازجمله: | امامخمینی نیز مراتب متعددی برای ورع ذکر کرده است؛ ازجمله: | ||
# ورع عامه، اجتناب از [[گناهان کبیره]]؛ | # ورع عامه، اجتناب از [[گناهان کبیره]]؛ | ||
# ورع خاصه، اجتناب از امور مشتبه، به سبب پرهیز از دخول در [[حرام]]؛ | # ورع خاصه، اجتناب از امور مشتبه، به سبب پرهیز از دخول در [[حرام]]؛ | ||
# ورع اهل [[زهد]]، اجتناب از [[مباحات]]، برای در امانماندن از وزر آن؛ | # ورع اهل [[زهد]]، اجتناب از [[مباحات]]، برای در امانماندن از وزر آن؛ | ||
# ورع اهل [[سلوک]]، ترک نظر به دنیا برای رسیدن به | # ورع اهل [[سلوک]]، ترک نظر به دنیا برای رسیدن به [[مقامات (عرفان)|مقامات]]؛ | ||
# ورع مجذوبین، ترک مقامات برای رسیدن به بابالله و شهود جمال الهی؛ | # ورع مجذوبین، ترک مقامات برای رسیدن به بابالله و شهود جمال الهی؛ | ||
# ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایات.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | # ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایات.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | ||
== اسباب، موانع و طریق تحصیل تقوا == | == اسباب، موانع و طریق تحصیل تقوا == | ||
در بعضی روایات، سبب و منشأ تقوا، [[ایمان]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۷۱</ref> و | در بعضی روایات، سبب و منشأ تقوا، [[ایمان]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۷۱</ref> و معرفت به خداوند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۹۵</ref> شمرده شده است. [[امامخمینی]] مانند بعضی علمای اخلاق<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۱۵۴–۱۵۵</ref> سبب تقوا را ایمان به خدا و معرفت و یقین به آثار [[گناه]] و [[ثواب و عقاب]] میداند؛ زیرا هرچه [[یقین]] بیشتر باشد، پرهیز از گناهان بیشتر است و کسی که بداند خداوند پیوسته حاضر و ناظر به احوال اوست، در همه حالات، در پنهان و آشکار، ادب را رعایت کرده، از هر مخالفتی پرهیز میکند. به اعتقاد ایشان [[عصمت]] انبیا و اولیای الهی نیز از یقین و اطمینان کامل آنها نشئت میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲</ref> در مقابل، گناه و نافرمانی خداوند ناشی از نقصان یقین شخص<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲</ref> و تعلق قلب به [[حب دنیا]] و [[حب نفس]] (کید نفس)<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰–۳۱</ref> است که [[نفس]] به واسطه کوچک نشاندادن گناهان، انسان را به ارتکاب آنها میکشاند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از نظر علمای اخلاق، از دیگر آفات تقوا و اسباب وقوع در [[گناه]]، تبعیت از [[هوای نفس]]، تسلط [[شیطان]]، غلبه [[شهوت]]، ضعف ایمان و ضعف اراده است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۳۹–۴۰؛ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۳۷–۴۳۸؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۵۷</ref> امامخمینی نیز منشأ اصلی گناهان را-که آفت و مانع تقوا نیز به حساب میآید-کوچکشمردن گناه،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> [[تکبر]] در برابر دستورهای الهی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> وسوسههای شیطان<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵</ref> و اشتغال به لغو و باطل<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱</ref> میداند. | از نظر علمای اخلاق، از دیگر آفات تقوا و اسباب وقوع در [[گناه]]، تبعیت از [[هوای نفس]]، تسلط [[شیطان]]، غلبه [[شهوت]]، ضعف ایمان و ضعف اراده است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۳۹–۴۰؛ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۳۷–۴۳۸؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۵۷</ref> امامخمینی نیز منشأ اصلی گناهان را-که آفت و مانع تقوا نیز به حساب میآید-کوچکشمردن گناه،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> [[تکبر]] در برابر دستورهای الهی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> وسوسههای [[شیطان]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵</ref> و اشتغال به لغو و باطل<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱</ref> میداند. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
برخی علمای اخلاق، ازجمله راههای دستیابی تقوا را مخالفت با هوای نفس، به کمک [[روزه]] و امثال آن میدانند که سبب قوت نفس در پرهیز از گناهان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۳۶</ref> آنان معتقدند محاسبه نفس در همه حرکات و سکنات، سبب حصول تقوا میشود؛ به این معنا که بنده از نفس خود در انجام وظایف و تکالیف و جبران خطاها حسابکشی کند و در صورت کوتاهی، آن را سرزنش و بازخواست کند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۹۹–۱۰۰</ref> | برخی علمای اخلاق، ازجمله راههای دستیابی تقوا را مخالفت با هوای نفس، به کمک [[روزه]] و امثال آن میدانند که سبب قوت نفس در پرهیز از گناهان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۳۶</ref> آنان معتقدند محاسبه نفس در همه حرکات و سکنات، سبب حصول تقوا میشود؛ به این معنا که بنده از نفس خود در انجام وظایف و تکالیف و جبران خطاها حسابکشی کند و در صورت کوتاهی، آن را سرزنش و بازخواست کند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۹۹–۱۰۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] دستیابی به | [[امامخمینی]] دستیابی به ملکه تقوا را-گرچه در آغاز سخت و مشکل-پس از تحمل زحمت و مواظبت، نه تنها آسان میداند، بلکه معتقد است پس از مدتی این تقوا و پرهیز، به لذت روحانی تبدیل میشود و شخص میتواند پس از مواظبت شدید و تقوای کامل، از این مرتبه، به مرتبه دوم، یعنی تقوای خواص ترقی کند که همان ترک شهوات نفسانی است؛ زیرا با درک لذت روحانی بهتدریج لذتهای دنیوی در نگاه او بیمقدار میشود. پس از این مرحله، به مرتبه سوم تقوا راه مییابد که قدم و [[ریاضت]] او ریاضت حق میگردد و از نفس و آثار آن گریزان میشود و از محبت نفس تقوا پیشه کرده، از [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] متنفر میشود. در این مرحله، وصول رایحههای خوش ولایت به مشام سالک میرسد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸–۲۰۹</ref> | ||
== آثار و علایم تقوا == | == آثار و علایم تقوا == | ||
در [[قرآن کریم]] آثاری برای تقوا بیان شده است؛ مانند تأیید و | در [[قرآن کریم]] آثاری برای تقوا بیان شده است؛ مانند تأیید و نصرت از ناحیه [[خداوند]]،<ref>بقره، ۱۹۴</ref> اصلاح اعمال،<ref>احزاب، ۷۰–۷۱</ref> بخشش گناهان،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> محبت الهی،<ref>توبه، ۴</ref> تعلیم الهی،<ref>بقره، ۲۸۲</ref> نجات از آتش جهنم،<ref>مریم، ۷۲</ref> آسانی حساب<ref>انعام، ۶۹</ref> و نجات از سختیها و رزق حلال.<ref>طلاق، ۲–۳</ref> در روایات نیز آثاری برای تقوا بیان شده است؛ ازجمله: شفای مرضهای [[قلب]]، بینایی آن، پاکشدن از آلودگیها، روشنیبخشی به دیدهها از تاریکی، ایمنیبخشی به دلها از نگرانی و شفای بیماریهای بدن.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۹، ۲۸۶</ref> همچنین علایمی برای اهل تقوا آمده است؛ ازجمله اینکه اهل فضایلاند؛ گفتارشان صواب و رفتارشان همراه با تواضع است؛ از [[حرام]] چشمپوشی کرده و خود را [[وقف]] دانش بامنفعت نمودهاند؛ بلا و راحتی بر ایشان یکسان، خداوند در نظرشان بزرگ و غیر خدا در نظرشان کوچک است.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۴، ۲۷۳–۲۸۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
دانشمندان اخلاق و | دانشمندان [[اخلاق]] و [[عرفان]]، با استناد به برخی آیات،<ref>انفال، ۲۹؛ طلاق، ۲–۳</ref> آثار پرشماری برای تقوا برشمردهاند که با توجه به مراتب آن، متفاوت است؛ ازجمله: تمییز میان حق و باطل<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۱۳۴؛ آملی، جامع الاسرار، ۱۱۶</ref> و گشایش روزی.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۶</ref> [[عارفان]] نیز با استناد به آیات،<ref>بقره، ۲۸۲</ref> تقوا را راه رسیدن به علم موهبتی میدانند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۵۴ و ۵۷۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] اثر تقوا را پاکشدن نفس از کدورتها و آلایشها میداند که به دنبال آن اعمال نیکو تأثیر بیشتری در آن داشته، به هدف عبادات نزدیکتر میشود؛ سرّ بزرگ عبادات نیز که تمرین نفس انسانی و نفوذ اراده آن است، بهتر انجام میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵</ref> تقوا نه تنها سبب تقویت اراده میشود، قوای مادی انسان را نیز تحت سیطره | [[امامخمینی]] اثر تقوا را پاکشدن نفس از کدورتها و آلایشها میداند که به دنبال آن اعمال نیکو تأثیر بیشتری در آن داشته، به هدف عبادات نزدیکتر میشود؛ سرّ بزرگ عبادات نیز که تمرین نفس انسانی و نفوذ اراده آن است، بهتر انجام میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵</ref> تقوا نه تنها سبب تقویت اراده میشود، قوای مادی انسان را نیز تحت سیطره ملکوت نفس قرار میدهد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۳</ref>؛ بنابراین اگر کسی تقوا پیشه سازد، اهل [[سعادت]] و نجات خواهد شد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸</ref> ایشان قبولی [[عبادت]] را از مهمترین آثار تقوا شمرده است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵</ref> و معتقد است تقوای باطن که تطهیر نفس از اخلاق ناپسند است، از شرایط صحت [[نماز]] اهل باطن است<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸</ref> و انسان تا به مرتبه تقوا و ایمان نرسیده باشد، نمازش معراج مؤمن و سبب قرب الهی نیست، بلکه همچنان در بیت نفس است،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۰</ref> و کسی که به تمام مراتب تقوا میرسد، [[دین]]، [[عقل]]، [[روح]]، [[قلب]] و تمام قوای ظاهری و باطنیاش سالم میماند و دشمنیها از باطنش ریشهکن میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی تقوا را در گستره [[علم]]، ضامن حفظ | امامخمینی تقوا را در گستره [[علم]]، ضامن حفظ اعتقاد و سعادتمندی در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰</ref> و تربیت صحیح نسلهای آینده دانسته، معتقد است تطمیعها و تهدیدها در دانشمند متقی، تأثیری نمیگذارد و او را از رسالتش بازنمیدارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۲ و ۸/۳۰۳</ref> ایشان علم بدون تقوا را موجب فساد و تباهی میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰</ref>؛ از اینرو به [[طلاب]] و [[روحانیان]] سفارش میکند در کنار هر قدمی که برای علم برمیدارند، یک گام نیز به سوی تقوا بردارند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۴ و ۶/۲۷۸</ref>؛ زیرا عالم متقی، منشأ خیر و برکت است؛ چنانکه علم بدون تقوا مضرّ و موجب بربادرفتن کشور است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۳؛ ۸/۳۰۳ و ۱۷/۱۸۶</ref> ایشان تقوا را رمز پیروزی ملت و غلبه بر مشکلات<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴</ref> و در مقابل، بیتقوایی و علم بدون عمل را در بسیاری از اوقات مضرّ شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۰۳</ref> به اعتقاد ایشان، ضرر عالم بیتقوا برای [[اسلام]] بیش از هر شخص دیگری است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۵۳</ref> و چه بسا عالم بیتقوا که با [[کتاب (منبع اجتهاد)|کتاب]] و [[سنت]]، مردم را منحرف کند و آنها را به گونهای مطرح کند که موجب [[انحراف]] مردم شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |