سیدعباس ابوترابی‌فرد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴۱: خط ۴۱:


== فعالیت مبارزاتی ==
== فعالیت مبارزاتی ==
سیدعباس ابوترابی فرد در اول شهریور ۱۳۴۲ش در سخنانی در مسجد جامع قزوین، از مردم خواست فریب تبلیغات دروغین دستگاه پهلوی را نخورند. او در آن سخنرانی، حکومت پهلوی را با دستگاه اموی مقایسه کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب ۵۱، ص۹.</ref> به همین سبب به [[ساواک]] احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و سپس تعهد داد علیه «مصالح مملکتی» اظهاراتی نکند.<ref> یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب، ص۱۰-۱۲.</ref> او در اول بهمن آن سال نیز در سخنانی در مسجد سلطانی قزوین، ضمن برشمردن ویژگی‌های یک پادشاه، غیرمستقیم از [[محمدرضاشاه]] انتقاد کرد و پس از آن دوباره به شهربانی احضار شد و تعهد کتبی از او اخذ گردید.<ref> یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب، ص۱۴.</ref> در ۱۹ دی ۱۳۴۵ش از [[امام‌خمینی]] اجازه‌ای در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد. امام‌خمینی ذیل معرف او نوشتند «معروف هستند».<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴۵۹.</ref> همین سند نشان از شناخت امام‌خمینی از او دارد. او در خرداد ۱۳۴۹ش پس از رحلت آیت‌الله سیدمحسن طباطبایی حکیم، همراه با جمعی از مدرسان [[حوزه علمیه قم]] در نامه‌ای به امام‌خمینی، رحلت آن مرجع را تسلیت گفتند.<ref>روحانی، ج ۲، ۵۷۶-۵۷۷؛ سیر مبارزات یاران...، ج۵، ص۳۶۶؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۲۲۲.</ref> او از همان سال در قزوین مقیم شد.<ref>قبادی، ص۲۹.</ref> به فعالیت‌های مذهبی پرداخت و در مواردی، در رفع گرفتاری‌های برخی از فعالان مذهبی می‌کوشید. ازجمله در مهر ۱۳۵۱ش همراه با جمعی از روحانیان قزوین در نامه‌ای به ریاست ساواک قزوین، خواستار آزادی دو تن از افراد مذهبی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۶۰.</ref>
سیدعباس ابوترابی‌فرد در اول شهریور ۱۳۴۲ش در سخنانی در مسجد جامع قزوین، از مردم خواست فریب تبلیغات دروغین دستگاه پهلوی را نخورند. او در آن سخنرانی، حکومت پهلوی را با دستگاه اموی مقایسه کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب ۵۱، ص۹.</ref> به همین سبب به [[ساواک]] احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و سپس تعهد داد علیه «مصالح مملکتی» اظهاراتی نکند.<ref> یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب، ص۱۰-۱۲.</ref> او در اول بهمن آن سال نیز در سخنانی در مسجد سلطانی قزوین، ضمن برشمردن ویژگی‌های یک پادشاه، غیرمستقیم از [[محمدرضاشاه]] انتقاد کرد و پس از آن دوباره به شهربانی احضار شد و تعهد کتبی از او اخذ گردید.<ref> یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب، ص۱۴.</ref> در ۱۹ دی ۱۳۴۵ش از [[امام‌خمینی]] اجازه‌ای در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد. امام‌خمینی ذیل معرف او نوشتند «معروف هستند».<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴۵۹.</ref> همین سند نشان از شناخت امام‌خمینی از او دارد. او در خرداد ۱۳۴۹ش پس از رحلت آیت‌الله سیدمحسن طباطبایی حکیم، همراه با جمعی از مدرسان [[حوزه علمیه قم]] در نامه‌ای به امام‌خمینی، رحلت آن مرجع را تسلیت گفتند.<ref>روحانی، ج ۲، ۵۷۶-۵۷۷؛ سیر مبارزات یاران...، ج۵، ص۳۶۶؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۲۲۲.</ref> او از همان سال در قزوین مقیم شد.<ref>قبادی، ص۲۹.</ref> به فعالیت‌های مذهبی پرداخت و در مواردی، در رفع گرفتاری‌های برخی از فعالان مذهبی می‌کوشید. ازجمله در مهر ۱۳۵۱ش همراه با جمعی از روحانیان قزوین در نامه‌ای به ریاست ساواک قزوین، خواستار آزادی دو تن از افراد مذهبی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۶۰.</ref>


بر اساس گزارش ساواک، او در همان سال در تأسیس صندوق قرض‌الحسنه ولیعصر در قزوین نقش داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۶۳.</ref> از سال ۱۳۵۳ش مقرر شد تدریس دروس عالی حوزوی را در قزوین و در حوزه‌ای نوبنیاد آغاز کند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۷۸.</ref> در همان سال سرپرستی هیئت جان‌نثاران حسینی را بر عهده داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۸۲.</ref> هم‌زمان در هیئت علمیه قزوین عضویت داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۸۶.</ref> او در سال ۱۳۵۴ش و پس از تأسیس [[حزب رستاخیز]] و واکنش [[مراجع تقلید]] ازجمله اعلامیه امام‌خمینی علیه آن، خواستار واکنش به تأسیس حزب مذکور شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۶۰، ص۷۰.</ref> [[ساواک]] قزوین در سال ۱۳۵۴ش از او به‌عنوان یکی از روحانیان طراز اول آن شهر نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۹۴.</ref> او پس از سرکوبی تظاهرات مردم قم۱۹ دی ۱۳۵۶، در اعتراض به آن از اقامه [[نماز جماعت]] خودداری کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۱۶.</ref> سپس همراه با روحانیان قزوینی در نامه‌ای به مراجع تقلید، آن واقعه را تسلیت گفتند و اقدام [[حکومت پهلوی]] را تقبیح نمودند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> در چهلم واقعه تبریز۲۹ بهمن ۱۳۵۶ مجلس یادبودی را در مسجد شاه قزوین برگزار کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۲۷؛ سیر مبارزات یاران...، ج۸، ص۴۴۷.</ref> این اقدامات باعث شد کمیسیون امنیت اجتماعی، تبعید او را از قزوین در دستور کار قرار دهد، ولی در نهایت از این تصمیم منصرف شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۱۴۷.</ref> او علی‌رغم تهدیدهای ساواک، به سخنرانی‌های انتقادی در قزوین ادامه می‌داد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref> از امام‌خمینی تجلیل می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۸۲؛ سیر مبارزات یاران...، ۱۰، ۹۶.</ref> نقش او در تظاهرات مردم قزوین در ۲ مرداد ۱۳۵۷، ساواک را به این جمع‌بندی رساند که «هر چه زودتر در این مورد تصمیمات قاطع و جدی اتخاذ و نتیجه را اعلام دارند».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref> پیرو آن گزارش، او در ۲۳ مرداد دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۰۳.</ref> دستگیری او واکنش مردم قزوین را برانگیخت و آنان مغازه‌ها و دکاکین را بستند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۰۵.</ref>تحصنی در آن شهر شکل گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۰۷.</ref> علما و اصناف قزوین نیز با صدور اعلامیه‌ای از دستگیری او و جمعی دیگر انتقاد کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۳۷-۲۴۰.</ref> این اعتراض‌ها باعث شد در ۲۶ شهریور به شرط عدم خروج از حوزه قضایی تهران، آزاد شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۶۳.</ref>
بر اساس گزارش ساواک، او در همان سال در تأسیس صندوق قرض‌الحسنه ولیعصر در قزوین نقش داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۶۳.</ref> از سال ۱۳۵۳ش مقرر شد تدریس دروس عالی حوزوی را در قزوین و در حوزه‌ای نوبنیاد آغاز کند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۷۸.</ref> در همان سال سرپرستی هیئت جان‌نثاران حسینی را بر عهده داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۸۲.</ref> هم‌زمان در هیئت علمیه قزوین عضویت داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۸۶.</ref> او در سال ۱۳۵۴ش و پس از تأسیس [[حزب رستاخیز]] و واکنش [[مراجع تقلید]] ازجمله اعلامیه امام‌خمینی علیه آن، خواستار واکنش به تأسیس حزب مذکور شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۶۰، ص۷۰.</ref> [[ساواک]] قزوین در سال ۱۳۵۴ش از او به‌عنوان یکی از روحانیان طراز اول آن شهر نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۹۴.</ref> او پس از سرکوبی تظاهرات مردم قم۱۹ دی ۱۳۵۶، در اعتراض به آن از اقامه [[نماز جماعت]] خودداری کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۱۶.</ref> سپس همراه با روحانیان قزوینی در نامه‌ای به مراجع تقلید، آن واقعه را تسلیت گفتند و اقدام [[حکومت پهلوی]] را تقبیح نمودند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> در چهلم واقعه تبریز۲۹ بهمن ۱۳۵۶ مجلس یادبودی را در مسجد شاه قزوین برگزار کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۲۷؛ سیر مبارزات یاران...، ج۸، ص۴۴۷.</ref> این اقدامات باعث شد کمیسیون امنیت اجتماعی، تبعید او را از قزوین در دستور کار قرار دهد، ولی در نهایت از این تصمیم منصرف شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۱۴۷.</ref> او علی‌رغم تهدیدهای ساواک، به سخنرانی‌های انتقادی در قزوین ادامه می‌داد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref> از امام‌خمینی تجلیل می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۱۸۲؛ سیر مبارزات یاران...، ۱۰، ۹۶.</ref> نقش او در تظاهرات مردم قزوین در ۲ مرداد ۱۳۵۷، ساواک را به این جمع‌بندی رساند که «هر چه زودتر در این مورد تصمیمات قاطع و جدی اتخاذ و نتیجه را اعلام دارند».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۱، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref> پیرو آن گزارش، او در ۲۳ مرداد دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۰۳.</ref> دستگیری او واکنش مردم قزوین را برانگیخت و آنان مغازه‌ها و دکاکین را بستند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۰۵.</ref>تحصنی در آن شهر شکل گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۰۷.</ref> علما و اصناف قزوین نیز با صدور اعلامیه‌ای از دستگیری او و جمعی دیگر انتقاد کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۳۷-۲۴۰.</ref> این اعتراض‌ها باعث شد در ۲۶ شهریور به شرط عدم خروج از حوزه قضایی تهران، آزاد شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، ص۲۶۳.</ref>


سیدعباس ابوترابی فرد در سال ۱۳۵۸ش در اولین دوره انتخابات [[مجلس شورای اسلامی]] با رأی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد.<ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۱۹.</ref> پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی به تدریس دروس حوزوی در قزوین ادامه داد.
سیدعباس ابوترابی‌فرد در سال ۱۳۵۸ش در اولین دوره انتخابات [[مجلس شورای اسلامی]] با رأی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد.<ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۱۹.</ref> پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی به تدریس دروس حوزوی در قزوین ادامه داد.


او در سال ۱۳۷۷ش، با حکم [[سیدعلی خامنه‌ای]]، مقام معظم رهبری، امامت جماعت مسجد امام حسین(ع) تهران را بر عهده گرفت.  
او در سال ۱۳۷۷ش، با حکم [[سیدعلی خامنه‌ای]]، مقام معظم رهبری، امامت جماعت مسجد امام حسین(ع) تهران را بر عهده گرفت.  


== تألیفات ==
== تألیفات ==
تألیفات علمی سیدعباس ابوترابی فرد عبارت است از:
تألیفات علمی سیدعباس ابوترابی‌فرد عبارت است از:
* زبده‌المقال فی خمس النبی و الال (تقریرات درس خمس آیت‌الله بروجردی).
* زبده‌المقال فی خمس النبی و الال (تقریرات درس خمس آیت‌الله بروجردی).
* تقریرات درس فقه (بحث طهارت) آیت‌الله بروجردی.
* تقریرات درس فقه (بحث طهارت) آیت‌الله بروجردی.
خط ۶۱: خط ۶۱:


== درگذشت ==
== درگذشت ==
سیدعباس ابوترابی فرد در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ش در حالی که همراه فرزندش [[سیدعلی‌اکبر ابوترابی]] در مسیر زیارت [[امام‌رضا(ع)|امام علی بن موسی‌الرضا(ع)]] بود براثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش به [[مشهد]] انتقال یافت و در صحن عتیق [[حرم مطهر رضوی]] به خاک سپرده شد.<ref>بروجردی، ص۱۳-۱۴؛ «درگذشتگان: آیت‌الله...»، ص۱۰۹-۱۱۰؛ زنگنه قاسم‌آبادی، ص۵۱.</ref>
سیدعباس ابوترابی‌فرد در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ش در حالی که همراه فرزندش [[سیدعلی‌اکبر ابوترابی]] در مسیر زیارت [[امام‌رضا(ع)|امام علی بن موسی‌الرضا(ع)]] بود براثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش به [[مشهد]] انتقال یافت و در صحن عتیق [[حرم مطهر رضوی]] به خاک سپرده شد.<ref>بروجردی، ص۱۳-۱۴؛ «درگذشتگان: آیت‌الله...»، ص۱۰۹-۱۱۰؛ زنگنه قاسم‌آبادی، ص۵۱.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۶٬۴۶۳

ویرایش