سیدمحمد سجادی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سیدمحمد سجادی'''، از شاگردان درس خارج فقه امام‌خمینی. سیدمحمد سجادی عطاآبادی در سال ۱۳۲۶ در عطاآباد شهرستان دهاقان در استان اصفهان به دنیا آمد. پدرش سیدابوالحسن اصفهانی از وعاظ اصفهان بود و سال‌ها به‌عنوان امام جماعت به اقامه نماز در مساجد عطاآباد و دهاقان و ارشاد و تبلیغ دین در آن مناطق می‌پرداخت. سیدمحمد سجادی مقدمات را در حوزه علمیه زرین‌شهر و نزد رضوانی از مدرسان آن حوزه آموخت. آنگاه راهی قم شد و شرح لمعه را نزد شیخ محی‌الدین فاضل هرندی خواند.<ref>قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.</ref> وی در همان سال‌ها که با آغاز نهضت امام‌خمینی مصادف بود، به مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت و به همین سبب تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. همین مسئله او را وادار کرد راهی عراق شود.<ref>یادها و یادمان‌ها...، ص۳۵۷-۳۵۸.</ref>
'''سیدمحمد سجادی'''، از شاگردان درس خارج فقه امام‌خمینی.  
 
سیدمحمد سجادی عطاآبادی در سال ۱۳۲۶ در عطاآباد شهرستان دهاقان در استان اصفهان به دنیا آمد. پدرش سیدابوالحسن اصفهانی از وعاظ اصفهان بود و سال‌ها به‌عنوان امام جماعت به اقامه نماز در مساجد عطاآباد و دهاقان و ارشاد و تبلیغ دین در آن مناطق می‌پرداخت. سیدمحمد سجادی مقدمات را در حوزه علمیه زرین‌شهر و نزد رضوانی از مدرسان آن حوزه آموخت. آنگاه راهی قم شد و شرح لمعه را نزد شیخ محی‌الدین فاضل هرندی خواند.<ref>قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.</ref> وی در همان سال‌ها که با آغاز نهضت امام‌خمینی مصادف بود، به مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت و به همین سبب تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. همین مسئله او را وادار کرد راهی عراق شود.<ref>یادها و یادمان‌ها...، ص۳۵۷-۳۵۸.</ref>


او در حوزه علمیه نجف اشرف دروس سطح را نزد سیداسدالله مدنی، شیخ محمدحسن قدیری و شیخ غلامرضا رضوانی خواند. درس اسفار اربعه ملاصدرا را هم نزد غلامرضا رضوانی آموخت. آنگاه در درس خارج فقه (بیع) امام‌خمینی حاضر شد.<ref>قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.</ref> آن درس پیش از ظهرها در مسجد شیخ انصاری تشکیل می‌شد و سیدمحمد سجادی ده سال در آن درس شرکت می‌کرد. او درباره ویژگی‌های آن درس می‌گوید: «حضرت امام‌خمینی(ره) در هر بحث فقهی که وارد می‌شدند، «مستقصی» (در‎ ‏نهایت دقت و تحقیق) بحث می‌کردند و مسئله را خیلی دقیق و عمیق با گفتن روایت‌ها‎ ‏و بررسی آنها پیگیری می‌کردند... در شیوه درسی هیچ‌گاه دیده نمی‌شد که امام از دانسته‌های خود غرور علمی پیدا‎ ‏کرده باشند. دائماً می‌فرمودند: «احتمال دارد این‌طور باشد، احتمال دارد آن‌طور‎ ‏باشد».<ref>سلسله موی دوست، ص۱۳۰-۱۳۱؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی، ج ۶.</ref>... ایشان خیلی سعی می‌کردند که درسی را [که] می‌گویند طلبه‌پرور باشد؛ به این معنا که‎ ‏حاضران در کلاس درس در عرصه علم و دانش گامی به جلو بردارند. به همین دلیل‎ ‏به شاگردانشان فرصت زیادی می‌دادند تا اشکال بگیرند. حتی روزی فرمودند:‎ ‏«مرحوم شیخ عبدالکریم گفته بود، کسی درس‌های او را نوشته بود و خدمت مرحوم‎ ‏شیخ آورد. شیخ پس از اینکه مطالعه کرد، گفت، خیلی خوب نوشتی، اما کاش پای‎ ‏ورقه اشکالی به حرفمان می‌کردی و اگر اشکالی به نظرت نمی‌آمد، یک فحشی‎ ‏می‌نوشتی». منظور امام (ره) این بود که طلبه‌ها نباید درسی را که ایشان می‌گویند،‎ ‏دربست قبول کنند. به همین دلیل سفارش می‌کردند که: «شخصیت بزرگان شما را‎ ‏نگیرد». همواره می‌خواستند که طلبه‌ها در مسائل علمی تابع دلیل و برهان و‎ ‏استدلال باشند، حالا گوینده هرکسی که می‌خواهد، باشد. به همین خاطر‎ ‏طلبه‌هایی که در جلسه‌های درس ایشان حاضر می‌شدند، نسبت به دیگر افراد‎ ‏فاضل، برتری داشتند و رشد بیشتری پیدا می‌کردند؛ چراکه سؤال و اشکال در‎ ‏درس ایشان نه‌تنها آزاد بود، بلکه خود امام (ره) به این امر اصرار داشتند و تشویق‎ ‏می‌کردند».<ref>پابه‌پای آفتاب، ج ۳، ص۲۲۰ .</ref> او تجربه‌ای از برخورد امام‌خمینی به خود دارد که نشان از سیره شاگردپروری ایشان دارد: «روش تحقیقی حضرت امام در‎ ‏درس این بود که اقوال متأخرین از علما را نقل و سپس نقد و بررسی می‌کردند.‏ ‏یکی از ویژگی‌های خاص حضرت امام که خلاف سیره علمای نجف بود، این بود که در حین درس، به شاگرد مجال سؤال می‏دادند. سؤالات آنها را به‌دقت گوش داده و ‎ ‏جواب را بیان می‏کردند. آن بزرگوار، در واقع به شاگرد پر و بال می‏داد. در جلسات درس دیگران این روش اعمال نمی‏شد. اصلاً قبل از پایان درس، سؤال کردن یا‎ ‏اشکال کردن ممنوع بود، اما حضرت امام هم در حین درس و هم بعد از درس، به‎ ‏اشکالات گوش فرا داده و جواب مناسب را بیان می‌کردند. آن عزیز واقعاً به شاگردان ‎ ‏اهمیت می‏دادند. مثلاً خود من که در رابطه با درس‌های حضرت امام، جزوات مختصری در فقه نوشته بودم، به ایشان عرض کردم که من بعضی از این مباحث را نوشته‌ام؛ بعداً‎ ‏در کوچه ایشان برگشتند و به من فرمودند آن نوشته‌ها را بده به من ببینم. عرض کردم‎ ‏می‌آورم و تقدیم می‏کنم. بعد جزوه‏ها را بردم خدمت ایشان؛ حضرت امام با دقت‎ ‏مطالعه فرموده و دو صفحه اشکال نوشته بودند. توضیح هم داده بودند که من رساله را‎ ‏مطالعه کردم و اشکالاتش هم اینهاست».<ref>خاطرات سال‌های نجف، ج ۲، ۹۵-۹۷.</ref>
او در حوزه علمیه نجف اشرف دروس سطح را نزد سیداسدالله مدنی، شیخ محمدحسن قدیری و شیخ غلامرضا رضوانی خواند. درس اسفار اربعه ملاصدرا را هم نزد غلامرضا رضوانی آموخت. آنگاه در درس خارج فقه (بیع) امام‌خمینی حاضر شد.<ref>قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.</ref> آن درس پیش از ظهرها در مسجد شیخ انصاری تشکیل می‌شد و سیدمحمد سجادی ده سال در آن درس شرکت می‌کرد. او درباره ویژگی‌های آن درس می‌گوید: «حضرت امام‌خمینی(ره) در هر بحث فقهی که وارد می‌شدند، «مستقصی» (در‎ ‏نهایت دقت و تحقیق) بحث می‌کردند و مسئله را خیلی دقیق و عمیق با گفتن روایت‌ها‎ ‏و بررسی آنها پیگیری می‌کردند... در شیوه درسی هیچ‌گاه دیده نمی‌شد که امام از دانسته‌های خود غرور علمی پیدا‎ ‏کرده باشند. دائماً می‌فرمودند: «احتمال دارد این‌طور باشد، احتمال دارد آن‌طور‎ ‏باشد».<ref>سلسله موی دوست، ص۱۳۰-۱۳۱؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی، ج ۶.</ref>... ایشان خیلی سعی می‌کردند که درسی را [که] می‌گویند طلبه‌پرور باشد؛ به این معنا که‎ ‏حاضران در کلاس درس در عرصه علم و دانش گامی به جلو بردارند. به همین دلیل‎ ‏به شاگردانشان فرصت زیادی می‌دادند تا اشکال بگیرند. حتی روزی فرمودند:‎ ‏«مرحوم شیخ عبدالکریم گفته بود، کسی درس‌های او را نوشته بود و خدمت مرحوم‎ ‏شیخ آورد. شیخ پس از اینکه مطالعه کرد، گفت، خیلی خوب نوشتی، اما کاش پای‎ ‏ورقه اشکالی به حرفمان می‌کردی و اگر اشکالی به نظرت نمی‌آمد، یک فحشی‎ ‏می‌نوشتی». منظور امام (ره) این بود که طلبه‌ها نباید درسی را که ایشان می‌گویند،‎ ‏دربست قبول کنند. به همین دلیل سفارش می‌کردند که: «شخصیت بزرگان شما را‎ ‏نگیرد». همواره می‌خواستند که طلبه‌ها در مسائل علمی تابع دلیل و برهان و‎ ‏استدلال باشند، حالا گوینده هرکسی که می‌خواهد، باشد. به همین خاطر‎ ‏طلبه‌هایی که در جلسه‌های درس ایشان حاضر می‌شدند، نسبت به دیگر افراد‎ ‏فاضل، برتری داشتند و رشد بیشتری پیدا می‌کردند؛ چراکه سؤال و اشکال در‎ ‏درس ایشان نه‌تنها آزاد بود، بلکه خود امام (ره) به این امر اصرار داشتند و تشویق‎ ‏می‌کردند».<ref>پابه‌پای آفتاب، ج ۳، ص۲۲۰ .</ref> او تجربه‌ای از برخورد امام‌خمینی به خود دارد که نشان از سیره شاگردپروری ایشان دارد: «روش تحقیقی حضرت امام در‎ ‏درس این بود که اقوال متأخرین از علما را نقل و سپس نقد و بررسی می‌کردند.‏ ‏یکی از ویژگی‌های خاص حضرت امام که خلاف سیره علمای نجف بود، این بود که در حین درس، به شاگرد مجال سؤال می‏دادند. سؤالات آنها را به‌دقت گوش داده و ‎ ‏جواب را بیان می‏کردند. آن بزرگوار، در واقع به شاگرد پر و بال می‏داد. در جلسات درس دیگران این روش اعمال نمی‏شد. اصلاً قبل از پایان درس، سؤال کردن یا‎ ‏اشکال کردن ممنوع بود، اما حضرت امام هم در حین درس و هم بعد از درس، به‎ ‏اشکالات گوش فرا داده و جواب مناسب را بیان می‌کردند. آن عزیز واقعاً به شاگردان ‎ ‏اهمیت می‏دادند. مثلاً خود من که در رابطه با درس‌های حضرت امام، جزوات مختصری در فقه نوشته بودم، به ایشان عرض کردم که من بعضی از این مباحث را نوشته‌ام؛ بعداً‎ ‏در کوچه ایشان برگشتند و به من فرمودند آن نوشته‌ها را بده به من ببینم. عرض کردم‎ ‏می‌آورم و تقدیم می‏کنم. بعد جزوه‏ها را بردم خدمت ایشان؛ حضرت امام با دقت‎ ‏مطالعه فرموده و دو صفحه اشکال نوشته بودند. توضیح هم داده بودند که من رساله را‎ ‏مطالعه کردم و اشکالاتش هم اینهاست».<ref>خاطرات سال‌های نجف، ج ۲، ۹۵-۹۷.</ref>

نسخهٔ ‏۱۶ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۳

سیدمحمد سجادی، از شاگردان درس خارج فقه امام‌خمینی.

سیدمحمد سجادی عطاآبادی در سال ۱۳۲۶ در عطاآباد شهرستان دهاقان در استان اصفهان به دنیا آمد. پدرش سیدابوالحسن اصفهانی از وعاظ اصفهان بود و سال‌ها به‌عنوان امام جماعت به اقامه نماز در مساجد عطاآباد و دهاقان و ارشاد و تبلیغ دین در آن مناطق می‌پرداخت. سیدمحمد سجادی مقدمات را در حوزه علمیه زرین‌شهر و نزد رضوانی از مدرسان آن حوزه آموخت. آنگاه راهی قم شد و شرح لمعه را نزد شیخ محی‌الدین فاضل هرندی خواند.[۱] وی در همان سال‌ها که با آغاز نهضت امام‌خمینی مصادف بود، به مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت و به همین سبب تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. همین مسئله او را وادار کرد راهی عراق شود.[۲]

او در حوزه علمیه نجف اشرف دروس سطح را نزد سیداسدالله مدنی، شیخ محمدحسن قدیری و شیخ غلامرضا رضوانی خواند. درس اسفار اربعه ملاصدرا را هم نزد غلامرضا رضوانی آموخت. آنگاه در درس خارج فقه (بیع) امام‌خمینی حاضر شد.[۳] آن درس پیش از ظهرها در مسجد شیخ انصاری تشکیل می‌شد و سیدمحمد سجادی ده سال در آن درس شرکت می‌کرد. او درباره ویژگی‌های آن درس می‌گوید: «حضرت امام‌خمینی(ره) در هر بحث فقهی که وارد می‌شدند، «مستقصی» (در‎ ‏نهایت دقت و تحقیق) بحث می‌کردند و مسئله را خیلی دقیق و عمیق با گفتن روایت‌ها‎ ‏و بررسی آنها پیگیری می‌کردند... در شیوه درسی هیچ‌گاه دیده نمی‌شد که امام از دانسته‌های خود غرور علمی پیدا‎ ‏کرده باشند. دائماً می‌فرمودند: «احتمال دارد این‌طور باشد، احتمال دارد آن‌طور‎ ‏باشد».[۴]... ایشان خیلی سعی می‌کردند که درسی را [که] می‌گویند طلبه‌پرور باشد؛ به این معنا که‎ ‏حاضران در کلاس درس در عرصه علم و دانش گامی به جلو بردارند. به همین دلیل‎ ‏به شاگردانشان فرصت زیادی می‌دادند تا اشکال بگیرند. حتی روزی فرمودند:‎ ‏«مرحوم شیخ عبدالکریم گفته بود، کسی درس‌های او را نوشته بود و خدمت مرحوم‎ ‏شیخ آورد. شیخ پس از اینکه مطالعه کرد، گفت، خیلی خوب نوشتی، اما کاش پای‎ ‏ورقه اشکالی به حرفمان می‌کردی و اگر اشکالی به نظرت نمی‌آمد، یک فحشی‎ ‏می‌نوشتی». منظور امام (ره) این بود که طلبه‌ها نباید درسی را که ایشان می‌گویند،‎ ‏دربست قبول کنند. به همین دلیل سفارش می‌کردند که: «شخصیت بزرگان شما را‎ ‏نگیرد». همواره می‌خواستند که طلبه‌ها در مسائل علمی تابع دلیل و برهان و‎ ‏استدلال باشند، حالا گوینده هرکسی که می‌خواهد، باشد. به همین خاطر‎ ‏طلبه‌هایی که در جلسه‌های درس ایشان حاضر می‌شدند، نسبت به دیگر افراد‎ ‏فاضل، برتری داشتند و رشد بیشتری پیدا می‌کردند؛ چراکه سؤال و اشکال در‎ ‏درس ایشان نه‌تنها آزاد بود، بلکه خود امام (ره) به این امر اصرار داشتند و تشویق‎ ‏می‌کردند».[۵] او تجربه‌ای از برخورد امام‌خمینی به خود دارد که نشان از سیره شاگردپروری ایشان دارد: «روش تحقیقی حضرت امام در‎ ‏درس این بود که اقوال متأخرین از علما را نقل و سپس نقد و بررسی می‌کردند.‏ ‏یکی از ویژگی‌های خاص حضرت امام که خلاف سیره علمای نجف بود، این بود که در حین درس، به شاگرد مجال سؤال می‏دادند. سؤالات آنها را به‌دقت گوش داده و ‎ ‏جواب را بیان می‏کردند. آن بزرگوار، در واقع به شاگرد پر و بال می‏داد. در جلسات درس دیگران این روش اعمال نمی‏شد. اصلاً قبل از پایان درس، سؤال کردن یا‎ ‏اشکال کردن ممنوع بود، اما حضرت امام هم در حین درس و هم بعد از درس، به‎ ‏اشکالات گوش فرا داده و جواب مناسب را بیان می‌کردند. آن عزیز واقعاً به شاگردان ‎ ‏اهمیت می‏دادند. مثلاً خود من که در رابطه با درس‌های حضرت امام، جزوات مختصری در فقه نوشته بودم، به ایشان عرض کردم که من بعضی از این مباحث را نوشته‌ام؛ بعداً‎ ‏در کوچه ایشان برگشتند و به من فرمودند آن نوشته‌ها را بده به من ببینم. عرض کردم‎ ‏می‌آورم و تقدیم می‏کنم. بعد جزوه‏ها را بردم خدمت ایشان؛ حضرت امام با دقت‎ ‏مطالعه فرموده و دو صفحه اشکال نوشته بودند. توضیح هم داده بودند که من رساله را‎ ‏مطالعه کردم و اشکالاتش هم اینهاست».[۶]

سجادی هم‌زمان با حضور در درس امام‌خمینی، در درس خارج فقه و اصول آیات سیدابوالقاسم موسوی خویی، سیدحسن موسوی بجنوردی، سیدعبدالاعلی سبزواری و سیدمصطفی خمینی شرکت می‌کرد.[۷] وی مدت ده سال در درس خارج اصول سیدمصطفی خمینی (یک دوره کامل اصول) شرکت داشت و از شاگردان خاص ایشان محسوب می‌شد. این درس ابتدا در خانه سیدمصطفی خمینی و با حضور تعداد کمی تشکیل می‌شد و سپس به مسجد شیخ انصاری (بعدازظهرها) منتقل شد.[۸]

سجادی در کنار تحصیل، از روحانیان مبارز در نجف اشرف بود. او در سال ۱۳۴۶ ش همراه با جمعی از طلاب و علمای حوزه علمیه نجف اشرف، پس از دستگیری و زندانی شدن آقایان حسینعلی منتظری و عبدالرحیم ربانی شیرازی، با ارسال نامه‌ای به آنان، تأثر خود را از آن اقدام اعلام و بر آزادی فوری آنان تأکید کردند.[۹] در سال ۱۳۴۹ ش در اعتراض به عدم تمدید گذرنامه‌های طلاب ایرانی توسط سفارت ایران در بغداد، همراه با جمعی از روحانیان مبارز دیگر به آن سفارتخانه رفتند و وقتی مسئولان سفارت شاهنشاهی از تمدید گذرنامه‌ها خودداری کردند، با آنان درگیر شدند و در این درگیری، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و در نهایت دستگیر و زندانی شدند. آنان در زندان با انتشار اعلامیه‌ای خطاب به مراجع تقلید و کمسیون حقوق بشر، اقدام مسئولان سفارت شاهنشاهی ایران را محکوم کردند و خواستار رسیدگی به اقدام آنان شدند.[۱۰] و همین مسئله به آزادی آنان انجامید. او پس از آزادی راهی ایران شد و در ورود به کشور در مرز خسروی دستگیر و روانه ساواک شد، ولی مدت کوتاهی بعد آزاد گردید. وقتی ساواک به هویت او پی برد، دوباره درصدد دستگیری او برآمد و وی مجبور شد دو ماه زندگی مخفیانه در پیش بگیرد و در نهایت به عراق بازگردد. سجادی در بدو ورود به عراق، به دست نیروهای رژیم بعث عراق دستگیر شد و آنگاه به زندان بصره انتقال یافت. مدتی بعد او را به زندان بغداد انتقال دادند. وی از همان زندان در نامه‌ای به امام‌خمینی، ایشان را در جریان وضعیت خود قرار داد و پس از آن با میانجی‌گری امام‌خمینی از زندان آزاد شد و به نجف اشرف رفت.[۱۱]

سجادی در مهر ۱۳۵۷ و در جریان مهاجرت امام‌خمینی به کویت، ایشان را تا مرز آن کشور همراهی کرد.[۱۲] پس از فشارهای حکومت بعث عراق به امام‌خمینی و خروج ایشان از آن کشور و مهاجرت به فرانسه، همراه با جمعی از روحانیان مبارز نجف اشرف با ارسال نامه‌ای به «یگانه زعیم باکفایت عالم اسلام، مرجع تقلید شیعیان جهان، حضرت آیت‌الله‌العظمی امام‌خمینی»، ضمن اعلام مراتب اخلاص و ارادت خویش به ایشان، از هجرت امام‌خمینی به آن کشور اظهار تأسف کردند.[۱۳] سپس در ۱۷ مهر ۱۳۵۷ و پس از ورود امام‌خمینی به فرانسه، همراه با جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه نجف اشرف با ارسال نامه‌ای به والری ژیسکاردستن رئیس‌جمهور وقت فرانسه، از امام‌خمینی به‌عنوان روح و قلب ۳۵ میلیون ایرانی نام بردند و با اشاره به جایگاه امام‌خمینی در میان مسلمانان جهان، از ژیسکاردستن خواستند «از هیچ‌گونه کوشش و بذل و جهدی در جهت حفظ حراست معظم‌له دریغ» نورزد. همچنین از رئیس‌جمهور فرانسه خواستند «از ایجاد هر گونه محدودیت و مانعی» در اهداف و برنامه‌های امام‌خمینی خودداری کند.[۱۴] سجادی با استقرار امام‌خمینی در فرانسه، به آن کشور رفت و در خدمت امام‌خمینی بود.[۱۵] و سپس همراه با امام‌خمینی به کشور بازگشت.[۱۶]

سجادی همچنین آثار سیدمصطفی خمینی را به کشور منتقل کرد و به کتابخانه آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی تحویل داد. سپس با کسب اجازه از امام‌خمینی، تحقیق و پژوهش درباره آثار ایشان را آغاز کرد. ازجمله چهار جلد تفسیر قرآن (سوره حمد و چهل‌وهفت آیه از سوره بقره) را که در نجف اشرف تدریس کرده بود منتشر و به امام‌خمینی تقدیم کرد. سپس کتاب اصول سیدمصطفی خمینی را انتشار داد و مورد تشویق امام‌خمینی قرار گرفت.[۱۷] وی ۲۷ شهریور ۱۳۵۸ با حکم امام‌خمینی به لبنان رفت و مأمور بررسی وضعیت آن منطقه و تهیه و ارائه گزارش به ایشان شد.[۱۸]

سیدمحمد سجادی سال‌ها در دیوان عالی کشور مشغول به خدمت بود.[۱۹] او سپس به تدریس و تحقیق پرداخت و از تألیفات او می‌توان به انتشار تقریرات درس خارج فقه امام‌خمینی با عنوان دراسات فی البیع اشاره کرد که توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم منتشر شده است. از دیگر تألیفات او می‌توان به توحید الرضا اشاره کرد.[۲۰] وی مدیریت مؤسسه مصطفی خمینی را بر عهده دارد.[۲۱]

پانویس

  1. قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.
  2. یادها و یادمان‌ها...، ص۳۵۷-۳۵۸.
  3. قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.
  4. سلسله موی دوست، ص۱۳۰-۱۳۱؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی، ج ۶.
  5. پابه‌پای آفتاب، ج ۳، ص۲۲۰ .
  6. خاطرات سال‌های نجف، ج ۲، ۹۵-۹۷.
  7. قاسمی، ج ۲، ص۳۹۹.
  8. «یادنامه شهید آیت‌الله...»، ص۱۳.
  9. روحانی، ج ۲، ص۲۶۴-۲۶۵.
  10. روحانی، ج ۲، ص۴۳۹-۴۴۰.
  11. خاطرات سال‌های نجف، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰.
  12. خاطرات سال‌های نجف، ج۲، ص۱۱۱.
  13. اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۴۰۶-۴۰۷.
  14. اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۴۰۸-۴۰۹.
  15. قاسمی، ج ۲، ص۴۰۳.
  16. خاطرات سال‌های نجف، ج ۲، ص۱۱۱.
  17. «یادنامه شهید آیت...»، ص۱۳.
  18. صحیفه امام، ج ۱۰، ص۲۹.
  19. «نامزد مورد حمایت...»، ص۲.
  20. قاسمی، ج ۲، ص۴۰۳.
  21. «فهرست خبرگان مردم...»، ص۱۱.

منابع

  • اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • خاطرات سال‌های نجف (۱۳۸۹)، جلد اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج.
  • روحانی، سیدحمید (۱۳۶۴)، نهضت امام‌خمینی در ایران، ج۲، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
  • سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی (۱۳۶۸)، ج۶، تهران، پیام آزادی.
  • سلسله موی دوست: خاطرات دوران تدریس امام‌خمینی (س) به نقل از شاگردان، دوستان و منسوبین (۱۳۸۳)، به کوشش مجتبی فراهانی، با مقدمه عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی(س).
  • صحیفه امام (۱۳۷۸)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی؛ «فهرست خبرگان مردم مورد حمایت آیت‌الله هاشمی» (۱۳۹۴)، روزنامه اعتماد، شماره ۳۴۷۴، ۵ اسفند.
  • قاسمی، رحیم (۱۳۹۳)، دره الصدق فیمن تلمذ من علماء اصفهان بالنجف، ج۳، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه.
  • «نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان در خبرگان تهران: به لغو حکم اعدام آقاجری افتخار می‌کنم» (۱۳۸۶)، روزنامه اعتماد، شماره ۱۶۳۶، ۲۲ اسفند.
  • «یادنامه شهید سیدمصطفی خمینی: آیت‌الله سیدمحمد سجادی: هنوز لبخند شیرین امام در ذهن من است» (۱۳۹۳)، هفته‌نامه حریم امام، شماره ۱۴۰، اول آبان؛ یادها و یادمان‌ها از شهید سیدمصطفی خمینی(ره)‏ (۱۳۷۶)، ج۱، ‏تدوین: کمیته علمی کنگره شهید سیدمصطفی خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج.