۲۱٬۳۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با آیتالله شریعتمداری، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیهای، حمایت خویش را از جنگزدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلافنظر شدیدی میان اعضا گردید.<ref>ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.</ref> ولی پس از آن آیتالله شریعتمداری اعلامیهای بدان منظور صادر کرد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.</ref> او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار امام خمینی رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش امام موسی صدر بود و بهواسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیتهای وی آشنا شد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.</ref> در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بیکفایتی سران دول عربی و بیتفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت بهمنظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.<ref>دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.</ref> | کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با آیتالله شریعتمداری، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیهای، حمایت خویش را از جنگزدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلافنظر شدیدی میان اعضا گردید.<ref>ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.</ref> ولی پس از آن آیتالله شریعتمداری اعلامیهای بدان منظور صادر کرد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.</ref> او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار امام خمینی رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش امام موسی صدر بود و بهواسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیتهای وی آشنا شد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.</ref> در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بیکفایتی سران دول عربی و بیتفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت بهمنظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.<ref>دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.</ref> | ||
در سالهای ۱۳۴۸-۱۳۴۹ ش هم در آبادان، خرمشهر، اهواز و اصفهان به سخنرانی میپرداخت و در مواردی، انتقاداتی علیه رژیم مطرح میکرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref> به همین سبب یک بار به ساواک اصفهان احضار شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۴۸.</ref> ساواک در گزارشی درباره فعالیتهای وی، از او بهعنوان یکی از روحانیان «ناراحت» قم نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۸۸.</ref> همین گزارشها و سختگیریها سبب شد در سال ۱۳۵۰ ش راهی تهران شود و برای همیشه در آن شهر مقیم گردد.<ref>دوانی، ج۲، ص۶۸.</ref> دوستان صمیمی او در تهران، مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی و محمدتقی فلسفی بودند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۳.</ref> وی در تهران در مسجد الجواد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۶.</ref> و در جلسات مکتب الرضا منبر میرفت.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۹.</ref> در سال ۱۳۵۰ ش، از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و هزینههای آن انتقاد نمود.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref> و پس از ممنوعیت منبر حجتالاسلام فلسفی (بهمن ۱۳۵۰)، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت آن انجام داد که البته از چشم مأموران ساواک به دور نماند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref> | |||
در خرداد سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیتهای سیاسی فرزندانش، مأموران ساواک به خانهاش ریختند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند.<ref>دوانی، ج ۲، ص۷۴-۷۵.</ref> وی طی مدت سه سال و نیم مرتباً به ملاقات فرزندانش میرفت و با وجود آنکه در طول دو سال پایانی هیچگونه اجازه ملاقاتی داده نمیشد، همانند سایر خانوادههای زندانیان، به امید ملاقات، ساعتها پشت درب زندان اوین حضور مییافت و در آنجا با خانوادههای زندانیان گفتگو میکرد و ضمن تأثر شدید، به آنان دلداری و امید میداد.<ref>دوانی، ج۲، ص۷۸.</ref> همچنین مجالس سخنرانی و منابر انتقادی استاد دوانی بدون توجه به اخطارها و احضارهای ساواک کماکان ادامه داشت؛ تا جایی که ثابتی مدیرکل سوم ساواک، در گزارشی به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۵ به ریاست ساواک نوشت: «خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریکآمیز عنوان نماید، ممنوعالمنبر خواهد شد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۴۶.</ref> | |||
در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بودهاند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضربوجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به قم رفت و با آیتالله شریعتمداری دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط میشد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.<ref>دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.</ref> در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام خمینی، مرحوم آقا سید مصطفی، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سید مصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیتالله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج غربزدگی در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵- ۲۶۰.</ref> | در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بودهاند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضربوجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به قم رفت و با آیتالله شریعتمداری دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط میشد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.<ref>دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.</ref> در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام خمینی، مرحوم آقا سید مصطفی، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سید مصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیتالله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج غربزدگی در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵- ۲۶۰.</ref> |