مهدی شاه‌آبادی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
شاه‌آبادی، مهدی؛ از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی. او در شهریور سال ۱۳۰۹ در شهر قم به دنیا آمد. پدرش آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی شاه‌آبادی از مدرسان درس فلسفه و عرفان در حوزه علمیه قم و از استادان امام خمینی بود. مهدی شاه‌آبادی در پنج سالگی همراه با خانواده راهی تهران شد و خواندن و نوشتن را در مکتب‌خانه‌ای در تهران فراگرفت. او آنگاه دوران ابتدایی را در دبستان توفیق تهران به پایان رسانید. سپس به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و در سال ۱۳۲۳ ش وارد مدرسه مروی شد و بخشی از مقدمات و دروس سطح را در آن حوزه آموخت. مهدی شاه‌آبادی در سال ۱۳۳۰ ش به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر دروس سطح را نزد استادان آن حوزه خواند. درباره استادان او در آن مقطع گزارش دقیقی در دست نیست، ولی از میرزا علی‌اکبر مشکینی به‌عنوان یکی از استادان او در دوره سطح نام برده می‌شود. وی سپس به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت و مدت چهار سال در درس آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی و سید محمدرضا موسوی گلپایگانی شرکت کرد. پس از فوت آیت‌الله بروجردی در کنار استفاده از درس آیت‌الله گلپایگانی و امام خمینی، در درس آیات سید محمد محقق داماد و شیخ محمدعلی اراکی هم شرکت می‌کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۳۷۷). درباره سال‌های حضور او در درس خارج فقه یا اصول امام خمینی گزارش دقیقی در دست نیست، ولی با استناد به بازجویی‌های او در ساواک، می‌توان احتمال داد که از سال ۱۳۳۶ ش تا تبعید امام خمینی به خارج از کشور، در درس خارج فقه و اصول یا هر دو درس ایشان که در مسجد سلماسی و سپس مسجد اعظم قم تشکیل می‌شد شرکت می‌کرده است. شاه‌آبادی در کنار تحصیل دروس حوزوی، به فراگیری دروس نوین هم می‌پرداخت و در سال ۱۳۳۲ ش موفق به اخذ دیپلم متوسطه شد.
مهدی شاه‌آبادی، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام‌خمینی.  
او در کنار تحصیل، به فعالیت‌های سیاسی نیز می‌پرداخت و در سال ۱۳۳۲ ش در جریان مبارزات طرفداران ملی شدن صنعت نفت و طرفداران محمد مصدق علیه حکومت پهلوی فعال بود. به سبب این فعالیت‌ها پس از کودتای ۲۸ مرداد آن سال، دستگیر و مدتی زندان شد. پس از آزادی بار دیگر به فراگیری دروس حوزوی در قم ادامه داد (همان، مقدمه). در مهر ۱۳۴۲ و در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید حوزه‌های علمیه، همراه با جمعی از روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم با ارسال نامه‌ای به هیئت دولت با اشاره به دستگیری و حبس و حصر امام خمینی از مدرسان برجسته حوزه علمیه قم در تهران، خواستار آزادی و بازگرداندن ایشان به حوزه علمیه قم شدند. آنان در آن نامه به انتقاد از وضعیت سیاسی کشور نیز پرداخته و خواستار آزادی دیگر زندانیان و الغای کلیه مصوبه‌های مغایر با شریعت و همچنین قانون اساسی شده بودند (یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ۲).
 
شاه‌آبادی در فروردین ۱۳۴۸ در مسجد کیلان دماوند به سخنرانی می‌پرداخت. او در آن مسجد سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی را به‌ویژه در حوزه حجاب مورد انتقاد قرار می‌داد. به سبب این سخنرانی‌ها توسط ساواک احضار و متعهد شد مطالبی بر خلاف مصالح ملی ایران بیان نکند (همان، ۸-۱۳). در اسناد ساواک نامه‌ای به او منتسب است مبنی بر اینکه وی پس از رحلت آیت‌الله سید محسن طباطبایی حکیم، امام خمینی را به‌عنوان مرجع عامه و اعلم اعلام کرد. بر اساس گزارش ساواک، او اعلامیه‌ای دراین‌باره صادر کرد و نوشت: «اتباع از آرا و فتوای آیت‌الله‌العظمی خمینی مدظله موجب فلاح و رستگاری است» (همان، ۱۱۷). او سپس همراه با جمعی از مدرسان حوزه علمیه قم همچون آقایان مرتضی بنی‌فضل، محمد موحدی لنکرانی، صالحی نجف‌آبادی، محمدرضا توسلی، یوسف صانعی و... در تلگرافی به «زعیم و مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی»، درگذشت آیت‌الله حکیم را تسلیت گفتند. در آن نامه آمده بود: «[امضاکنندگان] عظمت اسلام و مسلمین و ترقی روزافزون جامعه روحانیت حوزه‌های علمیه را در ظل توجهات امام زمان (عج) و رهبری ارزنده حضرت مستطاب عالی از پیشگاه خداوند قادر خواستار است» (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۲۲۲؛ روحانی، ج ۲، ۵۷۶-۵۷۷؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد، ج ۵، ۳۶۶؛ آیت‌الله‌العظمی حسین...، ۲۲۵). به احتمال زیاد این نامه نه توسط مهدی شاه‌آبادی که توسط برادر بزرگ‌تر او شیخ محمد شاه‌آبادی صادر شده است، ولی برخی از گزارشگران ساواک به اشتباه مهدی شاه‌آبادی را صادرکننده این نامه معرفی کرده‌اند. مهدی شاه‌آبادی به احتمال زیاد در سال ۱۳۵۰ ش به تهران بازگشت و پس از عزیمت به تهران که مصادف با فوت شیخ محمدتقی رستم‌آبادی، امام جماعت مسجد رستم‌آباد شمیران بود، در آن روستا مقیم شد و به فعالیت‌های دینی در مسجد آنجا پرداخت (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ۳۷۷). او در سال ۱۳۵۲ ش به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و زندانی شد (همان، ۲۰-۲۱) و مورد بازجویی قرار گرفت (همان، ۲۳-۲۴). آنگاه پس از محاکمه در دادگاه اداره دادرسی نیروهای مسلح به یک سال حبس محکوم گردید (همان، ۹۲) و پس از چند ماه حبس در دوم آبان ۱۳۵۲ از زندان آزاد شد (همان، ۱۱۰). می‌توان احتمال داد که حکم یک سال حبس در دادگاه تجدیدنظر کاهش یافته بود. شاه‌آبادی پس از آزادی همچنان تحت مراقبت مأموران ساواک قرار داشت (همان، ۱۱۴). در سال ۱۳۵۳ ش بار دیگر به سبب فعالیت‌های سیاسی تحت تعقیب قرار گرفت و خانه او هم توسط مأموران ساواک بازرسی شد. با نگاهی به کتاب‌های کشف‌شده در خانه او می‌توان به سیاسی بودن بخش اعظم آثار و کتاب‌های مذکور پی برد (همان، ۱۲۰-۱۲۱). او سپس به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد (همان، ۱۲۸) و ۲ اسفند ۱۳۵۳ به قرار التزام آزاد گردید (همان، ۱۴۵).
او در شهریور سال ۱۳۰۹ در شهر قم به دنیا آمد. پدرش آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی شاه‌آبادی از مدرسان درس فلسفه و عرفان در حوزه علمیه قم و از استادان امام‌خمینی بود. مهدی شاه‌آبادی در پنج سالگی همراه با خانواده راهی تهران شد و خواندن و نوشتن را در مکتب‌خانه‌ای در تهران فراگرفت. او آنگاه دوران ابتدایی را در دبستان توفیق تهران به پایان رسانید. سپس به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و در سال ۱۳۲۳ ش وارد مدرسه مروی شد و بخشی از مقدمات و دروس سطح را در آن حوزه آموخت. مهدی شاه‌آبادی در سال ۱۳۳۰ ش به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر دروس سطح را نزد استادان آن حوزه خواند. درباره استادان او در آن مقطع گزارش دقیقی در دست نیست، ولی از میرزا علی‌اکبر مشکینی به‌عنوان یکی از استادان او در دوره سطح نام برده می‌شود. وی سپس به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت و مدت چهار سال در درس آیات سیدحسین طباطبایی بروجردی، امام‌خمینی و سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی شرکت کرد. پس از فوت آیت‌الله بروجردی در کنار استفاده از درس آیت‌الله گلپایگانی و امام‌خمینی، در درس آیات سیدمحمد محقق داماد و شیخ محمدعلی اراکی هم شرکت می‌کرد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۳۷۷.</ref> درباره سال‌های حضور او در درس خارج فقه یا اصول امام‌خمینی گزارش دقیقی در دست نیست، ولی با استناد به بازجویی‌های او در ساواک، می‌توان احتمال داد که از سال ۱۳۳۶ ش تا تبعید امام‌خمینی به خارج از کشور، در درس خارج فقه و اصول یا هر دو درس ایشان که در مسجد سلماسی و سپس مسجد اعظم قم تشکیل می‌شد شرکت می‌کرده است. شاه‌آبادی در کنار تحصیل دروس حوزوی، به فراگیری دروس نوین هم می‌پرداخت و در سال ۱۳۳۲ ش موفق به اخذ دیپلم متوسطه شد.
شاه‌آبادی پس از آزادی به فعالیت‌های سیاسی در شمیران ادامه داد. در نهم شهریور ۱۳۵۴ بر اساس اعترافات یکی از فعالان سیاسی و به اتهام فعالیت به نفع سازمان مجاهدین خلق، بار دیگر دستگیر و زندانی شد. دو ماه بعد در سوم آبان ۱۳۵۴ با اخذ تعهد از زندان آزاد گردید (همان، ۱۸۰). در ۱۸ آبان آن سال، امام جماعت مسجد اعظم واقع در میدان اختیاریه تهران بود (همان، ۱۸۱) و در همان مسجد به تدریس قرآن برای جوانان می‌پرداخت و تحت پوشش آن مجالس، به ادعای ساواک «عقاید افراطی مذهبی را برای جوانان تبلیغ می‌کرد» (همان، ۱۹۱). همچنین در دعوت از سخنرانان مذهبی برای سخنرانی در آن مسجد می‌کوشید. سخنرانان مذکور به تجلیل از امام خمینی و انتقاد از حکومت پهلوی می‌پرداختند (همان، ۱۹۴) و به همین علت، شاه‌آبادی بار دیگر به ساواک احضار شد ولی از رفتن به آنجا خودداری کرد (همان، ۱۹۶). تداوم این فعالیت‌ها باعث شد تا کمیسیون حفاظت از امنیت اجتماعی در فرمانداری تهران تشکیل شود و درباره او تصمیم‌گیری کند. بر اساس تصمیم آن کمیته در ۲۰ آذر ۱۳۵۵، شاه‌آبادی به سه سال اقامت اجباری یا تبعید در شهر بانه محکوم شد (همان، ۲۲۰). در گزارشی که ساواک درباره شاه‌آبادی تهیه کرد، از او به‌عنوان یکی از وعاظ افراطی نام برد که «تحریکات و اقداماتی در زمینه ضدیت مردم با یکدیگر معمول داشته و فعالیت‌هایی در جهت خلاف مصالح مملکت و اخلال در نظم عمومی انجام و رویه نامطلوب و نادرست خود را همچنان دنبال می‌نماید» (همان، ۲۰۸). او در همان سال به بانه اعزام و ممنوع‌المنبر شد (همان، ۲۱۸) و در آن شهر به فعالیت‌های مذهبی ادامه داد و ازجمله به تدریس و تفسیر قرآن به دانش‌آموزان پرداخت. به همین علت ساواک به او تذکر داد. ساواک در گزارشی که در ۲۷ بهمن ۱۳۵۵ تهیه کرد، اعلام نمود که شاه‌آبادی برای اقامه نماز به مساجد بانه می‌رود و با بعضی از شخصیت‌ها و رهبران مذهبی ازجمله پیش‌نماز مسجد ملا کریم ملاقات می‌کند. در آن گزارش آمده بود که هدف او از این ملاقات‌ها، نفوذ در میان روحانیان منطقه بانه است (همان، ۲۳۴). ساواک در گزارش دیگری که در ۱۴ اسفند ۱۳۵۵ تهیه کرد اعلام نمود که او با شخص اول مملکت و همچنین سایر مقامات دولت مخالف است و آنان را ظالم و ستمکار قلمداد می‌کند (همان، ۲۴۰).
او در کنار تحصیل، به فعالیت‌های سیاسی نیز می‌پرداخت و در سال ۱۳۳۲ ش در جریان مبارزات طرفداران ملی شدن صنعت نفت و طرفداران محمد مصدق علیه حکومت پهلوی فعال بود. به سبب این فعالیت‌ها پس از کودتای ۲۸ مرداد آن سال، دستگیر و مدتی زندان شد. پس از آزادی بار دیگر به فراگیری دروس حوزوی در قم ادامه داد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه.</ref> در مهر ۱۳۴۲ و در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید حوزه‌های علمیه، همراه با جمعی از روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم با ارسال نامه‌ای به هیئت دولت با اشاره به دستگیری و حبس و حصر امام‌خمینی از مدرسان برجسته حوزه علمیه قم در تهران، خواستار آزادی و بازگرداندن ایشان به حوزه علمیه قم شدند. آنان در آن نامه به انتقاد از وضعیت سیاسی کشور نیز پرداخته و خواستار آزادی دیگر زندانیان و الغای کلیه مصوبه‌های مغایر با شریعت و همچنین قانون اساسی شده بودند<ref>یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ص۲-۴.</ref>
بر اساس گزارش ساواک، وی در فروردین ۱۳۵۶ بانه را ترک کرد. آن نهاد امنیتی احتمال داده بود که او به تبریز عزیمت کرده بود (همان، ۲۵۴). در همان زمان رأی برائت او از اتهام اخلال در امنیت ملی صادر و از تبعید آزاد شد و به تهران بازگشت (۲۶۸). شاه‌آبادی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ با سفر به شهر بانه با برخی از روحانیان تبعیدی ازجمله ناصر مکارم شیرازی و مرتضی فهیم دیدار کرد (همان، ۳۰۲). او در چهلمین روز شهدای ۲۹ بهمن تبریز همراه با جمعی از روحانیان مبارز تهران اعلامیه‌ای صادر و همدردی خود را با خانواده‌های شهدای قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم و ۲۹ بهمن تبریز اعلام کردند (همان، ۳۰۴-۳۰۵). تداوم آن فعالیت‌ها باعث شد تا ساواک در خرداد ۱۳۵۷ او را یکی از شخصیت‌های درجه یک مبارز در شمیرانات معرفی کند و سپس خواستار احضار و تذکر به او شود (همان، ۳۱۲-۳۱۳). او در خرداد ۱۳۵۷ و سالروز قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، همراه با جمعی از روحانیان مبارز تهران اعلامیه‌ای در یادبود آن روز صادر کردند و از آن روز به‌عنوان «روز تجلی ایمان و فداکاری مردم مسلمان ایران نسبت به مقام مرجعیت و روحانیت شیعه» نام بردند (همان، ۳۱۶-۳۱۷). به سبب تداوم این مبارزات، در ۳۰ خرداد همان سال بار دیگر توسط ساواک دستگیر و زندانی شد (همان، ۳۱۹) و در زندان مورد بازجویی قرار گرفت (همان، ۳۲۱-۳۲۳).
 
پس از مدتی آزاد شد، ولی اعمال و رفتار او همچنان زیر نظر ساواک قرار داشت (همان، ۴۱۸). ساواک در گزارشی دراین‌باره اعلام کرد که او پس از آزادی همراه با جمعی دیگر از روحانیان تهران اعلامیه‌ها را امضا می‌کند و در بسیج تمام عناصر مذهبی در ماه محرم نقش دارد و کلیه اعلامیه‌های مربوط به امام خمینی و دیگر مراجع را توزیع می‌کند. همچنین برخی از جلسات سیاسی در خانه او برگزار می‌شود (همان، ۴۱۲). بر اساس گزارشی دیگر، او در تحریک مردم به تظاهرات علیه حکومت پهلوی نقش داشت (همان، ۴۲۷). به همین سبب در ۱۷ آذر همان سال بار دیگر دستگیر و به بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری تحویل داده شد (همان، ۴۳۷). جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر در ۱۸ دی همان سال با ارسال نامه‌ای خواستار آزادی مهدی شاه‌آبادی شد (همان، ۴۴۴). او تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ در زندان بود و پس از آن از زندان آزاد شد (همان، ۴۴۸).
شاه‌آبادی در فروردین ۱۳۴۸ در مسجد کیلان دماوند به سخنرانی می‌پرداخت. او در آن مسجد سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی را به‌ویژه در حوزه حجاب مورد انتقاد قرار می‌داد. به سبب این سخنرانی‌ها توسط ساواک احضار و متعهد شد مطالبی بر خلاف مصالح ملی ایران بیان نکند<ref>یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ص۸-۱۳.</ref> در اسناد ساواک نامه‌ای به او منتسب است مبنی بر اینکه وی پس از رحلت آیت‌الله سیدمحسن طباطبایی حکیم، امام‌خمینی را به‌عنوان مرجع عامه و اعلم اعلام کرد. بر اساس گزارش ساواک، او اعلامیه‌ای دراین‌باره صادر کرد و نوشت: «اتباع از آرا و فتوای آیت‌الله‌العظمی خمینی مدظله موجب فلاح و رستگاری است»<ref>یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ص۱۱۷.</ref> او سپس همراه با جمعی از مدرسان حوزه علمیه قم همچون آقایان مرتضی بنی‌فضل، محمد موحدی لنکرانی، صالحی نجف‌آبادی، محمدرضا توسلی، یوسف صانعی و... در تلگرافی به «زعیم و مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی»، درگذشت آیت‌الله حکیم را تسلیت گفتند. در آن نامه آمده بود: «[امضاکنندگان] عظمت اسلام و مسلمین و ترقی روزافزون جامعه روحانیت حوزه‌های علمیه را در ظل توجهات امام زمان (عج) و رهبری ارزنده حضرت مستطاب عالی از پیشگاه خداوند قادر خواستار است»<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۲۲۲؛ روحانی، ج ۲، ص۵۷۶-۵۷۷؛ سیر مبارزات یاران امام‌خمینی در آینه اسناد، ج ۵، ص۳۶۶؛ آیت‌الله‌العظمی حسین...، ص۲۲۵.</ref> به احتمال زیاد این نامه نه توسط مهدی شاه‌آبادی که توسط برادر بزرگ‌تر او شیخ محمد شاه‌آبادی صادر شده است، ولی برخی از گزارشگران ساواک به اشتباه مهدی شاه‌آبادی را صادرکننده این نامه معرفی کرده‌اند. مهدی شاه‌آبادی به احتمال زیاد در سال ۱۳۵۰ ش به تهران بازگشت و پس از عزیمت به تهران که مصادف با فوت شیخ محمدتقی رستم‌آبادی، امام جماعت مسجد رستم‌آباد شمیران بود، در آن روستا مقیم شد و به فعالیت‌های دینی در مسجد آنجا پرداخت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۷۷.</ref> او در سال ۱۳۵۲ ش به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و زندانی شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۰-۲۱.</ref> و مورد بازجویی قرار گرفت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۳-۲۴.</ref> آنگاه پس از محاکمه در دادگاه اداره دادرسی نیروهای مسلح به یک سال حبس محکوم گردید<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۹۲.</ref> و پس از چند ماه حبس در دوم آبان ۱۳۵۲ از زندان آزاد شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۱۰.</ref> می‌توان احتمال داد که حکم یک سال حبس در دادگاه تجدیدنظر کاهش یافته بود. شاه‌آبادی پس از آزادی همچنان تحت مراقبت مأموران ساواک قرار داشت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۱۴.</ref> در سال ۱۳۵۳ ش بار دیگر به سبب فعالیت‌های سیاسی تحت تعقیب قرار گرفت و خانه او هم توسط مأموران ساواک بازرسی شد. با نگاهی به کتاب‌های کشف‌شده در خانه او می‌توان به سیاسی بودن بخش اعظم آثار و کتاب‌های مذکور پی برد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>او سپس به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۲۸.</ref> و ۲ اسفند ۱۳۵۳ به قرار التزام آزاد گردید<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۴۵.</ref>
شاه‌آبادی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در سازمان‌دهی این نهاد انقلابی نقش فعالی ایفا کرد. او همچنین در انسجام‌بخشی به کمیته‌های فرعی انقلاب اسلامی نقش ویژه‌ای داشت و مسئولیت یکی از ستادهای کمیته انقلاب اسلامی در شمیرانات را بر عهده داشت. مدتی هم دبیر کمیته انقلاب اسلامی شمیران بود. همچنین دبیری جامعه روحانیت مبارز شمیران را بر عهده داشت. همچنین در سامان‌بخشی به اوضاع شمیرانات نقش ویژه‌ای را ایفا کرد (همان، پانزده). او در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تهران در آن مجلس برگزیده شد (معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ۷۳) و در آن دوره در کمیسیون قضایی فعالیت داشت. شاه‌آبادی در کنار فعالیت‌های سیاسی، در مسجد رستم‌آباد در شمیرانات به فعالیت‌های دینی می‌پرداخت و در کنار آن با سازمان اوقاف نیز همکاری می‌کرد. امام خمینی در سال ۱۳۵۹ ش هیئتی را برای بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان تعیین کرد که مهدی شاه‌آبادی یکی از اعضای آن هیئت بود. شاه‌آبادی با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بارها در جبهه‌های حضور یافت تا اینکه در هفتم اردیبهشت ۱۳۶۳ در منطقه مجنون براثر اصابت ترکش نیروهای رژیم بعث به شهادت رسید (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، پانزده ـ شانزده). امام خمینی در پیام تسلیتی گفتند: «با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده محترم، جناب حجت‌الاسلام آقای آقا شیخ مهدی شاه‌آبادی را به پیشگاه معظّم حضرت بقیةالله، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‌کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم‌الشأن ایران، به‌ویژه روحانیت عالی‌قدر را سرفراز می‌نمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی‌آیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‌آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم» (صحیفه امام، ج‏۱۸، ۴۰۷).
 
منابع: آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۶)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ روحانی، سید حمید (۱۳۶۴)، نهضت امام خمینی در ایران، ج ۲، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج ۵، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج ۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان دوره پنجم قانون‌گذاری (۱۳۷۸)، تهران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی شاه‌آبادی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
شاه‌آبادی پس از آزادی به فعالیت‌های سیاسی در شمیران ادامه داد. در نهم شهریور ۱۳۵۴ بر اساس اعترافات یکی از فعالان سیاسی و به اتهام فعالیت به نفع سازمان مجاهدین خلق، بار دیگر دستگیر و زندانی شد. دو ماه بعد در سوم آبان ۱۳۵۴ با اخذ تعهد از زندان آزاد گردید<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۸۰.</ref> در ۱۸ آبان آن سال، امام جماعت مسجد اعظم واقع در میدان اختیاریه تهران بود<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۸۱.</ref> و در همان مسجد به تدریس قرآن برای جوانان می‌پرداخت و تحت پوشش آن مجالس، به ادعای ساواک «عقاید افراطی مذهبی را برای جوانان تبلیغ می‌کرد»<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۹۱.</ref> همچنین در دعوت از سخنرانان مذهبی برای سخنرانی در آن مسجد می‌کوشید. سخنرانان مذکور به تجلیل از امام‌خمینی و انتقاد از حکومت پهلوی می‌پرداختند<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ۱۹۴.</ref> و به همین علت، شاه‌آبادی بار دیگر به ساواک احضار شد ولی از رفتن به آنجا خودداری کرد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۹۶.</ref> تداوم این فعالیت‌ها باعث شد تا کمیسیون حفاظت از امنیت اجتماعی در فرمانداری تهران تشکیل شود و درباره او تصمیم‌گیری کند. بر اساس تصمیم آن کمیته در ۲۰ آذر ۱۳۵۵، شاه‌آبادی به سه سال اقامت اجباری یا تبعید در شهر بانه محکوم شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۲۰.</ref> در گزارشی که ساواک درباره شاه‌آبادی تهیه کرد، از او به‌عنوان یکی از وعاظ افراطی نام برد که «تحریکات و اقداماتی در زمینه ضدیت مردم با یکدیگر معمول داشته و فعالیت‌هایی در جهت خلاف مصالح مملکت و اخلال در نظم عمومی انجام و رویه نامطلوب و نادرست خود را همچنان دنبال می‌نماید»<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۰۸.</ref> او در همان سال به بانه اعزام و ممنوع‌المنبر شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۱۸.</ref> و در آن شهر به فعالیت‌های مذهبی ادامه داد و ازجمله به تدریس و تفسیر قرآن به دانش‌آموزان پرداخت. به همین علت ساواک به او تذکر داد. ساواک در گزارشی که در ۲۷ بهمن ۱۳۵۵ تهیه کرد، اعلام نمود که شاه‌آبادی برای اقامه نماز به مساجد بانه می‌رود و با بعضی از شخصیت‌ها و رهبران مذهبی ازجمله پیش‌نماز مسجد ملا کریم ملاقات می‌کند. در آن گزارش آمده بود که هدف او از این ملاقات‌ها، نفوذ در میان روحانیان منطقه بانه است<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۳۴.</ref> ساواک در گزارش دیگری که در ۱۴ اسفند ۱۳۵۵ تهیه کرد اعلام نمود که او با شخص اول مملکت و همچنین سایر مقامات دولت مخالف است و آنان را ظالم و ستمکار قلمداد می‌کند<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۴۰.</ref>
 
بر اساس گزارش ساواک، وی در فروردین ۱۳۵۶ بانه را ترک کرد. آن نهاد امنیتی احتمال داده بود که او به تبریز عزیمت کرده بود<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۵۴.</ref> در همان زمان رأی برائت او از اتهام اخلال در امنیت ملی صادر و از تبعید آزاد شد و به تهران بازگشت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۶۸.</ref> شاه‌آبادی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ با سفر به شهر بانه با برخی از روحانیان تبعیدی ازجمله ناصر مکارم شیرازی و مرتضی فهیم دیدار کرد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۰۲.</ref> او در چهلمین روز شهدای ۲۹ بهمن تبریز همراه با جمعی از روحانیان مبارز تهران اعلامیه‌ای صادر و همدردی خود را با خانواده‌های شهدای قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم و ۲۹ بهمن تبریز اعلام کردند<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> تداوم آن فعالیت‌ها باعث شد تا ساواک در خرداد ۱۳۵۷ او را یکی از شخصیت‌های درجه یک مبارز در شمیرانات معرفی کند و سپس خواستار احضار و تذکر به او شود<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref> او در خرداد ۱۳۵۷ و سالروز قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، همراه با جمعی از روحانیان مبارز تهران اعلامیه‌ای در یادبود آن روز صادر کردند و از آن روز به‌عنوان «روز تجلی ایمان و فداکاری مردم مسلمان ایران نسبت به مقام مرجعیت و روحانیت شیعه» نام بردند<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref> به سبب تداوم این مبارزات، در ۳۰ خرداد همان سال بار دیگر توسط ساواک دستگیر و زندانی شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۱۹.</ref> و در زندان مورد بازجویی قرار گرفت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۲۱-۳۲۳.</ref>
 
پس از مدتی آزاد شد، ولی اعمال و رفتار او همچنان زیر نظر ساواک قرار داشت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۱۸.</ref> ساواک در گزارشی دراین‌باره اعلام کرد که او پس از آزادی همراه با جمعی دیگر از روحانیان تهران اعلامیه‌ها را امضا می‌کند و در بسیج تمام عناصر مذهبی در ماه محرم نقش دارد و کلیه اعلامیه‌های مربوط به امام‌خمینی و دیگر مراجع را توزیع می‌کند. همچنین برخی از جلسات سیاسی در خانه او برگزار می‌شود<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۱۲.</ref> بر اساس گزارشی دیگر، او در تحریک مردم به تظاهرات علیه حکومت پهلوی نقش داشت<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۲۷.</ref> به همین سبب در ۱۷ آذر همان سال بار دیگر دستگیر و به بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری تحویل داده شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۳۷.</ref>جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر در ۱۸ دی همان سال با ارسال نامه‌ای خواستار آزادی مهدی شاه‌آبادی شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۴۴.</ref> او تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ در زندان بود و پس از آن از زندان آزاد شد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۴۸.</ref>
 
شاه‌آبادی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در سازمان‌دهی این نهاد انقلابی نقش فعالی ایفا کرد. او همچنین در انسجام‌بخشی به کمیته‌های فرعی انقلاب اسلامی نقش ویژه‌ای داشت و مسئولیت یکی از ستادهای کمیته انقلاب اسلامی در شمیرانات را بر عهده داشت. مدتی هم دبیر کمیته انقلاب اسلامی شمیران بود. همچنین دبیری جامعه روحانیت مبارز شمیران را بر عهده داشت. همچنین در سامان‌بخشی به اوضاع شمیرانات نقش ویژه‌ای را ایفا کرد<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، پانزده.</ref> او در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تهران در آن مجلس برگزیده شد<ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۷۳.</ref> و در آن دوره در کمیسیون قضایی فعالیت داشت. شاه‌آبادی در کنار فعالیت‌های سیاسی، در مسجد رستم‌آباد در شمیرانات به فعالیت‌های دینی می‌پرداخت و در کنار آن با سازمان اوقاف نیز همکاری می‌کرد. امام‌خمینی در سال ۱۳۵۹ ش هیئتی را برای بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان تعیین کرد که مهدی شاه‌آبادی یکی از اعضای آن هیئت بود. شاه‌آبادی با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بارها در جبهه‌های حضور یافت تا اینکه در هفتم اردیبهشت ۱۳۶۳ در منطقه مجنون براثر اصابت ترکش نیروهای رژیم بعث به شهادت رسید<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، پانزده ـ شانزده.</ref> امام‌خمینی در پیام تسلیتی گفتند: «با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده محترم، جناب حجت‌الاسلام آقای آقا شیخ مهدی شاه‌آبادی را به پیشگاه معظّم حضرت بقیةالله، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‌کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم‌الشأن ایران، به‌ویژه روحانیت عالی‌قدر را سرفراز می‌نمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی‌آیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‌آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم»<ref>صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۴۰۷.</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
* آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۶)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* روحانی، سیدحمید (۱۳۶۴)، نهضت امام‌خمینی در ایران، ج۲، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
* سیر مبارزات یاران امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج۵، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
* صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
* معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان دوره پنجم قانون‌گذاری (۱۳۷۸)، تهران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی.
* یاران امام به روایت اسناد ساواک (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی شاه‌آبادی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
{{پایان}}


[[رده:پروژه شاگردان]]
[[رده:پروژه شاگردان]]

نسخهٔ ‏۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۴

مهدی شاه‌آبادی، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام‌خمینی.

او در شهریور سال ۱۳۰۹ در شهر قم به دنیا آمد. پدرش آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی شاه‌آبادی از مدرسان درس فلسفه و عرفان در حوزه علمیه قم و از استادان امام‌خمینی بود. مهدی شاه‌آبادی در پنج سالگی همراه با خانواده راهی تهران شد و خواندن و نوشتن را در مکتب‌خانه‌ای در تهران فراگرفت. او آنگاه دوران ابتدایی را در دبستان توفیق تهران به پایان رسانید. سپس به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و در سال ۱۳۲۳ ش وارد مدرسه مروی شد و بخشی از مقدمات و دروس سطح را در آن حوزه آموخت. مهدی شاه‌آبادی در سال ۱۳۳۰ ش به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر دروس سطح را نزد استادان آن حوزه خواند. درباره استادان او در آن مقطع گزارش دقیقی در دست نیست، ولی از میرزا علی‌اکبر مشکینی به‌عنوان یکی از استادان او در دوره سطح نام برده می‌شود. وی سپس به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت و مدت چهار سال در درس آیات سیدحسین طباطبایی بروجردی، امام‌خمینی و سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی شرکت کرد. پس از فوت آیت‌الله بروجردی در کنار استفاده از درس آیت‌الله گلپایگانی و امام‌خمینی، در درس آیات سیدمحمد محقق داماد و شیخ محمدعلی اراکی هم شرکت می‌کرد[۱] درباره سال‌های حضور او در درس خارج فقه یا اصول امام‌خمینی گزارش دقیقی در دست نیست، ولی با استناد به بازجویی‌های او در ساواک، می‌توان احتمال داد که از سال ۱۳۳۶ ش تا تبعید امام‌خمینی به خارج از کشور، در درس خارج فقه و اصول یا هر دو درس ایشان که در مسجد سلماسی و سپس مسجد اعظم قم تشکیل می‌شد شرکت می‌کرده است. شاه‌آبادی در کنار تحصیل دروس حوزوی، به فراگیری دروس نوین هم می‌پرداخت و در سال ۱۳۳۲ ش موفق به اخذ دیپلم متوسطه شد. او در کنار تحصیل، به فعالیت‌های سیاسی نیز می‌پرداخت و در سال ۱۳۳۲ ش در جریان مبارزات طرفداران ملی شدن صنعت نفت و طرفداران محمد مصدق علیه حکومت پهلوی فعال بود. به سبب این فعالیت‌ها پس از کودتای ۲۸ مرداد آن سال، دستگیر و مدتی زندان شد. پس از آزادی بار دیگر به فراگیری دروس حوزوی در قم ادامه داد[۲] در مهر ۱۳۴۲ و در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید حوزه‌های علمیه، همراه با جمعی از روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم با ارسال نامه‌ای به هیئت دولت با اشاره به دستگیری و حبس و حصر امام‌خمینی از مدرسان برجسته حوزه علمیه قم در تهران، خواستار آزادی و بازگرداندن ایشان به حوزه علمیه قم شدند. آنان در آن نامه به انتقاد از وضعیت سیاسی کشور نیز پرداخته و خواستار آزادی دیگر زندانیان و الغای کلیه مصوبه‌های مغایر با شریعت و همچنین قانون اساسی شده بودند[۳]

شاه‌آبادی در فروردین ۱۳۴۸ در مسجد کیلان دماوند به سخنرانی می‌پرداخت. او در آن مسجد سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی را به‌ویژه در حوزه حجاب مورد انتقاد قرار می‌داد. به سبب این سخنرانی‌ها توسط ساواک احضار و متعهد شد مطالبی بر خلاف مصالح ملی ایران بیان نکند[۴] در اسناد ساواک نامه‌ای به او منتسب است مبنی بر اینکه وی پس از رحلت آیت‌الله سیدمحسن طباطبایی حکیم، امام‌خمینی را به‌عنوان مرجع عامه و اعلم اعلام کرد. بر اساس گزارش ساواک، او اعلامیه‌ای دراین‌باره صادر کرد و نوشت: «اتباع از آرا و فتوای آیت‌الله‌العظمی خمینی مدظله موجب فلاح و رستگاری است»[۵] او سپس همراه با جمعی از مدرسان حوزه علمیه قم همچون آقایان مرتضی بنی‌فضل، محمد موحدی لنکرانی، صالحی نجف‌آبادی، محمدرضا توسلی، یوسف صانعی و... در تلگرافی به «زعیم و مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی»، درگذشت آیت‌الله حکیم را تسلیت گفتند. در آن نامه آمده بود: «[امضاکنندگان] عظمت اسلام و مسلمین و ترقی روزافزون جامعه روحانیت حوزه‌های علمیه را در ظل توجهات امام زمان (عج) و رهبری ارزنده حضرت مستطاب عالی از پیشگاه خداوند قادر خواستار است»[۶] به احتمال زیاد این نامه نه توسط مهدی شاه‌آبادی که توسط برادر بزرگ‌تر او شیخ محمد شاه‌آبادی صادر شده است، ولی برخی از گزارشگران ساواک به اشتباه مهدی شاه‌آبادی را صادرکننده این نامه معرفی کرده‌اند. مهدی شاه‌آبادی به احتمال زیاد در سال ۱۳۵۰ ش به تهران بازگشت و پس از عزیمت به تهران که مصادف با فوت شیخ محمدتقی رستم‌آبادی، امام جماعت مسجد رستم‌آباد شمیران بود، در آن روستا مقیم شد و به فعالیت‌های دینی در مسجد آنجا پرداخت[۷] او در سال ۱۳۵۲ ش به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و زندانی شد[۸] و مورد بازجویی قرار گرفت[۹] آنگاه پس از محاکمه در دادگاه اداره دادرسی نیروهای مسلح به یک سال حبس محکوم گردید[۱۰] و پس از چند ماه حبس در دوم آبان ۱۳۵۲ از زندان آزاد شد[۱۱] می‌توان احتمال داد که حکم یک سال حبس در دادگاه تجدیدنظر کاهش یافته بود. شاه‌آبادی پس از آزادی همچنان تحت مراقبت مأموران ساواک قرار داشت[۱۲] در سال ۱۳۵۳ ش بار دیگر به سبب فعالیت‌های سیاسی تحت تعقیب قرار گرفت و خانه او هم توسط مأموران ساواک بازرسی شد. با نگاهی به کتاب‌های کشف‌شده در خانه او می‌توان به سیاسی بودن بخش اعظم آثار و کتاب‌های مذکور پی برد[۱۳]او سپس به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد[۱۴] و ۲ اسفند ۱۳۵۳ به قرار التزام آزاد گردید[۱۵]

شاه‌آبادی پس از آزادی به فعالیت‌های سیاسی در شمیران ادامه داد. در نهم شهریور ۱۳۵۴ بر اساس اعترافات یکی از فعالان سیاسی و به اتهام فعالیت به نفع سازمان مجاهدین خلق، بار دیگر دستگیر و زندانی شد. دو ماه بعد در سوم آبان ۱۳۵۴ با اخذ تعهد از زندان آزاد گردید[۱۶] در ۱۸ آبان آن سال، امام جماعت مسجد اعظم واقع در میدان اختیاریه تهران بود[۱۷] و در همان مسجد به تدریس قرآن برای جوانان می‌پرداخت و تحت پوشش آن مجالس، به ادعای ساواک «عقاید افراطی مذهبی را برای جوانان تبلیغ می‌کرد»[۱۸] همچنین در دعوت از سخنرانان مذهبی برای سخنرانی در آن مسجد می‌کوشید. سخنرانان مذکور به تجلیل از امام‌خمینی و انتقاد از حکومت پهلوی می‌پرداختند[۱۹] و به همین علت، شاه‌آبادی بار دیگر به ساواک احضار شد ولی از رفتن به آنجا خودداری کرد[۲۰] تداوم این فعالیت‌ها باعث شد تا کمیسیون حفاظت از امنیت اجتماعی در فرمانداری تهران تشکیل شود و درباره او تصمیم‌گیری کند. بر اساس تصمیم آن کمیته در ۲۰ آذر ۱۳۵۵، شاه‌آبادی به سه سال اقامت اجباری یا تبعید در شهر بانه محکوم شد[۲۱] در گزارشی که ساواک درباره شاه‌آبادی تهیه کرد، از او به‌عنوان یکی از وعاظ افراطی نام برد که «تحریکات و اقداماتی در زمینه ضدیت مردم با یکدیگر معمول داشته و فعالیت‌هایی در جهت خلاف مصالح مملکت و اخلال در نظم عمومی انجام و رویه نامطلوب و نادرست خود را همچنان دنبال می‌نماید»[۲۲] او در همان سال به بانه اعزام و ممنوع‌المنبر شد[۲۳] و در آن شهر به فعالیت‌های مذهبی ادامه داد و ازجمله به تدریس و تفسیر قرآن به دانش‌آموزان پرداخت. به همین علت ساواک به او تذکر داد. ساواک در گزارشی که در ۲۷ بهمن ۱۳۵۵ تهیه کرد، اعلام نمود که شاه‌آبادی برای اقامه نماز به مساجد بانه می‌رود و با بعضی از شخصیت‌ها و رهبران مذهبی ازجمله پیش‌نماز مسجد ملا کریم ملاقات می‌کند. در آن گزارش آمده بود که هدف او از این ملاقات‌ها، نفوذ در میان روحانیان منطقه بانه است[۲۴] ساواک در گزارش دیگری که در ۱۴ اسفند ۱۳۵۵ تهیه کرد اعلام نمود که او با شخص اول مملکت و همچنین سایر مقامات دولت مخالف است و آنان را ظالم و ستمکار قلمداد می‌کند[۲۵]

بر اساس گزارش ساواک، وی در فروردین ۱۳۵۶ بانه را ترک کرد. آن نهاد امنیتی احتمال داده بود که او به تبریز عزیمت کرده بود[۲۶] در همان زمان رأی برائت او از اتهام اخلال در امنیت ملی صادر و از تبعید آزاد شد و به تهران بازگشت[۲۷] شاه‌آبادی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ با سفر به شهر بانه با برخی از روحانیان تبعیدی ازجمله ناصر مکارم شیرازی و مرتضی فهیم دیدار کرد[۲۸] او در چهلمین روز شهدای ۲۹ بهمن تبریز همراه با جمعی از روحانیان مبارز تهران اعلامیه‌ای صادر و همدردی خود را با خانواده‌های شهدای قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم و ۲۹ بهمن تبریز اعلام کردند[۲۹] تداوم آن فعالیت‌ها باعث شد تا ساواک در خرداد ۱۳۵۷ او را یکی از شخصیت‌های درجه یک مبارز در شمیرانات معرفی کند و سپس خواستار احضار و تذکر به او شود[۳۰] او در خرداد ۱۳۵۷ و سالروز قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، همراه با جمعی از روحانیان مبارز تهران اعلامیه‌ای در یادبود آن روز صادر کردند و از آن روز به‌عنوان «روز تجلی ایمان و فداکاری مردم مسلمان ایران نسبت به مقام مرجعیت و روحانیت شیعه» نام بردند[۳۱] به سبب تداوم این مبارزات، در ۳۰ خرداد همان سال بار دیگر توسط ساواک دستگیر و زندانی شد[۳۲] و در زندان مورد بازجویی قرار گرفت[۳۳]

پس از مدتی آزاد شد، ولی اعمال و رفتار او همچنان زیر نظر ساواک قرار داشت[۳۴] ساواک در گزارشی دراین‌باره اعلام کرد که او پس از آزادی همراه با جمعی دیگر از روحانیان تهران اعلامیه‌ها را امضا می‌کند و در بسیج تمام عناصر مذهبی در ماه محرم نقش دارد و کلیه اعلامیه‌های مربوط به امام‌خمینی و دیگر مراجع را توزیع می‌کند. همچنین برخی از جلسات سیاسی در خانه او برگزار می‌شود[۳۵] بر اساس گزارشی دیگر، او در تحریک مردم به تظاهرات علیه حکومت پهلوی نقش داشت[۳۶] به همین سبب در ۱۷ آذر همان سال بار دیگر دستگیر و به بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری تحویل داده شد[۳۷]جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر در ۱۸ دی همان سال با ارسال نامه‌ای خواستار آزادی مهدی شاه‌آبادی شد[۳۸] او تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ در زندان بود و پس از آن از زندان آزاد شد[۳۹]

شاه‌آبادی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در سازمان‌دهی این نهاد انقلابی نقش فعالی ایفا کرد. او همچنین در انسجام‌بخشی به کمیته‌های فرعی انقلاب اسلامی نقش ویژه‌ای داشت و مسئولیت یکی از ستادهای کمیته انقلاب اسلامی در شمیرانات را بر عهده داشت. مدتی هم دبیر کمیته انقلاب اسلامی شمیران بود. همچنین دبیری جامعه روحانیت مبارز شمیران را بر عهده داشت. همچنین در سامان‌بخشی به اوضاع شمیرانات نقش ویژه‌ای را ایفا کرد[۴۰] او در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تهران در آن مجلس برگزیده شد[۴۱] و در آن دوره در کمیسیون قضایی فعالیت داشت. شاه‌آبادی در کنار فعالیت‌های سیاسی، در مسجد رستم‌آباد در شمیرانات به فعالیت‌های دینی می‌پرداخت و در کنار آن با سازمان اوقاف نیز همکاری می‌کرد. امام‌خمینی در سال ۱۳۵۹ ش هیئتی را برای بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان تعیین کرد که مهدی شاه‌آبادی یکی از اعضای آن هیئت بود. شاه‌آبادی با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بارها در جبهه‌های حضور یافت تا اینکه در هفتم اردیبهشت ۱۳۶۳ در منطقه مجنون براثر اصابت ترکش نیروهای رژیم بعث به شهادت رسید[۴۲] امام‌خمینی در پیام تسلیتی گفتند: «با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده محترم، جناب حجت‌الاسلام آقای آقا شیخ مهدی شاه‌آبادی را به پیشگاه معظّم حضرت بقیةالله، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‌کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم‌الشأن ایران، به‌ویژه روحانیت عالی‌قدر را سرفراز می‌نمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی‌آیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‌آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم»[۴۳]

پانویس

  1. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۳۷۷.
  2. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه.
  3. یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ص۲-۴.
  4. یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ص۸-۱۳.
  5. یاران امام به...، کتاب سی‌ودوم، ص۱۱۷.
  6. اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۲۲۲؛ روحانی، ج ۲، ص۵۷۶-۵۷۷؛ سیر مبارزات یاران امام‌خمینی در آینه اسناد، ج ۵، ص۳۶۶؛ آیت‌الله‌العظمی حسین...، ص۲۲۵.
  7. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۷۷.
  8. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۰-۲۱.
  9. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۳-۲۴.
  10. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۹۲.
  11. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۱۰.
  12. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۱۴.
  13. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۲۰-۱۲۱.
  14. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۲۸.
  15. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۴۵.
  16. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۸۰.
  17. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۸۱.
  18. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۹۱.
  19. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ۱۹۴.
  20. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۱۹۶.
  21. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۲۰.
  22. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۰۸.
  23. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۱۸.
  24. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۳۴.
  25. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۴۰.
  26. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۵۴.
  27. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۲۶۸.
  28. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۰۲.
  29. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۰۴-۳۰۵.
  30. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۱۲-۳۱۳.
  31. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۱۶-۳۱۷.
  32. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۱۹.
  33. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۳۲۱-۳۲۳.
  34. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۱۸.
  35. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۱۲.
  36. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۲۷.
  37. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۳۷.
  38. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۴۴.
  39. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، ص۴۴۸.
  40. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، پانزده.
  41. معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۷۳.
  42. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ودو، پانزده ـ شانزده.
  43. صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۴۰۷.

منابع

  • آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۶)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • روحانی، سیدحمید (۱۳۶۴)، نهضت امام‌خمینی در ایران، ج۲، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
  • سیر مبارزات یاران امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج۵، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
  • صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
  • معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان دوره پنجم قانون‌گذاری (۱۳۷۸)، تهران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی شاه‌آبادی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.