۲۰٬۹۳۹
ویرایش
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسههای عربی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
گلسرخی، غلامرضا؛ از شاگردان درس خارج امام خمینی. غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصیزاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و آیتالله سید صدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول آیات حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد و سید علی فانی شرکت جست (سلمانی آرانی، ۶۹-۷۳؛ رضوی، ۳۴). او در درس خارج امام خمینی در مسجد سلماسی حضور مییافت (رضوی، ۳۵) و از شاگردان امام خمینی محسوب میشد (شریف رازی، ج ۲، ۳۹۴؛ روحانی، ج ۲، ۵۰) بنابراین میتوان گفت که در سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام خمینی شرکت میکرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود (سلمانی آرانی، ۶۹-۷۳؛ رضوی، ۳۴)، ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج ۱، ۴۷۳). | گلسرخی، غلامرضا؛ از شاگردان درس خارج امام خمینی. غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصیزاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و آیتالله سید صدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول آیات حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد و سید علی فانی شرکت جست (سلمانی آرانی، ۶۹-۷۳؛ رضوی، ۳۴). او در درس خارج امام خمینی در مسجد سلماسی حضور مییافت (رضوی، ۳۵) و از شاگردان امام خمینی محسوب میشد (شریف رازی، ج ۲، ۳۹۴؛ روحانی، ج ۲، ۵۰) بنابراین میتوان گفت که در سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام خمینی شرکت میکرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود (سلمانی آرانی، ۶۹-۷۳؛ رضوی، ۳۴)، ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج ۱، ۴۷۳). | ||
وی در دوران تحصیل در قم، با سید مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات شهید نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران شهید نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست (سلمانی آرانی، ۷۳-۷۵) و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد (کرباسچی، ۲۸۸-۲۹۱). او به گفته همحجرهاش علیاکبر مسعودی خمینی «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود» (خاطرات آیتالله...، ۶۹). در جریان قتل برجیس، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی براثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد (همان، ۲۹۶-۲۹۷). زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سالها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگتراشان روی قبر نواب نصب کرد (سلمانی آرانی، ۷۳-۷۵). به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد («ارتحال حجتالاسلام غلامرضا گلسرخی»، ۱۰۶) و شهریهاش هم قطع گردید (همان؛ کرباسچی، ۳۲۳). او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ۳۶۹). پس از آن هم به سخنرانیهای انتقادی علیه حکومت پهلوی ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ ش به ساواک احضار گردید (همان). | |||
غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ۲۴۶) و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار میپرداخت (شریف رازی، ج ۲، ۳۹۴). او پس از بازداشت امام خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنجنامهای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: «... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بودهام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران مینگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانهام را آتش زدند، محاصرهام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بیسابقه در حساسترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بیپرده میگفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشهوران و تجار، در زندانها به سر میبرند. سکوت مرگباری همهجا حکمفرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب میکند و از هیچگونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمیکند. دستگاه جبار حاکم، مدتهاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و بهواسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند» (حجتی کرمانی، ۱۷۳؛ سلمانی آرانی، ۷۷-۷۹). سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیههای مدرسان حوزه علمیه قم دیده میشود (اسناد انقلاب اسلامی، ۱۷۴، ۱۸۸ و...). این فعالیتها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ۳۶۹). در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزلقلعه تهران زندانی شد (همان). ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی بهعنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد (همان، کتاب ۴۶، ۱۹). در ۱۳۴۶ ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوعالمنبر قرار گرفت (همان، کتاب ۲۱، ۴۸). او در ۱۳۴۸ ش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سید هادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر میکرد (سلیمانی آشتیانی، ۱۳۴). | غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ۲۴۶) و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار میپرداخت (شریف رازی، ج ۲، ۳۹۴). او پس از بازداشت امام خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنجنامهای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: «... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بودهام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران مینگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانهام را آتش زدند، محاصرهام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بیسابقه در حساسترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بیپرده میگفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشهوران و تجار، در زندانها به سر میبرند. سکوت مرگباری همهجا حکمفرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب میکند و از هیچگونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمیکند. دستگاه جبار حاکم، مدتهاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و بهواسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند» (حجتی کرمانی، ۱۷۳؛ سلمانی آرانی، ۷۷-۷۹). سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیههای مدرسان حوزه علمیه قم دیده میشود (اسناد انقلاب اسلامی، ۱۷۴، ۱۸۸ و...). این فعالیتها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ۳۶۹). در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزلقلعه تهران زندانی شد (همان). ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی بهعنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد (همان، کتاب ۴۶، ۱۹). در ۱۳۴۶ ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوعالمنبر قرار گرفت (همان، کتاب ۲۱، ۴۸). او در ۱۳۴۸ ش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سید هادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر میکرد (سلیمانی آشتیانی، ۱۳۴). | ||
غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیتهای سیاسی، در سال ۱۳۵۰ ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام میشد و ازجمله به پاکستان سفر میکرد و در این سفرها، به سخنرانیهای انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانبداری از امام خمینی میپرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیتالله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد (همان). در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانیهای انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانیهای آبادان (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ۴۲۸) دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوعالمنبر شد (همان، کتاب ۳۱، ۳۶۹). در سال ۱۳۵۶ ش و پس از رحلت سید مصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامهای به امام خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند (خسروشاهی، ج ۳، ۱۵۱). | غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیتهای سیاسی، در سال ۱۳۵۰ ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام میشد و ازجمله به پاکستان سفر میکرد و در این سفرها، به سخنرانیهای انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانبداری از امام خمینی میپرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیتالله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد (همان). در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانیهای انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانیهای آبادان (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ۴۲۸) دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوعالمنبر شد (همان، کتاب ۳۱، ۳۶۹). در سال ۱۳۵۶ ش و پس از رحلت سید مصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامهای به امام خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند (خسروشاهی، ج ۳، ۱۵۱). |