عبدالله نظری خادمالشریعه: تفاوت میان نسخهها
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسههای عربی) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۴
نظری، عبدالله؛ از شاگردان درس خارج اصول امام خمینی. عبدالله نظری خادمالشریعه معروف به نظری در سال ۱۳۱۱ ش در روستای خرمندی چال زیرآب شهرستان سوادکوه در استان مازندران در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش شیخ عبدالنبی از روحانیان برجسته سوادکوه بود. عبدالله نظری در هشتسالگی وارد حوزه علمیه حاجی رضاخان سوادکوه شد و بخشی از مقدمات را در آن حوزه آموخت. سپس به ساری رفت و مقدمات را در مدرسه رضاقلی خان ساری و نزد شیخ مصطفی صدوقی، سید رضا سعادت و برادر بزرگترش محمدتقی نظری به اتمام رساند (انصاری، ۴۱۴). آنگاه راهی مشهد شد و در مدارس دینی آن شهر، در درس ادبیات محمدتقی ادیب نیشابوری شرکت کرد. سپس دروس سطح را نزد سید احمد مدرس معروف به نهنگ، شیخ هاشم قزوینی و شیخ عبدالنبی کجوری نوری آموخت. مدتی بعد به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر، دروس سطح را نزد سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، علیاکبر مشکینی، شیخ علی صافی، آیات حسینعلی منتظری، شیخ لطفالله صافی گلپایگانی و ... تکمیل کرد و تفسیر قرآن، اسفار و شرح منظومه را نزد علامه طباطبایی فراگرفت. وی سپس به تحصیل دروس خارج فقه و اصول پرداخت و در درس خارج فقه آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی و درس خارج اصول امام خمینی شرکت کرد (انصاری، ۴۱۴). سپس از درس خارج فقه و اصول آیات سید شهابالدین مرعشی نجفی، محمدعلی اراکی، راضی تبریزی، عباسعلی شاهرودی و میرزا هاشم آملی بهرهمند شد. وی در سال ۱۳۴۲ ش به دستور امام خمینی به سوادکوه بازگشت و به ارشاد مردم و تبلیغ دین پرداخت (احمدی، ۲)، بنابراین میتوان گفت که از اواخر دهه ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ ش در درس خارج اصول امام خمینی شرکت میکرده است. او از آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، همسو با آن نهضت به مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت. در بهمن ۱۳۴۳ جمعی از روحانیان مبارز در سالگرد حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه (دوم فروردین ۱۳۴۲)، در حرم حضرت معصومه دست به تحصن زدند. مأموران حکومت پهلوی بیاعتنا به قداست حرم، به روحانیان متحصن حملهور شدند و در پی آن، عبدالله نظری همراه با جمعی دیگر از مدرسان حوزه علمیه قم با صدور اعلامیهای به انتقاد از سیاستهای حکومت پهلوی پرداختند و اقدام مأموران در هتک حرمت حرم حضرت معصومه (س) را محکوم کردند (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۱۶۳). وی سپس همراه با دیگر مدرسان حوزه علمیه قم، در نامهای به امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، ناراحتی و نگرانی خود را از ابهام در وضعیت امام خمینی بهویژه شایعات مطرحشده درباره تغییر مکان ایشان اعلام کردند و خواستار اطلاعرسانی درباره امام خمینی شدند (همان، ۱۶۴). او پس از آن هم به مبارزات سیاسی خود ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ به ساری بازگشت و به فعالیتهای مذهبی و اجتماعی در آنجا پرداخت. اقامه نماز جماعت در مسجد جامع ساری و تدریس سطوح عالیه در آن شهر و وعظ و خطابه در شهرهای استان مازنداران از جمله فعالیتهای نظری بود (انصاری، ۴۱۴). ساواک مازندران در سال ۱۳۵۵ ش، طی نامهای به مرکز، او را «یکی از روحانیون طراز اول ساری و حومه» معرفی کرد که «در بین قاطبه مردم از نفوذ و احترام خاصی برخوردار است». همچنین در آن نامه، از وی بهعنوان یکی از «روحانیون افراطی و ناراحت ساری» نام برده شده بود که «باوجود تذکرات مکرر، همواره بر روی منابر در مجالس و محافل مذهبی مطالب تحریکآمیز و نامناسبی عنوان نموده و در مورد دادن زکات فطره به مستمندان، فتاوی آیات ازجمله خمینی را قرائت [میکند] که مستمعان با شنیدن [نام امام] خمینی صلوات میفرستادند» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج ۱، ۸). او به سبب این مبارزات در سال ۱۳۵۵ ش ممنوعالخروج شد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۵۶، ۷۲). در شش آبان ۱۳۵۶ مجلس ختمی را به مناسبت درگذشت سید مصطفی خمینی در مسجد جامع ساری برگزار کرد (همان، ۸-۹) و پس از سرکوبی تظاهرات مردم قم در ۱۹ دی آن سال، در اعتراض به حکومت پهلوی، از اقامه نماز جماعت خودداری کرد (همان، ۵۴). در ۱۷ بهمن آن سال در سخنرانی در مسجد جامع ساری، به انتقاد از حکومت پهلوی پرداخت و پیام آیتالله گلپایگانی مبنی بر تداوم مبارزه تا رفع ظلم را به مردم ابلاغ کرد (همان، ۸۷؛ حضرت آیتاللهالعظمی...، ج ۳، ۵۶۳). در چهلمین روز حادثه ۲۹ بهمن تبریز هم همراه با جمعی از روحانیان مازندران، بیانیهای ۱۴ مادهای در محکومیت آن صادر کردند. نظری نویسنده این بیانیه بود و بیانیه در قم بهصورت جزوهای منتشر و سپس به خارج از کشور ارسال شد و بازتاب زیادی در محافل مطبوعاتی و سیاسی داشت («بیانیه ۱۴ مادهای که پایههای سلطنت پهلوی را متزلزل کرد»، www.hawzahnews.com/news/439825). تداوم این فعالیتها باعث شد تا اداره کل سوم ساواک در نامهای به ساواک ساری خواستار تذکر به او شود (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج ۱، ۱۸۲). پس از حمله مأموران دولتی به بیت مراجع تقلید در قم، به تهران رفت و در تشویق آیتالله سید احمد موسوی خوانساری به تعطیلی درسها و اقامه نماز جماعت در اعتراض به آن اقدام نقش داشت (همان، ۲۴۴-۲۴۵) و اعلامیهای در محکومیت آن صادر کرد. وی در آن اعلامیه، تبعید سید مرتضی پسندیده «اخوی حضرت مستطاب آیتاللهالعظمی آقای خمینی... رهبر بزرگ شیعیان جهان تشیع» را هم محکوم (همان، ۲۵۳-۲۵۴) و سپس اعلام کرد که روز ۱۵ خرداد، به یاد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از خانه بیرون نخواهد آمد و از اقامه نماز جماعت خودداری خواهد کرد (همان، ۲۷۷-۲۷۸). همچنین در ۲۷ خرداد ۱۳۵۷ اعلامیهای علیه حکومت پهلوی صادر کرد (همان، ۲۹۴-۲۹۵). وی در سخنرانیاش در ۲۰ مرداد آن سال از «حکومت جبار» به سبب تبعید امام خمینی به خارج از کشور انتقاد کرد (همان، ۴۱۴). در ۱۰ شهریور ۱۳۵۷ هم در سخنانی با اشاره به تغییر دولت، وعدههای دولت شریفامامی را در مقابل خواستهای ۱۵ ساله جامعه روحانیت ترفندی «در حد صفر» دانست و سپس با برشمردن اقدامات حکومت پهلوی در نادیده گرفتن احکام دینی و اقدامات خلاف قانون آن رژیم، بر ضرورت ادامه مبارزه تأکید کرد. پس از آن سخنرانی تظاهراتی در ساری شکل گرفت و شعارهایی در حمایت از امام خمینی سر داده شد (سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد، ج ۱۱، ۱۱۴-۱۱۸). او سپس در سخنرانی دیگری، تشکیل دولت آشتی ملی به ریاست سید جعفر شریفامامی را به باد انتقاد گرفت و پس از سخنرانی او تظاهراتی در ساری صورت گرفت (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج ۱، ۴۶۱). در ۱۷ شهریور هم در سخنانی، شخص شاه را مورد انتقاد قرار داد و خواستار آزادی زندانیان و بازگشت تبعیدیان شد (همان، ۴۶۲) و روز ۲۲ شهریور را به یاد و گرامیداشت شهدای ۱۷ شهریور تهران تعطیل اعلام کرد (همان، ۵۳۸). وی در ۶ مهر، در سخنانی از سیاست برقراری حکومت نظامی بهشدت انتقاد کرد و آتش زدن سینما رکس آبادان را به حکومت پهلوی نسبت داد و آن را مایه آبروریزی حکومت پهلوی نامید. پس از پایان سخنرانی او تظاهراتی در ساری شکل گرفت (همان، ۲۴-۲۵). وی در ۸ و ۹ مهر آن سال و در اعتراض به سختگیری حکومت عراق علیه امام خمینی، از اقامه نماز جماعت خودداری کرد (همان، ج ۲، ۳۱؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد، ج ۱۲، ۴۲). به این سبب بارها از طرف ساواک تحت تعقیب قرار گرفت (احمدی، ۲). او در تظاهرات مردم ساری در ۲۵ آبان، پیشاپیش مردم حرکت میکرد (سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد، ج ۱۲، ۲۸۱). در دی ۱۳۵۷ از طرف مردم سوادکوه و (شاهی) قائمشهر برای دیدار با امام خمینی به پاریس سفر کرد و پیام مردم منطقه را به امام خمینی ابلاغ کرد. وی ازجمله افرادی بود که در ۱۲ بهمن در پرواز انقلاب و همراه با امام خمینی به کشور بازگشت (احمدی، ۲). او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیتهای تبلیغی ـ ارشادی در مازندران ادامه داد. عبدالله نظری در ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط آیتالله سید محمدجواد علوی بروجردی در حیاط خانهاش به خاک سپرده شد (انصاری، ۴۱۵). منابع: احمدی، حسین (۱۳۹۵)، «از سوادکوه تا نوفللوشاتو: روز هجران و شب فرقت یار آخر شد»، روزنامه حرف مازندران، سال هفتم، شماره ۱۹۰۹، ۱۹ بهمن؛ اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ انصاری، ناصرالدین (۱۳۹۹)، «درگذشتگان: آیتالله نظری»، دوماهنامه آینه پژوهش، شماره ۱۸۶، بهمن و اسفند؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان مازندران (۱۳۹۰)، ج ۱ و ۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ حضرت آیتاللهالعظمی حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۸۵)، ج ۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۵۶: آیتالله حاج شیخ مهدی روحانی (۱۳۹۴)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج ۱۱ و ۱۲، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.