غلامرضا گلسرخی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
گلسرخی، غلامرضا؛ از شاگردان درس خارج امام خمینی. غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصی‌زاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و آیت‌الله سید صدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول آیات حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد و سید علی فانی شرکت جست (سلمانی آرانی، ۶۹-۷۳؛ رضوی، ۳۴). او در درس خارج امام خمینی در مسجد سلماسی حضور می‌یافت (رضوی، ۳۵) و از شاگردان امام خمینی محسوب می‌شد (شریف رازی، ج ۲، ۳۹۴؛ روحانی، ج ۲، ۵۰) بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود (سلمانی آرانی، ۶۹-۷۳؛ رضوی، ۳۴)، ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج ۱، ۴۷۳).
'''غلامرضا گلسرخی'''، از شاگردان درس خارج امام خمینی.  


وی در دوران تحصیل در قم، با سید مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات شهید نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران شهید نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست (سلمانی آرانی، ۷۳-۷۵) و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد (کرباسچی، ۲۸۸-۲۹۱). او به گفته هم‌حجره‌اش علی‌اکبر مسعودی خمینی «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود» (خاطرات آیت‌الله...، ۶۹). در جریان قتل برجیس، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی براثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد (همان، ۲۹۶-۲۹۷). زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد (سلمانی آرانی، ۷۳-۷۵). به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد («ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ۱۰۶) و شهریه‌اش هم قطع گردید (همان؛ کرباسچی، ۳۲۳). او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ۳۶۹). پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ ش به ساواک احضار گردید (همان).
غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصی‌زاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و سید صدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول آیات حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد و سید علی فانی شرکت جست (سلمانی آرانی، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، ص۳۴). او در درس خارج امام خمینی در مسجد سلماسی حضور می‌یافت (رضوی، ص۳۵) و از شاگردان امام خمینی محسوب می‌شد (شریف رازی، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، ج۲، ص۵۰) بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود (سلمانی آرانی، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، ص۳۴)، ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳).


غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ۲۴۶) و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت (شریف رازی، ج ۲، ۳۹۴). او پس از بازداشت امام خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: «... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند» (حجتی کرمانی، ۱۷۳؛ سلمانی آرانی، ۷۷-۷۹). سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود (اسناد انقلاب اسلامی، ۱۷۴، ۱۸۸ و...). این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ۳۶۹). در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد (همان). ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد (همان، کتاب ۴۶، ۱۹). در ۱۳۴۶ ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت (همان، کتاب ۲۱، ۴۸). او در ۱۳۴۸ ش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سید هادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر می‌کرد (سلیمانی آشتیانی، ۱۳۴).
وی در دوران تحصیل در قم، با سید مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات شهید نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران شهید نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست (سلمانی آرانی، ص۷۳-۷۵) و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد (کرباسچی، ص۲۸۸-۲۹۱). او به گفته هم‌حجره‌اش علی‌اکبر مسعودی خمینی «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود» (خاطرات آیت‌الله...، ص۶۹). در جریان قتل برجیس، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی براثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد (همان، ص۲۹۶-۲۹۷). زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد (سلمانی آرانی، ص۷۳-۷۵). به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد («ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶) و شهریه‌اش هم قطع گردید (همان؛ کرباسچی، ص۳۲۳). او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹). پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به ساواک احضار گردید (همان).
غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به پاکستان سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانب‌داری از امام خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیت‌الله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد (همان). در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ۴۲۸) دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد (همان، کتاب ۳۱، ۳۶۹). در سال ۱۳۵۶ ش و پس از رحلت سید مصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند (خسروشاهی، ج ۳، ۱۵۱).
 
گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی حسینیه اعظم اهواز بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند (انقلاب اسلامی به...، ج ۸، ۳۹۹). پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۳۶۰ ـ ۳۶۱). سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد (انقلاب اسلامی به...، ج ۱۸، ۳۸۵). گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام خمینی نامیده شد (آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ۲۹۵-۲۹۸۷). وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری و همراه با هیئت مهندس مهدی بازرگان به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند (روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ۳).
غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶) و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت (شریف رازی، ج۲، ص۳۹۴). او پس از بازداشت امام خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: «... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند» (حجتی کرمانی، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، ص۷۷-۷۹). سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود (اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸ و...). این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹). در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد (همان). ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد (همان، کتاب ۴۶، ص۱۹). در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت (همان، کتاب ۲۱، ص۴۸). او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سید هادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر می‌کرد (سلیمانی آشتیانی، ص۱۳۴)
گلسرخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد (سلمانی آرانی، ۸۲-۸۳). سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی حسینعلی منتظری در هند را هم بر عهده گرفت (رضوی، ۳۵). او در دوران دفاع مقدس نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی قائم‌مقام رهبری را عهده‌دار شد (سلمانی آرانی، ۸۵-۸۶). گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی (ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست (سلمانی آرانی، ۸۴). راه‌اندازی هیئت بنی الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود (همان، ۸۷).
 
غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ براثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد (رضوی، ۳۵).
غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به پاکستان سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانب‌داری از امام خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیت‌الله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد (همان). در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸) دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد (همان، کتاب ۳۱، ص۳۶۹). در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت سید مصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند (خسروشاهی، ج۳، ص۱۵۱).
منابع: حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۵تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ «ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی» (۱۳۶۹)، دوماهنامه آینه پژوهش، سال اول، شماره سوم، مهر و آبان؛ اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۸، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ حجتی کرمانی، علی (۱۳۶۹)، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی: به مناسبت هفتمین روز درگذشت جانگداز روحانی مهذب و خدمتگزار، خطیب دانشمند و مجاهد، حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرحوم حاج شیخ غلامرضا گلسرخی (ره)»، روزنامه اطلاعات، سوم آبان؛ خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی (۱۳۸۱)، تدوین جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ خسروشاهی، سید هادی (۱۳۹۰اسناد نهضت اسلامی، ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رضوی، سید حسین اختر (۱۳۹۰)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، دوماهنامه معارف زمزم، سال هشتم، شماره ۳۱، مرداد ـ شهریور؛ روحانی، سید حمید (۱۳۵۸)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، دارالفکر ـ دارالعلم؛ سلمانی آرانی، حبیب (۱۳۸۶)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ستارگان حرم، ج ۲۳، قم، آستانه مقدسه قم، زائر؛ سلیمانی آشتیانی، مهدی (۱۳۸۶)، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ستارگان حرم، ج ۲۲، ق، زائر ـ آستانه مقدسه قم؛ شریف رازی، محمد (۱۳۵۲)، گنجینه دانشمندان، ج ۲، تهران، اسلامیه؛ کرباسچی، غلامرضا (۱۳۸۰)، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: ملا احمد کروبی (۱۳۷۹)، کتاب ۲۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی (۱۳۹۲)، کتاب ۴۶، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳۱: عالم جاودان شهید استاد شهید مرتضی مطهری (۱۳۸۲)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله عبدالرسول قائمی (۱۳۹۳)، کتاب ۵۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
 
گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی حسینیه اعظم اهواز بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند (انقلاب اسلامی به...، ج۸، ص۳۹۹). پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند (اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱). سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد (انقلاب اسلامی به...، ج۱۸، ص۳۸۵). گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام خمینی نامیده شد (آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷). وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف سید محمدکاظم شریعتمداری و همراه با هیئت مهندس مهدی بازرگان به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند (روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳).
 
گلسرخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد (سلمانی آرانی، ص۸۲-۸۳). سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی حسینعلی منتظری در هند را هم بر عهده گرفت (رضوی، ص۳۵). او در دوران دفاع مقدس نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی قائم‌مقام رهبری را عهده‌دار شد (سلمانی آرانی، ص۸۵-۸۶). گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدرتفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست (سلمانی آرانی، ص۸۴). راه‌اندازی هیئت بنی الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود (همان، ص۸۷).
 
غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ براثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی حرم حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد (رضوی، ص۳۵).
 
== منابع ==
 
* حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۵)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* «ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی» (۱۳۶۹)، دوماهنامه آینه پژوهش، سال اول، شماره سوم، مهر و آبان.
* اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
* انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۸، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* حجتی کرمانی، علی (۱۳۶۹)، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی: به مناسبت هفتمین روز درگذشت جانگداز روحانی مهذب و خدمتگزار، خطیب دانشمند و مجاهد، حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرحوم حاج شیخ غلامرضا گلسرخی(ره)»، روزنامه اطلاعات، سوم آبان.
* خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی (۱۳۸۱)، تدوین جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
* خسروشاهی، سید هادی (۱۳۹۰)، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
* رضوی، سید حسین اختر (۱۳۹۰)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، دوماهنامه معارف زمزم، سال هشتم، شماره ۳۱، مرداد ـ شهریور.
* روحانی، سید حمید (۱۳۵۸)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، دارالفکر ـ دارالعلم.
* سلمانی آرانی، حبیب (۱۳۸۶)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ستارگان حرم، ج۲۳، قم، آستانه مقدسه قم، زائر.
* سلیمانی آشتیانی، مهدی (۱۳۸۶)، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ستارگان حرم، ج۲۲، ق، زائر ـ آستانه مقدسه قم.
* شریف رازی، محمد (۱۳۵۲)، گنجینه دانشمندان، ج۲، تهران، اسلامیه؛ کرباسچی، غلامرضا (۱۳۸۰)، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
* یاران امام به روایت اسناد ساواک: ملا احمد کروبی (۱۳۷۹)، کتاب ۲۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی (۱۳۹۲)، کتاب ۴۶، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳۱: عالم جاودان شهید استاد شهید مرتضی مطهری (۱۳۸۲)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
* یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله عبدالرسول قائمی (۱۳۹۳)، کتاب ۵۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.


[[رده:پروژه شاگردان]]
[[رده:پروژه شاگردان]]

نسخهٔ ‏۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۰۷

غلامرضا گلسرخی، از شاگردان درس خارج امام خمینی.

غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصی‌زاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و سید صدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول آیات حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد و سید علی فانی شرکت جست (سلمانی آرانی، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، ص۳۴). او در درس خارج امام خمینی در مسجد سلماسی حضور می‌یافت (رضوی، ص۳۵) و از شاگردان امام خمینی محسوب می‌شد (شریف رازی، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، ج۲، ص۵۰) بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود (سلمانی آرانی، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، ص۳۴)، ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد (صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳).

وی در دوران تحصیل در قم، با سید مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات شهید نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران شهید نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست (سلمانی آرانی، ص۷۳-۷۵) و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد (کرباسچی، ص۲۸۸-۲۹۱). او به گفته هم‌حجره‌اش علی‌اکبر مسعودی خمینی «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود» (خاطرات آیت‌الله...، ص۶۹). در جریان قتل برجیس، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی براثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد (همان، ص۲۹۶-۲۹۷). زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد (سلمانی آرانی، ص۷۳-۷۵). به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد («ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶) و شهریه‌اش هم قطع گردید (همان؛ کرباسچی، ص۳۲۳). او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹). پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به ساواک احضار گردید (همان).

غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶) و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت (شریف رازی، ج۲، ص۳۹۴). او پس از بازداشت امام خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: «... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند» (حجتی کرمانی، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، ص۷۷-۷۹). سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود (اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸ و...). این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹). در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد (همان). ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد (همان، کتاب ۴۶، ص۱۹). در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت (همان، کتاب ۲۱، ص۴۸). او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سید هادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر می‌کرد (سلیمانی آشتیانی، ص۱۳۴)

غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به پاکستان سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانب‌داری از امام خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیت‌الله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد (همان). در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸) دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد (همان، کتاب ۳۱، ص۳۶۹). در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت سید مصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند (خسروشاهی، ج۳، ص۱۵۱).

گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی حسینیه اعظم اهواز بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند (انقلاب اسلامی به...، ج۸، ص۳۹۹). پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند (اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱). سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد (انقلاب اسلامی به...، ج۱۸، ص۳۸۵). گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام خمینی نامیده شد (آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷). وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف سید محمدکاظم شریعتمداری و همراه با هیئت مهندس مهدی بازرگان به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند (روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳).

گلسرخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد (سلمانی آرانی، ص۸۲-۸۳). سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی حسینعلی منتظری در هند را هم بر عهده گرفت (رضوی، ص۳۵). او در دوران دفاع مقدس نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی قائم‌مقام رهبری را عهده‌دار شد (سلمانی آرانی، ص۸۵-۸۶). گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست (سلمانی آرانی، ص۸۴). راه‌اندازی هیئت بنی الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود (همان، ص۸۷).

غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ براثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی حرم حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد (رضوی، ص۳۵).

منابع

  • حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۵)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • «ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی» (۱۳۶۹)، دوماهنامه آینه پژوهش، سال اول، شماره سوم، مهر و آبان.
  • اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۸، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • حجتی کرمانی، علی (۱۳۶۹)، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی: به مناسبت هفتمین روز درگذشت جانگداز روحانی مهذب و خدمتگزار، خطیب دانشمند و مجاهد، حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرحوم حاج شیخ غلامرضا گلسرخی(ره)»، روزنامه اطلاعات، سوم آبان.
  • خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی (۱۳۸۱)، تدوین جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • خسروشاهی، سید هادی (۱۳۹۰)، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • رضوی، سید حسین اختر (۱۳۹۰)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، دوماهنامه معارف زمزم، سال هشتم، شماره ۳۱، مرداد ـ شهریور.
  • روحانی، سید حمید (۱۳۵۸)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، دارالفکر ـ دارالعلم.
  • سلمانی آرانی، حبیب (۱۳۸۶)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ستارگان حرم، ج۲۳، قم، آستانه مقدسه قم، زائر.
  • سلیمانی آشتیانی، مهدی (۱۳۸۶)، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ستارگان حرم، ج۲۲، ق، زائر ـ آستانه مقدسه قم.
  • شریف رازی، محمد (۱۳۵۲)، گنجینه دانشمندان، ج۲، تهران، اسلامیه؛ کرباسچی، غلامرضا (۱۳۸۰)، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: ملا احمد کروبی (۱۳۷۹)، کتاب ۲۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی (۱۳۹۲)، کتاب ۴۶، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳۱: عالم جاودان شهید استاد شهید مرتضی مطهری (۱۳۸۲)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله عبدالرسول قائمی (۱۳۹۳)، کتاب ۵۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.