محمد هاشمیان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
هاشمیان پس از رحلت آیتالله بروجردی، در ترویج مرجعیت امام خمینی میکوشید. او پس از اطلاع از تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و آغاز مبارزات روحانیان علیه آن مصوبه با رهبری امام خمینی، به ایراد سخنرانیهای اعتراضی علیه آن تصویبنامه پرداخت. پس از فاجعه دوم فروردین ۱۳۴۲ (حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم)، در رأس هیئت عزاداری رفسنجانیها به مشهد عزیمت کرد و در سخنرانیهای خود در آن شهر از فجایع حکومت پهلوی سخن گفت (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). هیئت رفسنجانیها که محمد هاشمیان در رأس آن بود، به گفته سید هادی خامنهای، مسلح به سلاح سرد (قمه و شمشیر) بود و تنها هیئتی بود که در آن سال در مشهد بحثهای سیاسی را مطرح میکرد (کرباسچی، ۵۳). وی در همان روزها با حلقه زدن بر گرد بیت آیتالله سید حسن طباطبایی قمی در مشهد، به حمایت از او برخاست. بازگشت او به رفسنجان مصادف با دستگیری امام خمینی و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد؛ او سپس همراه با جمعی از اهالی نوقات رفسنجان، در نامهای به محمدرضاشاه، از امام خمینی بهعنوان «مرجع عالیقدر تشیع» و «رئیس مذهب تشیع» نام بردند و با اشاره به دستگیری او، خواستار آزادی ایشان شدند و در پایان تأکید کردند که در صورت عدم آزادی ایشان «ما را هم به زندانها برده و هر اذیتی را که بر سر مراجع تقلید میآورند، به سر ما هم بیاورند». آنان همچنین از محمدرضاشاه خواستند به «دستگاه تبلیغاتی دولت» دستور دهد تا «مقاصد علما را تحریف نکنند و تهمت به آنان نزنند» (سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ صفری، ص۱۶۵-۱۶۷). او سپس در نامهای به آیتالله سید کاظم شریعتمداری از قصد مردم نوق برای عزیمت به قم خبر داد. آیتالله شریعتمداری در نامهای به او، تصمیم علمای بلاد برای تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم در شهرری را به هاشمیان اطلاع داد و در پی آن محمد هاشمیان همراه با شیخ علیاصغر صالحی کرمانی از کرمان و شیخ محمد صدوقی از یزد عازم تهران شدند تا به علمای دیگر بلاد بپیوندند (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). | هاشمیان پس از رحلت آیتالله بروجردی، در ترویج مرجعیت امام خمینی میکوشید. او پس از اطلاع از تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و آغاز مبارزات روحانیان علیه آن مصوبه با رهبری امام خمینی، به ایراد سخنرانیهای اعتراضی علیه آن تصویبنامه پرداخت. پس از فاجعه دوم فروردین ۱۳۴۲ (حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم)، در رأس هیئت عزاداری رفسنجانیها به مشهد عزیمت کرد و در سخنرانیهای خود در آن شهر از فجایع حکومت پهلوی سخن گفت (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). هیئت رفسنجانیها که محمد هاشمیان در رأس آن بود، به گفته سید هادی خامنهای، مسلح به سلاح سرد (قمه و شمشیر) بود و تنها هیئتی بود که در آن سال در مشهد بحثهای سیاسی را مطرح میکرد (کرباسچی، ۵۳). وی در همان روزها با حلقه زدن بر گرد بیت آیتالله سید حسن طباطبایی قمی در مشهد، به حمایت از او برخاست. بازگشت او به رفسنجان مصادف با دستگیری امام خمینی و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد؛ او سپس همراه با جمعی از اهالی نوقات رفسنجان، در نامهای به محمدرضاشاه، از امام خمینی بهعنوان «مرجع عالیقدر تشیع» و «رئیس مذهب تشیع» نام بردند و با اشاره به دستگیری او، خواستار آزادی ایشان شدند و در پایان تأکید کردند که در صورت عدم آزادی ایشان «ما را هم به زندانها برده و هر اذیتی را که بر سر مراجع تقلید میآورند، به سر ما هم بیاورند». آنان همچنین از محمدرضاشاه خواستند به «دستگاه تبلیغاتی دولت» دستور دهد تا «مقاصد علما را تحریف نکنند و تهمت به آنان نزنند» (سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ صفری، ص۱۶۵-۱۶۷). او سپس در نامهای به آیتالله سید کاظم شریعتمداری از قصد مردم نوق برای عزیمت به قم خبر داد. آیتالله شریعتمداری در نامهای به او، تصمیم علمای بلاد برای تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم در شهرری را به هاشمیان اطلاع داد و در پی آن محمد هاشمیان همراه با شیخ علیاصغر صالحی کرمانی از کرمان و شیخ محمد صدوقی از یزد عازم تهران شدند تا به علمای دیگر بلاد بپیوندند (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). | ||
هاشمیان در ۲۷ تیر ۱۳۴۲ همراه با روحانیان متحصن در تهران با ارسال تلگرافی به «آیتاللهالعظمی آقای خمینی مرجع عالیقدر تشیع»، تأثر خود را از پیشامدهای ناگوار و اهانتهای حکومت پهلوی به روحانیت و مرجعیت، هدف از حضور علمای بلاد در تهران را اظهار همدردی و پشتیبانی و استخلاص ایشان و آزادی دیگر زندانیان بیان کردند (دوانی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۲-۲۳). وقتی حکومت پهلوی روحانیان مهاجر را برای بازگشت به شهرستانها تحت فشار قرار داد، او همراه با دیگر روحانیان، با صدور اعلامیهای پرده از این فشارها برداشتند و از امام خمینی بهعنوان «مرجع مسلم التقلید» نام بردند و فتوای ایشان را چون فتوای آیتالله بروجردی و دیگر مراجع تقلید، لازم الاتباع دانستند و هدف از حضور در تهران را آزادی ایشان و دیگر روحانیان زندانی اعلام کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۴-۲۶). در آستانه برگزاری انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا نیز همراه با روحانیان متحصن در تهران، با صدور اعلامیهای با عنوان «جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیداند»، با توجه به فرایند تصویب آییننامه انتخابات و غیرقانونی بودن آن فرایند، شرکت در انتخابات فوق را تحریم کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۳۱-۳۳؛ دوانی، ج۴، ص۴۷۶-۴۷۸). او حضوری مؤثر در آن جلسات داشت و در جلساتی که با مراجع تقلید (آیات سید محمدهادی حسینی میلانی، سید کاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی و شیخ محمدتقی آملی) در تهران تشکیل میشد، حضور داشت و در یکی از آن جلسات پیشنهاد کرد تا مراجع تقلید از دیدار با محمدرضاشاه خودداری کنند که با پاسخ مثبت آنان همراه شد. همچنین براثر تلاشهای او بود که آیتالله شریعتمداری اعلامیه دفاع از مرجعیت امام خمینی را امضا کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). هاشمیان در همان زمان از توطئه مظفر بقایی در ایجاد اختلاف در صفوف علما پرده برداشت و از پراکندگی آنان جلوگیری کرد (همان؛ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ص۱۱۳-۱۱۴). وقتی آیتالله سید محمدهادی میلانی با فشار حکومت پهلوی مجبور شد به مشهد بازگردد، هاشمیان در نامهای به ایشان، از حکومت پهلوی با تعابیری چون «دستگاه جبار ایران»، «دستگاه کثیف جبار»، «مغولهای زمان» و «یزیدیان» نام برد و سپس با اشاره به دستگیری امام خمینی و تهدید حوزه علمیه قم، خواستار حضور آیتالله میلانی در قم با هدف جلوگیری از فروپاشی حوزه علمیه آنجا شد (آیتاللهالعظمی سید محمد...، ج ۲، | هاشمیان در ۲۷ تیر ۱۳۴۲ همراه با روحانیان متحصن در تهران با ارسال تلگرافی به «آیتاللهالعظمی آقای خمینی مرجع عالیقدر تشیع»، تأثر خود را از پیشامدهای ناگوار و اهانتهای حکومت پهلوی به روحانیت و مرجعیت، هدف از حضور علمای بلاد در تهران را اظهار همدردی و پشتیبانی و استخلاص ایشان و آزادی دیگر زندانیان بیان کردند (دوانی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۲-۲۳). وقتی حکومت پهلوی روحانیان مهاجر را برای بازگشت به شهرستانها تحت فشار قرار داد، او همراه با دیگر روحانیان، با صدور اعلامیهای پرده از این فشارها برداشتند و از امام خمینی بهعنوان «مرجع مسلم التقلید» نام بردند و فتوای ایشان را چون فتوای آیتالله بروجردی و دیگر مراجع تقلید، لازم الاتباع دانستند و هدف از حضور در تهران را آزادی ایشان و دیگر روحانیان زندانی اعلام کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۴-۲۶). در آستانه برگزاری انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا نیز همراه با روحانیان متحصن در تهران، با صدور اعلامیهای با عنوان «جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیداند»، با توجه به فرایند تصویب آییننامه انتخابات و غیرقانونی بودن آن فرایند، شرکت در انتخابات فوق را تحریم کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۳۱-۳۳؛ دوانی، ج۴، ص۴۷۶-۴۷۸). او حضوری مؤثر در آن جلسات داشت و در جلساتی که با مراجع تقلید (آیات سید محمدهادی حسینی میلانی، سید کاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی و شیخ محمدتقی آملی) در تهران تشکیل میشد، حضور داشت و در یکی از آن جلسات پیشنهاد کرد تا مراجع تقلید از دیدار با محمدرضاشاه خودداری کنند که با پاسخ مثبت آنان همراه شد. همچنین براثر تلاشهای او بود که آیتالله شریعتمداری اعلامیه دفاع از مرجعیت امام خمینی را امضا کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). هاشمیان در همان زمان از توطئه مظفر بقایی در ایجاد اختلاف در صفوف علما پرده برداشت و از پراکندگی آنان جلوگیری کرد (همان؛ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ص۱۱۳-۱۱۴). وقتی آیتالله سید محمدهادی میلانی با فشار حکومت پهلوی مجبور شد به مشهد بازگردد، هاشمیان در نامهای به ایشان، از حکومت پهلوی با تعابیری چون «دستگاه جبار ایران»، «دستگاه کثیف جبار»، «مغولهای زمان» و «یزیدیان» نام برد و سپس با اشاره به دستگیری امام خمینی و تهدید حوزه علمیه قم، خواستار حضور آیتالله میلانی در قم با هدف جلوگیری از فروپاشی حوزه علمیه آنجا شد (آیتاللهالعظمی سید محمد...، ج ۲، ص۵۱-۵۲). هنگامی که امام خمینی از حبس آزاد شد و به منزلی در قیطریه انتقال یافت، هاشمیان به ملاقات ایشان شتافت و با ایشان دیدار کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹-۴۷۰) و در ۱۲ آبان ۱۳۴۲ از امام خمینی اجازهای در امور شرعیه دریافت نمود (صحیفه امام، ج ۱، ۲۵۴). | ||
محمد هاشمیان پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، در اعتراض به این اقدام ۱۳ طومار خونی را به امضای مردم نوق رساند و به ۱۳ کشور جهان فرستاد که متن این طومارها از رادیوهای عراق و مصر قرائت شد. این اقدام موجب شد که جانش در معرض خطر قرار گیرد، از همین رو به مدت ۴۰ روز در خفا به سر برد تا سرانجام براثر تعهد و ضمانت آقا سید جلال هجری مبنی بر عدم اقدام علیه حکومت پهلوی و حمایت شدید مردم نوق از وی، دستگیریاش نافرجام ماند ( | محمد هاشمیان پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، در اعتراض به این اقدام ۱۳ طومار خونی را به امضای مردم نوق رساند و به ۱۳ کشور جهان فرستاد که متن این طومارها از رادیوهای عراق و مصر قرائت شد. این اقدام موجب شد که جانش در معرض خطر قرار گیرد، از همین رو به مدت ۴۰ روز در خفا به سر برد تا سرانجام براثر تعهد و ضمانت آقا سید جلال هجری مبنی بر عدم اقدام علیه حکومت پهلوی و حمایت شدید مردم نوق از وی، دستگیریاش نافرجام ماند (مختاری، ص۴۷۰). او در ۲۳ مرداد ۱۳۴۵ اجازه مطلق از امام خمینی دریافت کرد. بر اساس آن حکم، امام خمینی اعلام کردند که شیخ محمد هاشمیان «وکیل این جانب هستند، وکیل در توکیل اشخاص وثیق مورد اطمینان هستند که به هر نحو صلاح میدانند آنها را وکیل نموده و اجازه امور حسبیه و شرعیه دهند؛ و نیز مجازند سهم مبارک سادات را در محل به سادات فقیر متدین عفیف برسانند» (صحیفه امام، ج ۲، ص۹۲). از این زمان فعالیت هاشمیان به شکلی دیگر استمرار یافت و او با ارسال وجوهات برای رهبری نهضت در تقویت آن میکوشید (مختاری اصفهانی، ۴۷۰). او در تشکیل انجمن ضدبهاییت در رفسنجان نقش داشت (همان، ص۲۴۹). با درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی، در نوق رفسنجان مراسمی بدین مناسبت برگزار کرد و با تحریم جشن نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ ش توسط امام خمینی، در حمایت از حکم ایشان در مسجد جامع رفسنجان به ایراد سخنرانی پرداخت که منجر به درگیری مردم با نیروهای حکومت پهلوی شد (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰؛ صفری، ص۳۰۸، ۳۹۶-۴۰۱). او در ماههای پایانی حکومت پهلوی، به کمک نیروهای انقلابی کنترل شهر را به دست گرفت و با ایجاد محاکم شرعی به رتقوفتق امور پرداخت (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰). خانه او در رفسنجان محل اقامت روحانیان تبعیدی چون شیخ صادق خلخالی بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۶، ص۲۵۴-۲۵۵). با اعلام خبر بسته شدن فرودگاهها برای ممانعت از بازگشت امام خمینی به کشور، مردم رفسنجان به رهبری هاشمیان در مسجد جامع این شهر متحصن شدند و در روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ مجسمه شاه را سرنگون کردند (مختاری اصفهانی، ۴۷۰). | ||
محمد هاشمیان در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ به امامت جمعه رفسنجان منصوب شد (کاظمینی، ج ۲، | محمد هاشمیان در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ به امامت جمعه رفسنجان منصوب شد (کاظمینی، ج ۲، ص۹۸۱). او در اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری (سال ۱۳۶۱ ش) با رأی مردم استان کرمان به نمایندگی برگزیده شد (خبرگان ملت، دفتر اول، ص۵۸۹) و علاوه بر آن تا سال ۱۳۶۵ ش حاکم شرع منطقه بود و از آن سال تا سال ۱۳۶۸ ش، ریاست کل دادگستری رفسنجان را بر عهده داشت (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰). وی در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم بار دیگر نمایندگی مردم استان کرمان را بر عهده داشت (خبرگان ملت، دفتر اول، ص۵۹۹). از دیگر مسئولیتهای او میتوان به ریاست دانشگاه آزاد رفسنجان (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰) و ریاست هیئتمدیره شرکت تعاونی پسته رفسنجان اشاره کرد. او همچنین متولی موقوفات رفسنجان بود و در کنار فعالیتهای فوق، به تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رفسنجان و حوزه علمیه آنجا میپرداخت. از خدمات اجتماعی او هم میتوان به احداث حوزه علمیه امام خمینی، مسجد جامع شریف، بنیاد فرهنگی بعثت (کاظمینی، ج ۲، ص۹۸۱)، تأسیس دبیرستانی در نوق و احداث مسجد جامع نوق، ایجاد حوزه علمیه دینی برای برادران و خواهران در رفسنجان و بازسازی مسجد حاج شریف در این شهر اشاره کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰). محمد هاشمیان پس از یک دوره بیماری، در ۱۹ آذر ۱۳۹۰ در رفسنجان از دنیا رفت («تسلیت هاشمی...»، ص۲). | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۹
اطلاعات فردی | |
---|---|
اطلاعات علمی | |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
وبگاه رسمی |
محمد هاشمیان، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی.
زادگاه و خاندان
محمد هاشمیان در سال ۱۳۰۷ش در رفسنجان و در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش آقا میرزا عباس هاشمیان از شاگردان میرزا جهانگیر قشقایی و از علمای شاخص رفسنجان و محل رجوع عامه بود و به همین سبب در سال ۱۳۱۴ش براثر فشار عوامل حکومت مجبور به اقامت اجباری در قریههای همجوار رفسنجان گردید. مادر محمد هاشمیان هم به خاندانی روحانی منتسب بود؛ مادر هاشمیان صبیه سید محمدباقر مرعشی، از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و منتسب به خاندان سادات مرعشی و داییاش سید محمدرضا مرعشی (پدر اخوان سید کاظم و سید مهدی مرعشی)، از روحانیان بانفوذ منطقه رفسنجان بود.
تحصیل
محمد هاشمیان هفتساله بود که همراه خانواده در نوق مقیم شد و در آنجا کتابهای قدیمی چون نصاب الصبیان، بوستان و گلستان سعدی را در مکتبخانههای آقا سید حبیب حسینی و سیده صغری طباطبایی خواند. سپس خود مکتبخانهای در نوق دایر کرد و به تدریس دروس فوق به کودکان آن روستا پرداخت که پسرعمویش اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) ازجمله شاگردان او بود. همزمان مقدمات دروس حوزوی را نزد پدرش خواند. او سپس همراه با اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۲۷ش راهی قم شد. در آنجا در منزل اخوان سید مهدی و سید کاظم مرعشی، داییزادگانش سکنی گزید و به تحصیل علوم حوزوی اشتغال ورزید. هاشمیان دروس سطح را در نزد شیخ محمدرضا کمالوند، شیخ مصطفی اعتمادی، آقا سید عبدالعلی شیرازی، میرزا علیاکبر مشکینی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی و میرزا عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی فراگرفت. چندی هم نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی به یادگیری فلسفه پرداخت. سپس در درس خارج فقه و اصول آیات شیخ عباسعلی شاهرودی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمد محقق داماد، میرزا ابوالفضل زاهدی (مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹) و امام خمینی شرکت کرد (همان؛ روحانی، ج۱، ص۴۸). او در سال ۱۳۳۹ش و پس از دوازده سال تحصیل در قم، به درخواست مردم منطقه نوق و به دستور آیتالله محمدعلی اراکی به زادگاهش بازگشت و به ترویج دین در آن سامان پرداخت (مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹)؛ بنابراین میتوان گفت که در دهه ۱۳۳۰ش در درس خارج فقه و اصول امام خمینی که در مسجد محمدیه و سلماسی برگزار میشد شرکت میکرده است. او در جریان تظاهرات طلاب علوم حوزوی علیه علیاکبر برقعی در قم حضور داشت؛ آن روحانی در کنفرانسی ضددینی در خارج از کشور شرکت کرده بود و در بازگشت به قم مورد استقبال برخی از طرفدارانش قرار گرفت و در آن مراسم استقبال، به آیتالله بروجردی توهین شد. این توهین خشم برخی از طلاب علوم حوزوی را برانگیخت و جمعی از آنان ازجمله محمد هاشمیان در تظاهراتی، آن اهانت را محکوم کردند. هاشمیان پس از رحلت آیتالله بروجردی، در ترویج مرجعیت امام خمینی میکوشید. او پس از اطلاع از تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و آغاز مبارزات روحانیان علیه آن مصوبه با رهبری امام خمینی، به ایراد سخنرانیهای اعتراضی علیه آن تصویبنامه پرداخت. پس از فاجعه دوم فروردین ۱۳۴۲ (حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم)، در رأس هیئت عزاداری رفسنجانیها به مشهد عزیمت کرد و در سخنرانیهای خود در آن شهر از فجایع حکومت پهلوی سخن گفت (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). هیئت رفسنجانیها که محمد هاشمیان در رأس آن بود، به گفته سید هادی خامنهای، مسلح به سلاح سرد (قمه و شمشیر) بود و تنها هیئتی بود که در آن سال در مشهد بحثهای سیاسی را مطرح میکرد (کرباسچی، ۵۳). وی در همان روزها با حلقه زدن بر گرد بیت آیتالله سید حسن طباطبایی قمی در مشهد، به حمایت از او برخاست. بازگشت او به رفسنجان مصادف با دستگیری امام خمینی و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد؛ او سپس همراه با جمعی از اهالی نوقات رفسنجان، در نامهای به محمدرضاشاه، از امام خمینی بهعنوان «مرجع عالیقدر تشیع» و «رئیس مذهب تشیع» نام بردند و با اشاره به دستگیری او، خواستار آزادی ایشان شدند و در پایان تأکید کردند که در صورت عدم آزادی ایشان «ما را هم به زندانها برده و هر اذیتی را که بر سر مراجع تقلید میآورند، به سر ما هم بیاورند». آنان همچنین از محمدرضاشاه خواستند به «دستگاه تبلیغاتی دولت» دستور دهد تا «مقاصد علما را تحریف نکنند و تهمت به آنان نزنند» (سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ صفری، ص۱۶۵-۱۶۷). او سپس در نامهای به آیتالله سید کاظم شریعتمداری از قصد مردم نوق برای عزیمت به قم خبر داد. آیتالله شریعتمداری در نامهای به او، تصمیم علمای بلاد برای تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم در شهرری را به هاشمیان اطلاع داد و در پی آن محمد هاشمیان همراه با شیخ علیاصغر صالحی کرمانی از کرمان و شیخ محمد صدوقی از یزد عازم تهران شدند تا به علمای دیگر بلاد بپیوندند (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹).
هاشمیان در ۲۷ تیر ۱۳۴۲ همراه با روحانیان متحصن در تهران با ارسال تلگرافی به «آیتاللهالعظمی آقای خمینی مرجع عالیقدر تشیع»، تأثر خود را از پیشامدهای ناگوار و اهانتهای حکومت پهلوی به روحانیت و مرجعیت، هدف از حضور علمای بلاد در تهران را اظهار همدردی و پشتیبانی و استخلاص ایشان و آزادی دیگر زندانیان بیان کردند (دوانی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۲-۲۳). وقتی حکومت پهلوی روحانیان مهاجر را برای بازگشت به شهرستانها تحت فشار قرار داد، او همراه با دیگر روحانیان، با صدور اعلامیهای پرده از این فشارها برداشتند و از امام خمینی بهعنوان «مرجع مسلم التقلید» نام بردند و فتوای ایشان را چون فتوای آیتالله بروجردی و دیگر مراجع تقلید، لازم الاتباع دانستند و هدف از حضور در تهران را آزادی ایشان و دیگر روحانیان زندانی اعلام کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۴-۲۶). در آستانه برگزاری انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا نیز همراه با روحانیان متحصن در تهران، با صدور اعلامیهای با عنوان «جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیداند»، با توجه به فرایند تصویب آییننامه انتخابات و غیرقانونی بودن آن فرایند، شرکت در انتخابات فوق را تحریم کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۳۱-۳۳؛ دوانی، ج۴، ص۴۷۶-۴۷۸). او حضوری مؤثر در آن جلسات داشت و در جلساتی که با مراجع تقلید (آیات سید محمدهادی حسینی میلانی، سید کاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی و شیخ محمدتقی آملی) در تهران تشکیل میشد، حضور داشت و در یکی از آن جلسات پیشنهاد کرد تا مراجع تقلید از دیدار با محمدرضاشاه خودداری کنند که با پاسخ مثبت آنان همراه شد. همچنین براثر تلاشهای او بود که آیتالله شریعتمداری اعلامیه دفاع از مرجعیت امام خمینی را امضا کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹). هاشمیان در همان زمان از توطئه مظفر بقایی در ایجاد اختلاف در صفوف علما پرده برداشت و از پراکندگی آنان جلوگیری کرد (همان؛ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ص۱۱۳-۱۱۴). وقتی آیتالله سید محمدهادی میلانی با فشار حکومت پهلوی مجبور شد به مشهد بازگردد، هاشمیان در نامهای به ایشان، از حکومت پهلوی با تعابیری چون «دستگاه جبار ایران»، «دستگاه کثیف جبار»، «مغولهای زمان» و «یزیدیان» نام برد و سپس با اشاره به دستگیری امام خمینی و تهدید حوزه علمیه قم، خواستار حضور آیتالله میلانی در قم با هدف جلوگیری از فروپاشی حوزه علمیه آنجا شد (آیتاللهالعظمی سید محمد...، ج ۲، ص۵۱-۵۲). هنگامی که امام خمینی از حبس آزاد شد و به منزلی در قیطریه انتقال یافت، هاشمیان به ملاقات ایشان شتافت و با ایشان دیدار کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۶۹-۴۷۰) و در ۱۲ آبان ۱۳۴۲ از امام خمینی اجازهای در امور شرعیه دریافت نمود (صحیفه امام، ج ۱، ۲۵۴). محمد هاشمیان پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، در اعتراض به این اقدام ۱۳ طومار خونی را به امضای مردم نوق رساند و به ۱۳ کشور جهان فرستاد که متن این طومارها از رادیوهای عراق و مصر قرائت شد. این اقدام موجب شد که جانش در معرض خطر قرار گیرد، از همین رو به مدت ۴۰ روز در خفا به سر برد تا سرانجام براثر تعهد و ضمانت آقا سید جلال هجری مبنی بر عدم اقدام علیه حکومت پهلوی و حمایت شدید مردم نوق از وی، دستگیریاش نافرجام ماند (مختاری، ص۴۷۰). او در ۲۳ مرداد ۱۳۴۵ اجازه مطلق از امام خمینی دریافت کرد. بر اساس آن حکم، امام خمینی اعلام کردند که شیخ محمد هاشمیان «وکیل این جانب هستند، وکیل در توکیل اشخاص وثیق مورد اطمینان هستند که به هر نحو صلاح میدانند آنها را وکیل نموده و اجازه امور حسبیه و شرعیه دهند؛ و نیز مجازند سهم مبارک سادات را در محل به سادات فقیر متدین عفیف برسانند» (صحیفه امام، ج ۲، ص۹۲). از این زمان فعالیت هاشمیان به شکلی دیگر استمرار یافت و او با ارسال وجوهات برای رهبری نهضت در تقویت آن میکوشید (مختاری اصفهانی، ۴۷۰). او در تشکیل انجمن ضدبهاییت در رفسنجان نقش داشت (همان، ص۲۴۹). با درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی، در نوق رفسنجان مراسمی بدین مناسبت برگزار کرد و با تحریم جشن نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ ش توسط امام خمینی، در حمایت از حکم ایشان در مسجد جامع رفسنجان به ایراد سخنرانی پرداخت که منجر به درگیری مردم با نیروهای حکومت پهلوی شد (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰؛ صفری، ص۳۰۸، ۳۹۶-۴۰۱). او در ماههای پایانی حکومت پهلوی، به کمک نیروهای انقلابی کنترل شهر را به دست گرفت و با ایجاد محاکم شرعی به رتقوفتق امور پرداخت (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰). خانه او در رفسنجان محل اقامت روحانیان تبعیدی چون شیخ صادق خلخالی بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۶، ص۲۵۴-۲۵۵). با اعلام خبر بسته شدن فرودگاهها برای ممانعت از بازگشت امام خمینی به کشور، مردم رفسنجان به رهبری هاشمیان در مسجد جامع این شهر متحصن شدند و در روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ مجسمه شاه را سرنگون کردند (مختاری اصفهانی، ۴۷۰). محمد هاشمیان در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ به امامت جمعه رفسنجان منصوب شد (کاظمینی، ج ۲، ص۹۸۱). او در اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری (سال ۱۳۶۱ ش) با رأی مردم استان کرمان به نمایندگی برگزیده شد (خبرگان ملت، دفتر اول، ص۵۸۹) و علاوه بر آن تا سال ۱۳۶۵ ش حاکم شرع منطقه بود و از آن سال تا سال ۱۳۶۸ ش، ریاست کل دادگستری رفسنجان را بر عهده داشت (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰). وی در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم بار دیگر نمایندگی مردم استان کرمان را بر عهده داشت (خبرگان ملت، دفتر اول، ص۵۹۹). از دیگر مسئولیتهای او میتوان به ریاست دانشگاه آزاد رفسنجان (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰) و ریاست هیئتمدیره شرکت تعاونی پسته رفسنجان اشاره کرد. او همچنین متولی موقوفات رفسنجان بود و در کنار فعالیتهای فوق، به تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رفسنجان و حوزه علمیه آنجا میپرداخت. از خدمات اجتماعی او هم میتوان به احداث حوزه علمیه امام خمینی، مسجد جامع شریف، بنیاد فرهنگی بعثت (کاظمینی، ج ۲، ص۹۸۱)، تأسیس دبیرستانی در نوق و احداث مسجد جامع نوق، ایجاد حوزه علمیه دینی برای برادران و خواهران در رفسنجان و بازسازی مسجد حاج شریف در این شهر اشاره کرد (مختاری اصفهانی، ص۴۷۰). محمد هاشمیان پس از یک دوره بیماری، در ۱۹ آذر ۱۳۹۰ در رفسنجان از دنیا رفت («تسلیت هاشمی...»، ص۲).
منابع
آیتاللهالعظمی حاج سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۸۰)، ج ۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ «تسلیت هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی در پی درگذشت امام جمعه رفسنجان» (۱۳۹۰)، روزنامه شرق، شماره ۱۴۱۴، ۲۱ آذر؛ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی (۱۳۸۲)، تدوین دکتر حمید کرمیپور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ خاطرات آیتالله پسندیده (گفتهها و نوشتهها) (۱۳۸۴)، تهران مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ خبرگان ملت (شرححال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری) (۱۳۷۹)، دفتر اول، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری؛ دوانی، علی (۱۳۷۷)، نهضت روحانیون ایران، ج ۴، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روحانی، سید حمید (۱۳۵۸)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی در ایران، ج ۱، بیجا، دارالفکرـ دارالعلم؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج ۱، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج ۱ و ۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ صفری، حسین (۱۳۸۸)، انقلاب اسلامی در رفسنجان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کرباسچی، غلامرضا (۱۳۶۹)، «انقلاب اسلامی به روایت خاطره (فصل ۲ بخش ۱)»، فصلنامه یاد، شماره ۲۰، پاییز؛ مختاری اصفهانی، رضا (۱۳۸۹)، «هاشمیان، محمد»، دانشنامه رجال روحانی عصر امام، ج ۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۱۹: خادم شریعت آیتالله سید حسین خادمی (۱۳۸۹)، چاپ دوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳۶: آیتالله محمدصادق صادقی گیوی (خلخالی) (۱۳۸۴)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.