محمدحسن شریف‌قنوتی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۸ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۷

محمدحسن شریف‌قنوتی، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام‌خمینی. محمدحسن شریف طبع معروف به شریف قنوتی در سال ۱۳۱۳ در روستای قصبه در اروندکنار آبادان و در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد (کامور بخشایش، ۱۳۸۶، ۵). پدرش شیخ محمود شریف قنوتی از روحانیان آبادان بود و جد اعلای او شیخ محمد مظاهر اسدی غروی بهبهانی، از شاگردان برجسته آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی و وکیل مطلق ایشان بود. نسب آنان به طایفه بنی‌اسد، از طوایف مهم عرب و ساکن کربلا می‌رسد (کامور بخشایش، ۱۳۸۷، ۱۱ـ۱۲). محمدحسن شریف قنوتی ابتدا نزد پدرش علوم مقدماتی و قرآن را فراگرفت و سپس راهی مکتب‌خانه شد و کتب متداول در مکتب‌خانه را در همان‌جا خواند (همان، ۱۳۸۶، ۶). دوران ابتدایی را هم در اروندکنار گذراند و آن دوره را سه‌ساله طی کرد (همان،۱۳۸۷، ۱۲). او در سال ۱۳۲۳ برای تحصیل دروس حوزوی راهی آبادان شد و در حوزه علمیه آنجا مقدمات را خواند. پس از دو سال تحصیل در آنجا راهی بروجرد شد و در حوزه علمیه نوربخش امام صادق (ع) در درس شیخ محمود جبرئیلی شرکت کرد. مدتی هم از درس شیخ علی‌محمد بروجردی بهره‌مند شد (همان، ۱۳۸۶، ۱۰ـ۱۱). شریف قنوتی پس از دو سال حضور در بروجرد به قم رفت و در حوزه علمیه آنجا دروس سطح را پیش استادان آن حوزه به پایان رساند. سپس در درس‌های خارج فقه و اصول آیات امام‌خمینی و سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی شرکت کرد (همان، ۱۵). او در سال ۱۳۳۷ از سوی آیت‌الله‎ ‏گلپایگانی راهی روستای سرنجلک فارس شد و به تبلیغ در آنجا و ارشاد مردم پرداخت (همان، ۱۶)، بنابراین در دهه ۱۳۳۰ در مسجد محمدیه و سلماسی قم در درس‌های خارج فقه و اصول امام‌خمینی شرکت می‌کرد. شریف قنوتی سه سال از ۱۳۳۷ ش تا ۱۳۴۰ ش، در روستای‎ ‏سرنجلک فارس به ارشاد مردم آن سامان پرداخت و ضمن آشنا ساختن روستائیان با معارف اسلامی منشأ خیر و برکت برای اهالی آن منطقه‎ ‏شد. او در طول این سه سال به‌طور‎ ‏مرتب به بروجرد و قم رفت‌وآمد داشت و در جریان اوضاع سیاسی‎ ‏اجتماعی کشور قرار می‌گرفت و از سوی دیگر با حفظ ارتباطات دوستانه با طلبه‌های دو حوزه علمیه قم و بروجرد مقدمات دعوت‎ ‏از آنان را برای تبلیغ و ارشاد در روستاهای اطراف سرنجلک فراهم می‌کرد. او در روستای‎ ‏سرنجلک به برپایی نماز جماعت اقدام می‌کرد و در کار تبلیغ دین تلاش‎ ‏زیادی می‌نمود. او اقدامات و فعالیت‌های مذهبی، اجتماعی و سیاسی را از‎ ‏محدوده روستای سرنجلک به حوالی و روستاهای اطراف کشاند و‎ ‏تمام منطقه را تحت پوشش قرار داد (همان، ۱۷). ‏برپایی جلسات قرائت قرآن و نمازهای جماعت و برگزاری مراسم جشن و عزاداری از دیگر اقدامات شریف قنوتی بود و این اقدامات باعث رونق مساجد منطقه شده بود. هم‌زمان به بعضی از نقاط مختلف هم می‌رفت. از جمله در سال ۱۳۳۸ ش هم مدت کوتاهی در حسینیه معروف به ‎ ‏کربلایی علی بندرلنگه سخنرانی کرد (همان، ۱۹). وی پس از سه سال حضور در سرنجلک، از سوی آیت‌الله گلپایگانی مأموریت یافت تا با استقرار در اردکان فارس، به تبلیغ در آن سامان بپردازد. پیرو همین دستور بود که راهی آن شهر شد و به فعالیت‌های تبلیغی در آنجا پرداخت. شریف قنوتی پس از رحلت آیت‌الله بروجردی آشکارا امام خمینی را به‌عنوان مرجع تقلید به مردم معرفی و در سال‌های بعد‎ ‏آرام‌آرام رساله امام‌خمینی را مخفیانه در بین مردم توزیع می‌کرد. مدت کوتاهی پس از اقامت در اردکان‏، به ‎ ‏فعالیت‌های گسترده‌ای دست زد؛ ابتدا جلسات قرائت قرآن را در‎ ‏محله‌های مختلف شهر فعال ساخت و سپس سخنرانی و وعظ‎ ‏و خطابه را در مساجد شهر آغاز کرد و در مدتی کوتاه جایگاه ویژه‌ای در بین اهالی شهر یافت و مورد‎ ‏اعتماد اهالی اردکان قرار گرفت. او قشرهای مختلف مردم را با اندیشه‌های امام‌خمینی آشنا می‌کرد و به توزیع رساله امام‌خمینی در بین مردم می‌پرداخت و در‎ ‏منابر ‎ ‏علیه سیاست‌های رژیم پهلوی سخن می‌راند. وی در سال ۱۳۴۱ گروه انصار الزهرا را در اردکان تأسیس کرد. کار این گروه، علاوه بر توزیع اعلامیه و دیگر‎ ‏فعالیت‌های سیاسی، تهیه سلاح و آموزش با سلاح سرد بود تا عده‌ای از عوامل رژیم شاه را که‎ ‏بیش‌ازحد برای مردم گرفتاری درست می‌کردند، از بین ببرند‏ (همان، ۲۵ـ۳۰). او سپس با دریافت اجازه‌نامه شرعی از امام‌خمینی، در دریافت وجوهات شرعی و ارسال آن به امام‌خمینی فعال بود؛ اقدامی که باعث شد تا از سوی امام‌خمینی مورد تقدیر قرار گیرد (صحیفه امام، ج ۱، ۳۵۶).

شریف قنوتی پس از تبعید امام‌خمینی به خارج از کشور همراه با شیخ محمد موحد و‎ ‏شیخ سهراب شفیعی از سوی آیات سیدعبدالحسین دستغیب و شیخ بهاءالدین محلاتی مأموریت یافت به قم عزیمت نماید و از اوضاع خبر کسب کنند. آن سه نفر پس از عزیمت به قم خبر آوردند که منزل علما‎ ‏در قم محاصره شده و تحت کنترل است؛ مأموریتی که ساواک از آن اطلاع یافت (کامور بخشایش،۱۳۸۶، ۴۳). همچنین برای سخنرانی به مناطق مختلف سفر می‌کرد از جمله به میان عشایر بختیاری رفت و در آنجا به تبلیغ و ارشاد مردم‎ ‏پرداخت و درباره آرمان‌های امام‌خمینی با مردم آن منطقه سخن گفت.‎ ‏همین سخنرانی سبب بازداشت وی شد (همان، ۴۴). شریف قنوتی در اواسط دهه چهل به تنی چند از معتمدان در اردکان توصیه کرد به جمع‌آوری کمک‌های مردمی به نهضت اسلامی اقدام کنند. این موضوع با موافقت‎ ‏اهالی روبه‌رو شد و در طی مدت کوتاهی مبلغی وجه نقد جمع‌آوری‎ ‏گردید و شریف قنوتی طی سفری به نجف، مبلغ جمع‌آوری‌شده‎ ‏را به محضر امام‌خمینی رساند و دوباره به اردکان بازگشت. عوامل‎ ‏امنیتی رژیم از این موضوع اطلاع یافتند و شریف قنوتی را احضار کردند و او را برای مدتی ممنوع‌المنبر‎ ‏ساختند، اما وی همچنان به سخنرانی‌هایش ادامه داد و به‌جای نشستن بر بالای منبر، کنار منبر می‌ایستاد و سخن می‌گفت (همان، ۴۶).

تعمیر و بازسازی مسجد جامع اردکان و احداث مساجد فاطمی، جعفری، ‏حضرت ولی‌عصر (عج)‏، حضرت حجت و فاطمةالزهرا (س) ‏و بنای مهدیه اردکان و همچنین تأسیس صندوق قرض‌الحسنه در اردکان از جمله اقدامات اجتماعی شریف قنوتی بود. ‏شریف قنوتی چندی پس از تکمیل بنای مهدیه، در سفرهای خود به حوزه علمیه قم می‌کوشید توجه روحانیان و طلاب حوزه‌های علمیه قم‎ ‏و شیراز را مبنی بر سفر آنان به‌منظور تبلیغ به اردکان و روستاهای‎ ‏اطراف جلب نماید. او در این مسافرت حتی مقدمات و زمینه‌های سفر این مبلغان را فراهم می‌آورد و باوجود سختی‌های زیاد موفق شد برای بسیاری از روستاها و مناطق ‎ ‏اطراف اردکان مبلّغانی اعزام نماید. مبلّغانی که از حوزه علمیه‎ ‏قم به اردکان می‌آمدند، از ساختمان مهدیه به روستاها‎ ‏و مناطق مختلف اردکان اعزام می‌شدند و ساختمان مزبور محل اسکان مبلّغان و طلابی بود که در روستاهای نزدیک اردکان مأمور تبلیغ بودند و چون جایی برای اسکان‎ ‏نداشتند، شب‌ها به اردکان بازمی‌گشتند و در مهدیه بیتوته می‌کردند. همچنین اعلامیه‌های امام‌خمینی را نیز از راه‌ها و کانال‌های مطمئن و مورد اعتماد در اردکان و ‏اطراف پخش می‌کردند تا مردم آن سامان از وقایع و رخدادهای زمان اطلاع پیدا کنند. در این میان نبود امکانات مناسب امنیتی، شریف قنوتی را بر آن داشت تا خود به تکثیر اعلامیه‌ها بپردازد. او مخفیانه اعلامیه‌ها را به منزل می‌آورد و‎ ‏چون دستگاه تکثیر در اختیار نداشت گاهی اوقات در منزل به رونویسی اعلامیه‌ها می‌پرداخت و در بین مردم توزیع می‌کرد (همان، ۴۷ـ۵۹). همچنین با هدف مبارزه با بهاییان، به آموزش عده‌ای از نیروهای انقلابی برای‎ ‏شناسایی بهاییان اقدام کرد و با تأسیس انجمنی به نام انجمن ضدبهاییت‎ ‏به مقابله با آنان پرداخت. شریف قنوتی در رابطه با بهاییت کوچک‌ترین‎ ‏مسامحه و سستی نمی‌کرد و به‌شدت برخورد می‌نمود (همان، ۷۳). ‏وی در ۱۳۴۸ ش در یکی از سخنرانی‌های خود در مسجد جامع اردکان به افشاگری علیه رژیم پهلوی پرداخت و به‌صراحت مردم را به مبارزه و فعالیت‌های انقلابی علیه حکومت پهلوی فراخواند. پس از این‎ ‏سخنرانی مأموران حکومت پهلوی شبانه به منزل او ریختند و شریف قنوتی را دستگیر کردند و به شیراز بردند، ولی او یک روز بعد آزاد شد و به اردکان بازگشت (همان، ۷۵). در همان زمان حکومت پهلوی درصدد برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بود و شریف قنوتی در سخنانی به افشاگری در این باره پرداخت (همان، ۷۹). او در سال‌های اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی‎ ‏راهپیمایی‌های عظیمی را علیه رژیم پهلوی به راه‎ ‏می‌انداخت و با سفر به شهرهای مختلف به ایراد سخن می‌پرداخت (همان، ۸۲). به سبب همین مبارزات در سال ۱۳۵۵ به همراه دو تن از یارانش در دام ساواک شهرکرد گرفتار شد. او به شهرکرد بازگردانده و در بدترین شرایط بازداشت، بازجویی و شکنجه شد (همان، ۸۵). پس از آزادی به این علت که در اردکان شناخته‌شده بود، راهی مسجدسلیمان شد و در آن دیار با نام‌های مستعار شریف اسلامی،‎ ‏قنواتی‌نژاد، شریف طبع و شریف قنوتی به مبارزات خود علیه حکومت‎ ‏پهلوی ادامه داد و از جمله اعلامیه‌ها و نوارهای امام‌خمینی را توزیع‎ ‏می‌کرد. به همین علت در مسجدسلیمان دستگیر و به زندان اهواز انتقال داده شد. وی در زندان دست به اعتصاب غذا زد و در سازمان‌دهی تجمع اعتراضی زندانیان در عاشورای ۱۳۵۷ ش در زندان اهواز نقش مهمی ایفا کرد (همان، ۸۹ـ۹۱). با آزادی زندانیان سیاسی در دی ۱۳۵۷، شریف قنوتی نیز در دوم دی از زندان‎ ‏آزاد شد و به بروجرد رفت و راهپیمایی‌های ضدرژیم را هدایت کرد و سازمان‌دهی شعارها و تظاهرات را به عهده گرفت (همان، ۹۳). شریف قنوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی،‏ ابتدا در‎ ‏کمیته انقلاب اسلامی بروجرد فعالیت کرد و سپس با تأسیس سپاه پاسداران‎ ‏انقلاب اسلامی، فعالیت‌های خود را در آنجا متمرکز ساخت. وی در سال ۱۳۵۸ با دعوت اهالی اردکان شیراز بار دیگر به آن شهر بازگشت و به همکاری با‎ ‏حزب جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر ‎ ‏نهادهای انقلابی اردکان پرداخت و از مؤسسان سپاه‎ ‏پاسداران انقلاب اسلامی سپیدان بود. همچنین مسئولیت اعزام مبلغ به شهرها و روستاهای منطقه سپیدان را عهده‌دار شد‎ ‏و روحانیان و مبلغان اعزامی از سوی حوزه علمیه و نیز از سوی دفتر‎ ‏امام‌خمینی را به مناطق مختلف هدایت و ساماندهی کرد (همان، ۹۸ـ۹۹). او در اولین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در مهر‎ ‏۱۳۵۸ از سوی مردم اردکان در شورای شهر اردکان برگزیده شد و تا اواخر سال‎ ‏۱۳۵۸ ش همچنان در اردکان ماند. در اوایل سال ۱۳۵۹ عازم بروجرد شد و به‌عنوان‎ ‏نماینده دادگاه انقلاب اسلامی بروجرد مشغول فعالیت شد که تا ۲۴ مهر ۱۳۵۹ ادامه یافت (همان، ۱۰۳ـ۱۰۴). با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ستادهای کمک به جنگ و جنگ‌زدگان را در بروجرد تشکیل داد و با جمع‌آوری کمک‌های مردمی همراه با کاروان کمک‌ها به جبهه‌های جنگ در خوزستان شتافت. سپس با هدف کمک به نیروهای نظامی و مقاومت در برابر نیروهای عراقی، گروه الله‌اکبر را بنیان نهاد (همان، ۱۰۷ـ۱۱۲). وی در دوران حضور در خرمشهر رشادت‌های بسیاری از خودش نشان داد. یکی از اقدامات شجاعانه او حمله به مواضع دشمن به‌صورت انفرادی و به‎ ‏غنیمت گرفتن مهمات و چند اسیر از عراقی‌ها بود. او برای بالا بردن‎ ‏روحیه رزمندگان، اسرا را با کاروانی از تجهیزات نظامی در‎ ‏مقابل مسجد جامع حاضر کرد و با سر دادن شعار و تکبیر می‌گفت که‎ ‏این غنیمت‌ها را از عراقی‌ها گرفته‌ایم. او چندین بار از این نوع‎ ‏عملیات را در خرمشهر انجام داد‏ (همان، ۱۲۳). در جریان تصرف خرمشهر توسط نیروهای عراقی به مقاومت در آن شهر ادامه داد و دیگر نیروها را برای مقاومت تشویق کرد تا اینکه در ۲۳ مهر ۱۳۵۹ به اسارت نیروهای عراقی درآمد. نیروهای عراقی وقتی یک روحانی را به اسارت درآورند خیلی خوشحال بودند و خیال می‌کردند امام‌خمینی را اسیر کرده‌اند. آنان اطراف شریف قنوتی را گرفته بودند و رقص و پایکوبی می‌کردند و فریاد‎ ‏می‌زدند: اسرناالخمینی، اسرناالخمینی. ما یک خمینی را اسیر کرده‌ایم. در این میان شیخ شریف با توجه به رسالتش در عین حال که تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار داشت و چندین تیر به دست‌ها و پاهای وی‎ ‏اصابت کرده بود و خون از بدنش جاری بود، از آنان می‌خواست از زیر پرچم صدام بیرون بیایند. عراقی‌ها رقص و پایکوبی را ادامه دادند و دقایقی بعد وحشیانه‌ترین‎ ‏شکنجه‌ها را روی شریف قنوتی اعمال کردند. یکی از مأموران بعثی که از مقاومت وی به خشم آمده بود، با سرنیزه کاسه سر شیخ را درآورد و مغز‎ ‏سر شیخ نمایان شد و روی آسفالت گرم خیابان چهل متری افتاد و‎ ‏متلاشی شد. همچنین محاسنش با خون سرش رنگین شد و بدنش به حالت نشسته کنار ماشین افتاد. نیروهای عراقی با دیدن این صحنه و اعمال‎ ‏فرماندهشان دوباره به رقص و پایکوبی پرداختند و گفتند قتلنا الخمینی،‎ ‏قتلنا الخمینی (ما یک خمینی را کشتیم...). آنان وقتی جمجمه سر شیخ‎ ‏شریف را با سرنیزه برداشتند، عمامه ایشان را‎ ‏در هوا چرخاندند و با رقص و پایکوبی شعار قتلنا الخمینی را تکرار ‎ ‏کردند. پیکر بی‌جان شریف قنوتی کنار ماشین افتاده بود و آنان پای وی را‎ ‏گرفتند و در خیابان کشیدند و به بدن ایشان لگد می‌زدند و اهانت می‌کردند و بدین‌ترتیب او زیر ناجوانمردانه‌ترین و ‎ ‏وحشتناک‌ترین شکنجه‌های دژخیمان عراقی به شهادت رسید(همان، ۱۴۴ـ۱۴۶). پیکر او پس از چند روز به آبادان انتقال داده شد و در گلزار شهدای آن شهر به خاک سپرده شد (همان، ۱۵۵). منابع: صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج۱، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی؛ کامور بخشایش، جواد (۱۳۸۶)، شیخ شریف: سیری در زندگی و مبارزات اولین روحانی شهید دفاع مقدس حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدحسن شریف قنوتی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج؛ کامور بخشایش، جواد (۱۳۸۷)، «شیخ شریف به روایت اسناد و خاطرات»، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۲۱، تابستان.