۲۱٬۲۸۸
ویرایش
جز (removed Category:مقالههای نیازمند جعبه اطلاعات; added Category:مقالههای دارای جعبه اطلاعات using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی در سال ۱۲۹۴ در [[بروجرد]] متولد شد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۹.</ref> پدر او سیدعلیاصغر معروف به سلطانالعلما از علمای بروجرد بود.<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷؛ انصاری، درگذشتگان، ۱۰۳.</ref> سیدمحمدباقر که از سادات طباطبایی بود،<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۲/۱۷۴.</ref> از طرف پدر، پسرعموی سیدحسین بروجردی و از طرف مادر، پسرعمه و داماد سیدصدرالدین صدر بود و پس از [[ازدواجِ]] تنها دخترش فاطمه طباطبایی با [[سیداحمد خمینی]]، با امامخمینی خویشاوند شد.<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷.</ref> | سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی در سال ۱۲۹۴ در [[بروجرد]] متولد شد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۹.</ref> پدر او سیدعلیاصغر معروف به سلطانالعلما از علمای بروجرد بود.<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷؛ انصاری، درگذشتگان، ۱۰۳.</ref> سیدمحمدباقر که از [[سادات طباطبایی]] بود،<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۲/۱۷۴.</ref> از طرف پدر، پسرعموی سیدحسین بروجردی و از طرف مادر، پسرعمه و داماد [[سیدصدرالدین صدر]] بود و پس از [[ازدواجِ]] تنها دخترش فاطمه طباطبایی با [[سیداحمد خمینی]]، با امامخمینی خویشاوند شد.<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷.</ref> | ||
سلطانی در کودکی [[قرائت قرآن]] و نوشتن را نزد پدر آموخت<ref>ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۲۹۱.</ref> و تحصیلات ابتدایی و دروس مقدماتی را در بروجرد به پایان رساند.<ref>حجتی کرمانی، عالمی از تبار عالمان راستین و صالح تاریخ، ۳۹۶.</ref> وی در سال ۱۳۰۸ به [[قم]] رفت<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۲.</ref> و [[فقه]] و [[اصول]] را نزد | سلطانی در کودکی [[قرائت قرآن]] و نوشتن را نزد پدر آموخت<ref>ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۲۹۱.</ref> و تحصیلات ابتدایی و دروس مقدماتی را در بروجرد به پایان رساند.<ref>حجتی کرمانی، عالمی از تبار عالمان راستین و صالح تاریخ، ۳۹۶.</ref> وی در سال ۱۳۰۸ به [[قم]] رفت<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۲.</ref> و [[فقه]] و [[اصول]] را نزد سیدصدرالدین صدر، [[سیدمحمدتقی خوانساری]]، [[میرزامحمد فیض قمی]] و [[عبدالکریم حائری یزدی]] بهمدت هفت سال فرا گرفت<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷؛ نصیری، اثر آفرینان، ۳/۲۴۳.</ref> و [[فلسفه]] و [[عرفان]] را نیز چندسالی نزد [[میرزامحمدعلی شاهآبادی]] خواند<ref>حجتی کرمانی، عالمی از تبار عالمان راستین و صالح تاریخ، ۳۹۷.</ref>؛ سلطانی از حائری، خوانساری و صدر [[اجازه اجتهاد]] دریافت کرد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۲؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۴۰.</ref> و در سال ۱۳۱۶ رهسپار نجف شد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۲.</ref> و نزد [[آقاضیاءالدین عراقی]]، [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و [[محمدحسین اصفهانی]] شاگردی کرد<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷–۴۰۸؛ ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۲۹۴.</ref> و از آنان نیز اجازه اجتهاد گرفت.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۲.</ref> وی پس از دو سال اقامت در [[نجف]] به [[ایران]] بازگشت و به مشهد رفت و از بحثهای فقهی، کلامی و تفسیر میرزامهدی اصفهانی استفاده کرد.<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۸؛ انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴.</ref> وی در سال ۱۳۱۹ ساکن قم شد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۲.</ref> و در طول حضور [[سید حسین بروجردی|بروجردی]] در قم، در درس خارج فقه و اصول ایشان شرکت کرد<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۲/۱۷۴.</ref> و مورد توجه ایشان بود.<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۸.</ref> وی همچنین از اعضای هیئت اصلاح برنامه [[حوزه علمیه قم]] در دوره بروجردی بود.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰.</ref> | ||
سلطانی همزمان با تحصیل، به تدریس [[کتاب مکاسب|مکاسب]]، [[فرائد الاصول|رسائل]] و [[کفایة الاصول]] مشغول شد<ref>شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۴؛ انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴.</ref> و به سبب مهارت در تلخیص و جمعبندی مطالب، قدرت بیان و تسلطی که بر کتابهای فقهی و اصولی داشت، یکی از استادان معروف | سلطانی همزمان با تحصیل، به تدریس [[کتاب مکاسب|مکاسب]]، [[فرائد الاصول|رسائل]] و [[کفایة الاصول]] مشغول شد<ref>شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۴؛ انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴.</ref> و به سبب مهارت در تلخیص و جمعبندی مطالب، قدرت بیان و تسلطی که بر کتابهای فقهی و اصولی داشت، یکی از استادان معروف [[حوزههای علمیه|حوزه]]، بهویژه در تدریس کفایة الاصول شد.<ref>ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۲۹۶؛ دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۷–۴۰۸.</ref> مجلس درس وی آکنده از [[طلاب]] فاضل بود و بسیاری از آنان از [[مراجع تقلید]]، مجتهدان، استادان حوزه، خدمتگزاران نظام اسلامی و علمای بلاد شدند، ازجمله [[لطفالله صافی گلپایگانی]]، [[محمد فاضل لنکرانی]]، [[ناصر مکارم شیرازی]]، [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[حسین نوری همدانی]]، [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[جعفر سبحانی]]، [[سیدمصطفی خمینی]]، [[محمد مفتح]]، [[محمد یزدی]] و [[ابراهیم امینی]].<ref>ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۲۹۵؛ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۲۵.</ref> برخی دیگر از [[نزدیکان امامخمینی]]، همچون [[سیداحمد خمینی]] و [[سیدحسن خمینی]] نیز از ایشان درس فراگرفتهاند.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، ۲؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۰.</ref> | ||
سلطانی متانت در رفتار و سلامت در کردار داشت،<ref>شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۴.</ref> بر انجام مستحبات مداومت میورزید<ref>انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴.</ref> و از هر گونه [[شهرتطلبی]] در تدریس و مظاهر [[ریاستطلبی]] دوری میکرد. وی برای برآوردهساختن نیازهای طلاب و سایر اقشار مردم کوشا بود و از هر فرصتی برای خدمترسانی به دیگران استفاده میکرد.<ref>انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴؛ حجتی کرمانی، عالمی از تبار عالمان راستین و صالح تاریخ، ۳۹۴.</ref> وی ساده زندگی میکرد و بهرغم نمایندگی بروجردی، امامخمینی و برخی علمای دیگر از سهم امام استفاده نمیکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، پدر در اقلیم خاطرات، ۱۷.</ref> وی از طرف بروجردی مأموریت یافت طلاب کوشا و متقی را به ایشان معرفی کند تا نیازهایشان را برآورده سازد<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱.</ref>؛ اما به دلیل حساسیت و احتیاطی که داشت، تنها مواردی که به وضع تحصیلی طلاب مربوط میشد انجام میداد و از آنچه مربوط به پرهیزگاری و سلامت نفس آنان میشد عذر میخواست.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱.</ref> | سلطانی متانت در رفتار و سلامت در کردار داشت،<ref>شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۴.</ref> بر انجام مستحبات مداومت میورزید<ref>انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴.</ref> و از هر گونه [[شهرتطلبی]] در تدریس و مظاهر [[ریاستطلبی]] دوری میکرد. وی برای برآوردهساختن نیازهای طلاب و سایر اقشار مردم کوشا بود و از هر فرصتی برای خدمترسانی به دیگران استفاده میکرد.<ref>انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴؛ حجتی کرمانی، عالمی از تبار عالمان راستین و صالح تاریخ، ۳۹۴.</ref> وی [[سادهزیستی|ساده]] زندگی میکرد و بهرغم نمایندگی بروجردی، امامخمینی و برخی علمای دیگر از [[سهم امام]] استفاده نمیکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، پدر در اقلیم خاطرات، ۱۷.</ref> وی از طرف بروجردی مأموریت یافت طلاب کوشا و متقی را به ایشان معرفی کند تا نیازهایشان را برآورده سازد<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱.</ref>؛ اما به دلیل حساسیت و احتیاطی که داشت، تنها مواردی که به وضع تحصیلی طلاب مربوط میشد انجام میداد و از آنچه مربوط به پرهیزگاری و سلامت نفس آنان میشد عذر میخواست.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱.</ref> | ||
سلطانی طباطبایی بهلحاظ فقهی نوآوریهایی داشت و در پی انطباق احکام فقه با نیازهای روز بود؛ از اینرو اجرای احکامی را که موجب وهن به [[اسلام]] گردد، جایز نمیدانست. او قائل به طهارت [[اهل کتاب]] بود و ذبیحه اهل کتاب را پاک و خوردن آن را جایز میشمرد. وی به اجرای حکم سنگسار و رجم زناکاران انتقاد میکرد و اجرای آن را اینک موجب وهن به اسلام و از مصادیق خلاف شرع میدانست؛ علاوه بر آن معتقد بود اثبات جرم زنا برای قاضی حقیقتاً مشکل است؛ زیرا شرع مقدس به گونهای راههای آن را بیانکرده که بهراحتی نمیتوان آن را ثابت کرد. او به فقه السیره ائمه (ع) توجه داشت و تأکید میکرد علما باید به آن و دو عنصر [[زمان]] و [[مکان]] توجه کنند تا با مشکلات و معضلات مواجه نشوند. او عقیده داشت میزان حد و حدودی که شارع مقدس برای بسیاری از احکام اسلامی تعیین کرده، متناسب با فرهنگ جامعه و مقصد اصلی آن حکم است که فضای امروز جوامع، آمادگی هضم آن را ندارد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، امامموسی صدر، ۷۲–۷۵؛ ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۳۰۱.</ref> | == دیدگاههای فقهی == | ||
سلطانی طباطبایی بهلحاظ فقهی نوآوریهایی داشت و در پی انطباق احکام فقه با نیازهای روز بود؛ از اینرو اجرای احکامی را که موجب وهن به [[اسلام]] گردد، جایز نمیدانست. او قائل به طهارت [[اهل کتاب]] بود و [[ذبیحه اهل کتاب]] را پاک و خوردن آن را جایز میشمرد. وی به اجرای حکم [[سنگسار]] و رجم زناکاران انتقاد میکرد و اجرای آن را اینک موجب وهن به اسلام و از مصادیق خلاف شرع میدانست؛ علاوه بر آن معتقد بود اثبات جرم [[زنا]] برای قاضی حقیقتاً مشکل است؛ زیرا شرع مقدس به گونهای راههای آن را بیانکرده که بهراحتی نمیتوان آن را ثابت کرد. او به فقه السیره ائمه (ع) توجه داشت و تأکید میکرد علما باید به آن و دو عنصر [[زمان]] و [[مکان]] توجه کنند تا با مشکلات و معضلات مواجه نشوند. او عقیده داشت میزان حد و حدودی که شارع مقدس برای بسیاری از احکام اسلامی تعیین کرده، متناسب با فرهنگ [[جامعه]] و مقصد اصلی آن حکم است که فضای امروز جوامع، آمادگی هضم آن را ندارد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، امامموسی صدر، ۷۲–۷۵؛ ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۳۰۱.</ref> | |||
رابطه سلطانی طباطبایی با [[امامخمینی]] به دوران حضور [[عبدالکریم حائری یزدی]] مؤسس [[حوزه علمیه | == ارتباط با امامخمینی == | ||
رابطه سلطانی طباطبایی با [[امامخمینی]] به دوران حضور [[عبدالکریم حائری یزدی]] مؤسس [[حوزه علمیه قم]]، در [[قم]] بر میگردد<ref>سلطانی طباطبایی، پابهپای آفتاب، ۱/۳۰۷؛ رجائینژاد، یادی از مردی والاگوهر، ۱۹.</ref>؛ چنانکه پس از درگذشت حائری، وی به همراه امامخمینی بیشترین کوشش را برای آمدن بروجردی به قم کردند.<ref>رجائینژاد، یادی از مردی والاگوهر، ۱۹.</ref> پس از آنکه بروجردی در قم ساکن شد، به دلیل مشکلات مالی در پرداخت شهریه [[طلاب]] و مراجعه مستحقان، تصمیم گرفت قم را به قصد تهران ترک کند؛ اما سلطانی حامل پیام امامخمینی برای آن مرجع برای ماندن در قم شد، و امامخمینی از طریق سلطانی تأکید کرد دعوت علمای قم از بروجردی به هدف استفاده مالی نبوده، بلکه برای استفاده علمی بودهاست. به نظر وی، امامخمینی بیشترین کوشش را درماندن بروجردی در قم کرد.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۵–۴۷.</ref> | |||
به نظر سلطانی امامخمینی در دوران حیات بروجردی بر اوضاع سیاسی اشراف داشت و این اوضاع را کاملاً درک و تجزیه و تحلیل میکرد؛ به همین جهت برای آزادی اعضای فداییان | به نظر سلطانی امامخمینی در دوران حیات بروجردی بر اوضاع سیاسی اشراف داشت و این اوضاع را کاملاً درک و تجزیه و تحلیل میکرد؛ به همین جهت برای آزادی اعضای [[فداییان اسلام]]، بهویژه [[سیدمجتبی نواب صفوی]] از [[زندان]] تلاش زیادی کرد<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱، ۴۴.</ref>؛ اما بروجردی به شیوه مبارزه فداییان اسلام نقد داشت و به سبب شکایات زیادی که از آنان نزد ایشان میشد، نظرش دربارهٔ آنان با امامخمینی متفاوت بود.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱، ۳۳–۴۴.</ref> | ||
همچنین پس از آنکه امامخمینی و مرتضی حائری با مشورت هیئت اصلاح، طرحی برای اداره حوزه، چگونگی اصلاح آن، برگزاری امتحانات، چگونگی پرداخت شهریه و اخذ وجوهات و مصارف آن ارائه کردند، بروجردی ابراز ناراحتی و بیان کرد از وی سلب اختیار شدهاست. پس از این مسئله ارتباط امامخمینی با او کم شد<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱، ۴۹–۵۲.</ref> {{ببینید|سیدحسین بروجردی}}. | همچنین پس از آنکه امامخمینی و [[مرتضی حائری]] با [[مشورت]] هیئت اصلاح، طرحی برای اداره حوزه، چگونگی اصلاح آن، برگزاری امتحانات، چگونگی پرداخت شهریه و اخذ وجوهات و مصارف آن ارائه کردند، بروجردی ابراز ناراحتی و بیان کرد از وی سلب اختیار شدهاست. پس از این مسئله ارتباط امامخمینی با او کم شد.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱، ۴۹–۵۲.</ref> {{ببینید|سیدحسین بروجردی}}. | ||
سلطانی تأکید کردهاست که روش سیاسی و رفتار امامخمینی موجب تغییر اوضاع جامعه شد و افکار مردم متحول گردید و مردم از فضای ناآگاهی بیرون آمدند و تصور نادرستی که عاملان [[رژیم پهلوی]] در ذهن عوام از روحانیت القا کرده بودند، به تصور مثبت تبدیل شد و [[روحانیت]] در میان مردم محترم گردید. مردم با آگاهیای که از اوضاع فرهنگی و سیاسی به دست آوردند، برای احقاق حقوقشان امامخمینی را همراهی کردند.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱، ۵۶–۵۹.</ref> | سلطانی تأکید کردهاست که روش سیاسی و رفتار امامخمینی موجب تغییر اوضاع [[جامعه]] شد و افکار مردم متحول گردید و مردم از فضای ناآگاهی بیرون آمدند و تصور نادرستی که عاملان [[رژیم پهلوی]] در ذهن عوام از روحانیت القا کرده بودند، به تصور مثبت تبدیل شد و [[روحانیت]] در میان [[مردم]] محترم گردید. مردم با آگاهیای که از اوضاع فرهنگی و سیاسی به دست آوردند، برای احقاق حقوقشان امامخمینی را همراهی کردند.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۱، ۵۶–۵۹.</ref> | ||
[[امامخمینی]] برای سلطانی طباطبایی به سبب خصلتهای روحی و اخلاقیِ او احترام ویژهای قائل بود و او را میستود.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۸.</ref> ایشان از وصلت فرزند خود [[سیداحمد خمینی]] با فرزند وی، [[سیدهفاطمه طباطبایی]] نیز اظهار خشنودی کرد و در نامهای از [[نجف]] به عروس خود در [[آبان]] ۱۳۴۸، به وی تبریک گفت و سلطانی را «سیدالعلماء الاعلام» خواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۴۹.</ref>؛ چنانکه در اشعار خود نیز از سلطانی یاد کردهاست<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۷ و ۲۰۵.</ref>؛ ازدواجی که در نگاه سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی ([[ساواک]]) امری ناخوشایند بود و از این رو هنگامی که سیداحمد خمینی به خواستگاری رفت، این سازمان به سلطانی یادآوری کرد این ازدواج برای خانواده او مشکلاتی به وجود میآورد<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۲.</ref>؛ اما وی در پاسخ موضوع ازدواج را امری شخصی خواند که ربطی به امور سیاسی ندارد و همین مخالفت ساواک نیز موجب تقویت انگیزه موافقت او شد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۲.</ref> | [[امامخمینی]] برای سلطانی طباطبایی به سبب خصلتهای روحی و اخلاقیِ او احترام ویژهای قائل بود و او را میستود.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۱/۱۸.</ref> ایشان از وصلت فرزند خود [[سیداحمد خمینی]] با فرزند وی، [[سیدهفاطمه طباطبایی]] نیز اظهار خشنودی کرد و در نامهای از [[نجف]] به عروس خود در [[آبان]] ۱۳۴۸، به وی تبریک گفت و سلطانی را «سیدالعلماء الاعلام» خواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۴۹.</ref>؛ چنانکه در اشعار خود نیز از سلطانی یاد کردهاست<ref>امامخمینی، دیوان امام، ۱۹۷ و ۲۰۵.</ref>؛ ازدواجی که در نگاه سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی ([[ساواک]]) امری ناخوشایند بود و از این رو هنگامی که سیداحمد خمینی به [[خواستگاری]] رفت، این سازمان به سلطانی یادآوری کرد این ازدواج برای خانواده او مشکلاتی به وجود میآورد<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۲.</ref>؛ اما وی در پاسخ موضوع ازدواج را امری شخصی خواند که ربطی به امور سیاسی ندارد و همین مخالفت ساواک نیز موجب تقویت انگیزه موافقت او شد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۲.</ref> | ||
امامخمینی پس از درگذشت مشکوک فرزند خود [[سیدمصطفی خمینی]]، سلطانی را در ۱۶/۱۰/۱۳۵۶، به همراه [[سیدمرتضی پسندیده]]، [[مرتضی حائری]] و [[حسینعلی منتظری]] وصی خود در امور [[اموال شرعی]] برگزید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۹۵.</ref> او در سال ۱۳۵۷، پس از مدتی اقامت در [[لبنان]]، برای دیدار و عرض تسلیت به امامخمینی، به همراه خانواده، به [[نجف]] رفت و پس از چند روز به ایران بازگشت.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۴۱۶–۴۱۷.</ref> چند ماه پس از [[هجرت امامخمینی | امامخمینی پس از درگذشت مشکوک فرزند خود [[سیدمصطفی خمینی]]، سلطانی را در ۱۶/۱۰/۱۳۵۶، به همراه [[سیدمرتضی پسندیده]]، [[مرتضی حائری]] و [[حسینعلی منتظری]] وصی خود در امور [[اموال شرعی]] برگزید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۹۵.</ref> او در سال ۱۳۵۷، پس از مدتی اقامت در [[لبنان]]، برای دیدار و عرض تسلیت به امامخمینی، به همراه خانواده، به [[نجف]] رفت و پس از چند روز به ایران بازگشت.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۴۱۶–۴۱۷.</ref> چند ماه پس از [[هجرت امامخمینی به فرانسه]] و استقرار در [[نوفل لوشاتو]]، سلطانی طباطبایی به همراه فرزند خود فاطمه طباطبایی، که در آن زمان در ایران بود، عازم پاریس شد (اوایل [[دی]] ماه ۱۳۵۷) و مورد استقبال گرم امامخمینی قرار گرفت.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۲، ۴۶۲، ۴۶۵، ۴۶۹. ۴۷۲–۴۷۳.</ref> وی تا زمان [[بازگشت امامخمینی به ایران]] در ۱۲ [[بهمن]] ۱۳۵۷، در پاریس و کنار ایشان ماند و با تأکید ایشان، در تدوین محرمانه پیشنویس [[قانون اساسی]] و موضوعات فقهی آن به [[حسن حبیبی]] کمک کرد. هنگامیکه حبیبی در خصوص حقوق مردم، در کتابهای فقهی چیزی نیافت، سلطانی به ایشان یادآور شد حقوقی که برای مردم مطرح شدهاست، هیچگونه مغایرتی با مبانی اسلام ندارد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۱۳۲، ۵۱۳ و ۵۴۴؛ طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی، ۳/۱۳۲.</ref> سلطانی پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] در تأیید [[نظام اسلامی]] و رهبر انقلاب، تلاشهای زیادی کرد.<ref>انصاری، درگذشتگان، ۱۰۴.</ref> وی نماینده مردم لرستان در [[مجلس خبرگان قانون اساسی]] بود<ref>دبیرخانه، خبرگان ملت، ۲/۴۰۸.</ref> و با حساسیت بالا بر مفاد قانون اساسی اعمال نظر میکرد.<ref>← اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس، ۱۸۸۵.</ref> | ||
سلطانی طباطبایی، پس از ۸۲ سال زندگی، سرانجام در روز شنبه ۳۱ [[خرداد]] ۱۳۷۶/ ۱۵ [[صفر]] ۱۴۱۸ق در خانه فرزند خود سیدهفاطمه طباطبایی، در [[جماران]] از دنیا رفت و پس از تشییع باشکوه در [[قم]] و اقامه نماز از سوی [[محمد فاضل لنکرانی]] به تهران منتقل و در جوار مرقد امامخمینی به خاک سپرده شد.<ref>جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲/۴/۱۳۷۶ش، ۲؛ حریم امام، مجله، شماره ۱۲۲، ۱۳۹۳ش، ۲۱؛ ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۳۰۴.</ref> | سلطانی طباطبایی، پس از ۸۲ سال زندگی، سرانجام در روز شنبه ۳۱ [[خرداد]] ۱۳۷۶/ ۱۵ [[صفر]] ۱۴۱۸ق در خانه فرزند خود سیدهفاطمه طباطبایی، در [[جماران]] از دنیا رفت و پس از تشییع باشکوه در [[قم]] و اقامه نماز از سوی [[محمد فاضل لنکرانی]] به تهران منتقل و در جوار [[مرقد امامخمینی]] به خاک سپرده شد.<ref>جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲/۴/۱۳۷۶ش، ۲؛ حریم امام، مجله، شماره ۱۲۲، ۱۳۹۳ش، ۲۱؛ ادهمنژاد، استاد نواندیش، ۶/۳۰۴.</ref> | ||
از طباطبایی پنج فرزند ماندهاست: سیدصادق طباطبایی که از مؤسسان انجمن اسلامی دانشجویان {{ببینید|اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا}} و سخنگوی [[دولت موقت]] بود و در [[اسفند]] ۱۳۹۳ درگذشت {{ببینید|سیدصادق طباطبایی}}، سیدجواد طباطبایی، سیدمرتضی طباطبایی همسر فرشته اعرابی نوه امامخمینی، سیدعبدالحسین طباطبایی همسر لیلی بروجردی نوه دیگر امامخمینی و [[سیدهفاطمه طباطبایی]] همسر [[سیداحمد خمینی]] {{ببینید|سیدهفاطمه طباطبایی}}.<ref>ثقفی، قدس ایران بانوی بزرگ انقلاب، ۲۷.</ref> | از طباطبایی پنج فرزند ماندهاست: سیدصادق طباطبایی که از مؤسسان انجمن اسلامی دانشجویان {{ببینید|اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا}} و سخنگوی [[دولت موقت]] بود و در [[اسفند]] ۱۳۹۳ درگذشت.{{ببینید|سیدصادق طباطبایی}}، سیدجواد طباطبایی، سیدمرتضی طباطبایی همسر [[فرشته اعرابی]] نوه امامخمینی، سیدعبدالحسین طباطبایی همسر [[لیلی بروجردی]] نوه دیگر امامخمینی و [[سیدهفاطمه طباطبایی]] همسر [[سیداحمد خمینی]].{{ببینید|سیدهفاطمه طباطبایی}}.<ref>ثقفی، قدس ایران بانوی بزرگ انقلاب، ۲۷.</ref> | ||
سلطانی طباطبایی، کتابها و رسالههایی در موضوعات [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[فلسفه]] و ادبیات تألیف و تدوین کردهاست که مهمترین آنها ادبیات فارسی، رسالهای در [[استصحاب]]، واجب الوجود مطلق و مشروط، الفوائد الفاطمیة فی الاصول، رساله در شرح منظومه فقهی [[میرزامحمد تنکابنی]] و رسالهای در خیارات است.<ref>شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۴؛ نصیری، اثر آفرینان، ۳/۲۴۳.</ref> | سلطانی طباطبایی، کتابها و رسالههایی در موضوعات [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[فلسفه]] و ادبیات تألیف و تدوین کردهاست که مهمترین آنها ادبیات فارسی، رسالهای در [[استصحاب]]، واجب الوجود مطلق و مشروط، الفوائد الفاطمیة فی الاصول، رساله در شرح منظومه فقهی [[میرزامحمد تنکابنی]] و رسالهای در خیارات است.<ref>شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۴؛ نصیری، اثر آفرینان، ۳/۲۴۳.</ref> |