مهیمین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴: خط ۴:
مهیمین در اصطلاح [[عرفان|عرفانی]] موجوداتی هستند که همواره محبت و عشق به خدای تعالی، سراسر وجودشان را در بر گرفته است.<ref>فضلی، هستی‌شناسی عرفانی، ص۱۱۷.</ref>
مهیمین در اصطلاح [[عرفان|عرفانی]] موجوداتی هستند که همواره محبت و عشق به خدای تعالی، سراسر وجودشان را در بر گرفته است.<ref>فضلی، هستی‌شناسی عرفانی، ص۱۱۷.</ref>


عالم تَهیّم و هیمان که موطن عشاق و مجذوبین می‌باشد، عالمی پوشیده و پنهان است که مرتبه وجودی آن در هاله‌ای از ابهام می‌باشد. اهل معرفت به دلیل پشتوانه شهودی در تبیین و توصیف عالم تهیّم کوشیده‌اند.<ref>فناری، مصباح الانس، ۹۳-۹۴ و ۲۵۹؛ فضلی، هستی‌شناسی، عرفانی، ص۱۱۶.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز در آثار خود تحقیقی دقیق از عالم ملائکه مهیمین ارائه داده و کوشیده است جایگاه مهمین را در نظام هستی در دو [[قوس نزول و صعود]] بررسی کند.<ref>امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵؛ آداب الصلاة، ص۳۳۹؛ تعلیقات علی شرح فصوط الحکم و مصباح الأنس، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>
عالم تَهیّم و هیمان که موطن عشاق و مجذوبین می‌باشد، عالمی پوشیده و پنهان است که مرتبه وجودی آن در هاله‌ای از ابهام می‌باشد. [[اهل معرفت]] به دلیل پشتوانه شهودی در تبیین و توصیف عالم تهیّم کوشیده‌اند.<ref>فناری، مصباح الانس، ۹۳-۹۴ و ۲۵۹؛ فضلی، هستی‌شناسی، عرفانی، ص۱۱۶.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز در آثار خود تحقیقی دقیق از عالم ملائکه مهیمین ارائه داده و کوشیده است جایگاه مهمین را در نظام هستی در دو [[قوس نزول و صعود]] بررسی کند.<ref>امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵؛ آداب الصلاة، ص۳۳۹؛ تعلیقات علی شرح فصوط الحکم و مصباح الأنس، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>


== حقیقت و ماهیت ملائکه مهیمین ==
== حقیقت و ماهیت ملائکه مهیمین ==
ملائکه مهیمین به صفت مقربین متصف هستند؛ زیرا واسطه خلقی میان آنان و حق‌تعالی وجود ندارد. این دسته از [[ملائکه]] در هیمان و فنای ذات حق دائم به عبادت و تسبیح مشغول‌اند و هیچ وظیفه و تکلیفی نسبت به غیر حق‌تعالی ندارند.<ref>فناری، مصباح الأنس، ص۴۰۷؛ ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، مقدمه، ص۸۳.</ref> امام‌خمینی نیز ملائکه مهیمین را فرشتگانی می‌داند که سراسر وجودشان هیمان و سرگشتگی است. ایشان با استناد به کلام استاد خود، شاه‌آبادی در تفسیر آیه «ن والقلم وما یسطرون»<ref>قلم: ۱.</ref> معتقد است مراد از «ن» در این آیه، ملائکه مهیمین هستند که در ذات الهی مستغرق شده‌اند و به واسطه مشاهده جلال و تجلیات الهی سرگشته و حیران‌اند، و به همین خاطر شکل نوشتاری «ن» نزدیک‌تر از سایر حروف به دایره کامل است که اطراف نقطه مرکزی حیران است.<ref>امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵)</ref> ایشان معتقد است ملائکه مهیمین به جهت مجذوب بودنشان، نظر به عالم وجودی ندارند و نمی‌دانند که آدمی خلق شده است.<ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۱۴.</ref>
ملائکه مهیمین به صفت مقربین متصف هستند؛ زیرا واسطه خلقی میان آنان و حق‌تعالی وجود ندارد. این دسته از [[ملائکه]] در هیمان و فنای ذات حق دائم به عبادت و تسبیح مشغول‌اند و هیچ وظیفه و تکلیفی نسبت به غیر حق‌تعالی ندارند.<ref>فناری، مصباح الأنس، ص۴۰۷؛ ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، مقدمه، ص۸۳.</ref> امام‌خمینی نیز ملائکه مهیمین را فرشتگانی می‌داند که سراسر وجودشان هیمان و سرگشتگی است. ایشان با استناد به کلام استاد خود، شاه‌آبادی در تفسیر آیه «ن والقلم وما یسطرون»<ref>قلم: ۱.</ref> معتقد است مراد از «ن» در این آیه، ملائکه مهیمین هستند که در ذات الهی مستغرق شده‌اند و به واسطه مشاهده جلال و تجلیات الهی سرگشته و حیران‌اند، و به همین خاطر شکل نوشتاری «ن» نزدیک‌تر از سایر حروف به دایره کامل است که اطراف نقطه مرکزی حیران است.<ref>امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵.</ref> ایشان معتقد است ملائکه مهیمین به جهت مجذوب بودنشان، نظر به عالم وجودی ندارند و نمی‌دانند که آدمی خلق شده است.<ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۱۴.</ref>


== رابطه مهیمین و عقل اول ==
== رابطه مهیمین و عقل اول ==
برخی [[اهل معرفت]] در بیان رابطه مهیمین و [[عقل اول]]، معتقدند که عالم تهیّم در عرض عقل اول می‌باشد، برخی نیز بر تقدم مهیمین بر عالم عقل تأکید دارند.<ref>ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ص ۸۰-۹۹؛ آشتیانی، اساس التوحید، ص۳۸۰-۳۸۷.</ref> امام‌خمینی با خرده‌گیری بر کلام برخی اهل معرفت، براین باور است که عالم عقل اول و قلم اعلی در عین استغراق در جمال حق‌تعالی، دست از تدبیر و تسطیر نظام هستی بر نمی‌دارند و از این جهت به عالم خلق توجه دارند.<ref>امام‌خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۸۰-۱۸۱ صاحبی، اوج معرفت، ص۲۳۶.</ref>
برخی اهل معرفت در بیان رابطه مهیمین و [[عقل اول]]، معتقدند که عالم تهیّم در عرض عقل اول می‌باشد، برخی نیز بر تقدم مهیمین بر عالم عقل تأکید دارند.<ref>ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ص ۸۰-۹۹؛ آشتیانی، اساس التوحید، ص۳۸۰-۳۸۷.</ref> امام‌خمینی با خرده‌گیری بر کلام برخی اهل معرفت، براین باور است که عالم عقل اول و قلم اعلی در عین استغراق در جمال حق‌تعالی، دست از تدبیر و تسطیر نظام هستی بر نمی‌دارند و از این جهت به عالم خلق توجه دارند.<ref>امام‌خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۸۰-۱۸۱ صاحبی، اوج معرفت، ص۲۳۶.</ref>


== هیمان سالک ==
== هیمان سالک ==
هنگامی که سالک از مراحل نفسی عبور کرد و شوق و طلب بر او غلبه کرد و بی‌قرار شد نسبت به محبوب یعنی حق‌تعالی، حداکثر وَلَع را پیدا می‌کند، این ولع سالک با امید وصال همراه است که در اصطلاح به آن مقام «عطش» گویند، در این صورت احوالاتی عارض سالک می‌شود که گاهی به طور ناگهانی شهود رخ می‌دهد و موجب اضطراب او می‌شود، وقتی این شهود ناگهانی به حدّ نهایی خود رسید و بر عقل سالک غلبه کرد او را به حیرت و هیمان می‌کشاند؛<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۷؛ میرصادقی تحلیل صد منزل، ص۷۱-۷۲)</ref> بنابراین هیمان سالک همان اضطراب و آشفتگی اوست که نمی‌تواند خود را از غرق شدن در حیرت حق‌تعالی حفظ کند.<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۴۱.</ref>  
هنگامی که سالک از مراحل نفسی عبور کرد و شوق و طلب بر او غلبه کرد و بی‌قرار شد نسبت به محبوب یعنی حق‌تعالی، حداکثر وَلَع را پیدا می‌کند، این ولع سالک با امید وصال همراه است که در اصطلاح به آن مقام «عطش» گویند، در این صورت احوالاتی عارض سالک می‌شود که گاهی به طور ناگهانی شهود رخ می‌دهد و موجب اضطراب او می‌شود، وقتی این شهود ناگهانی به حدّ نهایی خود رسید و بر عقل سالک غلبه کرد او را به حیرت و هیمان می‌کشاند؛<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۷؛ میرصادقی تحلیل صد منزل، ص۷۱-۷۲.</ref> بنابراین هیمان سالک همان اضطراب و آشفتگی اوست که نمی‌تواند خود را از غرق شدن در حیرت حق‌تعالی حفظ کند.<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۴۱.</ref>  


به اعتقاد امام‌خمینی برای سالکین و واصلین به مقام قرب، در اول تجلیات حبّی یک حیرت و هیمانی است که قلوب پاک آنها را تحت انوار تجلیات حق، متزلزل و مُندک می‌کند.<ref>امام‌خمینی، سرّالصلاة، ص۹۶.</ref> چنین کسانی که با [[سیر و سلوک]] در [[قوس نزول و صعود|قوس صعود]] به عالم تهیّم راه یافته باشند، براثر تجلی جلالِ جمال الهی همانند ملائکه مهیمین محو و فانی در حق‌تعالی گشته، دچار هیمان و حیرت می‌شوند. ازاین‌رو امام‌خمینی این گروه از [[عارفان]] را مظاهر ملائکه مهیمین می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۱۵.</ref> به باور امام‌خمینی رتبه وجودی این افراد در عالم تهیّم هم شأن و هم عرض [[انسان کامل]] و قطب الأقطاب نیست؛ زیرا این افراد در عالم هستی، تصرّف و تدبیر ندارند، بلکه انسان کامل است که در عالم تصرف و تدبیر دارد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۲۶؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۳۳۷.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی برای سالکین و واصلین به مقام قرب، در اول تجلیات حبّی یک حیرت و هیمانی است که قلوب پاک آنها را تحت انوار تجلیات حق، متزلزل و مُندک می‌کند.<ref>امام‌خمینی، سرّالصلاة، ص۹۶.</ref> چنین کسانی که با [[سیر و سلوک]] در [[قوس نزول و صعود|قوس صعود]] به عالم تهیّم راه یافته باشند، براثر تجلی جلالِ جمال الهی همانند ملائکه مهیمین محو و فانی در حق‌تعالی گشته، دچار هیمان و حیرت می‌شوند. ازاین‌رو امام‌خمینی این گروه از [[عارفان]] را مظاهر ملائکه مهیمین می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۱۵.</ref> به باور امام‌خمینی رتبه وجودی این افراد در عالم تهیّم هم شأن و هم عرض [[انسان کامل]] و قطب الأقطاب نیست؛ زیرا این افراد در عالم هستی، تصرّف و تدبیر ندارند، بلکه انسان کامل است که در عالم تصرف و تدبیر دارد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۲۶؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۳۳۷.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۷

مهیمین،

اهمیت و جایگاه مهیمین

مهیمین در اصطلاح عرفانی موجوداتی هستند که همواره محبت و عشق به خدای تعالی، سراسر وجودشان را در بر گرفته است.[۱]

عالم تَهیّم و هیمان که موطن عشاق و مجذوبین می‌باشد، عالمی پوشیده و پنهان است که مرتبه وجودی آن در هاله‌ای از ابهام می‌باشد. اهل معرفت به دلیل پشتوانه شهودی در تبیین و توصیف عالم تهیّم کوشیده‌اند.[۲] امام‌خمینی نیز در آثار خود تحقیقی دقیق از عالم ملائکه مهیمین ارائه داده و کوشیده است جایگاه مهمین را در نظام هستی در دو قوس نزول و صعود بررسی کند.[۳]

حقیقت و ماهیت ملائکه مهیمین

ملائکه مهیمین به صفت مقربین متصف هستند؛ زیرا واسطه خلقی میان آنان و حق‌تعالی وجود ندارد. این دسته از ملائکه در هیمان و فنای ذات حق دائم به عبادت و تسبیح مشغول‌اند و هیچ وظیفه و تکلیفی نسبت به غیر حق‌تعالی ندارند.[۴] امام‌خمینی نیز ملائکه مهیمین را فرشتگانی می‌داند که سراسر وجودشان هیمان و سرگشتگی است. ایشان با استناد به کلام استاد خود، شاه‌آبادی در تفسیر آیه «ن والقلم وما یسطرون»[۵] معتقد است مراد از «ن» در این آیه، ملائکه مهیمین هستند که در ذات الهی مستغرق شده‌اند و به واسطه مشاهده جلال و تجلیات الهی سرگشته و حیران‌اند، و به همین خاطر شکل نوشتاری «ن» نزدیک‌تر از سایر حروف به دایره کامل است که اطراف نقطه مرکزی حیران است.[۶] ایشان معتقد است ملائکه مهیمین به جهت مجذوب بودنشان، نظر به عالم وجودی ندارند و نمی‌دانند که آدمی خلق شده است.[۷]

رابطه مهیمین و عقل اول

برخی اهل معرفت در بیان رابطه مهیمین و عقل اول، معتقدند که عالم تهیّم در عرض عقل اول می‌باشد، برخی نیز بر تقدم مهیمین بر عالم عقل تأکید دارند.[۸] امام‌خمینی با خرده‌گیری بر کلام برخی اهل معرفت، براین باور است که عالم عقل اول و قلم اعلی در عین استغراق در جمال حق‌تعالی، دست از تدبیر و تسطیر نظام هستی بر نمی‌دارند و از این جهت به عالم خلق توجه دارند.[۹]

هیمان سالک

هنگامی که سالک از مراحل نفسی عبور کرد و شوق و طلب بر او غلبه کرد و بی‌قرار شد نسبت به محبوب یعنی حق‌تعالی، حداکثر وَلَع را پیدا می‌کند، این ولع سالک با امید وصال همراه است که در اصطلاح به آن مقام «عطش» گویند، در این صورت احوالاتی عارض سالک می‌شود که گاهی به طور ناگهانی شهود رخ می‌دهد و موجب اضطراب او می‌شود، وقتی این شهود ناگهانی به حدّ نهایی خود رسید و بر عقل سالک غلبه کرد او را به حیرت و هیمان می‌کشاند؛[۱۰] بنابراین هیمان سالک همان اضطراب و آشفتگی اوست که نمی‌تواند خود را از غرق شدن در حیرت حق‌تعالی حفظ کند.[۱۱]

به اعتقاد امام‌خمینی برای سالکین و واصلین به مقام قرب، در اول تجلیات حبّی یک حیرت و هیمانی است که قلوب پاک آنها را تحت انوار تجلیات حق، متزلزل و مُندک می‌کند.[۱۲] چنین کسانی که با سیر و سلوک در قوس صعود به عالم تهیّم راه یافته باشند، براثر تجلی جلالِ جمال الهی همانند ملائکه مهیمین محو و فانی در حق‌تعالی گشته، دچار هیمان و حیرت می‌شوند. ازاین‌رو امام‌خمینی این گروه از عارفان را مظاهر ملائکه مهیمین می‌داند.[۱۳] به باور امام‌خمینی رتبه وجودی این افراد در عالم تهیّم هم شأن و هم عرض انسان کامل و قطب الأقطاب نیست؛ زیرا این افراد در عالم هستی، تصرّف و تدبیر ندارند، بلکه انسان کامل است که در عالم تصرف و تدبیر دارد.[۱۴]

پانویس

  1. فضلی، هستی‌شناسی عرفانی، ص۱۱۷.
  2. فناری، مصباح الانس، ۹۳-۹۴ و ۲۵۹؛ فضلی، هستی‌شناسی، عرفانی، ص۱۱۶.
  3. امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵؛ آداب الصلاة، ص۳۳۹؛ تعلیقات علی شرح فصوط الحکم و مصباح الأنس، ص۱۸۰-۱۸۱.
  4. فناری، مصباح الأنس، ص۴۰۷؛ ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، مقدمه، ص۸۳.
  5. قلم: ۱.
  6. امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۵.
  7. امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۱۴.
  8. ابن‌ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ص ۸۰-۹۹؛ آشتیانی، اساس التوحید، ص۳۸۰-۳۸۷.
  9. امام‌خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۸۰-۱۸۱ صاحبی، اوج معرفت، ص۲۳۶.
  10. کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۷؛ میرصادقی تحلیل صد منزل، ص۷۱-۷۲.
  11. کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۴۱.
  12. امام‌خمینی، سرّالصلاة، ص۹۶.
  13. امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۱۵.
  14. امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۲۶؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۳۳۷.

منابع

  • ابن‌ترکه اصفهانی، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تصحیح سیدجلالی آشتیانی، تهران، نشر وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۶۰ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، قم، پاسدار اسلام، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّالصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعای سحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۳ش.
  • آشتیاتی، میرزامهدی، اساس التوحید، تصحیح سیدجلال آشتیانی، تهران، بی‌جا، ۱۳۷۷ش.
  • صاحبی، باقر، اوج معرفت، تهران، نشر عروج، ۱۳۹۸ش.
  • فضلی، علی، هستی‌شناسی عرفانی از دیدگاه میرزاهاشم اشکوری، تهران، نشر ادیان، ۱۳۹۰ش.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الأنس بین المعقول والمشهود، تصحیح خواجوی، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۷۴ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۸۵ش.
  • میرصادقی، قاسم، تحلیل صد منزل عرفانی بر مبنای لایه‌های بطونی انسان در اندیشه ملاعبدالرزاق کاشانی، حکمت عرفانی، شماره ۳، قم، ۱۳۹۱ش.