شکنجه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ آذر ۱۴۰۱
ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
'''شکنجه'''، آزار جسمی و روحی غیر مشروع.
'''شکنجه'''، آزار جسمی و روحی غیر مشروع.
==معنی==
شکنجه به معانی آزار، رنج، عقوبت و امثال آن آمده است <ref>دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۷۰۹.</ref> و در اصطلاح به هر شکل از خشونت گفته می‌شود که سبب درد و رنج و عذاب روانی یا جسمی فرد گردد <ref>آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۵۹۱.</ref>. شکنجه ابزاری برای کشف واقع یا روشی برای ایجاد [[ترس]] در دیگران است <ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۷۶.</ref>. شکنجه را فرد یا حکومت علیه فرد دیگر انجام می‌دهد. در شکنجه دولتی، عمل جانکاهِ روحی و جسمی را مأموران دولتی عمدتاً یا به‌تحریک افراد برای گرفتن اقرار یا به علت مظنون‌بودن به فرد یا کسب اطلاعات انجام می‌دهند <ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۷۷.</ref>. شکنجه، رفتار رنج‌آمیز بدنی و روحی است؛ ولی نوع شدیدتر آن، شکنجه روحی و روانی است که به «[[شکنجه سپید]]» مشهور است. در این نوع شکنجه متهمان و اسیران تحت فشار روحی و روانی قرار می‌گیرند و با تبلیغات و اطلاع‌رسانی غلط و شست و شوی مغزی مجبور به انتخاب میان بد و بدتر می‌شوند <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱۰۵.</ref>.
==پیشینه==
شکنجه تاریخی به قدمت زندگی انسان دارد <ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۲۸ ـ ۲۹.</ref>. حاکمان ظالم برای حفظ موقعیت و جایگاه خود، از زمان تشکیل نخستین اجتماعات بشری دست به آزار و اذیت مخالفان خود زده‌اند و این اعمال متناسب با زمان، تغییراتی نیز کرده است <ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۱۸.</ref>. در تمدن‌های باستانی [[ایران]]، [[مصر]]، [[روم]] و [[چین]] بدترین نوع شکنجه، برای مخالفان و مجرمان در نظر گرفته می‌شد و حکومتیان شکنجه را وسیله‌ای معتبر برای ایجاد ترس و اعتراف‌گرفتن می‌دانستند <ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۲۹ ـ ۳۱.</ref>. در قرن سیزدهم میلادی (دوران میانه)، در [[اروپا]] شکنجه گسترش روزافزونی یافت و محکمه‌های تفتیش عقاید راه افتاد و کسانی که غیر از آیین مسیح از آیین دیگری پیروی می‌کردند، شکنجه می‌شدند و زنده‌زنده در آتش می‌سوختند <ref>بکراش، مجموعه تاریخ جهان، ۲۸ ـ ۲۹.</ref>.


با ظهور [[اسلام]]، مخالفان [[پیامبر اکرم(ص)]] برای جلوگیری از ورود افراد به [[دین]] و آیین اسلام، دست به شکنجه تازه‌مسلمانان می‌زدند و برای جلوگیری از گسترش اسلام، انواع شکنجه‌ها را به‌کار می‌بردند <ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه(ص)، ۱/۳۱۷ ـ ۳۲۰.</ref>؛ اما پیامبر(ص) مسلمانان را از آزار و اذیت غیر مسلمانان <ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۲/۳۷۵ ـ ۳۷۶.</ref> و همچنین از کلام ناپسند و [[تمسخر]] دیگران <ref>نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۹/۹۹ ـ ۱۰۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۲/۲۶۵ ـ ۲۶۷.</ref> باز می‌داشت؛ در حالی‌که پس از وفات ایشان و در زمان [[بنی‌امیه]]، شیعیان همواره شکنجه و اذیت و آزار می‌شدند <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۶۹.</ref>. سرانجام به‌دارآویختن، زنده به‌گورکردن و بریدن دست و پای مخالفان حکومت و [[دوستان امام‌علی(ع)]] به‌یک‌رویه تبدیل شد و شکنجه قانونی گردید <ref>موحدی‌راد، شکنجه درجهان، ۳۷ ـ ۴۲.</ref>. شکنجه‌های بی‌رحمانه آنان چون در تنور انداختن یا مثله‌کردن مخالفان، و [[تبعید]] افرادی چون [[ابوذر]] <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷۱ ـ ۱۷۳.</ref>، تعقیب و گریز و به‌[[شهادت|شهادت‌رساندن]] آنان رویه‌ای بود که برخی خلفای حاکم بر بلاد اسلامی هر کدام به‌ گونه‌ای برای ترساندن و ایجاد وحشت در مخالفان به کار می‌بردند <ref>جزایری، قصص‌الانبیاء، ۷۵۱ ـ ۷۵۲.</ref>.
== معنی ==
شکنجه به معانی آزار، رنج، عقوبت و امثال آن آمده‌است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۷۰۹.</ref> و در اصطلاح به هر شکل از خشونت گفته می‌شود که سبب درد و رنج و عذاب روانی یا جسمی فرد گردد.<ref>آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۵۹۱.</ref> شکنجه ابزاری برای کشف واقع یا روشی برای ایجاد [[ترس]] در دیگران است.<ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۷۶.</ref> شکنجه را فرد یا حکومت علیه فرد دیگر انجام می‌دهد. در شکنجه دولتی، عمل جانکاهِ روحی و جسمی را مأموران دولتی عمدتاً یا به‌تحریک افراد برای گرفتن اقرار یا به علت مظنون‌بودن به فرد یا کسب اطلاعات انجام می‌دهند.<ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۷۷.</ref> شکنجه، رفتار رنج‌آمیز بدنی و روحی است؛ ولی نوع شدیدتر آن، شکنجه روحی و روانی است که به «[[شکنجه سپید]]» مشهور است. در این نوع شکنجه متهمان و اسیران تحت فشار روحی و روانی قرار می‌گیرند و با تبلیغات و اطلاع‌رسانی غلط و شست و شوی مغزی مجبور به انتخاب میان بد و بدتر می‌شوند.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱۰۵.</ref>


در تاریخ ایران نیز مانند بسیاری از نقاط دنیا، شکنجه رویه‌ای معمول برای سرکوب یا بازجویی مخالفان بود. در دوران [[غزنویان]] شکنجه امری مرسوم بوده است، به‌ طوری ‌که به سبب داشتن عقیده مذهبی یا ناتوانی در اجرای دستورهای حکومتی، اموال افراد مصادره می‌شد و آن‌قدر شکنجه می‌شدند که جان می‌دادند <ref>باسورث، تاریخ غزنویان، ۶۷ ـ ۶۸.</ref>. مغول‌ها نیز به روش‌های گوناگون از قبیل [[مثله‌کردن]] و سوزاندن، دست به شکنجه مردم می‌زدند <ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، ۷۸ ـ ۸۰.</ref>. در [[دوره صفویه]] و [[شاه‌عباس‌ اول]] شکنجه یکی از راه‌های اعمال قدرت برای سرکوب و ایجاد ترس در مخالفان و توده مردم بود <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۴۷.</ref>. در زمان [[نادرشاه]] و شاهان پس از او نیز شکنجه و گرفتن اعتراف به کمک کارگزاران دولتی و حکومتی، پدیده‌ای معمول و متداول بوده است <ref>راوندی، سیر قانون و دادگستری در ایران، ۲۳۶ ـ ۲۳۷.</ref>. در دوران [[قاجار]] شکنجه و مجازات‌های ناعادلانه بسیاری درباره متهمان و مجرمان به اجرا گذاشته می‌شد. به‌دهانه توپ‌بستن، چهارمیخ‌کردن و داغ‌کردنِ از نمونه‌های این‌گونه رفتار با محکومان بود <ref>آل داوود، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ‌۲۵۳.</ref>. میرزاتقی‌خان امیرکبیر ضمن دستور منع آزار و شکنجه مردم تلاش بسیاری برای براندازی این اعمال کرد <ref>آل داوود، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ۲۵۲؛ شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۵۲.</ref>.
== پیشینه ==
شکنجه تاریخی به قدمت زندگی انسان دارد.<ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۲۸–۲۹.</ref> حاکمان ظالم برای حفظ موقعیت و جایگاه خود، از زمان تشکیل نخستین اجتماعات بشری دست به آزار و اذیت مخالفان خود زده‌اند و این اعمال متناسب با زمان، تغییراتی نیز کرده‌است.<ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۱۸.</ref> در تمدن‌های باستانی [[ایران]]، [[مصر]]، [[روم]] و [[چین]] بدترین نوع شکنجه، برای مخالفان و مجرمان در نظر گرفته می‌شد و حکومتیان شکنجه را وسیله‌ای معتبر برای ایجاد ترس و اعتراف‌گرفتن می‌دانستند.<ref>شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۲۹–۳۱.</ref> در قرن سیزدهم میلادی (دوران میانه)، در [[اروپا]] شکنجه گسترش روزافزونی یافت و محکمه‌های تفتیش عقاید راه افتاد و کسانی که غیر از آیین مسیح از آیین دیگری پیروی می‌کردند، شکنجه می‌شدند و زنده‌زنده در آتش می‌سوختند.<ref>بکراش، مجموعه تاریخ جهان، ۲۸–۲۹.</ref>


در نخستین قانون دادرسی کیفری ایران که پس از [[مشروطیت]] با عنوان اصول محاکمات جزایی، در زمان وزارت مشیرالدوله در وزارتخانه عدلیه تهیه شد (۱۳۰۴)، هیچ اشاره‌ای به شکنجه نشده بود <ref>راوندی، سیر قانون و دادگستری در ایران، ۳۳۲ ـ ۳۵۶.</ref>. نخستین قانونی که به جای اذیت و آزار بدنی از لفظ شکنجه استفاده و آن را ممنوع کرد، ماده ۱۹۴ قانون مجازات عمومی مصوب سال ۱۳۰۴ است <ref>کمانگر، مجموعه قوانین اساسی و قوانین جزایی، ۱۵۵.</ref>. در ماده ۱۳۱ این قانون، هر گونه اذیت و آزار متهمان به دست کارمندان قوه قضایی یا هر نهاد دیگری، به منظور گرفتن اقرار از آنان به‌صراحت رد شده و مرگ با اعمال شکنجه، قتل عمد به شمار آمده است <ref>کمانگر، مجموعه قوانین اساسی و قوانین جزایی، ۱۴۲.</ref>؛ اما این قوانین بیشتر جنبه صوری داشته و در زمان [[رضاخان پهلوی]]، شکنجه یکی از راه‌های کشف حقیقت محسوب می‌شد <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۶.</ref>. بعدها با استقرار [[محمدرضا پهلوی]]، به‌ویژه پس از تشکیل و استقرار سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]])، شکنجه در رژیم پهلوی به پدیده‌ای رایج و ابزار حفظ حکومت تبدیل شد که به [[قتل]] و نقص بسیاری از مبارزان و مردان و [[زنان]] انقلابی منتهی گردید <ref>حسن‌پور، شکنجه‌گران می‌گویند، ۲۲ ـ ۲۳.</ref>. با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] با تمامی نهادها و سیاست‌های رژیم پهلوی در زمینه اعمال شکنجه مخالفت شد و در اصول ۳۸ و ۳۹ [[قانون اساسی]] به صراحت هر نوع شکنجه ممنوع گشت.
با ظهور [[اسلام]]، مخالفان [[پیامبر اکرم(ص)]] برای جلوگیری از ورود افراد به [[دین]] و آیین اسلام، دست به شکنجه تازه‌مسلمانان می‌زدند و برای جلوگیری از گسترش اسلام، انواع شکنجه‌ها را به‌کار می‌بردند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه (ص)، ۱/۳۱۷–۳۲۰.</ref>؛ اما پیامبر (ص) مسلمانان را از آزار و اذیت غیر مسلمانان<ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۲/۳۷۵–۳۷۶.</ref> و همچنین از کلام ناپسند و [[تمسخر]] دیگران<ref>نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۹/۹۹–۱۰۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۲/۲۶۵–۲۶۷.</ref> بازمی‌داشت؛ در حالی‌که پس از وفات ایشان و در زمان [[بنی‌امیه]]، شیعیان همواره شکنجه و اذیت و آزار می‌شدند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۶۹.</ref> سرانجام به‌دارآویختن، زنده به‌گورکردن و بریدن دست و پای مخالفان حکومت و [[دوستان امام‌علی(ع)]] به‌یک‌رویه تبدیل شد و شکنجه قانونی گردید.<ref>موحدی‌راد، شکنجه درجهان، ۳۷–۴۲.</ref> شکنجه‌های بی‌رحمانه آنان چون در تنور انداختن یا مثله‌کردن مخالفان، و [[تبعید]] افرادی چون [[ابوذر]]،<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷۱–۱۷۳.</ref> تعقیب و گریز و به[[شهادت|شهادت‌رساندن]] آنان رویه‌ای بود که برخی خلفای حاکم بر بلاد اسلامی هر کدام به گونه‌ای برای ترساندن و ایجاد وحشت در مخالفان به کار می‌بردند.<ref>جزایری، قصص‌الانبیاء، ۷۵۱–۷۵۲.</ref>
==منع شکنجه در اسلام==
در [[قرآن کریم]]، شکنجه و آزار برای گرفتن اقرار و واداشتن به عقیده یا فعلی، رفتار ظالمانه شمرده شده است و لفظ «فتنه» به آزار و اذیت برای واداشتن به عقیده یا دست‌کشیدن از آن یا اعتراف و مانند آن به‌کار رفته است <ref>بقره، ۱۹۱؛ طباطبایی، المیزان، ۲/۶۱.</ref>. در زمان حکومت [[پیامبر(ص)]] خبری از شکنجه نبود <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۳۱.</ref>؛ حتی خداوند با آنکه از نیت پلید منافقان درباره پیامبر اکرم(ص) خبر می‌داد، از رسول خود می‌خواست آنان را اذیت و آزار نکند <ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۱۲/۴۵۰.</ref>. امامان‌معصوم(ع) نیز همواره به رعایت عدالت و حفظ حرمت انسان‌ها تأکید و سفارش بسیار کرده‌اند. دراین‌باره می‌توان به وصیت [[امام‌علی(ع)]] اشاره کرد که از آزاردادن منع می‌کند و به عدل و انصاف فرامی‌خواند <ref>نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۷.</ref>. این توصیه‌ها افزون بر انسان‌ها شامل حیوانات نیز می‌شود؛ مانند ممنوعیت کشیدن پای گوسفندان به هنگام ذبح، یا کراهت ذبح با چاقوی کُند که سبب رنج‌کشیدن حیوان و سخت جان‌دادنش می‌شود، ممنوعیت پوست‌کندن حیوان در حالی‌که جسمش همچنان گرم است و صبرکردن تا خروج کامل [[روح]] <ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۴/۱۵؛ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۲/۲۸۷.</ref>. روایات اسلامی شکنجه را برای اقرار به [[گناه]] نکوهش کرده‌اند <ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۳/۱۸۵ و ۲۸/۲۶۱.</ref> و بالاترین خیر را آزادکردن بندگانی معرفی کرده‌اند که اربابانشان شکنجه‌شان می‌کردند <ref>صدوق، من ‌لایحضره الفقیه، ۳/۳۴.</ref>. حکم بنده‌ای که با شکنجه کشته شود، افزون بر خون‌بها، زدن صدتازیانه به شکنجه‌گر است <ref>کلینی، الکافی، ۷/۳۰۳.</ref> و در روایتی آمده است خداوند کسانی را که دیگران را شکنجه می‌کنند در [[آخرت]] عقوبت خواهد کرد <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۳۴/۳۵.</ref>.


درباره شکنجه در [[فقه]] به صورت مستقل بحثی صورت نگرفته است ولی از ابواب مختلف فقهی ازجمله [[قضا]] و [[حدود]] به روشنی پیداست که حرمت شرعی دارد و تنها مجریان در چارچوب [[احکام شرعی]] و بر اساس حکم قاضی صالح کیفر می‌بینند. چنان‌که امام‌خمینی اشاره کرده است که اسلام مجازات بدنی و شکنجه را مردود دانسته و اجرای حدود الهی و تعزیرات قانونی، تنها درباره مجرمان پذیرفته شده است <ref>امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۷.</ref>. ایشان تأکید کرده است مجرم تنها باید به حکمی که قاضی برایش تعیین کرده مجازات شود؛ بنابراین گرسنه و تشنه نگه‌داشتنِ او شکنجه است و [[جایز]] نیست و حتی حق ندارد با او به‌تندی سخن بگوید <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۰ ـ ۳۱۱.</ref>. برخی عالمان دیگر نیز از هر گونه [[ظلم]]، چه جسمی و چه روحی که سبب آزارِ دیگران شود، منع کرده‌اند و فقها اقرار ناشی از شکنجه را فاقد ارزش حقوقی می‌دانند <ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۲/۳۷۵ ـ ۳۷۸؛ حسینی طهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۴/۲۲۴ ـ ۲۲۵.</ref>.
در تاریخ ایران نیز مانند بسیاری از نقاط دنیا، شکنجه رویه‌ای معمول برای سرکوب یا بازجویی مخالفان بود. در دوران [[غزنویان]] شکنجه امری مرسوم بوده‌است، به طوری که به سبب داشتن عقیده مذهبی یا ناتوانی در اجرای دستورهای حکومتی، اموال افراد مصادره می‌شد و آن‌قدر شکنجه می‌شدند که جان می‌دادند.<ref>باسورث، تاریخ غزنویان، ۶۷–۶۸.</ref> مغول‌ها نیز به روش‌های گوناگون از قبیل [[مثله‌کردن]] و سوزاندن، دست به شکنجه مردم می‌زدند.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، ۷۸–۸۰.</ref> در [[دوره صفویه]] و [[شاه‌عباس اول]] شکنجه یکی از راه‌های اعمال قدرت برای سرکوب و ایجاد ترس در مخالفان و توده مردم بود.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۴۷.</ref> در زمان [[نادرشاه]] و شاهان پس از او نیز شکنجه و گرفتن اعتراف به کمک کارگزاران دولتی و حکومتی، پدیده‌ای معمول و متداول بوده‌است.<ref>راوندی، سیر قانون و دادگستری در ایران، ۲۳۶–۲۳۷.</ref> در دوران [[قاجار]] شکنجه و مجازات‌های ناعادلانه بسیاری دربارهٔ متهمان و مجرمان به اجرا گذاشته می‌شد. به‌دهانه توپ‌بستن، چهارمیخ‌کردن و داغ‌کردنِ از نمونه‌های این‌گونه رفتار با محکومان بود.<ref>آل داوود، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ۲۵۳.</ref> میرزاتقی‌خان امیرکبیر ضمن دستور منع آزار و شکنجه مردم تلاش بسیاری برای براندازی این اعمال کرد.<ref>آل داوود، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ۲۵۲؛ شفیعی‌نیا، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه، ۵۲.</ref>
==شکنجه در رژیم پهلوی==
رضاخان پهلوی پایداری خاندان پهلوی را در اِعمال زور و قدرت می‌دانست. او می‌خواست با استفاده از ابزاری چون شکنجه، تهدید و [[تبعید]]، دوام حکومت را تضمین کند <ref>نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۲۱ ـ ۲۴.</ref>. او این کار را به کمک شهربانی انجام می‌داد که در آن زمان حکم سازمان اطلاعات و امنیت کشور را داشت و با اختیاراتی که از شاه به‌ دست آورده بود، به آزار و اذیت مخالفان و پرونده‌سازی علیه آنان می‌پرداخت <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۸۰.</ref>. در آن زمان رؤسای شهربانی در زمینه بازجویی آموزشی ندیده بودند و تنها با ایجاد وحشت به اهداف خود می‌رسیدند <ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۴۸ ـ ۴۴۹.</ref> و شکنجه‌گرانِ رژیم با زندانی‌کردن مخالفان در زندان‌های نمور و تاریک <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۶.</ref> و مانع‌شدن از خواب و همچنین زدن دستبندهای قپانی (تا جایی که باعث از جا دررفتن شانه‌های زندانی می‌شد) <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۶ ـ ۷۹.</ref> و زندانی‌کردن زن و فرزند زندانیان <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۹.</ref>، تلاش می‌کردند به خواسته‌های خود و سرکوبی مخالفان برسند.


پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲ [[محمدرضا پهلوی]] به نیروی امنیتی قوی‌تری نیاز داشت؛ بنابراین در سال ۱۳۳۵ ـ ۱۳۳۶ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تأسیس شد <ref>نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۳۰.</ref>. با توجه به اسناد موجود، ساواک برای تحکیم پایه‌های حکومت محمدرضا پهلوی به شناسایی، تعقیب، سرکوب، شکنجه و نابودی گروه‌های مخالف در ایران پرداخت <ref>نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۳۲؛ گروه پژوهش، ساواک عامل وحشت، ۱۳۰.</ref>. این سازمان با همکاری سازمان اطلاعاتی اسرائیل ([[موساد]]) در امر بازجویی و شکنجه، به مقابله با مخالفان برآمد <ref>موزه عبرت ایران، ساواک شاگرد موساد، ۱۳۸، ۱۵۸ و ۱۸۰.</ref> {{ببینید|ساواک}}. تداخل کاری ساواک، شهربانی و ژاندارمری و به دلیل برخورد منسجم‌تر با مخالفان، موجب شد رژیم پهلوی به تشکیل کمیته مشترک (متشکل از رکن دوم ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک) اقدام کند <ref>شاهدی، ساواک، ۶۵۶ ـ ۶۵۷؛ دلانوآ، ساواک، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.</ref>. در این راه موساد و اداره اطلاعات مرکزی [[امریکا]] (سی. ‌ای. ‌ای) بر ساواک و کمیته مشترک نظارت داشتند <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۲۰۳ ـ ۲۰۵.</ref>.
در نخستین قانون دادرسی کیفری ایران که پس از [[مشروطیت]] با عنوان اصول محاکمات جزایی، در زمان وزارت مشیرالدوله در وزارتخانه عدلیه تهیه شد (۱۳۰۴)، هیچ اشاره‌ای به شکنجه نشده بود.<ref>راوندی، سیر قانون و دادگستری در ایران، ۳۳۲–۳۵۶.</ref> نخستین قانونی که به جای اذیت و آزار بدنی از لفظ شکنجه استفاده و آن را ممنوع کرد، ماده ۱۹۴ قانون مجازات عمومی مصوب سال ۱۳۰۴ است.<ref>کمانگر، مجموعه قوانین اساسی و قوانین جزایی، ۱۵۵.</ref> در ماده ۱۳۱ این قانون، هر گونه اذیت و آزار متهمان به دست کارمندان قوه قضایی یا هر نهاد دیگری، به منظور گرفتن اقرار از آنان به‌صراحت رد شده و مرگ با اعمال شکنجه، قتل عمد به‌شمار آمده‌است<ref>کمانگر، مجموعه قوانین اساسی و قوانین جزایی، ۱۴۲.</ref>؛ اما این قوانین بیشتر جنبه صوری داشته و در زمان [[رضاخان پهلوی]]، شکنجه یکی از راه‌های کشف حقیقت محسوب می‌شد.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۶.</ref> بعدها با استقرار [[محمدرضا پهلوی]]، به‌ویژه پس از تشکیل و استقرار سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]])، شکنجه در رژیم پهلوی به پدیده‌ای رایج و ابزار حفظ حکومت تبدیل شد که به [[قتل]] و نقص بسیاری از مبارزان و مردان و [[زنان]] انقلابی منتهی گردید.<ref>حسن‌پور، شکنجه‌گران می‌گویند، ۲۲–۲۳.</ref> با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] با تمامی نهادها و سیاست‌های رژیم پهلوی در زمینه اعمال شکنجه مخالفت شد و در اصول ۳۸ و ۳۹ [[قانون اساسی]] به صراحت هر نوع شکنجه ممنوع گشت.


[[امام‌خمینی]] که از آغاز مبارزات خود سعی ‌داشت پیامدهای روابط با [[رژیم اسرائیل]] را بیان کند <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱/۲۶۲.</ref>، با افشای روابط اسرائیل با [[ایران]] در زمینه آموزش روش‌های شکنجه <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۹۰.</ref>، هدف این رژیم اشغالگر را از این‌گونه همکاری‌ها، از میان‌بردن مخالفان خود و رژیم پهلوی می‌دانست. به نظر ایشان اسرائیل می‌خواست به تمام شئون نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران تسلط پیدا کند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۹۶.</ref> و رژیم پهلوی برای اینکه شکنجه‌کردنِ [[زندانیان سیاسی]] را در نظر عموم مردم و جهانیان، عادی و مقبول جلوه دهد از عباراتی چون خرابکار، [[تروریست]] و [[مارکسیست]] استفاده می‌کرد و از واژه «زندانی سیاسی» خودداری می‌کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۷۷؛ ایرن برگر، ساواک دوست دژخیم غرب، ۵۴.</ref>. رژیم از سوی زندانیان سیاسی احساس خطر می‌کرد؛ بنابراین حساسیت بسیاری درباره آنان نشان می‌داد و معمولاً تمام روش‌های شکنجه را به کار می‌گرفت <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>.
== منع شکنجه در اسلام ==
در [[قرآن کریم]]، شکنجه و آزار برای گرفتن اقرار و واداشتن به عقیده یا فعلی، رفتار ظالمانه شمرده شده‌است و لفظ «فتنه» به آزار و اذیت برای واداشتن به عقیده یا دست‌کشیدن از آن یا اعتراف و مانند آن به‌کار رفته‌است.<ref>بقره، ۱۹۱؛ طباطبایی، المیزان، ۲/۶۱.</ref> در زمان حکومت [[پیامبر(ص)]] خبری از شکنجه نبود<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۳۱.</ref>؛ حتی خداوند با آنکه از نیت پلید منافقان دربارهٔ پیامبر اکرم (ص) خبر می‌داد، از رسول خود می‌خواست آنان را اذیت و آزار نکند.<ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۱۲/۴۵۰.</ref> امامان‌معصوم (ع) نیز همواره به رعایت عدالت و حفظ حرمت انسان‌ها تأکید و سفارش بسیار کرده‌اند. دراین‌باره می‌توان به وصیت [[امام‌علی(ع)]] اشاره کرد که از آزاردادن منع می‌کند و به عدل و انصاف فرامی‌خواند.<ref>نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۷.</ref> این توصیه‌ها افزون بر انسان‌ها شامل حیوانات نیز می‌شود؛ مانند ممنوعیت کشیدن پای گوسفندان به هنگام ذبح، یا کراهت ذبح با چاقوی کُند که سبب رنج‌کشیدن حیوان و سخت جان‌دادنش می‌شود، ممنوعیت پوست‌کندن حیوان در حالی‌که جسمش همچنان گرم است و صبرکردن تا خروج کامل [[روح]].<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۴/۱۵؛ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۲/۲۸۷.</ref> روایات اسلامی شکنجه را برای اقرار به [[گناه]] نکوهش کرده‌اند<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۳/۱۸۵ و ۲۸/۲۶۱.</ref> و بالاترین خیر را آزادکردن بندگانی معرفی کرده‌اند که اربابانشان شکنجه‌شان می‌کردند.<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۳/۳۴.</ref> حکم بنده‌ای که با شکنجه کشته شود، افزون بر خون‌بها، زدن صدتازیانه به شکنجه‌گر است<ref>کلینی، الکافی، ۷/۳۰۳.</ref> و در روایتی آمده‌است خداوند کسانی را که دیگران را شکنجه می‌کنند در [[آخرت]] عقوبت خواهد کرد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۳۴/۳۵.</ref>


ازجمله دلایل رژیم پهلوی برای شکنجه مخالفان، آن بود که درباره سازمان‌های ضد رژیم و اقدامات و فعالیت‌های آنها اطلاعاتی کسب کند <ref>حدید‌چی، خواهر طاهره، ۶۶.</ref>. این رژیم با بازداشت افراد مشهور و روشنفکران برجسته سعی می‌کرد این افراد و دیگران را از مبارزه علیه حکومت باز دارد، بازداشت‌های طولانی و شکنجه این افراد در زندان‌های رژیم نوعی بازدارندگی سیاسی علیه دیگر مبارزان به‌ویژه جوانان بود <ref>ایرن برگر، ساواک دوست دژخیم غرب، ۵۴ ـ ۵۵.</ref>. نیروهای حکومتی هر نوع شکنجه را در زندان‌های ساواک رد می‌کردند و سوختگی روی بدن زندانیان را ساخته خود آنان می‌خواندند و آن را اتهام مخالفان می‌دانستند <ref>← ثابتی، در دامگه حادثه، ۳۰۳ ـ ۳۰۸.</ref>، ولی ازجمله شکنجه‌های متداول در ساواک می‌توان به شکنجه‌های روحی و جسمی مانند سوزاندن قسمت‌های مختلف و حساس بدن <ref>حدیدچی، خواهر طاهره، ۶۸؛ دعاگو، خاطرات، ۱۳۸.</ref>، شکنجه کودکان سه تا چهارساله در برابر دیدگان پدر و مادر <ref>شاهدی، ساواک، ۶۴۵.</ref>، سوزاندن روی‌زخم‌های زندانیان، آویزان‌کردن افراد، زدن ‌دستبندهای قپانی و شکنجه‌های آسیب‌رسان تا سرحد مرگ مثل شکستن کمر، ضربه‌زدن به پرده گوش، ضربه‌زدن برای کم‌کردن بینایی، فشار بر روی رباط‌های پا <ref>پاشازاده، زندگی و مبارزات اسدالله لاجوردی، ۶۵.</ref> اشاره کرد.
دربارهٔ شکنجه در [[فقه]] به صورت مستقل بحثی صورت نگرفته‌است ولی از ابواب مختلف فقهی ازجمله [[قضا]] و [[حدود]] به روشنی پیداست که حرمت شرعی دارد و تنها مجریان در چارچوب [[احکام شرعی]] و بر اساس حکم قاضی صالح کیفر می‌بینند. چنان‌که امام‌خمینی اشاره کرده‌است که اسلام مجازات بدنی و شکنجه را مردود دانسته و اجرای حدود الهی و تعزیرات قانونی، تنها دربارهٔ مجرمان پذیرفته شده‌است.<ref>امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۷.</ref> ایشان تأکید کرده‌است مجرم تنها باید به حکمی که قاضی برایش تعیین کرده مجازات شود؛ بنابراین گرسنه و تشنه نگه‌داشتنِ او شکنجه است و [[جایز]] نیست و حتی حق ندارد با او به‌تندی سخن بگوید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۰–۳۱۱.</ref> برخی عالمان دیگر نیز از هر گونه [[ظلم]]، چه جسمی و چه روحی که سبب آزارِ دیگران شود، منع کرده‌اند و فقها اقرار ناشی از شکنجه را فاقد ارزش حقوقی می‌دانند.<ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ۲/۳۷۵–۳۷۸؛ حسینی طهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۴/۲۲۴–۲۲۵.</ref>


همچنین بعضی دیگر از زندانیان از شکنجه‌هایی چون راه‌رفتن روی پاهای شلاق‌خورده، کوبیدن مشت به دندان‌ها، فروکردن سر در آب یخ و فروکردن سیخ در پهلوها یاد کرده‌اند <ref>غیاثیان، تاریک روشن، ۳۰ ـ ۳۵.</ref>. آزار جنسی دختران و پسران مبارز <ref>گروه پژوهش، ساواک عامل وحشت، ۱۹۴؛ رفیق‌دوست، خاطرات، ۱۰۱.</ref>، شوک الکتریکی و شلاق‌زدن با کابل و وادار‌کردن زندانیان به [[توهین]] به مقدسات و افراد مبارز <ref>رفیق‌دوست، خاطرات، ۱۰۰.</ref>، اره‌کردن قسمت‌های بدن و سرخ‌کردن بر روی تابه <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۷۵ و ۱۱/۴۰۸.</ref> از دیگر انواع شکنجه در [[حکومت پهلوی]] بود. نوع شکنجه‌ها برای همه یکسان نبود و افراد گاه چند مرحله شکنجه می‌شدند <ref>رجایی، اسوه صبر و استفامت، ۱/۲۰.</ref> و گاهی پس از شکنجه‌های طاقت‌فرسا و موفق‌نشدن در اقرارگرفتن از متهم، جلوی چشمان زندانی، خانواده او را شکنجه می‌کردند <ref>حدیدچی، خاطرات، ۷۴ ـ ۷۸.</ref>. با اینکه رژیم از شکنجه جسمی انقلابیان ابایی نداشت، بسیاری از عوامل امنیتی امریکایی با این تحلیل که شکنجه‌های روحی در ایران کارساز نیست، بر بیشترشدن شکنجه‌های بدنی تأکید می‌کردند <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref>.
== شکنجه در رژیم پهلوی ==
رضاخان پهلوی پایداری خاندان پهلوی را در اِعمال زور و قدرت می‌دانست. او می‌خواست با استفاده از ابزاری چون شکنجه، تهدید و [[تبعید]]، دوام حکومت را تضمین کند.<ref>نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۲۱–۲۴.</ref> او این کار را به کمک شهربانی انجام می‌داد که در آن زمان حکم سازمان اطلاعات و امنیت کشور را داشت و با اختیاراتی که از شاه به دست آورده بود، به آزار و اذیت مخالفان و پرونده‌سازی علیه آنان می‌پرداخت.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۸۰.</ref> در آن زمان رؤسای شهربانی در زمینه بازجویی آموزشی ندیده بودند و تنها با ایجاد وحشت به اهداف خود می‌رسیدند<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۴۸–۴۴۹.</ref> و شکنجه‌گرانِ رژیم با زندانی‌کردن مخالفان در زندان‌های نمور و تاریک<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۶.</ref> و مانع‌شدن از خواب و همچنین زدن دستبندهای قپانی (تا جایی که باعث از جا دررفتن شانه‌های زندانی می‌شد)<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۶–۷۹.</ref> و زندانی‌کردن زن و فرزند زندانیان،<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۷۹.</ref> تلاش می‌کردند به خواسته‌های خود و سرکوبی مخالفان برسند.


[[امام‌خمینی]] آنچه در زندان‌های پهلوی بر مردم ایران می‌رفت، را شکنجه‌ای قرون وسطایی می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ‌۴/۱۵۷.</ref> و معتقد بود منطق [[محمدرضا پهلوی]] چیزی به جز [[زندان]] و شکنجه آزادی‌خواهان نیست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۸۸ ـ ۸۹.</ref>. ایشان شکنجه، [[توهین]]، [[تبعید]] و ارعاب روحانیان و روشنفکران در زندان‌های رژیم را ضربه به پیکر اسلام و ایران قلمداد می‌کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۸۱ ـ ۱۸۰.</ref> و سکوت بعضی از علما در برابر این جنایات را همراهی با [[ظلم]] می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳.</ref>. ایشان همچنین در توصیه‌ای به عاملان شکنجه، آنان را به عقل‌شان ارجاع می‌داد تا شاید بفهمند این شکنجه‌ها بر انقلابیان بی‌تأثیر است <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۷.</ref>.
پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲ [[محمدرضا پهلوی]] به نیروی امنیتی قوی‌تری نیاز داشت؛ بنابراین در سال ۱۳۳۵–۱۳۳۶ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تأسیس شد.<ref>نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۳۰.</ref> با توجه به اسناد موجود، ساواک برای تحکیم پایه‌های حکومت محمدرضا پهلوی به شناسایی، تعقیب، سرکوب، شکنجه و نابودی گروه‌های مخالف در ایران پرداخت.<ref>نجاری‌راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ۳۲؛ گروه پژوهش، ساواک عامل وحشت، ۱۳۰.</ref> این سازمان با همکاری سازمان اطلاعاتی اسرائیل ([[موساد]]) در امر بازجویی و شکنجه، به مقابله با مخالفان برآمد<ref>موزه عبرت ایران، ساواک شاگرد موساد، ۱۳۸، ۱۵۸ و ۱۸۰.</ref> {{ببینید|ساواک}}. تداخل کاری ساواک، شهربانی و ژاندارمری و به دلیل برخورد منسجم‌تر با مخالفان، موجب شد رژیم پهلوی به تشکیل کمیته مشترک (متشکل از رکن دوم ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک) اقدام کند.<ref>شاهدی، ساواک، ۶۵۶–۶۵۷؛ دلانوآ، ساواک، ۱۷۶–۱۷۷.</ref> در این راه موساد و اداره اطلاعات مرکزی [[آمریکا]] (سی.ای. ای) بر ساواک و کمیته مشترک نظارت داشتند.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۲۰۳–۲۰۵.</ref>


بسیاری از یاران امام‌خمینی در دوران مبارزه شامل روحانیون و غیر آنان گرفتار شکنجه‌های جسمی و روحی طاقت‌فرسا شدند. کسانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی {{ببینید|اکبر هاشمی رفسنجانی}}، محمدعلی رجایی {{ببینید|محمدعلی رجایی}}، مرضیه دباغ {{ببینید|مرضیه دباغ}}. امام‌خمینی با تکریم و حمایت از تمامی مبارزان، شخصیت‌های بزرگی مانند [[سیدمحمود طالقانی]]، [[حسینعلی منتظری]] و [[سیدمحمدرضا سعیدی]] را به جهت مبارزات پیگیرشان با ظلم در عین تحمل انواع شکنجه می‌ستود <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۷۷؛ ۹/۴۸۶ و ۱۰/۴۹۴؛ طالقانی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۵۵، ۶۹ و ۴۴۲.</ref>. وضع شکنجه در اواخر حیات رژیم پهلوی به‌حدی رسیده بود که سازمان ملل در سال ۱۳۵۳ ضمن اعتراض اعلام کرد سابقه هیچ کشوری در جهان از نظر حقوق بشر بدتر از ایران نیست <ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۲۰۵.</ref>.
[[امام‌خمینی]] که از آغاز مبارزات خود سعی داشت پیامدهای روابط با [[رژیم اسرائیل]] را بیان کند،<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱/۲۶۲.</ref> با افشای روابط اسرائیل با [[ایران]] در زمینه آموزش روش‌های شکنجه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۹۰.</ref> هدف این رژیم اشغالگر را از این‌گونه همکاری‌ها، از میان‌بردن مخالفان خود و رژیم پهلوی می‌دانست. به نظر ایشان اسرائیل می‌خواست به تمام شئون نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران تسلط پیدا کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۹۶.</ref> و رژیم پهلوی برای اینکه شکنجه‌کردنِ [[زندانیان سیاسی]] را در نظر عموم مردم و جهانیان، عادی و مقبول جلوه دهد از عباراتی چون خرابکار، [[تروریست]] و [[مارکسیست]] استفاده می‌کرد و از واژه «زندانی سیاسی» خودداری می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۷۷؛ ایرن برگر، ساواک دوست دژخیم غرب، ۵۴.</ref> رژیم از سوی زندانیان سیاسی احساس خطر می‌کرد؛ بنابراین حساسیت بسیاری دربارهٔ آنان نشان می‌داد و معمولاً تمام روش‌های شکنجه را به کار می‌گرفت.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱۰۶–۱۰۷.</ref>
==منع شکنجه در جمهوری اسلامی ایران==
مخالفت شریعت اسلامی با شکنجه، نویسندگان [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] را بر آن داشت تا برپایه این دستور اسلامی و به عنوان یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، شکنجه را به صورت مطلق ممنوع اعلام کنند. به‌رغم برخی نظرات که در برخی مسائل حیاتی آن را راه چاره می‌شمردند، اما این تاکید ازجمله از سوی نایب رئیس [[مجلس خبرگان]]، [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] وجود داشت که اگر به زندان‌بان اجازه سیلی‌زدن به زندانی داده شود، به داغ‌کردن زندانیان ختم خواهد شد <ref>اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس، ۷۷۸.</ref>. در اصل ۳۸ و ۳۹ قانون اساسی ایران، هر گونه شکنجه برای اقرار یا کسب اطلاع، ممنوع و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار دانسته شد. طبق این قانون، متخلف از این اصل، مجازات می‌شود.


با آغاز مخالفت‌های [[سازمان مجاهدین خلق]] با روند تثبیت قدرت در جمهوری اسلامی و آغاز درگیری‌های مسلحانه و ترورها، عده‌ای از اعضای این گروه دستگیر و به زندان منتقل شدند. اواخر پاییز و زمستان ۱۳۵۹ این سازمان با مطرح‌کردن شکنجه گسترده مخالفان انقلاب و هواداران خود در زندان‌ها، جنگ تبلیغاتی جدیدی به راه انداخت (آرمان مستضعفین)، تا با خدشه‌دارکردن چهره انقلاب و انقلابیان در افکار عمومی، موقعیت نظام اسلامی را در داخل و خارج کشور تضعیف کند <ref>مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۴ ـ ۴۹۵.</ref>؛ با این حال، امام‌خمینی هیئتی برای بررسی این ادعاها به [[زندان]] فرستاد. این هیئت ضمن بازرسی زندان‌ها و مصاحبه با زندانیان، تمامی این ادعا‌ها را بی‌اساس خواند و با ارائه گزارش نهایی به امام‌خمینی و مسئولان کشور، تنها به موارد معدودی از ضرب، جرح و شتم زندانیان، به دلیل فحاشی، بی‌انضباطی و مواردی از این دست اشاره کرد <ref>مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۶.</ref>؛ با این حال، امام‌خمینی با پیگیری این مسئله، [[سیداسدالله لاجوردی]] را بازخواست کرد <ref>موسوی تبریزی، روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی، ۶.</ref> و وی با رد این اتهامات، موارد گفته ‌شده را [[تعزیر شرعی]] با اجازه [[حاکم شرع]] اعلام کرد و آن را به دلیل وسعت عمل تروریستی از سوی مخالفان و شلوغی زندان‌ها، اجتناب‌ناپذیر دانست <ref>هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۴۴۰.</ref>. لاجوردی در سال ۱۳۶۳ به دلیل عدم‌تمکین به قانون و تصمیمات شورای عالی قضایی از سمت خود عزل شد <ref>هاشمی رفسنجانی، به ‌سوی سرنوشت، ۴۸۱.</ref>.
ازجمله دلایل رژیم پهلوی برای شکنجه مخالفان، آن بود که دربارهٔ سازمان‌های ضد رژیم و اقدامات و فعالیت‌های آنها اطلاعاتی کسب کند.<ref>حدیدچی، خواهر طاهره، ۶۶.</ref> این رژیم با بازداشت افراد مشهور و روشنفکران برجسته سعی می‌کرد این افراد و دیگران را از مبارزه علیه حکومت بازدارد، بازداشت‌های طولانی و شکنجه این افراد در زندان‌های رژیم نوعی بازدارندگی سیاسی علیه دیگر مبارزان به‌ویژه جوانان بود.<ref>ایرن برگر، ساواک دوست دژخیم غرب، ۵۴–۵۵.</ref> نیروهای حکومتی هر نوع شکنجه را در زندان‌های ساواک رد می‌کردند و سوختگی روی بدن زندانیان را ساخته خود آنان می‌خواندند و آن را اتهام مخالفان می‌دانستند،<ref>← ثابتی، در دامگه حادثه، ۳۰۳–۳۰۸.</ref> ولی ازجمله شکنجه‌های متداول در ساواک می‌توان به شکنجه‌های روحی و جسمی مانند سوزاندن قسمت‌های مختلف و حساس بدن،<ref>حدیدچی، خواهر طاهره، ۶۸؛ دعاگو، خاطرات، ۱۳۸.</ref> شکنجه کودکان سه تا چهارساله در برابر دیدگان پدر و مادر،<ref>شاهدی، ساواک، ۶۴۵.</ref> سوزاندن روی‌زخم‌های زندانیان، آویزان‌کردن افراد، زدن دستبندهای قپانی و شکنجه‌های آسیب‌رسان تا سرحد مرگ مثل شکستن کمر، ضربه‌زدن به پرده گوش، ضربه‌زدن برای کم‌کردن بینایی، فشار بر روی رباط‌های پا<ref>پاشازاده، زندگی و مبارزات اسدالله لاجوردی، ۶۵.</ref> اشاره کرد.


امام‌خمینی هرچند انگیزه اصلی [[سازمان مجاهدین خلق]] و سایر گروه‌ها را از غائله‌آفرینی در ایران، دورکردن اذهان ملت از مسیر واقعی خود می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۷.</ref>، ولی مسئولان زندان‌ها را به حفظ حرمت زندانیان و عدم تعدی به آنان سفارش می‌کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۹۵ ـ ۴۹۶.</ref> و از طرفی این‌گونه تهمت‌ها را حربه مخالفان و بدخواهان انقلاب در وارونه جلوه‌دادن اسلام و انقلاب برای جهان می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۷۰ و ۱۶/۴۷۹.</ref>. در همان زمان و در شرایط ملتهب اوایل انقلاب، ‌احزاب و گروه‌هایی بودند که با ایجاد اغتشاش در کشور، ‌در مواردی دست به شکنجه و [[ترور]] مخالفان خود زدند <ref>دادستانی انقلاب، کارنامه سیاه، ۲/۱۲۴ ـ ۱۲۶.</ref> که [[امام‌خمینی]]، ‌ضمن محکوم ساختن این اعمال <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۷۰.</ref> از افراد ضد [[دین]] و [[اسلام]] انتقاد کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱ ـ ۵۲.</ref>.
همچنین بعضی دیگر از زندانیان از شکنجه‌هایی چون راه‌رفتن روی پاهای شلاق‌خورده، کوبیدن مشت به دندان‌ها، فروکردن سر در آب یخ و فروکردن سیخ در پهلوها یاد کرده‌اند.<ref>غیاثیان، تاریک روشن، ۳۰–۳۵.</ref> آزار جنسی دختران و پسران مبارز،<ref>گروه پژوهش، ساواک عامل وحشت، ۱۹۴؛ رفیق‌دوست، خاطرات، ۱۰۱.</ref> شوک الکتریکی و شلاق‌زدن با کابل و وادارکردن زندانیان به [[توهین]] به مقدسات و افراد مبارز،<ref>رفیق‌دوست، خاطرات، ۱۰۰.</ref> اره‌کردن قسمت‌های بدن و سرخ‌کردن بر روی تابه<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۷۵ و ۱۱/۴۰۸.</ref> از دیگر انواع شکنجه در [[حکومت پهلوی]] بود. نوع شکنجه‌ها برای همه یکسان نبود و افراد گاه چند مرحله شکنجه می‌شدند<ref>رجایی، اسوه صبر و استفامت، ۱/۲۰.</ref> و گاهی پس از شکنجه‌های طاقت‌فرسا و موفق‌نشدن در اقرارگرفتن از متهم، جلوی چشمان زندانی، خانواده او را شکنجه می‌کردند.<ref>حدیدچی، خاطرات، ۷۴–۷۸.</ref> با اینکه رژیم از شکنجه جسمی انقلابیان ابایی نداشت، بسیاری از عوامل امنیتی آمریکایی با این تحلیل که شکنجه‌های روحی در ایران کارساز نیست، بر بیشترشدن شکنجه‌های بدنی تأکید می‌کردند.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۱۹۵–۱۹۶.</ref>
==پانویس==
 
[[امام‌خمینی]] آنچه در زندان‌های پهلوی بر مردم ایران می‌رفت، را شکنجه‌ای قرون وسطایی می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۷.</ref> و معتقد بود منطق [[محمدرضا پهلوی]] چیزی به جز [[زندان]] و شکنجه آزادی‌خواهان نیست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۸۸–۸۹.</ref> ایشان شکنجه، [[توهین]]، [[تبعید]] و ارعاب روحانیان و روشنفکران در زندان‌های رژیم را ضربه به پیکر اسلام و ایران قلمداد می‌کرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۸۱–۱۸۰.</ref> و سکوت بعضی از علما در برابر این جنایات را همراهی با [[ظلم]] می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳.</ref> ایشان همچنین در توصیه‌ای به عاملان شکنجه، آنان را به عقل‌شان ارجاع می‌داد تا شاید بفهمند این شکنجه‌ها بر انقلابیان بی‌تأثیر است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۷.</ref>
 
بسیاری از یاران امام‌خمینی در دوران مبارزه شامل روحانیون و غیر آنان گرفتار شکنجه‌های جسمی و روحی طاقت‌فرسا شدند. کسانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی {{ببینید|اکبر هاشمی رفسنجانی}}، محمدعلی رجایی {{ببینید|محمدعلی رجایی}}، مرضیه دباغ {{ببینید|مرضیه دباغ}}. امام‌خمینی با تکریم و حمایت از تمامی مبارزان، شخصیت‌های بزرگی مانند [[سیدمحمود طالقانی]]، [[حسینعلی منتظری]] و [[سیدمحمدرضا سعیدی]] را به جهت مبارزات پیگیرشان با ظلم در عین تحمل انواع شکنجه می‌ستود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۷۷؛ ۹/۴۸۶ و ۱۰/۴۹۴؛ طالقانی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۵۵، ۶۹ و ۴۴۲.</ref> وضع شکنجه در اواخر حیات رژیم پهلوی به‌حدی رسیده بود که سازمان ملل در سال ۱۳۵۳ ضمن اعتراض اعلام کرد سابقه هیچ کشوری در جهان از نظر حقوق بشر بدتر از ایران نیست.<ref>صمدی‌پور، شکنجه در رژیم شاه، ۲۰۵.</ref>
 
== منع شکنجه در جمهوری اسلامی ایران ==
مخالفت شریعت اسلامی با شکنجه، نویسندگان [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] را بر آن داشت تا برپایه این دستور اسلامی و به عنوان یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، شکنجه را به صورت مطلق ممنوع اعلام کنند. به‌رغم برخی نظرات که در برخی مسائل حیاتی آن را راه چاره می‌شمردند، اما این تأکید ازجمله از سوی نایب رئیس [[مجلس خبرگان]]، [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] وجود داشت که اگر به زندان‌بان اجازه سیلی‌زدن به زندانی داده شود، به داغ‌کردن زندانیان ختم خواهد شد.<ref>اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس، ۷۷۸.</ref> در اصل ۳۸ و ۳۹ قانون اساسی ایران، هر گونه شکنجه برای اقرار یا کسب اطلاع، ممنوع و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار دانسته شد. طبق این قانون، متخلف از این اصل، مجازات می‌شود.
 
با آغاز مخالفت‌های [[سازمان مجاهدین خلق]] با روند تثبیت قدرت در جمهوری اسلامی و آغاز درگیری‌های مسلحانه و ترورها، عده‌ای از اعضای این گروه دستگیر و به زندان منتقل شدند. اواخر پاییز و زمستان ۱۳۵۹ این سازمان با مطرح‌کردن شکنجه گسترده مخالفان انقلاب و هواداران خود در زندان‌ها، جنگ تبلیغاتی جدیدی به راه انداخت (آرمان مستضعفین)، تا با خدشه‌دارکردن چهره انقلاب و انقلابیان در افکار عمومی، موقعیت نظام اسلامی را در داخل و خارج کشور تضعیف کند<ref>مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۴–۴۹۵.</ref>؛ با این حال، امام‌خمینی هیئتی برای بررسی این ادعاها به [[زندان]] فرستاد. این هیئت ضمن بازرسی زندان‌ها و مصاحبه با زندانیان، تمامی این ادعاها را بی‌اساس خواند و با ارائه گزارش نهایی به امام‌خمینی و مسئولان کشور، تنها به موارد معدودی از ضرب، جرح و شتم زندانیان، به دلیل فحاشی، بی‌انضباطی و مواردی از این دست اشاره کرد<ref>مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۶.</ref>؛ با این حال، امام‌خمینی با پیگیری این مسئله، [[سیداسدالله لاجوردی]] را بازخواست کرد<ref>موسوی تبریزی، روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی، ۶.</ref> و وی با رد این اتهامات، موارد گفته شده را [[تعزیر شرعی]] با اجازه [[حاکم شرع]] اعلام کرد و آن را به دلیل وسعت عمل تروریستی از سوی مخالفان و شلوغی زندان‌ها، اجتناب‌ناپذیر دانست.<ref>هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۴۴۰.</ref> لاجوردی در سال ۱۳۶۳ به دلیل عدم‌تمکین به قانون و تصمیمات شورای عالی قضایی از سمت خود عزل شد.<ref>هاشمی رفسنجانی، به سوی سرنوشت، ۴۸۱.</ref>
 
امام‌خمینی هرچند انگیزه اصلی [[سازمان مجاهدین خلق]] و سایر گروه‌ها را از غائله‌آفرینی در ایران، دورکردن اذهان ملت از مسیر واقعی خود می‌دانست،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۷.</ref> ولی مسئولان زندان‌ها را به حفظ حرمت زندانیان و عدم تعدی به آنان سفارش می‌کرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۹۵–۴۹۶.</ref> و از طرفی این‌گونه تهمت‌ها را حربه مخالفان و بدخواهان انقلاب در وارونه جلوه‌دادن اسلام و انقلاب برای جهان می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۷۰ و ۱۶/۴۷۹.</ref> در همان زمان و در شرایط ملتهب اوایل انقلاب، احزاب و گروه‌هایی بودند که با ایجاد اغتشاش در کشور، در مواردی دست به شکنجه و [[ترور]] مخالفان خود زدند<ref>دادستانی انقلاب، کارنامه سیاه، ۲/۱۲۴–۱۲۶.</ref> که [[امام‌خمینی]]، ضمن محکوم ساختن این اعمال<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۷۰.</ref> از افراد ضد [[دین]] و [[اسلام]] انتقاد کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱–۵۲.</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
==منابع==
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
خط ۴۲: خط ۴۹:
* آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* آل داوود، سیدعلی، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
* آل داوود، سیدعلی، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
* ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
* ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه (ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
* اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
* اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
* اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
خط ۵۵: خط ۶۲:
* جزایری، نعمت‌الله، قصص‌الانبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، تهران، فرحان، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* جزایری، نعمت‌الله، قصص‌الانبیاء، ترجمه فاطمه مشایخ، تهران، فرحان، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* جعفری، مجتبی، جهنم تکریت، تهران، سوره، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* جعفری، مجتبی، جهنم تکریت، تهران، سوره، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* حدید‌چی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدید‌چی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* حدید‌چی (دباغ)، مرضیه، خواهر طاهره، به کوشش رضا رئیسی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خواهر طاهره، به کوشش رضا رئیسی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* حسن‌پور، قاسم، شکنجه‌گران می‌گویند، تهران، موزه عبرت، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
* حسن‌پور، قاسم، شکنجه‌گران می‌گویند، تهران، موزه عبرت، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
* حسینی طهرانی، سیدمحمدحسین، ولایت فقیه در حکومت اسلام، تحقیق محسن سعیدیان و محمد حسین راجی، مشهد، علامه طباطبایی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
* حسینی طهرانی، سیدمحمدحسین، ولایت فقیه در حکومت اسلام، تحقیق محسن سعیدیان و محمد حسین راجی، مشهد، علامه طباطبایی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
خط ۶۹: خط ۷۶:
* سلیمی، حشمت‌الله، شکنجه به روایت شکنجه‌گران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* سلیمی، حشمت‌الله، شکنجه به روایت شکنجه‌گران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* شاهدی، مظفر، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* شاهدی، مظفر، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* شفیعی‌نیا، محمد، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه در سه‌نظام حقوقی (اسلام، ایران و بین الملل بشر)، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
* شفیعی‌نیا، محمد، مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه در سه‌نظام حقوقی (اسلام، ایران و بین‌الملل بشر)، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
* صدوق، محمد‌بن‌علی، من ‌لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
* صدوق، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
* صمدی‌پور، سعید، شکنجه در رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* صمدی‌پور، سعید، شکنجه در رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* طالقانی، سیدمحمود، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، بازوی توانای اسلام(۱)، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* طالقانی، سیدمحمود، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، بازوی توانای اسلام(۱)، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
خط ۸۰: خط ۸۷:
* گروه پژوهش، ساواک عامل وحشت، تهران، جهان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* گروه پژوهش، ساواک عامل وحشت، تهران، جهان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
* مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
* منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
* موحدی‌راد، محمدرضا، شکنجه درجهان، تهران، ناشر مترجم، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
* موحدی‌راد، محمدرضا، شکنجه درجهان، تهران، ناشر مترجم، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
* موزه عبرت ایران، ساواک شاگرد موساد، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
* موزه عبرت ایران، ساواک شاگرد موساد، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
* مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمان مجاهدین خلق از پیدائی تا فرجام (۱۳۴۴ ـ ۱۳۸۴)، ج۲ و ۳، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمان مجاهدین خلق از پیدائی تا فرجام (۱۳۴۴–۱۳۸۴)، ج۲ و ۳، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* موسوی تبریزی، سیدحسین، روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی، روزنامه شرق، ۲۲/۰۶/۱۳۹۴ش.
* موسوی تبریزی، سیدحسین، روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی، روزنامه شرق، ۲۲/۰۶/۱۳۹۴ش.
* نجاری‌راد، تقی، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* نجاری‌راد، تقی، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
* نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
* هاشمی رفسنجانی‌، اکبر، کارنامه‌ و خاطرات‌، سال ۱۳۶۰‌، عبور از بحران‌، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف‌ انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
* هاشمی رفسنجانی‌، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۳، به سوی سرنوشت، به کوشش محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۳، به سوی سرنوشت، به کوشش محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
* یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
 
* شبنم مقصودی ‌اهور، [https://books.khomeini.ir/books/10006/451/ شکنجه]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۴۵۱-۴۵۷.
== پیوند به بیرون ==
* شبنم مقصودی اهور، [https://books.khomeini.ir/books/10006/451/ شکنجه]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۴۵۱–۴۵۷.
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
۲۰٬۴۴۵

ویرایش