کاربر:Salehi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
(خالی کردن صفحه تمرین)
برچسب‌ها: خالی کردن واگردانی دستی
 
(۵۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''کرامت انسان'''، شرافت و برتری انسان بر آفریده‌های دیگر.


==مفهوم شناسی==
کرامت به معنای عزت، شرافت<ref>(زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۷/۶۰۷)</ref> و گرامی‌بودن<ref>(ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۵۱۰ ـ ۵۱۱)</ref> و کریم به معنای گرامی، عزیز و برگزیده<ref>(طریحی، مجمع البحرین، ۶/۱۵۲)</ref> است. برابر کرامت، لئامت به معنای پستی است.<ref>(طریحی، مجمع البحرین، ۶/۱۵۳)</ref> کرامتِ انسان در اصطلاح دینی فضیلت و شرافتی است که او را از دیگر آفریده‌ها متمایز می‌کند.<ref>(کاشانی، تأویلات، ۱/۳۸۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۱۵۶؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۰ ـ ۱۴۱)</ref>
از واژه‌های مرتبط با کرامت، عزت، شرافت و تفضیل است. عزت به معنای قوت و غلبه<ref>(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۳/۸۸۶)</ref> و عزیز به معنای غالب و قدرتمندی است که در فعل او ضعف و مانعی از انجام وجود ندارد.<ref>(طوسی، التبیان، ۵/۳۲۹؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲/۲۶۴)</ref> شرافت به معنای کرامت<ref>(زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۲/۲۹۸)</ref> و بزرگی<ref>(مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۱۲۰)</ref> است و تفضیل به معنای برتری بر غیر است.<ref>(زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۵/۵۷۸)</ref> در تکریم، مقایسه وجود ندارد و تنها شرافت شخص مورد نظر است؛ اما در تفضیل، برتری شخص بر دیگران مد نظر است که در اصل عطا با او شرکت دارند.<ref>(طوسی، التبیان، ۶/۵۰۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۱۵۶)</ref>
==پیشینه==
شخصیت و کرامت انسان در بسیاری ادیان و مکتب‌های جهان جایگاه مهمی دارد و ادیان بر این نکته تأکید دارند که انسان به لحاظ استعدادها و توانایی‌های خود، محور آفرینش است و بر آفریده‌های دیگر برتری و شرافت دارد.<ref>(مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۶۵۷ و ۲۶/۳۰۵ ـ ۳۰۶)</ref> در ادیان توحیدی بر این نکته تأکید شده است که انسان هدف از خلقت و خلیفه الهی بر روی زمین است.<ref>(کتاب مقدس، پیدایش، ب۹، ۱ ـ ۴)</ref> انبیای الهی از طرف خداوند تعالی وظیفه هدایت انسان‌ها را بر عهده داشته‌اند و کرامت آنان را در ایمان به خداوند و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی معرفی کرده‌اند.<ref>(طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۹۳ و ۱۹/۳۴۲ ـ ۳۴۳)</ref> کرامت انسان ریشه در آیات قرآن کریم دارد و به معنای افضلیت و شرافت است؛ چنان‌که در آیه هفتاد سوره اسرا تکریم انسان به این معنا به‌کار رفته است. همچنین در آیات چندی بر کرامت و شرافت انسان تأکید شده است؛<ref>(بقره، ۳۰ ـ ۳۳؛ سجده، ۹؛ ابن‌عجیبه، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ۶/۹۳؛ سبزواری، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ۲۶۹)</ref> از این‌رو خداوند انسان را مسجود فرشتگان قرار داد<ref>(اعراف، ۱۱)</ref> و او را جانشین خود در زمین معرفی کرد.<ref>(بقره، ۳۰)</ref>
در روایات، کرامت انسان و شرافت او بر آفریده‌های دیگر از دو جهت طبیعی و روحانی مطرح شده است؛ چنان‌که در تفسیر آیه هفتاد سوره اسرا به فضیلت انسان بر دیگر حیوانات از جهت طبیعی اشاره شده است؛<ref>(طوسی، الامالی، ۴۸۹)</ref> افزون بر آن کرامت حقیقی انسان در ایمان و پذیرش دعوت انبیا(ع)،<ref>(نهج البلاغه، خ۹۳، ۱۲۸)</ref> عبادت خداوند<ref>(برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸)</ref> و پرهیز از گناهان<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۱/۱۷۱)</ref> معرفی شده است و از جهت اجتماعی نیز کرامت انسان یکی از پایه‌های عدل، قسط و آزادی در جامعه اسلامی است که بر این اساس حقوقی برای افراد جامعه، اعم از مؤمن و غیر مؤمن وضع شده است.<ref>(← نهج البلاغه، ن۵۳؛ ۴۵۳ ـ ۴۵۴)</ref> عملکرد امیرالمؤمنین علی(ع) در زمان حکومت خود و رعایت حقوق غیر مسلمانان از نمونه‌های عملی رعایت کرامت انسانی است؛ چنان‌که ایشان از بی‌حرمتی به زنان غیر مسلمان و کشیدن خلخال از پای آنان به دست سپاهیان معاویه بسیار برافروخته و ناراحت شد.<ref>(نهج البلاغه، خ۲۷، ۴۷؛ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱/۲۸۳)</ref>
بسیاری از‌ اندیشمندان و حکمای الهی از دیرباز در پی شناخت انسان و الگوهایی بوده‌اند که انسان را به کرامت واقعی خود برساند و گاهی آن را در قالب نظریه‌هایی به نام مدینه فاضله و آرمان‌شهر بیان کرده‌اند و حکمایی مانند افلاطون، فارابی، ابن‌باجه، سهروردی و اخوان‌الصفاء و حکمای الهی به آن پرداخته‌اند.<ref>(شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۱/۵۶۸؛ دانش‌پژوه، دیباچه کتاب المنطقیات للفارابی، ۷؛ بوملحم، مقدمه کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۸)</ref> ملاصدرا نیز به بحث از کرامت انسانی پرداخته و تبیین خاصی از کرامت انسان ارائه می‌دهد.<ref>(درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۵۶)</ref>
در فقه نیز از دلیل کرامت انسان در اثبات برخی احکام، استفاده شده است، مانند حرمت خودکشی<ref>(اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، ۴۲۸؛ امام‌خمینی، مکاسب، ۲/۲۳۱)</ref> و ضررزدن به نفس<ref>(منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ۱/۲۲۷)</ref> و نیکی به غیر مسلمانان.<ref>(شهید ثانی، مسالک الافهام، ۵/۳۳۴ و ۶/۲۱۹)</ref> در برخی احکام نیز به کرامت انسان مسلمان استدلال شده است، مانند شتاب‌کردن در دفن مرده مسلمان<ref>(صدوق، من ‌لایحضره الفقیه، ۱/۱۴۰؛ حلی، تذکرة الفقهاء، ۱/۳۴۳)</ref> و محرومیت کافر از ارث مسلمان.<ref>(عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۱/۷۹)</ref>
توجه به کرامت انسان در جوامع غربی، پس از فروپاشی فئودالیسم به صورت جدی مطرح و برای انسان فراتر از محدوده جغرافیایی و قومی در جامعه، حقوقی در نظر گرفته شد و چهره بین‌المللی پیدا کرد که بعدها به نام حقوق بشر معروف گشت.<ref>(محمودی، حقوق بشر و چالش‌های فرارو، ۲۵ ـ ۲۶)</ref> برخی نیز تا آنجا پیش رفتند که انسان را محور همه خواست‌ها و تعالیم قرار دادند و اومانیسم و بشرپرستی به معنای زندگی بشر برای بشر مطرح شد که در آن انسان در واقع معبود واقع گشت.<ref>(← شریعتی، انسان، ۱۳۰ ـ ۱۳۱)</ref>
امام‌خمینی بر اساس مبانی فلسفی و عرفانیِ خود کرامت انسانی را تبیین کرده و کرامت ذاتی انسان را مقدمه رسیدن انسان به کمالات بالای الهی دانسته است.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۵)</ref> ایشان تنها کرامت ذاتی و برتری‌های ادراکی و عقلی را در مسئله کرامت و انسانیت کافی نمی‌داند و تا این مرتبه را مرتبه حیوانیت بر می‌شمرد و معیار انسانیت و کرامت را روحانیت نفس و مراعات تقوا می‌داند.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴ ـ ۱۵۵)</ref> ایشان به کرامت انسان از جهات اخلاقی، عرفانی و اجتماعی توجه کرده<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۸ و ۲۱/۸۱)</ref> و از حقیقت کرامت، اقسام و آثار آن بحث کرده است؛ همچنان‌که ایشان بر کرامت انسانی زن تأکید و از توجه‌نکردن به این کرامت در جوامع غربی و وابسته انتقاد کرده است.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۲)</ref>
==حقیقت کرامت انسان==
اندیشمندان اسلامی کرامت انسان را که از آیه هفتاد سوره اسرا فهمیده می‌شود، به معنای شرافتی می‌دانند که در دیگران نیست و آن به جهت عقل، فهم و ادراکی است که در نهاد انسان وجود دارد (فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۱/۳۷۲؛ فیض کاشانی، ۳/۲۰۵ ـ ۲۰۶) و آن را اشاره به کرامت نوع انسان دانسته‌اند که اختصاص به بندگان مؤمن ندارد (بقلی شیرازی، عرائس البیان، ۲/۳۷۰)؛ از این‌رو کرامت را به دو قسم کرامت ذاتی و اکتسابی تقسیم کرده‌اند (← ادامه مقاله) و کرامت ذاتی را شرافتی ذاتی در درون انسان می‌دانند که توجه به آن اجازه نمی‌دهد انسان خود را به پستی‌ها و اسارت‌های مادی آلوده کند (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۷۰ و ۱۳/۶۰۴ ـ ۶۰۵)؛ البته این کرامت، کرامتِ اقتضایی در انسان است و با توجه به آن پرورش و فزونی می‌یابد و با اعمال ناشایست زایل می‌شود (← ادامه مقاله)؛ اما کرامت برخی انبیا(ع) و اولیا(ع) بر همه مخلوقات به جهت این نوع کرامت نیست؛ زیرا این کرامتِ عام سبب ترقی از مقام عقل و مرتبه فرشتگان نیست، بلکه کرامت انبیا(ع) به جهت سرّ ودیعه نهاده‌شده و معرفت تام الهی در آنان است (کاشانی، تأویلات، ۱/۳۸۳).
از دیدگاه اهل معرفت کرامت بزرگ‌ترین موهبت الهی است که کلید همه فضایل است و باقی فضایل در سایه این موهبت حاصل می‌شود (میبدی، ۵/۵۹۷ ـ ۵۹۸). به اعتقاد آنان کرامت حقیقی در استقامت در طریق مستقیم (انصاری، زکریا، ۴/۲۸۶)، قرب به حق‌تعالی، معرفت توحید و معارف الهی است که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز می‌کند (کاشانی، تأویلات، ۱/۳۸۳). از نگاه حکمت متعالیه با توجه به مبانی و اصول فلسفی، کرامت انسان، امری حقیقی و وجودی است، نه اعتباری و قراردادی و از آنجاکه وجود دارای مراتب است و امری تشکیکی است (الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶ ـ ۳۸)، کرامت نیز امری تشکیکی و دارای مراتب است (درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۵۳).
انسان در اندیشه امام‌خمینی به دلیل اصیل‌بودن وجود و جامعیت وجودی و کمال‌پذیری خود، دارای مراتب تشکیکی در کرامتی است که هیچ موجودی در عالم امکان به آن راهی ندارد (اله‌بداشتی، ۱۵۱). ایشان تاکید دارد که انسان موجودی است که در ذات و جوهر خود دارای کرامتی است که او را از موجودات دیگر متمایز می‌کند و آن تمایز در این است که انسان دارای نفسی است که از روح الهی در او دمیده شده است (تقریرات، ۳/۴۳ ـ ۴۴) و انسان به حسب ذات خود این استعداد را دارد که این ودیعه الهی را به فعلیت برساند (چهل حدیث، ۳۲۳). به باور ایشان انسان در آغاز خلقت خالی از هر گونه فعلیت در جانب سعادت و شقاوت است (همان) و قابلیت ترقی به مرتبه انسانیت را دارد و در آغاز امتیازی از حیوانات دیگر ندارد، بلکه حیوانی بالفعل است که بر اساس شهوت و غضب حرکت می‌کند (همان، ۳/۱۶۸). این ترقی و حرکت از مرتبه حیوانی به مرتبه انسانی و بالاتر از آن است و نفس همان‌گونه که در حرکت خود از مرتبه جمادی به نباتی و حیوانی این حرکت را داشته، می‌تواند حرکت خود را در صورت نوعیه خود ادامه دهد که اگر به طرف کمال رود از حیوانیت خارج می‌شود و یک موجود روحانی بلکه بالاتر از فرشتگان می‌شود و اگر در جهت نقص و شقاوت حرکت کند، پست‌تر از حیوان می‌شود (امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۴۶)؛ البته انسان ممکن است تا آخر عمر خود در مرتبه حیوانیت باقی بماند (همان، ۸/۳۲۹) یا با ترقی در مراتب کمالی می‌تواند مظهر اسمای الهی و مظهر اسم جامع «الله» گردد (سرّ الصلاة، ۳۲ ـ ۳۳)؛ بنابراین کرامت انسان به حسب نوع انسان در این است که این قابلیت را دارد که مراحل کمال را طی کند و این کمال بالقوه در موجودات دیگر نیست (تقریرات، ۳/۴۸۳)؛ اما کرامت خاصه در کمال بالفعل انسان است که به مرحله انسانیت برسد، بلکه از آن نیز بالاتر رود (همان، ۳/۴۸۵ و ۸/۴۱۱؛ حدیث جنود، ۱۴۰ ـ ۱۴۱).
==ریشه‌های کرامت انسان==
اندیشمندان اسلامی ریشه کرامت و شرافت انسان و برتری او بر موجودات دیگر را در عقل و اراده انسان می‌دانند که به کمک آن انسان می‌تواند در برابر میل‌ها و خواهش‌های نفسانی مقاومت کند و این میل‌ها را زیر فرمان عقل درآورد و این خصوصیت در حیوانات مشاهده نمی‌شود و همین خصوصیت است که انسان را شایسته تکلیف کرده است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۸۳). برترین قوه‌ای که انسان به واسطه آن مستحق خلافت الهی گردیده، قوه عاقله است و برترین صفاتی که انسان را برتر از فرشتگان قرار می‌دهد، علم و حکمت است (ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۷ ـ ۱۳۸). امام‌خمینی نیز برای کرامت انسانی ریشه‌هایی ذکر کرده است:
# اراده و اختیار: انسان موجودی مختار آفریده شده است و این جزو خلقت جدای‌ناپذیر هویت انسان است و بر اساس این اختیار انسان می‌تواند خیر و شر و سعادت و شقاوت را انتخاب کند و با تمایلاتی که در انسان وجود دارد، در معرض آزمایش الهی است؛ چنان‌که در برخی آیات به آن اشاره شده است (فجر، ۱۵؛ انسان، ۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۵). امام‌خمینی همانند برخی دیگر بر این اساس قائل است این اراده و اختیار است که انسان را از فرشتگان و حیوان متفاوت می‌کند که با اختیار خود مسیر تکامل را طی می‌کند (تقریرات، ۱/۲۹۹؛ حقی بروسوی، ۵/۴۶۹ ـ ۴۷۰؛ امین، ۱۰/۹۰). طبق این بیان افرادی مانند اشاعره که قائل به جبرند، نمی‌توانند وجه درستی از کرامت انسان بر باقی موجودات ارائه کنند.
# قابلیت کمال در انسان: از دیدگاه عرفانی انسان این قابلیت را دارد که مظهر تام الهی شود (آداب الصلاة، ۲۶۵ و ۳۰۹). بر اساس آیات الهی (مؤمنون، ۱۲ ـ ۱۴) انسان خلقتی متفاوت از حیوان دارد و اینکه تسویه نفس و نفخ روح در برخی آیات (حجر، ۲۹) به خداوند نسبت داده شده، نشان‌دهنده شرافت انسان است و این مطلب حتی به فرشتگان نیز نسبت داده نشده است؛ زیرا روح مظهر ربوبیت است و از صقع ربوبی و نشانه اوست (تقریرات، ۳/۴۴)؛ همچنان‌که سجده فرشتگان بر حضرت آدم(ع) از آن جهت بوده است که او منسوب به خداوند و جلوه تام اوست و شیطان چون این مطلب را ندید، در استدلال خود آدم(ع) را پایین‌تر از خود فرض کرد و گفت اشرف بر اخس نباید سجده کند (همان، ۳/۴۳ ـ ۴۴). بدون این جهتِ استعدادی در انسان، تفاوتی میان انسان و حیوان نیست و انسان نوعی از حیوان است که تنها ویژگی‌های خاصی دارد (امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۹؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۸)؛ البته خداوند متعال بر اساس جود و رحمت خود به هر موجودی بر اساس قابلیت ذاتی و عین ثابت خود کمال لایق را عطا کرده است و این عطا پیش از وجود و بر اساس طلب ذاتی اشیا و پیش از سؤال سائلان است؛ چنان‌که در ادعیه آمده است از صفات حق‌تعالی «قدیم‌الاحسان» است (تقریرات، ۲/۲۹ ـ ۳۰).
==اقسام کرامت==
برای کرامت تقسیمات چندی ذکر شده است. برخی کرامت را از یک منظر به دو قسم بالفعل و بالقوه تقسیم کرده و کرامت بالفعل را در گرو خلافت الهی انسان می‌دانند. در حقیقت انسانی که خلافت الهی را در خود اجرا کند و صفات مستخلف‌عنه را داشته باشد و به دستورهای او عمل کند، کرامت دارد و کسی که این‌چنین نباشد، کرامت نخواهد داشت، بلکه به مرتبه انسانیت هم نرسیده است (جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ۲۱۹؛ همو، هدایت در قرآن، ۲۹۵).
از سوی دیگر، برخی کرامت را به دو قسم کرامت جسمانی و روحانی تقسیم کرده‌اند: کرامت جسمانی کرامتی است که مربوط به خلقت و امور مادی است و شامل مؤمن و کافر می‌شود، مانند خلقت انسان به احسن صورت و قدرت تمییز و درک به کمک عقل و فهم و نطق. کرامت روحانی خود بر دو قسم عامه و خاصه است. در کرامت عامه، مؤمن و کافر شریک‌اند، مانند نفخ روح، خارج‌شدن از صلب حضرت آدم(ع)، شنیدن قول خداوند و عهد الهی در عالم ذر، عهد بر عبودیت و ارسال رسل. کرامت خاصه از قسم ایمان، هدایت، اخلاق، سیر الی الله و تحصیل مقامات معنوی است (← حقی بروسوی، ۵/۱۸۵). از این‌رو برخی مفسران قائل شده‌اند که کرامت انسان و افضلیت او بر موجودات دیگر امری اقتضایی است که بالقوه در انسان وجود دارد و در صورتی که انسان آن را به فعلیت درآورد، برای او کرامت حساب می‌شود (مکارم شیرازی، ۱۲/۲۲۳ ـ ۲۲۴). از دیدگاه عارفان کرامتی که خداوند متعال به انسان اختصاص داده است، مربوط به امر جسمانی نیست؛ زیرا برخی حیوانات در این امور جسمانی قوی‌تر از انسان‌اند، بلکه در امور روحانی نیز خلق فرشتگان و عرش و کرسی نیز خداوند را قانع نکرد و کرامتی افزون به انسان عطا کرد و آن اینکه او را مظهر همه اسما و صفات خود (رازی، ۱۶۴؛ خوارزمی، ۱۲) و محل محبت الهی (بقلی شیرازی، تقسیم الخواطر، ۱۷۰ ـ ۱۷۱) قرار داد.
در نگاهی دیگر کرامت انسان به دو قسم «ذاتی» و «اکتسابی» تقسیم شده است؛ یعنی کرامتی که برخاسته از انسانیت انسان و حقیقت اوست و کرامتی که مربوط به عمل اوست (اله‌بداشتی، ۱۳۶):
# کرامت ذاتی: کرامتی است که به انسان به اعتبار سنخ وجودی و نوع آدمی تعلق می‌گیرد و مقصود این است که خداوند انسان را به ‌گونه‌ای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ وجودی امکانات و مزایای بیشتری دارد (رجبی، ۱۲۸؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲). این کرامتی است که همه انسان‌ها از آن برخوردارند؛ از این‌روی هیچ‌‌کس نمی‌تواند به سبب برخورداری از آن به موجود دیگر فخرفروشی کند و آن را ملاک ارزشمندی و تکامل انسانی بداند (درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲). کرامت ذاتی حاصل استعداد و توانایی‌های بالقوه انسان است که مهم‌ترین مصادیق این نوع کرامت عبارتند از ظرفیت شگرف علمی، خلافت الهی، اختیار و آزادی برخورداری از روح الهی (رهمان، ۵۶۲ ـ ۵۶۶).
# کرامت اکتسابی: این کرامت به اعتبار صفات نفسانی انسان، تلاش و کوشش وی به دست می‌آید (سراج طوسی، ۲۲۶؛ عیناثی، ۳۲۴) و به تناسب اکتساب درجات معنوی تغییر می‌یابد و هر کس به درجات بالاتری برسد کریم‌تر و گرامی‌تر است (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۸؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۶)؛ از این‌رو نیل به کرامت اکتسابی و کمال نهایی در گرو اعمال اختیاری است که این اعمال باید به ایمان به خدا و تقوا همراه باشد (رجبی، ۲۲۷؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۶) و تفاوت انسان‌ها در برخورداری از کرامت اکتسابی به میزان قرب آنها به خداوند است که از طریق طاعت حاصل می‌شود؛ چنان‌که گروهی با پشت‌کردن به کرامت و منزلت خود، مصداق «اُولئکَ کَالانعامِ بَل هُم اَضَلُّ» (اعراف، ۱۷۹) می‌شوند. از نگاه قرآن کریم کرامت و عزت انسان در سایه ایمان و عمل صالح به دست می‌آید (فاطر، ۱۰) و خداوند در سایه رحمت رحیمیه خود به اهل ایمان کرامت خاصه عطا می‌کند و ازجمله آن رزق کریم است که شامل رزق اخروی و ارزاق معنوی می‌شود (سبأ، ۴؛ انفال، ۷۴). اوست که مؤمنان را از ظلمات به نور هدایت می‌کند و برای آنان اجر کریم مقدر کرده است (احزاب، ۴۳ ـ ۴۴) و به تبع آن کرامت افراد نیز بر اساس اعمال صالح افراد مختلف خواهد بود (انعام، ۱۳۲). امام‌خمینی نیز خاطرنشان کرده است که کرامت اکتسابی حدی ندارد؛ زیرا تقوا که اساس کرامت است محدود نیست (امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۷).
امام‌خمینی برای کرامت اقسامی قائل است، ازجمله:
الف) کرامت مطلقه: این کرامت مربوط به اعطای اصل وجود است و از رحمت واسعه حق‌تعالی نشئت می‌گیرد که شامل همه موجودات است و همه موجودات از بسط فیض وجود بهره برده‌اند و این کرامت به واسطه نور وجود پیامبر اکرم(ص) است که در عالم ظاهر گشته‌ است؛ از این‌رو پیامبر اکرم(ص) رحمت برای عالمیان و کرامت مطلقه الهی است (آداب الصلاة، ۶۶). ایشان در ذیل جمله «اللهم انی اسئلک من آیاتک باکرمها» در شرح دعای سحر (۱۴۵) به این نکته اشاره می‌کند که همه موجودات اعم از موجودات غیب و شهود، آیات الهی‌اند که از کرم وجود مطلق الهی بهره برده‌اند و هر موجودی کتاب الهی است که اهل سلوک و معرفت در آن اسمای الهی را مشاهده می‌کنند و در این میان انسان کامل که جامع و مظهر همه اسما و صفات الهی است، با کرامت‌ترین آیات الهی است که خلیفه خداوند بر زمین و حجت اوست؛ چنان‌که در برخی روایات (فیض کاشانی، ۱/۹۲) به آن اشاره شده است (دعاء السحر، ۱۴۵ ـ ۱۴۷). بر این اساس هر موجودی که در سلسله آیات الهی نزدیک‌تر و شبیه‌تر به انسان کامل باشد، او از کرامت بیشتری برخوردار است.
ب) کرامت ذاتی: امام‌خمینی نیز کرامت ذاتی را مربوط به کمالات وجود می‌داند که در افراد به تناسبِ استعدادهای آنان مختلف است و خود دو قسم کرامت جسمانی و کرامت روحانی است:
# کرامت جسمانی مربوط به خلقت طبیعی بدن است که خداوند انسان را از نوع حیوان در طبیعت جسمانی متمایز کرده است؛ چنان‌که ستر عورت و لباس از کرامت‌های خداوند است که اختصاص به انسان دارد و به دیگر موجودات عطا نکرده است (آداب‌ الصلاة، ۹۹). ازجمله این کرامت‌ها محبت پدر و مادر است که در انسان نسبت به موجودات دیگر بیشتر است و پدر و مادر در حفظ و تربیت فرزند جدیت بیشتری دارند و بدون منت سختی‌های تربیت فرزند را به دوش می‌کشند (حدیث جنود، ۱۴۰).
# کرامت روحانی: کرامت روحانی به جهت معنوی انسان مربوط است که نفس و روح انسان را دربر می‌گیرد. این کرامت به اصل ذات و هویت انسان مربوط است؛ چنان‌که آیه مربوط به خلقت انسان (مؤمنون، ۱۲ ـ ۱۴)، وقتی به مراحل خلقت انسان می‌پردازد، پس از مرحله تکمیل جسمانیت و ورود به مرحله تجرد می‌افزاید: «فَتَبارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» و این غایت شرافت و کرامت است که در مرحله جسمانیت نیست (تقریرات، ۳/۴۳). مهم‌ترین کرامت انسان مربوط به تربیت معنوی اوست؛ مانند فرستادن انبیا(ع) و کتاب‌های آسمانی که تأمین‌کننده سعادت ابدی و کمالات انسانی‌اند و همه این کرامت‌های معنوی بدون سابقه عبادت یا عملی از انسان هستند و همه نعمت‌هایی ابتدایی‌اند (حدیث جنود، ۱۴۰).
از دیگر شاخصه‌های کرامت‌ روحانی که امام‌خمینی نیز بر آن تأکید کرده است، عبارت‌اند از:
# روح الهی: بر اساس آیات قرآن، خداوند از روح خود در انسان دمیده است (ص، ۷۲؛ رازی، ۲۶ ـ ۲۷) و این، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است، غایت شرافت و کرامت برای انسان است. خداوند روح خود را به انسان نسبت می‌دهد و این‌چنین خلقتی به فرشتگان نیز نسبت داده نشده است؛ زیرا روح مظهر الوهیت و نشانه حق‌تعالی است (تقریرات، ۳/۴۴).
# خلافت الهی: یکی از کرامت‌های الهیِ انسان، انتخاب انسان به عنوان خلیفه الهی در زمین است (بقلی شیرازی، عرائس البیان، ۲/۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۷/۲۶۸)؛ البته ‌اندیشمندان اسلامی در اینکه این خلافت اختصاص به حضرت آدم(ع) دارد یا برای همه افراد انسان است، اختلاف دارند (فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲/۳۸۹). برخی بر این اعتقادند که این خلافت مربوط به اصل خلقت انسان است که به سرشت و ذات او باز می‌گردد که قابلیت مظهریت همه اسمای الهی را دارد؛ به همین جهت مسجود فرشتگان و معلم آنان گشته است (نخجوانی، ۱/۲۷ ـ ۲۸؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۱۶).از دیدگاه امام‌خمینی خلافت دارای مراتبی است (آداب الصلاة، ۱۴۱). این خلافت در انسان ویژگی نوع انسان است که نسخه جامعی از عالم است و از این جهت است که محل تعلیم اسمای الهی واقع شده است (دعاء السحر، ۷ ـ ۸)؛ اما خلافت تام الهی مربوط به انسان کامل است که مظهر آن در عالم انسانی در چهره ولیّ و نبیّ ظهور می‌کند و برترین آن خلافت و ولایت پیامبر اکرم(ص) است که مظهر اسم اعظم الله است (همان، ۷ ـ ۸، ۱۷ و ۶۶؛ مصباح الهدایه، ۵۶) (← مقاله خلافت و ولایت).
# خلق به صورت الهی: بر اساس برخی روایات انسان به صورت الهی خلق شده است و خداوند با دو دست خود که کنایه از صفات جمال و جلال است، او را آفریده است (حویزی، ۳/۴۸۵)؛ از این جهت جامع صفات جمال و جلال است (قیصری، ۳۹۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۶). «صورت» چنان‌که امام‌خمینی بر آن تأکید کرده، در لغت به معنای هیئت و شکل است؛ اما معنای خاص آن، امر مشترک میان اشیاست و صورت یک شیء در حکمت، امر مشترک و فعلیت آن شیء است (چهل حدیث، ۶۳۳). صورت الهی همان اسما و صفات الهی در مرتبه واحدیت است؛ زیرا برای هر اسمی در آن مرتبه صورت، فعلیت و تعینی است و این انسان کامل است که مظهر اسم جامع «الله» و مظهر همه اسمای حسنای حق‌تعالی است (همان، ۶۳۴ ـ ۶۳۵)؛ بنابراین انسان آیت و مظهر اتمّ و مَثَل اعلای حق‌تعالی و محل تجلیات اسما و صفات حق‌تعالی است (همان، ۶۳۵) و این کرامتی ذاتی برای انسان است که به سرشت و خلقت انسان مربوط است (گنابادی، ۲/۴۴۸).
# حمل امانت الهی: بر اساس برخی آیات خداوند امانت خود را بر آسمان‌ها و زمین عرضه کرد و آنها از حمل آن سر باز زدند و این انسان بود که این امانت را بر دوش کشید (احزاب، ۷۲). برخی مفسران مراد از امانت را در این آیه، تکلیف (فیض کاشانی، ۴/۲۰۸)، توحید، نماز، عقل و مانند آن (ابن‌عاشور، ۲۱/۳۴۶) دانسته‌اند. از دیدگاه امام‌خمینی امانت در مشرب عرفان، ولایت مطلقه است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست و این ولایت مطلقه مقام فیض مقدس و مرتبه وجه الهی است که اختصاص به انسان کامل دارد (چهل حدیث، ۶۳۵) و در ظاهر امانت منطبق بر شریعت، دین، قرآن یا نماز است (آداب الصلاة، ۳۲۱) (← مقاله امانت).
# فطرت الهی: یکی از اموری که خداوند انسان را با آن از دیگر موجودات متمایز کرده و به واسطه آن شرافت داده است، فطرت الهی است و این فطرت، فطرت توحید حقیقی است (امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۵) که همه انسان‌ها در آن مشترک‌اند و اگر این فطرت با آلودگی‌ها و مشغول‌شدن به دنیا محجوب نشده باشد، به سوی توحید گرایش دارد (همو، تقریرات، ۳/۶۰۷؛ همو، حدیث جنود، ۲۷۶)؛ البته برخی حکمای الهی بر این باورند که برخی صفات مانند خلافت الهی و مسجودبودن برای فرشتگان از امور اکتسابی‌اند که با ریاضت‌های نفسانی و تهذیب عقلی و تکالیف شرعی حاصل می‌شوند (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۳۱۰) (← مقاله فطرت).
ج) کرامت اکتسابی: امام‌خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (کاشانی، تأویلات، ۲/۲۷۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۳۲۷) بر اساس قرآن کریم (حجرات، ۱۳) معیار کرامت اکتسابی انسان را تقوای الهی معرفی می‌کند و معتقد است هر کس تقوایش بیشتر باشد، کرامتش نزد خداوند بیشتر است و مرد یا زن‌بودن اختلاف لهجه و زبان و رنگ هیچ‌یک موجب کرامت نیست و پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) به سبب اینکه با تقواترینِ مردم بودند، باکرامت‌ترین آنان‌اند (امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸ و ۶/۳۱۴) و از آنجاکه تقوای الهی دارای مراتب است به موازات آن کرامت نیز دارای مراتبی است. نخستین مرتبه تقوا پرهیز از گناهان است که سبب هلاکت انسان و داخل‌شدن در جهنم است (همان، ۱۸/۵۱۳). مرتبه دوم پرهیز از شبهات و اموری است که حلال و حرام‌بودن آن مورد تردید و شبهه است (چهل حدیث، ۴۷۳)؛ چنان‌که در روایت آمده است امور سه قسم می‌شوند: حلال آشکار و روشن، حرام آشکار و امور مشتبهه. هر کس از شبهات پرهیز کند از حرام رهایی می‌یابد (کلینی، ۱/۶۸؛ حر عاملی، ۲۷/۱۵۷). سومین مرتبه تقوا، تقوای باطن است و آن تطهیر از افراط و تفریط و اعتدال در اخلاق است و این تقوای خاصه است (آداب الصلاة، ۳۶۸ ـ ۳۶۹).
از سوی دیگر، امام‌خمینی خاطرنشان کرده است که خداوند بندگان خود را به عبادت و مناجات با خود تکریم کرد (آداب الصلاة، ۳۷۵) و آنان که اهل معرفت و فضیلت‌اند چیزی را با مناجات با حق‌تعالی عوض نمی‌کنند و همه عزت و شرف و فضیلت خود را در مناجات با حق‌تعالی می‌دانند (همان، ۱۰۹)؛ از این‌رو بنده نیز باید ادب مقام ربوبیت را نگه دارد و دعاها و عبادات او دارای تنزیه و یاد حق باشد و امور معنوی را طلب کند (همان، ۳۷۵)؛ به‌ویژه نماز که در آن حق‌تعالی توجه و اقبال به سوی عبد دارد و در این کرامتی است که عقول بشر از درک آن عاجزند (همو، سرّ الصلاة، ۲۷) (← مقاله عبادات).
نسبت میان کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی: برخی اندیشمندان بر این اعتقادند که کرامت ذاتی انسان در صورتی استمرار دارد که به واسطه خود شخص نقض نشود و در صورتی که شخص کرامت خود را حفظ کند، باقی می‌ماند و اگر اعمال ناپسند انجام دهد، این کرامت زایل می‌شود (فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۸/۱۱۴ ـ ۱۱۵). برخی نیز بر این اعتقادند که کرامت در انسان امری اقتضایی است و در گرو فعلیت‌یافتن خلافت الهی است؛ زیرا انسان جانشین خداوند کریم است و بدون صفات الهی، انسان از کرامتی برخوردار نیست (جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ۱۹۵ ـ ۱۹۶).
برخی با استناد به حقوق بشر بر این عقیده‌اند که کرامت ذاتی انسان با کرامت اکتسابی در دو حوزه متفاوت‌اند و کرامت اکتسابی مربوط به امور اخروی است و اگر کرامت اکتسابی در تعارض با کرامت ذاتی قرار گیرد و شخص در عمل و عقیده دارای انحراف باشد، حکومت یا دین نمی‌تواند کرامت ذاتی او را سلب کند و لازمه این عقیده نفی قصاص و ارتداد در جامعه است (← میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد، ۱۹۶۶م)؛ اگرچه در مرحله عمل در جهان غرب نیز افراد مجرم، دارای حقوقِ مساوی با افراد عادی نیستند و افزون بر مجازات‌های قانونی از برخی حقوق مدیریتی و اجتماعی محروم می‌شوند (محمودی، حقوق بشر و چالش‌های فرارو، ۹۱).
از دیدگاه امام‌خمینی انسان باکرامت خلق شده است (امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱) و این انسان طبیعی و بالقوه (تفسیر حمد، ۱۷۱)، دارای کرامت‌های صوری و طبیعی است (حدیث جنود، ۱۴۰) و در او ویژگی‌هایی وجود دارد که در دیگر حیوانات نیست؛ ولی این امور نیاز به تربیت صحیح دارند و این تربیت باید از ناحیه وحی و انبیا صورت گیرد؛ زیرا اطلاع از حقیقت و ابعاد انسان، بدون رجوع به وحی ممکن نیست (امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵ ـ ۱۷۷). به اعتقاد ایشان افرادی که برای کرامت انسان حرمتی قائل نیستند و بر ضد بشریت اقدام می‌کنند، خود حرمتی ندارند و باید با آنان مبارزه کرد؛ از این‌رو انبیای الهی بر کافران سخت می‌گرفتند و با آنان مبارزه می‌کردند (همان، ۱۹/۱۴۱).
امام‌خمینی قصاص و حدود را در راستای جلوگیری از فساد و تباهی در جامعه (همان، ۲۱/۴۰۵) و برای حفظ حقوق بشر می‌داند؛ در حالی‌که طرفداران حقوق بشر آن را نقض حقوق بشر و خشونت می‌پندارند (همان، ۷/۳۱۲ ـ ۳۱۴). این سخن ایشان تأکید بر این نکته است که کرامت انسان در صورتی که از ناحیه خود او رعایت نشود، موجب سلب برخی حقوق برای اوست و این مجازات برای این است که افراد از نقض کرامت خود و دیگران برحذر باشند. ازجمله حقوقی که برای انسان‌ها ثابت است، امنیت آبروی افراد است؛ اما در صورتی که شخص، حرمت جامعه را حفظ نکند، حرمت او نیز حفظ نخواهد شد. امام‌خمینی مانند فقهای دیگر (شهید ثانی، رسائل، ۳۰۱) معتقد است کسی که فسق را به صورت علنی انجام می‌دهد، حرمتی ندارد و غیبت‌کردن از او جایز است (مکاسب، ۱/۴۱۶ ـ ۴۱۷).
==آثار و شاخصه‌ها==
کرامتی که خداوند در ذات انسان قرار داده است، حقوقی را به دنبال دارد. این حقوق برای همه انسان‌ها ثابت است و افراد لازم است در تعامل خود این حقوق را رعایت کنند. از این جهت این حقوق تکالیفی را نیز به همراه دارند (جوادی آملی، حق و تکلیف، ۱۴). برخی از این حقوق مربوط به حقوق شهروندی‌اند و این حقوق زمانی مطرح می‌شوند که قرار است حقوق مدنی در ذیل حکومتی خاص و در سرزمینی خاص شکل قانونی و اجرایی به خود بگیرد. این حقوق درباره اتباع یک کشور در رابطه با حقوقی که در رابطه با مؤسسات عمومی آن کشور دارد؛ مانند حق انتخاب‌کردن و انتخاب‌شدن، حق گواهی‌دادن در مراجع رسمی، حق استخدام (جعفری، ۳/۳۷۸). از مهم‌ترینِ این حقوق در حوزه فردی و اجتماعی چنان‌که امام‌خمینی بر آن تأکید کرده است؛ عبارت‌اند از:
# حق حیات: یکی از بنیادی‌ترین و ضروری‌ترین حق انسان در نظر امام‌خمینی، حق حیات است (امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۴) که خداوند در اختیار او گذاشته است و کسی حق ندارد این حق را از خود یا دیگری سلب کند و به کرامت او لطمه بزند و سایر حقوق از این حق نشئت می‌گیرند و بسیاری از تکالیف شرعی در اسلام، مثل تحریم قتل نفس، حرمت خودکشی و وجوب حفظ حیات در راستای این حق است (جوادی آملی، حق و تکلیف، ۲۶۵ و ۲۸۹).
# حق آزادی: از نظر امام‌خمینی خداوند انسان را آزاد خلق کرده است و کسی حق محدودکردن این آزادی را ندارد (امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۸۷). این آزادی شامل آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی انتخاب سرنوشت (همان، ۴/۳۶۷ و ۵/۴۷۶) و مانند آن است؛ البته این آزادی‌ها در صورتی است که مخالف مبانی دین یا حقوق عمومی نباشد (همان، ۵/۴۱۶ و ۴۷۶) و اصل ۲۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز آن را بیان کرده است (← مقاله آزادی).
# حق امنیت: امام‌خمینی داشتن امنیت در جامعه را یکی از حقوق اولیه برای هر انسان می‌دانست (امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲) و بدون آن سرمایه‌های مادی و معنوی انسان به خطر می‌افتد. از این‌رو در روایت بر حفظ امنیت اجتماعی تأکید شده و تعرض به جان، اموال و آبروی مردم حرام شمرده شده است (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۱۶۵).
# حق استقلال: به اعتقاد امام‌خمینی ملتی که به کرامت و شرافت خود توجه کنند، زیر بار وابستگی نخواهند رفت (امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۴۴) و می‌توانند با تکیه بر توانایی‌های خود و بدون وابستگی به قدرت‌ها نیاز‌های خود را برآورده و در مقابل قدرت‌ها ایستادگی کنند (همان، ۱۴/۳۰۷ ـ ۳۰۸).
# حق عدالت و برابری در حقوق اجتماعی: عدالت، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده، مهم‌ترین شاخصه یک حکومت کریمه است و برقراری عدالت اجتماعی یکی از مقاصد بزرگ اسلام است (همان، ۱/۱۹۸)؛ زیرا همه مردم یکسان‌اند و امتیازی بر یکدیگر ندارند، مگر به تقوا؛ به همین جهت هیچ‌یک از اختلافات زبانی، قومی، رنگی سبب امتیاز گروهی بر گروه دیگر نیست و همه افراد در کرامت الهی شریک‌اند و لازم است در حقوق و بهره‌مندی از مواهب الهی نیز یکسان باشند (همان، ۶/۴۶۰ ـ ۴۶۲). از دیدگاه ایشان در جامعه اسلامی همه افراد از حقوق بشری برخوردارند و تفاوتی میان فقیر و غنی و سیاه و سفید نیست (همان، ۶/۴۵۳ و ۹/۴۸۵) و شخص اول حکومت با آخرین فرد آن در حقوق مساوی‌اند (همان، ۵/۷۰)؛ چنان‌که کسب علم نیز در جامعه در انحصار افرادی خاص نیست و همه افراد در تعلیم و تربیت باید از فرصت‌های برابر آموزشی برخوردار باشند (همان، ۱۹/۱۸۴).
از دیدگاه امام‌خمینی همه این موارد لازمه کرامت انسان است؛ زیرا بر اساس اعتقاد توحیدی همه انسان‌ها در پیشگاه خداوند یکسان‌اند. او خالق همه است و همه بنده او هستند و تنها امتیاز فردی، تقواست؛ بنابراین هر چیزی که این برابری را به هم می‌زند، خلاف کرامت ذاتی انسان است (همان، ۵/۳۸۸ و ۶/۴۶۱). از این‌رو امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر بر مهربانی و رعایت حقوق همه مردم توصیه و مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند: دسته‌ای که دارای ایمان و اسلام‌اند و دسته دیگر که گرچه مسلمان نیستند، ولی در اصل آفرینش با دیگران مشترک‌اند (نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۳).
از دیدگاه امام‌خمینی در حقوق انسانی تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست و اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیت‌های مذهبی آزادی داده و از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسان‌ها قرار داده است، بهره‌مند ساخته است (امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲)؛ بنابراین در حقوق اجتماعی و شهروندی تفاوتی میان شهروندان مسلمان و غیر مسلمان نیست و دولت اسلامی موظف است از حقوق آنان دفاع کند (همان، ۴/۵۰۸)؛ از این‌رو ایشان در فرمان هشت‌ماده‌ای خود در تحکیم کرامت انسان و حفظ حقوق شهروندی بر اموری تأکید کرد، ازجمله حفظ حریم شخصی و داخل‌نشدن در ملک افراد بدون اذن آنان، تجسس‌نکردن در امور مردم و منع توقیف و حبس افراد و مصادره اموال بدون حکم حاکم شرع (همان، ۱۷/۱۴۰ ـ ۱۴۱) (← مقاله‌های فرمان هشت‌ماده‌ای؛ مصادره اموال).
برای کرامت اکتسابی نیز آثار و شاخصه‌هایی است؛ ازجمله:
# کوچک‌دانستن دنیا: برخی روایات آثار کرامت نفس را کوچک‌شمردن دنیا معرفی کرده‌اند (آمدی، ۲۳۱). کسی که نفسش شریف باشد، برای دنیا ارزشی قائل نیست و در برابر اهل دنیا تواضع نمی‌کند (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸۹). از دیدگاه امام‌خمینی عزت و بزرگی نفس از لوازم بی‌اعتنایی به دنیاست و این دو با هم ملازم‌اند (آداب الصلاة، ۴۹) و اشتغال به دنیا می‌تواند نفس شریف را ذلیل و خوار و به عذاب گرفتار کند (همان، ۸۳). به باور ایشان مبدأ عزتِ نفس، اعتماد بر خداوند است و ثمره آن ترک غیر حق است (حدیث جنود، ۳۳۶).
# مرتکب‌نشدن گناه: کسی که دارای شرافت نفس است، آزادی‌ها و خواهش‌های نفسانی خود را محدود می‌کند (همو، آداب الصلاة، ۸۳) و به نفس خود اجازه ورود در گناهان را نمی‌دهد؛ مگر اینکه نفس از راه حیله و مکر وارد شود و عمل را صحیح جلوه دهد یا مجوزی برای انجام آن بیاورد (همو، چهل حدیث، ۶۶ ـ ۶۷)؛ چنان‌که برخی روایات نیز بر آن تأکید دارد (آمدی، ۲۳۱).
# تحمل‌نکردن حقارت: نفسی که شریف است، راضی به اهانت، توهین و تحقیر نمی‌شود و مرگ را به ذلت ترجیح می‌دهد. در مقابل کسی که نفسش برایش شرافت و عزت نداشته باشد، ممکن است برای دنیا خود را ذلیل کند و از ترس فقر به هر عملی دست بزند (امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۴).
# غیرت و حمیت: افرادی که دارای کرامت‌اند، در برابر خود و دیگران دارای غیرت و حمیت‌اند و راضی نمی‌شود زیر بار ظلم بروند و در مقابل جنایت‌ها ساکت نمی‌نشینند (امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۱).
==احکام و حقوق مترتب بر کرامت انسان==
در برخی آثار روایی و فقهی، کرامت انسان به عنوان دلیل یا حکمت احکام یا حقوق انسان، به‌کار رفته است که برخی از این حقوق مربوط به نوع انسان است (سروش محلاتی، ۲/۱۴)؛ ازجمله این حقوق مساوات و عدالت شخص حاکم در برابر عموم مردم است که از نامه امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک اشتر فهمیده می‌شود مبنای آن کرامت ذاتی همه انسان‌هاست و در این حق فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست (نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۳ ـ ۴۵۴).
برخی فقهای شیعه حفظ کرامت انسان را یکی از لوازم حیات اجتماعی می‌دانند و هر گونه هتک نفس و ضررزدن به آن را مخالف این کرامت می‌شمارند (منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ۱/۲۲۷). اساساً قاعده «لاضرر» برای حفظ نظام و روابط اجتماعی وضع شده است و کسی حق ظلم‌کردن و ضررزدن به دیگری را ندارد (صدر، ۱۴۰)؛ بلکه ضرررساندن به نفس نیز جایز نیست (انصاری، مرتضی، ۲/۹۴)؛ چنان‌که بر اساس برخی روایات بدن انسان حقی بر انسان دارد (هیثمی، ۷/۲۳۹). در فقه اهل سنت نیز در مورد طهارت مرده انسان (شافعی صغیر، ۱/۲۳۸) و حرمت دشنام و استهزای مسلمان و غیر مسلمان (زحیلی، ۸/۵۱۵) به کرامت انسان استدلال شده است.
امام‌خمینی نیز برخی حقوق را در اسلام متعلق به عموم مردم و آن را حقی انسانی می‌داند (امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۸)، مانند حق ملکیت (بدائع الدرر، ۱۲۷) و حق احیای موات (البیع، ۳/۳۴). ایشان معتقد است در حکومت اسلامی همه اقلیت‌های مذهبی در همه حقوق مادی با مسلمانان برابرند و اگر خداوند برای تقوا کرامت و ارزش بیشتری قائل شده است، مربوط به امور مادی نیست، بلکه در امور معنوی است، وگرنه در امور مادی اهل تقوا حقی افزون بر دیگران ندارند (امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲). امام‌خمینی مانند دیگر فقها (نجفی، ۳۱/۲۵۰) حفظ نفس محترمه را واجب می‌داند؛ البته این حفظ‌کردن اختصاص به انسان ندارد و حیوانات را نیز شامل می‌شود؛ به همین جهت گفته شده اگر آب کم است و چنان‌چه با آن وضو گرفته شود، نفس محترمی هلاک می‌شود، وظیفه شخص تیمم است (تعلیقه عروه، ۲۴۹).
==موانع کرامت انسان==
برخی امورْ انسان را از کرامت حقیقی خود که کرامت اکتسابی است، باز می‌دارند و به سوی پستی می‌کشاند. قرآن کریم در برابر کرامت، خواری و پستی را ذکر می‌کند که خداوند هر کس را خوار کند، برای او گرامی‌دارنده‌ای نیست (حج، ۱۸). مفسران خواری و اهانت الهی را به استحقاق بنده به عذاب می‌دانند که کسی را یارای نصرت و شفاعت آنان نیست (ابن‌عاشور، ۱۷/۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۳۶۰).
از دیدگاه اندیشمندان اسلامی وقوع در کفر و شرک (طبری، ۱/۳۳۱) و انجام دادن گناهان (گنابادی، ۱/۱۰۷) و هر آنچه که انسان را از حقیقت انسانی دور و به مرتبه حیوانیت نزدیک‌تر می‌کند، مانع کرامت و رسیدن به بهشت جاودان است که دار کرامت است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۸). از دیدگاه امام‌خمینی اموری مانند تکبرکردن بر مردم (چهل حدیث، ۸۹) غرور و خودبینی (آداب الصلاة، ۷۸)، خمودی و سستی در وظایف (حدیث جنود، ۳۷۰)، حب دنیا و مشغول‌شدن به آن (آداب الصلاة، ۸۳)، ارتکاب معاصی (چهل حدیث، ۶۶)، حرص و طمع (حدیث جنود، ۱۱۰ ـ ۱۱۱)، پیروی از هوای نفس و شهوات (چهل حدیث، ۲۵۵)، شرک و ریا (همان، ۳۶ و ۴۶) و هر آنچه که انسان را از عبور از منزل حیوانیت به منزل انسانیت باز می‌دارد و سبب می‌شود انسان مانند حیوان، از مواهب الهی و هدایت و مواعظ دور باشد و تنها به زندگی مادی و طبیعی بسنده کند، از موانع کرامت اکتسابی انسانی شمرده می‌شود. چنین انسانی مسیر سلوک انسانی را گم کرده و به ورشکستگی و خسارت افتاده است (حدیث جنود، ۱۱۰).
==کرامت زن و مرد==
در آموزه‌های اسلامی راه سعادت و کمال برای زن و مرد تفاوتی ندارد و در بسیاری از آیات قرآن، زنان به همراه مردان مورد خطاب قرار گرفته‌اند (← نحل، ۹۷؛ احزاب، ۳۵)؛ بلکه در مواردی زنان به عنوان اسوه و الگو معرفی شده‌اند، مانند آسیه همسر فرعون (← تحریم، ۱۱). در روایات نیز بر تکریم و حقوق زن تأکید شده است (حر عاملی، ۵/۵۱۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۱/۵).
در طول تاریخ پیش از اسلام به زنان به دیده حقارت نظر می‌شد و زنان در سختی‌ها و مظلومیت‌های بسیاری بودند تا آنجاکه برخی، نوزادان دختر را زنده‌به‌گور می‌کردند (نحل، ۵۹). در بسیاری مناطق بر اساس آیین و رسوم، زنان از بسیاری حقوق محروم بودند؛ چنان‌که در هند زن تابع شوهر بود و پس از مردن شوهر با جسد او سوزانده می‌شد یا با خواری زندگی می‌کرد و دیگر حق ازدواج نداشت (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۲۶۴). در کشورهای غربی نیز زنان تا قرن نوزدهم میلادی از بسیاری حقوق محروم بودند تا اینکه در این قرن حرکتی اصلاحی در فرانسه به ثمر نشست و افرادی چون آگوست کنت (۱۸۵۷م) و جان استوارت میل (۱۸۶۹م) نظریه تساوی زن و مرد را در چارچوب فردی مطرح کردند (میل، ۱۷ ـ ۱۸). در اسلام حقوق فراوانی برای زن در ابواب مختلف فقه بیان شده است، ازجمله نفقه، حضانت، ارث و دیه (← مقاله حقوق زن). ‌اندیشمندان اسلامی بر این اعتقادند که اسلام حقوق زیادی برای زن قائل شده است که در طول تاریخ متروک مانده است (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۹/۱۳۸).
امام‌خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۹/۵۸۰) معتقد است زن و مرد در کرامت انسانی برابرند و از نظر حقوق انسانی تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ زیرا هر دو انسان‌اند و حق دخالت در سرنوشت خود دارند؛ البته در بعضی موارد تفاوت‌هایی میان زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنان مربوط نیست (امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴). از نگاه ایشان، اسلام، زن را از مظلومیتی که در جاهلیت داشت، بیرون کشید و آن مقام معنویت و شرافتی که داشت به او بازگرداند (همان، ۷/۳۳۸). ایشان با مخالفت با غرب که از زن به عنوان کالا بهره می‌برد، از آن به جاهلیتی جدید یاد می‌کند که کرامت واقعی زن را سلب کرده است (همان، ۴/۴۲۸). به باور ایشان، زن مربی جامعه است و نقش تربیت افراد را در جامعه بر عهده دارد و سعادت و شقاوت جامعه به این تربیتِ صحیح وابسته است (همان، ۷/۳۳۹) (← مقاله زن).
امام‌خمینی در آثار خود بر برخی حقوق زن در جامعه اسلامی تأکید کرده است، ازجمله: ۱. علم‌آموزی در رشته‌های جدید و حوزوی (همان، ۱۸/۴۰۲) و ورود در مراکز تحصیلی و اقتصادی و آبادانی کشور (همان، ۱۲/۲۷۵)؛ ۲. حق اشتغال که در مواردی برای زنان ضروری و واجب است (همان، ۵/۲۹۴؛ استفتائات، ۳/۳۴۶)؛ ۳. حق مشارکت اجتماعی و سیاسی در انتخاب سرنوشت (امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴)؛ ۴. ورود در مدیریت جامعه (همان، ۶/۴۳۶ و ۱۳/۱۹۳) (← مقاله حقوق زن).
امام‌خمینی، مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۲۷) برخی تفاوت‌ها در احکام و قوانین اسلامی مانند نصف‌بودن دیه و ارث را به تفاوت طبیعی و جسمانی زن و مرد مرتبط می‌داند (امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۹)؛ چنان‌که برخی از این تفاوت‌ها به جهت موقعیت زنان در جامعه است؛ مانند اینکه مهریه و نفقه بر عهده مردان است و زن هزینه تأمین خانواده را بر عهده ندارد (مکارم شیرازی، ۳/۳۷۴) و در برخی روایات نیز بر این مطلب تأکید و استدلال شده است (صدوق، من ‌لایحضره الفقیه، ۴/۳۵۰)؛ چنان‌که در قبول شهادت دو زن در برابر یک مرد (امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۲۵)، به جهت خصلت غریزی احساسات و عطوفت زن است که این موجب دقت کمتر و سرعت در پذیرش ادعاست. اسلام در تمام موارد حقوق افراد، سعی بر دقت در مسائل دارد تا حقوق کسی پایمال نشود (مکارم شیرازی، ۲/۳۸۷).
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
==منابع==
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
* ابن‌عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابن‌عاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
* ابن‌عجیبه، احمدبن‌محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق احمد عبدالله قرشی، قاهره، عباس زکی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* اردبیلی، احمدبن‌محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، بی‌تا.
* اله‌بداشتی، علی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه امام‌خمینی، مجله فلسفه دین، شماره ۱، ۱۳۹۴ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ‌شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* امین، سیده‌نصرت (نصرت‌بیگم)، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بی‌تا، بی‌جا.
* انصاری، زکریا‌بن‌محمد، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، تحقیق عبدالوارث محمد علی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
* انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
* ایروانی، علی، حاشیة المکاسب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
* برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
* بقلی شیرازی، روزبهان، تقسیم الخواطر، تحقیق احمد فرید مزیدی، قاهره، دارالآفاق العربیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
* بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، تصحیح احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۲۰۰۸م.
* بوملحم، علی، مقدمه کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تألیف ابونصر فارابی، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
* جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۸ش.
* جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، تحقیق محمدرضا مصطفی‌پور، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
* جوادی آملی، عبدالله، تفسیر انسان به انسان، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف، تحقیق مصطفی خلیلی، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
* جوادی آملی، عبدالله، هدایت در قرآن، تحقق علی عباسیان، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول٬ بی‌تا.
* حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
* خوارزمی، حسین، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، تحقیق مهدی درخشان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
* دانش‌پژوه، محمدتقی، دیباچه کتاب المنطقیات للفارابی، تألیف ابونصر فارابی، قم، کتابخانه آیت‌الله‏ مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
* درتاج، فتانه و محمد محمدرضایی، محمدرضا، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، مجله فلسفه دین، شماره ۲۹، ۱۳۹۵ش.
* رازی، نجم‌الدین، مرصاد العباد، تهران، بی‌نا، ۱۳۲۲ش.
* رجبی، محمود، انسان‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
* زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* زحیلی، وهبةبن‌مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق، دارالفکر، چاپ چهارم، بی‌تا.
* سبزواری، نجفی، محمدبن‌حبیب‌الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دارالتعاریف للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
* سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
* سروش محلاتی، محمد، رویکرد کرامت محور به فقه اسلامی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* شافعی صغیر، محمدبن‌ ابی‌العباس، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، بیروت، دار احیاء التراث العربی ـ مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* شریعتی، علی، انسان، تهران، الهام، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
* شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* شهید ثانی، زین‌الدین‌‌بن‌علی، رسائل الشهید الثانی، قم، بصیرتی، چاپ اول، بی‌تا.
* شهید ثانی، زین‌الدین‌‌بن‌علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه‌ معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* صدر، سیدمحمدباقر، قاعدة لاضرر و لاضرار، تقریر سیدکمال حیدری، قم، دارالصادقین، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
* صدوق، محمد‌بن‌علی، من ‌لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
* طبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
* طوسی، محمدبن‌حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
* طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
* عیناثی، محمدبن‌محمد، المواعظ العددیه، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
* فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
* فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
* قمی، علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
* قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* کاشانی، عبدالرزاق، تأویلات، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
* کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
* لیثی واسطی، علی‌بن‌محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* محمودی، عبدالحسین، حقوق بشر و چالش‌های فرارو، قم، نجم‌الهدی، چاپ اول، ۱۳۸۵ق.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۳، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۹، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۶، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* مفید، محمدبن‌محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل‌البیت(ع)، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل ‌و چهار، ۱۳۸۶ش.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی ‌و نهم، ۱۳۸۶ش.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و شش، ۱۳۸۵ش.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
* منتظری، حسینعلی، دراسات فی المکاسب المحرمه، قم، تفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵.
* میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
* میل، جان استوارت، انقیاد زنان، ترجمه علاء‌الدین طباطبایی، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
* نخجوانی، نعمت‌الله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
* نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* هیثمی، علی‌بن‌ابی‌بکر، مجمع‌ الزوائد و منبع‌ الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
* رجبی، محمود، انسان‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، ۱۳۹۲ش.
{{پایان}}
سیدعلی احمدی امیری

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۲