کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ملاصدرا'''، محمدبن‌ابراهیم، [[فیلسوف]] و بنیان‌گذار [[حکمت متعالیه]].
ملک‌حسن‌، شاه مراکش، دوست، حامی و میزبان محمدرضا پهلوی.
==زندگی‌نامه==
ملک‌حسن‌ دوم در 9 ژوئیه سال 1929م/ 1308ش در رباط، پایتخت مراکش متولد شد. پدرش ملک‌محمد پنجم از خاندان علویان مراکش بود که از سال 1631م/ 1009ش بر منطقه مغرب عربی حکومت می‌کردند. ملک‌حسن‌ پس از تحصیلات ابتدایى و دانشگاهی در مراکش به فرانسه رفت و در نیروی دریایى دوره آموزش ناو جنگی را فرا گرفت و سپس در دانشگاه بوردگن فرانسه در رشته حقوق به تحصیل پرداخت (واتربوری، 207؛ گازیروسکی، 582). او پس از فوت پدرش در 26 فوریه 1961م/ 1340ش در 32سالگی به پادشاهی رسید (بالتا، 121 ـ 122). وی در دسامبر 1962م/ 1341ش با تغییر قانون اساسی و کاهش نقش سیاسی احزاب به‌سرعت قدرت خود را تثبیت کرد (همان؛ گازیروسکی، 582). او از انتساب خود به خاندان پیامبر اکرم(ص) و نیز بر عهده‌داشتن رهبری مبارزه علیه استعمار فرانسه، برای به‌دست‌آوردن محبوبیت در میان مردم استفاده می‌کرد (دکمجیان، 375 ـ 376) و با اطلاعاتی که از فقه و تمدن اسلامی داشت، خود را «امیرالمؤمنین» می‌خواند و در برخی از سمینارها به عنوان یک صاحب ‌نظر اسلامی سخنرانی می‌کرد (کمالیان و رنجبر، 2/613 ـ 614).
محمدبن‌ابراهیم قوامی، معروف به «صدرالدین شیرازی»<ref>ملاصدرا، التصور و التصدیق، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱.</ref> و صدرالمتألهین و ملاصدرا، در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ق در [[شیراز]] و در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۸/۲۹۱؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷؛ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> پدر او از علما و یکی از کارگزاران حکومت صفوی<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> و از خاندان قوامی بود، یعنی خاندان وزیر حاجی‌قوام‌الدین حسن بودند که در سال ۷۵۴ق در شیراز از دنیا رفت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷ ـ ۱۳۰.</ref>
ملک‌حسن‌ با رژیم صهیونیستی اسرائیل رابطه‌ای نزدیک و دوستانه داشت و در همین راستا زمینه آشنایی و ارتباط محمد انور سادات، رئیس‌جمهور پیشین مصر با صهیونیست‌ها و امضای قرارداد معروف کمپ‌دیوید در سال 1978م/ 1357ش را فراهم کرد (بالتا، 130؛ گازیروسکی، 607 ـ 608). او در سال 1986م/ 1365ش با شیمون پرز، نخست‌وزیر وقت رژیم اسرائیل در شهر «افران» مراکش دیدار و تلاش کرد پس از ترور انور سادات، در سال 1981م/ 1360ش، دوباره نشست عرب‌ها و اسرائیل برگزار شود و زمینه برقراری و توسعه روابط عرب‌ها با رژیم صهیونیستی فراهم گردد (گازیروسکی، 607). رابطه ملک‌حسن‌ با رژیم پهلوی بسیار نزدیک و صمیمانه بود. وی در جریان مبارزات اسلامی به رهبری امام‌خمینی همواره از رژیم پهلوی حمایت می‌کرد؛ حتی در آستانه پیروزی و در هنگامی که امام‌خمینی در پاریس اقامت داشت، تلاش کرد با میانجی‌گری، برای نجات محمدرضا پهلوی راهی پیدا کند (طباطبایی، 3/109 ـ 110؛ کمالیان و رنجبر، 2/613)؛ در حالی‌که امام‌خمینی وساطت امثال ملک‌حسن‌ را بی‌فایده می‌دانست و این‌گونه واسطه‌گری‌ها را اقدامی در جهت تحکیم قدرت پهلوی و ادامه خیانت و جنایت رژیم پهلوی بر ملت ایران می‌شمرد (4/125).
==تحصیلات==
به دنبال اوج‌گیری انقلاب اسلامی، محمدرضا پهلوی که ناچار شده بود از ایران خارج شود، در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و پس از یک هفته اقامت در آنجا به توصیه مقامات امریکا برای اقامت به مراکش سفر کرد (مهدوی، 341 ـ 343؛ میلانی، 518 و 523). ملک‌حسن‌ به گرمی از او استقبال کرد و یکی از کاخ‌های خود را در اختیار او قرار داد (پهلوی، 370) (← مقاله فرار شاه).
ملاصدرا در شهر شیراز علوم مقدماتی را پشت سر گذاشت و در ۲۱سالگی به قصد تکمیل معلومات خویش راهی [[قزوین]] مرکز پیشین حکومت صفویان شد<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> و هنگامی که به شهر کاشان رسید، از محضر ضیاءالعرفاء رازی بهره برد و دو سال آنجا توقف کرد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> سپس راهی قزوین شد و مدت چهار سال در این شهر ماند و در سال ۱۰۰۶ق به [[اصفهان]] رفت. در این زمان [[شاه‌عباس صفوی]] رسماً اصفهان را که مرکز علمی شده بود، پایتخت خود قرار داده بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱ ـ ۱۳۲.</ref> از دوره تحصیل ملاصدرا در شیراز و قزوین گزارش مفصل و صریحی در دست نیست؛ اما دوره تحصیلش در اصفهان را خود و شاگردش [[فیض کاشانی]]، در رساله شرح الصدر گزارش کرده‌اند.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۳.</ref>
ایران و مراکش قرارداد بازگرداندن مجرمان را داشتند؛ بنابراین با درخواست رسمی دولت ایران درباره بازگرداندن پهلوی، طبق قانون و به موجب قرارداد، ملک‌حسن‌ باید او را تحویل می‌داد یا از وی می‌خواست تا کشور مراکش را ترک کند (نوازنی، 109 ـ 110 و 134). امام‌خمینی نیز به طور غیر رسمی از دولت مراکش خواسته بود که پهلوی را به دولت انقلابی ایران تحویل دهد تا در دادگاه انقلاب محاکمه شود؛ ولی ملک‌حسن‌ حاضر به این کار نبود (همان، 109). از سوی دیگر، ملک‌حسن‌ که احساس می‌کرد از اقامت پهلوی در مراکش به درد سر افتاده، مایل نبود وی به مدت نامحدودی در مراکش بماند (همان، 93 ـ 94)؛ از این‌رو از وی خواست تا بنا به برخی ملاحظات سیاسی از هر گونه فعالیت و موضع‌گیری سیاسی خودداری کند و این مسئله مایه افسردگی پهلوی شد (همان، 113). همچنین وی برای اینکه اقدام خود در پناه‌دادن به پهلوی را توجیه کند، اعلام کرد قصد مداخله در امور ایران را ندارد، پهلوی در مراکش مهمان اوست و مقامات ایران نباید این مهمان‌نوازی را با مداخله در امور ایران اشتباه کنند (نوازنی، 147). امام‌خمینی با اشاره به درماندگی محمدرضا پهلوی در خارج از ایران، اظهار داشت کار وی به جایی رسیده است که رفیق شفیق او ملک‌حسن هم اعلام کرده که او را به شاهی نمی‌شناسد (6/232) و او را تنها به عنوان یک آدم عادی می‌پذیرد (6/341). با این حال، با تثبیت پیروزی انقلاب اسلامی، ملک‌حسن‌ به سبب نگرانی از پیامد‌های احتمالی حضور پهلوی در مراکش از وی خواست مراکش را ترک کند و هواپیمای خود را نیز در اختیار او قرار داد تا به پاناما برود (پهلوی، 370؛ طباطبایی، 3/187).
 
پس از آغاز جنگ عراق علیه ایران در 31 شهریور سال 1359، ملک‌حسن‌ به حمایت از صدام حسین پرداخت. وی پس از عملیات «کربلای ۵» در منطقه شلمچه و احتمال سقوط بصره در جنوب عراق، حمایت خود از رژیم عراق را بیشتر کرد و در اجلاس سران عرب در «فاس» مراکش تلاش زیادی کرد تا سوریه و لیبی را که در جنگ بی‌طرف بودند، به حمایت از این رژیم متقاعد کند؛ ولی موفق نشد؛ با این حال، وی در آن اجلاس میلیارد‌ها دلار از کشورهای عرب برای کمک به رژیم عراق جمع‌آوری کرد و در اختیار آن قرار داد (جنابی). او افزون بر حمایت‌های گسترده سیاسی و تسلیحاتی، 320 افسر از نیروهای زمینی و هوایی خود را به عراق فرستاد تا در کنار عراق با ایران بجنگند. وی در طول سال‌های جنگ نقش دلالی اسلحه از کشورهای اسرائیل، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا را برای صدام حسین انجام می‌داد (همان). امام‌خمینی با اشاره به ادعای صلح‌طلبی صدام در جنگ تحمیلی و توسل به سران کشورهای منطقه از قبیل ملک‌حسن و ملک‌حسین، آنان را جنایتکاران تاریخ و ورشکستگانى دانست (17/317) که صلح‌طلبی آنان نیز باطنش جنگ است و با صلح‌طلبی ایران که انسانی، الهی و واقعی است، متفاوت می‌باشد (17/26).
ملاصدرا چهار سال در قزوین و شش سال در اصفهان ماند و از استادانی چون [[بهاءالدین محمدبن‌حسین عاملی]] مشهور به شیخ بهایی در [[فقه]] و [[اصول]]، [[ریاضیات]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] و از [[محمدباقر میرداماد]] در [[فلسفه]] و دیگر رشته‌های علوم عقلی بهره گرفت و از این دو استادش، [[اجازه نقل حدیث]] دریافت کرد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۴ ـ ۲۶.</ref> او از این دو استاد خود با تجلیل و احترامی بسیار یاد کرده‌است.<ref>ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۶ ـ ۸.</ref>
مسلمانان مراکش با الهام‌گرفتن از انقلاب اسلامی ایران در اعتراض به رژیم وابسته ملک‌حسن‌ در سال 1984م/ 1363ش دست به تظاهرات و راهپیمایی زدند که وی به‌شدت آنان را سرکوب و عده زیادی را بازداشت و زندانی کرد. جریان اسلام‌گرای «عبدالسلام یاسین» که از شاخه‌های «جمعیة الشباب الاسلامیه» بود، از طرفداران انقلاب اسلامی و علاقه‌مندان به امام‌خمینی بود و بر ضد امپریالیسم غرب، انحطاط اخلاقی و بی‌عدالتی اجتماعی مبارزه می‌کرد. در فوریه 1984م/ 1363ش رژیم مراکش وی را بازداشت و به مدت چهار سال زندانی و شکنجه کرد (دکمجیان، 376 ـ 378). این رژیم همچنین شورش‌ها و اعتصاب‌های گسترده مردمی را سرکوب کرد که در جریان آن، دست‌کم 150 نفر کشته و هزاران نفر بازداشت و زندانی شدند (گازیروسکی، 585 ـ 586). ملک‌حسن‌ با نشان‌دادن عکس امام‌خمینی در تلویزیون مغرب که مأموران وی از تظاهرکنندگان گرفته بودند، تظاهرکنندگان را طرفداران امام‌خمینی نامید. وی همراه داشتن عکس ایشان را جرمی نابخشودنی و دلیل سرکوب مردم دانست و ایران را به مداخله در امور مراکش متهم کرد (هاشمی رفسنجانی، 460). به دنبال اظهارات اهانت‌آمیز ملک‌حسن‌ به امام‌خمینی، وزارت امور خارجه ایران به‌شدت اعتراض کرد و از وی خواست از اظهارات خود پوزش بخواهد (اطلاعات، 1/7/1358؛ نوازنی، 178 و 212). پس از اعتراض ایران ملک‌حسن‌ سفیر خود را از تهران فرا خواند (اطلاعات، 4/7/1358، 1؛ نوازنی، 179) و روابط ایران و مراکش که از آغاز پیروزی انقلاب به‌شدت کاهش یافته بود، به طور کامل قطع شد (اطلاعات، 12/11/1359؛ نوازنی، 273).
 
امام‌خمینی، ملک‌حسن‌ را وابسته به قدرت‌های خارجی می‌دانست و همواره از عملکرد وی انتقاد می‌کرد. ایشان در 22 اسفند 1361 با اشاره به سابقه کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد، به وضعیت و ترکیب جدید آن انتقاد کرد و ملک‌حسن‌، ملک‌حسین‌ (← مقاله ملک‌حسین‌)، حسنی مبارک و امثال آنان را اشخاص وابسته به قدرت‌های شرق و غرب خواند (17/362 ـ 363). ایشان معتقد بود ستایش امریکا از این کنفرانس، دلیل وابستگی آن به غرب است و لازم است برای نتیجه‌بخش و مفیدبودن چنین کنفرانس‌هایی، نخست افراد متعهد از غیر متعهد جدا شوند؛ زیرا امثال ملک‌حسن‌ به جهت وابستگی آشکار به قدرت‌های خارجی، لایق عضویت در چنین مجموعه‌ای نیستند (همان).
{{ببینید|حکما}}
امام‌خمینی با اشاره به توطئه برگرداندن مصر به سازمان کنفرانس اسلامى‏ توسط ملک‌حسن و ملک‌حسین پس از پیمان کمپ دیوید، این اقدام را برای حل عقده‏هایى که از بیدارى ملت‌ها و پرخاشگرى آنها براى اینان حاصل شده است، غیر کافی دانست (18/330). ایشان‏ در پیام خود به مناسبت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، با اشاره به بی‌مورد بودن ترس حکومت‌های منطقه ازجمله مراکش از پیامد‌های انقلاب اسلامی ایران، تبلیغات آنان علیه جمهوری اسلامی ایران را نکوهش و اعلام کرد مستضعفان جهان اسلام از برخی اعمال دولت‌مردان منطقه ناراضی‌اند و رفتار حاکمان خود را خلاف شئون اسلامی می‌دانند (18/340 ـ 341). ایشان برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در مراکش را هم به سبب محل برگزاری و هم از نظر محتوا به‌شدت محکوم و تأکید کرد در این شرایط تلاش سران کشورها برای برگزاری چنین کنفرانس‌هایی جز به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل ثمره دیگری ندارد (18/341 ـ 342). ایشان در این پیام با اشاره به اینکه دست ملک‌حسن‌، میزبان اجلاس سران کشورهای اسلامی، به خون مسلمانان مظلوم آغشته است، خاطرنشان کرد سران اسلامی شخصی را رئیس کنفرانس کرده‌اند که اعتراض‌های گسترده ملت خود را که به قبول طرح «کمپ دیوید» و «فهد» معترض بودند، به‌شدت سرکوب کرد و مسلمانان را در همه شهرهای آن کشور به خاک و خون کشید (18/341 ـ 342).
 
امام‌خمینی همچنین در 16 مرداد 1365 در پیام به زائران خانه خدا، به سران کشورهای اسلامی ازجمله ملک‌حسن‌ سفارش کرد مراقب چپاولگری‌های استعمار باشند و برای مردم مستضعف و فقیر خود، بیش از این ننگ وابستگی به بار نیاورند (20/97 ـ 98). ایشان با اشاره به اینکه امثال ملک‌حسن‌ ابزار دست استعمارند که شکست‌خوردگانِ از وحدت مسلمانان، آنان را وارد صحنه کرده‌اند، وی را به سبب ملاقات و دست دوستی دادن به شیمون پرز، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، خائن به اسلام و ملت‌های مسلمان به‌خصوص ملت‌های عربی و فلسطین دانست و خیانت وی را نابخشودنی شمرد و از ملت‌ها و دولت‌های اسلامی و عربی خواست که با برخورد قاطع دست او را قطع کنند (همان). ایشان در 12 مرداد 1366 نیز در پیام دیگری درباره کشتار زائران ایرانی در مراسم «برائت از مشرکین» به دست مأموران رژیم آل‌سعود حمایت ملک‌حسن‌، ملک‌حسین ‌و صدام‌ حسین از جنایت آل‌سعود در قتل عام زائران خانه خدا را محکوم (همان، 20/350 ـ 351) و اعلام کرد گویا آل‌سعود در کشتن صدها زن و مرد بی‌دفاع مسلمان و عبور از روی اجساد مطهر آنان، به پیروزی بزرگی رسیده و سنگر بزرگی را فتح کرده است که آنان اعلام همبستگی با آل‌سعود کرده‌اند و در حالی‌که جهان اسلام به ماتم نشسته و دل پیامبر خاتم(ص) از این جنایت شکسته است، به همدیگر تبریک می‌گویند (همان). ایشان همچنین با اشاره به اینکه مسئله اعلام برائت از مشرکان در مراسم حج، فرمان الهی است، آل‌سعود و ملک‌حسین‌، ملک‌حسن‌، حسنی مبارک و صدام حسین را ظالم و ستمگر شمرد و اقدام آنان را به‌شدت نکوهش کرد (همان، 20/353) (← مقاله کشتار حجاج ایرانی).
ملاصدرا در سال ۱۰۱۲ق به شیراز بازگشت و در مدرسه منصوریه شیراز، به درس و بحث پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> بی‌پروایی او در بیان مباحث دقیق فلسفی و علوم عقلی موجب ایجاد تنش میان او و برخی علمای شیراز شد و تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان او را [[تکفیر]] کردند؛ از این‌رو او به کاشان مهاجرت کرد و در سال ۱۰۱۷ق با دختر استادش ضیاءالعرفاء رازی ازدواج کرد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> حاصل این ازدواج سه دختر و دو پسر بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۴۴.</ref> وی سپس به شیراز برگشت؛ اما توجه عمیق او به رواج علوم عقلی و حدیث با دید حکیمانه سبب اعتراضات فراوانی علیه او شد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲ ـ ۱۳۳.</ref> از این‌رو ماندن در شیراز را برای خود طاقت‌فرسا دید و ناگزیر شد از آن شهر خارج شود<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۴.</ref> و به [[قم]] مهاجرت کند. وی در مدرسه آستانه (فیضیه) به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref> بنابر آنچه از عبارات ملاصدرا و شواهد تاریخی بر می‌آید، وی در دوره‌ای از حیات علمی خود، مورد آزار برخی افراد سطحی‌نگر و ظاهربین قرار گرفت.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۷؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۸.</ref>
امام‌خمینی در 13 تیر 1367 در پاسخ به نامه تسلیت حسینعلی منتظری به ایشان درباره حمله امریکا به هواپیمای مسافربری (← مقاله حمله امریکا به هواپیمای مسافربری) با اشاره به اینکه مقابله ایران تنها با عراق و رژیم‌های اردن، مصر و مراکش نبود، بلکه جنگ با ابرقدرت‌های شرق و غرب بود، بار دیگر از پشتیبانی ملک‌حسن‌ و دیگر سران دولت‌های همسو با رژیم عراق به‌شدت انتقاد کرد (21/68 ـ 69). ایشان در وصیت‌نامه خود نیز برای مسلمانان و مستضعفان جهان، دشمنی با امثال ملک‌حسن‌، ملک‌حسین‌، حسنی مبارک و صدام حسین را که خادم امریکا و اسرائیل‌اند و در این راه از هیچ جنایتی به ملت‌های خود رویگردان نیستند، موجب افتخار دانست (همان، 21/398).
 
ملک‌حسن‌ در 22 جولای 1999م/ 1378ش در هفتاد‌سالگی و پس از 38 سال سلطنت درگذشت و محمد ششم پسر وی در 36سالگی جانشین او شد (گازیروسکی، 588؛ راسخون).
ملاصدرا با مهاجرت به قم در [[روستای کهک]] مدتی مشغول ریاضت‌های سخت شرعی شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶.</ref> آغاز این دوران روشن نیست؛ اما بر اساس نوشته خودش، از ۴۳سالگی در این محل ساکن شد. او در مدتی که در کهک بود، افزون بر [[تهذیب نفس]]، به نگارش برترین اثر بزرگ خود یعنی [[الحکمة المتعالیه]] موفق شد. رسیدن اخبار تألیف اسفار اربعه و دیگر آثار وی در فلسفه و علوم دینی به شیراز سبب شد امام‌قلی‌خان حکمران فارس از وی دعوت کند که به شیراز بازگردد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref> ملاصدرا سرانجام در سال ۱۰۵۰ق در [[بصره]] به هنگام بازگشت از سفر [[حج]] درگذشت و پیکرش از بصره به [[نجف اشرف]] انتقال یافت و در ایوان سمت راست بقعه منوره [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] دفن شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۹ ـ ۱۴۲.</ref>
منابع: اطلاعات، روزنامه، 1/7/1358؛ 4/7/1358؛ 12/11/1359ش؛ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ بالتا، پل، مغرب بزرگ، ترجمه عباس آگاهی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وابسته به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول 1370ش؛ پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، سیمرغ، چاپ اول، 1371ش؛ جنابی، علی، مصاحبه، تابناک، پایگاه اطلاع‌رسانی، 18/12/1387ش؛ دکمجیان، هرایر، اسلام و انقلاب، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی، ترجمه حمید احمدی، تهران، کیهان، چاپ اول، 1377ش؛ راسخون، پایگاه اطلاع‌رسانی، 6/6/1395ش؛ طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1387ش؛ کمالیان، محسن و علی‌اکبر رنجبر کرمانی، عزّت شیعه، قم، صحیفه خرد، چاپ اول، 1386ش؛ گازیروسکی، مارک، سیاست و حکومت در خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه عسکر قهرمان‌پور، تهران، ‌امیرکبیر، چاپ اول، 1394ش؛ مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1378ش؛ میلانی، عباس، نگاهی به شاه، تورنتو ـ کانادا، نشر پرشین سیرکل، چاپ اول، 1392ش/ 2013م؛ نوازنی، بهرام، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دی‌ماه 1356 تا مرداد 1367، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. چاپ اول، 1381ش؛ واتربوری، جون، امیرالمؤمنین: الملکیة و النخبة السیاسیة المغربیه، ترجمه عبدالغنی ابوالعزم و دیگران، مغرب، رباط، الغنی للنشر، چاپ دوم 2004م؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال 1362، آرامش و چالش، به کوشش مهدی هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1381ش.
 
[[امام‌خمینی]] از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد می‌کند که به‌خوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد، ازجمله: مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین،<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۹۵ و ۱۷۱؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱.</ref> محقق فلاسفه، فخر طایفه حقه، [[فیلسوف]] معظم،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۸۰ ـ ۳۹۵ و ۴۱۳.</ref> فیلسوف کبیر، حکیم بزرگ،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۸ و ۲۳۱.</ref> شیخ‌العرفاء الکاملین،<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۰؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۵۷ و ۸۴.</ref> شیخ مشایخ الاولیاء و الحکماء صدر صدور المتألهین و العرفا <ref>امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱ و ۱۴۰.</ref> مؤسس قواعد الهیه و مجدد حکمت مابعدالطبیعه؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> همچنین ایشان خود را متأثر از فلسفه ملاصدرا شمرده<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.</ref> و در نامه‌ای به [[گورباچف]] از مبانی محکم فلسفی وی یاد کرده‌است؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۴.</ref> چنان‌که در تاکید بر جایگاه این فیلسوف بزرگ، این تعبیر را به کار برده‌است: «ملاصدرا، و ما ادریک ما ملاصدرا!»؛<ref>فهری، مقدمه شرح دعاء السحر، امام‌خمینی، ۱۳.</ref> با این حال، گفته شده ایشان بر خلاف دانش فلسفه، اهلیت کامل ملاصدرا را در دانش عرفان نفی کرده‌است<ref>خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیة، ۶۱۹.</ref> و این گفته با ظاهر اوصاف یادشده سازگاری ندارد.
 
امام‌خمینی، ملاصدر را سرآمد اهل [[توحید]] می‌داند و در برابر گروهی که وی را زندیق و [[صوفی]] شمرده و لعن و تکفیر کرده‌اند، دفاع می‌کند و بر این باور است که در تمام آثار ملاصدرا [[ایمان]] به خدا و [[پیامبر(ص)]] و [[ائمه معصومین(ع)]] موج می‌زند و وی نه تنها ذره‌ای میل به [[تصوف]] و صوفی‌گری نداشته بلکه کتاب کسر الاصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نگاشته‌است؛ البته در نگاه ایشان این توهین‌ها و لعن‌ها به مقامات ملاصدرا زیانی نمی‌رساند بلکه حسنات او را افزوده و موجب ارتقای درجات وی می‌گردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref>
==شاگردان ملاصدرا==
ملاصدرا در دوره زندگی خویش، تعدادی از طالبان علم را آموزش داد که بعدها در فعالیت‌های فلسفی در ایران سهمی بسزا داشتند.<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۱.</ref> از بهترین شاگردان ایشان عبارت‌اند از:
#ملامحسن فیض کاشانی (م۱۰۹۱ق): فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ امامیه در سده یازدهم هجری قمری است که به دلیل قوت و مهارت در علوم عقلی و نقلی از فاضلان نادر در زمانه خود به شمار می‌رود. او یکی از جامع‌ترین و پرکارترین دانشمندان مسلمان است که افزون بر حکمت بر فقه، حدیث، [[اخلاق]] و [[عرفان]] تسلط داشته‌است.<ref>(موسوی خوانساری، روضات الجنات، ۶/۷۹؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۴۹۸ ـ ۵۰۰.</ref> وی داماد ملاصدرا بود و لقب فیض را ملاصدرا به او داد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۸.</ref>
#مولاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق): لاهیجی یکی از حکیمان و استادان بزرگ فلسفه و حکمت و [[کلام]] و از محققان عصر خود در مکتب مشاء و اشراق و یکی از بزرگ‌ترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محقق‌ترین متکلمان در دوره اسلامی است.<ref>آشتیانی، منتخباتی از آثار، ۱/۲۸۷.</ref> او بیشتر تلاش خود را صرف مسائل اعتقادی، کلامی و فلسفی کرد.<ref>قربانی، مقدمه کتاب گوهر مراد، ۳.</ref> وی نیز داماد ملاصدرا بود و از طرف او ملقب به «فیاض» شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹.</ref>
از دیگر شاگردان ملاصدرا، ملاحسین‌بن‌ابراهیم تنکابنی، میرزاجانی، ملاعبدالرشید و میرزاقوام‌الدین نیریزی بودند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۹/۴۸۹؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹ ـ ۱۰.</ref>
==آثار و تألیفات==
ملاصدرا که جامع حکمت بحثی و حکمت ذوقی بود،<ref>اعوانی، چرا ملاصدرا را ملاصدرا نامیده‌اند، ۱۲.</ref> بیش از پنجاه اثر به وی منسوب است.<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۵.</ref> تقریباً همه آثار ملاصدرا بر مدار تحقیقات عقلی و هم‌سنخ با معقولات است؛ حتی آثار نقلی وی مانند تفسیر القرآن الکریم و شرح [[اصول الکافی]] به روش و رویکرد عقلی سامان یافته‌است. این آثار را می‌توان در دو گروه طبقه‌بندی کرد:
===آثار فلسفی و عرفانی===
#'''الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه:''' این کتاب بزرگ‌ترین و جامع‌ترین کتاب ملاصدراست که مشتمل بر امور عامه، [[جواهر]]، [[اعراض]]، [[نفس]]، [[مبدأ و معاد]] است. ملاصدرا که گفته شده‌است این کتاب را بر چهار سفر عرفانی منطبق کرده، در این اثر در صدد مقایسه میان افکار خود و پیشینیان برآمده و به نحوی خاص مشی کرده‌است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۸.</ref>
#'''الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه:''' این کتاب تلخیص آرای ملاصدراست که گفته شده از حیث جامعیت و داشتن مبانی و آرای فلسفی و عرفانی بی‌نظیر است <ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۶۲.</ref>
#'''رسالة العرشیه:''' این رساله خلاصه آرای ملاصدرا در مباحث مبدأ و معاد است <ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۵.</ref>
#'''التعلیقات علی الهیات الشفاء:''' این تعلیقات ناتمام است و تا مقاله ششم نوشته شده‌است. ملاصدرا در این کتاب بیشتر به توضیح کلمات [[ابن‌سینا]] پرداخته‌است؛ اما گاهی به مبانی خود نیز اشاره کرده‌است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۴.</ref>
#'''تعلیقات بر شرح حکمة الاشراق:''' در این کتاب ملاصدرا میان مشاء و اشراق داوری کرده و مشکلات حکمة الاشراق را حل کرده‌است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.</ref> تعلیقات وی بر حکمت اشراق افزون بر بیان مشکلات حکمت ذوقی و کشفی و تقریر مبانی [[شیخ اشراق]] و تتمیم نواقص این حکمت، مشتمل بر دفع بسیاری از مناقشات و ایرادهای شیخ اشراق بر مبانی حکمای مشاء است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.</ref> از دیگر کتاب‌های فلسفی ملاصدرا المبدأ و المعاد، رسالة فی الحدوث، المشاعر، القضا و القدر، کسر الاصنام الجاهلیة، مظاهر الالهیه و مفاتیح الغیب است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۴ و ۲۶۲ ـ ۲۶۴.</ref>
===آثار تفسیری و روایی===
تفسیر قرآن کریم و شرح ملاصدرا بر اصول کافی حاکی از نهایت تسلط او به دانش تفسیر و حدیث است. ملاصدرا احاطه عجیبی بر آثار و افکار و آرای اهل تفسیر و حدیث داشته‌است و خود نیز در تفسیر قرآن و بیان رموز و اسرار و [[تأویل]] آن از راسخان در علم قرآن و از بزرگان اهل [[کشف و یقین]] به شمار می‌رود. تفسیر او مشتمل بر عالی‌ترین مباحث مربوط به مبدأ و معاد و حل معضلات در معارف الهی و علوم حقیقی است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۶.</ref>
 
تفسیر القرآن ملاصدرا شامل [[سوره فاتحة الکتاب]] و قسمت زیادی از سوره بقره و آیه نور و سوره‌های یس، واقعه، حدید، جمعه، سجده، طارق، الاعلی، الزلزال، الضحی و الطلاق است. وی در این تفسیر به گفته‌های مفسران و نیز روایات [[اهل بیت(ع)]] پرداخته و به بررسی و تحقیق بسیاری از مبانی فلسفی و اصول عرفانی همت گماشته‌است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۳.</ref> شرح ملاصدرا بر [[اصول کافی]]، شرحی بی‌مانند است. استفاده از روایات اهل بیت(ع)، وی را در تحریر معضلات و مشکلات علم اعلی و حکمت متعالیه یاری کرده و از مطالب و تحقیقات او روشن است که یکی از علت‌های برتری او بر استوانه‌های فن حکمت در دوران اسلامی، انس عجیب او با آیات قرآن و آثار نبوی(ص) و روایات اهل بیت(ع) است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۷.</ref>
 
اثر دیگر ملاصدرا در این زمینه اسرار الآیات است که شرح، تأویل و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی(ص) و اهل بیت(ع) است و دربردارنده عالی‌ترین مباحث مربوط به معارف الهی و علوم قرآنی و ذوقیات است و معارف آن با ادله عقلی تطبیق شده‌است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۳۶.</ref> از آثار دیگر وی در این زمینه متشابهات القرآن و رسالة فی التوحید است که محور آنها نقل است؛ اما تحلیل‌ها و آرای وی به روش عقلی و حِکمی تدوین شده‌است.
==سیری در حکمت متعالیه==
روش‌های معرفتی در علوم عقلی تا زمان ملاصدرا، منحصر در سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی بود. روش کلامی برگرفته از نقل است و رویکرد آن دفاع از آموزه‌های اعتقادی دین است که در قرآن و روایات به آنها تصریح شده‌است.<ref>ایجی، المواقف، ۷.</ref> جهان‌بینی کلامی دارای نحله‌های متعددی است که مهم‌ترین آنها، نحله اشعری و معتزلی و امامیه است. جهان‌بینی فلسفی نیز که محصول عقل است، دارای دو نحله و مشرب مشائی و اشراقی بود. جهان‌بینی عرفانی هم محصول کشف و شهود است. مباحث عرفانی در [[اسلام]]، اگرچه آرای پیش از [[ابن‌عربی]] را شامل می‌شود، پس از ظهور ابن‌عربی عمدتاً در آرای او و شارحان آثارش منحصر می‌شود.<ref>فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۶۹ ـ ۲۷۰.</ref>
 
اندیشمندان اسلامی برای تقارن و نزدیکی سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی تلاش‌های فراوانی کرده‌اند؛ چنان‌که [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] توفیق یافت میان فلسفه و کلام میانجی‌گری کند و با نوشتن [[تجرید الاعتقاد]] به مصالحه و داوری میان کلام و فلسفه پرداخت. توفیق او در این زمینه موجب شد بخشی از نزاع میان متکلمان و فیلسوفان پایان یابد.<ref>فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۷۱.</ref> بعدها [[جلال‌الدین دوانی]] نزاع میان سه مشرب مشائی و اشراقی و عرفانی را با مطرح‌کردن «ذوق‌التأله» که در آن نوعی [[وحدت وجود]] پذیرفته شده‌است، بیان کرد<ref>دوانی، جلال‌الدین، رسالة الزوراء، ۸۲.</ref> و به داوری میان [[فلسفه]] و [[عرفان]] پرداخت. وی کوشید بحث‌های عرفانی را در فضای فلسفی بیاورد و به شکل فلسفی تقریر کند. وی در رساله «الزوراء» طرحی ارائه داد که در آن توانست در فضای فلسفی، راهی عقلانی و برهانی برای اثبات [[وحدت شخصیه وجود]] طی کند.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۱.</ref> اهمیت تلاش‌های محقق دوانی بدین سبب است که پس از وی تا زمان ملاصدرا بیشتر فیلسوفان مقهور اندیشه‌های وی بودند <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۲.</ref> هرچند راه حل او در آغاز مورد قبول واقع شد، اما با آشکارشدن اشکالات آن، مردود شناخته شد. سرانجام ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه توفیق حل آن را یافت. مکتب فکری ملاصدرا را می‌توان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یک طرف فیلسوفی اصیل است و از سوی دیگر، از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیری فلسفی به اثبات مدعای [[عرفان نظری]] به‌ویژه وحدت وجود رسید. او با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنانهادن مکتب خاص، فلسفه را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با عرفان همسو کرد. بر اثر اقدامات ملاصدرا، روش ذوقی ـ شهودی و محتوای وحدت وجود به رسمیت شناخته شد و برای آن استدلال‌های فلسفی ارائه شد.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref>
 
{{ببینید|وحدت وجود}}
 
از سوی دیگر، ملاصدرا به روش متکلمان شدیداً انتقاد می‌کرد و بر این باور بود که آنان در کسب معارف الهی به بی‌راهه رفته‌اند.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶۱.</ref> او همچنین روش عقلی را به‌تنهایی و بدون استمداد از شهود و واردات قلبی در شناخت حقیقت ناکام برمی‌شمرد.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸.</ref> وی روش شهود را نیز به‌تنهایی کافی نمی‌دانست و بر این باور بود که بر ذوقیات و مکاشفاتی که برهانی در تأیید آنها وجود ندارد، اعتمادی نیست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۳۴.</ref> او با تلفیق [[برهان]] و [[شهود]] و نوآوری‌های خود و با ایجاد پیوند میان فلسفه و عرفان و با استفاده از منابع قرآن و روایات، تفکر فلسفی جدیدی را با عنوان حکمت متعالیه عرضه کرد؛ به همین جهت برخی اهل تحقیق بر این باورند که ملاصدرا در حکمت نظری بزرگ‌ترین فیلسوف مشائی و در حکمت ذوقی محقق‌تر و راسخ‌تر از [[شیخ اشراق]] و در عرفان و کشفیات ذوقی از عارفان سرآمد و در فن حدیث و تفسیر، استاد ماهر و محدث و مفسری کبیر است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.</ref> فلسفه ملاصدرا به منزله کانون تقاطعی است که در آن فلسفه مشاء، اشراق و عرفان با یکدیگر تلاقی می‌کنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.</ref>
 
واژه «حکمت متعالیه» در آثار بزرگانی ازجمله [[بوعلی‌سینا]]<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۹۹ و ۴۰۱.</ref> و قیصری<ref>قیصری، رسائل قیصری، ۱۶.</ref> به‌کار رفته‌است؛ اما از آنجاکه تحول و ارتقایی که ملاصدرا در [[حکمت اسلامی]] ایجاد کرد، موجب شکوفایی، کارآمدی و جهشی بارز در آن شد، این نام بر مکتب او استقرار یافت. وی فهم دقایق حکمت و ظرایف معرفت را ویژه راسخان در حکمت متعالیه می‌داند<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۱۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۱.</ref> و با بیان وجه تسمیه کتاب اسفار مبنی بر تطابق ترتیب مباحث آن با چهار سفر سلوکی عرفا و اولیا، مکتب خویش را حکمت متعالیه نام می‌گذارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳.</ref>
 
حکمت متعالیه ملاصدرا، نه تنها یک مکتب علمی و نظام فلسفی خاص است، بلکه یک نظام دقیق معرفتی و دینی است و این همان غایتی است که ملاصدرا در تعریف حکمت به کار برده و منظومه مکتوب فلسفی خود را بر اساس آن تدوین کرده‌است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۱.</ref> نقل دعای منسوب به [[پیامبر اکرم(ص)]] «ربِّ ارنا الاشیاء کما هی» (همان) نشان می‌دهد ملاصدرا می‌کوشد حکمت مد نظر خویش را به تبعیت از دین و معرفت وحیانی برساند و به سرچشمه نبوت متصل کند؛ زیرا معتقد است شناخت حقایق الهی، راهی جز تکیه و اتصال به سرچشمه نبوت و ولایت ندارد؛<ref>امام خمینی، المظاهر الالهیه، ۱۴۲؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۱ و ۸۶.</ref> چنان‌که [[باطن]] و حقیقت حکمت متعالیه، خداشناسی از رهگذر [[خودشناسی]] است و ارتباط و اتصال وجود با مبدأ هستی غایت این مکتب است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۵۱؛ ۸/۲۲۴ و ۹/۲۷۸.</ref>
 
تأثیر حکمت متعالیه بر آثار امام‌خمینی فراوان دیده می‌شود. ایشان راه حل فهم آیات الهی را آشنایی با آثار ملاصدرا می‌داند <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۸۶ ـ ۵۸۷.</ref> و معتقد است وی خلل‌های ابن‌سینا را در [[علم الهی]] روشن کرد.<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی و نسبت‌دادن آن به حکمت یونانی را بی‌اطلاعی از معارف صحیفه الهی و احادیث معصومان(ع) می‌داند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲.</ref>
 
{{ببینید|فلسفه}}
 
مبانی و مسائل اصلی حکمت متعالیه: ملاصدرا بنابر حکمت متعالی خود، مبانی و مسائل مهمی را مطرح کرده‌است، ازجمله:
#'''وجود:''' از مهم‌ترین مؤلفه‌های حکمت صدرایی وجودی‌بودن آن است و وجودشناسی محور اصلی نظام فلسفی ملاصدرا را تشکیل می‌دهد. وی با گذر از [[مفهوم وجود]] به [[حقیقت وجود]] و با ارتقا از [[امکان ماهوی]] به [[امکان فقری]] می‌رسد و به جای تفاوت میان مصداق واجب و ممکن، تمایز میان [[مراتب وجود|مراتب حقیقت وجود]] را مطرح می‌کند.<ref>ملاصدرا، المشاعر، ۴؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۴، ۷۰ و ۲۴۰؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۶۱ ـ ۱۶۵.</ref> وی مسئله وجود را مهم‌ترین مسئله فلسفی به شمار می‌آورد و آگاهی نداشتنِ انسان از وجود را موجب جهل به همه اصول معارف و ارکان می‌داند؛<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۴.</ref> چنان‌که مسئله وجود را اساس قواعد حِکمی و مبنای مسائل الهی می‌داند <ref>ملاصدرا، المشاعر، ۴.</ref> همچنین وی [[اصالت وجود]] را اصلی اساسی و زیربنای مباحث فلسفی می‌داند.<ref>ملاصدرا، ۹؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۱۹۸.</ref> او با طرح این اصل در [[فلسفه اسلامی]]، نوعی دگرگونی به وجود آورد و به جریان و اندیشه‌های فلسفی رنگی تازه و چهره‌ای جدید بخشید.<ref>دینانی، نیایش فیلسوف، ۴۲۱ و ۴۳۲؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۸۵.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز همسو با حکمت متعالیه وجودشناسی را محور اصلی نظام فلسفی خویش قرار داده‌است و بر اصالت وجود و اعتباری‌بودن [[ماهیت]] تأکید می‌کند و در جایگاه یکی از راسخان در حکمت متعالیه، از اصالت وجود، به اصلی کلی یاد می‌کند که مسائلی چون اصل توحید و بسیاری از مباحث مبدأ و معاد با این اصل روشن می‌شوند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۹ و ۳/۵۵۳ ـ ۵۵۷؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۴۳.</ref> {{ببینید|وجود|اصالت وجود}}
#'''وحدت وجود:''' برخی [[عارفان]] سعی کرده‌اند معارف شهودی ازجمله وحدت وجود را برهانی سازند و آن را با بیان استدلالی عرضه کنند؛<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۵۹ ـ ۶۸.</ref> اما کسی که در تقریری بی‌سابقه در برهانی‌کردن مبانی عرفانی به‌ویژه وحدت شخصیه وجود موفق شد، ملاصدرا بود. وی در آثار خود تحلیل عمیقی از حقیقت معلول در [[نظام علت و معلول]] به دست داده‌است. در این برداشت تمام هویت معلول، هویت ربطی و تعلقی به علت معرفی می‌شود. وی با پذیرش بنیاد ربطی برای معلول‌ها نتیجه آن را اثبات وحدت شخصیه وجود می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۹ ـ ۳۰۰.</ref> امام‌خمینی نیز با ارجاع [[علیت]] به تشأّن و ظهور و تجلی<ref>امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۷۵ ـ ۱۷۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۳.</ref> و با نفی استناد حقیقی وجود معلول و عین ربط بودن آن، به تقریر برهان وحدت وجود پرداخته‌است.{{ببینید|وحدت وجود}}
#'''تشکیک در وجود:''' یکی از اصول حکمت متعالیه [[مراتب تشکیکی وجود]] است که تقریباً بر تمام مباحث مکتب حکمت متعالیه ملاصدرا سایه افکنده‌است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۳۴ ـ ۱۳۶؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۷، ۸۲ و ۲۴۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷ ـ ۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایة الاثیریه، ۳۵۶ ـ ۳۵۷.</ref> ملاصدرا بر پایه اصالت وجود، تشکیک را بستر وجود و حقایق وجودی تفسیر و تبیین می‌کند. تشکیک در وجود آن است که یک حقیقت، در عین وحدت، مشتمل بر همه کثرات وجودی است؛ به این معنا که وجود در عین وحدت، کثرت را نیز داراست و این وجود واحد مابه‌الاشتراکِ همه کثرت‌های خارجی است و در عین حال تمایز کثرت‌ها از یکدیگر نیز به چیزی جز همین حقیقت واحد نیست. از این‌رو مابه‌الاشتراکِ حقایق وجودی عین مابه‌الامتیاز آنهاست؛ پس کثرات وجودی نه تنها مباین یکدیگر نیستند، بلکه همگی مراتب یک حقیقت وجودند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰ ـ ۱۲۱، ۳۷۹؛ ۷/۱۴۹ و ۹/۲۵۷.</ref> امام‌خمینی نیز بنابر اصالت وجود به بحث از تشکیک در وجود پرداخته‌است و با رد تشکیک عرضی و ماهوی<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶؛ امام خمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴ ـ ۳۰۵ و ۴/۱۹۳.</ref> وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی می‌داند و تأکید می‌کند مراد از تشکیکْ حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است نه مفهوم وجود؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۷۵.</ref> اما سرانجام با توجه به مشرب عرفانی و وحدت شخصیه وجود قائل به تشکیک در مظاهر می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۶.</ref> {{ببینید|تشکیک در وجود}}
#'''حرکت جوهری:''' ملاصدرا در پرتو نظریه [[حرکت جوهری]]، تفسیر فلسفی نویی از حرکت ارائه می‌کند که اساساً با تبیین فلسفی ارسطو و ابن‌سینا متفاوت است.<ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۵۴.</ref> امام‌خمینی نیز به پیروی از حکمت متعالیه به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات آن و نتایج و ثمرات آن پرداخته و اشکالات بر حرکت جوهری را نقد و بررسی کرده‌است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۰۲ ـ ۱۰۳ و ۱۲۰ ـ ۱۲۵؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵ ـ ۱۳۸.</ref> ایشان معتقد است مقوله جوهر دارای فرد سیال است و اصل ذات و جوهر، در حرکت است؛ یعنی یک هویت متدرج به نحو وجود سیال است؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۷۷.</ref> بر این اساس حرکت در اصل وجود جوهر اشیا به نحو تدریج تغییر می‌یابد و ذات ناآرام اشیا در هر آنی در حال تغییر و تحول است؛ اما این حرکت از چنان نظمی برخوردار است که به‌راحتی نمی‌توان به آن پی برد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۰۵؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵ ـ ۱۳۶.</ref> {{ببینید|حرکت جوهری}}
#'''حدوث و قدم زمانی عالم:''' ملاصدرا با توجه به مبانی حکمت متعالیه نظر متکلمان و حکمای مشاء را درباره حدوث و قدم عالم نمی‌پسندد و با استفاده از اصل حرکت جوهری به این نتیجه می‌رسد که عالم جسمانی دایماً در حال نو شدن و حدوث است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> امام‌خمینی همسو با حکمت متعالیه نظریه متکلمان را نقد و بررسی کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۵.</ref> و قائل است حادث طبیعی موجودی است که بر اساس حرکت جوهری هر لحظه تجدد و تغییر می‌یابد و در هر آنی صورت نوعیه‌ای که مقوم ذات اوست به وی افاضه می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۶۸؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳ و ۳۰۱.</ref> ایشان حدوث زمانی را برای همه موجودات اثبات می‌کند؛ اما فرق ایشان با ملاصدرا در این است که ایشان حدوث زمانی را به‌نوعی حتی در مجردات جاری می‌داند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳ ـ ۳۴.</ref> ایشان همسو با حکمت متعالیه درباره حقیقت و ماهیت زمان و رابطه آن با حرکت و زمانیات در آثار خود پرداخته‌است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۷۰؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۴ ـ ۳۲۶؛ امام خمینی، الاستصحاب، ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ امام خمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۹۸ ـ ۱۹۹.</ref> به باور ایشان اگرچه عوالم مجردات از زمان و تدریج مبرا هستند، اما به یک معنا روح تدریج در مجردات و [[عالم دهر]] محقق است و از این جهت می‌توان برای آنها حدوث زمانی قائل شد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳ ـ ۳۴.</ref> {{ببینید|حدوث و قدم|زمان}}
#'''امکان فقری:''' تا پیش از ملاصدرا، مسئله «علیت» بر محور [[ماهیت]]، و مناط نیازمندی شیء به علت، [[امکان ماهوی]] آن بود. ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مدار علیت و معلولیت را وجود دانست و برداشت دقیقی از حقیقت معلول در نظام علّی و معلولی به دست داد. در این برداشت تمام هویت معلول، هویت ربطی و تعلقی به علت معرفی می‌شود؛ از این‌رو نظام علت و معلول در دستگاه فلسفی صدرایی برچیده می‌شود و به نظام تشأن و تطور ارتقا می‌یابد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۰۰.</ref> امام‌خمینی نیز به پیروی از ملاصدرا همه معلول‌ها را در مقایسه با علت، وجودات ربطی و موجودات فی‌غیره می‌داند که صرف نسب و اضافات و روابطی‌اند که به سبب ارتباط آنان با علت و با حیثیت تقییدی او، وجود می‌یابند.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۷۰ ـ ۷۳؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۵ و ۳۱۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۴۱.</ref> {{ببینید|وجود رابطی|وحدت وجود}}
#'''جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء نفس:''' یکی از مبانی کلیدی ملاصدرا در حکمت متعالیه، قول به جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء نفس است که از زیربنایی‌ترین مسائل معاد به شمار می‌آید و از اصولی است که اشکالاتی نظیر، تنافی تجرد نفس با تأثیرات بدنی، تنافی تجرد نفس با تطورات ذاتی آن و نبود سنخیت میان نفس و بدنِ مادی را حل کرده‌است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۳۱ و ۳۳۳ ـ ۳۳۴.</ref> امام‌خمینی همسو با حکمت متعالیه نظریه قدم نفس و حدوث روحانی آن را نقد کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۰۱ ـ ۱۰۷.</ref> و بر این اعتقاد است که طبق قاعده جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء اشکالات یادشده مرتفع می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۰۷.</ref> بنابر نظر ایشان نفس موجود جداگانه‌ای نیست که پس از آفرینش، هم‌زمان با بدن، داخل بدن گردد یا در مکان دیگری به وجود آید و سپس به بدن وارد شود، بلکه نفس در اصل جسمانیةالحدوث است؛ زیرا نفس در آغاز زاییده عالم طبیعت است و با حرکت جوهری و سیر صعودی در عالم طبیعت به‌تدریج به موجودی روحانی تبدیل می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۰۴.</ref> {{ببینید|نفس|قواعد فلسفی}}
#'''قاعده بسیط الحقیقة:''' قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها» یکی از مسائل اساسی در حکمت متعالیه و از مسائل پیچیده علوم الهی است که ملاصدرا قائل است ادراک آن جز برای کسانی که از ناحیه حق‌تعالی به سرچشمه علم و حکمت رسیده‌اند، مقدور نیست<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۷۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰.</ref> و در نتیجه آن، امر بسیاری از مسائل ازجمله سریان وجود حق در اشیا و احاطه علم حق روشن می‌شود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰؛ ملاصدرا، المشاعر، ۴۹ ـ ۵۰؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۱۰۳.</ref> امام‌خمینی از این قاعده در آثار خود به مناسبت‌های مختلف استفاده کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۹؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۵۹ ـ ۱۶۱.</ref> و به برخی کاربرد و ثمرات این قاعده اشاره کرده‌است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰ ـ ۱۰۵؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۱ و ۶۱۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۲۶ ـ ۲۷ و ۱۱۷؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۶.</ref> {{ببینید|قاعده بسیط الحقیقه}}
#'''اتحاد عاقل و معقول:''' ملاصدرا خود را نخستین فیلسوفی می‌داند که بر اساس اصول و مبانی موجود در نظام فلسفی خویش این مسئله را ثابت کرده‌است<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۱۲۹ ـ ۱۳۰.</ref> و بر این باور است که این مسئله از دشوارترین و پیچیده‌ترین مباحث فلسفی است که برای هیچ‌یک از فیلسوفان پیشین اسلامی مشخص نشده بود. وی درک حقیقت این معنا را به کمک و لطف الهی می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۱۲ ـ ۳۱۳؛ ملاصدرا، المشاعر، ۵۰ ـ ۵۱.</ref> امام‌خمینی نیز همسو با حکمت متعالیه و با توجه به مبانی و اصولی چون اصالت وجود، تشکیک در وجود و حرکت جوهری اشتدادی به بحث از اتحاد عاقل و معقول در آثار خویش پرداخته‌است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱۴؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۴ ـ ۱۶۵.</ref> {{ببینید|اتحاد عاقل و معقول}}
#'''معاد جسمانی:''' ملاصدرا برای نخستین بار کوشید معاد جسمانی را که قرآن بیان کرده با ادله فلسفی به اثبات برساند و شرع و عقل را در این مسئله موافق نشان دهد.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۷۶، ۳۸۰، ۳۸۳ ـ ۳۸۶ و ۳۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۸۱ ـ ۱۸۴ و ۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> امام‌خمینی نیز در تبیین عقلانی معاد جسمانی تأکید می‌کند این فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد مابعدالطبیعه، نخستین کسی است که مبدأ و معاد را بر یک اصل بزرگ خلل‌ناپذیر بنا نهاده و به اثبات [[معاد جسمانی]] با [[برهان عقلی]] پرداخته‌است و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم پیوند داده‌است <ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> ایشان در بیان تقریر دیدگاه معاد جسمانی ملاصدرا، اصول یازده‌گانه صدرایی را برای اثبات معاد جسمانی یک به یک تقریر می‌کند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۵۳ ـ ۵۹۰.</ref> ایشان با نقل مقدماتی که ملاصدرا مطرح کرده، جسمانی‌بودن معاد را می‌پذیرد؛ اما این بیان ملاصدرا را که بدن مخلوق نفس است، نمی‌پذیرد و معتقد است بدن در نشئه آخرت، معلول نفس نیست و این امر مستلزم دور است؛ زیرا نفس و بدن جدای از هم نیستند و یک شیء نمی‌تواند علت خود باشد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۵.</ref> {{ببینید|معاد}}
==مفسران حکمت متعالیه==
حکمت و فلسفه در زمان صفویه بازاری گرم و پررونق داشت؛ اما حکمت متعالیه و افکار فلسفی آخوند ملاصدرا در زمان خود او، پذیرش و اقبال عمومی نداشت. از زمان محمد بیدآبادی (م۱۱۹۸ق/ ۱۱۶۳ش) و شاگرد معروف او حکیم [[ملاعلی نوری]] (م۱۲۴۶ق/ ۱۲۰۹ش)، به‌تدریج حکمت متعالیه همه حوزه‌های فلسفی را دربر گرفت و کتاب‌های فلسفی ملاصدرا، کتاب‌های رایج درسی در مجامع علمی شد. بعدها کسانی مانند ملااسماعیل اصفهانی، ملاآقا قزوینی، [[ملاعبدالله زنوزی]]، [[ملاهادی سبزواری]]، [[آقامحمدرضا قمشه‌ای]]، [[رفیعی قزوینی]]<ref>آشتیانی، سه رسائل فلسفی، ۱۸ ـ ۲۶.</ref> که شارحان و مروجان حکمت متعالیه بودند، نظریات ملاصدرا را شرح و بسط دادند.
 
امام‌خمینی نیز یکی از شارحان و مروجان حکمت متعالیه است که چندین دوره به تدریس شرح منظومه پرداخته و قسمت‌های عمده اسفار را تدریس کرده‌است و شاگرد ایشان [[سیدعبدالغنی اردبیلی]] تقریرات این درس‌ها را نگاشته‌است و [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی]] آن را منتشر کرده‌است.<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه تقریرات، ۶ ـ ۱۹.</ref> امام‌خمینی به تفکر مشائی چندان دل‌بسته نبود؛ اما به حکمت متعالیه تعلق خاطر داشت و آن را بر مشرب عرفانی تفسیر می‌کرد.<ref>حائری یزدی، جستارهای فلسفی، ۳۵۶ ـ ۳۵۷ و ۴۸۲.</ref> ایشان از حدود سال ۱۳۰۸ به تدریس کتاب‌های ملاصدرا مشغول بود و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض تدریس کرد و بیش از سه دوره نیز به تدریس شرح منظومه پرداخت؛<ref>مؤسسه تنظیم، مقدمه تقریرات، ۱/۱۲.</ref> چنان‌که یک دوره تدریس اسفار ایشان ده سال به داراز کشید؛<ref>حائری یزدی، فلسفه: پی‌جویی حقیقت، ۱۰۴؛ حائری یزدی، تأملاتی گذرا، ۳۸۴.</ref> امام‌خمینی تعلیقه‌ای نیز بر اسفار اربعه ملاصدرا نوشته که مفقود شده‌است.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، مقدمه البیع، ۱/۶؛ فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰.</ref>
 
{{ببینید|تقریرات فلسفه امام‌خمینی|تدریس امام‌خمینی}}
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
==منابع==
{{منابع|۲}}
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، قم، بوستان کتاب، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، تألیف ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
*  آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، مشهد، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ق.
*  ابن‌ترکه، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
*  اعوانی، محمد، چرا ملاصدرا را ملاصدرا نامیده‌اند، مجله خردنامه ملاصدرا، شماره ۴۲، ۱۳۸۴ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
*  امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
*  ایجی، قاضی‌عضدالدین، المواقف، بیروت، مکتبة المتنبی ـ مکتبه سعدالدین، بی‌تا.
*  بیدارفر، محسن، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، تألیف ملاصدرا، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
*  حائری یزدی، مهدی، تأملاتی گذرا درباره امام‌خمینی(س)، زعامت دینی و حکومت اسلامی، مجله متین، شماره ۱، ۱۳۷۷ش.
*  حائری یزدی، مهدی، جستارهای فلسفی، به اهتمام عبدالله ناصری، تهران، حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
*  حائری یزدی، مهدی، فلسفه: پی‌جویی حقیقت و هستی، مجله نامه فرهنگ، شماره ۱۷، ۱۳۷۴ش.
*  خمینی، سیدمصطفی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
*  خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
*  دوانی، جلال‌الدین، الرسالة الزوراء، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
*  دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، چاپ‌شده در ملاصدرا و حکمت متعالیه، مجموعه مقالات همایش ملاصدرا، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
*  دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
*  دینانی ابراهیمی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
*  دینانی ابراهیمی، غلامحسین، نیایش فیلسوف، مشهد، دانشگاه علوم رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
*  ضیایی، حسین و مجید حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
*  فنایی اشکوری، محمد، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی معاصر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
*  فهری، سیداحمد، مقدمه شرح دعاء السحر، امام‌خمینی، تهران، مرکز النشر العلمی و الثقافی، چاپ اول، ۱۳۹۲.
*  قربانی، زین‌العابدین، مقدمه کتاب گوهر مراد، تألیف عبدالرزاق لاهیجی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
*  قیصری، داوودبن‌محمود، رسائل قیصری، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
*  مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، التصور و التصدیق، چاپ‌شده در الجوهر النضید، تألیف محمدبن‌محمد خواجه‌نصیرالدین طوسی، همراه با شرح علامه حلی، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحاشیة علی الهیات الشفاء، قم، بیدار، بی‌تا.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح الهدایة الاثیریه، تصحیح محمدمصطفی فولادکار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنه‌ای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
*  ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم،مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
*  مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
*  مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، مقدمه کتاب البیع، تألیف امام‌خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
*  موسوی خوانساری اصفهانی، میرزامحمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۳۹۱ق.
*  ناجی اصفهانی، حامد، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تألیف ملاصدرا، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
*  نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
*  یزدان‌پناه، سیدیدالله، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، تدوین سعید هلالیان، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
{{پایان}}