کاربر:Salar/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==آثار سوء جدایی دین از سیاست== | ==آثار سوء جدایی دین از سیاست== | ||
از نگاه امامخمینی از نتایج جداانگاشتن دین از سیاست، محدودشدن فقاهت و فقیهان به امور فردی ( | از نگاه امامخمینی از نتایج جداانگاشتن دین از سیاست، محدودشدن فقاهت و فقیهان به امور فردی (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸) و کنارگذاشتن و فراموشی بخش مهمی از آیات قرآن و احکام اسلام (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۰ ـ ۱۱)، مانند قیام برای خدا، مبارزه با ظلم و ظالم و اجرای عدالت اسلامی (امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۲ ـ ۱۳) و در واقع به منزله تخطئه خدا، پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۴) است. ایشان برای رد این دیدگاه، حاکمیت ظالمانه و استبدادی دوره رضاشاه پهلوی را مثال میزند و آن را نتیجه دورکردن روحانیان از عرصه سیاست به شمار میآورد (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۸)؛ همچنانکه با ذکر نمونههایی از عملکرد رژیم پهلوی معتقد است اگر دین در سیاست دخالت نکند، سیاست در جهت دینزدایی اقدام میکند، دین را از میان برمیدارد (امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۶ و ۶/۴۱) و فساد و تباهی را گسترش میدهد (امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۰۲). به اعتقاد ایشان رژیم پهلوی بر مبنای این دیدگاه، از اعتبار روحانیت نزد مردم کاست و باعث جدایی دو قشر روحانی و دانشگاهی از هم شد و با تفرقهافکنی، زمینه غارت منابع کشور را فراهم کرد (امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۸، ۹۴ و ۲۰۲) و با این فکر استعماری، روحانیت را از دولت و ملت دور کرد (امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶ ـ ۲۸۷). ایشان در عرصه جهانی نیز معتقد است قدرتهای مستکبر جهان، نظریه جدایی دین و سیاست را برای عقب نگهداشتن مسلمانان ترویج کردند (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۱)؛ از اینرو ایشان منشأ گرفتاری کشورهای اسلامی را در دوربودن دین و آیات و احکام قرآن از صحنه سیاست و اجتماع (امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۵) و غفلت مسلمانان از احکام عبادی ـ سیاسی اسلام (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶) میدانست. | ||
==پیوند دین و سیاست== | ==پیوند دین و سیاست== | ||
در برابر نظریه جدایی دین و سیاست، بسیاری از اندیشمندان اسلامی مانند فارابی، ابنسینا، غزالی، خواجهنصیرالدین طوسی و صدرالدین شیرازی، قائل به نظریه آمیختگی دین و سیاستاند. از نگاه فارابی شریعت و سیاست دو روی یک حقیقتاند و ابنسینا و غزالی دین و سیاست را تفکیکناپذیر میدانستند. از نگاه خواجهنصیر نیز میان تئوری سیاسی و قانون مذهبی دوگانگی وجود ندارد و صدرالمتألهین شریعت را روح سیاست شمردهاست (← سروش محلاتی، ۴۹ ـ ۵۵). | در برابر نظریه جدایی دین و سیاست، بسیاری از اندیشمندان اسلامی مانند فارابی، ابنسینا، غزالی، خواجهنصیرالدین طوسی و صدرالدین شیرازی، قائل به نظریه آمیختگی دین و سیاستاند. از نگاه فارابی شریعت و سیاست دو روی یک حقیقتاند و ابنسینا و غزالی دین و سیاست را تفکیکناپذیر میدانستند. از نگاه خواجهنصیر نیز میان تئوری سیاسی و قانون مذهبی دوگانگی وجود ندارد و صدرالمتألهین شریعت را روح سیاست شمردهاست (← سروش محلاتی، ۴۹ ـ ۵۵). |