فنا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''فنا'''، محوشدن تعینات ممکنات و سالک در برابر هستی [[حق‌تعالی]].
'''فنا'''، محوشدن تعینات ممکنات و سالک در برابر هستی [[حق‌تعالی]].
در اسلام بحث از فنا ریشه در [[قرآن]] دارد و [[عرفا|عارفان]] در بحث مقامات در عرفان عملی با الهام گرفتن از آیات الهی بر فنا با عنوان یکی از مراحل نهایی سالکان تأکید کرده‌اند.
[[ابن‌عربی]] این بحث را در عرفان نظری مطرح کرد و آن را گسترش داد وی با رویکرد خاص عرفانی خود تحولی در آن ایجاد کرد و زبان تازه در تبیین مقامات عرفان گشود.
[[امام‌خمینی]] به این مسئله توجه ویژه‌ای داشته در بسیاری از آثار عرفانی و فلسفی خود به تبیین مسائلی چون: تقسیم فنا به فنای ذاتی، صفاتی و افعالی، فنا از فنا، مراتب فنا و راه‌های حصول فنا پرداخته است و با استناد به روایتی حقیقت فناء را بر متحقق شدن به اسم «الله» تطبیق می‌دهد و معتقد است سالک در [[عبادت]] باید به مقام اسم الله متحقق شود.
به اعتقاد امام هرگاه سالک خود و هستی خود را یکسره تقدیم ذات حق‌تعالی کند و هر چه جز او را در مقام فعل، صفت و ذات، فانی در حق ببیند، عنایت ازلی شامل او می‌گردد و سالک به خود می‌آید و از فنا به بقا می‌رسد و سهو بعد از محو نصیب او می‌شود. به باور ایشان وصول به مقام فنا، بدون رعایت حق عبودیت و حفظ احکام [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] ممکن نیست.
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
فنا به معنای نابودی، نیستی،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۳۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۷۵.</ref> اضمحلال<ref>طریحی، مجمع البحرین، تهران، ۱/۳۳۲.</ref> و در مقابل بقا<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۱۶۴.</ref> است. بقاء به معنای ماندن شیء به حالت نخست خود<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۱۳۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۸.</ref> است. فنا در اصطلاح [[عارفان|عارف]]، محوشدن و زوال مشاهده جنبه وجودی سالک و تعیّنات امکانی در برابر هستی حق‌تعالی است؛<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۴/۱۵۷۰؛ کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۳ ـ ۴۶۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۱ ـ ۱۲۹۲.</ref> به‌ گونه‌ای که در نظر و [[شهود]] عارف، شخصیت و تعینات موجودات ممکن، هیچ به نظر می‌آید و غیر از حق را شهود نمی‌کند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۳ و ۲۷۹.</ref> پس از مقام فنا، [[مقام بقا|مقام بقاست]] که به معنای رجوع عبد به هستی و صفات خود است؛ پس از آنکه وجود و صفاتش حقانی شود.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۷۷۹.</ref> [[امام‌خمینی]] فنا را محو صفات و تعینات عبد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.</ref> و درک شهودی تمام حقایق [[عالم غیب]] با [[قلب]]، از مرتبه اسما و صفات تا آخرین مرتبه وجود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.</ref> می‌داند که رجوع از ملک به ملکوت است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳.</ref>
فنا به معنای نابودی، نیستی،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۳۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۷۵.</ref> اضمحلال<ref>طریحی، مجمع البحرین، تهران، ۱/۳۳۲.</ref> و در مقابل بقا<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۱۶۴.</ref> است. بقاء به معنای ماندن شیء به حالت نخست خود<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۱۳۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۸.</ref> است. فنا در اصطلاح [[عارفان|عارف]]، محوشدن و زوال مشاهده جنبه وجودی سالک و تعیّنات امکانی در برابر هستی حق‌تعالی است؛<ref>مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۴/۱۵۷۰؛ کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۴۶۳ ـ ۴۶۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۱ ـ ۱۲۹۲.</ref> به‌ گونه‌ای که در نظر و [[شهود]] عارف، شخصیت و تعینات موجودات ممکن، هیچ به نظر می‌آید و غیر از حق را شهود نمی‌کند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۳ و ۲۷۹.</ref> پس از مقام فنا، [[مقام بقا|مقام بقاست]] که به معنای رجوع عبد به هستی و صفات خود است؛ پس از آنکه وجود و صفاتش حقانی شود.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۷۷۹.</ref> [[امام‌خمینی]] فنا را محو صفات و تعینات عبد<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.</ref> و درک شهودی تمام حقایق [[عالم غیب]] با [[قلب]]، از مرتبه اسما و صفات تا آخرین مرتبه وجود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.</ref> می‌داند که رجوع از ملک به ملکوت است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳.</ref>
خط ۱۱۸: خط ۱۲۸:
[[رده:مقاله‌های بی‌نیاز از جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های بی‌نیاز از جعبه اطلاعات]]
[[رده:عرفان]]
[[رده:عرفان]]
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]