مفاهیم (اصول فقه): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''مفاهیم''' معانی خبری یا انشایی غیر ظاهر اما لازمه منطوق کلام، در دانش [[اصول فقه]].
'''مفاهیم''' معانی خبری یا انشایی غیر ظاهر اما لازمه منطوق کلام، در دانش [[اصول فقه]].
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
«مفاهیم» جمع «مفهوم» و برگرفته از واژه «فهم» به معنای دانستن، شناختن و اندیشیدن است.<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۶۱؛ جوهری، صحاح تاج اللغه، ۵/۲۰۰۵؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۴۵۹.</ref> در اصطلاح دانش [[اصول فقه]]، مفهوم گاهی به معنای مدلول به کار می‌رود که مقصود از آن، معنای یک کلمه یا جمله است<ref>خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۴/۱۹۲؛ مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۴.</ref> و گاهی در برابر مصداق به کار می‌رود و مقصود از آن، هر صورتی است که در ذهن انسان نقش ببندد.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۴.</ref> سومین کاربرد مفهوم، در برابر منطوق (معنایی که به دلالت مطابقی از کلام فهمیده می‌شود) است و همین تعبیر، مقصود دانش اصول فقه و معنایی است که در کلام بیان نشده؛ ولی با توجه به ساختار ترکیبی آن فهمیده می‌شود.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۴.</ref> مفهوم به دو قسم مخالف و موافق تقسیم می‌شود. در مفهوم موافق، حکم موجود در آن موافق با حکم موجود در منطوق کلام است؛ یعنی هر دو حکم، مثبت یا منفی هستند؛ ولی در مفهوم مخالف، حکم موجود در آن با حکم در منطوق، مخالف است و این نوع از مفهوم شامل مفهوم، شرط، وصف، لقب، غایت، حصر، عدد و استثنا می‌شود.<ref>شهید ثانی، تمهید القواعد الاصولیة و العربیة لتفریع قواعد الأحکام الشرعیه، ۱۰۸؛ نایینی، اجود التقریرات، ۱/۴۹۸ به بعد؛ مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۷ ـ ۱۵۸.</ref>
«مفاهیم» جمع «مفهوم» و برگرفته از واژه «فهم» به معنای دانستن، شناختن و اندیشیدن است.<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۶۱؛ جوهری، صحاح تاج اللغه، ۵/۲۰۰۵؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۴۵۹.</ref> در اصطلاح دانش [[اصول فقه]]، مفهوم گاهی به معنای مدلول به کار می‌رود که مقصود از آن، معنای یک کلمه یا جمله است<ref>خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۴/۱۹۲؛ مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۴.</ref> و گاهی در برابر مصداق به کار می‌رود و مقصود از آن، هر صورتی است که در ذهن انسان نقش ببندد.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۴.</ref> سومین کاربرد مفهوم، در برابر منطوق (معنایی که به دلالت مطابقی از کلام فهمیده می‌شود) است و همین تعبیر، مقصود دانش اصول فقه و معنایی است که در کلام بیان نشده؛ ولی با توجه به ساختار ترکیبی آن فهمیده می‌شود.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۴.</ref> مفهوم به دو قسم مخالف و موافق تقسیم می‌شود. در مفهوم موافق، [[حکم]] موجود در آن موافق با حکم موجود در منطوق کلام است؛ یعنی هر دو حکم، مثبت یا منفی هستند؛ ولی در مفهوم مخالف، حکم موجود در آن با حکم در منطوق، مخالف است و این نوع از مفهوم شامل مفهوم، شرط، وصف، لقب، غایت، حصر، عدد و استثنا می‌شود.<ref>شهید ثانی، تمهید القواعد الاصولیة و العربیة لتفریع قواعد الأحکام الشرعیه، ۱۰۸؛ نایینی، اجود التقریرات، ۱/۴۹۸ به بعد؛ مظفر، اصول الفقه، ۱/۱۵۷ ـ ۱۵۸.</ref>


در چیستی معنای اصطلاحی مفهوم، تبیین‌های گوناگونی صورت گرفته‌است. یکی از نخستین تعریف‌ها از سوی برخی از علمای [[اهل سنّت]] ارائه شده و مفهوم را معنایی دانسته‌اند که یک لفظ، در غیر محل تکلم به آن دلالت می‌کند<ref>آمدی، الإحکام فی اصول الأحکام، ۳/۶۶؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴۵.</ref> این تعریف به سبب اجمالش، تفسیرهای گوناگونی را در پی داشت<ref>بروجردی، الحاشیة علی الکفایة الاصول، ۱/۴۲۹.</ref> و علما تعریف‌های مختلفی از مفهوم ارائه کردند.<ref>مازندرانی، حاشیة معالم الدین، ۱۷۳؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴۵؛ فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ۲/۱۶۱.</ref> امام‌خمینی، همانند آخوند خراسانی،<ref>آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ۱۹۳.</ref> آوردن این تعریف‌ها و قضاوت درباره آنها را بی‌نتیجه می‌داند؛<ref>امام خمینی، مناهج الوصول، ۲/۱۷۵.</ref> زیرا این تعریف‌ها از نوع تعریف «شرح اسم» بوده و تنها برای توضیح آن اصطلاح آمده، نه برای بیان حقیقت آن.<ref>آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ۱۹۳.</ref>
در چیستی معنای اصطلاحی مفهوم، تبیین‌های گوناگونی صورت گرفته‌است. یکی از نخستین تعریف‌ها از سوی برخی از علمای [[اهل سنّت]] ارائه شده و مفهوم را معنایی دانسته‌اند که یک لفظ، در غیر محل تکلم به آن دلالت می‌کند<ref>آمدی، الإحکام فی اصول الأحکام، ۳/۶۶؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴۵.</ref> این تعریف به سبب اجمالش، تفسیرهای گوناگونی را در پی داشت<ref>بروجردی، الحاشیة علی الکفایة الاصول، ۱/۴۲۹.</ref> و علما تعریف‌های مختلفی از مفهوم ارائه کردند.<ref>مازندرانی، حاشیة معالم الدین، ۱۷۳؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۴۵؛ فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ۲/۱۶۱.</ref> امام‌خمینی، همانند آخوند خراسانی،<ref>آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ۱۹۳.</ref> آوردن این تعریف‌ها و قضاوت درباره آنها را بی‌نتیجه می‌داند؛<ref>امام خمینی، مناهج الوصول، ۲/۱۷۵.</ref> زیرا این تعریف‌ها از نوع تعریف «شرح اسم» بوده و تنها برای توضیح آن اصطلاح آمده، نه برای بیان حقیقت آن.<ref>آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ۱۹۳.</ref>
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۵۵۴

ویرایش