۱۹٬۱۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=== استقلال سیاسی === | === استقلال سیاسی === | ||
از نظر روابط بینالملل، کشوری دارای استقلال تام سیاسی است که دو صفت داشته باشد: | از نظر روابط بینالملل، کشوری دارای استقلال تام سیاسی است که دو صفت داشته باشد: | ||
# آزادی در وضع قوانین و اجرای آن، به گونهای که در این امر با قدرت دیگر مشترک نباشد؛ | |||
# صلاحیت قبول تعهدات بینالمللی و آزادی عمل در انعقاد قراردادهای دوجانبه یا چندجانبه.<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۲۳.</ref> استقلال سیاسی در دو بعد داخلی و خارجی ظهور و بروز مییابد.<ref>عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۲.</ref> بعد داخلی استقلال سیاسی، به معنای حاکمیت مطلق دولت درگرفتن تصمیم و ایجاد حق و تکلیف برای مردم است و بعد خارجی آن به معنای اختیار و ابتکار دولت در تعیین و اداره روابط با دیگر کشورهاست.<ref>عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۲.</ref> امامخمینی اصل استقلال سیاسی و ملی جامعه اسلامی را یکی از قوانین بنیادی اسلام میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲–۲۴۳.</ref> و تأکید داشت که از اصول مهم اسلامی و قرآنی این است که مسلمانان نباید تحت سیطره [[کفار]] باشند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴.</ref> و دفاع از کیان اسلام و مسلمانان و [[وحدت کلمه]] همه مسلمانان، از اصول مهم دستیابی به استقلال سیاسی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۶ و ۱۸/۹۴.</ref> | |||
امامخمینی برای استقلال سیاسی دو مرحله قائل بود. مرحله نخست، رهایی و [[آزادی]] از حیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده از سوی مستکبران بر ملتهای دیگر و مرحله دوم، به دستگرفتن سرنوشت سیاسی و اداره [[جامعه]] و رهبری آن به سوی آرمانهای پذیرفتهشده، بدون دخالت و سلطه بیگانگان.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸؛ ۹/۲۵ و ۱۸/۱۹۱؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> ایشان که وابستگی را موجب ذلت و سرافکندگی ملت میدید و همواره برای رفع آن و رسیدن به استقلال توصیه میکرد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۱؛ ۱۶/۲۴۰؛ ۱۸/۱۳۲ و ۱۹/۳۴۲.</ref> به لحاظ نظری، برای تحقق استقلال در جامعه اسلامی، [[اصل نه شرقی و نه غربی]] را به معنای نپذیرفتن سلطه هر قدرتی مطرح کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۹؛ ۱۷/۵۹ و ۲۱/۱۵۵؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> از نظر ایشان استقلال، زمانی در جامعه تحقق مییابد که هیچ وابستگی فکری و عملی به بیگانگان نباشد و آنان نتوانند در مقدرات جامعه نقشی داشته باشند یا آسیبی به جامعه وارد کنند؛ ولی حفظ تمدن و ارتباط با بیگانگان تعارضی با استقلال ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴ و ۱۰/۵۳؛ فوزی، ۱۹۷.</ref> از نگاه ایشان مهمترین اهداف استقلال ثبات کشور<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۹۸.</ref> و عزت و اقتدار ملی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۰–۴۳۱ و ۱۷/۱۲۴–۱۲۵.</ref> است و رسیدن به استقلال هم تنها با قطع وابستگی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۱۲/۱۹۰.</ref> اتحاد ملت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰–۱۹۱.</ref> [[خودباوری|خودباوری ملی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۸؛ ۱۵/۳۱۰ و ۱۹/۲۲۲.</ref> و خروج از [[غربزدگی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۲ و ۱۰/۳۹۰–۳۹۱.</ref> ممکن است. | امامخمینی برای استقلال سیاسی دو مرحله قائل بود. مرحله نخست، رهایی و [[آزادی]] از حیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده از سوی مستکبران بر ملتهای دیگر و مرحله دوم، به دستگرفتن سرنوشت سیاسی و اداره [[جامعه]] و رهبری آن به سوی آرمانهای پذیرفتهشده، بدون دخالت و سلطه بیگانگان.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸؛ ۹/۲۵ و ۱۸/۱۹۱؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> ایشان که وابستگی را موجب ذلت و سرافکندگی ملت میدید و همواره برای رفع آن و رسیدن به استقلال توصیه میکرد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۱؛ ۱۶/۲۴۰؛ ۱۸/۱۳۲ و ۱۹/۳۴۲.</ref> به لحاظ نظری، برای تحقق استقلال در جامعه اسلامی، [[اصل نه شرقی و نه غربی]] را به معنای نپذیرفتن سلطه هر قدرتی مطرح کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۹؛ ۱۷/۵۹ و ۲۱/۱۵۵؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> از نظر ایشان استقلال، زمانی در جامعه تحقق مییابد که هیچ وابستگی فکری و عملی به بیگانگان نباشد و آنان نتوانند در مقدرات جامعه نقشی داشته باشند یا آسیبی به جامعه وارد کنند؛ ولی حفظ تمدن و ارتباط با بیگانگان تعارضی با استقلال ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴ و ۱۰/۵۳؛ فوزی، ۱۹۷.</ref> از نگاه ایشان مهمترین اهداف استقلال ثبات کشور<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۹۸.</ref> و عزت و اقتدار ملی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۰–۴۳۱ و ۱۷/۱۲۴–۱۲۵.</ref> است و رسیدن به استقلال هم تنها با قطع وابستگی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۱۲/۱۹۰.</ref> اتحاد ملت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰–۱۹۱.</ref> [[خودباوری|خودباوری ملی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۸؛ ۱۵/۳۱۰ و ۱۹/۲۲۲.</ref> و خروج از [[غربزدگی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۲ و ۱۰/۳۹۰–۳۹۱.</ref> ممکن است. |