کاربر:Salar/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۱٬۱۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب خداوند برای سعادت و هدایت انسان.
'''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب خداوند برای سعادت و هدایت انسان.
== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
دین به معنای جزا (فراهیدی، 8/72؛ جوهری، 5/2118)، حساب (ابن‌منظور، 13/169) و اطاعت و انقیاد (ابن‌فارس، 2/319) است و به صورت استعاره در معنای شریعت به‌ کار می‌رود (راغب، 323). دین به معنای کلی به مجموعه اعتقادات و اعمالی گفته می‌شود که افراد از آن پیروی می‌کنند (قاضی‌سعید، 3/555). نیز دین در ادیان ابراهیمی به سنت و طریق الهی و مطلق شرایعی گفته می‌شود که خداوند به واسطه پیامبران(ع) برای بشر فرستاده است (ابن‌میثم بحرانی، 3/203 ـ 205؛ طباطبایی، 5/350) و بندگان با پیروی از آن به عبودیت و به انجام آن قیام می‌کنند (طوسی، التبیان، 3/434). برخی دین را در معنایی عام‌تر، مجموعه‌ای از باورها، اعمال، شعائر و آموزه‌ها می‌دانند که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کرده‌اند (هیک، 23)؛ چنان‌که دین به معنای خاص در ادبیات رایج مسلمانان در دین اسلام به ‌کار می‌رود (سید مرتضی، الذخیره، 544؛ آمدی، 5/14) (← مقاله اسلام). دین در نگاه امام‌خمینی، قانون بزرگ خداوند است که برای هدایت و تعالی انسان و نظم در حیات دنیوی و اداره نظام اجتماعی و حکومتی آمده است (کشف اسرار، 291). ایشان دین‌شناس را کسی می‌داند که از جهاتِ متعدد دین از عقاید، قوانین و نظام‌های اجتماعی و سیاسی آگاه باشد (ولایت فقیه، 78).
الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت به‌ کار می‌رود که جزا بر آن مترتب می‌شود (ابوالفتوح حسینی، 71)؛ اما شریعت به راهی گفته می‌شود که انسان را به زلال حیات ابدی و سعادت اخروی می‌رساند (همان). ملت در اصل به معنای دین و شریعت است (جوهری، 5/1821؛ ابن‌اثیر، 4/360) و هنگامی که به همراه دین بیاید، به مجموعه ادیان توحیدی گفته می‌شود؛ از این جهت به پیروان ادیان توحیدی ملیین گفته می‌شود (توفیقی، 14). مذهب گاه به معنای دین (فخر رازی، مفاتیح الغیب، 32/302؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 2/163) و گاه درباره دسته‌ها و شاخه‌های یک دین به کار می‌رود (مرعشی، 7/408؛ طباطبایی، 7/137)؛ چنان‌که در معنایی خاص‌تر چیزی است که شخص به اجتهاد خود از دین، به آن رسیده است (جرجانی، 47؛ مغنیه، 35).
== پیشینه ==
دین امری فطری است و ریشه در نهاد آدمی دارد (سید مرتضی، أمالی، 2/83؛ طباطبایی، 1/389). همه ادیان به هر بیانی که باشد در این امر اتفاق نظر دارند که انسان در ذات خود مستقل نیست و زندگی او به صورت اساسی به موجودی که علت ایجاد عالم و آفریننده آن است یا قوای موجود در طبیعت، وابسته است (ناس، 3). از این جهت در طول تاریخ در تمامی فرهنگ‌ها و اقوام مختلف شکلی از دین وجود داشته است (دورانت، 1/84 ـ 86). دین در تاریخ بشر دارای اهمیت زیادی است و در همه سرزمین‌ها تأثیر چشم‌گیری بر جوامع انسانی و رفتار و زندگی آنان داشته‌ است و همواره در زندگی بشر یکی از عوامل تعیین‌کننده و نقش‌آفرین در تحولات فرهنگی و تکامل جامعه بوده است که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است (هینلز، 1/45 ـ 46).
از دیدگاه ادیان الهی، یکتاپرستی، نخستین دین و حضرت آدم(ع) نخستین پیامبر روی زمین بوده (بغدادی، 129) و شرک و بت‌پرستی پس از آن به وجود آمد؛ چنان‌که گروهی از افراد جاهل به منظور به‌ دست‌ آوردن حاجت‌های خود و دفع حوادث ناگوار در برابر اسباب این حوادث خضوع کردند و آنها را معبود خود گرفتند (طباطبایی، 7/30 ـ 31). ازجمله، آنان برای تقرب به خداوند بزرگ، ارواح مجردی را واسطه میان خود و خداوند می‌دانستند که به یکی از ستارگان تعلق داشت و بت‌هایی را به شکل هیاکل ستارگان می‌ساختند و آنها را می‌پرستیدند (ناس، 19 ـ 20؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، 14 ـ 15). بزرگ‌ترین ادیان در طول تاریخ، ادیان توحیدی و ابراهیمی‌اند که ریشه آنها در منطقه خاورمیانه بوده است، مانند یهود، مسیحیت و اسلام. ازجمله بزرگ‌ترین ادیان غیر توحیدی، هندو، بودیسم و شینتو هستند (توفیقی، 16).
در اسلام اصل ادیان الهی تأیید شده است و قرآن کریم در مواضعی با بیان عقاید این ادیان و شرایع چون شریعت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) به بررسی و تطبیق میان عقاید مختلف پرداخته است (بقره، 132؛ آل عمران، 67؛ احزاب، 7)؛ البته قرآن کریم از شریعت‌های مختلف الهی یاد می‌کند و از آنها به عنوان ادیان نام نمی‌برد و این فرهنگ خاص قرآن است که اصول دعوت همه انبیای الهی را یکی می‌داند و آن دین، واحد است و تنها دعوت انبیا(ع) در مسائل فرعی و بر اساس اقتضای زمان و محیط با یکدیگر تفاوت داشته‌ است (مطهری، 2/178). در روایات نیز آموزه‌های متعددی از ادیان دیگر، مانند عقاید و برخی توصیه‌های اخلاقی انبیای الهی بیان شده است (قمی، 1/243؛ کلینی، 2/17).
متکلمان اسلامی در آثار خود به بررسی عقاید و فرقه‌های ادیان الهی پرداخته‌اند (فخر رازی، اعتقادات، 93 ـ 102؛ فاضل مقداد، 67). شناخت تطبیقی ادیان و رویکرد نقد تاریخی و نگارش ردیه بر دیگر ادیان و مذاهب، سابقه طولانی دارد. از قرن دوم هجری با ترجمه کتاب‌های فراوان از ادیان دیگر، متکلمان اسلامی مباحث فراوانی در اثبات حقانیت اسلام و رد مذاهب دیگر مطرح کردند و کتاب‌هایی در زمینه‌های دین‌شناسی تطبیقی نگاشتند (← ابن‌ندیم، 32 ـ 36 و 245 ـ 441؛ مشکور، مقدمه، 17). از نخستین کسانی که به بحث تطبیقی ادیان پرداخته علی‌بن‌الحسین مسعودی (م334ق) در کتاب الابانة عن اصول الدیانه و محمدبن‌حسن نوبختی (م310) در کتاب الآراء و الدیانات است. عارفان نیز در بحث از دین به حقیقت آن پرداخته‌اند و حقیقت ادیان را واحد می‌دانند (ترمذی، 28؛ ابن‌عربی، 2/5).
امام‌خمینی با شناختی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ عرفانی به آن و با درکی تاریخی از نیازها و تحولات جامعه و الزامات زمان خود، به احیای نگرش دینی در تمام ابعاد حیات انسانی پرداخته است. بر همین مبنا می‌توان او را متفکری جامع دانست که دین را با نگرشی عقلانی و شهودی مطرح کرده است (← صحیفه، 21/223 ـ 225 و 394 ـ 400). ایشان در تبیین مبانی و حقایق دینی کتاب‌های متعددی نوشته است؛ ازجمله در خصوص دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهاتی که در زمینه دین مطرح شده بود، کتاب کشف اسرار را نگاشت. ایشان در آثار خود به ابعاد سیاسی ـ اجتماعی دین (صحیفه، 9/333 و ‏11/462 ـ 463) و طرح نظریه حکومت دینی و حکومت اسلامی با‌ عنوان‌«ولایت فقیه» (البیع، 2/615؛ ولایت فقیه، 50 ـ 70) پرداخته‌ است و در پیام به میخائیل گورباچف (صحیفه، 21/220 ـ 226) و در وصیت‌نامه الهی‌سیاسی خود در شناخت دین به ابعاد اجتماعی، فلسفی و شهودی دین توجه داشته است (همان، 21/ 393 ـ 407). ایشان افزون بر تبیین دین، در ناحیه عمل نیز حکومتی دینی را در جامعه برپا کرد و رهبری حکومت اسلامی را بر پایه دین نهاد (← مقاله حکومت اسلامی).
== حقیقت دین ==
دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روش‌ها، و بایدها و نبایدها، وسیله‌ها، نیازها و درمان‌ها و مسئولیت‌ها مشخص شده است (مطهری، 2/57). دین روش ویژه‌ای برای چگونگی زندگی بشر دارد که مصالح دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده می‌سازد (طباطبایی، 2/130). ریشه ادیان آسمانی وحی است که از طریق پیامبران(ع) به بشر رسیده است و مجموعه‌ای از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانین عبادی و اجتماعی را بیان کرده است (همان، 1/424).
دین‌شناسان مسلمان، غالباً از منظر درون‌دینی و کلامی به تعریف دین پرداخته‌اند؛ در حالی‌که دین‌شناسان غربی غالباً با نگاهی برون‌دینی آن را تعریف کرده‌اند؛ از این‌رو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی ‌اندیشمندان غربی دین را مجموعه‌ای از باورها و اعمال انسان می‌دانند که اعتقاد به موجودی ماورای طبیعی دارند (← رودریکس و هاردینگ، 34)؛ چنان‌که برخی دین را مجموعه‌ای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی و اجتماعی انسان شمرده‌اند که بر محور حقیقت غایی سامان یافته است. این حقیقت را می‌توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الهی یا غیر الهی و نظایر آن تقسیم کرد (پترسون و دیگران، 21 ـ 20).
امام‌خمینی دین را مجموعه قوانین و دستورهایی می‌داند که خداوند تشریع کرده است تا راه‌های هدایت را به انسان بفهماند و آنها را تحت نظم و انتظام درآورد (چهل حدیث، 201). این دستورها برای آسایش و سعادت انسان است و وظیفه انسان‌سازی و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی او را بر عهده دارد، به‌خلاف ادیان غیر توحیدی که تمام تلاششان حفظ نظم دنیوی بشر است و به جهات معنوی کاری ندارند (صحیفه، 7/287 ـ 288). به اعتقاد ایشان دین امری جامع و کامل است که به همه ابعاد زندگی بشر کار دارد (همان، 7/288). از این جهت ایشان معتقد است دین در تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است و می‌تواند در متن اداره جامعه وارد شود و آن را به پیشرفت برساند (همان، 4/359 ـ 360). ایشان تأکید کرده است ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است و توحید اساس دین و معارف آن را تشکیل می‌دهد (همان، 21/449؛ حدیث جنود، 89). به نظر ایشان دین را دارای مراتبی است و کامل‌ترین آن، دین اسلام است که مشتمل بر حقایق و معارفی است که در ادیان دیگر یافت نمی‌شود، مانند لطایف توحید و تجرید (آداب الصلاة، 264؛ صحیفه، 19/112)؛ البته با آمدن دین کامل، پیروی از ادیان گذشته جایز نیست (تحریر الوسیله، 2/472). امام‌خمینی مذهب شیعه را اصل حقیقت اسلام می‌داند که دارای عالی‌ترین منابع معرفت دینی است و از دو منبع وحی و ولایت استفاده می‌کند؛ در حالی‌که مذاهب دیگر منبع ولایت را ندارند (صحیفه، 20/410).
== ضرورت دین ==
انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسان‌های دیگر امکان‌پذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران می‌شود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حق‌تعالی است (ابن‌سینا، 144)؛ افزون بر اینکه انسان به شهادت تجربه و برهان، قابلیت و استعداد رسیدن به کمالات را داراست. خدای متعال نیز در رساندن فیض و بخشش عطایا کوتاهی ندارد و بر حسب استعداد هر انسان، کمالات مناسبی به او عطا می‌کند تا استعدادش به فعلیت برسد؛ بنابراین باید آیینی باشد که مردم را با وعد و وعید و ترس و نوید، به سعادت و جستجوی کمال راهنمایی کند و آن «دین» است (طباطبایی، 2/130 ـ 131). بر این اساس دین تأمین‌کننده نیازهای بشری است و جایگزینی هم ندارد. این تصور که با تمدن و پیشرفت، دیگر جایی برای دین نیست، امری نادرست است؛ زیرا امروزه این حقیقت آشکار شده است که پیشرفت علم و تمدن، نیاز بشر را به دین برای ساماندهی یک زندگی مطلوب رفع نمی‌کند؛ بنابراین بشر هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است (مطهری، 3/398).
به اعتقاد امام‌خمینی انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمی‌آید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامه‌ای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین می‌کنند (تقریرات، 3/346) و از آنجا که انسان دارای درجات و مراتبی است که از عالم طبیعت تا اتصال به عالم الوهیت امتداد دارد، قانون‌گذار باید کسی باشد که به این درجات وجودی مطلع باشد و بتواند برای همه این درجات و ابعاد وجودی انسان قانون وضع کند (صحیفه، 4/175)؛ همچنین قانون‌گذار باید از محدودیت‌های بشری و طلب نفع و شهوت‌ها برکنار باشد و حق خالقیت و مالکیت بر بندگان داشته باشد تا به حکم عقل قانون او نافذ و واجب‌الاطاعه باشد (کشف اسرار، 289 ـ 291). افزون بر اینکه قوانین بشری نمی‌توانند به‌تنهایی نظم و حقوق بشر را حفظ کنند، مگر اینکه مجریان و حاکمان در جامعه به یک قدرت الهی معتقد باشند و خود را در مقابل آن مسئول بدانند و اگر ترس از مسئولیت روز جزا نباشد، بشر به هرج و مرج کشیده می‌شود و آنچه طبع سرکش انسان را کنترل می‌کند، دین است (صحیفه، 4/402).
== خاستگاه دین ==
اندیشمندان با گرایش‌های دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداخته‌اند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کرده‌اند. ‌اندیشمندان الهی منشأ دین را امری الهی و وحیانی می‌دانند که ریشه در فطرت انسان دارد (ملاصدرا، تفسیر القرآن، 6/65؛ طباطبایی، 6/149؛ حائری، 349 ـ 350). امام‌خمینی معتقد است از منظر جهان‌بینی توحیدی، پیدایش انسان با دین‌ورزی همراه است و اصولاً دین در فطرت آدمی ریشه دارد (صحیفه، 10/158 و ‏16/221)؛ زیرا انسان بر اساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذت‌ها و جمال دنیوی می‌رود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفته است (چهل حدیث، 127)، وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است؛ بنابراین فطرت انسان خداجوست و احکام فطرت از اموری است که هیچ‌‌یک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافل‌اند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق می‌کنند (همان، 181) (← ادامه مقاله) و گرایش غربیان به مذهب در عصر حاضر از این‌رو است که آنان از پیشروى‌های مادى سرخورده‏ شده‌اند و در تشخیص آن کمال مطلق به اشتباه رفته‌اند و دریافته‌اند که این پیشرفت‌ها، چیزی نیست که براى بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگى آنان را به نوعی تباه کرده است (صحیفه، 11/4).
‌اندیشمندان غیر الهی که برای باورهای دینی اصالت قائل نیستند، برخی خاستگاه پیدایش دین را توهمات و تخیلات بشر، جهل بشر به حوادث و رخدادهای عالم ماده یا خود و بیگانگی انسان از خود و داشته‌های خود دانسته‌اند و برخی نیز دین را ناشی از گذار جامعه از شکل اولیه و تضاد طبقاتی دانسته‌اند و معتقدند دین ساخته طبقات حاکم است (← الیاده، 136 و 162؛ ← مطهری، 2/172 و 3/390، 558).
امام‌خمینی با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کرده‌اند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگری‌های خود نگه دارند، خاطرنشان کرده است تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی می‌دهد؛ چنان‌که حضرت موسی(ع) بنی‌اسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت. پیامبر اسلام(ص) نیز در برابر ثروتمندان و اشراف قریش ایستاد و مبارزه کرد و افرادی که در مدینه به همراه ایشان بودند، افراد بی‌بضاعت و فقیر جامعه بودند و پیامبر(ص) آنان را علیه قریش بسیج کرد و این نشان می‌دهد ادیان الهی در طول تاریخ در مقابل ظالمان و زورگویان بوده‌اند (صحیفه، 8/456 ـ 457) (← ادامه مقاله).
اقسام ادیان: ادیان از جنبه‌های مختلف دسته‌بندی شده‌اند، مانند ادیان شرقی و غربی، ادیان ابتدایی و پیشرفته و ادیان سامی، آریایی و خاور دور. همچنین ادیان به دو قسم توحیدی و غیر توحیدی تقسیم می‌شوند. مجموعه ادیان توحیدی شامل یهودیت، مسیحیت و اسلام و نیز (طبق یک نظر) زرتشت است (توفیقی، 16 ـ 17) که در آموزه‌های خود به سه اصل توحید، نبوت و معاد قائل‌اند؛ ولی ادیان غیر توحیدی مانند ادیان هندوئیسم، بودیسم و شینتو هیچ‌یک از این سه اصل را قبول ندارند و در مقابل توحید، به چندگانه‌پرستی و شرک و در مقابل نبوت به حکمت و در مقابل معاد قائل به تناسخ‌اند (همان، 38 ـ 39، 47 و 58). پیروان ادیان توحیدی غیر از اسلام که صاحب کتاب‌اند، اهل کتاب خوانده می‌شوند (طوسی، المبسوط، 4/210؛ حلی، تحریر الاحکام، 2/199). این اصطلاح فقهی برای نخستین ‌بار و به فراوانی در قرآن آمده است. این گروه در بسیاری موارد در مقابل مشرکان ذکر شده‌اند (حجّتی، 31). امام‌خمینی با تقسیم ادیان به توحیدی و غیر توحیدی، از ادیان یهودیت، مسیحیت، و زرتشت و عقاید آنان بحث کرده است. قرآن کریم با تأیید ادیان توحیدی و فرستادن انبیایی همچون ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) (بقره، 136؛ احزاب، 7) به تحریف بعضی از حقایق و معارف در این ادیان به دست پیروانشان اشاره کرده است (بقره، 75؛ آل عمران، 70 ـ 71؛ توبه، 30). دین اسلام به پیروان ادیان آسمانی به دیده احترام می‌نگرد (آل عمران، 64 و 113؛ مائده، 65) و به آنان اجازه داده است با پیمان اهل ذمه در سرزمین اسلامی زندگی کنند (نجفی، 21/294؛ طنطاوی، 4/161 و 6/255) (← مقاله اهل کتاب(1)).
ادیان غیر توحیدی با وجود پراکندگی، در بعضی از باورها اشتراک دارند؛ مانند اعتقاد به شیء مقدس، اعتقاد به سحر و جادو و اعتقاد به قربانی (ناس، 13 ـ 22)؛ اما مشرکان در اصل اعتقاد به خدا یا خدایان بزرگ مشترک بودند و نخبگان آنان معتقد بودند خداوند بزرگ‌تر از آن است که انسان بتواند با او ارتباط داشته باشد. از این جهت در توجه و عبادت باید به واسطه‌ای که مورد عنایت اوست توجه کرد و او را عبادت کرد (طباطبایی، 16/120؛ توفیقی، 18 ـ 19) (← مقاله شرک). امام‌خمینی ادیان غیر توحیدی را که به دست بشر به وجود آمده‌اند، ادیان باطلی می‌داند که دارای وجه مشترکی‌اند و آن این است که هدف آنها ـ درصورتی که بنیان‌گذاران آنها افراد امین و دلسوزی باشند ـ تنها رفع نیازهای مادی و دنیوی مردم است و به روحانیت و باطن مردم توجهی ندارند و قوانین آنها در حدی است که نظام جامعه و نظام تجارت و معاش آنان مختل نشود (صحیفه، 8/411 ـ 413). ایشان معتقد است تمام ادیان توحیدی بر اساس حقایق و معارف الهی نازل شده‌اند (آداب الصلاة، 291) و هدف همه آنها هدایت، تربیت و آسایش مردم است و برای انسان‌سازی آمده‌اند (صحیفه، 7/287). ایشان همواره به پیروان ادیان الهی با دیده احترام و تکریم نگریسته و بر حفظ حقوق آنان تأکید کرده است (همان، 7/290 ـ 291؛ 6/461 ـ 462 و 18/304).
== هندسه و نظام کلی شناخت دین ==
برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امام‌خمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوان‌های پراکنده و غیر مرتبط نمی‌داند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت به‌هم‌پیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد (بیات، 24 ـ 26).
نگاه جامع امام‌خمینی در شناخت دین سبب شده است که ایشان به همه جنبه‌های دین توجه داشته باشد. ایشان در مسائل اعتقادی معتقد است ظهورات لفظی به تنهایی در این مسائل اعتبار و ارزش ندارند؛ از این جهت لفظ «یدُ اللَّهِ» (فتح، 10) را نمی‌توان به معنای ظاهری آن حمل کرد (تقریرات، 2/34 ـ 35). به اعتقاد ایشان اگرچه در شریعت، اسمای الهی توقیفی‌اند، اما این در مورد کسانی است که عقل آنان در مراحل وجود سیر نکرده باشد؛ ولی افرادی که به‌حدی از بصیرت و شهود رسیده‌اند که بتوانند در مراتب هستی وصفی که همسنگ وجود است بیابند، می‌توانند بر حق‌تعالی حمل کنند (همان). ایشان درباره احکام و قوانین و تزاحم میان آنها معتقد است زمان و مکان در استنباط صحیح از احکام اسلام مؤثر است و مسئله‌ای که در قدیم دارای حکمی بوده، ممکن است در روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد یک نظام حکم جدیدی پیدا کند؛ به این معنا که با شناخت دقیق از روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به موضوع جدیدی تبدیل شود و حکم جدیدی پیدا کند. از این جهت استنباط چنین حکمی نیاز به آگاهی در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد؛ زیرا فقه تئوری واقعی کامل اداره جامعه و انسان از آغاز تا انجام است (صحیفه، 21/289). به اعتقاد ایشان حکومت از احکام اولیه است و اگر اختیارات حاکم در چارچوب احکام فرعی شمرده شود، حکومت الهی بی‌معنا خواهد بود (همان، 20/451 ـ 452 و 457). ایشان در فرض مخالفت صریح حکم عقل با برخی احکام ظاهری و روایات، حکم عقل را مقدم می‌شمارد؛ چنان‌که در مسئله حیله‌های فرار از ربا حکم عقل به مفاسد ربا، مانند ظلم، تزلزل بازار و دیگر مفاسد را معیار تقدم حرمت بر جواز حیله‌های ربا می‌داند (البیع، 2/544)؛ زیرا حلال‌شدن ربا با روش‌های ساده را نوعی تناقض یا بیهودگی در جعل و تشریع احکام است (همان، 2/545).
== راه‌ها و شرایط شناخت دین ==
در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید شده است (کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب1، 6؛ اول تواریخ، ب23، 13 ـ 14) و در اسلام طلب علم و معرفت و شناخت مسائل دین لازم شمرده شده است (برقی، 1/226). اندیشمندان غربی دین‌شناسی و پدیدارشناسی آن را از دیدگاه برون‌دینی بررسی کرده‌اند و آن را دانشی مستقل و متمایز دانسته‌اند که به مطالعه علمی، توصیفی و روشمند دین می‌پردازد (الیاده، 1/ 211 ـ 212). برخی تفاوتِ آن را با الهیات در این می‌دانند که در دین‌شناسی، دین به مثابه موضوع مورد مطالعه است، بدون اینکه شخص سعی در جانبداری از عقایدی خاص کند، به‌خلاف الهیات که در اثبات عقیده‌ای خاص است (رودریکس و هاردینگ، 44).
امام‌خمینی در شناخت دین به دو روش درون‌دینی و برون‌دینی اشاره کرده است. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ماتریدی، 6؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 1/197 ـ 198) معرفت دین را لازم و واجب می‌داند و یکی از راه‌های شناخت دین در روش برون‌دینی را پیروی از دلیل عقلی می‌داند که در اصول اعتقادی (مانند توحید، نبوت و معاد) لازم است و تقلید در آن جایز نیست (استفتائات، 1/7؛ تعلیقه عروه، 16)؛ زیرا بنابر برخی آیات قرآن که پیروی از ظن و گمان را در اصول اعتقادی نفی می‌کند (یونس، 36)، اصل ایمان و اعتقاد به شریعت را نمی‌توان از خود شریعت گرفت؛ زیرا این امر مستلزم دور است (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 1/22)؛ اما در فروع و احکام جزئی، تقلید و رجوع به شرع ممکن، بلکه لازم است؛ زیرا برخی از این احکام جزئی و مصالح در آنها، خارج از حیطه دسترسی عقل است؛ اگرچه عقل در بعضی مسائل اخلاقی و اعتقادی به حسن و قبح آن دست می‌یابد (همان، 1/70؛ حلی، الرسالة السعدیه، 53 ـ 54؛ امام‌خمینی، توضیح المسائل، 1).
امام‌خمینی مانند دیگر اندیشمندان (شبّر، 580؛ ← ادامه مقاله) فطرت را نیز یکی دیگر از راه‌های شناخت برون‌دینی می‌داند که به کمک آن می‌توان به بعضی از حقایق دین دست یافت (چهل حدیث، 180). به اعتقاد ایشان راه شناخت دین، فطرت سلیم و پاک است که دستخوش اغراض و هوس‌های حیوانی نگشته باشد (صحیفه، 3/207). چنین فطرتی فطرت‌‌الله (روم، 30) است که دین را می‌پذیرد (چهل حدیث، 534). ایشان شناخت دین را مستلزم تهذیب نفس و داشتن اخلاص و مطالعات وسیع و دامنه‌دار می‌داند (صحیفه، 2/487؛ جهاد اکبر، 18) و معتقد است تفسیر دین بر اساس آرا و برداشت‌های شخصی و تحمیل مقاصد خود بر دین و متون دینی نادرست است و تفسیر به رأی شمرده می‌شود (تفسیر حمد، 93).
از سوی دیگر، دین‌ در نظر امام‌خمینی حقیقتی است که‌ برای ابعاد‌ گوناگون بشر برنامه دارد و برای‌ شناخت دقیق هر بعد از این ابعاد، باید به‌ شیوه و روشی خاص تمسک جست‌ تا‌ پرده‌ از اسرار آن‌ برداشته شود (صحیفه، 4/183 و 7/288)؛ به همین سبب‌، نگاه امام‌خمینی رهیافتی ترکیبی و چندبعدی است که به همه ابعاد مادی و معنوی انسان توجه دارد و این نگرش، در مقابلِ روش محدود و تک‌بعدی‌ قرار‌ می‌گیرد که تنها‌ به‌ یک وجه دین نظر می‌کند. به اعتقاد ایشان دین دارای ابعاد معنوی و مادی است و شناخت آن تنها از راه حس و امور مادی صحیح نیست؛ از این‌رو افرادی که شناختشان از دین تنها شناخت ظاهری و مادی دین است، برداشت درستی از دین ندارند (همان، 4/7 ـ 8 و 184).
امام‌خمینی مانند دیگر عارفان (ملاصدرا، اسرار الآیات، 132) در بیان شناخت دین روش ویژه‌ای دارد. به باور ایشان با شناخت ابعاد مختلف انسان می‌توان به شناخت دین رسید؛ زیرا میان شناخت انسان و دین رابطه مستقیم برقرار است؛ همچنان‌که در روایت نبوی(ص) آمده است «مَن عَرَفَ نَفسَه عَرَفَ رَبَّه؛ اگر کسی خود را بشناسد خداوند را شناخته است» (آمدی، 232؛ صحیفه، 12/421 ـ 422)؛ بنابراین با آگاهی از حوزه انسان‌شناسی، دین‌شناسی که با خداشناسی همراه است، روشن می‌شود. امام‌خمینی ادیان الهی را دربردارنده احکام و حقایقی می‌داند که به تمام ابعاد زندگی بشر مربوط‌اند (صحیفه، 7/288)، به‌ویژه دین اسلام که دارای ابعاد متعددی مانند ابعاد عرفانی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و حکومتی است. از این جهت دین‌شناس کسی است که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها فقه یا فلسفه یا عرفان دین را شناخته است، دین‌شناس نخواهد بود (همان، 4/7 ـ 8؛ ولایت فقیه، 78).
== ویژگی‌های دین ==
از دیدگاه امام‌خمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگی‌هایی مشترک‌اند، ازجمله:
الف) توحیدی‌بودن دین: همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شده‌اند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند (امام‌خمینی، آداب الصلاة، 153؛ همو، صحیفه، 17/527) (← مقاله توحید(1)).
ب) اعتقادداشتن به معاد: اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشته است (همو، تقریرات، 3/54 و 195)؛ بلکه بسیاری از ادیان غیر الهی نیز به جهان پس از مرگ معتقدند (← ناس، 23 و 236). برخی مانند بوداییان باور دارند انسان پس از مرگ بر اساس اعمالی که انجام داده است به کالبدی نوین باز می‌گردد و با مرگ، جسم مادی از میان نمی‌رود و روح او در درون جسم دیگری حلول می‌کند (همان، 190) (← مقاله تناسخ).
ج) هماهنگ‌بودن دین با فطرت: اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم (روم، 30) و روایات (کلینی، 2/12)، احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت می‌دانند (طبرسی، 3/266؛ طباطبایی، 7/248) که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمان‌ها تغییر نمی‌کند (طباطبایی، 7/248). امام‌خمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری می‌داند (چهل حدیث، 180) و فطرة‌اللّه را در قرآن کریم (روم، 30) حالت و هیئتى می‌داند که خداوند، خلق را بر آن قرار داده است و از لوازم وجود آنها و از چیزهایى است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترک‌اند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتاب‌های آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموری‌اند که منطبق بر فطرت‌اند (چهل حدیث، 180)؛ همچنان‌که سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است (حدیث جنود، 83) (← مقاله فطرت).
د) عقلانی‌بودن دین: قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و ‌اندیشه‌ورزی و تدبر و تفکر در آیات الهی در همه عرصه‌ها تأکید کرده است (بقره، 219؛ رعد، 3؛ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 2/525). در روایات نیز به ارزش و اهمیت عقل توجه شده و حکمت الهی را تنها با عقل قابل دسترسی دانسته است (کلینی، 1/28) (← مقاله‌های عقل(1)؛ عقل(2))؛ همچنان‌که یکی از منابع و مدارک احکام در شرع به همراه کتاب، سنت و اجماع، عقل است (مطهری، 3/190) و فقها نیز به تلازم و تطابق میان حکم عقل (بدیهی) و شرع تأکید کرده‌اند (خویی، 3/11). احکام و قوانین دین بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و بر پایه حکمت است (نایینی، 1/287؛ سبحانی، 8/207)؛ ولی از آنجا که عقل به‌تنهایی برای دستیابی به احکام الهی کافی نیست، این دستورها از ناحیه شرع و به واسطه پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شده است (حر عاملی، 368). امام‌خمینی نیز تأکید دارد که انبیای الهی مردم را به قانون عقل و پیروی از آن دعوت کرده‌اند (چهل حدیث، 6 و17) و در صورتی که دین و عقل در مرحله عمل در کنار یکدیگر قرار گیرند، جهان یک‌پارچه نورانیت و عدالت می‌شود (حدیث جنود، 246) (← مقاله عقل(3)).
هـ) ایجاد نظم و انسجام: از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمی‌آید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند (همو، صحیفه، 3/219 و 7/287).
و) مراتب‌داشتن زبان دین: برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کرده‌اند که آیا معانی این گزاره‌ها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی به‌کار رفته است یا معنای دیگری مد نظر بوده است. در این زمینه آرای متعددی ارائه شده است، ازجمله:
1. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانسته‌اند که قابل تجربه‌پذیری نیست (← هیک، 202) و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزه‌های دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهت‌هایی میان انسان و ذات مقدس حق‌تعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزاره‌های دینی بی‌معناست (← همان، 175 ـ 177؛ زمانی، 37 ـ 38). 2. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانسته‌اند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستاده است که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است (اصفهانی، 1/88). 3. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانسته‌اند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل می‌شود (← غزالی، 21).
امام‌خمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکرده است و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست (تنقیح الاصول، 4/259)؛ اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده می‌کند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان می‌توانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعی‌اند (صحیفه، 18/119)؛ اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهی‌اند (همان و 20/409)؛ بنابراین زبان دین و قرآن را می‌توان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبان‌های رایج یا زبان‌های علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است (همان، 19/355). با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است (تفسیر حمد، 135) (← مقاله‌های فهم قرآن؛ زبان قرآن؛ روح معانی).
== قلمرو دین ==
اندیشمندان در ادیان و مذاهب رویکردهای مختلفی در زمینه قلمرو دین دارند. برخی در این زمینه نگاه حداقلی دارند و معتقدند قلمرو دین تنها در امور اخروی و عبادی است و برخی نیز به نگاه حداکثری معتقدند (← مطهری، 2/65؛ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، 130 ـ 135) (← مقاله‌ دین و سیاست) و براین باورند که دین همه مسائل مربوط به سعادت دنیوی را بیان کرده و حتی معتقدند همه علوم ازجمله فیزیک ریشه دینی و اسلامی دارند (← جوادی آملی، انتظار بشر از دین؛ همو، منزلت عقل، 107 ـ 150).
امام‌خمینی نیز قلمرو دین را گسترده می‌داند و دیدگاه افرادی که اهداف قلمرو دین را تنها امور اخروی می‌داند، نقد کرده و معتقد است این گروه، از حقیقت دین و اسلام انحراف پیدا کرده‌اند (صحیفه، 4/8) و انبیای الهی افزون بر توجه مردم به آخرت وظیفه سیاست و اقامه عدل و قسط در جامعه را نیز داشته‌اند (همان، 15/213 ـ 215). به اعتقاد ایشان قلمرو دین در همه جوانبی که به سعادت بشر مربوط است، گسترش دارد و دعوت انبیا(ع) برای این بوده که مردم را به کمال و سعادت لایق به خود برسانند و محدوده دعوت آنان به دین، تنها مربوط به حیات دنیوی یا اخروی نبوده است (همان، 5/544). ایشان بی‌اعتنایی دین به نیازهای طبیعی و روانی بشر را نیز مردود دانسته و معتقد است حقیقت‌ دین فراتر از نیازهای مادی بشر است و دین دربرگیرنده حقایق و معارفی است که انسان با پیروی از دین بدان می‌رسد، مانند شناخت توحید و اسما و صفات الهی (همان، 7/288 و 19/284؛ آداب الصلاة، 264 و 154). ایشان که همواره بر جامعیت اسلام تأکید داشت، بر ضرورت جامع‌نگری در شناخت اسلام و توجه به ابعاد مختلف آن نیز تأکید می‌کرد و از نگرش‌های تک‌بعدی به آن پرهیز می‌داد (← صحیفه، 3/221 ـ 228) (← مقاله اسلام ناب محمدی).
همچنین امام‌خمینی بر نظام خاص فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی‌ و فرهنگی دین‌ اسلام تأکید و به آن توجه دارد (صحیفه، 5/389) و معتقد است دین اسلام برخلاف ادیان تحریف‌شده موجود، در تمام شئون فردی و اجتماعی بشر قانون وضع کرده و در زمینه روابط انسان‌ها با خود و جامعه، حتی درباره ارتباط جامعه اسلامی با جوامع دیگر برنامه دارد (همان، 4/418 ـ 419)؛ از این‌رو ایشان یکی از مهم‌ترین موارد قلمرو دین را حوزه سیاست و حکومت می‌داند و معتقد است در همه ادیان الهی ورود در سیاست و مبارزه با حاکمان ظالم وجود داشته است (همان، 7/241 و 327) و همه انبیای الهی در امور سیاست و حکومت دخالت می‌کردند و آنچه به صلاح و سعادت مردم بوده است، به آنان آموزش می‌دادند (همان، 13/432 ـ 433)؛ بلکه به اعتقاد ایشان اقامه قسط در جامعه بدون دخالت در سیاست، امور اجتماعی و احتیاج‌های ملت‌ها ممکن نیست (همان، 15/215). در زمان رسول خدا(ص) نیز اسلام با برپایی حکومت اسلامی همراه بود و ایشان پایه سیاست را در دیانت قرار داد (همان، 17/204) و مسجد مرکز سیاسی اسلام بود و شالوده مطالب مربوط به جنگ‌ها و سیاست مدن، در مسجد ریخته می‌شد و این در زمان امیرالمؤمنین(ع) نیز ادامه داشت (همان، 2/32).
امام‌خمینی تأکید دارد که اسلام و سیاست عین یکدیگرند و با هم آمیختگی ناگسستنی دارند؛ زیرا مسائل سیاسی جامعه، یکی از مهم‌ترین محورها و اقتضائات جامعه بشری است (همان، ‏17/204 ـ 205؛ تحریر الوسیله، 1/221). در اسلام برخلاف دینِ تحریف‌شده مسیحیت که دین از سیاست جدا شده است، دین و سیاست از آغاز در کنار هم بوده‌اند (صحیفه، 13/366؛ 15/10 و 17/204) و ابعاد سیاسی مربوط به اصلاح زندگی دنیوی، نه تنها در احکام اجتماعی و اقتصادی اسلام لحاظ شده است، بلکه حتی احکام عبادی اسلام، مانند نماز جمعه و جماعات نیز عاری از عنصر سیاست نیست و در خطبه‌های نماز جمعه مسائل سیاسی و احوال مملکت و گرفتاری‌های مسلمانان مطرح می‌شود (همان، 4/447)؛ بنابراین احکام عبادی اسلام نیز منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. همچنین عبادت‌ها و احکامی مانند حج، زکات، خمس، حدود و تعزیرات اصولاً توأم با سیاست و اداره حکومت تشریع شده است (همان، 10/18) و ماهیت و کیفیت قوانین اسلام، در جهت ایجاد یک دولت و اداره امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده است. در حقیقت احکام شرع دربردارنده قوانین و مقررات متنوعی‌اند که یک نظام اجتماعی را می‌سازند. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد، فراهم آمده است (ولایت فقیه، 28 ـ 30) (← مقاله دین و سیاست).
== اهداف و کارکردهای دین ==
قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک (اعراف، 59؛ هود، 50)، تعلیم و تزکیه (بقره، 129)، اقامه عدل و قسط در میان مردم (حدید، 25) دانسته است. در روایات نیز هدف دین و فرستادن انبیای الهی را دعوت به توحید و نفی شرک (کلینی، 2/29) و معرفت الهی (همان، 1/16) ایمان (لیثی، 347) و اخلاص (آمدی، 83) شمرده شده است.
برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در دنیا و آخرت (طباطبایی، 3/299) و دین را سبب خروج از جهل و هلاکت و رهایی از بند شهوات و هوای نفس می‌دانند که انسان را به صراط مستقیم هدایت می‌کند (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، 2/339). لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و خود را در چارچوب آن اصول محدود کند و تنها پیروی از دین است که می‌توان محدودیتی مستحکم و با مبنا به وجود آورد (مطهری، 23/697). در حقیقت یکی از کارکردهای بزرگ دین این است که به ارزش‌ها و قوانین اخلاقی، مبنای استواری در نظام جهان داده می‌شود و این ارزش‌ها اموری حقیقی‌اند و مستقل از تصورات و احساسات بشری‌اند (استیس، 414).
امام‌خمینی برای دین و دینداری اهداف و آثاری برشمرده است:
1. رسیدن به سعادت: هدف دین ‌رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد وجودی اوست (صحیفه، 7/288) و انبیای الهی برای تربیت و هدایت انسان از ناحیه خداوند آمده‌اند تا استعدادهای انسان را شکوفا کنند و او را به سعادت و نجات برسانند (همان، 4/189؛ آداب الصلاة، 37) و دین را برای تربیت و تهذیب نفس بشر آورده‌اند (صحیفه، 6/467).
2. ایجاد عدالت و قسط: قرآن یکی از وظایف انبیا(ع) را اجرای عدالت و قسط در جامعه شمرده است (حدید، 25؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، 1/278). امام‌خمینی با استفاده از این آیه تشکیل حکومت عادلانه و گسترش عدالت در جامعه را از وظایف انبیا(ع) (تفسیر حمد، 171؛ ولایت فقیه، 54 ـ 56 و 70) و تشکیل حکومت را نیز مقدمه اقامه قسط و عدل (صحیفه، 8/217 ـ 218) شمرده است؛ البته هدف دین در اصلاح جامعه و برقراری عدالت اجتماعی نیز رسیدن انسان به مقام انسانیت و خارج‌شدن از مقام حیوانیت است (همان، 9/11، 292؛ 10/67 ـ 68 و 19/51).
3. ایجاد آرامش روحی: بشر خواهان این است که روحش آرامش یابد. امام‌خمینی بر این نکته تأکید می‌کند که امروزه انسان دیگر به این مسئله پی برده است که آنچه به او آرامش می‌بخشد، دین و مذهب است و تنها در سایه مذهب است که بشر به آن آرامش روحى مطلوب مى‏رسد؛ زیرا در امور مادى این‌چنین آرامشی هرگز به دست نمی‌آید، بلکه این امور منافى با آرامشى است که بشر خواهان آن است (همان، ‏11/4).
4. جلوگیری از فساد: آنچه می‌تواند انسان را از لغزش حفظ کند، دیانت و اعتقاد به مبدأ و معاد است که حتی می‌تواند انسان را در خلوتگاه نیز کنترل کند (همان، 4/402)؛ همچنین دینداری و مقیدبودن به نماز و مسجد سبب می‌شود که افراد به سوی فساد کشیده نشوند و نماز و عبادتی که به‌درستی انجام شود، فحشا و منکر را از امتی بیرون می‌کند (همان، 12/392).
5. حفظ استقلال و آزادی: امام‌خمینی خاطرنشان کرده است که دین در جامعه سبب استقلال و آزادی کشور است (همان، 5/185) و ملتی که معتقد به قدرت الهی باشد و به آن توکل کند، به استقلال و پیروزی می‌رسد (همان، 17/411) و این استقلال و آزادی سبب قدرت ملت‌ها در برابر دشمنان می‌شود (همان، 5/97). ایشان با تأکید بر نادرستی نگاه برخی که دین را «افیونی برای جامعه» دانسته‌اند و معتقدند دین آمده است تا انسان‌ها به غارت ثروتمندان در دنیا بی‌توجه باشند، یادآور شده است که با نگاهی عمیق به ادیان، به‌ویژه دین اسلام در طول تاریخ، می‌توان به این نکته پی‌برد که ادیانی همچون اسلام بوده‌اند که مردمِ مستضعف را بر ضد سلاطین شورانده‌اند (همان، ‏4/318؛ 6/40 ـ 41؛ 7/388 و 15/507)، بلکه پیامبران(ع) آمده‌اند تا مردم را بیدار کنند. آنان در این راه با فرعون‌های زمان خود مبارزه کرده‌اند و مردم را علیه آنان شورانده‌اند؛ چنان‌که حضرت موسی(ع) و شعیب(ع) مدت‌ها با قدرت‌های زمان خود مبارزه کرده‌اند (همان، 8/291 ـ 292 و 456 ـ 457)؛ بنابراین چنین دینی چگونه می‌تواند دینی باشد که مردم را به سستی و خمودی دعوت کند و افیون جامعه باشد؟ (همان، 4/240 و 8/457)؛ البته در حالی‌که دشمنان اسلام تلاش کرده‌اند دین را در نظر مردم متزلزل کنند و دین را برای مردم عامل انحطاط معرفی کنند (همان، ‏6/202؛ ‏8/455 و 9/505؛ ولایت فقیه، 10).
6. تمدن‌سازی: امام‌خمینی معتقد است ادیان توحیدی با ترویج و توصیه به تفکر، پژوهش و علم‌آموزی و قرار‌دادن این فعالیت‌ها در ردیف عبادت، یکی از مهم‌ترین عوامل تمدن‌ساز و از مترقی‌ترین فرهنگ‌ها در طول تاریخ بوده‌اند و این تمدن به وجودآمده در شرق با وجود علوم پیشرفته در آن به اروپا منتقل شد؛ اما پس از آن، شرق با ازدست‌دادن و گم‌کردن هویت دینی خود، تنزل یافت و نیازمند غرب شد (صحیفه، 10/385 و 21/390) (← مقاله‌های تمدن؛ مهجوریت قرآن).
== نسبت علم و دین ==
رابطه علم و دین از مباحثی است که پیشینه طولانی دارد. پذیرش بعضی از نظریه‌های علمی در ادیان الهی و مقدس‌شمردن آنها سبب شد با پیشرفت علم و باطل‌شدن بعضی از این نظریه‌ها، در آموزه‌های دینی نیز تشکیک شود. ازجمله این نظریه‌ها افلاک بطلمیوسی (← مقاله فلک) است که کلیسا پذیرفته بود و مخالفت با آن مخالفت با انجیل برشمرده می‌شد. مخالفت کلیسا با برخی کشفیات جدید سبب شد تفکر جدایی دین از علم در غرب مطرح شود (پترسون و دیگران، 358 ـ 361). در مسئله نسبت علم و دین سه نظریه وجود دارد: 1. میان دین و علم تعارض است. 2. همه آموزه‌های علمی از دین قابل استنباط است. 3. میان دین و علم توافق منطقی برقرار است؛ به این معنا که هم دارای جهات مشترک و هم جهات اختلاف‌اند؛ ولی هیج آموزه دینی حقیقی، در تعارض صریح با عقل یافت نمی‌شود (← فنایی اشکوری، 28 ـ 30).
امام‌خمینی معتقد است اصل ادیان توحیدی هیچ‌گاه مخالف علم، اکتشافات و نوآوری‌ها نبوده‌اند و با آن مخالفت نکرده‌اند، بلکه در دین اسلام به کسب علم توصیه و بر آن تأکید شده است (صحیفه، 21/406) و قرآن خود مشتمل بر ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و همه ابعادی است که در سعادت بشر مورد نیاز است (همان، 20/93؛ ولایت فقیه، 29)؛ البته این به معنای تقسیم علوم به علوم اسلامی و غیر اسلامی نیست (صحیفه، 12/249) و تفاوت علوم اسلامی و غیر اسلامی از جهت معنویت، روحانیت و توجه به الوهیت در آنهاست (همان، 8/436) و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است، علوم طبیعی که در آن مطرح شده است، جنبه الهی آن مورد نظر است (همان، 8/433). از نگاه ایشان علوم طبیعی در صورتی که هدف آن الهی باشد، به علم الهی باز می‌گردد؛ به این معنا که انسان در علم وقتی طبیعت یا بدن انسان را مثلاً مشاهده می‌کند، قدرت الهی را می‌بیند (همان، 8/435 ـ 436)؛ بنابراین از آنجا که مقصد اصلی دین هدایت و سعادت بشر است، به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد، بلکه علم را برای هدف خود به‌ کار برده است (همان) (← مقاله علوم).


==پانویس==
==پانویس==
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸

ویرایش