علی دوانی: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:پروژه شاگردان using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''علی دوانی'''، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی. | |||
علی رجبی دوانی معروف به علی دوانی در ۵ مهر ۱۳۸۰ در روستای دوان از توابع کازرون در استان فارس به دنیا آمد. پدرش اسماعیل از خردهمالکان آن روستا بود و به کشاورزی و باغداری اشتغال داشت.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۹.</ref> علی دوانی در هفتسالگی همراه خانواده راهی آبادان شد و در آن شهر مقیم شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۹.</ref> از سال ۱۳۱۸ ش در دبستان اکابر مخصوص بزرگسالان در آبادان به تحصیل پرداخت و در مدت دو سال، دوره ابتدایی را به پایان رساند.<ref>دوانی، ج۱، ۴۲.</ref> همزمان با تحصیل، از دهسالگی در یکی از بخشهای شرکت نفت ایران و انگلیس که زیر نظر مهندسان انگلیسی اداره میشد بهعنوان پیک و نامهرسان مشغول کار شد.<ref>دوانی، ج۱، ۴۰.</ref> دو سال بعد به آموزشگاه فنی شرکت نفت آبادان رفت و در آنجا به تحصیلات خود ادامه داد.<ref>دوانی، ج۱، ۶۰.</ref> پس از یک سال و نیم تحصیل در آنجا، تصمیم گرفت با عزیمت به عراق، در حوزه علمیه نجف اشرف به تحصیل دروس حوزوی بپردازد.<ref>دوانی، ج۱، ۶۵.</ref> به همین سبب در اواخر بهمن ۱۳۲۲ ش راهی عراق شد.<ref>دوانی، ج۱، ۷۳.</ref> | |||
وی پس از ورود به نجف اشرف، ابتدا وارد مدرسه شربیانی شد.<ref>دوانی، ج۱، ۷۸.</ref> و مقدمات را نزد شیخ محمد غروی، سید کاظم تبریزی، شیخ کاظم تبریزی، سید اسدالله مدنی، شیخ علی آقا نجفی، شیخ محمدابراهیم بروجردی، شیخ محمدعلی بربری معروف به افغانی، سید عباس مُهری و میرزا محمد اردبیلی آموخت. بخشی از دروس سطح را هم پیش میرزا علی آقا فلسفی، آقا حسن قمی، آقا سید علی تبریزی، شیخ خلیل شیرازی، سید احمد طالقانی و شیخ مجتبی لنکرانی خواند.<ref>دوانی، ج۱، ۹۹-۱۰۰.</ref> او در سالهای اقامت در نجف اشرف با بزرگانی چون شیخ آقابزرگ طهرانی، علامه امینی، شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، شیخ محمدحسن مظفر، شیخ محمد سماوی و...آشنا شد و متأثر از این آشنایی، از آغازین سالهای طلبگی، هدف خود را در دو رشته نویسندگی و منبر، یا قلم و بیان، قرار داد و تا پایان عمر، همان راه را نیز ادامه داد.<ref>دوانی، ج۱، ۳۲۷، ۳۲۸.</ref> | |||
علی دوانی در فروردین سال ۱۳۲۷ به سبب کسالت و تغییر آبوهوا به کشور بازگشت و در برخی از شهرها در درس استادان حاضر شد.<ref>دوانی، ج۱، ۱۶۶.</ref> ازجمله در قم در درس مطول سید رضا صدر شرکت کرد (دوانی، ج۱، ۱۶۹) و پس از دو ماه و نیم، راهی مشهد شد (دوانی، ج۱، ۱۷۴) و در حوزه علمیه آنجا مدتی از درس ادبیات میرزا محمدتقی ادیب نیشابوری بهره برد.<ref>دوانی، ج۱، ۱۷۴-۱۷۵.</ref> در سال ۱۳۲۸ ش در حالی که قصد عزیمت به نجف اشرف را داشت، پس از ازدواج با یکی از نوادگان مرحوم وحید بهبهانی، از بازگشت به نجف منصرف شد.<ref>دوانی، ج۱، ۱۸۷.</ref> و از همان سال در قم اقامت گزید و تحصیلات خود را در حوزه علمیه این شهر که با زعامت آیتالله بروجردی نظم و رونقی گرفته بود، پی گرفت. او دروس سطح را در آنجا و نزد شیخ محمد صدوقی یزدی، شیخ محمد لاکانی رشتی، میرزا علیاکبر مشکینی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی، آقا شیخ علی آقا نجفی کاشانی، شیخ محمد وحید خورگامی رشتی، فاضل قفقازی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمد حائری گلپایگانی و شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی تکمیل کرد. وی همچنین در شرح منظومه شیخ محمد فکور یزدی، سید رضا صدر و شیخ حسینعلی منتظری شرکت میکرد. در کنار آن، در درس تفسیر قرآن علامه سید محمدحسین طباطبایی هم حضور مییافت. | |||
علی دوانی در سال ۱۳۳۶ ش پس از قبولی در آزمون درس خارج، وارد درس خارج فقه آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی شد. همزمان در درس خارج فقه آیتالله سید کاظم شریعتمداری و خارج اصول امام خمینی هم شرکت میکرد.<ref>دوانی، ج۱، ۲۰۱-۲۰۲.</ref> او درباره درس امام خمینی میگوید: «مهابت و صلابت امام طوری بود که در درس ایشان کمتر کسی به خود جرئت میداد اشکال کند. بااینحال اگر چند روزی کسی اشکال نمیکرد و توضیحی نمیخواست، امام اعتراض مینمودند که چرا کسی حرف نمیزند و اشکال نمیکند».<ref>سلسله موی دوست، ۱۰۱؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج۶، ص۵۲.</ref> وی هنگام تحصیل در نجف اشرف با سید مجتبی نواب صفوی آشنا شد و پس از تشکیل جمعیت فدائیان اسلام، با سید عبدالحسین واحدی (مرد شماره ۲ فدائیان اسلام که نسبت سببی نیز داشت) همسایه خانه به خانه شد و ازاینرو در جریان فعالیتهای آنان قرار میگرفت. او هیچگاه عضو آن جمعیت نشد، بلکه در مقاطعی، به میانجیگری میان آنان و برخی از پیرامونیان آیتالله بروجردی که به اقدامات آنان بدبین بودند، میپرداخت. پس از اعلام حکم اعدام نواب صفوی و سه تن دیگر از فدائیان، دوانی تلاش فراوانی برای جلوگیری از اجرای آن حکم کرد، ازجمله به امام خمینی متوسل شد تا با آیتالله بروجردی دیدار کند و از طریق ایشان مانع اعدام آنها شوند.<ref>دوانی، ۲۵۲-۲۶۱.</ref> که البته نتیجهای نداشت. | |||
دوانی در موسم تبلیغ به شهرهای مختلف سفر میکرد که از آن جمله میتوان به کرمانشاه.<ref>دوانی، ج۱، ۳۲۹.</ref> نهاوند.<ref>دوانی، ج۱، ۳۳۲.</ref>،تهران.<ref>دوانی، ج۱، ۳۷۱-۳۷۵.</ref> جزیره خارک.<ref>دوانی، ج۱، ۳۷۵.</ref> کاشان.<ref>دوانی، ج۱، ۳۸۶.</ref> بندر معشور (ماهشهر فعلی).<ref>دوانی، ج۱، ۳۹۴.</ref> رامهرمز.<ref>دوانی، ج۱، ۴۰۴.</ref> و آبادان و نیز به مدت هفت سال (۱۳۴۰ – ۱۳۴۷) در کویت اشاره کرد.<ref>دوانی، ج۱، ج ۱، ۴۰۷ – ۴۱۲.</ref> که ساواک ایران در کویت گزارشهایی از سخنرانیها و فعالیتهای وی در آن کشور به مرکز مخابره میکرد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳: صفحات متعدد.</ref> در آبادان به سبب شناخت قبلی از وضعیت آن شهر و همچنین موقعیت سیاسی شرکت نفت ایران و انگلیس، حضور جدیتری داشت و در جریان ملی شدن صنعت نفت، به تبعیت از آیتالله کاشانی در آن شهر فعالیت و در انتشار اعلامیههای ایشان نقش عمدهای ایفا کرد (همان، ۳۳۳-۳۴۶). پس از صدور اعلامیه تاریخی آیتالله کاشانی علیه احمد قوام در ۳۰ تیر ۱۳۳۰ ش و بازگشت مجدد دکتر مصدق به ریاست دولت، دوانی طی تلگرافی، آن پیروزی را به آیتالله کاشانی تبریک گفت و ایشان نیز مدتی بعد به تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۳۱ این تلگراف را برای ایشان صادر کردند: «واعظ محترم، آقای دوانی دامت افاضاته، از احساسات خداپسندانه و عواطف وطنخواهانه جنابعالی کمال امتنان حاصل است. از درگاه خداوند متعال [برای شما] توفیق میطلبم. از تأخیر جواب معذرت میخواهم» (دوانی، ج۱، ج ۱، ۵۲۳). | |||
دوانی از همان ابتدا که وارد حوزه علمیه قم شد، به همکاری با نشریات و مجلات مذهبی قم و تهران پرداخت و مقالاتی در موضوعات دینی، سیاسی و اجتماعی در نشریات ندای حق، وظیفه، استوار و مجموعه حکمت مینوشت.<ref>دوانی، ج۱، ۲۲۴.</ref> در جریان همین فعالیتهای مطبوعاتی، با فعالان متدین سیاسی ـ فرهنگی مطبوعات همچون حاج سراج انصاری، سید غلامرضا سعیدی، دکتر حسن عدنانی و شیخ مصطفی رهنما آشنا شد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳: بیست.</ref> در آبان سال ۱۳۳۵ ش و در جریان تهاجم اسرائیل، انگلستان و فرانسه به مصر، وی در ۲۳ آبان، مقالهای تحت عنوان «برای همدردی با برادران مصری: تعطیل حوزه علمیه قم و شرکت در [مجلس] دعا» در روزنامه دینی ندای حق نوشت و واکنش مرجعیت وقت و حوزه علمیه قم را به اطلاع عموم رساند.<ref>دوانی، ج ۱، ۳۳۴، ۳۵۵.</ref> وی در غزلی هم که با عنوان «خطر جهود» سرود، آن تجاوز را محکوم کرد.<ref>یادی از دلدادهای، ص۱۵۴، ۱۵۵.</ref> مدتی نیز با مجله مسلمین همکاری میکرد و مقالاتی دینی در آن مینوشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۷۸.</ref> به سبب نگارش چنین مقالاتی بود که آیتالله شریعتمداری از ایشان تقدیر کرد.<ref>دوانی، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> دوانی سپس تراجم رجال و تاریخ اسلام را رشته اصلی کار خویش قرار داد و نخستین کتاب وی در شرح زندگانی و افکار و آراء جلالالدین دوانی، فیلسوف و متکلم قرن نهم هجری در سال ۱۳۳۴ انتشار یافت و سید احمد حسینی زنجانی و علامه طباطبایی با نگارش تقریظهایی کمسابقه بر این کتاب، ضمن تحسین مؤلف، از او تقدیر و تمجید کردند.<ref>دوانی، ج ۲، ۱۱- ۱۳.</ref> استاد مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، از ایشان با عنوان «فاضل معاصر» یاد کرد و آن را «کتاب نفیس» نامید.<ref>دوانی، ج ۲، ۱۳.</ref> دومین اثر وی که به شرح زندگی و آرا و آثار علمی استاد کل وحید بهبهانی اختصاص داشت، با تقدیر بینظیر آیتالله بروجردی مواجه شد که بازتاب زیادی در میان حوزه و علما و فضلای حوزه به همراه داشت (همان، ۲۲). در دیدار حضوری خصوصی که پس از آن استاد دوانی با آیتالله بروجردی داشت، ایشان ضمن تقدیر مجدد و اهدای جایزه نقدی به مؤلف کتاب، از ایشان خواستند تا جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی را که مورد سوءاستفاده بهاییان قرار گرفته بود، ترجمه و تهذیب کند که وی آن را طی مدت کمتر از دو سال با مقدمه مفصل و ملحقات فراوان به انجام رساند که با رحلت آیتالله بروجردی مصادف شد (همان، ۲۲، ۲۳). در مقدمه مبسوط این کتاب به دو مطلب مهم سیاسی اشاره شده است: ارتباط میان دانش ایرانشناسی و استعمار؛ و نیز پیوند تنگاتنگ میان بهاییت و استعمار که در همین رابطه شش عامل را که موجب پیدایش بهاییگری و بقا و تقویت آن شده، برشمرده است (دوانی، مهدی موعود، صد و بیست ـ صد و بیست و یک). او بهمنظور ایجاد اصلاحات و تحول لازم در نظام آموزشی و تشکیلات حوزههای علمیه و تربیت طلاب آشنا و آگاه به نیازهای فکری جامعه، در تأسیس مجله دینی مکتب اسلام (سال ۱۳۳۷) و دارالتبلیغ اسلامی (سال ۱۳۴۳)، نقش عمدهای ایفا کرد.<ref>رجبی دوانی، ۷۴؛ دوانی، ج ۲، ۴۷-۶۰.</ref> وی تا سال ۱۳۵۰ ش که به تهران مهاجرت کرد، با مکتب اسلام همکاری داشت و سلسله مقالاتی در شرححال و آثار علمای اسلام مینوشت که بعداً تحت عنوان مفاخر اسلام بهتدریج در ۱۰ جلد انتشار یافت. | |||
با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، دوانی حضوری فعال داشت. وی شرح مخالفت سراسری مراجع، علما و مجامع روحانی ایران علیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی (مهر ۱۳۴۱) را که به فسخ و لغو آن انجامید، یک ماه بعد از پایان آن غائله، تحت عنوان نهضت دوماهه روحانیون ایران به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۳، ۶۳۹؛ نهضت دوماهه روحانیون ایران، ص۸.</ref> و بدین ترتیب آن واقعه را جاودانه ساخت. این کتاب بعدها مبنای تألیف سترگی به نام نهضت روحانیون ایران در ۱۱ جلد شد. ساواک قم در همان زمان گزارشی درباره کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران تهیه کرد و در نامهای به اداره کل سوم ساواک، خواستار اظهارنظر درباره انتشار یا عدم انتشار آن شد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳، ص۵.</ref> پس از یورش کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و شتم و دستگیری طلاب، وی از نخستین روحانیانی بود که روز بعد دستگیر و بازداشت شد. اتهام وی تألیف کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران بود که ساواک قم همه آنها را از چاپخانه جمعآوری کرده و آتش زده بود.<ref>دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۱۲۰.</ref> احتمالاً به سبب نگارش این کتاب، ساواک از عزیمت او به کویت جلوگیری کرد.<ref>دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۸.</ref> اما علیرغم این ممنوعیت وی به کویت رفت.<ref>دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۹.</ref> و ساواک در گزارشی اعلام کرد که او از طرف امام خمینی به کویت رفته است.<ref>دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۱۶.</ref> | |||
استاد دوانی در ماه محرم و صفر سال ۱۳۴۲ ش که به کویت رفته بود، از واقعه ۱۵ خرداد و دستگیری و بازداشت امام خمینی اطلاع یافت و بلافاصله طی دو نامه به آیتالله خویی از ایشان خواست تا مانع محاکمه امام شود و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام لازم و فوری را انجام دهد. ایشان نیز طی دو پاسخ، مراتب اقدامات خود را برشمردند.<ref>دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۱۵۱- ۱۵۴.</ref> پس از اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به اتهام همراهی با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با ابتکار و تلاش دوانی، مراجع قم مجالس درسشان را تعطیل کردند.<ref>دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۳۰۷.</ref> او سپس همراه با جمعی از روحانیان و طلاب حوزه علمیه قم در نامهای به حسنعلی منصور نخستوزیر وقت، ضمن انتقاد از حوادث جاری، خواستار آزادی فوری امام خمینی و سایر علمای زندانی شدند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۱۰۹-۱۱۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ص۵۳،۳۰.</ref> پس از تبعید امام خمینی به ترکیه نیز به همراه جمعی از روحانیان مبارز و مدرسان حوزه علمیه قم در نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت، ضمن انتقاد از سیاستهای دولت قبل (دولت حسنعلی منصور)، خواستار بازگرداندن امام خمینی به کشور شدند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۴۳-۴۴.</ref> | |||
دوانی در سالهای حضور در قم، در جلسات جوانان قم شرکت میکرد و به بیان مسائل دینی و اطلاعرسانی درباره مسائل روز میپرداخت. برخی از این جلسات در منزل او برگزار میشد.<ref>دوانی، ص۳۱۲-۳۱۴؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref> وی در موسم تبلیغ به کویت نیز سفر میکرد و در منبر به انتقاد از حکومت پهلوی میپرداخت. بر اساس گزارش ساواک در سال ۱۳۴۵ ش، او در آنجا «علیه شاهنشاه آریامهر سمپاشی» میکرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۵۲.</ref> و «اغلب در محافل و مجالس، علیه مقامات عالیه کشور مطالبی [سوء] ایراد مینماید».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.</ref> مراقبت و کنترل ساواک و گزارشهایی از این دست، سرانجام سبب ممنوعیت همیشگی خروج ایشان از کشور از سال ۱۳۴۷ به بعد شد..<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.</ref> | |||
کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با آیتالله شریعتمداری، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیهای، حمایت خویش را از جنگزدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلافنظر شدیدی میان اعضا گردید.<ref>ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.</ref> ولی پس از آن آیتالله شریعتمداری اعلامیهای بدان منظور صادر کرد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.</ref> او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار امام خمینی رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش امام موسی صدر بود و بهواسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیتهای وی آشنا شد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.</ref> در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بیکفایتی سران دول عربی و بیتفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت بهمنظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.<ref>دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.</ref> | |||
در سالهای ۱۳۴۸-۱۳۴۹ ش هم در آبادان، خرمشهر، اهواز و اصفهان به سخنرانی میپرداخت و در مواردی، انتقاداتی علیه رژیم مطرح میکرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref> به همین سبب یک بار به ساواک اصفهان احضار شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۴۸.</ref> ساواک در گزارشی درباره فعالیتهای وی، از او بهعنوان یکی از روحانیان «ناراحت» قم نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۸۸.</ref> همین گزارشها و سختگیریها سبب شد در سال ۱۳۵۰ ش راهی تهران شود و برای همیشه در آن شهر مقیم گردد.<ref>دوانی، ج۲، ص۶۸.</ref> دوستان صمیمی او در تهران، مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی و محمدتقی فلسفی بودند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۳.</ref> وی در تهران در مسجد الجواد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۶.</ref> و در جلسات مکتب الرضا منبر میرفت.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۹.</ref> در سال ۱۳۵۰ ش، از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و هزینههای آن انتقاد نمود.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref> و پس از ممنوعیت منبر حجتالاسلام فلسفی (بهمن ۱۳۵۰)، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت آن انجام داد که البته از چشم مأموران ساواک به دور نماند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref> | |||
در خرداد سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیتهای سیاسی فرزندانش، مأموران ساواک به خانهاش ریختند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند.<ref>دوانی، ج ۲، ص۷۴-۷۵.</ref> وی طی مدت سه سال و نیم مرتباً به ملاقات فرزندانش میرفت و با وجود آنکه در طول دو سال پایانی هیچگونه اجازه ملاقاتی داده نمیشد، همانند سایر خانوادههای زندانیان، به امید ملاقات، ساعتها پشت درب زندان اوین حضور مییافت و در آنجا با خانوادههای زندانیان گفتگو میکرد و ضمن تأثر شدید، به آنان دلداری و امید میداد.<ref>دوانی، ج۲، ص۷۸.</ref> همچنین مجالس سخنرانی و منابر انتقادی استاد دوانی بدون توجه به اخطارها و احضارهای ساواک کماکان ادامه داشت؛ تا جایی که ثابتی مدیرکل سوم ساواک، در گزارشی به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۵ به ریاست ساواک نوشت: «خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریکآمیز عنوان نماید، ممنوعالمنبر خواهد شد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۴۶.</ref> | |||
در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بودهاند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضربوجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به قم رفت و با آیتالله شریعتمداری دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط میشد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.<ref>دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.</ref> در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام خمینی، مرحوم آقا سید مصطفی، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سید مصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیتالله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج غربزدگی در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵- ۲۶۰.</ref> | |||
دوانی در سال ۱۳۵۶ با زحمت و تلاش زیاد به گردآوری پیامها، اعلامیهها و سخنرانیهای مراجع، علما، فضلا، طلاب، اهل منبر، دانشگاهیان، احزاب، جمعیتها، فعالان سیاسی، اصناف و بازاریان و نیز ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی کشور پرداخت و جلد اول نهضت روحانیون ایران را در مهر ۱۳۵۷ و جلد دوم را در اردیبهشت ۱۳۵۸ و سایر مجلدات را تا رویدادهای سال ۱۳۶۰ به نگارش درآورد و دوره ۱۱ جلدی کتاب را در همان سال منتشر کرد. او سپس قلم و بیان خود را در خدمت جمهوری اسلامی قرار داد و در مراکز آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و دانشگاهها به تدریس تاریخ اسلام، سیره معصومین(ع)، جنگهای صدر اسلام و... پرداخت و در بسیاری از همایشهای علمی با ارائه مقاله و ایراد سخنرانی شرکت جست و در یادوارههایی که برای بزرگداشت شهدای ارتش، سپاه و بسیج تشکیل میشد حضور مییافت و از فداکاریهای آنها تجلیل میکرد. وی با وجود مشغله فراوان، دعوت صداوسیما را میپذیرفت و در برنامههای رادیویی و تلویزیونی شرکت میکرد. استاد دوانی ۱۱۰ جلد تألیف، ترجمه و تصحیح، در موضوعات تراجم رجال، تاریخ اسلام و ایران، سیره معصومین (ع) و نهضتهای اسلامی و دهها مقاله و سخنرانی از خود به یادگار گذاشت. ازجمله معروفترین آثار ایشان میتوان به مهدی موعود که تاکنون بیش از ۴۰ بار به چاپ رسیده است، دوره ۱۰ جلدی مفاخر اسلام در شرححال علما و دانشمندان شیعه از عصر غیبت تاکنون و دوره ۱۱ جلدی نهضت روحانیون ایران از قرن هفتم تا سال ۱۳۶۰ ش اشاره کرد. | |||
علی دوانی در شامگاه ۱۸ دی ۱۳۸۵ ش در تهران درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط آیتالله سبحانی در یکی از حجرات صحن عتیق حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.<ref>رجبی دوانی، چهل و پنج.</ref> | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | |||
اسناد انقلاب اسلامی، ج۳ و ۵، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ جواهرکلام، عبدالحسین (۱۳۸۶)، «درگذشتگان: استاد علی دوانی»، دوماهنامه آینه پژوهش، دوره ۱۸، شماره ۱۰۳، دوانی، علی (۱۳۷۸)، نهضت روحانیون ایران، ج ۳-۸، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ | |||
دوانی، علی (۱۳۹۲)، نهضت دوماهه روحانیون ایران، تهران، نشر رهنمون؛ | |||
دوانی، علی (۱۳۸۴)، نقد عمر: زندگی و خاطرات، ج ۱ و ۲، تهران، رهنمون؛ | |||
دوانی، علی (۱۳۸۸)، یادی از دلدادهای؛ گزیده اشعار، مصاحبه و سه مقاله ادبی، به کوشش محمد رجبی دوانی، تهران، نشر رهنمون؛ | |||
دوانی، علی (۱۳۷۳)، امام خمینی در آیینه خاطرهها، تهران، نشر مطهر؛ | |||
دوانی، علی (۱۳۸۷)، مفاخر اسلام، جلد سیزدهم: معاصران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (۱۳۶۸)، ج ۶، تهران، پیام آزادی؛ سلسله موی دوست: خاطرات دوران تدریس امام خمینی (س) به نقل از شاگردان، دوستان و منسوبین (۱۳۸۳)، به کوشش مجتبی فراهانی، با مقدمه عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ مجلسی، ملا محمدباقر [بیتا]، مهدی موعود؛ ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار، مترجم: علی دوانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم؛ شکیب ارسلان [بیتا]، تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا: فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریای مدیترانه، ترجمه و مقدمه و پاورقی از علی دوانی، تهران، حکمت (چاپ دوم)؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۵۳: آیتالله علی دوانی (۱۳۹۳)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ رجبی دوانی، محمد (۱۳۸۵)، عین بقا؛ یادواره علامه محقق علی دوانی، تهران، نشر رهنمون؛ آیتاللهالعظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ کتاب اول (خرداد ۱۳۳۲- اسفند ۱۳۵۱)، (۱۳۹۶)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. | |||
{{پایان}} | |||
[[رده:پروژه شاگردان]] | [[رده:پروژه شاگردان]] |
نسخهٔ ۱۶ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۹
علی دوانی، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی.
علی رجبی دوانی معروف به علی دوانی در ۵ مهر ۱۳۸۰ در روستای دوان از توابع کازرون در استان فارس به دنیا آمد. پدرش اسماعیل از خردهمالکان آن روستا بود و به کشاورزی و باغداری اشتغال داشت.[۱] علی دوانی در هفتسالگی همراه خانواده راهی آبادان شد و در آن شهر مقیم شد.[۲] از سال ۱۳۱۸ ش در دبستان اکابر مخصوص بزرگسالان در آبادان به تحصیل پرداخت و در مدت دو سال، دوره ابتدایی را به پایان رساند.[۳] همزمان با تحصیل، از دهسالگی در یکی از بخشهای شرکت نفت ایران و انگلیس که زیر نظر مهندسان انگلیسی اداره میشد بهعنوان پیک و نامهرسان مشغول کار شد.[۴] دو سال بعد به آموزشگاه فنی شرکت نفت آبادان رفت و در آنجا به تحصیلات خود ادامه داد.[۵] پس از یک سال و نیم تحصیل در آنجا، تصمیم گرفت با عزیمت به عراق، در حوزه علمیه نجف اشرف به تحصیل دروس حوزوی بپردازد.[۶] به همین سبب در اواخر بهمن ۱۳۲۲ ش راهی عراق شد.[۷]
وی پس از ورود به نجف اشرف، ابتدا وارد مدرسه شربیانی شد.[۸] و مقدمات را نزد شیخ محمد غروی، سید کاظم تبریزی، شیخ کاظم تبریزی، سید اسدالله مدنی، شیخ علی آقا نجفی، شیخ محمدابراهیم بروجردی، شیخ محمدعلی بربری معروف به افغانی، سید عباس مُهری و میرزا محمد اردبیلی آموخت. بخشی از دروس سطح را هم پیش میرزا علی آقا فلسفی، آقا حسن قمی، آقا سید علی تبریزی، شیخ خلیل شیرازی، سید احمد طالقانی و شیخ مجتبی لنکرانی خواند.[۹] او در سالهای اقامت در نجف اشرف با بزرگانی چون شیخ آقابزرگ طهرانی، علامه امینی، شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، شیخ محمدحسن مظفر، شیخ محمد سماوی و...آشنا شد و متأثر از این آشنایی، از آغازین سالهای طلبگی، هدف خود را در دو رشته نویسندگی و منبر، یا قلم و بیان، قرار داد و تا پایان عمر، همان راه را نیز ادامه داد.[۱۰]
علی دوانی در فروردین سال ۱۳۲۷ به سبب کسالت و تغییر آبوهوا به کشور بازگشت و در برخی از شهرها در درس استادان حاضر شد.[۱۱] ازجمله در قم در درس مطول سید رضا صدر شرکت کرد (دوانی، ج۱، ۱۶۹) و پس از دو ماه و نیم، راهی مشهد شد (دوانی، ج۱، ۱۷۴) و در حوزه علمیه آنجا مدتی از درس ادبیات میرزا محمدتقی ادیب نیشابوری بهره برد.[۱۲] در سال ۱۳۲۸ ش در حالی که قصد عزیمت به نجف اشرف را داشت، پس از ازدواج با یکی از نوادگان مرحوم وحید بهبهانی، از بازگشت به نجف منصرف شد.[۱۳] و از همان سال در قم اقامت گزید و تحصیلات خود را در حوزه علمیه این شهر که با زعامت آیتالله بروجردی نظم و رونقی گرفته بود، پی گرفت. او دروس سطح را در آنجا و نزد شیخ محمد صدوقی یزدی، شیخ محمد لاکانی رشتی، میرزا علیاکبر مشکینی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی، آقا شیخ علی آقا نجفی کاشانی، شیخ محمد وحید خورگامی رشتی، فاضل قفقازی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمد حائری گلپایگانی و شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی تکمیل کرد. وی همچنین در شرح منظومه شیخ محمد فکور یزدی، سید رضا صدر و شیخ حسینعلی منتظری شرکت میکرد. در کنار آن، در درس تفسیر قرآن علامه سید محمدحسین طباطبایی هم حضور مییافت.
علی دوانی در سال ۱۳۳۶ ش پس از قبولی در آزمون درس خارج، وارد درس خارج فقه آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی شد. همزمان در درس خارج فقه آیتالله سید کاظم شریعتمداری و خارج اصول امام خمینی هم شرکت میکرد.[۱۴] او درباره درس امام خمینی میگوید: «مهابت و صلابت امام طوری بود که در درس ایشان کمتر کسی به خود جرئت میداد اشکال کند. بااینحال اگر چند روزی کسی اشکال نمیکرد و توضیحی نمیخواست، امام اعتراض مینمودند که چرا کسی حرف نمیزند و اشکال نمیکند».[۱۵] وی هنگام تحصیل در نجف اشرف با سید مجتبی نواب صفوی آشنا شد و پس از تشکیل جمعیت فدائیان اسلام، با سید عبدالحسین واحدی (مرد شماره ۲ فدائیان اسلام که نسبت سببی نیز داشت) همسایه خانه به خانه شد و ازاینرو در جریان فعالیتهای آنان قرار میگرفت. او هیچگاه عضو آن جمعیت نشد، بلکه در مقاطعی، به میانجیگری میان آنان و برخی از پیرامونیان آیتالله بروجردی که به اقدامات آنان بدبین بودند، میپرداخت. پس از اعلام حکم اعدام نواب صفوی و سه تن دیگر از فدائیان، دوانی تلاش فراوانی برای جلوگیری از اجرای آن حکم کرد، ازجمله به امام خمینی متوسل شد تا با آیتالله بروجردی دیدار کند و از طریق ایشان مانع اعدام آنها شوند.[۱۶] که البته نتیجهای نداشت.
دوانی در موسم تبلیغ به شهرهای مختلف سفر میکرد که از آن جمله میتوان به کرمانشاه.[۱۷] نهاوند.[۱۸]،تهران.[۱۹] جزیره خارک.[۲۰] کاشان.[۲۱] بندر معشور (ماهشهر فعلی).[۲۲] رامهرمز.[۲۳] و آبادان و نیز به مدت هفت سال (۱۳۴۰ – ۱۳۴۷) در کویت اشاره کرد.[۲۴] که ساواک ایران در کویت گزارشهایی از سخنرانیها و فعالیتهای وی در آن کشور به مرکز مخابره میکرد.[۲۵] در آبادان به سبب شناخت قبلی از وضعیت آن شهر و همچنین موقعیت سیاسی شرکت نفت ایران و انگلیس، حضور جدیتری داشت و در جریان ملی شدن صنعت نفت، به تبعیت از آیتالله کاشانی در آن شهر فعالیت و در انتشار اعلامیههای ایشان نقش عمدهای ایفا کرد (همان، ۳۳۳-۳۴۶). پس از صدور اعلامیه تاریخی آیتالله کاشانی علیه احمد قوام در ۳۰ تیر ۱۳۳۰ ش و بازگشت مجدد دکتر مصدق به ریاست دولت، دوانی طی تلگرافی، آن پیروزی را به آیتالله کاشانی تبریک گفت و ایشان نیز مدتی بعد به تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۳۱ این تلگراف را برای ایشان صادر کردند: «واعظ محترم، آقای دوانی دامت افاضاته، از احساسات خداپسندانه و عواطف وطنخواهانه جنابعالی کمال امتنان حاصل است. از درگاه خداوند متعال [برای شما] توفیق میطلبم. از تأخیر جواب معذرت میخواهم» (دوانی، ج۱، ج ۱، ۵۲۳).
دوانی از همان ابتدا که وارد حوزه علمیه قم شد، به همکاری با نشریات و مجلات مذهبی قم و تهران پرداخت و مقالاتی در موضوعات دینی، سیاسی و اجتماعی در نشریات ندای حق، وظیفه، استوار و مجموعه حکمت مینوشت.[۲۶] در جریان همین فعالیتهای مطبوعاتی، با فعالان متدین سیاسی ـ فرهنگی مطبوعات همچون حاج سراج انصاری، سید غلامرضا سعیدی، دکتر حسن عدنانی و شیخ مصطفی رهنما آشنا شد.[۲۷] در آبان سال ۱۳۳۵ ش و در جریان تهاجم اسرائیل، انگلستان و فرانسه به مصر، وی در ۲۳ آبان، مقالهای تحت عنوان «برای همدردی با برادران مصری: تعطیل حوزه علمیه قم و شرکت در [مجلس] دعا» در روزنامه دینی ندای حق نوشت و واکنش مرجعیت وقت و حوزه علمیه قم را به اطلاع عموم رساند.[۲۸] وی در غزلی هم که با عنوان «خطر جهود» سرود، آن تجاوز را محکوم کرد.[۲۹] مدتی نیز با مجله مسلمین همکاری میکرد و مقالاتی دینی در آن مینوشت.[۳۰] به سبب نگارش چنین مقالاتی بود که آیتالله شریعتمداری از ایشان تقدیر کرد.[۳۱] دوانی سپس تراجم رجال و تاریخ اسلام را رشته اصلی کار خویش قرار داد و نخستین کتاب وی در شرح زندگانی و افکار و آراء جلالالدین دوانی، فیلسوف و متکلم قرن نهم هجری در سال ۱۳۳۴ انتشار یافت و سید احمد حسینی زنجانی و علامه طباطبایی با نگارش تقریظهایی کمسابقه بر این کتاب، ضمن تحسین مؤلف، از او تقدیر و تمجید کردند.[۳۲] استاد مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، از ایشان با عنوان «فاضل معاصر» یاد کرد و آن را «کتاب نفیس» نامید.[۳۳] دومین اثر وی که به شرح زندگی و آرا و آثار علمی استاد کل وحید بهبهانی اختصاص داشت، با تقدیر بینظیر آیتالله بروجردی مواجه شد که بازتاب زیادی در میان حوزه و علما و فضلای حوزه به همراه داشت (همان، ۲۲). در دیدار حضوری خصوصی که پس از آن استاد دوانی با آیتالله بروجردی داشت، ایشان ضمن تقدیر مجدد و اهدای جایزه نقدی به مؤلف کتاب، از ایشان خواستند تا جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی را که مورد سوءاستفاده بهاییان قرار گرفته بود، ترجمه و تهذیب کند که وی آن را طی مدت کمتر از دو سال با مقدمه مفصل و ملحقات فراوان به انجام رساند که با رحلت آیتالله بروجردی مصادف شد (همان، ۲۲، ۲۳). در مقدمه مبسوط این کتاب به دو مطلب مهم سیاسی اشاره شده است: ارتباط میان دانش ایرانشناسی و استعمار؛ و نیز پیوند تنگاتنگ میان بهاییت و استعمار که در همین رابطه شش عامل را که موجب پیدایش بهاییگری و بقا و تقویت آن شده، برشمرده است (دوانی، مهدی موعود، صد و بیست ـ صد و بیست و یک). او بهمنظور ایجاد اصلاحات و تحول لازم در نظام آموزشی و تشکیلات حوزههای علمیه و تربیت طلاب آشنا و آگاه به نیازهای فکری جامعه، در تأسیس مجله دینی مکتب اسلام (سال ۱۳۳۷) و دارالتبلیغ اسلامی (سال ۱۳۴۳)، نقش عمدهای ایفا کرد.[۳۴] وی تا سال ۱۳۵۰ ش که به تهران مهاجرت کرد، با مکتب اسلام همکاری داشت و سلسله مقالاتی در شرححال و آثار علمای اسلام مینوشت که بعداً تحت عنوان مفاخر اسلام بهتدریج در ۱۰ جلد انتشار یافت.
با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، دوانی حضوری فعال داشت. وی شرح مخالفت سراسری مراجع، علما و مجامع روحانی ایران علیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی (مهر ۱۳۴۱) را که به فسخ و لغو آن انجامید، یک ماه بعد از پایان آن غائله، تحت عنوان نهضت دوماهه روحانیون ایران به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد.[۳۵] و بدین ترتیب آن واقعه را جاودانه ساخت. این کتاب بعدها مبنای تألیف سترگی به نام نهضت روحانیون ایران در ۱۱ جلد شد. ساواک قم در همان زمان گزارشی درباره کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران تهیه کرد و در نامهای به اداره کل سوم ساواک، خواستار اظهارنظر درباره انتشار یا عدم انتشار آن شد.[۳۶] پس از یورش کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و شتم و دستگیری طلاب، وی از نخستین روحانیانی بود که روز بعد دستگیر و بازداشت شد. اتهام وی تألیف کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران بود که ساواک قم همه آنها را از چاپخانه جمعآوری کرده و آتش زده بود.[۳۷] احتمالاً به سبب نگارش این کتاب، ساواک از عزیمت او به کویت جلوگیری کرد.[۳۸] اما علیرغم این ممنوعیت وی به کویت رفت.[۳۹] و ساواک در گزارشی اعلام کرد که او از طرف امام خمینی به کویت رفته است.[۴۰]
استاد دوانی در ماه محرم و صفر سال ۱۳۴۲ ش که به کویت رفته بود، از واقعه ۱۵ خرداد و دستگیری و بازداشت امام خمینی اطلاع یافت و بلافاصله طی دو نامه به آیتالله خویی از ایشان خواست تا مانع محاکمه امام شود و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام لازم و فوری را انجام دهد. ایشان نیز طی دو پاسخ، مراتب اقدامات خود را برشمردند.[۴۱] پس از اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به اتهام همراهی با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با ابتکار و تلاش دوانی، مراجع قم مجالس درسشان را تعطیل کردند.[۴۲] او سپس همراه با جمعی از روحانیان و طلاب حوزه علمیه قم در نامهای به حسنعلی منصور نخستوزیر وقت، ضمن انتقاد از حوادث جاری، خواستار آزادی فوری امام خمینی و سایر علمای زندانی شدند.[۴۳] پس از تبعید امام خمینی به ترکیه نیز به همراه جمعی از روحانیان مبارز و مدرسان حوزه علمیه قم در نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت، ضمن انتقاد از سیاستهای دولت قبل (دولت حسنعلی منصور)، خواستار بازگرداندن امام خمینی به کشور شدند.[۴۴]
دوانی در سالهای حضور در قم، در جلسات جوانان قم شرکت میکرد و به بیان مسائل دینی و اطلاعرسانی درباره مسائل روز میپرداخت. برخی از این جلسات در منزل او برگزار میشد.[۴۵] وی در موسم تبلیغ به کویت نیز سفر میکرد و در منبر به انتقاد از حکومت پهلوی میپرداخت. بر اساس گزارش ساواک در سال ۱۳۴۵ ش، او در آنجا «علیه شاهنشاه آریامهر سمپاشی» میکرد.[۴۶] و «اغلب در محافل و مجالس، علیه مقامات عالیه کشور مطالبی [سوء] ایراد مینماید».[۴۷] مراقبت و کنترل ساواک و گزارشهایی از این دست، سرانجام سبب ممنوعیت همیشگی خروج ایشان از کشور از سال ۱۳۴۷ به بعد شد..[۴۸]
کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با آیتالله شریعتمداری، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیهای، حمایت خویش را از جنگزدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلافنظر شدیدی میان اعضا گردید.[۴۹] ولی پس از آن آیتالله شریعتمداری اعلامیهای بدان منظور صادر کرد.[۵۰] او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار امام خمینی رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش امام موسی صدر بود و بهواسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیتهای وی آشنا شد.[۵۱] در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بیکفایتی سران دول عربی و بیتفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت بهمنظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.[۵۲]
در سالهای ۱۳۴۸-۱۳۴۹ ش هم در آبادان، خرمشهر، اهواز و اصفهان به سخنرانی میپرداخت و در مواردی، انتقاداتی علیه رژیم مطرح میکرد.[۵۳] به همین سبب یک بار به ساواک اصفهان احضار شد.[۵۴] ساواک در گزارشی درباره فعالیتهای وی، از او بهعنوان یکی از روحانیان «ناراحت» قم نام برد.[۵۵] همین گزارشها و سختگیریها سبب شد در سال ۱۳۵۰ ش راهی تهران شود و برای همیشه در آن شهر مقیم گردد.[۵۶] دوستان صمیمی او در تهران، مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی و محمدتقی فلسفی بودند.[۵۷] وی در تهران در مسجد الجواد.[۵۸] و در جلسات مکتب الرضا منبر میرفت.[۵۹] در سال ۱۳۵۰ ش، از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و هزینههای آن انتقاد نمود.[۶۰] و پس از ممنوعیت منبر حجتالاسلام فلسفی (بهمن ۱۳۵۰)، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت آن انجام داد که البته از چشم مأموران ساواک به دور نماند.[۶۱]
در خرداد سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیتهای سیاسی فرزندانش، مأموران ساواک به خانهاش ریختند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند.[۶۲] وی طی مدت سه سال و نیم مرتباً به ملاقات فرزندانش میرفت و با وجود آنکه در طول دو سال پایانی هیچگونه اجازه ملاقاتی داده نمیشد، همانند سایر خانوادههای زندانیان، به امید ملاقات، ساعتها پشت درب زندان اوین حضور مییافت و در آنجا با خانوادههای زندانیان گفتگو میکرد و ضمن تأثر شدید، به آنان دلداری و امید میداد.[۶۳] همچنین مجالس سخنرانی و منابر انتقادی استاد دوانی بدون توجه به اخطارها و احضارهای ساواک کماکان ادامه داشت؛ تا جایی که ثابتی مدیرکل سوم ساواک، در گزارشی به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۵ به ریاست ساواک نوشت: «خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریکآمیز عنوان نماید، ممنوعالمنبر خواهد شد».[۶۴]
در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بودهاند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضربوجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به قم رفت و با آیتالله شریعتمداری دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط میشد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.[۶۵] در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام خمینی، مرحوم آقا سید مصطفی، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سید مصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیتالله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج غربزدگی در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».[۶۶]
دوانی در سال ۱۳۵۶ با زحمت و تلاش زیاد به گردآوری پیامها، اعلامیهها و سخنرانیهای مراجع، علما، فضلا، طلاب، اهل منبر، دانشگاهیان، احزاب، جمعیتها، فعالان سیاسی، اصناف و بازاریان و نیز ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی کشور پرداخت و جلد اول نهضت روحانیون ایران را در مهر ۱۳۵۷ و جلد دوم را در اردیبهشت ۱۳۵۸ و سایر مجلدات را تا رویدادهای سال ۱۳۶۰ به نگارش درآورد و دوره ۱۱ جلدی کتاب را در همان سال منتشر کرد. او سپس قلم و بیان خود را در خدمت جمهوری اسلامی قرار داد و در مراکز آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و دانشگاهها به تدریس تاریخ اسلام، سیره معصومین(ع)، جنگهای صدر اسلام و... پرداخت و در بسیاری از همایشهای علمی با ارائه مقاله و ایراد سخنرانی شرکت جست و در یادوارههایی که برای بزرگداشت شهدای ارتش، سپاه و بسیج تشکیل میشد حضور مییافت و از فداکاریهای آنها تجلیل میکرد. وی با وجود مشغله فراوان، دعوت صداوسیما را میپذیرفت و در برنامههای رادیویی و تلویزیونی شرکت میکرد. استاد دوانی ۱۱۰ جلد تألیف، ترجمه و تصحیح، در موضوعات تراجم رجال، تاریخ اسلام و ایران، سیره معصومین (ع) و نهضتهای اسلامی و دهها مقاله و سخنرانی از خود به یادگار گذاشت. ازجمله معروفترین آثار ایشان میتوان به مهدی موعود که تاکنون بیش از ۴۰ بار به چاپ رسیده است، دوره ۱۰ جلدی مفاخر اسلام در شرححال علما و دانشمندان شیعه از عصر غیبت تاکنون و دوره ۱۱ جلدی نهضت روحانیون ایران از قرن هفتم تا سال ۱۳۶۰ ش اشاره کرد.
علی دوانی در شامگاه ۱۸ دی ۱۳۸۵ ش در تهران درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط آیتالله سبحانی در یکی از حجرات صحن عتیق حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.[۶۷]
پانویس
- ↑ دوانی، ج۱، ص۱۹.
- ↑ دوانی، ج۱، ص۳۹.
- ↑ دوانی، ج۱، ۴۲.
- ↑ دوانی، ج۱، ۴۰.
- ↑ دوانی، ج۱، ۶۰.
- ↑ دوانی، ج۱، ۶۵.
- ↑ دوانی، ج۱، ۷۳.
- ↑ دوانی، ج۱، ۷۸.
- ↑ دوانی، ج۱، ۹۹-۱۰۰.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۲۷، ۳۲۸.
- ↑ دوانی، ج۱، ۱۶۶.
- ↑ دوانی، ج۱، ۱۷۴-۱۷۵.
- ↑ دوانی، ج۱، ۱۸۷.
- ↑ دوانی، ج۱، ۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ سلسله موی دوست، ۱۰۱؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج۶، ص۵۲.
- ↑ دوانی، ۲۵۲-۲۶۱.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۲۹.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۳۲.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۷۱-۳۷۵.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۷۵.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۸۶.
- ↑ دوانی، ج۱، ۳۹۴.
- ↑ دوانی، ج۱، ۴۰۴.
- ↑ دوانی، ج۱، ج ۱، ۴۰۷ – ۴۱۲.
- ↑ یاران امام...، ش ۵۳: صفحات متعدد.
- ↑ دوانی، ج۱، ۲۲۴.
- ↑ یاران امام...، ش ۵۳: بیست.
- ↑ دوانی، ج ۱، ۳۳۴، ۳۵۵.
- ↑ یادی از دلدادهای، ص۱۵۴، ۱۵۵.
- ↑ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۷۸.
- ↑ دوانی، ج ۱، ص۲۲۵.
- ↑ دوانی، ج ۲، ۱۱- ۱۳.
- ↑ دوانی، ج ۲، ۱۳.
- ↑ رجبی دوانی، ۷۴؛ دوانی، ج ۲، ۴۷-۶۰.
- ↑ دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۳، ۶۳۹؛ نهضت دوماهه روحانیون ایران، ص۸.
- ↑ یاران امام...، ش ۵۳، ص۵.
- ↑ دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۱۲۰.
- ↑ دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۸.
- ↑ دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۹.
- ↑ دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۱۶.
- ↑ دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۱۵۱- ۱۵۴.
- ↑ دوانی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، ص۳۰۷.
- ↑ اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص۱۰۹-۱۱۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ص۵۳،۳۰.
- ↑ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۴۳-۴۴.
- ↑ دوانی، ص۳۱۲-۳۱۴؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۵۲.
- ↑ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.
- ↑ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.
- ↑ یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.
- ↑ یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.
- ↑ دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.
- ↑ دوانی، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.
- ↑ دوانی، ج۱، ص۴۴۸.
- ↑ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۸۸.
- ↑ دوانی، ج۲، ص۶۸.
- ↑ دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۳.
- ↑ دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۶.
- ↑ دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۹.
- ↑ دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۳۸-۱۴۱.
- ↑ دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۷.
- ↑ دوانی، ج ۲، ص۷۴-۷۵.
- ↑ دوانی، ج۲، ص۷۸.
- ↑ یاران امام...، ۵۳، ص۲۴۶.
- ↑ دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.
- ↑ یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵- ۲۶۰.
- ↑ رجبی دوانی، چهل و پنج.
منابع
اسناد انقلاب اسلامی، ج۳ و ۵، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ جواهرکلام، عبدالحسین (۱۳۸۶)، «درگذشتگان: استاد علی دوانی»، دوماهنامه آینه پژوهش، دوره ۱۸، شماره ۱۰۳، دوانی، علی (۱۳۷۸)، نهضت روحانیون ایران، ج ۳-۸، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دوانی، علی (۱۳۹۲)، نهضت دوماهه روحانیون ایران، تهران، نشر رهنمون؛ دوانی، علی (۱۳۸۴)، نقد عمر: زندگی و خاطرات، ج ۱ و ۲، تهران، رهنمون؛ دوانی، علی (۱۳۸۸)، یادی از دلدادهای؛ گزیده اشعار، مصاحبه و سه مقاله ادبی، به کوشش محمد رجبی دوانی، تهران، نشر رهنمون؛ دوانی، علی (۱۳۷۳)، امام خمینی در آیینه خاطرهها، تهران، نشر مطهر؛ دوانی، علی (۱۳۸۷)، مفاخر اسلام، جلد سیزدهم: معاصران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (۱۳۶۸)، ج ۶، تهران، پیام آزادی؛ سلسله موی دوست: خاطرات دوران تدریس امام خمینی (س) به نقل از شاگردان، دوستان و منسوبین (۱۳۸۳)، به کوشش مجتبی فراهانی، با مقدمه عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ مجلسی، ملا محمدباقر [بیتا]، مهدی موعود؛ ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار، مترجم: علی دوانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم؛ شکیب ارسلان [بیتا]، تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا: فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریای مدیترانه، ترجمه و مقدمه و پاورقی از علی دوانی، تهران، حکمت (چاپ دوم)؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۵۳: آیتالله علی دوانی (۱۳۹۳)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ رجبی دوانی، محمد (۱۳۸۵)، عین بقا؛ یادواره علامه محقق علی دوانی، تهران، نشر رهنمون؛ آیتاللهالعظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ کتاب اول (خرداد ۱۳۳۲- اسفند ۱۳۵۱)، (۱۳۹۶)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.