احتضار: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''احتضار''': نزدیک شدن به زمان مرگ و نشانههای آن مرگ علایم و نشانههایی دارد که با نزدیکشدن زمان آن، نشانههایش ـ که همانند نوعی مستی و بیهوشی است ـ ظاهر میشود. در اصطلاح به این علایم «سکرات مرگ» میگویند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶/۱۴۹؛...» ایجاد کرد) |
جز (added Category:مقاله های نیازمند ارزیابی using HotCat) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
# ظهور [[خلافت و ولایت|ولایت معصومان (ع)]] که برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۳/۱۳۱.</ref> این امر را تأیید میکنند که آنان هنگام احتضار انسان بر بالین محتضر ـ اعم از [[کافر]] و مؤمن ـ حاضر میشوند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۸.</ref> | # ظهور [[خلافت و ولایت|ولایت معصومان (ع)]] که برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۳/۱۳۱.</ref> این امر را تأیید میکنند که آنان هنگام احتضار انسان بر بالین محتضر ـ اعم از [[کافر]] و مؤمن ـ حاضر میشوند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۸.</ref> | ||
# آگاهی به جداشدن از امور مورد علاقه انسان که به اعتقاد ایشان، عمده سختی مرگ ترک تعلقات است؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.</ref> به همین دلیل لحظه مرگ، لحظهای است که [[شیطان]] برای سلب ایمان انسان تلاش میکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۶.</ref> ایشان محبت به دنیا و امور مربوط به آن را از خطرهای عظیم به هنگام سکرات موت ذکر کرده،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴ و ۲۰۹.</ref> در موارد پرشماری یادآور شدهاست در سکرات مرگ، در صورتی که معارف الهی وارد [[قلب]] نشده باشد، این معارف از قلب محو میگردد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷ و ۲۶۶.</ref> و چه بسا زمینهساز بغض به حق میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳–۱۲۴؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۸.</ref> از اینرو، ایشان «تلقین» را برای چنین اشخاصی ـ که معارف را به قلب خود نرساندهاند ـ مفید نمیداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref> | # آگاهی به جداشدن از امور مورد علاقه انسان که به اعتقاد ایشان، عمده سختی مرگ ترک تعلقات است؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.</ref> به همین دلیل لحظه مرگ، لحظهای است که [[شیطان]] برای سلب ایمان انسان تلاش میکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۶.</ref> ایشان محبت به دنیا و امور مربوط به آن را از خطرهای عظیم به هنگام سکرات موت ذکر کرده،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴ و ۲۰۹.</ref> در موارد پرشماری یادآور شدهاست در سکرات مرگ، در صورتی که معارف الهی وارد [[قلب]] نشده باشد، این معارف از قلب محو میگردد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷ و ۲۶۶.</ref> و چه بسا زمینهساز بغض به حق میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳–۱۲۴؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۸.</ref> از اینرو، ایشان «تلقین» را برای چنین اشخاصی ـ که معارف را به قلب خود نرساندهاند ـ مفید نمیداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref> | ||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۹
احتضار: نزدیک شدن به زمان مرگ و نشانههای آن
مرگ علایم و نشانههایی دارد که با نزدیکشدن زمان آن، نشانههایش ـ که همانند نوعی مستی و بیهوشی است ـ ظاهر میشود. در اصطلاح به این علایم «سکرات مرگ» میگویند[۱] هنگام احتضار و فرارسیدن مرگ، اعضا و قوای انسان ضعیف شده، اضطرابی در آن پدیدار میشود و حقایقی از عالم آخرت برای او آشکار میگردد.[۲] امامخمینی، انکشاف برخی حقایق و صور اعمال و آثار آنها را در وقت مرگ، مطابق برهان و موافق مکاشفات اصحاب کشف و روایت[۳] میداند؛ در این هنگام که سکرات موت بر فرد وارد میشود، حالت احتضار و معاینه بر او عارض میگردد.[۴] امامخمینی برای احتضار نشانههایی برمیشمرد:
- مشاهده عالم غیب که برای محتضر رخ میدهد.
- مشاهده برخی درجات و درکات که حاصل مشاهده و درک آثار صور اعمال انسان است.[۵]
- ظهور ولایت معصومان (ع) که برخی روایات[۶] این امر را تأیید میکنند که آنان هنگام احتضار انسان بر بالین محتضر ـ اعم از کافر و مؤمن ـ حاضر میشوند.[۷]
- آگاهی به جداشدن از امور مورد علاقه انسان که به اعتقاد ایشان، عمده سختی مرگ ترک تعلقات است؛[۸] به همین دلیل لحظه مرگ، لحظهای است که شیطان برای سلب ایمان انسان تلاش میکند[۹] ایشان محبت به دنیا و امور مربوط به آن را از خطرهای عظیم به هنگام سکرات موت ذکر کرده،[۱۰] در موارد پرشماری یادآور شدهاست در سکرات مرگ، در صورتی که معارف الهی وارد قلب نشده باشد، این معارف از قلب محو میگردد[۱۱] و چه بسا زمینهساز بغض به حق میگردد.[۱۲] از اینرو، ایشان «تلقین» را برای چنین اشخاصی ـ که معارف را به قلب خود نرساندهاند ـ مفید نمیداند.[۱۳]
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۱۴۹؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۳۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۱۲۸–۱۳۵؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ۱/۵۲۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۴۵–۱۱۴۶.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۰۳۹–۱۰۴۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۳ و ۴۵۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۳، ۴۵۷ و ۴۶۱–۴۶۲؛ حدیث جنود، ۲۷۳–۲۷۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴ و ۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷ و ۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳–۱۲۴؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.