نعمتالله نصیری: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی | {{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی | ||
| عنوان = نعمتالله نصیری | | عنوان = نعمتالله نصیری | ||
| تصویر =Nematollah_Nassiri.jpg | | تصویر =Nematollah_Nassiri.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|مذهب = [[شیعه]] | |مذهب = [[شیعه]] | ||
|پیشه = | |پیشه = | ||
|مناصب = فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]](ساواک) | |مناصب = فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) | ||
|پس از = | |پس از = | ||
|پیش از = | |پیش از = | ||
|اساتید = | |اساتید = | ||
|شاگردان = | |شاگردان = | ||
|تالیفات = | |تالیفات = | ||
|وبگاه رسمی = | |وبگاه رسمی = | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
''' | '''نعمتالله نصیری،''' فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) | ||
نعمتالله نصیری فرزند محمد، در مرداد ۱۲۸۹ در [[سمنان]] به دنیا آمد<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> | نعمتالله نصیری فرزند محمد، در مرداد ۱۲۸۹ در [[سمنان]] به دنیا آمد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> او تحصیلات متوسطه را در مدرسه نظام [[تهران]] به پایان برد و در سال ۱۳۱۱ وارد دانشکده افسری شد.<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> وی در این دانشکده، با [[محمدرضا پهلوی]] همدوره بود<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> و از طریق این آشنایی، در سال ۱۳۳۰ با درجه سرهنگی، به فرماندهی گارد شاهنشاهی منصوب شد.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹.</ref> | ||
در مرداد ۱۳۳۲، کرمیت روزولت، از مقامات سازمان سیای [[ | در مرداد ۱۳۳۲، کرمیت روزولت، از مقامات سازمان سیای [[آمریکا]] که نقش رهبری کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را بر عهده داشت، با محمدرضا پهلوی دیدار کرد و وی را در جریان طرح سرنگونی نخستوزیر محمد مصدق قرار داد و افزود این طرح را آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا و چرچیل، نخستوزیر [[انگلیس]] تأیید کردهاند.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۱/۱۷۶، ۱۸۳؛ پژمان، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، ۲۷۳–۲۷۴؛ امینی، تاریخ روابط خارجی ایران، ۱۵۲.</ref> نصیری از سوی پهلوی، مأمور ابلاغ فرمان عزل مصدق به وی شد و این مهمترین مأموریت وی در طول خدمت در گارد شاهنشاهی بود<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref>؛ اما به دلیل نبود هماهنگی کامل در اجرای کودتا، همان شب نصیری و همراهانش، به دستور مصدق بازداشت شدند<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۱.</ref>؛ اما سه روز پس از اجرای موفقیتآمیز کودتا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دست [[فضلالله زاهدی]] و برکناری [[مصدق]] از نخستوزیری، نصیری از زندان آزاد شد و به درجه سرتیپی ارتقا یافت.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> وی در سال ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری رسید و در سال ۱۳۳۹ به معاونت آجودانی پهلوی منصوب شد.<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> او در آذر همان سال به ریاست شهربانی کل کشور رسید و در سال ۱۳۴۱ به درجه سپهبدی ارتقا یافت.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۲.</ref> | ||
نصیری بهجهت همراهی با سیاست محمدرضا پهلوی و سرکوب مردم، همزمان با آغاز [[نهضت]] امامخمینی، به ریاست شهربانی کل کشور رسید و همزمان با قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، با حفظ سمت، فرماندار نظامی تهران و حومه نیز شد و در سرکوب قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، نقش اساسی داشت<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> و به دستور [[اسدالله عَلَم]] وی دستور تیراندازی به سوی مردم را صادر کرد<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۴۷۰.</ref> | نصیری بهجهت همراهی با سیاست محمدرضا پهلوی و سرکوب مردم، همزمان با آغاز [[نهضت]] امامخمینی، به ریاست شهربانی کل کشور رسید و همزمان با قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، با حفظ سمت، فرماندار نظامی تهران و حومه نیز شد و در سرکوب قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، نقش اساسی داشت<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> و به دستور [[اسدالله عَلَم]] وی دستور تیراندازی به سوی مردم را صادر کرد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۴۷۰.</ref> زمانی که امامخمینی پس از سخنرانی سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ بازداشت شد، جز با هماهنگی و اجازه نصیری کسی حق دیدار با ایشان را نداشت.<ref>حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ۳۴۶.</ref> او در زمان ریاست بر شهربانی، رقابت تنگاتنگی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و ژاندارمری داشت و برای به دست آوردن رضایت پهلوی، در سرکوب بیرحمانه مخالفان، به ریاست ساواک رسید.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> اسدالله علم وزیر وقت دربار نیز همواره محمدرضا پهلوی را به عزل حسن پاکروان از ریاست ساواک و انتصاب نصیری به جای وی تشویق میکرد<ref>مرادیجو، گروههای قدرت، ۲۲۰.</ref>؛ از اینرو پهلوی در بهمن ۱۳۴۳ پس از ترور [[حسن علی منصور]] نخستوزیر وقت پاکروان را برکنار و نصیری را به ریاست ساواک برگزید<ref>شاهدی، ساواک، ۳۳۷.</ref> که با آغاز نخستوزیری [[امیرعباس هویدا]] در بهمن ۱۳۴۳ همزمان بود. این مسئولیت تا خرداد ۱۳۵۷ ادامه یافت.<ref>شاهدی، ساواک، ۳۳۹.</ref> | ||
در زمان ریاست نصیری بر ساواک، این سازمان از تشکیلات کوچکی که چندصد تن عضو داشت، به دستگاه بزرگی با هزاران نیروی ثابت و عضو وابسته و خبرچین تبدیل شد<ref>زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ۲۷۷؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> | در زمان ریاست نصیری بر ساواک، این سازمان از تشکیلات کوچکی که چندصد تن عضو داشت، به دستگاه بزرگی با هزاران نیروی ثابت و عضو وابسته و خبرچین تبدیل شد.<ref>زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ۲۷۷؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> در سال ۱۳۴۹ ساختار امنیتی و اطلاعاتی کشور دچار تغییرات و تحولات مهمی شد. در این تغییرات، ساواک به یک سرویس امنیتی خشن و مقتدر تحت هدایت تیم نصیری، علی معتضد و پرویز ثابتی تبدیل شد.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۱۸۹.</ref> این تیم موسوم به «کمیته مشترک ضد خرابکاری»، متشکل از واحدهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، شهربانی و ژاندارمری بود.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> ساواک در آن زمان، چنان سازمان مخوف و پیچیدهای بود که حتی علیه تمام مسئولان تراز اول کشور نیز پروندهسازی میکرد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۴–۸۲۵.</ref> نصیری در زمان ریاست خود، با دستگاههای جاسوسی آمریکا و [[اسرائیل]]، همکاری تنگاتنگی داشت و ساواک در زمان او، با استفاده از زبدهترین نیروها و مجهزترین دستگاههای جاسوسی و شکنجهگاههای مدرن به فعالیت میپرداخت.<ref>پورنجفی، مفسدین فی الارض، ۳۳.</ref> از دیگر اقدامات او در این زمینه، اعزام مأموران ساواک برای فراگیری دورههای تخصصی جاسوسی و شکنجه به خارج از کشور، بهویژه فلسطین اشتغالی بود<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۲۰۲.</ref>؛ به گونهای که اسحاق رابین نخستوزیر وقت رژیم اسرائیل در نامهای در سال ۱۳۵۶، رسماً از خدمات نصیری تشکر کرد.<ref>حسنپور، شکنجهگران میگویند، ۳۹.</ref> | ||
اوج خشونت و رفتارهای | اوج خشونت و رفتارهای غیرانسانی ساواک، در دوره ریاست سیزدهونیمساله [[نعمتالله|نصیری]] در این سازمان بود.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> بازداشتهای غیرقانونی به همراه بازجوییها و شکنجههای مرگبار جسمی و روحی، تشکیل پروندههای خلاف واقع، ساخت سلولها و زندانهای غیر استاندارد دور از چشم ناظران بینالمللی و مراکز ذیصلاح دولتی و حکومتی در شهرهای مختلف، گوشهای از جنایات نصیری در ساواک است<ref>شاهدی، ساواک، ۳۹۲.</ref>؛ چنانکه پس از تبعید امامخمینی به [[ترکیه]] و سپس عراق، ساواک به دستور نصیری علما و روحانیانِ مخالف حکومت را بیش از پیش تحت نظارت و فشار قرار داد.<ref>شاهدی، ساواک، ۳۴۳.</ref> از اقدامات ساواک در این دوران، استفاده از شنود تلفنی و نصب میکروفون و فرستادن جاسوس در خانه علما و [[مراجع]] برای کسب اخبار دست اول بود.<ref>شاهدی، ساواک، ۳۴۵.</ref> ساواک همچنین علما و روحانیان مخالف را از طریق تبعید به شهرها و روستاهای دورافتاده، از دسترس مردم دور میکرد<ref>شاهدی، ساواک، ۳۵۸.</ref> {{ببینید|ساواک}} | ||
گفته شده نصیری اعتقادی به اسلام نداشت و زمانی که پهلوی از تغییر خط صحبت میکرد، وی لزوم تغییر دین را نیز پنهانی تبلیغ میکرد و معتقد بود ایران یک کشور غیر عرب است و نباید از دین عربها(!) پیروی کند<ref>دلدم، خاطرات من و فرح پهلوی، ۲/۵۷۰.</ref> | گفته شده نصیری اعتقادی به اسلام نداشت و زمانی که پهلوی از تغییر خط صحبت میکرد، وی لزوم تغییر دین را نیز پنهانی تبلیغ میکرد و معتقد بود ایران یک کشور غیر عرب است و نباید از دین عربها(!) پیروی کند.<ref>دلدم، خاطرات من و فرح پهلوی، ۲/۵۷۰.</ref> بهسبب خوشخدمتیِ وی به رژیم پهلوی، غربیها وی را فردی بیلیاقت و فاقد هوش سیاسی میدانستند که تنها برای وفاداری به پهلوی و جلب اعتماد وی پیشرفت کرد.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۵۱–۲۵۲؛ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۱۸۱.</ref> | ||
پس از انتصاب جمشید آموزگار به نخستوزیری در مرداد ۱۳۵۶ و تلاش وی در دوران صدارت یکسالهاش، برای برکنارکردن نصیری از ریاست ساواک، شکاف عمیقی میان ساواک و دولت پدیدار شد<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۹.</ref> | پس از انتصاب جمشید آموزگار به نخستوزیری در مرداد ۱۳۵۶ و تلاش وی در دوران صدارت یکسالهاش، برای برکنارکردن نصیری از ریاست ساواک، شکاف عمیقی میان ساواک و دولت پدیدار شد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۹.</ref> نصیری که همزمان با ریاست ساواک، معاون نخستوزیر نیز بود، در ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ از ریاست ساواک و معاونت نخستوزیری برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاده شد (اطلاعات). پس از نخستوزیری جعفر شریفامامی با شعار آشتی ملی{{ببینید|جعفرشریفامامی}}، نصیری در مهر ۱۳۵۷ برای خاموشکردن اعتراضها به تهران فراخوانده شد<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> و ورود او پس از عزل شریفامامی و نخستین روزهای نخستوزیری ارتشبد [[غلامرضا ازهاری]] همزمان شد.<ref>اداره کل آرشیو، دولتهای ایران، ۳۶۶.</ref> او به همراه چند تن دیگر از کارگزارانِ گذشته رژیم پهلوی در ۱۶ آبان ۱۳۵۷ برای فرونشاندن خشم مردم بهعنوان اتهام مالی بازداشت و زندانی شدند.<ref>شاهدی، ساواک، ۷۰۲؛ حوزه هنری، روزشمار انقلاب اسلامی، ۶/۲۱۷–۲۱۸.</ref> امامخمینی با اشاره به این بازداشتها، آن را دلیل بر پذیرش خلافکاری در اداره رژیم از سوی پهلوی دانستهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۴–۳۱۵.</ref> | ||
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از حمله مردم به زندانها و پادگانهای رژیم پهلوی، نصیری در حال فرار از پادگان جمشیدیه، به دست مردم شناسایی و بازداشت و به مدرسه رفاه منتقل شد<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۵.</ref> | در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از حمله مردم به زندانها و پادگانهای رژیم پهلوی، نصیری در حال فرار از پادگان جمشیدیه، به دست مردم شناسایی و بازداشت و به مدرسه رفاه منتقل شد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۵.</ref> وی در زمان محاکمه در دادگاه انقلاب، مسئولیت هیچکدام از جنایتهای خود را بر عهده نگرفت و ادعا کرد که هیچ اطلاعی از شکنجههای مأموران ساواک نداشتهاست. وی در دادگاه گفت هفتهای دو بار با محمدرضا پهلوی دیدار داشت و گزارش کار ارائه میکرد و تنها پاسخگوی وی بودهاست.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۷۴.</ref> دادگاه انقلاب که به ریاست [[محمدصادق خلخالی]]{{ببینید|محمدصادق خلخالی}} در شب ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ برگزار شد، او را به اعدام محکوم کرد<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹؛ خلخالی، خاطرات آیتالله خلخالی، ۱/۳۵۲ و ۳۵۹.</ref> و وی در ۶۸سالگی در واپسین ساعات از شب ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ همراه با رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، مهدی رحیمی، فرماندار نظامی تهران و منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز در مدرسه رفاه اعدام شدند.<ref>کیهان، روزنامه، ۱.</ref> | ||
امامخمینی که امثال نصیری را به تمام معنا وابسته به انگلستان و | امامخمینی که امثال نصیری را به تمام معنا وابسته به انگلستان و آمریکا میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۰.</ref> در پاسخ به اعتراضهای مقامات سیاسی خارجی در اعدام نصیری، ادعای غربیها در حمایت از حقوق بشر را جانبدارانه خواند و از اینکه تاکنون دربارهٔ افرادی که به دست رژیم پهلوی کشته شدند، اعتراض نکردند و فریاد دادخواهی سر ندادند، انتقاد کرد. ایشان معتقد بود امثال نصیری مجرماند، نه متهم و اثبات هویت آنان برای اجرای حکم کافی است؛ در حالیکه نصیری طبق قوانین جزایی اسلام، مجازات و محاکمه شدهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۹.</ref> از نگاه ایشان امثال نصیری در حقیقت غده سرطانی برای یک جامعه بهشمار میرفتند که اگر باقی بمانند، هستیِ جامعه را به باد میدهند و مجازات افرادی از این دست و اجرای [[حدود شرعی]] دربارهٔ آنها، به منزله رحمت الهی برای مردم است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۳.</ref> | ||
به اعتقاد امامخمینی کسانی که برای مرگ نصیری فریاد حمایت از [[حقوق بشر]] را سر میدادند، به دنبال اغفال مردم و بدنامکردن جمهوری اسلامی بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۰، ۴۶۰ و ۹/۵۱۷.</ref> و حمایت بیگانگان از او و امثال او، به این دلیل بود که آنان با کمک این مهرهها، بهراحتی میتوانستند منابع و ثروت ایران را چپاول کنند<ref>امام خمینی، | به اعتقاد امامخمینی کسانی که برای مرگ نصیری فریاد حمایت از [[حقوق بشر]] را سر میدادند، به دنبال اغفال مردم و بدنامکردن جمهوری اسلامی بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۰، ۴۶۰ و ۹/۵۱۷.</ref> و حمایت بیگانگان از او و امثال او، به این دلیل بود که آنان با کمک این مهرهها، بهراحتی میتوانستند منابع و ثروت ایران را چپاول کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۱.</ref> از نظر ایشان امثال نصیری که با ظلم پنجاهساله تمام [[ملت ایران]] را بیچاره کردهاند،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۰.</ref> خائن به ملت بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۸.</ref>؛ از اینرو نباید آنان را جزو رجال سیاسی بهحساب آورد؛ زیرا در واقع دزد بودند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۲۰.</ref> ایشان که تکلیف مردم با مثل نصیری را روشن میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۳۴.</ref> تأکید کرد حیثیت این انقلاب، با اعدام جنایتکارانی مانند نصیری خدشهدار نمیشود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۹.</ref>؛ همچنین خاطرنشان کرد مجازات اشخاصی همچون او که مرتکب جنایتهای بسیاری شدند، در این دنیا امکانپذیر نیست و حسابرسی از آنان تنها در دادگاه عدل الهی ممکن خواهد بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۶۷ و ۱۲/۴۳۳.</ref> از نظر ایشان یکی از دستاوردهای [[انقلاب اسلامی]] ازمیانبردن امثال نصیری بودهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۵۶.</ref> | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* اداره کل آرشیو، اسناد و موزه، دولتهای ایران (از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | |||
*اداره کل آرشیو، اسناد و موزه، دولتهای ایران (از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | * اطلاعات، روزنامه، ۲۹/۳/۱۳۵۷ش. | ||
*اطلاعات، روزنامه، ۲۹/۳/۱۳۵۷ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
*امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | * امینی، علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | ||
*امینی، علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | * پژمان، جلال، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، خاطرات سپهبد جلال پژمان، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | ||
*پژمان، جلال، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، خاطرات سپهبد جلال پژمان، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | * پورنجفی، قاسم، مفسدین فی الارض، تهران، بام، چاپ اول، ۱۳۵۸ش. | ||
*پورنجفی، قاسم، مفسدین فی الارض، تهران، بام، چاپ اول، ۱۳۵۸ش. | * حسنپور، قاسم، شکنجهگران میگویند، تهران، موزه عبرت، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش. | ||
*حسنپور، قاسم، شکنجهگران میگویند، تهران، موزه عبرت، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش. | * حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه ۱۳۴۱–۱۳۴۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش. | ||
*حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه | * حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روزشمار انقلاب اسلامی، مؤسسه سوره، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | ||
*حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روزشمار انقلاب اسلامی، مؤسسه سوره، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | * خلخالی، صادق، خاطرات آیتالله خلخالی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
*خلخالی، صادق، خاطرات آیتالله خلخالی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | * دلدم، اسکندر، خاطرات من و فرح پهلوی، تهران، به آفرین، چاپ دوم ۱۳۸۰ش. | ||
*دلدم، اسکندر، خاطرات من و فرح پهلوی، تهران، به آفرین، چاپ دوم ۱۳۸۰ش. | * زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
*زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | * شاهدی، مظفر، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور ۱۳۳۵–۱۳۵۷)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | ||
*شاهدی، مظفر، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور | * شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، تهران، البرز، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش. | ||
*شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، تهران، البرز، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش. | * طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش. | ||
*طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش. | * فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش. | ||
*فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش. | * کیهان، روزنامه، ۲۷/۱۱/۱۳۵۷ش. | ||
*کیهان، روزنامه، ۲۷/۱۱/۱۳۵۷ش. | * مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش. | ||
*مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش. | * مرادیجو، علیجان، گروههای قدرت در ساختار سیاسی دوره پهلوی دوم، قم، اعتدال، چاپ اول، ۱۳۸۸ش. | ||
*مرادیجو، علیجان، | * موجانی، علی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، تهران، مرکز پژوهش کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش. | ||
*موجانی، علی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، تهران، مرکز پژوهش کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش. | * مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج۲، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش. | ||
*مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج۲، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش. | |||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | == پیوند به بیرون == | ||
نرگس سادات توسلی، [https://books.khomeini.ir/books/10010/27/ نعمتالله نصیری] دانشنامه امامخمینی (ره)، ج۱۰، ص ۲۷–۳۰. | |||
نرگس سادات توسلی، [https://books.khomeini.ir/books/10010/27/ | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای نیازمند بازنگری]] | [[رده:مقالههای نیازمند بازنگری]] | ||
نسخهٔ ۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۵۷
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | نعمتالله نصیری |
زادروز | مرداد ۱۲۸۹ |
شهر تولد | سمنان |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) |
نعمتالله نصیری، فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
نعمتالله نصیری فرزند محمد، در مرداد ۱۲۸۹ در سمنان به دنیا آمد.[۱] او تحصیلات متوسطه را در مدرسه نظام تهران به پایان برد و در سال ۱۳۱۱ وارد دانشکده افسری شد.[۲] وی در این دانشکده، با محمدرضا پهلوی همدوره بود[۳] و از طریق این آشنایی، در سال ۱۳۳۰ با درجه سرهنگی، به فرماندهی گارد شاهنشاهی منصوب شد.[۴]
در مرداد ۱۳۳۲، کرمیت روزولت، از مقامات سازمان سیای آمریکا که نقش رهبری کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را بر عهده داشت، با محمدرضا پهلوی دیدار کرد و وی را در جریان طرح سرنگونی نخستوزیر محمد مصدق قرار داد و افزود این طرح را آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا و چرچیل، نخستوزیر انگلیس تأیید کردهاند.[۵] نصیری از سوی پهلوی، مأمور ابلاغ فرمان عزل مصدق به وی شد و این مهمترین مأموریت وی در طول خدمت در گارد شاهنشاهی بود[۶]؛ اما به دلیل نبود هماهنگی کامل در اجرای کودتا، همان شب نصیری و همراهانش، به دستور مصدق بازداشت شدند[۷]؛ اما سه روز پس از اجرای موفقیتآمیز کودتا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دست فضلالله زاهدی و برکناری مصدق از نخستوزیری، نصیری از زندان آزاد شد و به درجه سرتیپی ارتقا یافت.[۸] وی در سال ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری رسید و در سال ۱۳۳۹ به معاونت آجودانی پهلوی منصوب شد.[۹] او در آذر همان سال به ریاست شهربانی کل کشور رسید و در سال ۱۳۴۱ به درجه سپهبدی ارتقا یافت.[۱۰]
نصیری بهجهت همراهی با سیاست محمدرضا پهلوی و سرکوب مردم، همزمان با آغاز نهضت امامخمینی، به ریاست شهربانی کل کشور رسید و همزمان با قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، با حفظ سمت، فرماندار نظامی تهران و حومه نیز شد و در سرکوب قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، نقش اساسی داشت[۱۱] و به دستور اسدالله عَلَم وی دستور تیراندازی به سوی مردم را صادر کرد.[۱۲] زمانی که امامخمینی پس از سخنرانی سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ بازداشت شد، جز با هماهنگی و اجازه نصیری کسی حق دیدار با ایشان را نداشت.[۱۳] او در زمان ریاست بر شهربانی، رقابت تنگاتنگی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و ژاندارمری داشت و برای به دست آوردن رضایت پهلوی، در سرکوب بیرحمانه مخالفان، به ریاست ساواک رسید.[۱۴] اسدالله علم وزیر وقت دربار نیز همواره محمدرضا پهلوی را به عزل حسن پاکروان از ریاست ساواک و انتصاب نصیری به جای وی تشویق میکرد[۱۵]؛ از اینرو پهلوی در بهمن ۱۳۴۳ پس از ترور حسن علی منصور نخستوزیر وقت پاکروان را برکنار و نصیری را به ریاست ساواک برگزید[۱۶] که با آغاز نخستوزیری امیرعباس هویدا در بهمن ۱۳۴۳ همزمان بود. این مسئولیت تا خرداد ۱۳۵۷ ادامه یافت.[۱۷]
در زمان ریاست نصیری بر ساواک، این سازمان از تشکیلات کوچکی که چندصد تن عضو داشت، به دستگاه بزرگی با هزاران نیروی ثابت و عضو وابسته و خبرچین تبدیل شد.[۱۸] در سال ۱۳۴۹ ساختار امنیتی و اطلاعاتی کشور دچار تغییرات و تحولات مهمی شد. در این تغییرات، ساواک به یک سرویس امنیتی خشن و مقتدر تحت هدایت تیم نصیری، علی معتضد و پرویز ثابتی تبدیل شد.[۱۹] این تیم موسوم به «کمیته مشترک ضد خرابکاری»، متشکل از واحدهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، شهربانی و ژاندارمری بود.[۲۰] ساواک در آن زمان، چنان سازمان مخوف و پیچیدهای بود که حتی علیه تمام مسئولان تراز اول کشور نیز پروندهسازی میکرد.[۲۱] نصیری در زمان ریاست خود، با دستگاههای جاسوسی آمریکا و اسرائیل، همکاری تنگاتنگی داشت و ساواک در زمان او، با استفاده از زبدهترین نیروها و مجهزترین دستگاههای جاسوسی و شکنجهگاههای مدرن به فعالیت میپرداخت.[۲۲] از دیگر اقدامات او در این زمینه، اعزام مأموران ساواک برای فراگیری دورههای تخصصی جاسوسی و شکنجه به خارج از کشور، بهویژه فلسطین اشتغالی بود[۲۳]؛ به گونهای که اسحاق رابین نخستوزیر وقت رژیم اسرائیل در نامهای در سال ۱۳۵۶، رسماً از خدمات نصیری تشکر کرد.[۲۴]
اوج خشونت و رفتارهای غیرانسانی ساواک، در دوره ریاست سیزدهونیمساله نصیری در این سازمان بود.[۲۵] بازداشتهای غیرقانونی به همراه بازجوییها و شکنجههای مرگبار جسمی و روحی، تشکیل پروندههای خلاف واقع، ساخت سلولها و زندانهای غیر استاندارد دور از چشم ناظران بینالمللی و مراکز ذیصلاح دولتی و حکومتی در شهرهای مختلف، گوشهای از جنایات نصیری در ساواک است[۲۶]؛ چنانکه پس از تبعید امامخمینی به ترکیه و سپس عراق، ساواک به دستور نصیری علما و روحانیانِ مخالف حکومت را بیش از پیش تحت نظارت و فشار قرار داد.[۲۷] از اقدامات ساواک در این دوران، استفاده از شنود تلفنی و نصب میکروفون و فرستادن جاسوس در خانه علما و مراجع برای کسب اخبار دست اول بود.[۲۸] ساواک همچنین علما و روحانیان مخالف را از طریق تبعید به شهرها و روستاهای دورافتاده، از دسترس مردم دور میکرد[۲۹] (ببینید: ساواک)
گفته شده نصیری اعتقادی به اسلام نداشت و زمانی که پهلوی از تغییر خط صحبت میکرد، وی لزوم تغییر دین را نیز پنهانی تبلیغ میکرد و معتقد بود ایران یک کشور غیر عرب است و نباید از دین عربها(!) پیروی کند.[۳۰] بهسبب خوشخدمتیِ وی به رژیم پهلوی، غربیها وی را فردی بیلیاقت و فاقد هوش سیاسی میدانستند که تنها برای وفاداری به پهلوی و جلب اعتماد وی پیشرفت کرد.[۳۱]
پس از انتصاب جمشید آموزگار به نخستوزیری در مرداد ۱۳۵۶ و تلاش وی در دوران صدارت یکسالهاش، برای برکنارکردن نصیری از ریاست ساواک، شکاف عمیقی میان ساواک و دولت پدیدار شد.[۳۲] نصیری که همزمان با ریاست ساواک، معاون نخستوزیر نیز بود، در ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ از ریاست ساواک و معاونت نخستوزیری برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاده شد (اطلاعات). پس از نخستوزیری جعفر شریفامامی با شعار آشتی ملی (ببینید: جعفرشریفامامی)، نصیری در مهر ۱۳۵۷ برای خاموشکردن اعتراضها به تهران فراخوانده شد[۳۳] و ورود او پس از عزل شریفامامی و نخستین روزهای نخستوزیری ارتشبد غلامرضا ازهاری همزمان شد.[۳۴] او به همراه چند تن دیگر از کارگزارانِ گذشته رژیم پهلوی در ۱۶ آبان ۱۳۵۷ برای فرونشاندن خشم مردم بهعنوان اتهام مالی بازداشت و زندانی شدند.[۳۵] امامخمینی با اشاره به این بازداشتها، آن را دلیل بر پذیرش خلافکاری در اداره رژیم از سوی پهلوی دانستهاست.[۳۶]
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از حمله مردم به زندانها و پادگانهای رژیم پهلوی، نصیری در حال فرار از پادگان جمشیدیه، به دست مردم شناسایی و بازداشت و به مدرسه رفاه منتقل شد.[۳۷] وی در زمان محاکمه در دادگاه انقلاب، مسئولیت هیچکدام از جنایتهای خود را بر عهده نگرفت و ادعا کرد که هیچ اطلاعی از شکنجههای مأموران ساواک نداشتهاست. وی در دادگاه گفت هفتهای دو بار با محمدرضا پهلوی دیدار داشت و گزارش کار ارائه میکرد و تنها پاسخگوی وی بودهاست.[۳۸] دادگاه انقلاب که به ریاست محمدصادق خلخالی (ببینید: محمدصادق خلخالی) در شب ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ برگزار شد، او را به اعدام محکوم کرد[۳۹] و وی در ۶۸سالگی در واپسین ساعات از شب ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ همراه با رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، مهدی رحیمی، فرماندار نظامی تهران و منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز در مدرسه رفاه اعدام شدند.[۴۰]
امامخمینی که امثال نصیری را به تمام معنا وابسته به انگلستان و آمریکا میدانست،[۴۱] در پاسخ به اعتراضهای مقامات سیاسی خارجی در اعدام نصیری، ادعای غربیها در حمایت از حقوق بشر را جانبدارانه خواند و از اینکه تاکنون دربارهٔ افرادی که به دست رژیم پهلوی کشته شدند، اعتراض نکردند و فریاد دادخواهی سر ندادند، انتقاد کرد. ایشان معتقد بود امثال نصیری مجرماند، نه متهم و اثبات هویت آنان برای اجرای حکم کافی است؛ در حالیکه نصیری طبق قوانین جزایی اسلام، مجازات و محاکمه شدهاست.[۴۲] از نگاه ایشان امثال نصیری در حقیقت غده سرطانی برای یک جامعه بهشمار میرفتند که اگر باقی بمانند، هستیِ جامعه را به باد میدهند و مجازات افرادی از این دست و اجرای حدود شرعی دربارهٔ آنها، به منزله رحمت الهی برای مردم است.[۴۳]
به اعتقاد امامخمینی کسانی که برای مرگ نصیری فریاد حمایت از حقوق بشر را سر میدادند، به دنبال اغفال مردم و بدنامکردن جمهوری اسلامی بودند[۴۴] و حمایت بیگانگان از او و امثال او، به این دلیل بود که آنان با کمک این مهرهها، بهراحتی میتوانستند منابع و ثروت ایران را چپاول کنند.[۴۵] از نظر ایشان امثال نصیری که با ظلم پنجاهساله تمام ملت ایران را بیچاره کردهاند،[۴۶] خائن به ملت بودند[۴۷]؛ از اینرو نباید آنان را جزو رجال سیاسی بهحساب آورد؛ زیرا در واقع دزد بودند.[۴۸] ایشان که تکلیف مردم با مثل نصیری را روشن میدانست،[۴۹] تأکید کرد حیثیت این انقلاب، با اعدام جنایتکارانی مانند نصیری خدشهدار نمیشود[۵۰]؛ همچنین خاطرنشان کرد مجازات اشخاصی همچون او که مرتکب جنایتهای بسیاری شدند، در این دنیا امکانپذیر نیست و حسابرسی از آنان تنها در دادگاه عدل الهی ممکن خواهد بود.[۵۱] از نظر ایشان یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ازمیانبردن امثال نصیری بودهاست.[۵۲]
پانویس
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۰.
- ↑ موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۰.
- ↑ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹.
- ↑ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۱/۱۷۶، ۱۸۳؛ پژمان، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، ۲۷۳–۲۷۴؛ امینی، تاریخ روابط خارجی ایران، ۱۵۲.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۱.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.
- ↑ موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۲.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۳.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۴۷۰.
- ↑ حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ۳۴۶.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۳.
- ↑ مرادیجو، گروههای قدرت، ۲۲۰.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۳۳۷.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۳۳۹.
- ↑ زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ۲۷۷؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.
- ↑ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۱۸۹.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۳.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۴–۸۲۵.
- ↑ پورنجفی، مفسدین فی الارض، ۳۳.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۲۰۲.
- ↑ حسنپور، شکنجهگران میگویند، ۳۹.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۳۹۲.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۳۴۳.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۳۴۵.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۳۵۸.
- ↑ دلدم، خاطرات من و فرح پهلوی، ۲/۵۷۰.
- ↑ شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۵۱–۲۵۲؛ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۱۸۱.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۹.
- ↑ موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.
- ↑ اداره کل آرشیو، دولتهای ایران، ۳۶۶.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۷۰۲؛ حوزه هنری، روزشمار انقلاب اسلامی، ۶/۲۱۷–۲۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۴–۳۱۵.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۸۲۵.
- ↑ شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۷۴.
- ↑ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹؛ خلخالی، خاطرات آیتالله خلخالی، ۱/۳۵۲ و ۳۵۹.
- ↑ کیهان، روزنامه، ۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۰، ۴۶۰ و ۹/۵۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۶۷ و ۱۲/۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۵۶.
منابع
- اداره کل آرشیو، اسناد و موزه، دولتهای ایران (از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- اطلاعات، روزنامه، ۲۹/۳/۱۳۵۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امینی، علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- پژمان، جلال، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، خاطرات سپهبد جلال پژمان، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- پورنجفی، قاسم، مفسدین فی الارض، تهران، بام، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
- حسنپور، قاسم، شکنجهگران میگویند، تهران، موزه عبرت، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه ۱۳۴۱–۱۳۴۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روزشمار انقلاب اسلامی، مؤسسه سوره، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- خلخالی، صادق، خاطرات آیتالله خلخالی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دلدم، اسکندر، خاطرات من و فرح پهلوی، تهران، به آفرین، چاپ دوم ۱۳۸۰ش.
- زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- شاهدی، مظفر، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور ۱۳۳۵–۱۳۵۷)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، تهران، البرز، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
- طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش.
- فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- کیهان، روزنامه، ۲۷/۱۱/۱۳۵۷ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مرادیجو، علیجان، گروههای قدرت در ساختار سیاسی دوره پهلوی دوم، قم، اعتدال، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- موجانی، علی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، تهران، مرکز پژوهش کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج۲، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
پیوند به بیرون
نرگس سادات توسلی، نعمتالله نصیری دانشنامه امامخمینی (ره)، ج۱۰، ص ۲۷–۳۰.