کاربر:Salar/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
دموکراسی برگرفته از دو واژه یونانی دموس (مردم) و کراسیا (قدرت)،<ref> (عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۹۳).</ref> به معنی حق همگان برای شرکت در تصمیم‌گیری در امور همگانی جامعه است.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> عام‌ترین مفهوم دموکراسی برابری فرصت‌ها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از آزادی و ارزش‌های اجتماعی است و در معنای محدودتر شرکت آزادانه افراد درگرفتن تصمیم‌های مهم سیاسی به طور مستقیم یا غیر مستقیم است.<ref> (آشوری، فرهنگ سیاسی، ۸۷).</ref> از منظر سیاسی برای دموکراسی تعریف‌های گوناگونی ارائه شده‌است. به عقیده برخی اندیشمندان، دموکراسی حکومت جمعی است که در آن اعضای اجتماع به طور مستقیم یا غیر مستقیم شرکت می‌کنند یا می‌توانند شرکت داشته باشند.<ref> (کوهن، دموکراسی، ۲۷). </ref>
دموکراسی برگرفته از دو واژه یونانی دموس ([[مردم]]) و کراسیا ([[قدرت]])،<ref> (عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۹۳).</ref> به معنی حق همگان برای شرکت در تصمیم‌گیری در امور همگانی جامعه است.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> عام‌ترین مفهوم دموکراسی برابری فرصت‌ها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از آزادی و ارزش‌های اجتماعی است و در معنای محدودتر شرکت آزادانه افراد درگرفتن تصمیم‌های مهم سیاسی به طور مستقیم یا غیر مستقیم است.<ref> (آشوری، فرهنگ سیاسی، ۸۷).</ref> از منظر سیاسی برای دموکراسی تعریف‌های گوناگونی ارائه شده‌است. به عقیده برخی اندیشمندان، دموکراسی حکومت جمعی است که در آن اعضای اجتماع به طور مستقیم یا غیر مستقیم شرکت می‌کنند یا می‌توانند شرکت داشته باشند.<ref> (کوهن، دموکراسی، ۲۷). </ref>


در تعریفی دیگر، دموکراسی نوعی خاص از نظم نهادی برای رسیدن به تصمیمات سیاسی ـ حقوقی و اجرایی است و در آن آرمان‌هایی نظیر آزادی، عدالت و حکومت، شرافتمندانه تأمین می‌شود؛<ref> (شومپیتر، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی، ۳۰۸).</ref> بنابراین دموکراسی، فلسفه اجتماعی و رژیمی سیاسی است که بیش از هر نظام یا فلسفه، گوناگونی عقاید را می‌پذیرد و در آن دست به دست شدن قدرت سیاسی از راه‌های مسالمت‌آمیز صورت می‌گیرد و هدف آن تأمین حداقل رفاه برای همگان است.<ref> (ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۱۷۴/۱؛ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۹۳).</ref> برخی در زبان فارسی، دموکراسی را به مردم‌سالاری برگردانده‌اند<ref> (خواجه‌سروی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۸۳/۳).</ref> که نامی جدید برای محتوایی قدیمی است.<ref> (تاجیک، مردم‌سالاری دینی، ۱۷۶/۱).</ref>
در تعریفی دیگر، دموکراسی نوعی خاص از نظم نهادی برای رسیدن به تصمیمات سیاسی ـ حقوقی و اجرایی است و در آن آرمان‌هایی نظیر آزادی، عدالت و حکومت، شرافتمندانه تأمین می‌شود؛<ref> (شومپیتر، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی، ۳۰۸).</ref> بنابراین دموکراسی، فلسفه اجتماعی و رژیمی سیاسی است که بیش از هر نظام یا فلسفه، گوناگونی عقاید را می‌پذیرد و در آن دست به دست شدن قدرت سیاسی از راه‌های مسالمت‌آمیز صورت می‌گیرد و هدف آن تأمین حداقل رفاه برای همگان است.<ref> (ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۱۷۴/۱؛ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۹۳).</ref> برخی در زبان فارسی، دموکراسی را به مردم‌سالاری برگردانده‌اند<ref> (خواجه‌سروی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۸۳/۳).</ref> که نامی جدید برای محتوایی قدیمی است.<ref> (تاجیک، مردم‌سالاری دینی، ۱۷۶/۱).</ref>
خط ۱۳: خط ۱۳:
دموکراسی در دولت‌شهرهای یونان باستان پدید آمد. در آتن همه مردم به‌جز زنان و بردگان به طور مستقیم در وضع قوانین شرکت می‌کردند و به نوبت، عهده‌دار امور اجرایی می‌شدند.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> در جمهوری روم نیز جنبه‌هایی از دموکراسی مستقیم وجود داشت و روش نمایندگی نیز نخستین بار در آن به کار بسته شد.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> در پایان سده هفدهم و آغاز سده هجدهم میلادی با شکل‌گیری لیبرالیسم، بار دیگر مفهوم دموکراسی در حوزه علوم اجتماعی مطرح شد.<ref> (صحافیان، آشنایی با دموکراسی، ۱۵).</ref> این روند بعدها با نظریات فیلسوفان غربی کامل شد و در نهایت به فلسفه لیبرالیسم امروزی تبدیل شد که نتیجه آن مقدم‌داشتن حق فرد بر حق جامعه بود و عناصر تازه‌ای چون آزادی بیان، تفکیک قوا، حق حاکمیت مردم و انتخابات آزاد به آن افزوده شد.<ref> (صحافیان، آشنایی با دموکراسی، ۱۵ ـ ۲۵).</ref>
دموکراسی در دولت‌شهرهای یونان باستان پدید آمد. در آتن همه مردم به‌جز زنان و بردگان به طور مستقیم در وضع قوانین شرکت می‌کردند و به نوبت، عهده‌دار امور اجرایی می‌شدند.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> در جمهوری روم نیز جنبه‌هایی از دموکراسی مستقیم وجود داشت و روش نمایندگی نیز نخستین بار در آن به کار بسته شد.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> در پایان سده هفدهم و آغاز سده هجدهم میلادی با شکل‌گیری لیبرالیسم، بار دیگر مفهوم دموکراسی در حوزه علوم اجتماعی مطرح شد.<ref> (صحافیان، آشنایی با دموکراسی، ۱۵).</ref> این روند بعدها با نظریات فیلسوفان غربی کامل شد و در نهایت به فلسفه لیبرالیسم امروزی تبدیل شد که نتیجه آن مقدم‌داشتن حق فرد بر حق جامعه بود و عناصر تازه‌ای چون آزادی بیان، تفکیک قوا، حق حاکمیت مردم و انتخابات آزاد به آن افزوده شد.<ref> (صحافیان، آشنایی با دموکراسی، ۱۵ ـ ۲۵).</ref>


از سوی دیگر، توجه به دموکراسی در ایران، پیشینه‌ای در حدود صد سال دارد. در عصر قاجار، رویارویی با دنیای غرب، ایرانیان را با مفاهیمی چون حق حاکمیت مردم، آزادی، مساوات، عدالت و قانون آشنا کرد<ref> (آجودانی، مشروطه ایرانی، ۷ ـ ۸).</ref> و ایران با انقلاب مشروطه، پا به دنیای جدید نهاد. جان‌مایه این نخستین طلیعه نیز اندیشه آزادی، دموکراسی، محدودیت قدرت مطلق و مشارکت مردم در عرصه سیاسی بود.<ref> (غلامرضا کاشی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۴۱ ـ ۴۲).</ref> از نگاه امام‌خمینی شکل‌گیری مشروطیت، حاصل تلاش علما برای رسیدن به آزادی و وضع قوانینی که استقلال کشور، منافع ملت و اسلام را تأمین می‌کردند بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۸۶/۱.</ref> مهم‌ترین آرمان و خواسته در این دوره، رسیدن به دموکراسی دانسته می‌شد.<ref> (غلامرضا کاشی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۹۱).</ref> در واقع نهضت مشروطه برای تغییر نظام سیاسی از استبداد به مردم‌سالاری و حکومت قانون بود. از پیامدهای مشروطه‌خواهی می‌توان به تشکیل عدالتخانه، شکل‌گیری احزاب سیاسی، تدوین قانون اساسی و متمم آن و تأسیس مجلس شورای ملی اشاره کرد.<ref> (امین، انقلاب مشروطیت و ریشه‌های فرهنگی آن، ۸).</ref> {{ببینید|نهضت مشروطه}}  
از سوی دیگر، توجه به دموکراسی در [[ایران]]، پیشینه‌ای در حدود صد سال دارد. در [[قاجاریه|عصر قاجار]]، رویارویی با دنیای غرب، ایرانیان را با مفاهیمی چون حق حاکمیت مردم، [[آزادی]]، مساوات، عدالت و قانون آشنا کرد<ref> (آجودانی، مشروطه ایرانی، ۷ ـ ۸).</ref> و ایران با [[نهضت مشروطه|انقلاب مشروطه]]، پا به دنیای جدید نهاد. جان‌مایه این نخستین طلیعه نیز اندیشه آزادی، دموکراسی، محدودیت قدرت مطلق و مشارکت مردم در عرصه سیاسی بود.<ref> (غلامرضا کاشی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۴۱ ـ ۴۲).</ref> از نگاه [[امام‌خمینی]] شکل‌گیری مشروطیت، حاصل تلاش علما برای رسیدن به آزادی و وضع قوانینی که استقلال کشور، منافع ملت و [[اسلام]] را تأمین می‌کردند بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۸۶/۱.</ref> مهم‌ترین آرمان و خواسته در این دوره، رسیدن به دموکراسی دانسته می‌شد.<ref> (غلامرضا کاشی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۹۱).</ref> در واقع نهضت مشروطه برای تغییر نظام سیاسی از استبداد به مردم‌سالاری و حکومت قانون بود. از پیامدهای مشروطه‌خواهی می‌توان به تشکیل عدالتخانه، شکل‌گیری احزاب سیاسی، تدوین قانون اساسی و متمم آن و تأسیس مجلس شورای ملی اشاره کرد.<ref> (امین، انقلاب مشروطیت و ریشه‌های فرهنگی آن، ۸).</ref> {{ببینید|نهضت مشروطه}}  


در دوران مشروطه سبک حکومت با روش استبدادیِ دوره پیش از آن فرق چندانی نداشت. پی‌ریزی دولت درونی به دست رضاشاه پهلوی، به بهای سرکوبی پیشرفت سیاسی و تمام مظاهر آرمان‌های دموکراتیک انجام شد. در این دوره چنین تصور می‌شد که نوسازی کشور تنها از راه خودکامگی و سرکوب نهادهای دموکراتیک دست‌یافتنی است.<ref> (عظیمی، بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲، ۱۲ ـ ۱۳).</ref> امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است که در آن دوران مطبوعات آزاد از میان رفتند، آزادی عقیده ممنوع شد و خفقان کامل شکل گرفت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۱۵/۴.</ref> از آغاز دهه بیست تا مرداد ۱۳۳۲ محدودیت‌های ناشی از قانون اساسی، قدرت بیش از اندازه مجلس، اختیارات و امتیازات نهاد سلطنت و ضعف و بی‌ثباتی کابینه‌ها، مانع پیدایش و تکامل دموکراسی پایدار در ایران گردید.<ref> (عظیمی، بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲، ۵).</ref>
در دوران مشروطه سبک حکومت با روش استبدادیِ دوره پیش از آن فرق چندانی نداشت. پی‌ریزی دولت درونی به دست [[رضا پهلوی|رضاشاه پهلوی]]، به بهای سرکوبی پیشرفت سیاسی و تمام مظاهر آرمان‌های دموکراتیک انجام شد. در این دوره چنین تصور می‌شد که نوسازی کشور تنها از راه خودکامگی و سرکوب نهادهای دموکراتیک دست‌یافتنی است.<ref> (عظیمی، بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲، ۱۲ ـ ۱۳).</ref> امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است که در آن دوران مطبوعات آزاد از میان رفتند، آزادی عقیده ممنوع شد و خفقان کامل شکل گرفت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۱۵/۴.</ref> از آغاز دهه بیست تا مرداد ۱۳۳۲ محدودیت‌های ناشی از قانون اساسی، قدرت بیش از اندازه مجلس، اختیارات و امتیازات نهاد سلطنت و ضعف و بی‌ثباتی کابینه‌ها، مانع پیدایش و تکامل دموکراسی پایدار در [[ایران]] گردید.<ref> (عظیمی، بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲، ۵).</ref>


پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا پهلوی سیاست تمرکز قدرت را پی گرفت و ارکان حکومت خود یعنی ارتش، بوروکراسی و دربار را به‌شدت تقویت کرد.<ref> (آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۱۵ ـ ۵۱۷).</ref> برخی از دلایل اصلی نبودِ دموکراسی در دوران پهلوی را می‌توان، ضعف مالکیت خصوصی و نبود طبقات مستقل و نیرومند به عنوان پایگاه اجتماعی، شکل‌گیری دستگاه دولتی متمرکز، نبود احزاب سیاسی مستقل دانست؛<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۳ ـ ۲۳۴).</ref> بنابراین با توجه به ساخت قدرت مطلقه حکومت پهلوی، بحران مشارکت و رقابت سیاسی به سرعت پدیدار شد که این خود از عوامل عمده بی‌ثباتی سیاسی، فروپاشی نظام پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بود.<ref> (بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، ۱۱۳).</ref>
پس از [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]] محمدرضا پهلوی سیاست تمرکز قدرت را پی گرفت و ارکان حکومت خود یعنی [[قوای مسلح|ارتش]]، بوروکراسی و دربار را به‌شدت تقویت کرد.<ref> (آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۱۵ ـ ۵۱۷).</ref> برخی از دلایل اصلی نبودِ دموکراسی در [[حکومت پهلوی|دوران پهلوی]] را می‌توان، ضعف مالکیت خصوصی و نبود طبقات مستقل و نیرومند به عنوان پایگاه اجتماعی، شکل‌گیری دستگاه دولتی متمرکز، نبود احزاب سیاسی مستقل دانست؛<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۳ ـ ۲۳۴).</ref> بنابراین با توجه به ساخت قدرت مطلقه حکومت پهلوی، بحران مشارکت و رقابت سیاسی به سرعت پدیدار شد که این خود از عوامل عمده بی‌ثباتی سیاسی، فروپاشی نظام پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بود.<ref> (بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، ۱۱۳).</ref> با نگاهی به [[صحیفه نور|صحیفه امام‌خمینی]] به دست می‌آید که ایشان بیش از ۲۰۰ مورد از واژه دموکراسی و دموکراتیک، به گونه‌ای مثبت و ایجابی، نفی و رد دموکراسی و نیز به شکل جدلی استفاده کرده‌است.
با نگاهی به صحیفه امام‌خمینی به دست می‌آید که ایشان بیش از ۲۰۰ مورد از واژه دموکراسی و دموکراتیک، به گونه‌ای مثبت و ایجابی، نفی و رد دموکراسی و نیز به شکل جدلی استفاده کرده‌است.


==دموکراسی در اسلام==
==دموکراسی در اسلام==
قرآن کریم، حق حاکمیت و تشریع را مختص به خداوند می‌داند<ref> (قرآن کریم، سوره یوسف، آ‌یه ۶۷).</ref> و دموکراسی به معنای حاکمیت محض مردم و مشروعیت مطلق نظام عرفی، با اسلام سازگاری ندارد؛ زیرا در این قرائت، حاکمیت مردم اگر بر حکم خدا ترجیح داده شود، عملاً با توحید منافات دارد؛<ref> (مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ۴۱).</ref> از این‌رو برخی از مفاهیم رایج دموکراسی در غرب چون انسان‌محوری (اومانیسم) با دین و اصول آن تفاوت دارد؛<ref> (طاهری، اسلام و دموکراسی لیبرال، ۱۰۶ ـ ۱۰۷).</ref> اما اگر دموکراسی به معنای حاکمیت قانون یا نفی استبداد، مشارکت سیاسی و شرکت آزادانه مردم در انتخابات توأم با رقابت و آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض (در چارچوب قانون و شرع) در نظر گرفته شود، همان معنای دموکراسی از دیدگاه اسلام است که امام‌خمینی بر آن تأکید دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۷۹/۳؛ ‏۷۳/۴ ـ ۷۴، ۲۴۴؛ ۲۴۳/۵ و ۲۲/۱۲.</ref> و به اعتقاد ایشان دموکراسی که در اسلام وجود دارد، کامل‌تر از دموکراسی موجود در غرب است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۱۴/۱۴</ref>
[[قرآن|قرآن کریم]]، حق حاکمیت و تشریع را مختص به خداوند می‌داند<ref> (قرآن کریم، سوره یوسف، آ‌یه ۶۷).</ref> و دموکراسی به معنای حاکمیت محض مردم و مشروعیت مطلق نظام عرفی، با [[اسلام]] سازگاری ندارد؛ زیرا در این قرائت، حاکمیت مردم اگر بر حکم خدا ترجیح داده شود، عملاً با توحید منافات دارد؛<ref> (مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ۴۱).</ref> از این‌رو برخی از مفاهیم رایج دموکراسی در غرب چون انسان‌محوری (اومانیسم) با دین و اصول آن تفاوت دارد؛<ref> (طاهری، اسلام و دموکراسی لیبرال، ۱۰۶ ـ ۱۰۷).</ref> اما اگر دموکراسی به معنای حاکمیت قانون یا نفی استبداد، مشارکت سیاسی و شرکت آزادانه مردم در انتخابات توأم با رقابت و آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض (در چارچوب قانون و شرع) در نظر گرفته شود، همان معنای دموکراسی از دیدگاه اسلام است که [[امام‌خمینی]] بر آن تأکید دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۷۹/۳؛ ‏۷۳/۴ ـ ۷۴، ۲۴۴؛ ۲۴۳/۵ و ۲۲/۱۲.</ref> و به اعتقاد ایشان دموکراسی که در اسلام وجود دارد، کامل‌تر از دموکراسی موجود در غرب است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۱۴/۱۴</ref>


در جهان اسلام هم شارحان دینی برجسته‌ای چون سیدعبدالرحمن کواکبی، حسن البناء، محمد عبده و میرزامحمدحسین نایینی بیشتر بر توافق و انطباق اسلام و دموکراسی نظر داشته‌اند؛<ref> (حجت‌زاده، دموکراسی در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۵).</ref> چنان‌که مردم‌سالاری دینی نیز این است که دین حق مردم برای به دست‌گرفتن سرنوشت خویش و ادای این حق از سوی حکومت را به رسمیت می‌شناسد.<ref> (خاتمی، مردم‌سالاری، ۵۱ ـ ۵۶ و ۱۴۷ ـ ۱۴۹).</ref> در این معنا، مبنای مشروعیت نظام، انطباق با نظام تشریع الهی و هماهنگی عمل و نظر با قرآن و سنت است؛ اما این هرگز بدین معنا نیست که در اسلام مردم بر سرنوشت خویش مسلط و صاحب‌اختیار خود نیستند، بلکه برعکس در اسلام انسان تمام آزادی‌های فردی و اجتماعی را دارد؛ ولی این آزادی‌ها و اختیارات منطقی و معقول و در چارچوب ارزش‌های دینی و الهی بر اساس خدامحوری نه انسان‌محوری قابل پذیرش است.<ref> (ابراهیم‌زاده آملی، منشأ مشروعیت حکومت در اندیشه سیاسی اسلام و امام‌خمینی، ۱۶۹).</ref> {{ببینید|مشروعیت}}
در جهان اسلام هم شارحان دینی برجسته‌ای چون سیدعبدالرحمن کواکبی، حسن البناء، محمد عبده و [[میرزامحمدحسین نایینی]] بیشتر بر توافق و انطباق اسلام و دموکراسی نظر داشته‌اند؛<ref> (حجت‌زاده، دموکراسی در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۵).</ref> چنان‌که مردم‌سالاری دینی نیز این است که دین حق مردم برای به دست‌گرفتن سرنوشت خویش و ادای این حق از سوی حکومت را به رسمیت می‌شناسد.<ref> (خاتمی، مردم‌سالاری، ۵۱ ـ ۵۶ و ۱۴۷ ـ ۱۴۹).</ref> در این معنا، مبنای مشروعیت نظام، انطباق با نظام تشریع الهی و هماهنگی عمل و نظر با قرآن و [[سنت]] است؛ اما این هرگز بدین معنا نیست که در اسلام مردم بر سرنوشت خویش مسلط و صاحب‌اختیار خود نیستند، بلکه برعکس در اسلام انسان تمام آزادی‌های فردی و اجتماعی را دارد؛ ولی این آزادی‌ها و اختیارات منطقی و معقول و در چارچوب ارزش‌های دینی و الهی بر اساس خدامحوری نه انسان‌محوری قابل پذیرش است.<ref> (ابراهیم‌زاده آملی، منشأ مشروعیت حکومت در اندیشه سیاسی اسلام و امام‌خمینی، ۱۶۹).</ref> {{ببینید|مشروعیت}}


فرهنگ اسلامی نشان داده‌است که ضمن حفظ ارزش‌های اساسی دین، توان گسترده‌ای برای تولید و انطباق‌پذیری با بسیاری از مفاهیم دنیای مدرن ازجمله مردم‌سالاری دارد.<ref> (فیرحی، دین و دولت در عصر مدرن، ۳۱۰/۱).</ref> در اسلام به مبانی و اصولی توجه شده که با آنها می‌توان مبانی «مردم‌سالاری دینی» را ترسیم و تبیین کرد. از یک سو قرآن کریم با دستور به پیامبر اکرم(ص) برای مشورت با مردم<ref> (قرآن کریم، سوره آل عمران، آ‌یه ۱۵۹).</ref> و اینکه مشورت روش و رویه‌ای ستوده در میان مؤمنان است،<ref>(قرآن کریم، سوره شوری، آ‌یه ۳۸).</ref> بر این اصل تأکید کرده و پیامبر اسلام(ص) آن را یکی از عواملی دانسته‌است که انسان را شایسته زندگی می‌کند.<ref> (ابن‌شعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، ۳۶).</ref> امام‌خمینی نیز حق تعیین سرنوشت خویش را یک اصل همیشگی و غیر قابل خدشه می‌داند و رأی ملت و اتکای حکومت بر آرای مردم را از اصول دموکراسی برمی‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۳۶/۵.</ref>
فرهنگ اسلامی نشان داده‌است که ضمن حفظ ارزش‌های اساسی دین، توان گسترده‌ای برای تولید و انطباق‌پذیری با بسیاری از مفاهیم دنیای مدرن ازجمله مردم‌سالاری دارد.<ref> (فیرحی، دین و دولت در عصر مدرن، ۳۱۰/۱).</ref> در اسلام به مبانی و اصولی توجه شده که با آنها می‌توان مبانی «مردم‌سالاری دینی» را ترسیم و تبیین کرد. از یک سو [[قرآن|قرآن کریم]] با دستور به [[پیامبر اکرم(ص)]] برای مشورت با مردم<ref> (قرآن کریم، سوره آل عمران، آ‌یه ۱۵۹).</ref> و اینکه مشورت روش و رویه‌ای ستوده در میان [[ایمان و کفر|مؤمنان]] است،<ref>(قرآن کریم، سوره شوری، آ‌یه ۳۸).</ref> بر این اصل تأکید کرده و پیامبر اسلام(ص) آن را یکی از عواملی دانسته‌است که انسان را شایسته زندگی می‌کند.<ref> (ابن‌شعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، ۳۶).</ref> [[امام‌خمینی]] نیز حق تعیین سرنوشت خویش را یک اصل همیشگی و غیر قابل خدشه می‌داند و رأی ملت و اتکای حکومت بر آرای مردم را از اصول دموکراسی برمی‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۳۶/۵.</ref>


از سوی دیگر، مشارکت مردم به عنوان اصلی مهم، گاهی نقشی تعیین‌کننده در امور کلان جامعه اسلامی پیدا می‌کند؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) یکی از علل اساسی پذیرش حکومت را حضور مردم و اتمام حجت بر خود اعلام کرد.<ref> (نهج البلاغه، خطبه ۳، ۲۴).</ref> آن حضرت رضایت مردم در شکل‌گیری حکومت خویش را معیاری بنیادین به شمار آورد و تأکید کرد بیعت با ایشان بدون اکراه و اجبار و همراه رضایت و خشنودی مسلمانان بود.<ref> (نهج البلاغه، نامه۱، ۳۷۵).</ref> امام‌خمینی نیز مشارکت مردم در رأی‌دادن و انتخاب وکلای مجلس را رفتاری برگرفته از اصول دموکراسی دانسته.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷۲/۴.</ref> و تعیین نظام سیاسی پس از انقلاب را بدون مشارکت مردم بی‌اعتبار شمرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۵۹/۴.</ref> قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز درباره مشارکت مردم، در فصل پنجم به حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن اشاره کرده و ذیل این فصل به موجب اصل ۵۶، حق حاکمیت ملت بر سرنوشت اجتماعی خویش را ودیعه‌ای الهی خوانده و آن را به رسمیت شناخته‌است.
از سوی دیگر، مشارکت مردم به عنوان اصلی مهم، گاهی نقشی تعیین‌کننده در امور کلان جامعه اسلامی پیدا می‌کند؛ چنان‌که [[امام‌علی(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] یکی از علل اساسی پذیرش حکومت را حضور مردم و اتمام حجت بر خود اعلام کرد.<ref> (نهج البلاغه، خطبه ۳، ۲۴).</ref> آن حضرت رضایت مردم در شکل‌گیری حکومت خویش را معیاری بنیادین به شمار آورد و تأکید کرد بیعت با ایشان بدون اکراه و اجبار و همراه رضایت و خشنودی مسلمانان بود.<ref> (نهج البلاغه، نامه۱، ۳۷۵).</ref> امام‌خمینی نیز مشارکت مردم در رأی‌دادن و انتخاب [[مجلس شورای اسلامی|وکلای مجلس]] را رفتاری برگرفته از اصول دموکراسی دانسته<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷۲/۴.</ref> و تعیین نظام سیاسی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] را بدون مشارکت مردم بی‌اعتبار شمرده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۵۹/۴.</ref> [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران]] نیز درباره مشارکت مردم، در فصل پنجم به حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن اشاره کرده و ذیل این فصل به موجب اصل ۵۶، حق حاکمیت ملت بر سرنوشت اجتماعی خویش را ودیعه‌ای الهی خوانده و آن را به رسمیت شناخته‌است.


==ارزیابی و نقد دموکراسی==
==ارزیابی و نقد دموکراسی==
امام‌خمینی مفهوم دموکراسی را در سه شکل منفی، جدلی و مثبت به کار برده‌است:
[[امام‌خمینی]] مفهوم دموکراسی را در سه شکل منفی، جدلی و مثبت به کار برده‌است:


۱. '''دموکراسی منفی غرب''': بنیان‌های فکری امام‌خمینی درباره دموکراسی به عنوان یک ایدئولوژی، با آموزه‌های غربی همسو نبود و دموکراسی غربی را منفی تلقی می‌کرد. دموکراسیِ غربی از این فکر نشئت می‌گیرد که اراده و عقل انسان تنها ملاک تشخیص، خیر و صلاح امور زندگی و اداره آن است<ref> (خالقی، دموکراسی از دیدگاه امام‌خمینی، ۳۰).</ref> و بر اساس این رهیافت، آزادی به معنای بی‌بند و باری را نیز مجاز می‌شمرد؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶۵/۸.</ref> در حالی‌که امام‌خمینی آزادی غربی را سبب تباهی جامعه و جوانان می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۲۷/۱۰.</ref> ایشان باوجود جنجال و هیاهوی غرب در داشتن دموکراسی، این تبلیغات را خالی از واقعیت می‌دانست و معتقد بود حکومت‌های غربی از محتوای دموکراسی واقعی بی‌بهره‌اند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸۹/۸.</ref> و در همه کشورهای مدعی دموکراسی، اعم از شرق و غرب، دیکتاتوری حاکمیت دارد؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۹۴/۶.</ref> زیرا مؤلفه‌های مردم‌سالاری و حاکمیت مردم در آنها کم‌رنگ شده و دموکراسی دستاویزی در دست صاحبان زور و قدرت است<ref> (محمدی، امام‌خمینی و رابطه تئوکراسی و دموکراسی، ۴۴۷/۱).</ref> و به نام دموکراسی، دیدگاه‌ها و گرایش‌های نفسانی عده‌ای بر سراسر جامعه تحمیل می‌شود؛<ref> (افروغ، نگرش دینی و انتقادی به مفاهیم عمده سیاسی، ۱۰۸).</ref> چنان‌که محمدرضا پهلوی ادعای دموکراسی داشت و در عین حال مخالفان خود را به‌شدت سرکوب می‌کرد و مانع آزادی بیان می‌شد و روزنامه‌ها را با دستگاه امنیتی اداره و کنترل می‌کرد؛ از این‌رو امام‌خمینی برای نخستین بار در ۱۳۵۴/۴/۲۰ با استفاده از واژه دموکراسی، به معیار دموکراسی پهلوی که با نبود آزادی و سرکوب مخالفان سازگار است، انتقاد کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰۱/۳.</ref>
۱. '''دموکراسی منفی غرب''': بنیان‌های فکری امام‌خمینی درباره دموکراسی به عنوان یک [[ایدئولوژی]]، با آموزه‌های غربی همسو نبود و دموکراسی غربی را منفی تلقی می‌کرد. دموکراسیِ غربی از این فکر نشئت می‌گیرد که اراده و عقل انسان تنها ملاک تشخیص، خیر و صلاح امور زندگی و اداره آن است<ref> (خالقی، دموکراسی از دیدگاه امام‌خمینی، ۳۰).</ref> و بر اساس این رهیافت، آزادی به معنای بی‌بند و باری را نیز مجاز می‌شمرد؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶۵/۸.</ref> در حالی‌که امام‌خمینی آزادی غربی را سبب تباهی جامعه و جوانان می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۲۷/۱۰.</ref> ایشان باوجود جنجال و هیاهوی غرب در داشتن دموکراسی، این تبلیغات را خالی از واقعیت می‌دانست و معتقد بود حکومت‌های غربی از محتوای دموکراسی واقعی بی‌بهره‌اند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸۹/۸.</ref> و در همه کشورهای مدعی دموکراسی، اعم از شرق و غرب، دیکتاتوری حاکمیت دارد؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۹۴/۶.</ref> زیرا مؤلفه‌های مردم‌سالاری و حاکمیت مردم در آنها کم‌رنگ شده و دموکراسی دستاویزی در دست صاحبان زور و قدرت است<ref> (محمدی، امام‌خمینی و رابطه تئوکراسی و دموکراسی، ۴۴۷/۱).</ref> و به نام دموکراسی، دیدگاه‌ها و گرایش‌های نفسانی عده‌ای بر سراسر جامعه تحمیل می‌شود؛<ref> (افروغ، نگرش دینی و انتقادی به مفاهیم عمده سیاسی، ۱۰۸).</ref> چنان‌که [[محمدرضا پهلوی]] ادعای دموکراسی داشت و در عین حال مخالفان خود را به‌شدت سرکوب می‌کرد و مانع آزادی بیان می‌شد و روزنامه‌ها را با دستگاه امنیتی اداره و کنترل می‌کرد؛ از این‌رو امام‌خمینی برای نخستین بار در ۱۳۵۴/۴/۲۰ با استفاده از واژه دموکراسی، به معیار دموکراسی پهلوی که با نبود آزادی و سرکوب مخالفان سازگار است، انتقاد کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰۱/۳.</ref>


۲. '''دموکراسی جدلی''': امام‌خمینی در بسیاری از موارد، دموکراسی نامطلوب را به صورت جدلی و در محکوم‌کردن مدعیان دموکراسی در کشورهای قدرتمند و بزرگ و همچنین دعاوی مخالفان داخلی، استفاده می‌کرد.<ref> (قادری، اندیشه‌های دیگر، ۳۱۹).</ref> ایشان بر این عقیده بود که غربی‌ها، وجوه منفی اندیشه‌ها و دستاوردهای تمدنی خود را با تبلیغات فراوان به کشورهای جهان سوم صادر می‌کنند که نمونه آن آزادی و دموکراسی وارداتی است؛ به این معنی که آنان خواستار جریان دموکراسی و آزادی حقیقی در این کشورها ازجمله ایران نیستند؛ زیرا باوجود ادعاهای دموکراتیک، از رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی حمایت می‌کردند و در حالی از آزادی دم می‌زدند که یک قلم و روزنامه آزاد به معنای حقیقی کلمه در ایران وجود نداشت؛ اما آزادی به معنای بی‌بند و باری ترویج می‌شد و از آن حمایت می‌شد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۲۷/۱۰ ـ ۲۲۸.</ref> و دموکراسی موجود در غرب و شرق عالم، به دلیل طرفداری از سرمایه‌داران بزرگ و ابرقدرت‌ها و در خفقان‌نگه‌داشتن مردم، فاسد است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۶۳/۶.</ref>
۲. '''دموکراسی جدلی''': امام‌خمینی در بسیاری از موارد، دموکراسی نامطلوب را به صورت جدلی و در محکوم‌کردن مدعیان دموکراسی در کشورهای قدرتمند و بزرگ و همچنین دعاوی مخالفان داخلی، استفاده می‌کرد.<ref> (قادری، اندیشه‌های دیگر، ۳۱۹).</ref> ایشان بر این عقیده بود که غربی‌ها، وجوه منفی اندیشه‌ها و دستاوردهای تمدنی خود را با تبلیغات فراوان به کشورهای جهان سوم صادر می‌کنند که نمونه آن آزادی و دموکراسی وارداتی است؛ به این معنی که آنان خواستار جریان دموکراسی و آزادی حقیقی در این کشورها ازجمله ایران نیستند؛ زیرا باوجود ادعاهای دموکراتیک، از [[حکومت پهلوی|رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی]] حمایت می‌کردند و در حالی از آزادی دم می‌زدند که یک قلم و روزنامه آزاد به معنای حقیقی کلمه در ایران وجود نداشت؛ اما آزادی به معنای بی‌بند و باری ترویج می‌شد و از آن حمایت می‌شد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۲۷/۱۰ ـ ۲۲۸.</ref> و دموکراسی موجود در غرب و شرق عالم، به دلیل طرفداری از سرمایه‌داران بزرگ و ابرقدرت‌ها و در خفقان‌نگه‌داشتن مردم، فاسد است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۶۳/۶.</ref>


۳. '''دموکراسی مثبت''': امام‌خمینی معتقد بود شکل مطلوب دموکراسی، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؛ زیرا مردم نقش تعیین‌کننده‌ای در آن دارند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۱۰/۴ ـ ۴۱۱ و ۳۱۱/۵.</ref> ایشان با بیان مثال‌هایی از تاریخ صدر اسلام و رعایت حقوق مردم از سوی پیامبر اکرم(ص) و امام‌علی(ع) و خلیفه دوم، روش حکومت اسلامی را برتر از دموکراسی‌های موجود و مصداق حقیقی دموکراسی می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۲۵/۴ ـ ۳۲۸.</ref> و دموکراسی را در کنار عدل و قواعد و قوانین اسلام، یکی از مبانی حکومت اسلامی می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳۳/۵.</ref> و معتقد بود ویژگی عدل برای دموکراسی اسلامی، آن را کامل‌تر از دموکراسی غربی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۱۴/۴.</ref> از نظر ایشان آنچه مربوط به مفاهیم، اهداف، راهکارها و ساختارهای مطلوب و مثبت دموکراسی است و هر صلاح، خیر و فضیلت انسانی که در جهت سعادت بشر قرار دارد، در اسلام وجود دارد<ref> (حجت‌زاده، دموکراسی در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۷).</ref> و حکومت اسلامی، اصول دموکراسی را به کامل‌ترین شکل در درون خود دارد و با دموکراسی ادعایی غربی‌ها متفاوت است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۱۸/۴.</ref> اگر به‌درستی به اسلام عمل نشود و کشور تحت پرچم اسلام قرار نگیرد، رسیدن به دموکراسی نیز ممکن نخواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸۹/۸.</ref>
۳. '''دموکراسی مثبت''': [[امام‌خمینی]] معتقد بود شکل مطلوب دموکراسی، در [[جمهوری اسلامی|جمهوری اسلامی ایران]] وجود دارد؛ زیرا مردم نقش تعیین‌کننده‌ای در آن دارند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۱۰/۴ ـ ۴۱۱ و ۳۱۱/۵.</ref> ایشان با بیان مثال‌هایی از تاریخ صدر اسلام و رعایت حقوق مردم از سوی [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[امام‌علی(ع)]] و خلیفه دوم، روش [[حکومت اسلامی]] را برتر از دموکراسی‌های موجود و مصداق حقیقی دموکراسی می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۲۵/۴ ـ ۳۲۸.</ref> و دموکراسی را در کنار عدل و قواعد و قوانین [[اسلام]]، یکی از مبانی حکومت اسلامی می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳۳/۵.</ref> و معتقد بود ویژگی عدل برای دموکراسی اسلامی، آن را کامل‌تر از دموکراسی غربی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۱۴/۴.</ref> از نظر ایشان آنچه مربوط به مفاهیم، اهداف، راهکارها و ساختارهای مطلوب و مثبت دموکراسی است و هر صلاح، خیر و فضیلت انسانی که در جهت سعادت بشر قرار دارد، در اسلام وجود دارد<ref> (حجت‌زاده، دموکراسی در اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۶۷).</ref> و حکومت اسلامی، اصول دموکراسی را به کامل‌ترین شکل در درون خود دارد و با دموکراسی ادعایی غربی‌ها متفاوت است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۱۸/۴.</ref> اگر به‌درستی به اسلام عمل نشود و کشور تحت پرچم اسلام قرار نگیرد، رسیدن به دموکراسی نیز ممکن نخواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸۹/۸.</ref>


==ویژگی‌های دموکراسی مطلوب==
==ویژگی‌های دموکراسی مطلوب==
امام‌خمینی برای دموکراسی آرمانی و مطلوب، مؤلفه‌های روشنی بیان کرده‌است:
[[امام‌خمینی]] برای دموکراسی آرمانی و مطلوب، مؤلفه‌های روشنی بیان کرده‌است:


۱. '''نفی استبداد و دیکتاتوری''': امام‌خمینی به دلیل تناسب‌نداشتن استبداد با دموکراسی و آزادی، رژیم پهلوی را ناتوان از گرایش به آزادمنشی می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۷۵/۳.</ref> و هدف از مبارزه خود را مقابله با دیکتاتوری پهلوی و جایگزین‌کردن دموکراسی واقعی اعلام می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۷۹/۳.</ref> ایشان معتقد بود با خیزش انقلابی ملت، محمدرضا پهلوی خواهد رفت و حکومت دموکراسی برقرار خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۴۴/۴.</ref>
۱. '''نفی استبداد و دیکتاتوری''': امام‌خمینی به دلیل تناسب‌نداشتن استبداد با دموکراسی و آزادی، رژیم پهلوی را ناتوان از گرایش به آزادمنشی می‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۷۵/۳.</ref> و هدف از مبارزه خود را مقابله با [[حکومت پهلوی|دیکتاتوری پهلوی]] و جایگزین‌کردن دموکراسی واقعی اعلام می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۷۹/۳.</ref> ایشان معتقد بود با خیزش انقلابی ملت، [[محمدرضا پهلوی]] خواهد رفت و حکومت دموکراسی برقرار خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۴۴/۴.</ref>


۲. '''تکیه بر مردم''': امام‌خمینی معتقد بود شکل نهایی حکومت باید با رأی مردم تعیین شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۴۸/۴.</ref> ایشان مهم‌ترین ضابطه در حکومت اسلامی را متکی‌بودن بر رأی مردم و نقش یکایک مردم در انتخاب مسئولان و زمامداران حکومت اعلام می‌کرد؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۳۶/۵.</ref> البته دخالت مردم در سرنوشت خویش در نظام اسلامی، با انتخاب رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس پایان نمی‌یابد، بلکه با نظارت بر عملکرد آنان و در صورت لزوم با عزل آنان ادامه پیدا می‌کند.<ref> (فراتی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۱۰۳).</ref> به اعتقاد امام‌خمینی زمامداران در اسلام باید دارای شرایط ویژه‌ای در تمام دوران مسؤولیت خود باشند، در غیر این صورت خود به خود برکنار می‌شوند و مردم نیز می‌بایست آنان را برکنار کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۹/۴.</ref> {{ببینید|انتخابات}}
۲. '''تکیه بر مردم''': امام‌خمینی معتقد بود شکل نهایی حکومت باید با رأی مردم تعیین شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۴۸/۴.</ref> ایشان مهم‌ترین ضابطه در حکومت اسلامی را متکی‌بودن بر رأی مردم و نقش یکایک مردم در انتخاب مسئولان و زمامداران حکومت اعلام می‌کرد؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۳۶/۵.</ref> البته دخالت مردم در سرنوشت خویش در نظام اسلامی، با انتخاب رئیس‌جمهور و [[مجلس شورای اسلامی|نمایندگان مجلس]] پایان نمی‌یابد، بلکه با نظارت بر عملکرد آنان و در صورت لزوم با عزل آنان ادامه پیدا می‌کند.<ref> (فراتی، اندیشه سیاسی امام‌خمینی، ۱۰۳).</ref> به اعتقاد امام‌خمینی زمامداران در اسلام باید دارای شرایط ویژه‌ای در تمام دوران مسؤولیت خود باشند، در غیر این صورت خود به خود برکنار می‌شوند و مردم نیز می‌بایست آنان را برکنار کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳۹/۴.</ref> {{ببینید|انتخابات}}


۳. '''تأمین آزادی''': آزادی معیار اصلی جوامع و حکومت‌های مردم‌سالار است.<ref> (رنجبر، آزادیهای سیاسی از دیدگاه امام‌خمینی، ۴۶۷/۳).</ref> امام‌خمینی آزادی عقیده، اندیشه و آزادی در انتخاب شغل و مسکن و غیره را از لوازم حکومت اسلامی شمرده و معتقد است همه امتیازهای دموکراسی در اسلام وجود دارد،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹۴/۱۰.</ref> بلکه دموکراسیِ مورد نظر اسلام در هیچ نظام دیگری یافت نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۹۴/۶.</ref> با این حال، در دموکراسی مطلوب ایشان، آزادی تا آنجا به رسمیت شناخته می‌شود که منجر به انحراف اذهان و سوء استفاده دشمنان جمهوری اسلامی نشود (اخوان کاظمی، ۱/۶۴) و آزادی در بیان افکار عقاید و در رفتار تا آنجا که با توطئه همراه نباشد و موجب انحراف مردم نگردد، پذیرفته‌شده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۶۸/۵.</ref> {{ببینید|آزادی}}
۳. '''تأمین آزادی''': آزادی معیار اصلی جوامع و حکومت‌های مردم‌سالار است.<ref> (رنجبر، آزادیهای سیاسی از دیدگاه امام‌خمینی، ۴۶۷/۳).</ref> امام‌خمینی آزادی عقیده، اندیشه و آزادی در انتخاب شغل و مسکن و غیره را از لوازم حکومت اسلامی شمرده و معتقد است همه امتیازهای دموکراسی در اسلام وجود دارد،<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۹۴/۱۰.</ref> بلکه دموکراسیِ مورد نظر اسلام در هیچ نظام دیگری یافت نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۹۴/۶.</ref> با این حال، در دموکراسی مطلوب ایشان، آزادی تا آنجا به رسمیت شناخته می‌شود که منجر به انحراف اذهان و سوء استفاده [[دشمن|دشمنان جمهوری اسلامی]] نشود<ref>(اخوان کاظمی، نقد و تفسیر دموکراسی و آزادی از دیدگاه امام‌خمینی، ۶۴/۱).</ref> و آزادی در بیان افکار عقاید و در رفتار تا آنجا که با توطئه همراه نباشد و موجب انحراف مردم نگردد، پذیرفته‌شده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴۶۸/۵.</ref> {{ببینید|آزادی}}


۴. '''عدالت و نفی تبعیض''': امام‌خمینی برپایی حکومت اسلامی برای گسترش عدالت در جامعه را ضروری و از اهداف انبیا(ع) می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱۷/۱۵و ۴۳۵؛ پورفرد، مردم‌سالاری دینی، ۲۷۸.</ref> ایشان هدف از مبارزه با رژیم پهلوی را برچیدن نظام ستمکار پهلوی و برپایی نظامی بر پایه عدالت و دموکراسی می‌خواند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲۱/۵.</ref> و نظام سیاسی ایران را حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی معرفی می‌کرد و بر آن بود که در نظام اسلامی با اجرای قوانین اسلام، عدالت اجتماعی محقق خواهد شد و این نظام، مفاسد دیگر نظام‌های موجود را نخواهد داشت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷۱/۵ ـ ۷۲.</ref>
۴. '''عدالت و نفی تبعیض''': [[امام‌خمینی]] برپایی [[حکومت اسلامی]] برای گسترش عدالت در جامعه را ضروری و از اهداف انبیا(ع) می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱۷/۱۵و ۴۳۵؛ پورفرد، مردم‌سالاری دینی، ۲۷۸.</ref> ایشان هدف از مبارزه با [[حکومت پهلوی|رژیم پهلوی]] را برچیدن نظام ستمکار پهلوی و برپایی نظامی بر پایه عدالت و دموکراسی می‌خواند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲۱/۵.</ref> و نظام سیاسی ایران را حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی معرفی می‌کرد و بر آن بود که در نظام اسلامی با اجرای قوانین اسلام، [[عدالت اجتماعی]] محقق خواهد شد و این نظام، مفاسد دیگر نظام‌های موجود را نخواهد داشت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷۱/۵ ـ ۷۲.</ref>


==دموکراسی در جمهوری اسلامی==
==دموکراسی در جمهوری اسلامی==