۱۹٬۳۴۳
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
'''نعمتالله نصیری،''' فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) | '''نعمتالله نصیری،''' فرمانده گارد شاهنشاهی، رئیس شهربانی و رئیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) | ||
== معرفی == | |||
نعمتالله نصیری فرزند محمد، در مرداد ۱۲۸۹ در [[سمنان]] به دنیا آمد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> او تحصیلات متوسطه را در مدرسه نظام [[تهران]] به پایان برد و در سال ۱۳۱۱ وارد دانشکده افسری شد.<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> وی در این دانشکده، با [[محمدرضا پهلوی]] همدوره بود<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> و از طریق این آشنایی، در سال ۱۳۳۰ با درجه سرهنگی، به فرماندهی گارد شاهنشاهی منصوب شد.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹.</ref> | نعمتالله نصیری فرزند محمد، در مرداد ۱۲۸۹ در [[سمنان]] به دنیا آمد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> او تحصیلات متوسطه را در مدرسه نظام [[تهران]] به پایان برد و در سال ۱۳۱۱ وارد دانشکده افسری شد.<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> وی در این دانشکده، با [[محمدرضا پهلوی]] همدوره بود<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۰.</ref> و از طریق این آشنایی، در سال ۱۳۳۰ با درجه سرهنگی، به فرماندهی گارد شاهنشاهی منصوب شد.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹.</ref> | ||
در مرداد ۱۳۳۲، کرمیت روزولت، از مقامات سازمان سیای | == نقش در کودتا علیه مصدق == | ||
در مرداد ۱۳۳۲، کرمیت روزولت، از مقامات سازمان سیای آمریکا که نقش رهبری [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]] را بر عهده داشت، با محمدرضا پهلوی دیدار کرد و وی را در جریان طرح سرنگونی نخستوزیر [[محمد مصدق]] قرار داد و افزود این طرح را آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا و چرچیل، نخستوزیر [[انگلیس]] تأیید کردهاند.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۱/۱۷۶، ۱۸۳؛ پژمان، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، ۲۷۳–۲۷۴؛ امینی، تاریخ روابط خارجی ایران، ۱۵۲.</ref> نصیری از سوی پهلوی، مأمور ابلاغ فرمان عزل مصدق به وی شد و این مهمترین مأموریت وی در طول خدمت در گارد شاهنشاهی بود<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref>؛ اما به دلیل نبود هماهنگی کامل در اجرای کودتا، همان شب نصیری و همراهانش، به دستور مصدق بازداشت شدند<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۱.</ref>؛ اما سه روز پس از اجرای موفقیتآمیز کودتا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دست [[فضلالله زاهدی]] و برکناری مصدق از نخستوزیری، نصیری از زندان آزاد شد و به درجه سرتیپی ارتقا یافت.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> وی در سال ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری رسید و در سال ۱۳۳۹ به معاونت آجودانی پهلوی منصوب شد.<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> او در آذر همان سال به ریاست شهربانی کل کشور رسید و در سال ۱۳۴۱ به درجه سپهبدی ارتقا یافت.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۲.</ref> | |||
نصیری بهجهت همراهی با سیاست محمدرضا پهلوی و سرکوب مردم، همزمان با آغاز | == سرکوب مردم انقلابی در نهضت امامخمینی == | ||
نصیری بهجهت همراهی با سیاست محمدرضا پهلوی و سرکوب مردم، همزمان با آغاز نهضت امامخمینی، به ریاست شهربانی کل کشور رسید و همزمان با [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲]]، با حفظ سمت، فرماندار نظامی تهران و حومه نیز شد و در سرکوب قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، نقش اساسی داشت<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> و به دستور [[اسدالله علم|اسدالله عَلَم]] وی دستور تیراندازی به سوی مردم را صادر کرد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۴۷۰.</ref> زمانی که امامخمینی پس از سخنرانی سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ بازداشت شد، جز با هماهنگی و اجازه نصیری کسی حق دیدار با ایشان را نداشت.<ref>حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ۳۴۶.</ref> او در زمان ریاست بر شهربانی، رقابت تنگاتنگی با [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) و ژاندارمری داشت و برای به دست آوردن رضایت پهلوی، در سرکوب بیرحمانه مخالفان، به ریاست ساواک رسید.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> اسدالله علم وزیر وقت دربار نیز همواره محمدرضا پهلوی را به عزل حسن پاکروان از ریاست ساواک و انتصاب نصیری به جای وی تشویق میکرد<ref>مرادیجو، گروههای قدرت، ۲۲۰.</ref>؛ از اینرو پهلوی در بهمن ۱۳۴۳ پس از ترور [[حسن علی منصور]] نخستوزیر وقت پاکروان را برکنار و نصیری را به ریاست ساواک برگزید<ref>شاهدی، ساواک، ۳۳۷.</ref> که با آغاز نخستوزیری [[امیرعباس هویدا]] در بهمن ۱۳۴۳ همزمان بود. این مسئولیت تا خرداد ۱۳۵۷ ادامه یافت.<ref>شاهدی، ساواک، ۳۳۹.</ref> | |||
در زمان ریاست نصیری بر ساواک، این سازمان از تشکیلات کوچکی که چندصد تن عضو داشت، به دستگاه بزرگی با هزاران نیروی ثابت و عضو وابسته و خبرچین تبدیل شد.<ref>زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ۲۷۷؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> در سال ۱۳۴۹ ساختار امنیتی و اطلاعاتی کشور دچار تغییرات و تحولات مهمی شد. در این تغییرات، ساواک به یک سرویس امنیتی خشن و مقتدر تحت هدایت تیم نصیری، علی معتضد و پرویز ثابتی تبدیل شد.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۱۸۹.</ref> این تیم موسوم به «کمیته مشترک ضد خرابکاری»، متشکل از واحدهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، شهربانی و ژاندارمری بود.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> ساواک در آن زمان، چنان سازمان مخوف و پیچیدهای بود که حتی علیه تمام مسئولان تراز اول کشور نیز پروندهسازی میکرد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۴–۸۲۵.</ref> نصیری در زمان ریاست خود، با دستگاههای جاسوسی آمریکا و [[اسرائیل]]، همکاری تنگاتنگی داشت و ساواک در زمان او، با استفاده از زبدهترین نیروها و مجهزترین دستگاههای جاسوسی و شکنجهگاههای مدرن به فعالیت میپرداخت.<ref>پورنجفی، مفسدین فی الارض، ۳۳.</ref> از دیگر اقدامات او در این زمینه، اعزام مأموران ساواک برای فراگیری دورههای تخصصی جاسوسی و شکنجه به خارج از کشور، بهویژه فلسطین اشتغالی بود<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۲۰۲.</ref>؛ به گونهای که اسحاق رابین نخستوزیر وقت رژیم اسرائیل در نامهای در سال ۱۳۵۶، رسماً از خدمات نصیری تشکر کرد.<ref>حسنپور، شکنجهگران میگویند، ۳۹.</ref> | == ریاست ساواک == | ||
در زمان ریاست نصیری بر ساواک، این سازمان از تشکیلات کوچکی که چندصد تن عضو داشت، به دستگاه بزرگی با هزاران نیروی ثابت و عضو وابسته و خبرچین تبدیل شد.<ref>زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ۲۷۷؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> در سال ۱۳۴۹ ساختار امنیتی و اطلاعاتی کشور دچار تغییرات و تحولات مهمی شد. در این تغییرات، ساواک به یک سرویس امنیتی خشن و مقتدر تحت هدایت تیم نصیری، علی معتضد و پرویز ثابتی تبدیل شد.<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۱۸۹.</ref> این تیم موسوم به «کمیته مشترک ضد خرابکاری»، متشکل از واحدهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، شهربانی و ژاندارمری بود.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۳.</ref> ساواک در آن زمان، چنان سازمان مخوف و پیچیدهای بود که حتی علیه تمام مسئولان تراز اول کشور نیز پروندهسازی میکرد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۴–۸۲۵.</ref> نصیری در زمان ریاست خود، با دستگاههای جاسوسی آمریکا و [[اسرائیل]]، همکاری تنگاتنگی داشت و ساواک در زمان او، با استفاده از زبدهترین نیروها و مجهزترین دستگاههای جاسوسی و شکنجهگاههای مدرن به فعالیت میپرداخت.<ref>پورنجفی، مفسدین فی الارض، ۳۳.</ref> از دیگر اقدامات او در این زمینه، اعزام مأموران ساواک برای فراگیری دورههای تخصصی [[جاسوسی]] و [[شکنجه]] به خارج از کشور، بهویژه [[فلسطین اشتغالی]] بود<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۲۰۲.</ref>؛ به گونهای که اسحاق رابین نخستوزیر وقت رژیم اسرائیل در نامهای در سال ۱۳۵۶، رسماً از خدمات نصیری تشکر کرد.<ref>حسنپور، شکنجهگران میگویند، ۳۹.</ref> | |||
اوج خشونت و رفتارهای غیرانسانی ساواک، در دوره ریاست سیزدهونیمساله | اوج خشونت و رفتارهای غیرانسانی ساواک، در دوره ریاست سیزدهونیمساله نصیری در این سازمان بود.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۶.</ref> بازداشتهای غیرقانونی به همراه بازجوییها و شکنجههای مرگبار جسمی و روحی، تشکیل پروندههای خلاف واقع، ساخت سلولها و زندانهای غیر استاندارد دور از چشم ناظران بینالمللی و مراکز ذیصلاح دولتی و حکومتی در شهرهای مختلف، گوشهای از جنایات نصیری در ساواک است<ref>شاهدی، ساواک، ۳۹۲.</ref>؛ چنانکه پس از [[تبعید امامخمینی]] به [[ترکیه]] و سپس عراق، ساواک به دستور نصیری علما و روحانیانِ مخالف حکومت را بیش از پیش تحت [[نظارت]] و فشار قرار داد.<ref>شاهدی، ساواک، ۳۴۳.</ref> از اقدامات ساواک در این دوران، استفاده از شنود تلفنی و نصب میکروفون و فرستادن [[جاسوسی|جاسوس]] در خانه علما و [[مرجعیت|مراجع]] برای کسب اخبار دست اول بود.<ref>شاهدی، ساواک، ۳۴۵.</ref> ساواک همچنین علما و روحانیان مخالف را از طریق تبعید به شهرها و روستاهای دورافتاده، از دسترس مردم دور میکرد<ref>شاهدی، ساواک، ۳۵۸.</ref> {{ببینید|ساواک}} | ||
گفته شده نصیری اعتقادی به اسلام نداشت و زمانی که پهلوی از تغییر خط صحبت میکرد، وی لزوم تغییر دین را نیز پنهانی تبلیغ میکرد و معتقد بود ایران یک کشور غیر عرب است و نباید از دین عربها(!) پیروی کند.<ref>دلدم، خاطرات من و فرح پهلوی، ۲/۵۷۰.</ref> بهسبب خوشخدمتیِ وی به رژیم پهلوی، غربیها وی را فردی بیلیاقت و فاقد هوش سیاسی میدانستند که تنها برای وفاداری به پهلوی و جلب اعتماد وی پیشرفت کرد.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۵۱–۲۵۲؛ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۱۸۱.</ref> | گفته شده نصیری اعتقادی به [[اسلام]] نداشت و زمانی که پهلوی از تغییر خط صحبت میکرد، وی لزوم تغییر [[دین]] را نیز پنهانی تبلیغ میکرد و معتقد بود ایران یک کشور غیر عرب است و نباید از دین عربها(!) پیروی کند.<ref>دلدم، خاطرات من و فرح پهلوی، ۲/۵۷۰.</ref> بهسبب خوشخدمتیِ وی به رژیم پهلوی، غربیها وی را فردی بیلیاقت و فاقد هوش سیاسی میدانستند که تنها برای وفاداری به پهلوی و جلب اعتماد وی پیشرفت کرد.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۵۱–۲۵۲؛ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۱۸۱.</ref> | ||
پس از انتصاب جمشید آموزگار به نخستوزیری در مرداد ۱۳۵۶ و تلاش وی در دوران صدارت یکسالهاش، برای برکنارکردن نصیری از ریاست ساواک، شکاف عمیقی میان ساواک و دولت پدیدار شد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۹.</ref> نصیری که همزمان با ریاست ساواک، معاون نخستوزیر نیز بود، در ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ از ریاست ساواک و معاونت نخستوزیری برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاده شد (اطلاعات). پس از نخستوزیری جعفر شریفامامی با شعار آشتی ملی{{ببینید|جعفرشریفامامی}}، نصیری در مهر ۱۳۵۷ برای خاموشکردن اعتراضها به تهران فراخوانده شد<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> و ورود او پس از عزل شریفامامی و نخستین روزهای نخستوزیری ارتشبد [[غلامرضا ازهاری]] همزمان شد.<ref>اداره کل آرشیو، دولتهای ایران، ۳۶۶.</ref> او به همراه چند تن دیگر از کارگزارانِ گذشته رژیم پهلوی در ۱۶ آبان ۱۳۵۷ برای فرونشاندن خشم مردم بهعنوان اتهام مالی بازداشت و زندانی شدند.<ref>شاهدی، ساواک، ۷۰۲؛ حوزه هنری، روزشمار انقلاب اسلامی، ۶/۲۱۷–۲۱۸.</ref> امامخمینی با اشاره به این بازداشتها، آن را دلیل بر پذیرش خلافکاری در اداره رژیم از سوی پهلوی دانستهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۴–۳۱۵.</ref> | == برکناری از ریاست ساواک == | ||
پس از انتصاب جمشید آموزگار به نخستوزیری در مرداد ۱۳۵۶ و تلاش وی در دوران صدارت یکسالهاش، برای برکنارکردن نصیری از ریاست ساواک، شکاف عمیقی میان ساواک و دولت پدیدار شد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۲/۹۹۹.</ref> نصیری که همزمان با ریاست ساواک، معاون نخستوزیر نیز بود، در ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ از ریاست ساواک و معاونت نخستوزیری برکنار و به عنوان سفیر به [[پاکستان]] فرستاده شد (اطلاعات). پس از نخستوزیری جعفر شریفامامی با شعار آشتی ملی{{ببینید|جعفرشریفامامی}}، نصیری در مهر ۱۳۵۷ برای خاموشکردن اعتراضها به تهران فراخوانده شد<ref>موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۹۸۵.</ref> و ورود او پس از عزل شریفامامی و نخستین روزهای نخستوزیری ارتشبد [[غلامرضا ازهاری]] همزمان شد.<ref>اداره کل آرشیو، دولتهای ایران، ۳۶۶.</ref> او به همراه چند تن دیگر از کارگزارانِ گذشته رژیم پهلوی در ۱۶ آبان ۱۳۵۷ برای فرونشاندن خشم [[مردم]] بهعنوان اتهام مالی بازداشت و زندانی شدند.<ref>شاهدی، ساواک، ۷۰۲؛ حوزه هنری، روزشمار انقلاب اسلامی، ۶/۲۱۷–۲۱۸.</ref> امامخمینی با اشاره به این بازداشتها، آن را دلیل بر پذیرش خلافکاری در اداره رژیم از سوی پهلوی دانستهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۴–۳۱۵.</ref> | |||
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از حمله مردم به زندانها و پادگانهای رژیم پهلوی، نصیری در حال فرار از پادگان جمشیدیه، به دست مردم شناسایی و بازداشت و به مدرسه رفاه منتقل شد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۵.</ref> وی در زمان محاکمه در دادگاه انقلاب، مسئولیت هیچکدام از جنایتهای خود را بر عهده نگرفت و ادعا کرد که هیچ اطلاعی از شکنجههای مأموران ساواک نداشتهاست. وی در دادگاه گفت هفتهای دو بار با محمدرضا پهلوی دیدار داشت و گزارش کار ارائه میکرد و تنها پاسخگوی وی بودهاست.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۷۴.</ref> دادگاه انقلاب که به ریاست [[محمدصادق خلخالی]] | == دستگیری و اعدام == | ||
در [[۲۲ بهمن]] ۱۳۵۷ پس از حمله مردم به زندانها و پادگانهای رژیم پهلوی، نصیری در حال فرار از پادگان جمشیدیه، به دست مردم شناسایی و بازداشت و به [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی|مدرسه رفاه]] منتقل شد.<ref>شاهدی، ساواک، ۸۲۵.</ref> وی در زمان محاکمه در دادگاه انقلاب، مسئولیت هیچکدام از جنایتهای خود را بر عهده نگرفت و ادعا کرد که هیچ اطلاعی از شکنجههای مأموران ساواک نداشتهاست. وی در دادگاه گفت هفتهای دو بار با [[محمدرضا پهلوی]] دیدار داشت و گزارش کار ارائه میکرد و تنها پاسخگوی وی بودهاست.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۷۴.</ref> دادگاه انقلاب که به ریاست [[محمدصادق خلخالی]] در شب ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ برگزار شد، او را به [[اعدام]] محکوم کرد<ref>مؤسسه مطالعات، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ۲/۵۰۹؛ خلخالی، خاطرات آیتالله خلخالی، ۱/۳۵۲ و ۳۵۹.</ref> و وی در ۶۸سالگی در واپسین ساعات از شب ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ همراه با رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، مهدی رحیمی، فرماندار نظامی تهران و منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز در مدرسه رفاه اعدام شدند.<ref>کیهان، روزنامه، ۱.</ref> | |||
امامخمینی که امثال نصیری را به تمام معنا وابسته به انگلستان و آمریکا میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۰.</ref> در پاسخ به اعتراضهای مقامات سیاسی خارجی در اعدام نصیری، ادعای غربیها در حمایت از حقوق بشر را جانبدارانه خواند و از اینکه تاکنون دربارهٔ افرادی که به دست رژیم پهلوی کشته شدند، اعتراض نکردند و فریاد دادخواهی سر ندادند، انتقاد کرد. ایشان معتقد بود امثال نصیری مجرماند، نه متهم و اثبات هویت آنان برای اجرای حکم کافی است؛ در حالیکه نصیری طبق قوانین جزایی اسلام، مجازات و محاکمه شدهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۹.</ref> از نگاه ایشان امثال نصیری در حقیقت غده سرطانی برای یک جامعه بهشمار میرفتند که اگر باقی بمانند، هستیِ جامعه را به باد میدهند و مجازات افرادی از این دست و اجرای [[حدود شرعی]] دربارهٔ آنها، به منزله رحمت الهی برای مردم است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۳.</ref> | === پاسخ امامخمینی به واکنشها به اعدام نصیری === | ||
امامخمینی که امثال نصیری را به تمام معنا وابسته به [[انگلستان]] و [[آمریکا]] میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۰.</ref> در پاسخ به اعتراضهای مقامات سیاسی خارجی در اعدام نصیری، ادعای غربیها در حمایت از حقوق بشر را جانبدارانه خواند و از اینکه تاکنون دربارهٔ افرادی که به دست [[رژیم پهلوی]] کشته شدند، اعتراض نکردند و فریاد دادخواهی سر ندادند، انتقاد کرد. ایشان معتقد بود امثال نصیری مجرماند، نه متهم و اثبات هویت آنان برای اجرای حکم کافی است؛ در حالیکه نصیری طبق قوانین جزایی اسلام، [[مجازات]] و محاکمه شدهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۹.</ref> از نگاه ایشان امثال نصیری در حقیقت غده سرطانی برای یک [[جامعه]] بهشمار میرفتند که اگر باقی بمانند، هستیِ جامعه را به باد میدهند و مجازات افرادی از این دست و اجرای [[حدود شرعی]] دربارهٔ آنها، به منزله رحمت الهی برای مردم است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۳.</ref> | |||
به اعتقاد امامخمینی کسانی که برای مرگ نصیری فریاد حمایت از [[حقوق بشر]] را سر میدادند، به دنبال اغفال مردم و بدنامکردن جمهوری اسلامی بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۰، ۴۶۰ و ۹/۵۱۷.</ref> و حمایت بیگانگان از او و امثال او، به این دلیل بود که آنان با کمک این مهرهها، بهراحتی میتوانستند منابع و ثروت ایران را چپاول کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۱.</ref> از نظر ایشان امثال نصیری که با ظلم پنجاهساله تمام | به اعتقاد امامخمینی کسانی که برای مرگ نصیری فریاد حمایت از [[حقوق بشر]] را سر میدادند، به دنبال اغفال مردم و بدنامکردن [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی]] بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۰، ۴۶۰ و ۹/۵۱۷.</ref> و حمایت [[بیگانگان]] از او و امثال او، به این دلیل بود که آنان با کمک این مهرهها، بهراحتی میتوانستند منابع و ثروت ایران را چپاول کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۱.</ref> از نظر ایشان امثال نصیری که با ظلم پنجاهساله تمام ملت ایران را بیچاره کردهاند،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۰.</ref> خائن به ملت بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۸.</ref>؛ از اینرو نباید آنان را جزو رجال سیاسی بهحساب آورد؛ زیرا در واقع دزد بودند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۲۰.</ref> ایشان که تکلیف [[مردم]] با مثل نصیری را روشن میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۳۴.</ref> تأکید کرد حیثیت این [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]]، با اعدام جنایتکارانی مانند نصیری خدشهدار نمیشود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۹.</ref>؛ همچنین خاطرنشان کرد مجازات اشخاصی همچون او که مرتکب جنایتهای بسیاری شدند، در این دنیا امکانپذیر نیست و حسابرسی از آنان تنها در دادگاه [[عدل الهی]] ممکن خواهد بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۶۷ و ۱۲/۴۳۳.</ref> از نظر ایشان یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ازمیانبردن امثال نصیری بودهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۵۶.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |