کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، فیلسوف و بنیان‌گذار حکمت متعالیه.
'''ملاصدرا'''، محمدبن‌ابراهیم، [[فیلسوف]] و بنیان‌گذار [[حکمت متعالیه]].
محمدبن‌ابراهیم قوامی، معروف به «صدرالدین شیرازی» (ملاصدرا، التصور و التصدیق، ۳۰۷؛ همو، الحکمة المتعالیه، ۱/۱) و صدرالمتألهین و ملاصدرا، در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ق در شیراز و در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد (آقابزرگ، ۸/۲۹۱؛ دوانی، علی، ۱/۱۲۷؛ ضیایی و حمیدزاده جباری، ۳/۱۷۷). پدر او از علما و یکی از کارگزاران حکومت صفوی (ضیایی و حمیدزاده جباری، ۳/۱۷۷) و از خاندان قوامی بود، یعنی خاندان وزیر حاجی‌قوام‌الدین حسن بودند که در سال ۷۵۴ق در شیراز از دنیا رفت (دوانی، علی، ۱/۱۲۷ ـ ۱۳۰).
==زندگی‌نامه==
ملاصدرا در شهر شیراز علوم مقدماتی را پشت سر گذاشت و در ۲۱سالگی به قصد تکمیل معلومات خویش راهی قزوین مرکز پیشین حکومت صفویان شد (همان، ۱/۱۳۱) و هنگامی که به شهر کاشان رسید، از محضر ضیاءالعرفاء رازی بهره برد و دو سال آنجا توقف کرد (دوانی، علی، ۱/۱۳۱سپس راهی قزوین شد و مدت چهار سال در این شهر ماند و در سال ۱۰۰۶ق به اصفهان رفت. در این زمان شاه‌عباس صفوی رسماً اصفهان را که مرکز علمی شده بود، پایتخت خود قرار داده بود (همان، ۱/۱۳۱ ـ ۱۳۲). از دوره تحصیل ملاصدرا در شیراز و قزوین گزارش مفصل و صریحی در دست نیست؛ اما دوره تحصیلش در اصفهان را خود و شاگردش فیض کاشانی، در رساله شرح الصدر گزارش کرده‌اند (بیدارفر، ۱/۱۳).
محمدبن‌ابراهیم قوامی، معروف به «صدرالدین شیرازی»<ref>ملاصدرا، التصور و التصدیق، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱.</ref> و صدرالمتألهین و ملاصدرا، در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ق در [[شیراز]] و در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد<ref>آقابزرگ، الذریعه، ۸/۲۹۱؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷؛ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> پدر او از علما و یکی از کارگزاران حکومت صفوی<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.</ref> و از خاندان قوامی بود، یعنی خاندان وزیر حاجی‌قوام‌الدین حسن بودند که در سال ۷۵۴ق در شیراز از دنیا رفت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷ ـ ۱۳۰.</ref>
ملاصدرا چهار سال در قزوین و شش سال در اصفهان ماند و از استادانی چون بهاءالدین محمدبن‌حسین عاملی مشهور به شیخ بهایی در فقه و اصول، ریاضیات، تفسیر و حدیث و از محمدباقر میرداماد در فلسفه و دیگر رشته‌های علوم عقلی بهره گرفت و از این دو استادش، اجازه نقل حدیث دریافت کرد (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۴ ـ ۲۶). او از این دو استاد خود با تجلیل و احترامی بسیار یاد کرده‌است (ناجی اصفهانی، ۶ ـ ۸) (← مقاله حکما).
==تحصیلات==
ملاصدرا در سال ۱۰۱۲ق به شیراز بازگشت و در مدرسه منصوریه شیراز، به درس و بحث پرداخت (دوانی، علی، ۱/۱۳۲). بی‌پروایی او در بیان مباحث دقیق فلسفی و علوم عقلی موجب ایجاد تنش میان او و برخی علمای شیراز شد و تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان او را تکفیر کردند؛ از این‌رو او به کاشان مهاجرت کرد و در سال ۱۰۱۷ق با دختر استادش ضیاءالعرفاء رازی ازدواج کرد (همان). حاصل این ازدواج سه دختر و دو پسر بود (همان، ۱/۱۴۴). وی سپس به شیراز برگشت؛ اما توجه عمیق او به رواج علوم عقلی و حدیث با دید حکیمانه سبب اعتراضات فراوانی علیه او شد (همان، ۱/۱۳۲ ـ ۱۳۳از این‌رو ماندن در شیراز را برای خود طاقت‌فرسا دید و ناگزیر شد از آن شهر خارج شود (همان، ۱/۱۳۴) و به قم مهاجرت کند. وی در مدرسه آستانه (فیضیه) به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت (همان، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۴). بنابر آنچه از عبارات ملاصدرا و شواهد تاریخی بر می‌آید، وی در دوره‌ای از حیات علمی خود، مورد آزار برخی افراد سطحی‌نگر و ظاهربین قرار گرفت (آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۷؛ دوانی، علی، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۸).
ملاصدرا در شهر شیراز علوم مقدماتی را پشت سر گذاشت و در ۲۱سالگی به قصد تکمیل معلومات خویش راهی [[قزوین]] مرکز پیشین حکومت صفویان شد<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> و هنگامی که به شهر کاشان رسید، از محضر ضیاءالعرفاء رازی بهره برد و دو سال آنجا توقف کرد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.</ref> سپس راهی قزوین شد و مدت چهار سال در این شهر ماند و در سال ۱۰۰۶ق به [[اصفهان]] رفت. در این زمان [[شاه‌عباس صفوی]] رسماً اصفهان را که مرکز علمی شده بود، پایتخت خود قرار داده بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱ ـ ۱۳۲.</ref> از دوره تحصیل ملاصدرا در شیراز و قزوین گزارش مفصل و صریحی در دست نیست؛ اما دوره تحصیلش در اصفهان را خود و شاگردش [[فیض کاشانی]]، در رساله شرح الصدر گزارش کرده‌اند.<ref>بیدارفر، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۳.</ref>
ملاصدرا با مهاجرت به قم در روستای کهک مدتی مشغول ریاضت‌های سخت شرعی شد (دوانی، علی، ۱/۱۳۶). آغاز این دوران روشن نیست؛ اما بر اساس نوشته خودش، از ۴۳سالگی در این محل ساکن شد. او در مدتی که در کهک بود، افزون بر تهذیب نفس، به نگارش برترین اثر بزرگ خود یعنی الحکمة المتعالیه موفق شد. رسیدن اخبار تألیف اسفار اربعه و دیگر آثار وی در فلسفه و علوم دینی به شیراز سبب شد امام‌قلی‌خان حکمران فارس از وی دعوت کند که به شیراز بازگردد (همان، ۱/۱۳۷ ـ ۱۳۸). ملاصدرا سرانجام در سال ۱۰۵۰ق در بصره به هنگام بازگشت از سفر حج درگذشت و پیکرش از بصره به نجف اشرف انتقال یافت و در ایوان سمت راست بقعه منوره امیرالمؤمنین علی(ع) دفن شد (همان، ۱/۱۳۹ ـ ۱۴۲).
 
امام‌خمینی از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد می‌کند که به‌خوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد، ازجمله: مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین (دعاء السحر، ۹۵ و ۱۷۱؛ تعلیقه فوائد، ۹۱محقق فلاسفه، فخر طایفه حقه، فیلسوف معظم (چهل حدیث، ۳۸۰ ـ ۳۹۵ و ۴۱۳فیلسوف کبیر، حکیم بزرگ (همان، ۶۵۱؛ حدیث جنود، ۲۸ و ۲۳۱شیخ‌العرفاء الکاملین (مصباح الهدایه، ۶۰؛ دعاء السحر، ۵۷ و ۸۴شیخ مشایخ الاولیاء و الحکماء صدر صدور المتألهین و العرفا (تعلیقه فوائد، ۹۱ و ۱۴۰مؤسس قواعد الهیه و مجدد حکمت مابعدالطبیعه (کشف اسرار، ۳۶همچنین ایشان خود را متأثر از فلسفه ملاصدرا شمرده (صحیفه، ۵/۲۷۱) و در نامه‌ای به گورباچف از مبانی محکم فلسفی وی یاد کرده‌است (همان، ۲۱/۲۲۴چنان‌که در تاکید بر جایگاه این فیلسوف بزرگ، این تعبیر را به کار برده‌است: «ملاصدرا، و ما ادریک ما ملاصدرا!» (فهری، ۱۳با این حال، گفته شده ایشان بر خلاف دانش فلسفه، اهلیت کامل ملاصدرا را در دانش عرفان نفی کرده‌است (خمینی، ۶۱۹) و این گفته با ظاهر اوصاف یادشده سازگاری ندارد.
ملاصدرا چهار سال در قزوین و شش سال در اصفهان ماند و از استادانی چون [[بهاءالدین محمدبن‌حسین عاملی]] مشهور به شیخ بهایی در [[فقه]] و [[اصول]]، [[ریاضیات]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] و از [[محمدباقر میرداماد]] در [[فلسفه]] و دیگر رشته‌های علوم عقلی بهره گرفت و از این دو استادش، [[اجازه نقل حدیث]] دریافت کرد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۴ ـ ۲۶.</ref> او از این دو استاد خود با تجلیل و احترامی بسیار یاد کرده‌است.<ref>ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۶ ـ ۸.</ref>
امام‌خمینی، ملاصدر را سرآمد اهل توحید می‌داند و در برابر گروهی که وی را زندیق و صوفی شمرده و لعن و تکفیر کرده‌اند، دفاع می‌کند و بر این باور است که در تمام آثار ملاصدرا ایمان به خدا و پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) موج می‌زند و وی نه تنها ذره‌ای میل به تصوف و صوفی‌گری نداشته بلکه کتاب کسر الاصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نگاشته‌است؛ البته در نگاه ایشان این توهین‌ها و لعن‌ها به مقامات ملاصدرا زیانی نمی‌رساند بلکه حسنات او را افزوده و موجب ارتقای درجات وی می‌گردد (چهل حدیث، ۴۵۶).
 
شاگردان ملاصدرا: ملاصدرا در دوره زندگی خویش، تعدادی از طالبان علم را آموزش داد که بعدها در فعالیت‌های فلسفی در ایران سهمی بسزا داشتند (ضیایی و حمیدزاده جباری، ۳/۱۸۱). از بهترین شاگردان ایشان عبارت‌اند از:
{{ببینید|حکما}}
۱. ملامحسن فیض کاشانی (م۱۰۹۱ق): فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ امامیه در سده یازدهم هجری قمری است که به دلیل قوت و مهارت در علوم عقلی و نقلی از فاضلان نادر در زمانه خود به شمار می‌رود. او یکی از جامع‌ترین و پرکارترین دانشمندان مسلمان است که افزون بر حکمت بر فقه، حدیث، اخلاق و عرفان تسلط داشته‌است (موسوی خوانساری، ۶/۷۹؛ نعمه، ۴۹۸ ـ ۵۰۰). وی داماد ملاصدرا بود و لقب فیض را ملاصدرا به او داد (دوانی، علی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، ۸).
 
۲. مولاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق): لاهیجی یکی از حکیمان و استادان بزرگ فلسفه و حکمت و کلام و از محققان عصر خود در مکتب مشاء و اشراق و یکی از بزرگ‌ترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محقق‌ترین متکلمان در دوره اسلامی است (آشتیانی، منتخباتی از آثار، ۱/۲۸۷). او بیشتر تلاش خود را صرف مسائل اعتقادی، کلامی و فلسفی کرد (قربانی، ۳). وی نیز داماد ملاصدرا بود و از طرف او ملقب به «فیاض» شد (دوانی، علی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، ۹).
ملاصدرا در سال ۱۰۱۲ق به شیراز بازگشت و در مدرسه منصوریه شیراز، به درس و بحث پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> بی‌پروایی او در بیان مباحث دقیق فلسفی و علوم عقلی موجب ایجاد تنش میان او و برخی علمای شیراز شد و تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان او را [[تکفیر]] کردند؛ از این‌رو او به کاشان مهاجرت کرد و در سال ۱۰۱۷ق با دختر استادش ضیاءالعرفاء رازی ازدواج کرد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.</ref> حاصل این ازدواج سه دختر و دو پسر بود.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۴۴.</ref> وی سپس به شیراز برگشت؛ اما توجه عمیق او به رواج علوم عقلی و حدیث با دید حکیمانه سبب اعتراضات فراوانی علیه او شد؛<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲ ـ ۱۳۳.</ref> از این‌رو ماندن در شیراز را برای خود طاقت‌فرسا دید و ناگزیر شد از آن شهر خارج شود<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۴.</ref> و به [[قم]] مهاجرت کند. وی در مدرسه آستانه (فیضیه) به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref> بنابر آنچه از عبارات ملاصدرا و شواهد تاریخی بر می‌آید، وی در دوره‌ای از حیات علمی خود، مورد آزار برخی افراد سطحی‌نگر و ظاهربین قرار گرفت.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۷؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳ ـ ۱۳۸.</ref>
از دیگر شاگردان ملاصدرا، ملاحسین‌بن‌ابراهیم تنکابنی، میرزاجانی، ملاعبدالرشید و میرزاقوام‌الدین نیریزی بودند (آقابزرگ، ۹/۴۸۹؛ ناجی اصفهانی، ۹ ـ ۱۰).
 
آثار و تألیفات: ملاصدرا که جامع حکمت بحثی و حکمت ذوقی بود (اعوانی، ۱۲بیش از پنجاه اثر به وی منسوب است (ضیایی و حمیدزاده جباری، ۳/۱۸۵). تقریباً همه آثار ملاصدرا بر مدار تحقیقات عقلی و هم‌سنخ با معقولات است؛ حتی آثار نقلی وی مانند تفسیر القرآن الکریم و شرح اصول الکافی به روش و رویکرد عقلی سامان یافته‌است. این آثار را می‌توان در دو گروه طبقه‌بندی کرد:
ملاصدرا با مهاجرت به قم در [[روستای کهک]] مدتی مشغول ریاضت‌های سخت شرعی شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶.</ref> آغاز این دوران روشن نیست؛ اما بر اساس نوشته خودش، از ۴۳سالگی در این محل ساکن شد. او در مدتی که در کهک بود، افزون بر [[تهذیب نفس]]، به نگارش برترین اثر بزرگ خود یعنی [[الحکمة المتعالیه]] موفق شد. رسیدن اخبار تألیف اسفار اربعه و دیگر آثار وی در فلسفه و علوم دینی به شیراز سبب شد امام‌قلی‌خان حکمران فارس از وی دعوت کند که به شیراز بازگردد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref> ملاصدرا سرانجام در سال ۱۰۵۰ق در [[بصره]] به هنگام بازگشت از سفر [[حج]] درگذشت و پیکرش از بصره به [[نجف اشرف]] انتقال یافت و در ایوان سمت راست بقعه منوره [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] دفن شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۹ ـ ۱۴۲.</ref>
الف) آثار فلسفی و عرفانی: ۱. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه: این کتاب بزرگ‌ترین و جامع‌ترین کتاب ملاصدراست که مشتمل بر امور عامه، جواهر، اعراض، نفس، مبدأ و معاد است. ملاصدرا که گفته شده‌است این کتاب را بر چهار سفر عرفانی منطبق کرده، در این اثر در صدد مقایسه میان افکار خود و پیشینیان برآمده و به نحوی خاص مشی کرده‌است (آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۸). ۲. الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه: این کتاب تلخیص آرای ملاصدراست که گفته شده از حیث جامعیت و داشتن مبانی و آرای فلسفی و عرفانی بی‌نظیر است (همان، ۲۶۲). ۳. رسالة العرشیه: این رساله خلاصه آرای ملاصدرا در مباحث مبدأ و معاد است (همان، ۲۵۵). ۴. التعلیقات علی الهیات الشفاء: این تعلیقات ناتمام است و تا مقاله ششم نوشته شده‌است. ملاصدرا در این کتاب بیشتر به توضیح کلمات ابن‌سینا پرداخته‌است؛ اما گاهی به مبانی خود نیز اشاره کرده‌است (همان، ۲۵۴). ۵. تعلیقات بر شرح حکمة الاشراق: در این کتاب ملاصدرا میان مشاء و اشراق داوری کرده و مشکلات حکمة الاشراق را حل کرده‌است (آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱). تعلیقات وی بر حکمت اشراق افزون بر بیان مشکلات حکمت ذوقی و کشفی و تقریر مبانی شیخ اشراق و تتمیم نواقص این حکمت، مشتمل بر دفع بسیاری از مناقشات و ایرادهای شیخ اشراق بر مبانی حکمای مشاء است (همان). از دیگر کتاب‌های فلسفی ملاصدرا المبدأ و المعاد، رسالة فی الحدوث، المشاعر، القضا و القدر، کسر الاصنام الجاهلیة، مظاهر الالهیه و مفاتیح الغیب است (همو، شرح حال و آرا، ۲۵۴ و ۲۶۲ ـ ۲۶۴).
 
ب) آثار تفسیری و روایی: تفسیر قرآن کریم و شرح ملاصدرا بر اصول کافی حاکی از نهایت تسلط او به دانش تفسیر و حدیث است. ملاصدرا احاطه عجیبی بر آثار و افکار و آرای اهل تفسیر و حدیث داشته‌است و خود نیز در تفسیر قرآن و بیان رموز و اسرار و تأویل آن از راسخان در علم قرآن و از بزرگان اهل کشف و یقین به شمار می‌رود. تفسیر او مشتمل بر عالی‌ترین مباحث مربوط به مبدأ و معاد و حل معضلات در معارف الهی و علوم حقیقی است (همو، مقدمه بر سه رساله، ۲۶).
[[امام‌خمینی]] از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد می‌کند که به‌خوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد، ازجمله: مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین،<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۹۵ و ۱۷۱؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱.</ref> محقق فلاسفه، فخر طایفه حقه، [[فیلسوف]] معظم،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۸۰ ـ ۳۹۵ و ۴۱۳.</ref> فیلسوف کبیر، حکیم بزرگ،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۸ و ۲۳۱.</ref> شیخ‌العرفاء الکاملین،<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۰؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۵۷ و ۸۴.</ref> شیخ مشایخ الاولیاء و الحکماء صدر صدور المتألهین و العرفا <ref>امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱ و ۱۴۰.</ref> مؤسس قواعد الهیه و مجدد حکمت مابعدالطبیعه؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۳۶.</ref> همچنین ایشان خود را متأثر از فلسفه ملاصدرا شمرده<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.</ref> و در نامه‌ای به [[گورباچف]] از مبانی محکم فلسفی وی یاد کرده‌است؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۴.</ref> چنان‌که در تاکید بر جایگاه این فیلسوف بزرگ، این تعبیر را به کار برده‌است: «ملاصدرا، و ما ادریک ما ملاصدرا!»؛<ref>فهری، مقدمه شرح دعاء السحر، امام‌خمینی، ۱۳.</ref> با این حال، گفته شده ایشان بر خلاف دانش فلسفه، اهلیت کامل ملاصدرا را در دانش عرفان نفی کرده‌است<ref>خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیة، ۶۱۹.</ref> و این گفته با ظاهر اوصاف یادشده سازگاری ندارد.
تفسیر القرآن ملاصدرا شامل سوره فاتحة الکتاب و قسمت زیادی از سوره بقره و آیه نور و سوره‌های یس، واقعه، حدید، جمعه، سجده، طارق، الاعلی، الزلزال، الضحی و الطلاق است. وی در این تفسیر به گفته‌های مفسران و نیز روایات اهل بیت(ع) پرداخته و به بررسی و تحقیق بسیاری از مبانی فلسفی و اصول عرفانی همت گماشته‌است (همو، شرح حال و آرا، ۲۵۳). شرح ملاصدرا بر اصول کافی، شرحی بی‌مانند است. استفاده از روایات اهل بیت(ع)، وی را در تحریر معضلات و مشکلات علم اعلی و حکمت متعالیه یاری کرده و از مطالب و تحقیقات او روشن است که یکی از علت‌های برتری او بر استوانه‌های فن حکمت در دوران اسلامی، انس عجیب او با آیات قرآن و آثار نبوی(ص) و روایات اهل بیت(ع) است (همو، مقدمه بر سه رساله، ۲۷). اثر دیگر ملاصدرا در این زمینه اسرار الآیات است که شرح، تأویل و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی(ص) و اهل بیت(ع) است و دربردارنده عالی‌ترین مباحث مربوط به معارف الهی و علوم قرآنی و ذوقیات است و معارف آن با ادله عقلی تطبیق شده‌است (همان، ۳۶). از آثار دیگر وی در این زمینه متشابهات القرآن و رسالة فی التوحید است که محور آنها نقل است؛ اما تحلیل‌ها و آرای وی به روش عقلی و حِکمی تدوین شده‌است.  
 
سیری در حکمت متعالیه: روش‌های معرفتی در علوم عقلی تا زمان ملاصدرا، منحصر در سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی بود. روش کلامی برگرفته از نقل است و رویکرد آن دفاع از آموزه‌های اعتقادی دین است که در قرآن و روایات به آنها تصریح شده‌است (← ایجی، ۷). جهان‌بینی کلامی دارای نحله‌های متعددی است که مهم‌ترین آنها، نحله اشعری و معتزلی و امامیه است. جهان‌بینی فلسفی نیز که محصول عقل است، دارای دو نحله و مشرب مشائی و اشراقی بود. جهان‌بینی عرفانی هم محصول کشف و شهود است. مباحث عرفانی در اسلام، اگرچه آرای پیش از ابن‌عربی را شامل می‌شود، پس از ظهور ابن‌عربی عمدتاً در آرای او و شارحان آثارش منحصر می‌شود (فنایی اشکوری، ۳/۲۶۹ ـ ۲۷۰).
امام‌خمینی، ملاصدر را سرآمد اهل [[توحید]] می‌داند و در برابر گروهی که وی را زندیق و [[صوفی]] شمرده و لعن و تکفیر کرده‌اند، دفاع می‌کند و بر این باور است که در تمام آثار ملاصدرا [[ایمان]] به خدا و [[پیامبر(ص)]] و [[ائمه معصومین(ع)]] موج می‌زند و وی نه تنها ذره‌ای میل به [[تصوف]] و صوفی‌گری نداشته بلکه کتاب کسر الاصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نگاشته‌است؛ البته در نگاه ایشان این توهین‌ها و لعن‌ها به مقامات ملاصدرا زیانی نمی‌رساند بلکه حسنات او را افزوده و موجب ارتقای درجات وی می‌گردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref>
==شاگردان ملاصدرا==
ملاصدرا در دوره زندگی خویش، تعدادی از طالبان علم را آموزش داد که بعدها در فعالیت‌های فلسفی در ایران سهمی بسزا داشتند.<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۱.</ref> از بهترین شاگردان ایشان عبارت‌اند از:
#ملامحسن فیض کاشانی (م۱۰۹۱ق): فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ امامیه در سده یازدهم هجری قمری است که به دلیل قوت و مهارت در علوم عقلی و نقلی از فاضلان نادر در زمانه خود به شمار می‌رود. او یکی از جامع‌ترین و پرکارترین دانشمندان مسلمان است که افزون بر حکمت بر فقه، حدیث، [[اخلاق]] و [[عرفان]] تسلط داشته‌است.<ref>(موسوی خوانساری، روضات الجنات، ۶/۷۹؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۴۹۸ ـ ۵۰۰.</ref> وی داماد ملاصدرا بود و لقب فیض را ملاصدرا به او داد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۸.</ref>
#مولاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق): لاهیجی یکی از حکیمان و استادان بزرگ فلسفه و حکمت و [[کلام]] و از محققان عصر خود در مکتب مشاء و اشراق و یکی از بزرگ‌ترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محقق‌ترین متکلمان در دوره اسلامی است.<ref>آشتیانی، منتخباتی از آثار، ۱/۲۸۷.</ref> او بیشتر تلاش خود را صرف مسائل اعتقادی، کلامی و فلسفی کرد.<ref>قربانی، مقدمه کتاب گوهر مراد، ۳.</ref> وی نیز داماد ملاصدرا بود و از طرف او ملقب به «فیاض» شد.<ref>دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹.</ref>
از دیگر شاگردان ملاصدرا، ملاحسین‌بن‌ابراهیم تنکابنی، میرزاجانی، ملاعبدالرشید و میرزاقوام‌الدین نیریزی بودند.<ref>آقابزرگ، الذریعه، ۹/۴۸۹؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹ ـ ۱۰.</ref>
==آثار و تألیفات==
ملاصدرا که جامع حکمت بحثی و حکمت ذوقی بود،<ref>اعوانی، چرا ملاصدرا را ملاصدرا نامیده‌اند، ۱۲.</ref> بیش از پنجاه اثر به وی منسوب است.<ref>ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپ‌شده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۵.</ref> تقریباً همه آثار ملاصدرا بر مدار تحقیقات عقلی و هم‌سنخ با معقولات است؛ حتی آثار نقلی وی مانند تفسیر القرآن الکریم و شرح [[اصول الکافی]] به روش و رویکرد عقلی سامان یافته‌است. این آثار را می‌توان در دو گروه طبقه‌بندی کرد:
===آثار فلسفی و عرفانی===
#'''الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه:''' این کتاب بزرگ‌ترین و جامع‌ترین کتاب ملاصدراست که مشتمل بر امور عامه، [[جواهر]]، [[اعراض]]، [[نفس]]، [[مبدأ و معاد]] است. ملاصدرا که گفته شده‌است این کتاب را بر چهار سفر عرفانی منطبق کرده، در این اثر در صدد مقایسه میان افکار خود و پیشینیان برآمده و به نحوی خاص مشی کرده‌است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۸.</ref>
#'''الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه:''' این کتاب تلخیص آرای ملاصدراست که گفته شده از حیث جامعیت و داشتن مبانی و آرای فلسفی و عرفانی بی‌نظیر است <ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۶۲.</ref>
#'''رسالة العرشیه:''' این رساله خلاصه آرای ملاصدرا در مباحث مبدأ و معاد است <ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۵.</ref>
#'''التعلیقات علی الهیات الشفاء:''' این تعلیقات ناتمام است و تا مقاله ششم نوشته شده‌است. ملاصدرا در این کتاب بیشتر به توضیح کلمات [[ابن‌سینا]] پرداخته‌است؛ اما گاهی به مبانی خود نیز اشاره کرده‌است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۴.</ref>
#'''تعلیقات بر شرح حکمة الاشراق:''' در این کتاب ملاصدرا میان مشاء و اشراق داوری کرده و مشکلات حکمة الاشراق را حل کرده‌است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.</ref> تعلیقات وی بر حکمت اشراق افزون بر بیان مشکلات حکمت ذوقی و کشفی و تقریر مبانی [[شیخ اشراق]] و تتمیم نواقص این حکمت، مشتمل بر دفع بسیاری از مناقشات و ایرادهای شیخ اشراق بر مبانی حکمای مشاء است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.</ref> از دیگر کتاب‌های فلسفی ملاصدرا المبدأ و المعاد، رسالة فی الحدوث، المشاعر، القضا و القدر، کسر الاصنام الجاهلیة، مظاهر الالهیه و مفاتیح الغیب است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۴ و ۲۶۲ ـ ۲۶۴.</ref>
===آثار تفسیری و روایی===
تفسیر قرآن کریم و شرح ملاصدرا بر اصول کافی حاکی از نهایت تسلط او به دانش تفسیر و حدیث است. ملاصدرا احاطه عجیبی بر آثار و افکار و آرای اهل تفسیر و حدیث داشته‌است و خود نیز در تفسیر قرآن و بیان رموز و اسرار و [[تأویل]] آن از راسخان در علم قرآن و از بزرگان اهل [[کشف و یقین]] به شمار می‌رود. تفسیر او مشتمل بر عالی‌ترین مباحث مربوط به مبدأ و معاد و حل معضلات در معارف الهی و علوم حقیقی است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۶.</ref>
 
تفسیر القرآن ملاصدرا شامل [[سوره فاتحة الکتاب]] و قسمت زیادی از سوره بقره و آیه نور و سوره‌های یس، واقعه، حدید، جمعه، سجده، طارق، الاعلی، الزلزال، الضحی و الطلاق است. وی در این تفسیر به گفته‌های مفسران و نیز روایات [[اهل بیت(ع)]] پرداخته و به بررسی و تحقیق بسیاری از مبانی فلسفی و اصول عرفانی همت گماشته‌است.<ref>آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۳.</ref> شرح ملاصدرا بر [[اصول کافی]]، شرحی بی‌مانند است. استفاده از روایات اهل بیت(ع)، وی را در تحریر معضلات و مشکلات علم اعلی و حکمت متعالیه یاری کرده و از مطالب و تحقیقات او روشن است که یکی از علت‌های برتری او بر استوانه‌های فن حکمت در دوران اسلامی، انس عجیب او با آیات قرآن و آثار نبوی(ص) و روایات اهل بیت(ع) است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۷.</ref>
 
اثر دیگر ملاصدرا در این زمینه اسرار الآیات است که شرح، تأویل و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی(ص) و اهل بیت(ع) است و دربردارنده عالی‌ترین مباحث مربوط به معارف الهی و علوم قرآنی و ذوقیات است و معارف آن با ادله عقلی تطبیق شده‌است.<ref>آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۳۶.</ref> از آثار دیگر وی در این زمینه متشابهات القرآن و رسالة فی التوحید است که محور آنها نقل است؛ اما تحلیل‌ها و آرای وی به روش عقلی و حِکمی تدوین شده‌است.  
==سیری در حکمت متعالیه==
روش‌های معرفتی در علوم عقلی تا زمان ملاصدرا، منحصر در سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی بود. روش کلامی برگرفته از نقل است و رویکرد آن دفاع از آموزه‌های اعتقادی دین است که در قرآن و روایات به آنها تصریح شده‌است (← ایجی، ۷). جهان‌بینی کلامی دارای نحله‌های متعددی است که مهم‌ترین آنها، نحله اشعری و معتزلی و امامیه است. جهان‌بینی فلسفی نیز که محصول عقل است، دارای دو نحله و مشرب مشائی و اشراقی بود. جهان‌بینی عرفانی هم محصول کشف و شهود است. مباحث عرفانی در اسلام، اگرچه آرای پیش از ابن‌عربی را شامل می‌شود، پس از ظهور ابن‌عربی عمدتاً در آرای او و شارحان آثارش منحصر می‌شود (فنایی اشکوری، ۳/۲۶۹ ـ ۲۷۰).
اندیشمندان اسلامی برای تقارن و نزدیکی سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی تلاش‌های فراوانی کرده‌اند؛ چنان‌که خواجه‌نصیرالدین طوسی توفیق یافت میان فلسفه و کلام میانجی‌گری کند و با نوشتن تجرید الاعتقاد به مصالحه و داوری میان کلام و فلسفه پرداخت. توفیق او در این زمینه موجب شد بخشی از نزاع میان متکلمان و فیلسوفان پایان یابد (همان، ۳/۲۷۱). بعدها جلال‌الدین دوانی نزاع میان سه مشرب مشائی و اشراقی و عرفانی را با مطرح‌کردن «ذوق‌التأله» که در آن نوعی وحدت وجود پذیرفته شده‌است، بیان کرد (رسالة الزوراء، ۸۲) و به داوری میان فلسفه و عرفان پرداخت. وی کوشید بحث‌های عرفانی را در فضای فلسفی بیاورد و به شکل فلسفی تقریر کند. وی در رساله «الزوراء» طرحی ارائه داد که در آن توانست در فضای فلسفی، راهی عقلانی و برهانی برای اثبات وحدت شخصیه وجود طی کند (یزدان‌پناه، ۱/۱۲۱). اهمیت تلاش‌های محقق دوانی بدین سبب است که پس از وی تا زمان ملاصدرا بیشتر فیلسوفان مقهور اندیشه‌های وی بودند (همان، ۱/۱۲۲). هرچند راه حل او در آغاز مورد قبول واقع شد، اما با آشکارشدن اشکالات آن، مردود شناخته شد. سرانجام ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه توفیق حل آن را یافت. مکتب فکری ملاصدرا را می‌توان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یک طرف فیلسوفی اصیل است و از سوی دیگر، از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیری فلسفی به اثبات مدعای عرفان نظری به‌ویژه وحدت وجود رسید. او با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنانهادن مکتب خاص، فلسفه را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با عرفان همسو کرد. بر اثر اقدامات ملاصدرا، روش ذوقی ـ شهودی و محتوای وحدت وجود به رسمیت شناخته شد و برای آن استدلال‌های فلسفی ارائه شد (همان، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳) (← مقاله وحدت وجود).
اندیشمندان اسلامی برای تقارن و نزدیکی سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی تلاش‌های فراوانی کرده‌اند؛ چنان‌که خواجه‌نصیرالدین طوسی توفیق یافت میان فلسفه و کلام میانجی‌گری کند و با نوشتن تجرید الاعتقاد به مصالحه و داوری میان کلام و فلسفه پرداخت. توفیق او در این زمینه موجب شد بخشی از نزاع میان متکلمان و فیلسوفان پایان یابد (همان، ۳/۲۷۱). بعدها جلال‌الدین دوانی نزاع میان سه مشرب مشائی و اشراقی و عرفانی را با مطرح‌کردن «ذوق‌التأله» که در آن نوعی وحدت وجود پذیرفته شده‌است، بیان کرد (رسالة الزوراء، ۸۲) و به داوری میان فلسفه و عرفان پرداخت. وی کوشید بحث‌های عرفانی را در فضای فلسفی بیاورد و به شکل فلسفی تقریر کند. وی در رساله «الزوراء» طرحی ارائه داد که در آن توانست در فضای فلسفی، راهی عقلانی و برهانی برای اثبات وحدت شخصیه وجود طی کند (یزدان‌پناه، ۱/۱۲۱). اهمیت تلاش‌های محقق دوانی بدین سبب است که پس از وی تا زمان ملاصدرا بیشتر فیلسوفان مقهور اندیشه‌های وی بودند (همان، ۱/۱۲۲). هرچند راه حل او در آغاز مورد قبول واقع شد، اما با آشکارشدن اشکالات آن، مردود شناخته شد. سرانجام ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه توفیق حل آن را یافت. مکتب فکری ملاصدرا را می‌توان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یک طرف فیلسوفی اصیل است و از سوی دیگر، از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیری فلسفی به اثبات مدعای عرفان نظری به‌ویژه وحدت وجود رسید. او با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنانهادن مکتب خاص، فلسفه را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با عرفان همسو کرد. بر اثر اقدامات ملاصدرا، روش ذوقی ـ شهودی و محتوای وحدت وجود به رسمیت شناخته شد و برای آن استدلال‌های فلسفی ارائه شد (همان، ۱/۱۲۲ ـ ۱۲۳) (← مقاله وحدت وجود).
از سوی دیگر، ملاصدرا به روش متکلمان شدیداً انتقاد می‌کرد و بر این باور بود که آنان در کسب معارف الهی به بی‌راهه رفته‌اند (المبدأ و المعاد، ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶۱). او همچنین روش عقلی را به‌تنهایی و بدون استمداد از شهود و واردات قلبی در شناخت حقیقت ناکام برمی‌شمرد (المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۸). وی روش شهود را نیز به‌تنهایی کافی نمی‌دانست و بر این باور بود که بر ذوقیات و مکاشفاتی که برهانی در تأیید آنها وجود ندارد، اعتمادی نیست (الحکمة المتعالیه، ۹/۲۳۴). او با تلفیق برهان و شهود و نوآوری‌های خود و با ایجاد پیوند میان فلسفه و عرفان و با استفاده از منابع قرآن و روایات، تفکر فلسفی جدیدی را با عنوان حکمت متعالیه عرضه کرد؛ به همین جهت برخی اهل تحقیق بر این باورند که ملاصدرا در حکمت نظری بزرگ‌ترین فیلسوف مشائی و در حکمت ذوقی محقق‌تر و راسخ‌تر از شیخ اشراق و در عرفان و کشفیات ذوقی از عارفان سرآمد و در فن حدیث و تفسیر، استاد ماهر و محدث و مفسری کبیر است (آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱). فلسفه ملاصدرا به منزله کانون تقاطعی است که در آن فلسفه مشاء، اشراق و عرفان با یکدیگر تلاقی می‌کنند (مطهری، ۱۳/۲۴۹).
از سوی دیگر، ملاصدرا به روش متکلمان شدیداً انتقاد می‌کرد و بر این باور بود که آنان در کسب معارف الهی به بی‌راهه رفته‌اند (المبدأ و المعاد، ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶۱). او همچنین روش عقلی را به‌تنهایی و بدون استمداد از شهود و واردات قلبی در شناخت حقیقت ناکام برمی‌شمرد (المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۸). وی روش شهود را نیز به‌تنهایی کافی نمی‌دانست و بر این باور بود که بر ذوقیات و مکاشفاتی که برهانی در تأیید آنها وجود ندارد، اعتمادی نیست (الحکمة المتعالیه، ۹/۲۳۴). او با تلفیق برهان و شهود و نوآوری‌های خود و با ایجاد پیوند میان فلسفه و عرفان و با استفاده از منابع قرآن و روایات، تفکر فلسفی جدیدی را با عنوان حکمت متعالیه عرضه کرد؛ به همین جهت برخی اهل تحقیق بر این باورند که ملاصدرا در حکمت نظری بزرگ‌ترین فیلسوف مشائی و در حکمت ذوقی محقق‌تر و راسخ‌تر از شیخ اشراق و در عرفان و کشفیات ذوقی از عارفان سرآمد و در فن حدیث و تفسیر، استاد ماهر و محدث و مفسری کبیر است (آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱). فلسفه ملاصدرا به منزله کانون تقاطعی است که در آن فلسفه مشاء، اشراق و عرفان با یکدیگر تلاقی می‌کنند (مطهری، ۱۳/۲۴۹).
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۵۵۴

ویرایش