کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
منتظری، حسینعلی، شاگرد و وکیل امام‌خمینی، فقیه مبارز، رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و قائم‌مقام رهبری.
| تصویر = کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول امام خمینی.jpg
حسینعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ در شهر نجف‌آباد از توابع اصفهان به دنیا آمد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴). پدرش حاج‌علی، معروف به رضا میرزامحمد، کشاورز بود و در عین حال امامت جماعت هم می‌کرد و به خوبی می‌توانست از عهده پاسخگویی به مسائل شرعی برآید. او همچنین درس تفسیر قرآن و اخلاق و بیان احکام برگزار می‌کرد و مردم برای رفع اختلافات خود به وی مراجعه می‌کردند (همان، ۱/۲۶ ـ ۳۰؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۳ ـ ۵۴). حاج‌علی منتظری در خرداد ۱۳۶۸ درگذشت. مادر منتظری، شاه‌بیگم سبحانی از زنان پرهیزکار نجف‌آباد به شمار می‌رفت و در تعلیم و تربیت فرزندان خود تلاش فراوان می‌کرد. او در سال ۱۳۴۹ درگذشت (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴).
| نام عنوان = مناهج الوصول الی علم الاصول
منتظری از شش‌سالگی آموزش مسائل شرعی و مقدمات عربی را نزد پدر آغاز کرد و هم‌زمان چند ماهی به دبستان ملی رفت؛ ولی مدرسه را ترک کرد و به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. او در سیزده‌سالگی به تشویق و همراه روحانی سرشناس نجف‌آباد، احمد حججی به قم رفت، حدود ده ماه در قم ماند و ادبیات را نزد غلامحسین منصور و شرائع الاسلام را نزد ابراهیم ریاضی فرا گرفت؛ ولی به سبب مشکلات مالی نتوانست در قم بماند و به ناچار به نجف‌آباد بازگشت (همان، ۱/۳۴؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۳ ـ ۵۴ و ۵۶). او به حوزه اصفهان رفت و در مدرسه جده بزرگ ساکن شد و به مدت چهار سال نزد استادانی چون سیدمحمد هاشمی قهدریجانی و محمد عالم نجف‌آبادی ادامه تحصیل داد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۶ ـ ۵۸).
| نام‌های دیگر = مناهج الوصول
منتظری در سال ۱۳۲۰ به قم بازگشت و در مدرسه حاج‌ملاصادق ساکن شد و به درس کفایة الاصول سیدمحمد محقق داماد رفت و در این درس با مرتضی مطهری آشنا و هم‌بحث شد (← مقاله مطهری، مرتضی). او پس از مدتی به پیشنهاد و اصرار مطهری به مدرسه فیضیه نقل مکان کرد و با وی هم‌حجره شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹) و به مدت یازده یا نزدیک دوازده سال با هم هم‌بحث بودند (منتظری، خاطرات، ۱/۸۸؛ همو، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۱ ـ ۱۷۳). او در درس عبدالرزاق قائنی، سیدمحمدرضا بهاءالدینی، سیداحمد خوانساری، سیدصدرالدین صدر و سیدعلی یثربی کاشانی نیز حاضر می‌شد (همان، ۱/۸۷، ۸۸، ۹۵ و ۱۰۲) و در ادامه با مرتضی مطهری در درس خارج سیدمحمد محقق داماد و سیدمحمد حجت شرکت کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹). آنان روزهای پنجشنبه و جمعه در درس اخلاق امام‌خمینی در مدرسه فیضیه حاضر می‌شدند که باعث آشنایی منتظری با امام‌خمینی شد (منتظری، خاطرات، ۱/۹۰).
| نام‌کتاب‌به‌فارسی =
در سال ۱۳۲۳ که سیدحسین بروجردی به قم هجرت کرد، منتظری و مطهری در درس خارج فقه و اصول وی نیز حاضر شدند. منتظری هر دو درس فقه و اصول را یادداشت و تقریر کرد و به همین سبب بروجردی به وی توجه می‌کرد. وی بخشی از این تقریرات را با عنوان نهایة الاصول و البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹ ـ ۴۰ و ۴۸) و نیز کتاب الصلاة تهیه و بعدها منتشر کرد. منتظری و مطهری همچنین بخش حکمت شرح منظومه حکیم سبزواری و مبحث نفس اسفار اربعه را از امام‌خمینی آموختند. زمانی که درس بروجردی شلوغ شد، منتظری و مطهری مباحث عقلی علم اصول را به درخواست خودشان نزد امام‌خمینی شروع کردند و از همین‌جا بود که تدریس خارج اصول ایشان آغاز شد (همان، ۱/۳۹ ـ ۴۰؛ منتظری، خاطرات، ۱/۹۱ و ۹۳) (← مقاله تدریس امام‌خمینی).
| نویسنده = [[امام‌خمینی]]
منتظری از شاگردان خاص و برجسته حوزه درس امام‌خمینی به شمار می‌رفت. او بحث‌های اصولی استصحاب و تعادل و تراجیح ایشان را نوشت که بعدها با نام محاضرات فی الاصول چاپ شد؛ چنان‌که بحث فقهی زکات امام‌خمینی را نگاشت (منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۴). وی به همراه مرتضی مطهری در درس فلسفه سیدمحمدحسین طباطبایی نیز شرکت می‌کرد که همین بحث مبنای نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم از سوی طباطبایی شد (همان، ۱/۹۴؛ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۰).
| مترجم =
منتظری پس از هجده سال تحصیل در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسید (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۸). او که از مدرسان درس‌های سطح بود، از سال ۱۳۴۲ به تدریس خارج فقه پرداخت که شروع آن بحث روزه و سپس خمس بود (منتظری، خاطرات، ۱/۲۴۷). او چند بار شرح منظومه را تدریس کرد و حتی مقدار زیادی از اسفار را در زندان اوین درس گفت (همان، ۱/۹۳ و ۹۴)؛ چنان‌که پیش از آن افزون بر شرح باب حادی‌عشر، بخشی از شرح تجرید علامه حلی را درس گفته بود (همان، ۱/۹۶). وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دوره‌های درسی خود شاگردان فراوانی داشت که از آن میان می‌توان سیدمصطفی خمینی، سیدموسی صدر، یوسف صانعی، محمد فاضل لنکرانی، سیدعلی خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها، سیدهادی خامنه‌ای، اسدالله بیات زنجانی، سیدمصطفی محقق داماد، رضا استادی و محمد امامی کاشانی را نام برد (باقی، ۲۱ ـ ۲۲).
| ترجمه‌به‌دیگرزبان‌ها =
با آغاز مبارزات امام‌خمینی در سال ۱۳۴۱ منتظری با تمام وجود در کنار استاد خود قرار گرفت. در خرداد ۱۳۴۲ پس از بازداشت امام‌خمینی و انتقال ایشان به تهران، منتظری با فعالیت‌های افشاگرانه، مردم اصفهان، به‌خصوص نجف‌آباد را به اعتراض به بازداشت ایشان و اعتصاب دعوت کرد که در پی آن یک هفته بازار و مغازه‌های نجف‌آباد تعطیل شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۶۱). با تلاش وی علمای نجف‌آباد تلگرامی به امام‌خمینی در بازداشتگاه فرستادند (مرکز اسناد، ۳/۸۳) و خود او در نخستین فرصت به علمای مهاجر در تهران پیوست (روحانی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۶۹). وی افزون بر شرکت در این جمع برای صدور اعلامیه علما در حمایت از امام‌خمینی و مطرح‌کردن ایشان به عنوان مرجع تقلید، فعالیت جدی انجام داد؛ ازجمله به همراه ابراهیم امینی اعلامیه حمایت را برای تکمیل امضاها به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) بردند که سیدکاظم شریعتمداری و برخی از علما آنجا حضور داشتند. پس از امضای اعلامیه، منتظری به دست نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بازداشت و چند ساعت بازجویی شد و آزار دید؛ ولی به سبب اینکه این اعلامیه را به امینی داده بود، نیروهای ساواک از به دست آوردن مدرک، ناکام ماندند و او آزاد شد (امینی، ۱۹۴؛ روحانی، ۱/۶۷۲). منتظری ازجمله دوازده تن از علمای مطرح آن زمان بود که در تأیید مرجعیت امام‌خمینی اعلامیه صادر کردند (امینی، ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ روحانی، ۱/۶۷۲) و در ادامه به همراه جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم، نامه‌ها و تلگرام‌های اعتراض‌آمیزی خطاب به هیئت دولت به نخست‌وزیری اسدالله علم و سپس حسنعلی منصور نوشت (مرکز اسناد، ۳/۱۰۴ و ۱۰۹). پس از تبعید امام‌خمینی به ترکیه نیز منتظری به همراه فضلا نامه‌ای اعتراض‌آمیز به امیرعباس هویدا نوشت (همان، ۳/۱۳۶).
| تاریخ نگارش =
پس از انتقال امام‌خمینی از ترکیه به عراق، منتظری به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی در دیداری با مراجع تقلید تلاش کرد آنان را به اقدام اساسی درباره بازگشت امام‌خمینی وادار کند. وی جلسه‌ای با حضور فضلای مبارز در خانه خود تشکیل داد و در آن تصمیم گرفته شد در اعتراض به تبعید امام‌خمینی به نجف، درس‌های حوزه برای مدت یک هفته تعطیل شود و طلاب دست به اعتصاب بزنند و در اطلاعیه‌ای مردم را نیز به اعتصاب عمومی دعوت کنند (روحانی، ۱/۱۲۰۹)؛ اما پیش از اقدام عملی آنان، ساواک، فرزند وی محمد منتظری را بازداشت کرد و هم‌زمان با عید نوروز ۱۳۴۵ منتظری نیز به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی بازداشت و زندانی شد (همان، ۱/۱۲۱۲). این زندان با شکنجه‌های روحی و جسمی، حدود هفت ماه به طول انجامید؛ اما رژیم نتوانست کوچک‌ترین اعترافی از منتظری و فرزندش بگیرد (همان، ۱/۱۲۱۸).
| موضوع = مباحث الفاظ (علم اصول)
منتظری پس از شش ماه تحمل وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها در زندان قزل قلعه به همراه ربانی شیرازی، در ۱۶/۶/۱۳۴۵، شکوائیه‌ای خطاب به مراجع تقلید و مراجع قانونی و قضایی کشور نوشت و جنایت‌های انجام‌گرفته در مورد وی و فرزندش را در آن توضیح داد (مرکز اسناد، ۲/۱۴۹). آنان در ۳۰/۶/۱۳۴۵ نامه دیگری به دادستانی ارتش نوشته، تهدید کردند در صورت رسیدگی‌نکردن، اعتصاب غذا خواهند کرد (لطفی، ۱/۱۵۲). منتظری در ۲۴/۷/۱۳۴۵ بر اثر فشار افکار عمومی از زندان آزاد شد و پس از چهار ماه با اینکه ممنوع‌الخروج بود، پنهانی به عراق رفت و برای تبادل نظر درباره ادامه نهضت با امام‌خمینی دیدار و گفتگو کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۷۸ ـ ۷۹). وی روز ۷/۱/۱۳۴۶ هنگام بازگشت از عراق، به دست پاسگاه ژاندارمری مرزی بازداشت و به تهران اعزام شد و زیر شکنجه قرار گرفت. او در ۲۵/۴/۱۳۴۶ از زندان آزاد شد (همان، ۱/۸۲) و امام‌خمینی در تلگرامی از نجف به وی که در نجف‌آباد بود، آزادی وی را تبریک گفت (۲/۱۴۷) و در ۲۲/۷/۱۳۴۶ برابر رأی کمیسیون امنیت اجتماعی قم به سه ماه اقامت اجباری در مسجد سلیمان محکوم شد (همان، ۱/۸۶).
| سبک =
هنوز چند ماهی از پایان تبعید منتظری نگذشته بود که دوباره بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل شد (همان، ۱/۹۱). منتظری در این دادگاه به دفاع از خود پرداخت و در دفاعیه مکتوب، ضمن حمایت از مبارزات و مقام علمی و حوزوی امام‌خمینی، اتهامات وارد بر خود را رد کرد (مرکز اسناد، ۲/۱۵۹ ـ ۱۶۰). این دادگاه، او را به سه سال زندان محکوم کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۱). وی در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد شد و به قم بازگشت؛ اما ساواک مانع از حضور وی در این شهر شد و او را به اقامت در نجف‌آباد مجبور کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۲). امام‌خمینی در ۱۶/۷/۱۳۴۹ در تلگرامی به وی درگذشت مادرش را تسلیت گفت و اظهار همدردی کرد (۲/۳۰۲).
| زبان = عربی
منتظری هیچ‌گاه از ایفای نقش انقلابی کوتاه نیامد و در مسجد جامع شهر نجف‌آباد، نماز جماعت و جمعه اقامه می‌کرد و در ضمن خطبه‌های آن به افشاگری علیه رژیم ادامه می‌داد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۰۶ ـ ۱۰۷). اقامت اجباری وی در نجف‌آباد تا تابستان ۱۳۵۲ ادامه داشت (همان، ۱/۱۴۹). پس از رحلت سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید وقت، منتظری به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی و نُه نفر از مدرسان حوزه در خرداد ۱۳۴۹ بیانیه‌ای صادر و در آن، امام‌خمینی را «مرجع اعلم تقلید» معرفی کردند (مرکز اسناد، ۲/۱۷۸).
| ویراستار =
منتظری که در زمره روحانیان مبارز در خط امام‌خمینی، شهره بود، در سال ۱۳۵۲ برای سه سال به شهر طبس تبعید شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۵۲). در طول یک سال اقامت اجباری در طبس، به گزارش ساواک تعداد ۴۳۰ نفر از افراد سرشناس و روحانیان از شهرهای قم، اصفهان، یزد و نجف‌آباد به طبس رفتند و با وی دیدار کردند (همان، ۱/۱۶۵)؛ از این‌رو ساواک خود را مجبور دید پیش از پایان مدت، محل تبعید منتظری را تغییر دهد و وی را در ۲۱/۵/۱۳۵۳ به خلخال منتقل کند (همان، ۱/۱۷۱؛ منتظری، پیام‌ها، ۱/۳۰۸). وی در نامه‌ای به صادق احمدی وزیر دادگستری وقت به این اقدام غیر قانونی اعتراض کرد (مرکز اسناد، ۲/۱۹۷). حضور وی در شهر خلخال نیز استقبال مردم و علمای منطقه را در پی داشت و به همین دلیل رئیس شهربانی کشور در نامه‌ای به کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم، خواستار تغییر محل تبعید وی شد و او در ۲۰/۹/۱۳۵۳ به شهر سقز در استان کردستان تبعید شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۷۶ و۱۸۰). منتظری در تیر ۱۳۵۴ از سقز به تهران انتقال یافت و پس از بازجویی در زندان کمیته مشترک، به زندان اوین منتقل شد و شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. او سرانجام در یک دادگاه نظامی به ده سال زندان محکوم شد که با سیدمحمود طالقانی هم‌سلول بود (همان، ۱/۱۸۴). کسان دیگری از سران مبارزه نیز در این دوره با وی در زندان بودند؛ ازجمله حسن لاهوتی و هاشمی رفسنجانی که سه سال با وی هم‌بند بودند و منتظری اقدام به اقامه نماز جمعه در زندان نیز کرد، اما ساواک از آن جلوگیری کرد (هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۲).
| به تصحیح =
با اوج‌گیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۷ و درخواست‌های مکرر برای آزادی زندانیان سیاسی رژیم پهلوی، به‌ویژه منتظری و سیدمحمود طالقانی، در ۹/۸/۱۳۵۷ وی به همراه طالقانی، از زندان آزاد و با استقبال باشکوه مردم در قم مواجه شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۹۱). به همین مناسبت امام‌خمینی از پاریس، نامه‌ای خطاب به منتظری نوشت و در آن با وصف وی به عنوان شخصیتی بزرگوار و خدمتگزار به اسلام و ملت، تأکید کرد از دستگاه ستمگر حاکم هیچ بعید نیست که با اعمال شکنجه‌های قرون وسطایی و محروم‌کردن مردان دین و سیاستی چون او از ابتدایی‌ترین حقوق بشر یعنی آزادی، راه چپاول ذخایر کشور را برای بیگانگان باز بگذارد. ایشان با اشاره به منطق جیمی کارتر در ایجاد فضای باز سیاسی که همان وابستگی همه نهادهای کشور و دربندبودن روشنفکران و علمای آزادی‌خواه است و نیز فرصت به‌وجودآمده در خیزش عمومی ملت ایران در برابر رژیم، همه جناح‌های پیشرو از علما تا روشنفکران را موظف دانست که این فرصت الهی در هدایت مردم را از دست ندهند و از خواست ملت که برچیده‌شدن نظام سلطنت و قطع دست بیگانگان از غارتگری و دخالت در امور داخلی کشور است، به اندازه سرمویی عقب ننشینند که در آن صورت، هدردادن خون جوانان، تباه‌شدن همه‌جانبه کشور و نابودی احکام بلکه اساس اسلام را در پی خواهد داشت و بالاترین خیانت است (۴/۲۶۱؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۰۸). امام‌خمینی در ۱۱/۸/۱۳۵۷ نیز در مصاحبه‌ای درباره ادامه نهضت، تظاهرات بزرگ مردم قم در روز دهم آبان را برای تجلیل از منتظری به عنوان مخالف محمدرضا پهلوی دانست و تأکید کرد مردم از هر نغمه ضد شاه استقبال می‌کنند (۴/۲۶۴).
| به کوشش =
منتظری محتوای پیام امام‌خمینی را به‌خوبی دریافت و در نامه‌ای به امام‌خمینی بر ادامه مبارزه تأکید کرد (مرکز اسناد، ۲/۴۳۹). او با صدور اعلامیه، مردم را به راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در نوزدهم و بیستم آذر دعوت کرد (همان، ۲/۵۱۲) و روز ۲۷/۹/۱۳۵۷ برای دیدار و تبادل‌نظر با امام‌خمینی به پاریس رفت (منتظری، خاطرات، ۱/۴۱۶ ـ ۴۱۷). امام‌خمینی پیش از این سفر، در پاسخ به پرسش خبرنگاری، با اشاره به شناخت طولانی‌مدت خود از منتظری، وی را از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مسلمانان دانست (۵/۴۴۰). منتظری در این سفر که یک‌ماه طول کشید، علاوه بر دیدار با امام‌خمینی، مصاحبه‌هایی نیز با بعضی از روزنامه‌ها داشت و مسائل انقلاب و گرفتاری‌های مردم ایران را در آن تشریح کرد و به همراه فرزند خود محمد منتظری در پایان دی ۱۳۵۷ پس از سفر به عراق از مرز خسروی وارد ایران شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۰۰). بهمن ۱۳۵۷ که شاپور بختیار برای ممانعت از ورود امام‌خمینی به کشور، فرودگاه‌ها را بست (← مقاله بازگشت امام‌خمینی)، منتظری به همراه سایر علما از قم به تهران رفت و در دانشگاه تهران به جمع روحانیان متحصن در مسجد دانشگاه پیوست. او در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در مراسم استقبال از امام‌خمینی در فرودگاه مهرآباد نیز حضور یافت (همان، ۱/۲۰۲؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۳۰).
| طراح جلد =
منتظری از یاران نزدیک امام‌خمینی بود و در طول دوران مبارزه، در پیام‌های خود، از ایشان به بزرگی و احترام یاد می‌کرد و دیگران را به پیروی و اطاعت از خط مشی ایشان فرا می‌خواند. وی در پیام به روحانیان نجف‌آباد، امام‌خمینی را مرجع عظیم‌الشأن خواند (منتظری، پیام‌ها، ۱/۱ ـ ۲) و در پیامی به ارتش ایران نیز، ایشان را قائد بزرگ معرفی کرد و از آنان خواست که به ملت بپیوندند (همان، ۱/۹ ـ ۱۲).
| تعداد جلد = 2
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، منتظری با تأکید امام‌خمینی در جلسات ماه‌های نخست شورای انقلاب نیز حاضر می‌شد (بازرگان، ۲/۲۸۹؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۲۷ ـ ۴۳۰) و در انتخابات خبرگان قانون اساسی (۱۲/۵/۱۳۵۸)، به نمایندگی از سوی مردم تهران به مجلس خبرگان راه یافت و به ریاست این مجلس برگزیده شد (منتظری، خاطرات، ۱/۴۵ و ۴۵۲). او همچنین در تیرماه ۱۳۵۸ و در پی پیام امام‌خمینی مبنی بر اعلام روز ۲۶/۴/۱۳۵۸ به عنوان روز وحدت و دعوت به راهپیمایی (۹/۱۰۷)، پیامی در تأیید و حمایت از پیام ایشان صادر کرد و از عموم ملت خواست در این راهپیمایی شرکت کنند (منتظری، پیام‌ها، ۱/۴۷ ـ ۴۸). امام‌خمینی در ۲۱ شهریور ۱۳۵۸ و پس از رحلت سیدمحمود طالقانی، منتظری را به امامت جمعه تهران برگزید. ایشان در این پیام، او را مجاهدی بزرگ و فقیهی عالیقدر خطاب کرد که پاسداری از دژ محکم نماز جمعه را برعهده او می‌گذارد (۹/۴۹۲). منتظری در ۲۴ دی ۱۳۵۸، به دلیل نیاز حوزه علمیه قم به اشخاصی مانند او، از امامت جمعه تهران انصراف داد و به قم بازگشت (← امام‌خمینی، ۱۲/۱۱۶).
| تعداد صفحات =
از سوی دیگر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، موجب شد مبارزان بسیاری از کشورهای اسلامی، شخصیت‌ها و نمایندگان جنبش‌های آزادی‌خواه و رهایی‌بخش جهان برای عرض تبریک به امام‌خمینی به قم سفر کنند. بسیاری از این شخصیت‌ها در این سفر، با منتظری نیز دیدار می‌کردند و این موضوع وی را به یکی از چهره‌های سرشناس دنیای اسلام تبدیل کرد. یاسر عرفات، عبدالسلام جلود، نماینده انقلاب فلسطین در ایران، نمایندگان انقلاب صحرا، نمایندگان انقلابیان مسلمان زیمبابوه، هیئت اریتره‌ای و شخصیت‌های الجزایری از اشخاص و گروه‌هایی بودند که با وی دیدار و گفتگو کردند (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۱۰). در یکی از این سفرها و گفتگوی جمعی از دانشجویان سودان با امام‌خمینی، ایشان توضیح درباره انقلاب اسلامی مردم ایران و مراحل پس از تشکیل جمهوری اسلامی را به علمای دیگر مانند منتظری واگذار کرد (۷/۲۵۳).
| قطع = وزیری
منتظری حمایت از محرومان جهان را وظیفه خود می‌دانست و معتقد بود مسئله فلسطین مسئله‌ای جهانی است و مسجدالاقصی به همه کشورهای اسلامی تعلق دارد و همه در قبال آزادی آن مسئول‌اند (ایزدی، مصطفی، مسائل جهانی، ۱۴۹و۱۵۰)؛ از این‌رو پس از پیام امام‌خمینی درباره اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس (۹/۲۶۷)، از این طرح و اهداف جهان‌شمول امام‌خمینی، قاطعانه حمایت کرد (منتظری، پیام‌ها، ۱/۵۹ ـ ۶۱) و ضمن دفاع از مواضع ایشان، موقع‌شناسی و دوراندیشی ایشان را ستود؛ به‌ویژه از عملکرد ایشان در مواقع حساس و برعهده‌گرفتن فرماندهی کل قوا در این شرایط، که موجب خنثی‌شدن نقشه‌های دشمنان می‌شود، ستایش کرد (همان، ۱/۶۸ ـ ۶۹). وی در همه پیام‌های خود، رهبری قاطع و تزلزل‌ناپذیر امام‌خمینی را تحسین می‌کرد و ایشان را زعیم عالیقدر (همان، ۱/۸۳) و قائد اعظم (همان، ۱/۷۷) خوانده و اقشار مختلف مردم را به حضور در خط واحد به رهبری ایشان تشویق می‌کرد (همان، ۱/۸۶).
| مجموعه =
منتظری امام‌خمینی را تبلور عینی خواست و اراده امت اسلامی و پیشتاز حرکت عظیم مردم می‌دانست و بر پیروی پیوسته از فرمان ایشان تأکید می‌کرد. او همچنین خاطرنشان می‌کرد در تاریخ سده‌های اخیر، رهبری با ظرفیت و شخصیت ایشان وجود ندارد (همان، ۱/۱۰۱ ـ ۱۰۳). وی پس از راهپیمایی وحدت‌بخش پانزده خرداد ۱۳۶۰، در تلگرامی به امام‌خمینی این راهپیمایی را تجدید بیعت امت با امامِ خود دانست و دعای خیر امام‌خمینی را پشتوانه معنوی مبارزان خواند (منتظری، رهنمودهای فقیه عالیقدر، ۱۹۴ ـ ۱۹۶). نیز در پی سخنان امام‌خمینی در پایان خرداد (۱۲/۴۴۶ ـ ۴۴۹) و اول تیر ۱۳۵۹ (۱۲/۴۵۴ ـ ۴۵۶) درباره اصلاح ادارات دولتی، منتظری ضمن معرفی خود به عنوان شاگرد امام‌خمینی، سخنان ایشان را سبب دمیدن روح تازه به انقلاب دانست و پشتیبانی ملت از رهبری ایشان را ستود (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱۰/۳۵۷).
| نسخه‌الکترونیکی =
رابطه امام‌خمینی با حسینعلی منتظری جدای از استاد و شاگردی، بسیار نزدیک و صمیمی بود. ایشان با اشاره به سالیان طولانیِ آشنایی با وی، او را یکی از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مردم معرفی کرده‌است (۵/۴۴۰) و برای نشان‌دادن جایگاه مردمی منتظری، بیش از دو میلیون رأی مردم به وی را یادآور شده‌است (۱۰/۳۲۱)؛ چنان‌که در آغاز نامه خود به منتظری در موضوع سیدمهدی هاشمی و تأکید بر لزوم حفظ حیثیت و قداست خود و دوری از هاشمی که محاکمه او را به دلیل اتهامات موجود، امری قطعی اعلام کرد، به علاقه آشکار خود به منتظری و طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک خود با وی سخن گفت و به مقام ارجمند علمی و عملی، مجاهدت با ستمگران و رنج‌های فراموش‌نشدنی او و نیز جایگاه و وارستگی کم‌نظیر وی اشاره کرد (۲۰/۱۳۶) (← مقاله هاشمی، سیدمهدی).
| ناشر = [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)]]
امام‌خمینی به‌جز سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۶ که منتظری را به عنوان یکی از چهار وصی خویش در امور مالی برگزیده بود (۲/۳۱۸ و ۳/۲۹۵)، در دی‌ماه ۱۳۵۸ نیز با لغو وصیت پیشین، منتظری و برادر خود سیدمرتضی پسندیده را وصی مطلق خود در جمیع امور، به‌ویژه وجوه شرعیه قرار داد (۱۲/۱۲)؛ همچنین در آبان ۱۳۶۱ در وصیت‌نامه شخصی خود که خطاب به سیداحمد خمینی نوشت، تأکید کرد مسئولیت حساب وجوه شرعیه‌ای که در نزد ایشان است، با منتظری است و هیچ‌یک از ورثه در آن حق ندارد (۱۷/۶۸ ـ ۶۹ و ۲۰۰). ایشان در چند مرحله و در احکام جداگانه، اختیار تعیین اعضای شورای عالی قضایی، احراز مقام اجتهاد و صلاحیت و نصب قضات را نیز به منتظری سپرد (همان، ۱۲/۴۱۱؛ ۱۵/۲۵۲، ۲۷۰ و ۱۷/۴۵۱) یا اشخاص انتخاب‌شده از سوی وی را تأیید کرد (۱۷/۴۸۸). ایشان در بعضی مسائل فقهی نیز ازجمله تعزیرات (۲۰/۱۰۹) و حکم مفسد فی الارض (۲۰/۳۹۷)، اجازه عمل به فتاوای فقهی منتظری را می‌داد؛ همچنین تعیین نمایندگی ولی فقیه در سپاه و دانشگاه، تعیین و احراز صلاحیت ائمه جمعه و قضات را به منتظری سپرد (منتظری، خاطرات، ۱/۴۸۸ ـ ۴۹۱). تعیین امامت جمعه شهر کرد در شهریور ۱۳۵۸ از سوی منتظری، یکی از این موارد بود که با تأیید امام‌خمینی همراه شد (۹/۴۴۸).
| محل نشر = [[تهران]] - [[ایران]]
امام‌خمینی همچنین در اسفند ۱۳۵۹ در پاسخ به نامه منتظری درباره تشکیل شورای مدیریت حوزه و تعیین اعضای آن، افراد پیشنهادی او را تأیید کرد (۱۴/۱۶۰) و نیز سال ۱۳۶۲، با پیشنهاد منتظری برای تشکیل ستاد اصلاح امور زندان‌ها، موافقت کرد (۱۷/۴۵۰). ایشان در موارد مختلف، با تأیید صلاحیت منتظری، وی را برای پاسخ به سؤالات پاسداران، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مسئولان در امور مختلف، شایسته می‌دانست (۱۲/۴۵۵، ۱۵/۳۲۲ و ۲۰/۱۱۰) یا از دیدگاه‌ها و پیشنهادات او در نصب افراد (۱۵/۴۳۶)، یا شیوه اداره برخی امور مانند وقفنامه مؤسسه همدانیان (۱۹/۴۱۸ ـ ۴۱۹)، استفاده می‌کرد. ایشان همچنین از پیشنهاد منتظری در بزرگداشت میلاد رسول خدا(ص) و اعلام «هفته وحدت»، استقبال و آن را تأیید کرد (۱۵/۴۴۰ و ۴۵۵). از نظر ایشان، منتظری، فردی عالم، صالح، ارزنده و متعهد بود که در حبس‌ها و زجرهایی که کشیده، به پختگی رسیده‌است (۱۰/۱۶، ۴۹۴، ۵۲۱ و ۱۲/۴۵۵)؛ چنان‌که پس از شهادت محمد منتظری در حادثه ۷ تیر ۱۳۶۰، امام‌خمینی در پیام تسلیتی خطاب به منتظری، با اشاره به شناخت خود از فرزند ایشان، او را فردی فداکار، متعهد، متفکر و هدفدار معرفی کرد که با دید وسیع خود، در گسترش مکتب اسلام تلاش می‌کرد و تربیت چنین فرزندی را باید به وی تبریک گفت (۱۴/۵۱۱) (← مقاله منتظری، محمد).
| تاریخ نشر =۱۳۷۳ش/ ۱۴۱۴ق.
در سال ۱۳۶۴، نمایندگان دوره اول مجلس خبرگان رهبری، انتخاب حسینعلی منتظری را به سمت جانشین رهبری در دستور کار قرار دادند (هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۱۹۱)؛ این در حالی بود که منتظری مخالف این انتخاب بود و در نامه‌ای خطاب به علی‌اکبر مشکینی، رئیس مجلس خبرگان، به نارضایتی خود از مسئله قائم‌مقامی تصریح کرد و از خبرگان خواست تا از انتخاب وی به عنوان جانشین امام‌خمینی در زمان حیات ایشان، صرف‌نظر کنند (هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۱۷؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۷۲). سرانجام پس از بحث و بررسی، وی با بیش از دوسوم آراء مصداق صدر اصل ۱۰۷ قانون اساسی (پذیرفته‌شدن به مرجعیت و رهبری از طرف مردم) شناخته شد و جانشینی او تصویب شد (هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۱۷).
| نوبت چاپ = اول
این انتخاب که بازتاب وسیع داخلی و جهانی یافت (همان، ۳۳۳ و ۳۳۵)، مخالفانی نیز داشت (همان، ۳۴۶). پس از این انتخاب، بعضی مسئولیت‌ها و اختیارات دیگر نیز به وی داده شد. او در این مقام در برخی از جلسات سران قوا، شرکت می‌کرد و با گروه‌های مردم دیدار داشت؛ اما برخی مواضع و اقدامات وی امام‌خمینی را به واکنش و تلاش برای رفع اشتباهات وی وامی‌داشت؛ ازجمله پس از ماجرای سیدمهدی هاشمی و دفاع منتظری از او (← مقاله هاشمی، سیدمهدی)، امام‌خمینی در ۱۲ مهر ۱۳۶۵ در نامه‌ای به منتظری، با خطاب قرار دادن او به عنوان فقیه عالیقدر، نسبت به مقام علمی و مبارزاتی او ابراز علاقه کرد و با اشاره به طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک با او و قداست، وجاهت و وارستگی کم‌نظیر وی، تأکید کرد که جمهوری اسلامی به مانند او نیاز دارد و این حیثیت مقدس باید از هر جنبه مصون باشد. ایشان پس از این مقدمه، تصریح کرد این موقعیت، به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ به‌ویژه با داشتن مخالفان مؤثر در حوزه علمیه قم که ممکن است دنبال بهانه‌ای باشند. ایشان این خطر بسیار مهم را به سبب انتساب سیدمهدی هاشمی به منتظری دانست و درباره حسن ظن او به هاشمی، هشدار جدی داد (‏۲۰/۱۳۷)؛ با این حال، امام‌خمینی در ۱۳ تیر ۱۳۶۷، در پاسخ نامه تسلیت منتظری به ایشان در سقوط هواپیمای مسافربری توسط امریکا، از هم‌دردی و تسلیت او تشکر کرد و او را ذخیره انقلاب نامید و از وی خواست مانند سایر مسئولان نظام، با پشتیبانی از فرماندهی جنگ و حفظ وحدت، تلاش کنند زحمات فرزندان انقلاب در جنگ به نتیجه برسد (۲۱/۶۸)؛ اما تلاش‌های بی‌ثمر امام‌خمینی و برخی دیگر از مسئولان، امام‌خمینی را به این نتیجه رساند که نظر اولیه خود درباره عدم قابلیت منتظری برای رهبری نظام را آشکار سازد و از او بخواهد که از قائم‌مقامی رهبری کناره‌گیری کند و این امر به استعفای وی منجر شد که شرح آن جداگانه بررسی شده‌است (← مقاله قائم‌مقام رهبری).
| شمارگان =
پس از درگذشت امام‌خمینی، منتظری در حالی‌که بیشتر اوقات تحت نظر بود، نزدیک به بیست سال به تدریس و تحقیق و بیان خاطرات خود پرداخت. سرانجام وی در روز ۲۹/۹/۱۳۸۸/ سوم محرم ۱۴۳۱ق در سن ۸۷سالگی درگذشت و پیکرش پس از تشییع در قم، در حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد (آفتاب یزد، ۲). وی در سال ۱۳۲۱ در بیست‌سالگی با خدیجه ربانی فرزند یکی از پیشه‌وران نجف‌آباد ازدواج کرد و حاصل آن، چهار فرزند دختر و سه پسر (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۸) ازجمله محمد منتظری است که در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت رسید (← مقاله منتظری، محمد).
| شابک =
از منتظری آثار و تألیفات فراوانی بر جای مانده‌است، ازجمله دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، کتاب الزکاة، کتاب الخمس و الانفال، کتاب الحدود، دراسات فی المکاسب المحرمه، التعلیقة علی العروة الوثقی، درس‌هایی از نهج البلاغه بیش از ۱۵ جلد، رساله حقوق، احکام، موعود ادیان و مناسک حج (آیت‌الله منتظری، پایگاه اطلاع‌رسانی).
| نوع رسانه =
منابع: آیت‌الله منتظری، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۵/۸/۱۳۹۷ش؛ اداره سیاسی ستاد نمایندگی ولایت فقیه سپاه، ایران از جدایی تا رویارویی، بررسی غائله ۲۳ آبان و ریشه‌های آن، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش؛ امینی، ابراهیم، خاطرات آیت‌الله ابراهیم، حاج‌امینی نجف آبادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش؛ ایزدی، محمد، گذری بر زندگی و اندیشه‌های آیت‌الله منتظری، بی‌جا، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، ۱۳۵۹ش؛ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر آیت‌الله منتظری، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش؛ همو، مسائل جهانی انقلاب اسلامی در بیانات آیت‌الله منتظری، تهران، ستاد برگزاری مراسم دهه فجر انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۱ش؛ آفتاب یزد، روزنامه، ۳۰/۹/۱۳۸۸ش؛ بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ باقی، عمادالدین، فلسفه سیاسی اجتماعی آیت‌الله منتظری، تهران، سرایی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش؛ روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش؛ لطفی، مجتبی، ستیز با ستم، تهران، خردآوا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ منتظری، حسینعلی، پیام‌ها، قسمت اول، گذری بر اندیشه‌های آیت‌الله منتظری، بی‌جا، نور، ۱۳۶۱ش؛ همو، حکیم فرزانه، چاپ‌شده در یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، زیر نظر عبدالکریم سروش، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش؛ همو، خاطرات آیت‌الله منتظری، قم، بی‌نا، ۱۳۷۹ش؛ همو، رهنمودهای فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله حسینعلی منتظری، از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی، بی‌جا، آزادگان نو، ۱۳۶۲ش؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، صلح و توسعه، گفتگوهای چالشی با آیت‌الله هاشمی، به اهتمام فؤاد صادقی، تهران، میراث اهل قلم، چاپ اول، ۱۳۹۷ش؛ همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
| وبسایت ناشر =
| مشخصات نشر =
}}
'''مَناهج الوصول الی علم الاصول''' کتابی شامل یک دوره [[مباحث الفاظ]] در [[علم اصول فقه]] از [[امام‌خمینی]]؛ عربی.
==درباره نویسنده==
[[امام‌خمینی]] نزدیک به دو دهه در [[حوزه علمیه قم]]، سه دوره [[اصول فقه]] در [[سطح خارج]] تدریس کرده که یک دوره آن کامل و دو دوره آن ناقص بوده‌است. کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول دستاورد بخشی از تدریس دوره دوم ایشان است که در سال‌های ۱۳۷۰ق/ ۱۳۳۰ش تا ۱۳۷۳ق/ ۱۳۳۳ش جریان داشته‌است و ایشان برابر شیوه خود پس از تدریس آن را نگاشته‌است. این کتاب شامل یک دوره کامل مباحث الفاظ است و تاریخ پایان نگارش آن ۲۱ شوال ۱۳۷۳ق ثبت شده‌است.<ref>سبحانی، مقدمه کتاب لمحات الاصول تألیف امام‌خمینی، ۳۲.</ref>
 
{{ببینید|تدریس امام‌خمینی}}
 
امام‌خمینی در هر بحث کوشیده‌است به بیان اصل مطلب بسنده کند و از طرح زواید و بحث‌های خارج از موضوع بپرهیزد. به همین هدف مبحث [[طلب و اراده]] را از کتاب حذف کرده و در رساله مستقلی آورده‌است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۲۴۲.</ref>
 
{{ببینید|الطلب و الاراده}}
 
همچنین در هر موضوعی تنها دیدگاه‌هایی را ذکر کرده که آنها را نادرست و قابل نقد می‌دانسته‌است. یکی از ویژگی‌های این اثر نقد برداشت‌های فلسفی و گاه کلامی اصولیانی، مانند [[محمدکاظم خراسانی]] و [[محمدحسین اصفهانی]] است. ایشان همچنین استفاده از اصطلاحات عرفانی را در مباحث اصولی و لفظی نابجا می‌انگارد و نیز یادآور می‌شود این‌گونه مباحث را باید به اهل آن واگذاشت.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۳۶۰ و ۳۷۸.</ref> در این نوشته، امام‌خمینی به مناسبت یادکرد اصولیان، به هر یک القابی داده<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۴۵، ۴۸، ۴۹، ۱۰۴، ۱۱۹ و ۱۳۳.</ref> که حاکی از نظر ایشان درباره شخصیت و اعتبار علمی آنان است.
==ساختار کتاب==
کتاب مناهج الوصول شامل یک مقدمه و پنج مقصد است و به ترتیب مباحث [[کفایة الاصول]] آخوند خراسانی سامان یافته‌است. در مقدمه، از چهارده امر بحث شده‌است. امر نخست به تبیین موضوع علم و تعریف علم اصول اختصاص دارد. امام‌خمینی با طرح تعاریف موجود درباره موضوع علوم، همه آنها را بی‌وجه خوانده و التزام به آنها را مردود شمرده‌است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۴۰ ـ ۴۲.</ref> از نظر ایشان تمایز علوم ریشه در اختلاف ذاتی علوم و اختلاف در سنخ قضایای آنها دارد.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۴۳.</ref> در امر دوم تا هشتم به [[مباحث وضع]]، چگونگی وضع، اقسام وضع، مجاز، چگونگی وضع الفاظ برای ذات معانی، چگونگی دلالت هیئات بر معانی و علایم حقیقت و مجاز پرداخته شده‌است. امر نهم به بحث از تعارض احوال و شک در ظهور لفظ در معنای پیش یا پس از نقل اختصاص دارد و پس از آن، در ذیل فصول دهم تا چهاردهم، مباحث [[حقیقت شرعیه]]، دلالت لفظ بر مصداق صحیح مفهوم خود یا اعم از آن، اشتراک یک لفظ در دو یا چند معنا، کاربرد لفظ در بیشتر از یک معنا و مسائل مربوط به [[مشتق اصولی|مشتق]] آمده‌است. ادامه جلد نخست به بخشی از مقصد اول، یعنی بحث اوامر اختصاص یافته و در آن از ماده امر، صیغه امر، بحث اجزا و [[مقدمه واجب]] بحث شده‌است.
 
در جلد دوم، ادامه مباحث مقصد اول، یعنی مباحث [[اقتضای امر به شیء و نهی از ضد آن]]، جواز امر با انتفای شرط، متعلق امر و نهی، بقای جواز پس از نسخ وجوب و اقسام واجب آمده‌است. پس از آن، در مقصد دوم، بحث نواهی و چگونگی تعلق نهی به طبایع و ماهیات، جواز [[اجتماع امر و نهی]] و دلالت نهی بر فساد ذکر شده‌است. موضوع مقصد سوم [[مفاهیم (اصول فقه)|مفاهیم]] است و طی چهار فصل، به‌ترتیب، چگونگی دلالت جملات شرطیه بر مفهوم و مفهوم‌های وصف و غایت و استثنا بحث شده‌است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۱۷۵ ـ ۲۲۰.</ref> مقصد چهارم درباره [[عام و خاص]] و [[مطلق و مقید]] است. سرفصل‌های این مقصد عبارت‌اند از: مدلولات اسمای اجناس، فرق مطلق و عام، عدم احتیاج عام به مقدمات حکمت، اقسام عموم و خروج برخی الفاظ از عموم. سرانجام در پنجمین مقصد به مطلق و مقید پرداخته شده‌است. امام‌خمینی در این مقصد، نخست به تعریف مطلق و مقید می‌پردازد. سپس اسم جنس و ماهیت و اقسام آن را بررسی می‌کند و در پایان مقدمات حکمت و وجوه گوناگون مطلق و مقید و احکام هر یک از آنها را بازمی‌گوید.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۲۲۹ ـ ۳۳۹.</ref>
 
{{ببینید|مفاهیم|مطلق و مقید}}
 
در میان مطالب ارائه‌شده، چندین نظر وجود دارد که از برجستگی خاصی برخوردار است و برخی از آنها از نوآوری‌های امام‌خمینی به شمار می‌آید. خلاصه‌ای از این دیدگاه‌ها بدین شرح است:
#امام‌خمینی ضمن نقد نظر مشهور اصولیان، به‌ویژه آخوند خراسانی، درباره موضوع علم، استناد آنان به [[قاعده الواحد|قاعده فلسفی «الواحد»]] را ناشی از خلط میان واحد حقیقی و اعتباری دانسته و یادآور شده‌است این قاعده ناظر به واحد بسیط حقیقی من جمیع‌الجهات است که از هر نوع شایبه کثرت عاری است؛ اما وحدت علوم یک نوع وحدت اعتباری است و وحدت حاکم بر آنها وحدت سنخی است.<ref>امام خمینی، مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۳۵ و ۴۲.</ref>
#بنا به عقیده مشهور اصولیان، اگر وضع عام و موضوعٌ‌له خاص باشد، اشکالی ندارد؛ ولی عکس آن ممتنع است. امام‌خمینی ضمن نادرست‌خواندن این عقیده افزوده‌است اگر وضع، آینه برای موضوعٌ‌له باشد، هر دو صورت محال است و اگر جنبه انتقال لفظ برای مصادیق آن، هرچند به‌اجمال لحاظ شود، هر دو حالت ممکن است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۵۹ ـ ۶۰.</ref>
#از دیدگاه امام‌خمینی، به شهادت طبع سلیم و بررسی کلام خطبا و شعرای عرب و فارس، نظریه مشهور در باب مجاز باطل است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۱۰۴ و ۱۰۶.</ref> به نظر ایشان زیبایی به‌کارگیری مجاز در آن نیست که لفظی به‌عاریت جایگزین لفظی دیگر شود، بلکه در آن است که معنایی به جای معنای دیگر بنشیند؛ بنابراین لفظ در همه کاربردهای مجاز در موضوعٌ‌له به‌کار گرفته می‌شود؛ ولی مقصود جدی برخلاف استعمال است؛ زیرا تطبیق معنای موضوعٌ‌له بر مقصود جدی با این ادعاست که این مقصود جدی مصداق آن کلی است؛ چون در غیر این صورت، کلام از اوج زیبایی به حضیض برودت و ابتذال فرومی‌افتد و مقصود از مجازگویی به‌یکباره گم می‌شود؛<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۱۰۶.</ref>
#یکی از مهم‌ترین دیدگاه‌های اصولی امام‌خمینی، نظریه خطابات قانونی است.<ref>خمینی، تحریرات فی الاصول، ۳/۴۵۵.</ref> ایشان کلیه [[خطابات شرعی]] را از نوع خطابات کلی و قانونی دانسته و معتقد است اصولیان بدین سبب که میان خطابات عمومی و شخصی خلط کرده‌اند، در حل بسیاری از مشکلات عاجز مانده‌اند.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۲۵.</ref> از دیدگاه ایشان، قول به اشتراک تکلیف میان عالم و جاهل، عاجز و قادر، غافل و ملتفت، ناسی و ذاکر و همچنین مکلف‌بودن کفار به فروع نیز تنها با عمومی‌بودن خطابات شرعی توجیه‌شدنی است؛ چون هدف اصلی در خطابات شخصی، برانگیختن مکلفان بر عمل است و در موارد یادشده، عجز و جهل و غفلت و بی‌ایمانی مانع از انبعاث است و در نتیجه نه‌تنها خطاب به آنها قبیح است، بلکه اصولاً چنین خطابی معقول نیست؛ در صورتی که در خطابات عمومی چنین محذوراتی در میان نیست و رویه‌ای کاملاً عقلایی است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۲۶ ـ ۲۸.</ref> {{ببینید|خطابات قانونی}}
#در مسئله «متعلق اوامر و نواهی» اصولیان دیدگاه‌های مختلفی دارند: برخی مسئله را عقلی محض یا مبتنی بر آن می‌دانند و آن را بر اساس [[اصالت وجود|اصالةالوجود]] و [[اصالت ماهیت|اصالةالماهیه]] می‌بینند.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۶۳.</ref> برخی دیگر معتقدند [[اوامر و نواهی]] یا به طبایع تعلق می‌گیرند یا به وجود خارجی<ref>عراقی، نهایة الافکار، ۲/۳۸۰.</ref> و برخی نیز بحث را از نوع لغوی می‌پندارند و به‌تبادر آن را متعلق به طبایع می‌دانند؛<ref>حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۱۰۷.</ref> ولی امام‌خمینی بحث را از فضای [[علم منطق]] خارج می‌سازد و حساب ماهیات اعتباری مخترعه شرع را غیر از [[کلی طبیعی]] می‌داند و حتی معتقد است این بحث مختص به صیغه امر و نهی نیست، بلکه بحث در متعلق طلب است؛ از این‌رو اوامر و نواهی را مطلقاً متعلق به طبایع می‌داند؛ چنان‌که معتقد است امر، متعلق به نفس ماهیت است و مرآتیت ماهیت برای افراد نامعقول است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۶۸ ـ ۶۹.</ref>
 
==دیدگاه‌های ابتکاری امام خمینی==
دیدگاه‌های ابتکاری امام‌خمینی را در [[حوزه علمیه|حوزه‌های علمیه]]، شاگردان ایشان بررسی و نقد کرده‌اند. فرزند ایشان، [[سیدمصطفی خمینی]] از نخستین کسانی بود که در درس‌های خارج اصول خود، به بررسی این مبانی پرداخت.<ref>جم.</ref>. بعدها [[محمدحسن قدیری]] نیز به او پیوست و به نقد و تحلیل این نظریات پرداخت.<ref>(۱/جم.</ref> بااین‌همه بیشتر اصولیان معاصر، امام‌خمینی را هم در روش و هم در ارائه برداشت‌های اصولی نو و خلاف مشهور ستوده‌اند و دیدگاه‌های او را مایه حل مشکلات این علم دانسته‌اند.<ref>فاضل، مقدمه کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۱۶؛ لنگرودی، مقدمه کتاب جواهر الاصول تألیف امام‌خمینی، ۱/۱۶؛ مؤمن، تسدید الاصول، ۱/جم؛ قدیری، المباحث فی علم الاصول، ۱/جم.</ref>
 
امام‌خمینی نگارش مناهج الوصول را در شنبه ۲۴ شوال ۱۳۷۳ق به پایان برده‌است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۲/۳۳۹.</ref> نگارش این اثر پس از نوشتن قسمت [[امارات]] و اصول بوده‌است که در دوره اول تدریس شده بود. برخی مطالب کتاب نیز گواه این است که ایشان این کتاب را پس از [[انوار الهدایه]] و [[رساله‌های الاستصحاب]]، [[الاجتهاد و التقلید]]، [[برائت]]، [[التعادل و الترجیح]] و [[رساله الطلب و الاراده]] نگاشته‌است.<ref>امام خمینی،مناهج الوصول الی علم الاصول، ۱/۴۲، ۲۴۶، ۳۲۰، ۳۲۲ و ۲/۲۵۹، ۲۷۶ ـ ۲۷۷.</ref>
 
در معرفی این اثر، برخی به‌اشتباه آن را به سیدمصطفی خمینی نسبت داده‌اند<ref>جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع)، ۳۵۷.</ref> و برخی دیگر آن را از تألیفات فقهی امام‌خمینی دانسته‌اند و در مقام معرفی آن، تنها به ذکر دیدگاه‌های ایشان درباره ملاک وحدت علوم و تعریف علم اصول بسنده و جز چند صفحه جلد نخست آن را گزارش نکرده‌اند.<ref>جده، نکاتی چند درباره مناهج الوصول الی علم الأصول، ۲۲۳.</ref>
==اطلاعات نشر==
این اثر را نخستین بار در فروردین ۱۳۷۳ش/ شوال ۱۴۱۴ق، [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی]] در دو جلد با قطع وزیری، همراه با دو مقدمه تحقیق (مقدمه [[محمد فاضل لنکرانی]] درباره علم اصول و روش اصولی امام‌خمینی و مقدمه ناشر درباره مراحل تحقیق و آماده‌سازی کتاب) چاپ کرده‌است.<ref>امام خمینی، مناهج الوصول الی علم الأصول، ۱/۲۱.</ref> چاپ دوم آن به فاصله کمتر از یک سال در رجب ۱۴۱۵ق انتشار یافت.<ref>امام خمینی، مناهج الوصول الی علم الأصول، ۱/۴ و ۲/۴.</ref> این اثر در جلد ۱ و ۲ [[موسوعة الامام‌الخمینی]] به همراه آخرین تحقیقات در سال ۱۳۹۲ به چاپ رسیده‌است.
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
==منابع==
{{منابع|۲}}
*امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
*جده، مخلص، نکاتی چند درباره مناهج الوصول الی علم الأصول، مجله حضور، شماره ۱۱، ۱۳۷۴ش.
*جواهری، محمدرضا، اجتهاد در عصر ائمه معصومین(ع)، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
*حائری اصفهانی، محمدحسین، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، قم، دار احیاء العلوم الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
*خمینی، سیدمصطفی، تحریرات فی الاصول، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
*سبحانی، جعفر، مقدمه کتاب لمحات الاصول تألیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم ..چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
*عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، علی‌بن‌آخوند، نهایة الافکار، تقریر محمدتقی بروجردی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
*فاضل لنکرانی، محمد، مقدمه کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول، تألیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
*قدیری، محمدحسن، المباحث فی علم الاصول، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
*لنگرودی، مرتضوی، سیدمحمدحسن، مقدمه کتاب جواهر الاصول تألیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
*مؤمن قمی، محمد، تسدید الاصول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۲۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۴۰

منتظری، حسینعلی، شاگرد و وکیل امام‌خمینی، فقیه مبارز، رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و قائم‌مقام رهبری. حسینعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ در شهر نجف‌آباد از توابع اصفهان به دنیا آمد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴). پدرش حاج‌علی، معروف به رضا میرزامحمد، کشاورز بود و در عین حال امامت جماعت هم می‌کرد و به خوبی می‌توانست از عهده پاسخگویی به مسائل شرعی برآید. او همچنین درس تفسیر قرآن و اخلاق و بیان احکام برگزار می‌کرد و مردم برای رفع اختلافات خود به وی مراجعه می‌کردند (همان، ۱/۲۶ ـ ۳۰؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۳ ـ ۵۴). حاج‌علی منتظری در خرداد ۱۳۶۸ درگذشت. مادر منتظری، شاه‌بیگم سبحانی از زنان پرهیزکار نجف‌آباد به شمار می‌رفت و در تعلیم و تربیت فرزندان خود تلاش فراوان می‌کرد. او در سال ۱۳۴۹ درگذشت (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴). منتظری از شش‌سالگی آموزش مسائل شرعی و مقدمات عربی را نزد پدر آغاز کرد و هم‌زمان چند ماهی به دبستان ملی رفت؛ ولی مدرسه را ترک کرد و به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. او در سیزده‌سالگی به تشویق و همراه روحانی سرشناس نجف‌آباد، احمد حججی به قم رفت، حدود ده ماه در قم ماند و ادبیات را نزد غلامحسین منصور و شرائع الاسلام را نزد ابراهیم ریاضی فرا گرفت؛ ولی به سبب مشکلات مالی نتوانست در قم بماند و به ناچار به نجف‌آباد بازگشت (همان، ۱/۳۴؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۳ ـ ۵۴ و ۵۶). او به حوزه اصفهان رفت و در مدرسه جده بزرگ ساکن شد و به مدت چهار سال نزد استادانی چون سیدمحمد هاشمی قهدریجانی و محمد عالم نجف‌آبادی ادامه تحصیل داد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۶ ـ ۵۸). منتظری در سال ۱۳۲۰ به قم بازگشت و در مدرسه حاج‌ملاصادق ساکن شد و به درس کفایة الاصول سیدمحمد محقق داماد رفت و در این درس با مرتضی مطهری آشنا و هم‌بحث شد (← مقاله مطهری، مرتضی). او پس از مدتی به پیشنهاد و اصرار مطهری به مدرسه فیضیه نقل مکان کرد و با وی هم‌حجره شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹) و به مدت یازده یا نزدیک دوازده سال با هم هم‌بحث بودند (منتظری، خاطرات، ۱/۸۸؛ همو، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۱ ـ ۱۷۳). او در درس عبدالرزاق قائنی، سیدمحمدرضا بهاءالدینی، سیداحمد خوانساری، سیدصدرالدین صدر و سیدعلی یثربی کاشانی نیز حاضر می‌شد (همان، ۱/۸۷، ۸۸، ۹۵ و ۱۰۲) و در ادامه با مرتضی مطهری در درس خارج سیدمحمد محقق داماد و سیدمحمد حجت شرکت کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹). آنان روزهای پنجشنبه و جمعه در درس اخلاق امام‌خمینی در مدرسه فیضیه حاضر می‌شدند که باعث آشنایی منتظری با امام‌خمینی شد (منتظری، خاطرات، ۱/۹۰). در سال ۱۳۲۳ که سیدحسین بروجردی به قم هجرت کرد، منتظری و مطهری در درس خارج فقه و اصول وی نیز حاضر شدند. منتظری هر دو درس فقه و اصول را یادداشت و تقریر کرد و به همین سبب بروجردی به وی توجه می‌کرد. وی بخشی از این تقریرات را با عنوان نهایة الاصول و البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹ ـ ۴۰ و ۴۸) و نیز کتاب الصلاة تهیه و بعدها منتشر کرد. منتظری و مطهری همچنین بخش حکمت شرح منظومه حکیم سبزواری و مبحث نفس اسفار اربعه را از امام‌خمینی آموختند. زمانی که درس بروجردی شلوغ شد، منتظری و مطهری مباحث عقلی علم اصول را به درخواست خودشان نزد امام‌خمینی شروع کردند و از همین‌جا بود که تدریس خارج اصول ایشان آغاز شد (همان، ۱/۳۹ ـ ۴۰؛ منتظری، خاطرات، ۱/۹۱ و ۹۳) (← مقاله تدریس امام‌خمینی). منتظری از شاگردان خاص و برجسته حوزه درس امام‌خمینی به شمار می‌رفت. او بحث‌های اصولی استصحاب و تعادل و تراجیح ایشان را نوشت که بعدها با نام محاضرات فی الاصول چاپ شد؛ چنان‌که بحث فقهی زکات امام‌خمینی را نگاشت (منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۴). وی به همراه مرتضی مطهری در درس فلسفه سیدمحمدحسین طباطبایی نیز شرکت می‌کرد که همین بحث مبنای نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم از سوی طباطبایی شد (همان، ۱/۹۴؛ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۰). منتظری پس از هجده سال تحصیل در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسید (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۸). او که از مدرسان درس‌های سطح بود، از سال ۱۳۴۲ به تدریس خارج فقه پرداخت که شروع آن بحث روزه و سپس خمس بود (منتظری، خاطرات، ۱/۲۴۷). او چند بار شرح منظومه را تدریس کرد و حتی مقدار زیادی از اسفار را در زندان اوین درس گفت (همان، ۱/۹۳ و ۹۴)؛ چنان‌که پیش از آن افزون بر شرح باب حادی‌عشر، بخشی از شرح تجرید علامه حلی را درس گفته بود (همان، ۱/۹۶). وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دوره‌های درسی خود شاگردان فراوانی داشت که از آن میان می‌توان سیدمصطفی خمینی، سیدموسی صدر، یوسف صانعی، محمد فاضل لنکرانی، سیدعلی خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها، سیدهادی خامنه‌ای، اسدالله بیات زنجانی، سیدمصطفی محقق داماد، رضا استادی و محمد امامی کاشانی را نام برد (باقی، ۲۱ ـ ۲۲). با آغاز مبارزات امام‌خمینی در سال ۱۳۴۱ منتظری با تمام وجود در کنار استاد خود قرار گرفت. در خرداد ۱۳۴۲ پس از بازداشت امام‌خمینی و انتقال ایشان به تهران، منتظری با فعالیت‌های افشاگرانه، مردم اصفهان، به‌خصوص نجف‌آباد را به اعتراض به بازداشت ایشان و اعتصاب دعوت کرد که در پی آن یک هفته بازار و مغازه‌های نجف‌آباد تعطیل شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۶۱). با تلاش وی علمای نجف‌آباد تلگرامی به امام‌خمینی در بازداشتگاه فرستادند (مرکز اسناد، ۳/۸۳) و خود او در نخستین فرصت به علمای مهاجر در تهران پیوست (روحانی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۶۹). وی افزون بر شرکت در این جمع برای صدور اعلامیه علما در حمایت از امام‌خمینی و مطرح‌کردن ایشان به عنوان مرجع تقلید، فعالیت جدی انجام داد؛ ازجمله به همراه ابراهیم امینی اعلامیه حمایت را برای تکمیل امضاها به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) بردند که سیدکاظم شریعتمداری و برخی از علما آنجا حضور داشتند. پس از امضای اعلامیه، منتظری به دست نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بازداشت و چند ساعت بازجویی شد و آزار دید؛ ولی به سبب اینکه این اعلامیه را به امینی داده بود، نیروهای ساواک از به دست آوردن مدرک، ناکام ماندند و او آزاد شد (امینی، ۱۹۴؛ روحانی، ۱/۶۷۲). منتظری ازجمله دوازده تن از علمای مطرح آن زمان بود که در تأیید مرجعیت امام‌خمینی اعلامیه صادر کردند (امینی، ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ روحانی، ۱/۶۷۲) و در ادامه به همراه جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم، نامه‌ها و تلگرام‌های اعتراض‌آمیزی خطاب به هیئت دولت به نخست‌وزیری اسدالله علم و سپس حسنعلی منصور نوشت (مرکز اسناد، ۳/۱۰۴ و ۱۰۹). پس از تبعید امام‌خمینی به ترکیه نیز منتظری به همراه فضلا نامه‌ای اعتراض‌آمیز به امیرعباس هویدا نوشت (همان، ۳/۱۳۶). پس از انتقال امام‌خمینی از ترکیه به عراق، منتظری به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی در دیداری با مراجع تقلید تلاش کرد آنان را به اقدام اساسی درباره بازگشت امام‌خمینی وادار کند. وی جلسه‌ای با حضور فضلای مبارز در خانه خود تشکیل داد و در آن تصمیم گرفته شد در اعتراض به تبعید امام‌خمینی به نجف، درس‌های حوزه برای مدت یک هفته تعطیل شود و طلاب دست به اعتصاب بزنند و در اطلاعیه‌ای مردم را نیز به اعتصاب عمومی دعوت کنند (روحانی، ۱/۱۲۰۹)؛ اما پیش از اقدام عملی آنان، ساواک، فرزند وی محمد منتظری را بازداشت کرد و هم‌زمان با عید نوروز ۱۳۴۵ منتظری نیز به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی بازداشت و زندانی شد (همان، ۱/۱۲۱۲). این زندان با شکنجه‌های روحی و جسمی، حدود هفت ماه به طول انجامید؛ اما رژیم نتوانست کوچک‌ترین اعترافی از منتظری و فرزندش بگیرد (همان، ۱/۱۲۱۸). منتظری پس از شش ماه تحمل وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها در زندان قزل قلعه به همراه ربانی شیرازی، در ۱۶/۶/۱۳۴۵، شکوائیه‌ای خطاب به مراجع تقلید و مراجع قانونی و قضایی کشور نوشت و جنایت‌های انجام‌گرفته در مورد وی و فرزندش را در آن توضیح داد (مرکز اسناد، ۲/۱۴۹). آنان در ۳۰/۶/۱۳۴۵ نامه دیگری به دادستانی ارتش نوشته، تهدید کردند در صورت رسیدگی‌نکردن، اعتصاب غذا خواهند کرد (لطفی، ۱/۱۵۲). منتظری در ۲۴/۷/۱۳۴۵ بر اثر فشار افکار عمومی از زندان آزاد شد و پس از چهار ماه با اینکه ممنوع‌الخروج بود، پنهانی به عراق رفت و برای تبادل نظر درباره ادامه نهضت با امام‌خمینی دیدار و گفتگو کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۷۸ ـ ۷۹). وی روز ۷/۱/۱۳۴۶ هنگام بازگشت از عراق، به دست پاسگاه ژاندارمری مرزی بازداشت و به تهران اعزام شد و زیر شکنجه قرار گرفت. او در ۲۵/۴/۱۳۴۶ از زندان آزاد شد (همان، ۱/۸۲) و امام‌خمینی در تلگرامی از نجف به وی که در نجف‌آباد بود، آزادی وی را تبریک گفت (۲/۱۴۷) و در ۲۲/۷/۱۳۴۶ برابر رأی کمیسیون امنیت اجتماعی قم به سه ماه اقامت اجباری در مسجد سلیمان محکوم شد (همان، ۱/۸۶). هنوز چند ماهی از پایان تبعید منتظری نگذشته بود که دوباره بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل شد (همان، ۱/۹۱). منتظری در این دادگاه به دفاع از خود پرداخت و در دفاعیه مکتوب، ضمن حمایت از مبارزات و مقام علمی و حوزوی امام‌خمینی، اتهامات وارد بر خود را رد کرد (مرکز اسناد، ۲/۱۵۹ ـ ۱۶۰). این دادگاه، او را به سه سال زندان محکوم کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۱). وی در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد شد و به قم بازگشت؛ اما ساواک مانع از حضور وی در این شهر شد و او را به اقامت در نجف‌آباد مجبور کرد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۲). امام‌خمینی در ۱۶/۷/۱۳۴۹ در تلگرامی به وی درگذشت مادرش را تسلیت گفت و اظهار همدردی کرد (۲/۳۰۲). منتظری هیچ‌گاه از ایفای نقش انقلابی کوتاه نیامد و در مسجد جامع شهر نجف‌آباد، نماز جماعت و جمعه اقامه می‌کرد و در ضمن خطبه‌های آن به افشاگری علیه رژیم ادامه می‌داد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۰۶ ـ ۱۰۷). اقامت اجباری وی در نجف‌آباد تا تابستان ۱۳۵۲ ادامه داشت (همان، ۱/۱۴۹). پس از رحلت سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید وقت، منتظری به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی و نُه نفر از مدرسان حوزه در خرداد ۱۳۴۹ بیانیه‌ای صادر و در آن، امام‌خمینی را «مرجع اعلم تقلید» معرفی کردند (مرکز اسناد، ۲/۱۷۸). منتظری که در زمره روحانیان مبارز در خط امام‌خمینی، شهره بود، در سال ۱۳۵۲ برای سه سال به شهر طبس تبعید شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۵۲). در طول یک سال اقامت اجباری در طبس، به گزارش ساواک تعداد ۴۳۰ نفر از افراد سرشناس و روحانیان از شهرهای قم، اصفهان، یزد و نجف‌آباد به طبس رفتند و با وی دیدار کردند (همان، ۱/۱۶۵)؛ از این‌رو ساواک خود را مجبور دید پیش از پایان مدت، محل تبعید منتظری را تغییر دهد و وی را در ۲۱/۵/۱۳۵۳ به خلخال منتقل کند (همان، ۱/۱۷۱؛ منتظری، پیام‌ها، ۱/۳۰۸). وی در نامه‌ای به صادق احمدی وزیر دادگستری وقت به این اقدام غیر قانونی اعتراض کرد (مرکز اسناد، ۲/۱۹۷). حضور وی در شهر خلخال نیز استقبال مردم و علمای منطقه را در پی داشت و به همین دلیل رئیس شهربانی کشور در نامه‌ای به کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم، خواستار تغییر محل تبعید وی شد و او در ۲۰/۹/۱۳۵۳ به شهر سقز در استان کردستان تبعید شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۷۶ و۱۸۰). منتظری در تیر ۱۳۵۴ از سقز به تهران انتقال یافت و پس از بازجویی در زندان کمیته مشترک، به زندان اوین منتقل شد و شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. او سرانجام در یک دادگاه نظامی به ده سال زندان محکوم شد که با سیدمحمود طالقانی هم‌سلول بود (همان، ۱/۱۸۴). کسان دیگری از سران مبارزه نیز در این دوره با وی در زندان بودند؛ ازجمله حسن لاهوتی و هاشمی رفسنجانی که سه سال با وی هم‌بند بودند و منتظری اقدام به اقامه نماز جمعه در زندان نیز کرد، اما ساواک از آن جلوگیری کرد (هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۲). با اوج‌گیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۷ و درخواست‌های مکرر برای آزادی زندانیان سیاسی رژیم پهلوی، به‌ویژه منتظری و سیدمحمود طالقانی، در ۹/۸/۱۳۵۷ وی به همراه طالقانی، از زندان آزاد و با استقبال باشکوه مردم در قم مواجه شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۹۱). به همین مناسبت امام‌خمینی از پاریس، نامه‌ای خطاب به منتظری نوشت و در آن با وصف وی به عنوان شخصیتی بزرگوار و خدمتگزار به اسلام و ملت، تأکید کرد از دستگاه ستمگر حاکم هیچ بعید نیست که با اعمال شکنجه‌های قرون وسطایی و محروم‌کردن مردان دین و سیاستی چون او از ابتدایی‌ترین حقوق بشر یعنی آزادی، راه چپاول ذخایر کشور را برای بیگانگان باز بگذارد. ایشان با اشاره به منطق جیمی کارتر در ایجاد فضای باز سیاسی که همان وابستگی همه نهادهای کشور و دربندبودن روشنفکران و علمای آزادی‌خواه است و نیز فرصت به‌وجودآمده در خیزش عمومی ملت ایران در برابر رژیم، همه جناح‌های پیشرو از علما تا روشنفکران را موظف دانست که این فرصت الهی در هدایت مردم را از دست ندهند و از خواست ملت که برچیده‌شدن نظام سلطنت و قطع دست بیگانگان از غارتگری و دخالت در امور داخلی کشور است، به اندازه سرمویی عقب ننشینند که در آن صورت، هدردادن خون جوانان، تباه‌شدن همه‌جانبه کشور و نابودی احکام بلکه اساس اسلام را در پی خواهد داشت و بالاترین خیانت است (۴/۲۶۱؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۰۸). امام‌خمینی در ۱۱/۸/۱۳۵۷ نیز در مصاحبه‌ای درباره ادامه نهضت، تظاهرات بزرگ مردم قم در روز دهم آبان را برای تجلیل از منتظری به عنوان مخالف محمدرضا پهلوی دانست و تأکید کرد مردم از هر نغمه ضد شاه استقبال می‌کنند (۴/۲۶۴). منتظری محتوای پیام امام‌خمینی را به‌خوبی دریافت و در نامه‌ای به امام‌خمینی بر ادامه مبارزه تأکید کرد (مرکز اسناد، ۲/۴۳۹). او با صدور اعلامیه، مردم را به راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در نوزدهم و بیستم آذر دعوت کرد (همان، ۲/۵۱۲) و روز ۲۷/۹/۱۳۵۷ برای دیدار و تبادل‌نظر با امام‌خمینی به پاریس رفت (منتظری، خاطرات، ۱/۴۱۶ ـ ۴۱۷). امام‌خمینی پیش از این سفر، در پاسخ به پرسش خبرنگاری، با اشاره به شناخت طولانی‌مدت خود از منتظری، وی را از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مسلمانان دانست (۵/۴۴۰). منتظری در این سفر که یک‌ماه طول کشید، علاوه بر دیدار با امام‌خمینی، مصاحبه‌هایی نیز با بعضی از روزنامه‌ها داشت و مسائل انقلاب و گرفتاری‌های مردم ایران را در آن تشریح کرد و به همراه فرزند خود محمد منتظری در پایان دی ۱۳۵۷ پس از سفر به عراق از مرز خسروی وارد ایران شد (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۰۰). بهمن ۱۳۵۷ که شاپور بختیار برای ممانعت از ورود امام‌خمینی به کشور، فرودگاه‌ها را بست (← مقاله بازگشت امام‌خمینی)، منتظری به همراه سایر علما از قم به تهران رفت و در دانشگاه تهران به جمع روحانیان متحصن در مسجد دانشگاه پیوست. او در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در مراسم استقبال از امام‌خمینی در فرودگاه مهرآباد نیز حضور یافت (همان، ۱/۲۰۲؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۳۰). منتظری از یاران نزدیک امام‌خمینی بود و در طول دوران مبارزه، در پیام‌های خود، از ایشان به بزرگی و احترام یاد می‌کرد و دیگران را به پیروی و اطاعت از خط مشی ایشان فرا می‌خواند. وی در پیام به روحانیان نجف‌آباد، امام‌خمینی را مرجع عظیم‌الشأن خواند (منتظری، پیام‌ها، ۱/۱ ـ ۲) و در پیامی به ارتش ایران نیز، ایشان را قائد بزرگ معرفی کرد و از آنان خواست که به ملت بپیوندند (همان، ۱/۹ ـ ۱۲). پس از پیروزی انقلاب اسلامی، منتظری با تأکید امام‌خمینی در جلسات ماه‌های نخست شورای انقلاب نیز حاضر می‌شد (بازرگان، ۲/۲۸۹؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۲۷ ـ ۴۳۰) و در انتخابات خبرگان قانون اساسی (۱۲/۵/۱۳۵۸)، به نمایندگی از سوی مردم تهران به مجلس خبرگان راه یافت و به ریاست این مجلس برگزیده شد (منتظری، خاطرات، ۱/۴۵ و ۴۵۲). او همچنین در تیرماه ۱۳۵۸ و در پی پیام امام‌خمینی مبنی بر اعلام روز ۲۶/۴/۱۳۵۸ به عنوان روز وحدت و دعوت به راهپیمایی (۹/۱۰۷)، پیامی در تأیید و حمایت از پیام ایشان صادر کرد و از عموم ملت خواست در این راهپیمایی شرکت کنند (منتظری، پیام‌ها، ۱/۴۷ ـ ۴۸). امام‌خمینی در ۲۱ شهریور ۱۳۵۸ و پس از رحلت سیدمحمود طالقانی، منتظری را به امامت جمعه تهران برگزید. ایشان در این پیام، او را مجاهدی بزرگ و فقیهی عالیقدر خطاب کرد که پاسداری از دژ محکم نماز جمعه را برعهده او می‌گذارد (۹/۴۹۲). منتظری در ۲۴ دی ۱۳۵۸، به دلیل نیاز حوزه علمیه قم به اشخاصی مانند او، از امامت جمعه تهران انصراف داد و به قم بازگشت (← امام‌خمینی، ۱۲/۱۱۶). از سوی دیگر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، موجب شد مبارزان بسیاری از کشورهای اسلامی، شخصیت‌ها و نمایندگان جنبش‌های آزادی‌خواه و رهایی‌بخش جهان برای عرض تبریک به امام‌خمینی به قم سفر کنند. بسیاری از این شخصیت‌ها در این سفر، با منتظری نیز دیدار می‌کردند و این موضوع وی را به یکی از چهره‌های سرشناس دنیای اسلام تبدیل کرد. یاسر عرفات، عبدالسلام جلود، نماینده انقلاب فلسطین در ایران، نمایندگان انقلاب صحرا، نمایندگان انقلابیان مسلمان زیمبابوه، هیئت اریتره‌ای و شخصیت‌های الجزایری از اشخاص و گروه‌هایی بودند که با وی دیدار و گفتگو کردند (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۱۰). در یکی از این سفرها و گفتگوی جمعی از دانشجویان سودان با امام‌خمینی، ایشان توضیح درباره انقلاب اسلامی مردم ایران و مراحل پس از تشکیل جمهوری اسلامی را به علمای دیگر مانند منتظری واگذار کرد (۷/۲۵۳). منتظری حمایت از محرومان جهان را وظیفه خود می‌دانست و معتقد بود مسئله فلسطین مسئله‌ای جهانی است و مسجدالاقصی به همه کشورهای اسلامی تعلق دارد و همه در قبال آزادی آن مسئول‌اند (ایزدی، مصطفی، مسائل جهانی، ۱۴۹و۱۵۰)؛ از این‌رو پس از پیام امام‌خمینی درباره اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس (۹/۲۶۷)، از این طرح و اهداف جهان‌شمول امام‌خمینی، قاطعانه حمایت کرد (منتظری، پیام‌ها، ۱/۵۹ ـ ۶۱) و ضمن دفاع از مواضع ایشان، موقع‌شناسی و دوراندیشی ایشان را ستود؛ به‌ویژه از عملکرد ایشان در مواقع حساس و برعهده‌گرفتن فرماندهی کل قوا در این شرایط، که موجب خنثی‌شدن نقشه‌های دشمنان می‌شود، ستایش کرد (همان، ۱/۶۸ ـ ۶۹). وی در همه پیام‌های خود، رهبری قاطع و تزلزل‌ناپذیر امام‌خمینی را تحسین می‌کرد و ایشان را زعیم عالیقدر (همان، ۱/۸۳) و قائد اعظم (همان، ۱/۷۷) خوانده و اقشار مختلف مردم را به حضور در خط واحد به رهبری ایشان تشویق می‌کرد (همان، ۱/۸۶). منتظری امام‌خمینی را تبلور عینی خواست و اراده امت اسلامی و پیشتاز حرکت عظیم مردم می‌دانست و بر پیروی پیوسته از فرمان ایشان تأکید می‌کرد. او همچنین خاطرنشان می‌کرد در تاریخ سده‌های اخیر، رهبری با ظرفیت و شخصیت ایشان وجود ندارد (همان، ۱/۱۰۱ ـ ۱۰۳). وی پس از راهپیمایی وحدت‌بخش پانزده خرداد ۱۳۶۰، در تلگرامی به امام‌خمینی این راهپیمایی را تجدید بیعت امت با امامِ خود دانست و دعای خیر امام‌خمینی را پشتوانه معنوی مبارزان خواند (منتظری، رهنمودهای فقیه عالیقدر، ۱۹۴ ـ ۱۹۶). نیز در پی سخنان امام‌خمینی در پایان خرداد (۱۲/۴۴۶ ـ ۴۴۹) و اول تیر ۱۳۵۹ (۱۲/۴۵۴ ـ ۴۵۶) درباره اصلاح ادارات دولتی، منتظری ضمن معرفی خود به عنوان شاگرد امام‌خمینی، سخنان ایشان را سبب دمیدن روح تازه به انقلاب دانست و پشتیبانی ملت از رهبری ایشان را ستود (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱۰/۳۵۷). رابطه امام‌خمینی با حسینعلی منتظری جدای از استاد و شاگردی، بسیار نزدیک و صمیمی بود. ایشان با اشاره به سالیان طولانیِ آشنایی با وی، او را یکی از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مردم معرفی کرده‌است (۵/۴۴۰) و برای نشان‌دادن جایگاه مردمی منتظری، بیش از دو میلیون رأی مردم به وی را یادآور شده‌است (۱۰/۳۲۱)؛ چنان‌که در آغاز نامه خود به منتظری در موضوع سیدمهدی هاشمی و تأکید بر لزوم حفظ حیثیت و قداست خود و دوری از هاشمی که محاکمه او را به دلیل اتهامات موجود، امری قطعی اعلام کرد، به علاقه آشکار خود به منتظری و طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک خود با وی سخن گفت و به مقام ارجمند علمی و عملی، مجاهدت با ستمگران و رنج‌های فراموش‌نشدنی او و نیز جایگاه و وارستگی کم‌نظیر وی اشاره کرد (۲۰/۱۳۶) (← مقاله هاشمی، سیدمهدی). امام‌خمینی به‌جز سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۶ که منتظری را به عنوان یکی از چهار وصی خویش در امور مالی برگزیده بود (۲/۳۱۸ و ۳/۲۹۵)، در دی‌ماه ۱۳۵۸ نیز با لغو وصیت پیشین، منتظری و برادر خود سیدمرتضی پسندیده را وصی مطلق خود در جمیع امور، به‌ویژه وجوه شرعیه قرار داد (۱۲/۱۲)؛ همچنین در آبان ۱۳۶۱ در وصیت‌نامه شخصی خود که خطاب به سیداحمد خمینی نوشت، تأکید کرد مسئولیت حساب وجوه شرعیه‌ای که در نزد ایشان است، با منتظری است و هیچ‌یک از ورثه در آن حق ندارد (۱۷/۶۸ ـ ۶۹ و ۲۰۰). ایشان در چند مرحله و در احکام جداگانه، اختیار تعیین اعضای شورای عالی قضایی، احراز مقام اجتهاد و صلاحیت و نصب قضات را نیز به منتظری سپرد (همان، ۱۲/۴۱۱؛ ۱۵/۲۵۲، ۲۷۰ و ۱۷/۴۵۱) یا اشخاص انتخاب‌شده از سوی وی را تأیید کرد (۱۷/۴۸۸). ایشان در بعضی مسائل فقهی نیز ازجمله تعزیرات (۲۰/۱۰۹) و حکم مفسد فی الارض (۲۰/۳۹۷)، اجازه عمل به فتاوای فقهی منتظری را می‌داد؛ همچنین تعیین نمایندگی ولی فقیه در سپاه و دانشگاه، تعیین و احراز صلاحیت ائمه جمعه و قضات را به منتظری سپرد (منتظری، خاطرات، ۱/۴۸۸ ـ ۴۹۱). تعیین امامت جمعه شهر کرد در شهریور ۱۳۵۸ از سوی منتظری، یکی از این موارد بود که با تأیید امام‌خمینی همراه شد (۹/۴۴۸). امام‌خمینی همچنین در اسفند ۱۳۵۹ در پاسخ به نامه منتظری درباره تشکیل شورای مدیریت حوزه و تعیین اعضای آن، افراد پیشنهادی او را تأیید کرد (۱۴/۱۶۰) و نیز سال ۱۳۶۲، با پیشنهاد منتظری برای تشکیل ستاد اصلاح امور زندان‌ها، موافقت کرد (۱۷/۴۵۰). ایشان در موارد مختلف، با تأیید صلاحیت منتظری، وی را برای پاسخ به سؤالات پاسداران، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مسئولان در امور مختلف، شایسته می‌دانست (۱۲/۴۵۵، ۱۵/۳۲۲ و ۲۰/۱۱۰) یا از دیدگاه‌ها و پیشنهادات او در نصب افراد (۱۵/۴۳۶)، یا شیوه اداره برخی امور مانند وقفنامه مؤسسه همدانیان (۱۹/۴۱۸ ـ ۴۱۹)، استفاده می‌کرد. ایشان همچنین از پیشنهاد منتظری در بزرگداشت میلاد رسول خدا(ص) و اعلام «هفته وحدت»، استقبال و آن را تأیید کرد (۱۵/۴۴۰ و ۴۵۵). از نظر ایشان، منتظری، فردی عالم، صالح، ارزنده و متعهد بود که در حبس‌ها و زجرهایی که کشیده، به پختگی رسیده‌است (۱۰/۱۶، ۴۹۴، ۵۲۱ و ۱۲/۴۵۵)؛ چنان‌که پس از شهادت محمد منتظری در حادثه ۷ تیر ۱۳۶۰، امام‌خمینی در پیام تسلیتی خطاب به منتظری، با اشاره به شناخت خود از فرزند ایشان، او را فردی فداکار، متعهد، متفکر و هدفدار معرفی کرد که با دید وسیع خود، در گسترش مکتب اسلام تلاش می‌کرد و تربیت چنین فرزندی را باید به وی تبریک گفت (۱۴/۵۱۱) (← مقاله منتظری، محمد). در سال ۱۳۶۴، نمایندگان دوره اول مجلس خبرگان رهبری، انتخاب حسینعلی منتظری را به سمت جانشین رهبری در دستور کار قرار دادند (هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۱۹۱)؛ این در حالی بود که منتظری مخالف این انتخاب بود و در نامه‌ای خطاب به علی‌اکبر مشکینی، رئیس مجلس خبرگان، به نارضایتی خود از مسئله قائم‌مقامی تصریح کرد و از خبرگان خواست تا از انتخاب وی به عنوان جانشین امام‌خمینی در زمان حیات ایشان، صرف‌نظر کنند (هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۱۷؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۷۲). سرانجام پس از بحث و بررسی، وی با بیش از دوسوم آراء مصداق صدر اصل ۱۰۷ قانون اساسی (پذیرفته‌شدن به مرجعیت و رهبری از طرف مردم) شناخته شد و جانشینی او تصویب شد (هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۱۷). این انتخاب که بازتاب وسیع داخلی و جهانی یافت (همان، ۳۳۳ و ۳۳۵)، مخالفانی نیز داشت (همان، ۳۴۶). پس از این انتخاب، بعضی مسئولیت‌ها و اختیارات دیگر نیز به وی داده شد. او در این مقام در برخی از جلسات سران قوا، شرکت می‌کرد و با گروه‌های مردم دیدار داشت؛ اما برخی مواضع و اقدامات وی امام‌خمینی را به واکنش و تلاش برای رفع اشتباهات وی وامی‌داشت؛ ازجمله پس از ماجرای سیدمهدی هاشمی و دفاع منتظری از او (← مقاله هاشمی، سیدمهدی)، امام‌خمینی در ۱۲ مهر ۱۳۶۵ در نامه‌ای به منتظری، با خطاب قرار دادن او به عنوان فقیه عالیقدر، نسبت به مقام علمی و مبارزاتی او ابراز علاقه کرد و با اشاره به طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک با او و قداست، وجاهت و وارستگی کم‌نظیر وی، تأکید کرد که جمهوری اسلامی به مانند او نیاز دارد و این حیثیت مقدس باید از هر جنبه مصون باشد. ایشان پس از این مقدمه، تصریح کرد این موقعیت، به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ به‌ویژه با داشتن مخالفان مؤثر در حوزه علمیه قم که ممکن است دنبال بهانه‌ای باشند. ایشان این خطر بسیار مهم را به سبب انتساب سیدمهدی هاشمی به منتظری دانست و درباره حسن ظن او به هاشمی، هشدار جدی داد (‏۲۰/۱۳۷)؛ با این حال، امام‌خمینی در ۱۳ تیر ۱۳۶۷، در پاسخ نامه تسلیت منتظری به ایشان در سقوط هواپیمای مسافربری توسط امریکا، از هم‌دردی و تسلیت او تشکر کرد و او را ذخیره انقلاب نامید و از وی خواست مانند سایر مسئولان نظام، با پشتیبانی از فرماندهی جنگ و حفظ وحدت، تلاش کنند زحمات فرزندان انقلاب در جنگ به نتیجه برسد (۲۱/۶۸)؛ اما تلاش‌های بی‌ثمر امام‌خمینی و برخی دیگر از مسئولان، امام‌خمینی را به این نتیجه رساند که نظر اولیه خود درباره عدم قابلیت منتظری برای رهبری نظام را آشکار سازد و از او بخواهد که از قائم‌مقامی رهبری کناره‌گیری کند و این امر به استعفای وی منجر شد که شرح آن جداگانه بررسی شده‌است (← مقاله قائم‌مقام رهبری). پس از درگذشت امام‌خمینی، منتظری در حالی‌که بیشتر اوقات تحت نظر بود، نزدیک به بیست سال به تدریس و تحقیق و بیان خاطرات خود پرداخت. سرانجام وی در روز ۲۹/۹/۱۳۸۸/ سوم محرم ۱۴۳۱ق در سن ۸۷سالگی درگذشت و پیکرش پس از تشییع در قم، در حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد (آفتاب یزد، ۲). وی در سال ۱۳۲۱ در بیست‌سالگی با خدیجه ربانی فرزند یکی از پیشه‌وران نجف‌آباد ازدواج کرد و حاصل آن، چهار فرزند دختر و سه پسر (ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۸) ازجمله محمد منتظری است که در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت رسید (← مقاله منتظری، محمد). از منتظری آثار و تألیفات فراوانی بر جای مانده‌است، ازجمله دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، کتاب الزکاة، کتاب الخمس و الانفال، کتاب الحدود، دراسات فی المکاسب المحرمه، التعلیقة علی العروة الوثقی، درس‌هایی از نهج البلاغه بیش از ۱۵ جلد، رساله حقوق، احکام، موعود ادیان و مناسک حج (آیت‌الله منتظری، پایگاه اطلاع‌رسانی). منابع: آیت‌الله منتظری، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۵/۸/۱۳۹۷ش؛ اداره سیاسی ستاد نمایندگی ولایت فقیه سپاه، ایران از جدایی تا رویارویی، بررسی غائله ۲۳ آبان و ریشه‌های آن، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش؛ امینی، ابراهیم، خاطرات آیت‌الله ابراهیم، حاج‌امینی نجف آبادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش؛ ایزدی، محمد، گذری بر زندگی و اندیشه‌های آیت‌الله منتظری، بی‌جا، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، ۱۳۵۹ش؛ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر آیت‌الله منتظری، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش؛ همو، مسائل جهانی انقلاب اسلامی در بیانات آیت‌الله منتظری، تهران، ستاد برگزاری مراسم دهه فجر انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۱ش؛ آفتاب یزد، روزنامه، ۳۰/۹/۱۳۸۸ش؛ بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ باقی، عمادالدین، فلسفه سیاسی اجتماعی آیت‌الله منتظری، تهران، سرایی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش؛ روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش؛ لطفی، مجتبی، ستیز با ستم، تهران، خردآوا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ منتظری، حسینعلی، پیام‌ها، قسمت اول، گذری بر اندیشه‌های آیت‌الله منتظری، بی‌جا، نور، ۱۳۶۱ش؛ همو، حکیم فرزانه، چاپ‌شده در یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، زیر نظر عبدالکریم سروش، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش؛ همو، خاطرات آیت‌الله منتظری، قم، بی‌نا، ۱۳۷۹ش؛ همو، رهنمودهای فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله حسینعلی منتظری، از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی، بی‌جا، آزادگان نو، ۱۳۶۲ش؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، صلح و توسعه، گفتگوهای چالشی با آیت‌الله هاشمی، به اهتمام فؤاد صادقی، تهران، میراث اهل قلم، چاپ اول، ۱۳۹۷ش؛ همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.