کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حسن لاهوتی، روحانی مبارز، شاگرد | حسن لاهوتی، روحانی مبارز، شاگرد [[امامخمینی]]، سرپرست [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]]، نماینده [[مجلس شورای اسلامی]] و [[امامجمعه]] رشت. | ||
حسن لاهوتی در مهر ۱۳۰۶ در اشکور از توابع گیلان در خانوادهای روحانی به دنیا آمد.<ref>رفیقدوست، خاطرات محسن رفیقدوست، ۱۱۴؛ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹ ـ ۲۸۰.</ref> پدرش نصرالله لاهوتی اشکوری از علمای منطقه گیلان و تحصیلکرده نجف بود.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹.</ref> حسن لاهوتی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، درسهای حوزوی را نزد پدرش آغاز کرد و برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس در سال ۱۳۲۴ به قم رفت.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹؛ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹.</ref> او در قم با محمد محمدی | حسن لاهوتی در مهر ۱۳۰۶ در اشکور از توابع گیلان در خانوادهای روحانی به دنیا آمد.<ref>رفیقدوست، خاطرات محسن رفیقدوست، ۱۱۴؛ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹ ـ ۲۸۰.</ref> پدرش نصرالله لاهوتی اشکوری از علمای منطقه گیلان و تحصیلکرده نجف بود.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹.</ref> حسن لاهوتی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، درسهای حوزوی را نزد پدرش آغاز کرد و برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس در سال ۱۳۲۴ به [[قم]] رفت.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹؛ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹.</ref> او در قم با [[محمد محمدی گیلانی]]، [[سیدمحمد ضیاءآبادی]]، [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] و [[سیدمصطفی خمینی]] همدرس و همحجره بود.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹ ـ ۲۹۰.</ref> وی در درسهای خارج [[سیدحسین بروجردی]]، [[امامخمینی]] و [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]] شرکت کرد<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> و در سال ۱۳۴۱ به دستور امامخمینی برای تبلیغ به شهرستان گرمسار رفت و در آنجا مقیم شد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> او پس از بازداشت امامخمینی در جریان [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲]] قصد داشت با همکاری [[مهدی عراقی]] از بازاریان انقلابی تهران، مردم گرمسار را در حمایت از نهضت به سمت قم حرکت دهد که پس از پیام سیدمصطفی خمینی اقدام نکرد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref>. | ||
لاهوتی در نامهای به امامخمینی سالگرد قیام پانزده خرداد را تسلیت گفت و ایشان در پاسخ به تلگرامِ تسلیت وی، ضمن تشکر اعلام کرد روز پانزده خرداد را روز عزای ملی اعلام کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۳۱.</ref> وی همچنین در سال ۱۳۴۴ در تلگرامی به امامخمینی ضمن حمایت و قدردانی از اقدامات ایشان، ولادت امامعلی(ع) را از جانب علما و مردم گرمسار به ایشان تبریک گفت.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۴۱۶ و ۴۶۰.</ref> وی که نامهنگاریهای دیگری نیز با امامخمینی و سیدمصطفی خمینی داشته است،<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۴۳۲.</ref> در گرمسار ضمن تبلیغ دین و راهنمایی مردم، به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی هم میپرداخت و رابطه گرم وی با محمد سپهریپور رئیس وقت شهربانی گرمسار موجب نوعی پوشش و مصونیت برای فعالیتهای سیاسی وی شده بود.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> | لاهوتی در نامهای به امامخمینی سالگرد قیام پانزده خرداد را تسلیت گفت و ایشان در پاسخ به تلگرامِ تسلیت وی، ضمن تشکر اعلام کرد روز پانزده خرداد را روز عزای ملی اعلام کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۳۱.</ref> وی همچنین در سال ۱۳۴۴ در تلگرامی به امامخمینی ضمن حمایت و قدردانی از اقدامات ایشان، [[ولادت امامعلی(ع)]] را از جانب علما و مردم گرمسار به ایشان تبریک گفت.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۴۱۶ و ۴۶۰.</ref> وی که نامهنگاریهای دیگری نیز با امامخمینی و سیدمصطفی خمینی داشته است،<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۴۳۲.</ref> در گرمسار ضمن تبلیغ دین و راهنمایی مردم، به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی هم میپرداخت و رابطه گرم وی با محمد سپهریپور رئیس وقت شهربانی گرمسار موجب نوعی پوشش و مصونیت برای فعالیتهای سیاسی وی شده بود.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> | ||
لاهوتی فردی شناختهشده و مورد اعتماد امامخمینی بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۴۸۱.</ref> او تا تابستان ۱۳۴۹ در گرمسار بود و سپس به تهران رفت و در تهران همراه عدهای از روحانیان مبارز ازجمله محمدرضا مهدوی | لاهوتی فردی شناختهشده و مورد اعتماد امامخمینی بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۴۸۱.</ref> او تا تابستان ۱۳۴۹ در گرمسار بود و سپس به [[تهران]] رفت و در تهران همراه عدهای از روحانیان مبارز ازجمله [[محمدرضا مهدوی کنی]]، [[فضلالله محلاتی]] و [[علیاصغر مروارید]] فعالیتهای تبلیغی و مبارزاتی خود را ادامه داد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> وی مانند برخی دیگر از علمای مبارز ازجمله [[سیدمحمود طالقانی]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] در سالهای نخستِ تشکیل [[سازمان مجاهدین خلق]] به اعضا و هواداران آن که با [[رژیم پهلوی]] مبارزه میکردند، علاقه داشت و از آنان حمایت میکرد<ref>موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۲۸۲.</ref> و در آغاز دهه ۱۳۵۰ با اصرار و پیگیری اسدالله تجریشی که از مبارزان فعال بود، از طریق حسن ابراری جهرمی به سازمان مجاهدین خلق وصل شد و توانست حمایتها و امکانات بیشتری را در اختیار این گروه قرار دهد.<ref>موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۹۶ ـ ۹۸.</ref> این حمایتها تا وقتی که این سازمان وجهه خود را به دلیل تغییر عقیده از دست نداده بود، ادامه داشت؛ هرچند میزان و نوع حمایتها متفاوت بود و بیشتر جنبه معنوی و تبلیغی داشت.<ref>موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۹۶ ـ ۹۸.</ref> | ||
لاهوتی افزون بر کمکهای تبلیغی و مالی، در تهیه و فرستادن سلاح برای سازمان مجاهدین خلق هم کمک میکرد<ref>تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۱۰۰ ـ ۱۰۱.</ref> و پسرش وحید لاهوتی بدون اطلاع پدر به عضویت سازمان مجاهدین خلق در آمده بود؛ هرچند وحید خود را عضو سازمان نمیدانست.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰ ـ ۲۹۶.</ref> وحید لاهوتی در جریان خلع سلاح یک پاسبان شهربانی در سال ۱۳۵۱ بازداشت شد و به دنبال آن لاهوتی نیز بازداشت و در زندان قزلقلعه زندانی شد و هر دو بهشدت شکنجه شدند؛ ولی لاهوتی مقاومت کرد و درباره اقدامات فرزند خود مسئولیتی نپذیرفت و پس از یک ماه از زندان آزاد شد<ref>مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۶؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> و پس از آزادی از زندان کمکهای خود را به این سازمان افزایش داد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> وی که امام جماعت مسجد بینالحرمین در بازار تهران شده بود با کمک اسدالله تجریشی وجوه شرعی را از افراد نیکوکار و متدین بازار جمعآوری میکرد و به کمک تجریشی در اختیار سازمان قرار میداد.<ref>خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۹۶ ـ ۹۸.</ref> او همچون هاشمی رفسنجانی، طالقانی و برخی از روحانیان انقلابیِ دیگر درباره سازمان مجاهدین خلق به امامخمینی نامه نوشت و خواستار تأیید آنان شد که ایشان نپذیرفت.<ref>موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۱۸۰ و ۲۸۳.</ref> | لاهوتی افزون بر کمکهای تبلیغی و مالی، در تهیه و فرستادن سلاح برای سازمان مجاهدین خلق هم کمک میکرد<ref>تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۱۰۰ ـ ۱۰۱.</ref> و پسرش وحید لاهوتی بدون اطلاع پدر به عضویت سازمان مجاهدین خلق در آمده بود؛ هرچند وحید خود را عضو سازمان نمیدانست.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰ ـ ۲۹۶.</ref> وحید لاهوتی در جریان خلع سلاح یک پاسبان شهربانی در سال ۱۳۵۱ بازداشت شد و به دنبال آن لاهوتی نیز بازداشت و در زندان قزلقلعه زندانی شد و هر دو بهشدت شکنجه شدند؛ ولی لاهوتی مقاومت کرد و درباره اقدامات فرزند خود مسئولیتی نپذیرفت و پس از یک ماه از زندان آزاد شد<ref>مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۶؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> و پس از [[آزادی]] از زندان کمکهای خود را به این سازمان افزایش داد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.</ref> وی که [[امام جماعت]] مسجد بینالحرمین در بازار تهران شده بود با کمک اسدالله تجریشی وجوه شرعی را از افراد نیکوکار و متدین بازار جمعآوری میکرد و به کمک تجریشی در اختیار سازمان قرار میداد.<ref>خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۹۶ ـ ۹۸.</ref> او همچون هاشمی رفسنجانی، طالقانی و برخی از روحانیان انقلابیِ دیگر درباره سازمان مجاهدین خلق به امامخمینی نامه نوشت و خواستار تأیید آنان شد که ایشان نپذیرفت.<ref>موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۱۸۰ و ۲۸۳.</ref> | ||
:{{ببینید|سازمان مجاهدین خلق ایران}} | :{{ببینید|سازمان مجاهدین خلق ایران}} | ||
پس از تغییر مواضع عقیدتی سازمان مجاهدین خلق و اعلام مواضع خود در مهر ۱۳۵۴ لاهوتی به انگیزه برگرداندن آنان ارتباط خود را با سازمان قطع نکرد و حتی افرادی مانند بهرام آرام، تقی شهرام، بتول دزفولی و وحید افراخته از اعضای سازمان به خانه وی رفت و آمد میکردند و گاهی شب را نیز در آنجا میماندند.<ref>مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۱۴۶.</ref> پس از بازداشت افراخته در پنجم مرداد ۱۳۵۴ و اعترافات وی، لاهوتی نیز به اتهام دادن سلاح به بهرام آرام، مسئول عملیات سازمان، تحت تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار گرفت و لاهوتی برای اینکه به دست مأموران نیفتد، مدتی به طور نیمهپنهانی زندگی میکرد و بیشتر مواقع در قم در خانه سیداحمد خمینی و در تهران در خانه سیدمحمد موسوی خوئینی و سیدمهدی امامجمارانی بهسر میبرد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> ساواک با یورش به خانه لاهوتی پسران وی حمید و سعید را برای معرفی پدرشان بازداشت کرد و لاهوتی ناچار خود را معرفی کرد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> وی مدتی در زندان همبند هاشمی رفسنجانی، طالقانی و حسینعلی منتظری بود و در انتشار فتوای نجاست مارکسیستها و ممنوعیت هر گونه ارتباط با آنان نقش داشت.<ref>مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۷.</ref> | پس از تغییر مواضع عقیدتی سازمان مجاهدین خلق و اعلام مواضع خود در مهر ۱۳۵۴ لاهوتی به انگیزه برگرداندن آنان ارتباط خود را با سازمان قطع نکرد و حتی افرادی مانند بهرام آرام، تقی شهرام، بتول دزفولی و وحید افراخته از اعضای سازمان به خانه وی رفت و آمد میکردند و گاهی شب را نیز در آنجا میماندند.<ref>مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۱۴۶.</ref> پس از بازداشت افراخته در پنجم مرداد ۱۳۵۴ و اعترافات وی، لاهوتی نیز به اتهام دادن سلاح به بهرام آرام، مسئول عملیات سازمان، تحت تعقیب [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] ([[ساواک]]) قرار گرفت و لاهوتی برای اینکه به دست مأموران نیفتد، مدتی به طور نیمهپنهانی زندگی میکرد و بیشتر مواقع در قم در خانه [[سیداحمد خمینی]] و در تهران در خانه [[سیدمحمد موسوی خوئینی]] و [[سیدمهدی امامجمارانی]] بهسر میبرد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> ساواک با یورش به خانه لاهوتی پسران وی حمید و سعید را برای معرفی پدرشان بازداشت کرد و لاهوتی ناچار خود را معرفی کرد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref> وی مدتی در زندان همبند هاشمی رفسنجانی، طالقانی و [[حسینعلی منتظری]] بود و در انتشار فتوای نجاست مارکسیستها و ممنوعیت هر گونه ارتباط با آنان نقش داشت.<ref>مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۷.</ref> | ||
ارتباط و دوستی عمیق و نزدیک لاهوتی با هاشمی رفسنجانی موجب شد که پس از آزادی از زندان، در سالهای نخست پیروزی انقلاب | ارتباط و دوستی عمیق و نزدیک لاهوتی با هاشمی رفسنجانی موجب شد که پس از آزادی از زندان، در سالهای نخست [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، سعید و حمید پسران وی با فاطمه و فائزه دختران هاشمی دفسنجانی ازدواج کنند.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۴؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، امید و دلواپسی، ۳۹.</ref> لاهوتی در طول دوران مبارزه مدتها در زندانهای رژیم پهلوی، به دست ساواک سخت شکنجه شد؛ ولی مقاومت کرد و تسلیم خواسته آنان نشد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۲۲.</ref> در سال ۱۳۵۵ مأموران رژیم پهلوی لاهوتی را که پس از یک سالونیم هنوز آثار شکنجه بر بدنش وجود داشت، از اوین به نقطه نامعلومی بردند تا نمایندگان [[سازمان عفو بینالملل]] که برای بازدید به [[ایران]] آمده بودند، متوجه واقعیتها نشوند.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۹۴۲.</ref> | ||
لاهوتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط بسیار نزدیکی با خانواده امامخمینی بهویژه سیداحمد خمینی داشت<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.</ref> و از دوستان نزدیک و صمیمی وی بود و با او رفت و آمد خانوادگی میکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۲۱.</ref> زمانی که سیداحمد در میانه دهه ۱۳۵۰ به نجف رفت، لاهوتی به خانوادهاش کمک میکرد و حتی زمانی که وی در زندان بود نیز این رابطه ادامه داشت.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.</ref> در هنگام اقامت امامخمینی در | لاهوتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط بسیار نزدیکی با خانواده امامخمینی بهویژه سیداحمد خمینی داشت<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.</ref> و از دوستان نزدیک و صمیمی وی بود و با او رفت و آمد خانوادگی میکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۲۱.</ref> زمانی که سیداحمد در میانه دهه ۱۳۵۰ به [[نجف]] رفت، لاهوتی به خانوادهاش کمک میکرد و حتی زمانی که وی در زندان بود نیز این رابطه ادامه داشت.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.</ref> در هنگام اقامت امامخمینی در [[اقامتگاههای امامخمینی|فرانسه]]، لاهوتی که تازه از زندان آزاد شده بود، به درخواست سیداحمد به پاریس رفت و همراه امامخمینی در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ به تهران بازگشت.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.</ref> سیداحمد خمینی وی را نامزد عضویت در [[شورای انقلاب]] کرد؛ ولی با توجه به مخالفت دیگر اعضا، وی به عضویت در شورا انتخاب نشد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.</ref> رابطه و دوستی لاهوتی با سیداحمد و سیدمصطفی و نیز سابقه مبارزاتی طولانی وی موجب شده بود که بهآسانی بتواند به دیدار امامخمینی برود.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴ ـ ۲۹۵.</ref> | ||
لاهوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای چندی ازجمله نمایندگی ولی فقیه در استان گیلان، نمایندگی مردم رشت در مجلس شورای اسلامی، سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و امامت جمعه رشت را بر عهده گرفت؛<ref>هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.</ref> چنانکه امامخمینی قصد داشت لاهوتی را فرمانده کمیتهها کند؛ ولی با صحبتی که مرتضی مطهری با ایشان کرد، نظر ایشان تغییر کرد و محمدرضا مهدوی کنی را به فرماندهی کمیتهها منصوب کرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۲۷ ـ ۲۲۹.</ref> امامخمینی در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ لاهوتی را مأمور کرد به نمایندگی از ایشان در تمام جلسات شورای عالی هماهنگی و تصمیمگیری سپاه پاسداران شرکت کند و ضمن نظارت مستقیم بر کارها گزارش کار خود را هر هفته به ایشان بدهد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۴۸.</ref> ایشان با اشاره به سابقه طولانی آشنایی خود با لاهوتی وی را از کسانی میدانست که در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی سالها زندانی شد و اهانتها و زجرهای زیادی دید و مقاومت کرد و نور چشم ایشان است<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۱۳ و ۴۹۵.</ref> و مانند منتظری و طالقانی سالها در زندانهای طاغوت زجر کشیده بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۵۲۱.</ref> همچنین در دوم مهر ۱۳۵۸ در دیدار با عباس زمانی (ابوشریف) فرمانده عملیات و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، لاهوتی را نور چشم خود دانست و با اشاره به سابقه مبارزاتی و مقاومت لاهوتی و نیز رنجها و شکنجههای سختی که هنوز آثار آن بر بدن وی بود، تصریح کرد وی آدم معمولی نیست و به پاسداران سفارش کرد که قدر ایشان را بدانند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref> ایشان همچنین در چهارم آذرماه ۱۳۵۸ در دیدار با عدهای از پاسداران، با اشاره به نامه لاهوتی به خود مبنی بر انصراف از سرپرستی سپاه پاسداران به دلیل بیماری و با بیان اینکه به وی محبت و ارادت دارد، تأکید کرد نمیداند علت اصلی استعفای او بیماری است یا علت دیگری هم دارد و به همین دلیل پاسخی به ایشان نداده است. ایشان به پاسداران توصیه کرد، در صورت بیماری لاهوتی به ایشان کمک کنند به درمان خود بپردازد و اگر علت دیگری در کار است، بدون هیاهو و جنجال که مورد استفاده دشمن واقع میشود، منتظر بمانند تا علت اصلی انصراف ایشان روشن گردد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۲۰ | لاهوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای چندی ازجمله نمایندگی [[ولی فقیه]] در استان گیلان، نمایندگی مردم رشت در مجلس شورای اسلامی، سرپرستی [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] و [[امامت جمعه]] رشت را بر عهده گرفت؛<ref>هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.</ref> چنانکه امامخمینی قصد داشت لاهوتی را فرمانده [[کمیتههای انقلاب اسلامی|کمیتهها]] کند؛ ولی با صحبتی که [[مرتضی مطهری]] با ایشان کرد، نظر ایشان تغییر کرد و محمدرضا مهدوی کنی را به فرماندهی کمیتهها منصوب کرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۲۷ ـ ۲۲۹.</ref> امامخمینی در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ لاهوتی را مأمور کرد به نمایندگی از ایشان در تمام جلسات [[شورای عالی هماهنگی]] و تصمیمگیری سپاه پاسداران شرکت کند و ضمن نظارت مستقیم بر کارها گزارش کار خود را هر هفته به ایشان بدهد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۴۸.</ref> ایشان با اشاره به سابقه طولانی آشنایی خود با لاهوتی وی را از کسانی میدانست که در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی سالها زندانی شد و اهانتها و زجرهای زیادی دید و مقاومت کرد و نور چشم ایشان است<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۱۳ و ۴۹۵.</ref> و مانند منتظری و طالقانی سالها در زندانهای طاغوت زجر کشیده بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۵۲۱.</ref> همچنین در دوم مهر ۱۳۵۸ در دیدار با عباس زمانی (ابوشریف) فرمانده عملیات و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، لاهوتی را نور چشم خود دانست و با اشاره به سابقه مبارزاتی و مقاومت لاهوتی و نیز رنجها و شکنجههای سختی که هنوز آثار آن بر بدن وی بود، تصریح کرد وی آدم معمولی نیست و به پاسداران سفارش کرد که قدر ایشان را بدانند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref> ایشان همچنین در چهارم آذرماه ۱۳۵۸ در دیدار با عدهای از پاسداران، با اشاره به نامه لاهوتی به خود مبنی بر انصراف از سرپرستی سپاه پاسداران به دلیل بیماری و با بیان اینکه به وی [[محبت]] و ارادت دارد، تأکید کرد نمیداند علت اصلی استعفای او بیماری است یا علت دیگری هم دارد و به همین دلیل پاسخی به ایشان نداده است. ایشان به پاسداران توصیه کرد، در صورت بیماری لاهوتی به ایشان کمک کنند به درمان خود بپردازد و اگر علت دیگری در کار است، بدون هیاهو و جنجال که مورد استفاده دشمن واقع میشود، منتظر بمانند تا علت اصلی انصراف ایشان روشن گردد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۲۰.</ref> | ||
{{ببینید|کمیته انقلاب اسلامی}} | |||
از سوی دیگر، ارتباط لاهوتی با سازمان مجاهدین خلق و هواداری و حمایت از آنان در سالهای پس از انقلاب و تحویل سلاح به آنان و اعتراض عدهای از مسئولان سپاه، به اطلاع امامخمینی رسید<ref>بشارتی، عبور از شط شب، ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۶ ـ ۲۹۷.</ref> و با دستور ایشان به خروج سپاه از زیرمجموعه دولت و قرارگرفتن زیر نظر شورای | لاهوتی نیز به [[امامخمینی]] علاقه زیادی داشت و معتقد بود ایشان پیش از آنکه به [[مقام رهبری]] و مرجعیت برسد، به [[مقام انسانیت]] رسیده است.<ref>لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۰.</ref> به باور وی، امامخمینی [[عابد]] و زاهدی بود که چهل سال [[نماز صبح]] را با وضوی [[نماز شب]] خواند<ref>لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۰.</ref> و امامخمینی تنها یک رهبر سیاسی نبود، بلکه در جایگاه [[پیامبر اکرم(ص)]] نشسته بود؛ بنابراین پیروی از ایشان پیروی از پیامبر اکرم(ص) و [[امامعلی(ع)]] و تخلف از ایشان تخلف از آنان بود؛<ref>لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۱.</ref> همچنین وی معتقد بود مردم جنبههای عرفانی امامخمینی را درک نکردهاند و نمیدانند که ایشان چگونه ساده زندگی میکرد، ایشان پدر همه مردم ایران بلکه پدر همه مستضعفان جهان، جانشین پیامبران(ع) و وارث خون [[امامحسین(ع)]] بود و در دوران سخت مبارزه در برابر رژیم پهلوی ایستاد و بدون هیچ وابستگی مردم را دعوت به مبارزه کرد.<ref>لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۱.</ref> | ||
به اعتقاد برخی لاهوتی گرچه فردی خوشبیان، مبارز و در دوران حبس رژیم پهلوی و تحمل شکنجههای آن، فردی مقاوم و شجاع بود؛ ولی ثبات فکری نداشت.<ref>دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۸ ـ ۱۹۰.</ref> به گفته برخی دیگر وی شدیداً روحیه عاطفی و احساسی داشت و به همین دلیل بسیاری دنبال جذب او بودند<ref>بشارتی، عبور از شط شب، ۲۳۷.</ref> و با توجه به روحیهای که داشت و یکی از فرزندانش نیز عضو سازمان مجاهدین خلق بود، بیشتر با [[نهضت آزادی]] و سازمان مجاهدین خلق و [[سیدابوالحسن بنیصدر]] سازگاری داشت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۲۶ ـ ۲۲۷.</ref> پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کموبیش ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق ادامه یافت<ref>محمدی ریشهری، خاطرهها، ۱/۸۵.</ref> و بسیاری معتقدند وی تحت تأثیر القائات پسر خود وحید که از حامیان سازمان مجاهدین خلق بود، قرار داشت و او همواره اعضای مختلف سازمان را نزد لاهوتی میبرد و آنان تفکرات خود را به وی القا میکردند.<ref>دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۹؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۵ ـ ۲۹۶.</ref> این القائات لاهوتی را به مهرهای از مهرههای بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق تبدیل کرد؛<ref>دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۸ ـ ۱۸۹.</ref> بنابراین لاهوتی در سال ۱۳۶۰ با پیش از آن تفاوتهایی پیدا کرده بود.<ref>غفاری، خاطرات هادی غفاری، ۴۱۴؛ عبدخدایی، چاپشده در صخره سخت، ۳۰۱.</ref> وی در حمایت از بنیصدر در آذر و بهمن ۱۳۵۹ در شهر [[مشهد]] و نیز شهر کوچصفهان در استان گیلان سخنرانی کرد؛ ولی به علت مخالفت عدهای سخنرانی وی به هم خورد.<ref>عبدخدایی، چاپشده در صخره سخت، ۳۰۶.</ref> سیداحمد خمینی چند روز پس از حادثه کوچصفهان در ۲۷ بهمن ۱۳۵۹ نامهای خطاب به نمایندگان [[مجلس شورای اسلامی]] نوشت و ضمن اعتراض شدید به اینگونه رفتارها خواستار برخورد با حمله به اجتماعات شد.<ref>خمینی، روزنامه انقلاب اسلامی، ۱؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، انقلاب در بحران، ۵۶۷؛ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۲۱۶.</ref> | |||
از سوی دیگر، ارتباط لاهوتی با سازمان مجاهدین خلق و هواداری و حمایت از آنان در سالهای پس از انقلاب و تحویل سلاح به آنان و اعتراض عدهای از مسئولان سپاه، به اطلاع امامخمینی رسید<ref>بشارتی، عبور از شط شب، ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۶ ـ ۲۹۷.</ref> و با دستور ایشان به خروج سپاه از زیرمجموعه [[جمهوری اسلامی ایران|دولت]] و قرارگرفتن زیر نظر [[شورای انقلاب]]، عملاً نمایندگی لاهوتی از امامخمینی پایان یافت.<ref>رفیقدوست، خاطرات محسن رفیقدوست، ۱۹۱.</ref> لاهوتی به هاشمی رفسنجانی و برخی افراد دیگر و نیز برخی سیاستهای امامخمینی ازجمله حمایتنکردن از وی در جریان کوچصفهان<ref>هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۷۴.</ref> انتقاد میکرد و به مسائل مختلف ازجمله نوع برخورد نظام با سازمان مجاهدین خلق و بنیصدر معترض بود و علیه امامخمینی، هاشمی رفسنجانی، مردم و [[صدا و سیما]]،<ref>هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۱۵۱.</ref> [[حزب جمهوری اسلامی]] و دبیرکل آن، [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۰۳.</ref> و [[سیدعلی خامنهای]]<ref>دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۸.</ref> موضع میگرفت. | |||
وحید لاهوتی که از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود، در حالیکه مسلّح بود، در ششم مهر ۱۳۶۰ در چهارراه سرچشمه تهران بازداشت شد. گفته شده وی مأموران دادستانی را بر سر قراری ساختگی به ساختمان پلاسکو در چهارراه استانبول برد و از طبقه پنجم خود را به پایین انداخت و کشته شد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۴.</ref> روز بعد خانه لاهوتی به دست نیروهای دادستانی انقلاب بازرسی شد و وی نیز برای توضیح درباره مدارک مربوط به پسرش وحید به دادستانی انقلاب برده شد.<ref>هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.</ref> لاهوتی که سابقه بیماری قلبی از دوران زندان و سالهای پیش از انقلاب داشت<ref>دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> و در آن روزها نیز با توجیه کسالت و بیماری در جلسات مجلس شورای اسلامی حاضر نمیشد،<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۳.</ref> چند ساعت پس از حضور در دادستانی انقلاب دچار عارضه شد و سکته کرد و در هفتم آبان ۱۳۶۰، در سن ۵۴سالگی، در بیمارستان قلب تهران درگذشت<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۳ ـ ۳۱۹؛ طباطبایی، سیدصادق، ویژهنامه رمز عبور ۲، روزنامه ایران، ۱۰۰؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.</ref> و پیکر او در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شد.<ref>مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۷.</ref> | وحید لاهوتی که از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود، در حالیکه مسلّح بود، در ششم مهر ۱۳۶۰ در چهارراه سرچشمه تهران بازداشت شد. گفته شده وی مأموران دادستانی را بر سر قراری ساختگی به ساختمان پلاسکو در چهارراه استانبول برد و از طبقه پنجم خود را به پایین انداخت و کشته شد.<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۴.</ref> روز بعد خانه لاهوتی به دست نیروهای دادستانی انقلاب بازرسی شد و وی نیز برای توضیح درباره مدارک مربوط به پسرش وحید به دادستانی انقلاب برده شد.<ref>هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.</ref> لاهوتی که سابقه بیماری قلبی از دوران زندان و سالهای پیش از انقلاب داشت<ref>دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> و در آن روزها نیز با توجیه کسالت و بیماری در جلسات مجلس شورای اسلامی حاضر نمیشد،<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۳.</ref> چند ساعت پس از حضور در دادستانی انقلاب دچار عارضه شد و سکته کرد و در هفتم آبان ۱۳۶۰، در سن ۵۴سالگی، در بیمارستان قلب تهران درگذشت<ref>روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۳ ـ ۳۱۹؛ طباطبایی، سیدصادق، ویژهنامه رمز عبور ۲، روزنامه ایران، ۱۰۰؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.</ref> و پیکر او در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شد.<ref>مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۷.</ref> |
نسخهٔ ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۰۴
حسن لاهوتی، روحانی مبارز، شاگرد امامخمینی، سرپرست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نماینده مجلس شورای اسلامی و امامجمعه رشت.
حسن لاهوتی در مهر ۱۳۰۶ در اشکور از توابع گیلان در خانوادهای روحانی به دنیا آمد.[۱] پدرش نصرالله لاهوتی اشکوری از علمای منطقه گیلان و تحصیلکرده نجف بود.[۲] حسن لاهوتی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، درسهای حوزوی را نزد پدرش آغاز کرد و برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس در سال ۱۳۲۴ به قم رفت.[۳] او در قم با محمد محمدی گیلانی، سیدمحمد ضیاءآبادی، نعمتالله صالحی نجفآبادی و سیدمصطفی خمینی همدرس و همحجره بود.[۴] وی در درسهای خارج سیدحسین بروجردی، امامخمینی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی شرکت کرد[۵] و در سال ۱۳۴۱ به دستور امامخمینی برای تبلیغ به شهرستان گرمسار رفت و در آنجا مقیم شد.[۶] او پس از بازداشت امامخمینی در جریان قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ قصد داشت با همکاری مهدی عراقی از بازاریان انقلابی تهران، مردم گرمسار را در حمایت از نهضت به سمت قم حرکت دهد که پس از پیام سیدمصطفی خمینی اقدام نکرد.[۷].
لاهوتی در نامهای به امامخمینی سالگرد قیام پانزده خرداد را تسلیت گفت و ایشان در پاسخ به تلگرامِ تسلیت وی، ضمن تشکر اعلام کرد روز پانزده خرداد را روز عزای ملی اعلام کرده است.[۸] وی همچنین در سال ۱۳۴۴ در تلگرامی به امامخمینی ضمن حمایت و قدردانی از اقدامات ایشان، ولادت امامعلی(ع) را از جانب علما و مردم گرمسار به ایشان تبریک گفت.[۹] وی که نامهنگاریهای دیگری نیز با امامخمینی و سیدمصطفی خمینی داشته است،[۱۰] در گرمسار ضمن تبلیغ دین و راهنمایی مردم، به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی هم میپرداخت و رابطه گرم وی با محمد سپهریپور رئیس وقت شهربانی گرمسار موجب نوعی پوشش و مصونیت برای فعالیتهای سیاسی وی شده بود.[۱۱]
لاهوتی فردی شناختهشده و مورد اعتماد امامخمینی بود.[۱۲] او تا تابستان ۱۳۴۹ در گرمسار بود و سپس به تهران رفت و در تهران همراه عدهای از روحانیان مبارز ازجمله محمدرضا مهدوی کنی، فضلالله محلاتی و علیاصغر مروارید فعالیتهای تبلیغی و مبارزاتی خود را ادامه داد.[۱۳] وی مانند برخی دیگر از علمای مبارز ازجمله سیدمحمود طالقانی و اکبر هاشمی رفسنجانی در سالهای نخستِ تشکیل سازمان مجاهدین خلق به اعضا و هواداران آن که با رژیم پهلوی مبارزه میکردند، علاقه داشت و از آنان حمایت میکرد[۱۴] و در آغاز دهه ۱۳۵۰ با اصرار و پیگیری اسدالله تجریشی که از مبارزان فعال بود، از طریق حسن ابراری جهرمی به سازمان مجاهدین خلق وصل شد و توانست حمایتها و امکانات بیشتری را در اختیار این گروه قرار دهد.[۱۵] این حمایتها تا وقتی که این سازمان وجهه خود را به دلیل تغییر عقیده از دست نداده بود، ادامه داشت؛ هرچند میزان و نوع حمایتها متفاوت بود و بیشتر جنبه معنوی و تبلیغی داشت.[۱۶]
لاهوتی افزون بر کمکهای تبلیغی و مالی، در تهیه و فرستادن سلاح برای سازمان مجاهدین خلق هم کمک میکرد[۱۷] و پسرش وحید لاهوتی بدون اطلاع پدر به عضویت سازمان مجاهدین خلق در آمده بود؛ هرچند وحید خود را عضو سازمان نمیدانست.[۱۸] وحید لاهوتی در جریان خلع سلاح یک پاسبان شهربانی در سال ۱۳۵۱ بازداشت شد و به دنبال آن لاهوتی نیز بازداشت و در زندان قزلقلعه زندانی شد و هر دو بهشدت شکنجه شدند؛ ولی لاهوتی مقاومت کرد و درباره اقدامات فرزند خود مسئولیتی نپذیرفت و پس از یک ماه از زندان آزاد شد[۱۹] و پس از آزادی از زندان کمکهای خود را به این سازمان افزایش داد.[۲۰] وی که امام جماعت مسجد بینالحرمین در بازار تهران شده بود با کمک اسدالله تجریشی وجوه شرعی را از افراد نیکوکار و متدین بازار جمعآوری میکرد و به کمک تجریشی در اختیار سازمان قرار میداد.[۲۱] او همچون هاشمی رفسنجانی، طالقانی و برخی از روحانیان انقلابیِ دیگر درباره سازمان مجاهدین خلق به امامخمینی نامه نوشت و خواستار تأیید آنان شد که ایشان نپذیرفت.[۲۲]
- (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)
پس از تغییر مواضع عقیدتی سازمان مجاهدین خلق و اعلام مواضع خود در مهر ۱۳۵۴ لاهوتی به انگیزه برگرداندن آنان ارتباط خود را با سازمان قطع نکرد و حتی افرادی مانند بهرام آرام، تقی شهرام، بتول دزفولی و وحید افراخته از اعضای سازمان به خانه وی رفت و آمد میکردند و گاهی شب را نیز در آنجا میماندند.[۲۳] پس از بازداشت افراخته در پنجم مرداد ۱۳۵۴ و اعترافات وی، لاهوتی نیز به اتهام دادن سلاح به بهرام آرام، مسئول عملیات سازمان، تحت تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار گرفت و لاهوتی برای اینکه به دست مأموران نیفتد، مدتی به طور نیمهپنهانی زندگی میکرد و بیشتر مواقع در قم در خانه سیداحمد خمینی و در تهران در خانه سیدمحمد موسوی خوئینی و سیدمهدی امامجمارانی بهسر میبرد.[۲۴] ساواک با یورش به خانه لاهوتی پسران وی حمید و سعید را برای معرفی پدرشان بازداشت کرد و لاهوتی ناچار خود را معرفی کرد.[۲۵] وی مدتی در زندان همبند هاشمی رفسنجانی، طالقانی و حسینعلی منتظری بود و در انتشار فتوای نجاست مارکسیستها و ممنوعیت هر گونه ارتباط با آنان نقش داشت.[۲۶]
ارتباط و دوستی عمیق و نزدیک لاهوتی با هاشمی رفسنجانی موجب شد که پس از آزادی از زندان، در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، سعید و حمید پسران وی با فاطمه و فائزه دختران هاشمی دفسنجانی ازدواج کنند.[۲۷] لاهوتی در طول دوران مبارزه مدتها در زندانهای رژیم پهلوی، به دست ساواک سخت شکنجه شد؛ ولی مقاومت کرد و تسلیم خواسته آنان نشد.[۲۸] در سال ۱۳۵۵ مأموران رژیم پهلوی لاهوتی را که پس از یک سالونیم هنوز آثار شکنجه بر بدنش وجود داشت، از اوین به نقطه نامعلومی بردند تا نمایندگان سازمان عفو بینالملل که برای بازدید به ایران آمده بودند، متوجه واقعیتها نشوند.[۲۹]
لاهوتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط بسیار نزدیکی با خانواده امامخمینی بهویژه سیداحمد خمینی داشت[۳۰] و از دوستان نزدیک و صمیمی وی بود و با او رفت و آمد خانوادگی میکرد.[۳۱] زمانی که سیداحمد در میانه دهه ۱۳۵۰ به نجف رفت، لاهوتی به خانوادهاش کمک میکرد و حتی زمانی که وی در زندان بود نیز این رابطه ادامه داشت.[۳۲] در هنگام اقامت امامخمینی در فرانسه، لاهوتی که تازه از زندان آزاد شده بود، به درخواست سیداحمد به پاریس رفت و همراه امامخمینی در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ به تهران بازگشت.[۳۳] سیداحمد خمینی وی را نامزد عضویت در شورای انقلاب کرد؛ ولی با توجه به مخالفت دیگر اعضا، وی به عضویت در شورا انتخاب نشد.[۳۴] رابطه و دوستی لاهوتی با سیداحمد و سیدمصطفی و نیز سابقه مبارزاتی طولانی وی موجب شده بود که بهآسانی بتواند به دیدار امامخمینی برود.[۳۵]
لاهوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای چندی ازجمله نمایندگی ولی فقیه در استان گیلان، نمایندگی مردم رشت در مجلس شورای اسلامی، سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و امامت جمعه رشت را بر عهده گرفت؛[۳۶] چنانکه امامخمینی قصد داشت لاهوتی را فرمانده کمیتهها کند؛ ولی با صحبتی که مرتضی مطهری با ایشان کرد، نظر ایشان تغییر کرد و محمدرضا مهدوی کنی را به فرماندهی کمیتهها منصوب کرد.[۳۷] امامخمینی در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ لاهوتی را مأمور کرد به نمایندگی از ایشان در تمام جلسات شورای عالی هماهنگی و تصمیمگیری سپاه پاسداران شرکت کند و ضمن نظارت مستقیم بر کارها گزارش کار خود را هر هفته به ایشان بدهد.[۳۸] ایشان با اشاره به سابقه طولانی آشنایی خود با لاهوتی وی را از کسانی میدانست که در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی سالها زندانی شد و اهانتها و زجرهای زیادی دید و مقاومت کرد و نور چشم ایشان است[۳۹] و مانند منتظری و طالقانی سالها در زندانهای طاغوت زجر کشیده بود.[۴۰] همچنین در دوم مهر ۱۳۵۸ در دیدار با عباس زمانی (ابوشریف) فرمانده عملیات و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، لاهوتی را نور چشم خود دانست و با اشاره به سابقه مبارزاتی و مقاومت لاهوتی و نیز رنجها و شکنجههای سختی که هنوز آثار آن بر بدن وی بود، تصریح کرد وی آدم معمولی نیست و به پاسداران سفارش کرد که قدر ایشان را بدانند.[۴۱] ایشان همچنین در چهارم آذرماه ۱۳۵۸ در دیدار با عدهای از پاسداران، با اشاره به نامه لاهوتی به خود مبنی بر انصراف از سرپرستی سپاه پاسداران به دلیل بیماری و با بیان اینکه به وی محبت و ارادت دارد، تأکید کرد نمیداند علت اصلی استعفای او بیماری است یا علت دیگری هم دارد و به همین دلیل پاسخی به ایشان نداده است. ایشان به پاسداران توصیه کرد، در صورت بیماری لاهوتی به ایشان کمک کنند به درمان خود بپردازد و اگر علت دیگری در کار است، بدون هیاهو و جنجال که مورد استفاده دشمن واقع میشود، منتظر بمانند تا علت اصلی انصراف ایشان روشن گردد.[۴۲]
(ببینید: کمیته انقلاب اسلامی)
لاهوتی نیز به امامخمینی علاقه زیادی داشت و معتقد بود ایشان پیش از آنکه به مقام رهبری و مرجعیت برسد، به مقام انسانیت رسیده است.[۴۳] به باور وی، امامخمینی عابد و زاهدی بود که چهل سال نماز صبح را با وضوی نماز شب خواند[۴۴] و امامخمینی تنها یک رهبر سیاسی نبود، بلکه در جایگاه پیامبر اکرم(ص) نشسته بود؛ بنابراین پیروی از ایشان پیروی از پیامبر اکرم(ص) و امامعلی(ع) و تخلف از ایشان تخلف از آنان بود؛[۴۵] همچنین وی معتقد بود مردم جنبههای عرفانی امامخمینی را درک نکردهاند و نمیدانند که ایشان چگونه ساده زندگی میکرد، ایشان پدر همه مردم ایران بلکه پدر همه مستضعفان جهان، جانشین پیامبران(ع) و وارث خون امامحسین(ع) بود و در دوران سخت مبارزه در برابر رژیم پهلوی ایستاد و بدون هیچ وابستگی مردم را دعوت به مبارزه کرد.[۴۶]
به اعتقاد برخی لاهوتی گرچه فردی خوشبیان، مبارز و در دوران حبس رژیم پهلوی و تحمل شکنجههای آن، فردی مقاوم و شجاع بود؛ ولی ثبات فکری نداشت.[۴۷] به گفته برخی دیگر وی شدیداً روحیه عاطفی و احساسی داشت و به همین دلیل بسیاری دنبال جذب او بودند[۴۸] و با توجه به روحیهای که داشت و یکی از فرزندانش نیز عضو سازمان مجاهدین خلق بود، بیشتر با نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق و سیدابوالحسن بنیصدر سازگاری داشت.[۴۹] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کموبیش ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق ادامه یافت[۵۰] و بسیاری معتقدند وی تحت تأثیر القائات پسر خود وحید که از حامیان سازمان مجاهدین خلق بود، قرار داشت و او همواره اعضای مختلف سازمان را نزد لاهوتی میبرد و آنان تفکرات خود را به وی القا میکردند.[۵۱] این القائات لاهوتی را به مهرهای از مهرههای بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق تبدیل کرد؛[۵۲] بنابراین لاهوتی در سال ۱۳۶۰ با پیش از آن تفاوتهایی پیدا کرده بود.[۵۳] وی در حمایت از بنیصدر در آذر و بهمن ۱۳۵۹ در شهر مشهد و نیز شهر کوچصفهان در استان گیلان سخنرانی کرد؛ ولی به علت مخالفت عدهای سخنرانی وی به هم خورد.[۵۴] سیداحمد خمینی چند روز پس از حادثه کوچصفهان در ۲۷ بهمن ۱۳۵۹ نامهای خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوشت و ضمن اعتراض شدید به اینگونه رفتارها خواستار برخورد با حمله به اجتماعات شد.[۵۵]
از سوی دیگر، ارتباط لاهوتی با سازمان مجاهدین خلق و هواداری و حمایت از آنان در سالهای پس از انقلاب و تحویل سلاح به آنان و اعتراض عدهای از مسئولان سپاه، به اطلاع امامخمینی رسید[۵۶] و با دستور ایشان به خروج سپاه از زیرمجموعه دولت و قرارگرفتن زیر نظر شورای انقلاب، عملاً نمایندگی لاهوتی از امامخمینی پایان یافت.[۵۷] لاهوتی به هاشمی رفسنجانی و برخی افراد دیگر و نیز برخی سیاستهای امامخمینی ازجمله حمایتنکردن از وی در جریان کوچصفهان[۵۸] انتقاد میکرد و به مسائل مختلف ازجمله نوع برخورد نظام با سازمان مجاهدین خلق و بنیصدر معترض بود و علیه امامخمینی، هاشمی رفسنجانی، مردم و صدا و سیما،[۵۹] حزب جمهوری اسلامی و دبیرکل آن، سیدمحمد حسینی بهشتی[۶۰] و سیدعلی خامنهای[۶۱] موضع میگرفت.
وحید لاهوتی که از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود، در حالیکه مسلّح بود، در ششم مهر ۱۳۶۰ در چهارراه سرچشمه تهران بازداشت شد. گفته شده وی مأموران دادستانی را بر سر قراری ساختگی به ساختمان پلاسکو در چهارراه استانبول برد و از طبقه پنجم خود را به پایین انداخت و کشته شد.[۶۲] روز بعد خانه لاهوتی به دست نیروهای دادستانی انقلاب بازرسی شد و وی نیز برای توضیح درباره مدارک مربوط به پسرش وحید به دادستانی انقلاب برده شد.[۶۳] لاهوتی که سابقه بیماری قلبی از دوران زندان و سالهای پیش از انقلاب داشت[۶۴] و در آن روزها نیز با توجیه کسالت و بیماری در جلسات مجلس شورای اسلامی حاضر نمیشد،[۶۵] چند ساعت پس از حضور در دادستانی انقلاب دچار عارضه شد و سکته کرد و در هفتم آبان ۱۳۶۰، در سن ۵۴سالگی، در بیمارستان قلب تهران درگذشت[۶۶] و پیکر او در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شد.[۶۷]
هاشمی رفسنجانی در هفتم آبان ۱۳۶۰ وقتی خبر درگذشت لاهوتی را در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد، با توجه به ارتباط دوران زندان و دوستی عمیق و نیز نسبت خویشاوندی که با وی داشت، نتوانست ناراحتی خود را کنترل کند و گریه کرد؛[۶۸] البته برخی برای مرگ لاهوتی علل دیگری ذکر کردهاند.[۶۹] امامخمینی درباره درگذشت لاهوتی اطلاعیه و یا پیام تسلیتی صادر نکرد؛ ولی به گفته سیداحمد خمینی در دیدار با خانواده هاشمی رفسنجانی، ایشان از مسئله درگذشت لاهوتی اظهار تأسف کرده بود.[۷۰]
پانویس
- ↑ رفیقدوست، خاطرات محسن رفیقدوست، ۱۱۴؛ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹ ـ ۲۸۰.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹؛ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۸۹ ـ ۲۹۰.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۳۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۴۱۶ و ۴۶۰.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۴۳۲.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۴۸۱.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۲۸۲.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۹۶ ـ ۹۸.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۹۶ ـ ۹۸.
- ↑ تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۱۰۰ ـ ۱۰۱.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰ ـ ۲۹۶.
- ↑ مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۶؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۰.
- ↑ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۹۶ ـ ۹۸.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، ۱۸۰ و ۲۸۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۱۴۶.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۲ ـ ۲۹۳.
- ↑ مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۷.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۴؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، امید و دلواپسی، ۳۹.
- ↑ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۲۲.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۹۴۲.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.
- ↑ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۲۱.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۴ ـ ۲۹۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۲۷ ـ ۲۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۱۳ و ۴۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۵۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۱۲ ـ ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۲۰.
- ↑ لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۰.
- ↑ لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۰.
- ↑ لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۱.
- ↑ لاهوتی، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۱۱.
- ↑ دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۸ ـ ۱۹۰.
- ↑ بشارتی، عبور از شط شب، ۲۳۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۲۶ ـ ۲۲۷.
- ↑ محمدی ریشهری، خاطرهها، ۱/۸۵.
- ↑ دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۹؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۵ ـ ۲۹۶.
- ↑ دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
- ↑ غفاری، خاطرات هادی غفاری، ۴۱۴؛ عبدخدایی، چاپشده در صخره سخت، ۳۰۱.
- ↑ عبدخدایی، چاپشده در صخره سخت، ۳۰۶.
- ↑ خمینی، روزنامه انقلاب اسلامی، ۱؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، انقلاب در بحران، ۵۶۷؛ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۲۱۶.
- ↑ بشارتی، عبور از شط شب، ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ روزیطلب، صخره سخت، ۲۹۶ ـ ۲۹۷.
- ↑ رفیقدوست، خاطرات محسن رفیقدوست، ۱۹۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۷۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۱۵۱.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۳۰۳.
- ↑ دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۸.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.
- ↑ دعاگو، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، ۱۸۹ ـ ۱۹۰.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۳.
- ↑ روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۳ ـ ۳۱۹؛ طباطبایی، سیدصادق، ویژهنامه رمز عبور ۲، روزنامه ایران، ۱۰۰؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۹.
- ↑ مرادحاصلی خامنه، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، ۱/۳۲۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۴۸ ـ ۳۴۹.
- ↑ تجریشی، خاطرات اسدالله تجریشی، ۱۱۳ ـ ۱۱۴؛ روزیطلب، صخره سخت، ۳۱۸؛ هاشمی رفسنجانی، فاطمه، مصاحبه، هفتهنامه شهروند امروز، ۷۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، ۳۵۱.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بشارتی، علیمحمد، عبور از شط شب، خاطرات علیمحمد بشارتی، تدوین احمد رشیدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاب اول، ۱۳۸۳ش.
- تجریشی، اسدالله، خاطرات اسدالله تجریشی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- خاکساران، محمدحسن، خاطرات محمدحسن خاکساران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- خمینی، سیداحمد، روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۷/۹/۱۳۵۹ش.
- دعاگو، محسن، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، تدوین زهره کلاچیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- رفیقدوست، محسن، خاطرات محسن رفیقدوست، تدوین داود قاسمپور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- روزیطلب، محمدحسن، صخره سخت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- طباطبایی، سیدصادق، ویژهنامه رمز عبور ۲، روزنامه ایران، خرداد ۱۳۸۹ش.
- طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- عبدخدایی، محمدمهدی، چاپشده در صخره سخت، تألیف محمدحسن روزیطلب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲ش.
- غفاری، هادی، خاطرات هادی غفاری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- لاهوتی، حسن، مصاحبه، روزنامه کیهان، ۲۱/۹/۱۳۵۸ش.
- محمدی ریشهری، محمد، خاطرهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- مرادحاصلی خامنه، اعظم، لاهوتی اشکوری، حسن (حجتالاسلام و المسلمین)، چاپشده در فرهنگنامه رجال روحانی عصر امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- موسوی تبریزی، سیدحسین، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۵۹، انقلاب در بحران به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، فاطمه، مصاحبه، هفتهنامه شهروند امروز، شماره ۷۰، آبان، ۱۳۷۸ش.
نرجس عبدیائی