کاربر:Salehi/صفحه تمرین۴: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲: خط ۱۲:


==اوضاع سیاسی و اجتماعی==
==اوضاع سیاسی و اجتماعی==
ساختار سیاسی قدرت در دوره قاجاریه سلطنتی بود. در رأس آن شخص شاه قرار داشت. [[مطلق‌گرایی]] و [[استبداد]]، اساسی‌ترین ویژگی قدرت سیاسی دوران قاجار بود. شاه بدون هیچ محدودیتی تمام جزئیات حکومتی و عزل و نصب‌ها را بر عهده داشت. حلقه بعدی، [[شاهزادگان]]، [[درباریان]]، [[رؤسای ایلات بزرگ]] و [[حکام محلی]] بودند (مستوفی، ۱/۳۹۴؛ اکبری، ۸۲). در این روزگار شرایط سیاسی ـ اجتماعی کشور به ‌گونه‌ای بود که مردم ایران هیچ تضمینی برای جان و مال و ناموس خود در برابر دستگاه استبدادی نداشتند. شاهان قاجار به حکم مقام شاهی، نه بر اساس لیاقت و شایستگی، خود قانون و مجری آن بودند. توده‌های مردم به جز لایه‌هایی که به شاه یا به وابستگان او وابسته بودند، در فقر و نادانی به سر می‌بردند. بازتاب این شرایط را در [[ادبیات]] آن روزگار ازجمله [[اشعار آیینه عبرت]] (کار ایران با خداست) از [[ملک‌الشعرای بهار]] و خاطرات و نوشته‌های آن دوره به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد (محمدی، ۱/۱۱۷؛ احتشام‌السلطنه، ۱۲۴).
ساختار سیاسی قدرت در دوره قاجاریه سلطنتی بود. در رأس آن شخص شاه قرار داشت. [[مطلق‌گرایی]] و [[استبداد]]، اساسی‌ترین ویژگی قدرت سیاسی دوران قاجار بود. شاه بدون هیچ محدودیتی تمام جزئیات حکومتی و عزل و نصب‌ها را بر عهده داشت. حلقه بعدی، [[شاهزادگان]]، [[درباریان]]، [[رؤسای ایلات بزرگ]] و [[حکام محلی]] بودند.<ref>(مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ۱/۳۹۴؛ اکبری، ویژگی‌های ساختار قدرت در ایران (دوره اول قاجار)، ۸۲.)</ref> در این روزگار شرایط سیاسی ـ اجتماعی کشور به ‌گونه‌ای بود که مردم ایران هیچ تضمینی برای جان و مال و ناموس خود در برابر دستگاه استبدادی نداشتند. شاهان قاجار به حکم مقام شاهی، نه بر اساس لیاقت و شایستگی، خود قانون و مجری آن بودند. توده‌های مردم به جز لایه‌هایی که به شاه یا به وابستگان او وابسته بودند، در فقر و نادانی به سر می‌بردند. بازتاب این شرایط را در [[ادبیات]] آن روزگار ازجمله [[اشعار آیینه عبرت]] (کار ایران با خداست) از [[ملک‌الشعرای بهار]] و خاطرات و نوشته‌های آن دوره به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد.<ref>(محمدی، شعرهای معاصر ایران از بهار تا شهریار، ۱/۱۱۷؛ احتشام‌السلطنه، خاطرات احتشام‌السلطنه، ۱۲۴.)</ref>


تاریخ‌نگاران داخلی و خارجی همگی از بی‌قانونی، ظلم و تعدی و اجحاف به مردم سخن گفته‌اند (آبراهامیان، ۱۳ ـ ۱۴). شاهان قاجار همه زمین‌های ایران را ملک خود می‌دانستند (لمبتون، ۷۱)؛ شاه حق داشت هر نوع زمینی را به هر یک از هوادارانش واگذار کند (همان، ۷۱ ـ ۷۲). هیچ‌کس جرئت اظهار نظر در برابر شاه را نداشت؛ زیرا اگر کسی مخالفِ نظر شاه نظر می‌داد، خونش هدر بود (همان؛ شمیم، ۱۸۵). عزل و نصب‌ها و حبس و کیفر‌ها نیز بدون قانون و قاعده بود. افرادی که از نگاه آنان مقصر بودند، بدون هیچ محکمه‌ای، کیفر داده می‌شدند. آنان متهمان را کور می‌کردند، رگ می‌زدند یا به مصادره اموالشان حکم می‌دادند. مصادره اموال افراد معزول چنان رواج داشت که در یک مورد که چنین نشد، [[وقایع‌نویس درباری]] با شگفتی از آن یاد کرده است (لسان‌الملک، ۱۵۳). امیران و حاکمان محلی که بیشتر آنان از فرزندان و نوادگان شاه و در جای‌جای کشور پراکنده بودند، با القاب و عناوین گوناگون که برای آنان شخصیت و منزلت اجتماعی به همراه می‌آورد، در سایه قدرت شاه همه‌کاره بودند و هر گونه اجحاف و ظلم و ستم را برای خود مجاز می‌دانستند. پاره‌کردن شکم مالک و تاجری که به ناصرالدین‌شاه شکایت برده بود به دست [[ظل‌السلطان]] (مدرسی، مدرس، ۱/سه) و همچنین زیر سم اسب قرارگرفتن پیره‌زنی که از مأموران دولتی شاکی بود به ‌دست [[علاء‌الدوله]] (همان، ۱/چهار) تا حدودی بیانگر رابطه حاکمان محلی با مردم است.
تاریخ‌نگاران داخلی و خارجی همگی از بی‌قانونی، ظلم و تعدی و اجحاف به مردم سخن گفته‌اند.<ref>(آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ۱۳ ـ ۱۴.)</ref> شاهان قاجار همه زمین‌های ایران را ملک خود می‌دانستند؛<ref>(لمبتون، ایران عصر قاجار، ۷۱.)</ref> شاه حق داشت هر نوع زمینی را به هر یک از هوادارانش واگذار کند.<ref>(لمبتون، ایران عصر قاجار، ۷۱ ـ ۷۲.)</ref> هیچ‌کس جرئت اظهار نظر در برابر شاه را نداشت؛ زیرا اگر کسی مخالفِ نظر شاه نظر می‌داد، خونش هدر بود.<ref>(لمبتون، ایران عصر قاجار؛ شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۱۸۵.)</ref> عزل و نصب‌ها و حبس و کیفر‌ها نیز بدون قانون و قاعده بود. افرادی که از نگاه آنان مقصر بودند، بدون هیچ محکمه‌ای، کیفر داده می‌شدند. آنان متهمان را کور می‌کردند، رگ می‌زدند یا به مصادره اموالشان حکم می‌دادند. مصادره اموال افراد معزول چنان رواج داشت که در یک مورد که چنین نشد، [[وقایع‌نویس درباری]] با شگفتی از آن یاد کرده است.<ref>(لسان‌الملک، ناسخ التواریخ؛ سلاطین قاجاریه، ۱۵۳.)</ref> امیران و حاکمان محلی که بیشتر آنان از فرزندان و نوادگان شاه و در جای‌جای کشور پراکنده بودند، با القاب و عناوین گوناگون که برای آنان شخصیت و منزلت اجتماعی به همراه می‌آورد، در سایه قدرت شاه همه‌کاره بودند و هر گونه اجحاف و ظلم و ستم را برای خود مجاز می‌دانستند. پاره‌کردن شکم مالک و تاجری که به ناصرالدین‌شاه شکایت برده بود به دست [[ظل‌السلطان]]<ref>(مدرسی، مدرس، ۱/سه.)</ref> و همچنین زیر سم اسب قرارگرفتن پیره‌زنی که از مأموران دولتی شاکی بود به ‌دست [[علاء‌الدوله]]<ref>(مدرسی، مدرس، ۱/چهار.)</ref> تا حدودی بیانگر رابطه حاکمان محلی با مردم است.


==سلطه بیگانگان بر کشور==
==سلطه بیگانگان بر کشور==
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش