کاربر:Salar/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
امام‌خمینی سیاست را ازجمله به روابط میان حاکم و ملت و روابط با دیگر حکومت‌ها و جلوگیری از مفاسد<ref> (صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> و هدایت جامعه بر مبنای موازین عقل و عدل و انصاف<ref> (صحیفه، ۲۱/۴۰۵)</ref> تعریف کرده و آن را تأمین‌کننده مصالح افراد، جامعه و تمام ابعاد وجودی انسان شمرده‌است.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> به اعتقاد ایشان سیاست، عِدل حکومت است که تمام معنای سیاست است<ref> (صحیفه، ۲۰/۱۱۳)</ref> و سیاست زیرمجموعه علم فقه قرار می‌گیرد.<ref> (حدیث جنود، ۱۰)</ref> دین و سیاست عنوانی است برای آنچه درباره قلمرو دین در زندگی اجتماعی انسان و رابطه و نسبت آن با سیاست در معنای خاص آن گفته می‌شود.
امام‌خمینی سیاست را ازجمله به روابط میان حاکم و ملت و روابط با دیگر حکومت‌ها و جلوگیری از مفاسد<ref> (صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> و هدایت جامعه بر مبنای موازین عقل و عدل و انصاف<ref> (صحیفه، ۲۱/۴۰۵)</ref> تعریف کرده و آن را تأمین‌کننده مصالح افراد، جامعه و تمام ابعاد وجودی انسان شمرده‌است.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> به اعتقاد ایشان سیاست، عِدل حکومت است که تمام معنای سیاست است<ref> (صحیفه، ۲۰/۱۱۳)</ref> و سیاست زیرمجموعه علم فقه قرار می‌گیرد.<ref> (حدیث جنود، ۱۰)</ref> دین و سیاست عنوانی است برای آنچه درباره قلمرو دین در زندگی اجتماعی انسان و رابطه و نسبت آن با سیاست در معنای خاص آن گفته می‌شود.
==انواع سیاست==
==انواع سیاست==
تنوع سیاست به تنوع جهان‌نگری، معرفت‌شناسی و نگاه به انسان بر می‌گردد و از آنجا که جهان‌بینی‌ها در کلیت خود متعددند، می‌توان از انواع سیاست، سخن به میان آورد. متفکران و اندیشمندان بزرگ با توجه به جهان‌بینی‌های خاص خود، به تقسیم‌بندی سیاست پرداخته‌اند؛ برای نمونه ابن‌خلدون به سه نوع سیاست دینی، عقلی و اجتماعی پرداخته‌است (۱/۳۷۷ ـ ۳۸۸).
تنوع سیاست به تنوع جهان‌نگری، معرفت‌شناسی و نگاه به انسان بر می‌گردد و از آنجا که جهان‌بینی‌ها در کلیت خود متعددند، می‌توان از انواع سیاست، سخن به میان آورد. متفکران و اندیشمندان بزرگ با توجه به جهان‌بینی‌های خاص خود، به تقسیم‌بندی سیاست پرداخته‌اند؛ برای نمونه ابن‌خلدون به سه نوع سیاست دینی، عقلی و اجتماعی پرداخته‌است.<ref> (۱/۳۷۷ ـ ۳۸۸)</ref>


امام‌خمینی نیز بر اساس نگرش خود به جهان هستی و جایگاه انسان در آن، وظایف محول‌شده به انسان و هدفی که سیاست دنبال می‌کند، سیاست را به سه نوع شیطانی، حیوانی و الهی تقسیم کرده‌است (جمشیدی، ۲۰۴ ـ ۲۰۵):
امام‌خمینی نیز بر اساس نگرش خود به جهان هستی و جایگاه انسان در آن، وظایف محول‌شده به انسان و هدفی که سیاست دنبال می‌کند، سیاست را به سه نوع شیطانی، حیوانی و الهی تقسیم کرده‌است:<ref> (جمشیدی، ۲۰۴ ـ ۲۰۵)</ref>


۱. '''سیاست شیطانی''': سیاستی که مبتنی بر التواء (پیچش، انحراف و کژی) و افترا است (صدر، ۶۳). امام‌خمینی ویژگی‌های این سیاست را دروغگویی، حیله و تزویر و چپاول می‌داند (صحیفه، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵ و ۱۳/۴۳۱).
۱. '''سیاست شیطانی''': سیاستی که مبتنی بر التواء (پیچش، انحراف و کژی) و افترا است.<ref> (صدر، ۶۳)</ref> امام‌خمینی ویژگی‌های این سیاست را دروغگویی، حیله و تزویر و چپاول می‌داند.<ref> (صحیفه، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵ و ۱۳/۴۳۱)</ref>


۲. '''سیاست حیوانی یا سیاست این‌جهانی''': در این نوع سیاست هرچند معیارها، اصول و اهداف صحیح است و از سلطه و دروغ به دور است، اما با توجه به در نظر گرفتن بعد جسمانی و مادی انسان، سیاستی حیوانی و دنیایی شمرده می‌شود. در این نوع سیاست، جنبه‌های مثبت این‌جهانی وجود دارد و هدف آن تأمین مصالح عمومی و اجتماعی است؛ ولی به بُعد روحانی، معنوی و تأمین سعادت آخرت توجهی ندارد (جمشیدی، ۲۰۷). امام‌خمینی ضمن انتقاد از این سیاست، معتقد است انسان مانند حیوان نیست که خوراک و پوشاک، همه شئون او را تشکیل دهد؛ از این‌رو ایشان این سیاست را نیز ناقص و مادی و تک‌بعدی می‌دید (صحیفه، ۱۳/۴۳۲).
۲. '''سیاست حیوانی یا سیاست این‌جهانی''': در این نوع سیاست هرچند معیارها، اصول و اهداف صحیح است و از سلطه و دروغ به دور است، اما با توجه به در نظر گرفتن بعد جسمانی و مادی انسان، سیاستی حیوانی و دنیایی شمرده می‌شود. در این نوع سیاست، جنبه‌های مثبت این‌جهانی وجود دارد و هدف آن تأمین مصالح عمومی و اجتماعی است؛ ولی به بُعد روحانی، معنوی و تأمین سعادت آخرت توجهی ندارد.<ref> (جمشیدی، ۲۰۷)</ref> امام‌خمینی ضمن انتقاد از این سیاست، معتقد است انسان مانند حیوان نیست که خوراک و پوشاک، همه شئون او را تشکیل دهد؛ از این‌رو ایشان این سیاست را نیز ناقص و مادی و تک‌بعدی می‌دید.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref>


۳. '''سیاست الهی''': امام‌خمینی این سیاست را صراط مستقیمی می‌دانست (همان) که از دنیا آغاز و به آخرت ختم می‌شود و تمام ابعاد زندگی انسان را دربر می‌گیرد. به عقیده ایشان این نوع سیاست، ویژه پیامبران(ع)، اولیا(ع) و علمای بیدار اسلام است (همان) و از همین منظر است که ایشان اسلام را مساوی حکومت با همه شئونی که دارد شمرده و احکام را قوانین آن قلمداد کرده‌است (البیع، ۲/۶۳۳).
۳. '''سیاست الهی''': امام‌خمینی این سیاست را صراط مستقیمی می‌دانست<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> که از دنیا آغاز و به آخرت ختم می‌شود و تمام ابعاد زندگی انسان را دربر می‌گیرد. به عقیده ایشان این نوع سیاست، ویژه پیامبران(ع)، اولیا(ع) و علمای بیدار اسلام است<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> و از همین منظر است که ایشان اسلام را مساوی حکومت با همه شئونی که دارد شمرده و احکام را قوانین آن قلمداد کرده‌است.<ref> (البیع، ۲/۶۳۳)</ref>
سیاست در فرهنگ دینی: وجود حکومت و حاکمی که نظم، امنیت و عدالت را در زندگی اجتماعی مردم برقرار کند، چنان‌که امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده امری ناگزیر به شمار می‌آید (نهج البلاغه، خ۴۰، ۶۰ ـ ۶۱) و از نیازهای فطری و طبیعی انسان و در شمار مهم‌ترین موضوعات مورد توجه بشر از آغاز پیدایش بوده‌است (ابن‌خلدون، ۱/۵۵ ـ ۵۶ و ۲۳۷ ـ ۲۳۸) و قرآن کریم توجه داده‌است که انسان‌ها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شدند و دینْ حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدت‌بخش مطرح شد (یونس، ۱۹؛ بقره، ۲۱۳؛ شوری، ۱۳؛ ← طباطبایی، ۴/۹۳). قرآن هدف از فرستادن پیامبران(ع) را برپایی عدالت به دست خود مردم شمرده‌است (حدید، ۲۵). از نوشته مورخان به دست می‌آید حضرت ادریس(ع) اصول سیاست، کشورداری و آداب تمدن را به مردم آموخت، به گونه‌ای که برخی حکمای یونان، آغاز اندیشه سیاسی را به او نسبت داده‌اند (جهان‌بزرگی، ۳۶).
سیاست در فرهنگ دینی: وجود حکومت و حاکمی که نظم، امنیت و عدالت را در زندگی اجتماعی مردم برقرار کند، چنان‌که امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده امری ناگزیر به شمار می‌آید<ref> (نهج البلاغه، خ۴۰، ۶۰ ـ ۶۱)</ref> و از نیازهای فطری و طبیعی انسان و در شمار مهم‌ترین موضوعات مورد توجه بشر از آغاز پیدایش بوده‌است<ref> (ابن‌خلدون، ۱/۵۵ ـ ۵۶ و ۲۳۷ ـ ۲۳۸)</ref> و قرآن کریم توجه داده‌است که انسان‌ها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شدند و دینْ حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدت‌بخش مطرح شد.<ref> (یونس، ۱۹؛ بقره، ۲۱۳؛ شوری، ۱۳؛ ← طباطبایی، ۴/۹۳)</ref> قرآن هدف از فرستادن پیامبران(ع) را برپایی عدالت به دست خود مردم شمرده‌است.<ref> (حدید، ۲۵)</ref> از نوشته مورخان به دست می‌آید حضرت ادریس(ع) اصول سیاست، کشورداری و آداب تمدن را به مردم آموخت، به گونه‌ای که برخی حکمای یونان، آغاز اندیشه سیاسی را به او نسبت داده‌اند.<ref> (جهان‌بزرگی، ۳۶)</ref>
 
از وجود برخی واژگان سیاسی در قرآن مانند امام، امت، خلیفه، مستکبر، مستضعف، مصلح و برخی مفاهیم سیاسی مثل خلافت الهی انسان، امامت و رهبری، کار شورایی، ظلم‌زدایی و حقوق انسان، روشن می‌شود سیاست و اندیشه سیاسی، بخشی از آموزه‌های دینی به شمار می‌رود و قابل جداشدن از ایمان نیست.<ref> (عمید زنجانی، ۲۲۶ ـ ۲۵۰)</ref> در منابع روایی نیز هدف از بعثت پیامبر اسلام(ص) و وظیفه آن حضرت، تدبیر و سیاست امور مردم دانسته شده<ref> (کلینی، ۱/۲۶۶)</ref> و معصومان(ع) نیز سیاست‌مدار معرفی شده‌اند<ref> (مجلسی، ۹۹/۱۲۷)</ref> و سیاست به هدایت،<ref> (کلینی، ۱/۲۶۶)</ref> تدبیر، مُلک و سرپرستی<ref> (آمدی، ۳۳۱)</ref> آمده‌است و امام معصوم(ع)، زمامدار دین، نظام‌بخش و عزت‌دهنده و دلسوز مسلمانان و نیز آبادکننده دنیای آنان معرفی شده که به جهت برخورداری از علم سیاست، شایسته زمامداری است و باید اطاعت شود.<ref> (ابن‌شعبه، ۴۳۷)</ref>


از وجود برخی واژگان سیاسی در قرآن مانند امام، امت، خلیفه، مستکبر، مستضعف، مصلح و برخی مفاهیم سیاسی مثل خلافت الهی انسان، امامت و رهبری، کار شورایی، ظلم‌زدایی و حقوق انسان، روشن می‌شود سیاست و اندیشه سیاسی، بخشی از آموزه‌های دینی به شمار می‌رود و قابل جداشدن از ایمان نیست (عمید زنجانی، ۲۲۶ ـ ۲۵۰). در منابع روایی نیز هدف از بعثت پیامبر اسلام(ص) و وظیفه آن حضرت، تدبیر و سیاست امور مردم دانسته شده (کلینی، ۱/۲۶۶) و معصومان(ع) نیز سیاست‌مدار معرفی شده‌اند (مجلسی، ۹۹/۱۲۷) و سیاست به هدایت (کلینی، ۱/۲۶۶)، تدبیر، مُلک و سرپرستی (آمدی، ۳۳۱) آمده‌است و امام معصوم(ع)، زمامدار دین، نظام‌بخش و عزت‌دهنده و دلسوز مسلمانان و نیز آبادکننده دنیای آنان معرفی شده که به جهت برخورداری از علم سیاست، شایسته زمامداری است و باید اطاعت شود (ابن‌شعبه، ۴۳۷).
==نظریه جدایی دین از سیاست==
==نظریه جدایی دین از سیاست==
ارتباط دین و سیاست همواره موضوع بحث اندیشمندان بوده‌است. دیدگاه غالب در جهان مسیحیت که ریشه در فرهنگ یونان باستان دارد، نظریه جدایی دین از سیاست است (سبحانی‌نیا، ۱/۱۲۹ ـ ۱۳۰). این دیدگاه، از دوره رنسانس در اروپا ترویج شد و بر افکار و عقاید دانشمندان غرب چیرگی یافت (خلیلی، ۲۰۷) و با سقوط حاکمیت کلیسا و محدودشدن وظیفه آن به امور معنوی و اخلاقی و در پی پیدایش مکتب‌هایی چون اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم در غرب، دخالت‌نکردن دین در اجتماع و سیاست، قوت گرفت. این نظریه پس از آشنایی روشنفکران جهان اسلام با مکتب‌های یادشده و دامن‌زدن دنیای غرب به آن، در میان مسلمانان نیز راه یافت (سبحانی‌نیا، ۱/۱۲۹ ـ ۱۳۰). در جهان اسلام، افرادی چون علی عبدالرازق و طه حسین، مدافع دیدگاه جدایی دین از سیاست بودند (سروش محلاتی، ۱۳۲ و ۱۳۵). عبدالرازق معتقد بود اسلام برای حکومت، برنامه و شکل خاصی ارائه نکرده و نیاز به قدرت، حکومت و مرجعیت سیاسی، برای تحقق‌بخشیدن به آرمان‌های اسلامی، ارتباطی به جوهر اسلام ندارد و در اسلام، دین و سیاست یک واحد به هم پیوسته نیستند (عنایت، ۱۱۵ ـ ۱۲۲ و ۱۴۰). در نگاه او حکومت و وحدت سیاسی، از اهداف دنیوی است که خداوند آن را به مردم واگذار کرده‌است (عبدالرازق، ۲۵۹). طه حسین نیز یکی از مبانی تمدن امروزی را جدایی دین از سیاست شمرده‌است (← سروش محلاتی، ۱۳۲).
ارتباط دین و سیاست همواره موضوع بحث اندیشمندان بوده‌است. دیدگاه غالب در جهان مسیحیت که ریشه در فرهنگ یونان باستان دارد، نظریه جدایی دین از سیاست است (سبحانی‌نیا، ۱/۱۲۹ ـ ۱۳۰). این دیدگاه، از دوره رنسانس در اروپا ترویج شد و بر افکار و عقاید دانشمندان غرب چیرگی یافت (خلیلی، ۲۰۷) و با سقوط حاکمیت کلیسا و محدودشدن وظیفه آن به امور معنوی و اخلاقی و در پی پیدایش مکتب‌هایی چون اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم در غرب، دخالت‌نکردن دین در اجتماع و سیاست، قوت گرفت. این نظریه پس از آشنایی روشنفکران جهان اسلام با مکتب‌های یادشده و دامن‌زدن دنیای غرب به آن، در میان مسلمانان نیز راه یافت (سبحانی‌نیا، ۱/۱۲۹ ـ ۱۳۰). در جهان اسلام، افرادی چون علی عبدالرازق و طه حسین، مدافع دیدگاه جدایی دین از سیاست بودند (سروش محلاتی، ۱۳۲ و ۱۳۵). عبدالرازق معتقد بود اسلام برای حکومت، برنامه و شکل خاصی ارائه نکرده و نیاز به قدرت، حکومت و مرجعیت سیاسی، برای تحقق‌بخشیدن به آرمان‌های اسلامی، ارتباطی به جوهر اسلام ندارد و در اسلام، دین و سیاست یک واحد به هم پیوسته نیستند (عنایت، ۱۱۵ ـ ۱۲۲ و ۱۴۰). در نگاه او حکومت و وحدت سیاسی، از اهداف دنیوی است که خداوند آن را به مردم واگذار کرده‌است (عبدالرازق، ۲۵۹). طه حسین نیز یکی از مبانی تمدن امروزی را جدایی دین از سیاست شمرده‌است (← سروش محلاتی، ۱۳۲).
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸

ویرایش