مجتبی تهرانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات عالمان شیعه | {{جعبه اطلاعات عالمان شیعه | ||
| عنوان = | | عنوان =مجتبی تهرانی | ||
| تصویر = | | تصویر =مجتبی تهرانی.jpg | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| سرشناسی = | | سرشناسی = | ||
| نام کامل = | | نام کامل =مجتبی شهید کلهر | ||
| لقب = | | لقب = | ||
| نسب = | | نسب = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =۱۳۱۶ش | ||
| زادگاه = | | زادگاه = | ||
| تاریخ وفات = | | تاریخ وفات = |
نسخهٔ ۹ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۶
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | مجتبی شهید کلهر |
تاریخ تولد | ۱۳۱۶ش |
اطلاعات علمی |
مجتبی تهرانی، از شاگردان درس خارج فقه و اصول امامخمینی.
مجتبی شهید کلهر معروف به تهرانی در سال ۱۳۱۶ش در خانوادهای با پیشینه درخشان علمی و مذهبی به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا عبدالعلی تهرانی از علمای بزرگ تهران و از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود که به اقامه نماز جماعت در مسجد بازار تهران در دوره پهلوی اول می پرداخت.[۱] و جدش میرزا غلامحسین تهرانی بود که در صدر مشروطه همراه با میرزا مصطفی آشتیانی در اعتراض به اختلافات ایجادشده در صفوف علما، در حرم حضرت عبدالعظیم به تحصن دست زد و در یورش مخالفان به شهادت رسید. نسب آنان به میرزا موسی از روحانیان شهیر تهران و برادر میرزا مسیح تهرانی میرسد که مسجد شیخ موسی معروف به بزازها را در تهران بنیان نهاد. مادربزرگ پدری مجتبی تهرانی منتسب به ایل کلهر، از ایلات بزرگ غرب کشور بود و به همین علت به شهید کلهری موسوم شدند. مادر او هم منتسب به خاندانی روحانی بود؛ جد مادری او شیخ روحالله دانایی امام جماعت مسجد همتآباد تهران بود.[۲] مجتبی کلاسهای ابتدایی را در دبستان محمدی گذراند و کلاس دوم تا ششم را به مدت دو سال به پایان برد. آنگاه به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. وی در سال ۱۳۲۴ ش به مدرسه حاج ابوالفتح تهران رفت و صرف و نحو را نزد شیخ احمد سعیدی و کتاب جامعالمقدمات را پیش شیخ محمدصادق تهرانی خواند. در سال ۱۳۳۱ ش برای ادامه تحصیل به حوزه مشهد رفت.[۳] و از محضر محمدتقی ادیب نیشابوری مدت چهار سال بهره برد.[۴] همزمان نزد برخی دیگر از استادان حوزه علمیه مشهد کتابهای سیوطی، مغنی، مطول، حاشیه و عروض و قافیه را فراگرفت. کتاب معالم را نیز نزد سیدجلال مدرس یزدی به پایان برد. در سال ۱۳۳۴ ش به حوزه قم رفت و کتابهای شرح لمعه و قوانین را نزد محمدتقی ستوده، رسایل را نزد شیخ عبدالجواد جبل عاملی معروف به سدهی، مکاسب را نزد میرزا علیاکبر مشکینی و کفایه و بخشی از مکاسب را نزد میرزا محمد مجاهدی خواند. منظومه و اشارات را نزد حسینعلی منتظری و اسفار را هم نزد علامه سیدمحمدحسین طباطبایی فراگرفت.
وی از سال ۱۳۳۷ ش در درس خارج فقه آیتالله سیدحسین طباطبایی بروجردی شرکت کرد. همزمان در درس خارج فقه و اصول امامخمینی نیز حضور یافت.[۵] همچنین وی از درس خارج فقه و اصول آیات سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی، سیدمحمد محقق داماد و حسن فرید اراکی (درس صلوه) بهره میبرد. او آنگاه راهی نجف اشرف شد و در حوزه علمیه آن شهر، سه سال نیز در درس خارج فقه (صلوه) آیتالله سیدابوالقاسم موسوی خویی شرکت کرد. یک دوره اصول را نیز (به جز باب «استصحاب» و «تنبیهات») نزد آیتالله حاج میرزا باقر زنجانی خواند. با تشکیل درس خارج فقه امامخمینی در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف در سال ۱۳۴۴ ش، در آن درس نیز شرکت کرد و جمعاً به مدت یازده سال در قم و نجف از درسهای خارج فقه و اصول امامخمینی بهرهمند گردید.[۶] وی درباره ویژگیهای درس امامخمینی میگوید: «امام حوزه درسی منظمی داشتند. حضورشان در درس لحظهای پسوپیش نمیشد»؛.[۷] «درس امام مجتهدپرور بود. امام به شاگرد میدان میداد حرف بزند، فکر بکند، درس ایشان سازنده بود؛ مهلت تأمل و تفکر به طلبه میداد. در درس نظر خود را صریح بیان نمیکرد، میپیچاند و مبهم میگذاشت تا شاگرد غور و بررسی کند و به یک نظر متقن برسد».[۸] او ازجمله افرادی بود که در ترویج مرجعیت امامخمینی میکوشید و بر این باور بود که: «از اول آنچه برای من هدف بود، تقویت مرجعیت آقای خمینی بود. از اول در خط این بودم که ایشان مرجع بشوند. تشخیص داده بودم که ایشان به نفع اسلام کار میکند، به درد اسلام میخورد. روزی به آقای ربانی شیرازی نیز گفتم که من یک هدف دارم و آن مرجعیت علیالاطلاق آقای خمینی است، من این هدف را دنبال میکنم».[۹] وی از شاگردان خاص و مورد توجه امامخمینی بود و ایشان امر تصحیح و تعلیق کتابهای المکاسب المحرمه، البیع و الرسائل و آمادهسازی رسالههای توضیح المسائل و مناسک حج خود را به وی سپرد.[۱۰]
وی بهواسطه تعلق به خاندانی با ریشههای عمیق سیاسی و مذهبی، از دوران جوانی وارد فعالیتهای سیاسی شد. در جریان بازگشت آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی از تبعید، به نمایندگی از پدرش در مراسم استقبال از ایشان در فرودگاه مهرآباد شرکت کرد. با آغاز غائله تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ ش، به مبارزه با آن پرداخت و در تظاهرات مردم تهران در روز ۲ بهمن۱۳۴۱ که با همراهی آیتالله حاج سیداحمد خوانساری برپا شد، شرکت داشت. سپس همراه با تظاهرکنندگان وارد بیت آیتالله سیدمحمد بهبهانی شد و در همانجا شاهد یورش وحشیانه نیروهای انتظامی شاه به تظاهرکنندگان بود. او که در چاپ و انتشار اعلامیههای امامخمینی نقش محوری داشت، در سال ۱۳۴۲ ش درصدد انتشار رساله توضیحالمسائل امامخمینی برآمد و با کسب موافقت امامخمینی، آن را در روز هشتم محرم [۱۱ خرداد۴۲] انتشار داد و به این ترتیب رساله امامخمینی در دسترس مقلدان ایشان قرار گرفت. شیخ مجتبی تهرانی در پی دستگیری امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، در راه واداشتن دیگر علما و روحانیان به پشتیبانی از امام، سخت در تلاش و تکاپو بود. او در گام نخست با چند تن از علما و روحانیان مبارز مانند آقایان مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و سیدمحمدرضا سعیدی نشستهایی منظم و پیگیر برگزار کرد و به رایزنی پرداخت. واداشتن علما و مراجع قم و دیگر شهرستانها به هجرت به تهران از موضوعاتی بود که نامبردگان روی آن پای فشردند و در مهاجرت علمای بلاد به تهران در اعتراض به دستگیری امامخمینی نقش داشتند. پس از آن مجتبی تهرانی برای پیشبرد اهداف و برنامههای مبارزاتی خود بر آن شد که در تهران بماند و همراه با علمای مهاجر در تعقیب اهداف مبارزاتی آنان فعال بود. از دیگر برنامههای او پیشنهاد تأیید مرجعیت امامخمینی از سوی دیگر علما و مراجع بود. او به همراه چند تن از علما به دیدار مراجع تقلید وقت رفتند و تأییدیه مرجعیت امامخمینی را از آنان اخذ کردند.[۱۱] در مهر ۱۳۴۲ همراه با جمعی از روحانیان و مدرسان حوزه علمیه قم، در نامهای به هیئت دولت و با اشاره به آغاز سال تحصیلی حوزه علمیه قم، خواستار آزادی امامخمینی بهعنوان یکی از مدرسان برجسته آن حوزه شدند.[۱۲] در پی صدور حکم اعدام برای ۶ تن از متهمان قتل حسنعلی منصور، استادان و افاضل حوزه قم در منازل شماری از مراجع برای نجات آنان از اعدام به تحصن دست زدند. حاجآقا مجتبی بر آن شد که دراینباره از مراجع نجف کمک بگیرد. وی درحالیکه حامل چهار نامه و یک پیام شفاهی از مراجع تقلید قم بود از راه قاچاق رهسپار عراق شد و نامهها را به مراجع تقلید در حوزه علمیه نجف ازجمله آیات سیدمحسن طباطبایی حکیم و سیدمحمود حسینی شاهرودی تقدیم کرد.[۱۳]
او پس از تبعید امامخمینی به خارج از کشور، مؤسسهای مدرن و پیشرفته برای تحصیل و تدریس و مطالعه اهل علم و اندیشه در قم تأسیس کرد و ساختمانی را که به امامخمینی واگذار شده بود، با اجازه ایشان برای این منظور به تجهیزات لازم مجهز کرد. در گام نخست کتابخانهای پدید آورد که بتواند نیازمندیهای علمی و پژوهشی دانشپژوهان، اندیشمندان و پژوهشگران را برآورده کند؛ کتابهای زیادی با همت او خریداری و به این مرکز آورده شد. سالنهای مطالعه و نیز سالنهایی برای تدریس استادان با شیوهای نوین و مجهز آماده گردید. محمدحسن اعرابی (داماد امام) مسئولیت اجرایی و حسابداری آن مؤسسه را بر عهده گرفت و قرار شد برای خرید باغ اناری که در کنار آن مؤسسه واقع است اقدام کند. آقای لواسانی تأمین بودجه آن را عهدهدار شد. برای هر بخش از این مؤسسه نام مناسبی در نظر گرفته شد، مانند دارالتدریس، دارالتحقیق و دارالمناظره. او سپس همراه با آقایان لواسانی و ربانی شیرازی، به عضویت هیئتمدیره آن درآمد. نام این مؤسسه طبق نظر امامخمینی «کتابخانه ولیعصر» گذاشته شد. در آن کتابخانه محلی برای تحقیق پیرامون مسائل اسلامی در نظر گرفته شده بود و از استادان حوزه قم دعوت به عمل آمد بهجای درس گفتن در برخی منابر و مساجد، کلاس درس خود را در آن مرکز قرار دهند. این پیشنهاد با استقبال استادان و مدرسین حوزه قم روبهرو شد و بسیاری از آنان کلاس درس خود را به آن مؤسسه بردند. طلاب علوم اسلامی نیز برای مطالعه و مباحثه به آن مرکز روی آوردند و ناشران و نویسندگان هنگامی که از پدید آمدن چنین محل علمی آگاه شدند کتابهای خود را به آن هدیه کردند.
بیش از چند ماهی از بنیاد مؤسسه نگذشته بود که رژیم شاه از آن احساس خطر کرد ازاینرو، مأموران یکباره به آن مؤسسه یورش بردند؛ نخست همه اتاقها، سالنها و مخزنها را لاک و مهر کردند و پس از گذشت چند روز، شبانه همه کتابها، وسایل و لوازم آن مؤسسه را با چند کامیون به تهران انتقال دادند و آن مؤسسه را برای همیشه تعطیل کردند. مجتبی تهرانی در سال ۱۳۴۷ ش به عراق رفت و با موافقت امام در حوزه علمیه نجف اقامت گزید و از همان سال در درس خارج فقه امامخمینی (بیع مکاسب) حضور یافت. از برنامههای مجتبی تهرانی در نجف، چاپ آثار علمی امامخمینی بود و برخی از آثار امامخمینی با مساعدت وی انتشار یافت. در نجف افزون بر فعالیتهای علمی، در رویدادهای سیاسی نیز همراه با حاج سیدمصطفی خمینی فعال بود.[۱۴] وی در سال ۱۳۴۹ ش به علت کسالت فرزندش به ایران بازگشت و به دستور امامخمینی، به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع بازار تهران پرداخت.[۱۵] او در تهران به تدریس رسایل، مکاسب و کفایه پرداخت و از سال ۱۳۵۵ ش تدریس خارج را آغاز کرد. نخست در مدرسه امام رضا (ع) درس میگفت. سپس محل تدریس را به مدرسه مروی انتقال داد. درس خارج را از طهارت و صلوه آغاز کرد و یک دوره ولایتفقیه را نیز درس گفت. مکاسب محرمه را از آغاز تا پایان تدریس کرد. دو سال مسائل قضا و دو سال مباحث بیع را مورد بحث و درس قرار داد و نزدیک سی سال درس خارج گفت.[۱۶] او در تهران از مروجین مرجعیت امامخمینی بود و به همین علت ساواک خواستار مراقبت از گفتار و رفتار او شده بود.[۱۷] ساواک در سال ۱۳۵۴ ش هم از وی بهعنوان یکی از نمایندگان امامخمینی در تهران نام برد.[۱۸] او پس از توهین روزنامه اطلاعات به امامخمینی در ۱۷ دی ۱۳۵۶، با ارسال نامههایی به مراجع تقلید، آن اهانت را محکوم کرد.[۱۹]در سال ۱۳۵۷ ش به عراق رفت و با امامخمینی دیدار کرد و پیام یکی از مقامات حکومت پهلوی را به ایشان رساند. در آن دیدار امامخمینی بر تداوم مبارزه تأکید کرد.[۲۰]
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از پذیرش سمت دولتی سر باز زد و به تدریس ادامه داد. تألیفات او عبارت است از: تحقیق المکاسب امامخمینی، تحقیق البیع امامخمینی (۲ جلد)، تحقیق الرسائل امامخمینی (۲ جلد)، تنظیم مناسک حج امامخمینی، حاشیه بر توضیح المسائل امامخمینی، سلوک عاشورایی (گفتارهایی درباره امام حسین)، رسایل بندگی، اخلاق الهی (۱۲ جلد) و شرح خطبه فدکیه حضرت زهرا.[۲۱] او در دیماه ۱۳۹۱ درگذشت.
پانویس
- ↑ «یادکردی از بزرگان علم و اخلاق»، ص۹۲.
- ↑ روحانی، ص۲۷.
- ↑ روحانی، ص۲۸.
- ↑ انصاری، ص۱۱۳.
- ↑ روحانی، ص۲۸.
- ↑ روحانی، ص۲۸-۳۰.
- ↑ روحانی، ص۴۷.
- ↑ روحانی، ص۴۷.
- ↑ روحانی، ص۴۹.
- ↑ انصاری، ص۱۱۳.
- ↑ روحانی، ص۳۱-۳۶.
- ↑ سیر مبارزات یاران امام در آینه اسناد ساواک، ج ۲، ص۸۰-۸۲.
- ↑ روحانی، ص۳۶-۳۸.
- ↑ روحانی، ص۳۶-۴۴.
- ↑ انصاری، ص۱۱۳.
- ↑ روحانی، ص۴۴-۴۵.
- ↑ پایگاههای انقلاب اسلامی: مسجد جامع، ج ۲، ص۳۸۲.
- ↑ پایگاههای انقلاب اسلامی: مسجد جامع، ج ۲، ص۳۸۳.
- ↑ پایگاههای انقلاب اسلامی: مسجد جامع، ج ۲، ص۴۱۳.
- ↑ روحانی، ص۴۴-۴۵.
- ↑ انصاری، ص۱۱۴.
منابع
- انصاری، ناصرالدین (۱۳۹۲)، «درگذشتگان: آیتالله تهرانی»، دوماهنامه آینه پژوهش، سال بیست و چهارم، شماره ۱۳۹، فروردین و اردیبهشت.
- مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک: پایگاههای انقلاب اسلامی (۱۳۹۳)، ج۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
- روحانی، سیدحمید (۱۳۹۱)، «حاجآقا مجتبی تهرانی، شاگرد دلباخته مکتب امام»، فصلنامه پانزده خرداد، دوره سوم، سال دهم، شماره ۳۴، زمستان.
- سیر مبارزات یاران امامخمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج۲ و ۳، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی.
- «یادکردی از بزرگان علم و اخلاق» (۱۳۹۱)، ماهنامه کیهان فرهنگی، شمارههای ۳۱۳، ۳۱۴ و ۳۱۵، دی، بهمن و اسفند.