استقلال سیاسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (added Category:مقاله های نیازمند ارزیابی using HotCat) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
امامخمینی برای استقلال سیاسی دو مرحله قائل بود. مرحله نخست، رهایی و [[آزادی]] از حیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده از سوی مستکبران بر ملتهای دیگر و مرحله دوم، به دستگرفتن سرنوشت سیاسی و اداره [[جامعه]] و رهبری آن به سوی آرمانهای پذیرفتهشده، بدون دخالت و سلطه بیگانگان.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸؛ ۹/۲۵ و ۱۸/۱۹۱؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> ایشان که وابستگی را موجب ذلت و سرافکندگی ملت میدید و همواره برای رفع آن و رسیدن به استقلال توصیه میکرد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۱؛ ۱۶/۲۴۰؛ ۱۸/۱۳۲ و ۱۹/۳۴۲.</ref> به لحاظ نظری، برای تحقق استقلال در جامعه اسلامی، [[اصل نه شرقی و نه غربی]] را به معنای نپذیرفتن سلطه هر قدرتی مطرح کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۹؛ ۱۷/۵۹ و ۲۱/۱۵۵؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> از نظر ایشان استقلال، زمانی در جامعه تحقق مییابد که هیچ وابستگی فکری و عملی به بیگانگان نباشد و آنان نتوانند در مقدرات جامعه نقشی داشته باشند یا آسیبی به جامعه وارد کنند؛ ولی حفظ تمدن و ارتباط با بیگانگان تعارضی با استقلال ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴ و ۱۰/۵۳؛ فوزی، ۱۹۷.</ref> از نگاه ایشان مهمترین اهداف استقلال ثبات کشور<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۹۸.</ref> و عزت و اقتدار ملی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۰–۴۳۱ و ۱۷/۱۲۴–۱۲۵.</ref> است و رسیدن به استقلال هم تنها با قطع وابستگی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۱۲/۱۹۰.</ref> اتحاد ملت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰–۱۹۱.</ref> [[خودباوری|خودباوری ملی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۸؛ ۱۵/۳۱۰ و ۱۹/۲۲۲.</ref> و خروج از [[غربزدگی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۲ و ۱۰/۳۹۰–۳۹۱.</ref> ممکن است. | امامخمینی برای استقلال سیاسی دو مرحله قائل بود. مرحله نخست، رهایی و [[آزادی]] از حیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده از سوی مستکبران بر ملتهای دیگر و مرحله دوم، به دستگرفتن سرنوشت سیاسی و اداره [[جامعه]] و رهبری آن به سوی آرمانهای پذیرفتهشده، بدون دخالت و سلطه بیگانگان.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸؛ ۹/۲۵ و ۱۸/۱۹۱؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> ایشان که وابستگی را موجب ذلت و سرافکندگی ملت میدید و همواره برای رفع آن و رسیدن به استقلال توصیه میکرد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۱؛ ۱۶/۲۴۰؛ ۱۸/۱۳۲ و ۱۹/۳۴۲.</ref> به لحاظ نظری، برای تحقق استقلال در جامعه اسلامی، [[اصل نه شرقی و نه غربی]] را به معنای نپذیرفتن سلطه هر قدرتی مطرح کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۹؛ ۱۷/۵۹ و ۲۱/۱۵۵؛ فوزی، ۱۹۳.</ref> از نظر ایشان استقلال، زمانی در جامعه تحقق مییابد که هیچ وابستگی فکری و عملی به بیگانگان نباشد و آنان نتوانند در مقدرات جامعه نقشی داشته باشند یا آسیبی به جامعه وارد کنند؛ ولی حفظ تمدن و ارتباط با بیگانگان تعارضی با استقلال ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴ و ۱۰/۵۳؛ فوزی، ۱۹۷.</ref> از نگاه ایشان مهمترین اهداف استقلال ثبات کشور<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۹۸.</ref> و عزت و اقتدار ملی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۰–۴۳۱ و ۱۷/۱۲۴–۱۲۵.</ref> است و رسیدن به استقلال هم تنها با قطع وابستگی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۱۲/۱۹۰.</ref> اتحاد ملت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰–۱۹۱.</ref> [[خودباوری|خودباوری ملی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۸؛ ۱۵/۳۱۰ و ۱۹/۲۲۲.</ref> و خروج از [[غربزدگی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۲ و ۱۰/۳۹۰–۳۹۱.</ref> ممکن است. | ||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۷
استقلال سیاسی: آزادی در وضع قوانین و اجرای آن و صلاحیت قبول تعهدات بینالمللی و آزادی عمل در انعقاد قراردادها
از نظر روابط بینالملل، کشوری دارای استقلال تام سیاسی است که دو صفت داشته باشد:
- آزادی در وضع قوانین و اجرای آن، به گونهای که در این امر با قدرت دیگر مشترک نباشد؛
- صلاحیت قبول تعهدات بینالمللی و آزادی عمل در انعقاد قراردادهای دوجانبه یا چندجانبه.[۱] استقلال سیاسی در دو بعد داخلی و خارجی ظهور و بروز مییابد.[۲] بعد داخلی استقلال سیاسی، به معنای حاکمیت مطلق دولت درگرفتن تصمیم و ایجاد حق و تکلیف برای مردم است و بعد خارجی آن به معنای اختیار و ابتکار دولت در تعیین و اداره روابط با دیگر کشورهاست.[۳] امامخمینی اصل استقلال سیاسی و ملی جامعه اسلامی را یکی از قوانین بنیادی اسلام میدانست[۴] و تأکید داشت که از اصول مهم اسلامی و قرآنی این است که مسلمانان نباید تحت سیطره کفار باشند[۵] و دفاع از کیان اسلام و مسلمانان و وحدت کلمه همه مسلمانان، از اصول مهم دستیابی به استقلال سیاسی است.[۶]
امامخمینی برای استقلال سیاسی دو مرحله قائل بود. مرحله نخست، رهایی و آزادی از حیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده از سوی مستکبران بر ملتهای دیگر و مرحله دوم، به دستگرفتن سرنوشت سیاسی و اداره جامعه و رهبری آن به سوی آرمانهای پذیرفتهشده، بدون دخالت و سلطه بیگانگان.[۷] ایشان که وابستگی را موجب ذلت و سرافکندگی ملت میدید و همواره برای رفع آن و رسیدن به استقلال توصیه میکرد،[۸] به لحاظ نظری، برای تحقق استقلال در جامعه اسلامی، اصل نه شرقی و نه غربی را به معنای نپذیرفتن سلطه هر قدرتی مطرح کرد.[۹] از نظر ایشان استقلال، زمانی در جامعه تحقق مییابد که هیچ وابستگی فکری و عملی به بیگانگان نباشد و آنان نتوانند در مقدرات جامعه نقشی داشته باشند یا آسیبی به جامعه وارد کنند؛ ولی حفظ تمدن و ارتباط با بیگانگان تعارضی با استقلال ندارد.[۱۰] از نگاه ایشان مهمترین اهداف استقلال ثبات کشور[۱۱] و عزت و اقتدار ملی[۱۲] است و رسیدن به استقلال هم تنها با قطع وابستگی،[۱۳] اتحاد ملت،[۱۴] خودباوری ملی[۱۵] و خروج از غربزدگی[۱۶] ممکن است.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۲۳.
- ↑ عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۲.
- ↑ عمار، رابطه استقلال و پیشرفت سیاسی، ۱۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲–۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۶ و ۱۸/۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸؛ ۹/۲۵ و ۱۸/۱۹۱؛ فوزی، ۱۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۱؛ ۱۶/۲۴۰؛ ۱۸/۱۳۲ و ۱۹/۳۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۹؛ ۱۷/۵۹ و ۲۱/۱۵۵؛ فوزی، ۱۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۴ و ۱۰/۵۳؛ فوزی، ۱۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۰–۴۳۱ و ۱۷/۱۲۴–۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۱۲/۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۰–۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۸؛ ۱۵/۳۱۰ و ۱۹/۲۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۲ و ۱۰/۳۹۰–۳۹۱.